یاد یکی از خدمتگاران جوان مردم
ملالی مجبور
نوشته مارینا یارمل
ترور، یکی از شیوه های تنظیمهای جهادی برای ایجاد وحشت و دهشت بین مردم و خوشخدمتی برای ولینعمتان پاکستانی و ایرانی آنها در دهۀ هشتاد قرن گذشته بود. برای تروریست های تربیه شده در کمپ های آموزشی تنظیم های جهادی مهم نبود چرا میکشد و کی را میکشد؛ باید وظیفه داده شده را انجام میداد و پاداش خودرا حاصل میکرد. شماری زیادی دکاندار، معلم، مامور، نرس داکتر ، استاد، کارگر، دهقان، ملای و آخوند روشن ضمیر قربانی مرمی چنین های تروریست ها قرار گرفتند.
ملالی مجبور یکی از خدمتگاران بود که بتاریخ دوم جوزای 1362 توسط یکی از تروریست ها به شهادت رسید.
ملالى مجبور در سال ١٣٤١ در شهر كابل زاده شد و دوره ابتدايى را در مكتب دُرخانى و متوسط را در ليسه سوريا به اتمام رسانيد و بعد از فراغت شامل مكتب نرسنگ گردید. موصوف در رشته قابلگى با نتايج عالى فراغ و در شفاخانه جمهوريت شهر كابل شروع بکار نمود و با استعداد عالى و پشت كار كه داشت بزودی معاون عمليات خانه شفاخانه آن شفاخانه شد.
اما در دوم جوزا سال ١٣٦٢…
ملالى صبح آنروز هم مانند روزهای ديگر با شوق به مقصد وظيفه اش از منزل بيرون شد و درست چند قدم دور تر از منزل با اصابت گلوله هاى پى هم در سرش نقش زمين گردید و تا رسيدن باشندگان محل كه با شنيدن صداى فير از منزل هايشان بيرون شدند، هنوز نفس داشت. از اینکه وی محبوب همسايه ها و دلسوز براى همۀ آنها بود، همه در تلاش رسانيدن اش به شفاخانه همكارى نمودند. ولى با دريغ تا رسيدن به همان شفاخانه ی كه خودش جانهاى بيشمارى را از مرگ نجات داده بود؛ آخرين نفس هايش را كشيد.
امروز بعد سالهاى زياد با ديدن عكس اين بانوى جوان و نامراد بياد آن روز شوم افتادم و بیادش این چند سطری را رقم زدم. نفرین بی پایان به قاتلین آن دوشیزه جوان و خدمتگار مردم.
ملال نازنينم خاطراتت هميشه با ما است تو در قلب هر كدام ما جا دارى. روحت شاد باد