ایالات متحده امریکا در نزدیک به دوصدوپنجاه سال موجودیت خود تنها در حدود ده سال بدون راه اندازی جنگ زندگی کرده است؛ گوئی جنگ باسرشت این دولت عجین شده است. اتفاقاً همه جنگ های امریکا برای سودورزی بوده نه برای دفاع از امری که با عدالت هم سرسازگاری داشته باشد. حتی شرکت امریکا در جنگ جهانی دوم هم با حساب گری خاصی اعمال شد؛ اگر ارتش آلمان نازی به ویژه بعد از نبردهای خونین استالینگراد در سراشیب شکست قرار نمی گرفت چه بسی که امریکا از دور ناظرشکست اتحادشوروی می بود و بانازیسم که زادۀ سیستم سرمایه داری است با راحتی کنار می آمد چنانچه امروز در اوکرائین این کار را می کند.
در دوران حاضر از جنگ جهانی گذشته به اینسو پیش درآمد جنگهای بزرگ امریکا، همیشه یک دروغ بزرگ بوده است؛ دروغ ها همیشه در خدمت یک سیاست معین بوده اند. این بار دروغی که درباره حضور سربازان کره شمالی در جبهه جنگ کورسک براه انداخته شده است، برای دادن اجازه حمله به عمق روسیه به رژیم پوشالی کیف است. این دروغ هم تبعات بسیارخطرناکی برای بشریت را به همراه دارد.
دروغ های بزرگ برای بالابردن کیفی درجه جنگ و تجاوزبه وسیله امریکا در حافظه بشریت تازه و گویا است:
بیاد بیاوریم دروغ خلیج “تونکن” را که باعث تجاوز و جنگ ده ساله امریکا علیه ویتنام شد و بیشتر از3.8ملیون ویتنامی(به شمول2ملیون غیرنظامی) را به قتلگاه فرستاد و سراسر کشور را به آتش کشید؛
بیاد بیاوریم دروغ های دوره کلینتون را که به همیاری کشورهای عمده اروپائی، کشور شگوفان یوگوسلاویا را فروپاشاند و صربستان را درطول 78 روز به شدیدترین نحو ممکن در زیر بمباران های وحشیانه خورد و خمیر کرد؛
بیاد بیاوریم دروغ امریکا و بهانه آوردن آن برای اشغال کشور ما و غارت بی بند و بار آن در طول بیست سال را با استفاده از حادثه 11سپتامبر که به گفته دانشگاه براون به قیمت جان بیشتر از71هزار غیرنظامی در افغانستان و پاکستان به اضافه ده هاهزار نظامی در افغانستان تمام شد؛
بیاد بیاوریم دروغ بزرگ “کالین پاول” ازپشت تریبون سازمان ملل را که باکپسول کوچک گویاحاوی نمونه ای ازسلاح های کشتارجمعی راه جنگ با عراق و بربادی این کشور را باکشتن بیشتراز یک ملیون نفر و ویرانی سراسر کشور عراق را رقم زد؛
بیادبیاوریم دروغ ها و توطئه های متکی بر اخبارجعلی امریکا را در لیبی و سوریه و غیره.
امروز باردیگر امریکا و اقمارش دروغ بزرگی را درباره حضور سربازان کره شمالی در جبهات جنگ در کورسک روسیه به راه انداخته و بشریت را در لبه پرتگاه نابودی قرارداده است. هدف از اشاعه این دروغ مانند همیشه هموارکردن راه برای پیاده نمودن برنامه های تجاوزی در داخل سرزمین تاریخی روسیه به وسیله رژیم پوشالی و تاعمق استخوان فاسد و دست نشانده زلینسکی در کیف است.
به مراحل و نازکی های نهفته در این ترفند اخیر باید توجه داشت؛ اینکه آیا سربازان کره شمالی در کورسک می جنگند یانه؟
درآغاز هیچ یک از مقام های مسئول امریکا و ناتو ادعائی نکردند و حتی”ویلیام برنز رئیس ” سی.آی.ای.” گفت تاکنون علایمی از حضور سربازان کره شمالی درک ورسک ندیده ایم و “بلینکین” که در آتش افروزی جنگ شهره شده است هم اظهار داشت که چنین چیزی دیده نشده است. اما در عین زمان ماشین دروغ پراگنی امپریالیستی دست به کارشد و مانند همیشه اذهان مردمان جهان را چنان آلوده به این خبردروغ ساخت که در سراسرجهان رسانه های رسمی طرفدار غرب آن را به مثابه یک حقیقت مطلق جازدند و اساس تحلیل به اصطلاح متخصصین این جنگ قرار گرفت.
گرچه این خبرجعلی برای باراول در زرادخانه های کوریای جنوبی ساخته شد؛ ولی نیویورک تایمز که به نحو عملی و درپردهء بلندگوی سی.آی.ای و نئومحافظه کاران است برای اولین بار به این شایعه رسمیت بخشید. جالب است که این خبر مبدل به بهانه اصلی در جهت صدور اجازه به کیف درجهت ضربه زدن به سرزمین روسیه در عمق آن گردید و برای اولین بارموشک های ATACSM امریکائی و سایه طوفان انگلیسی مناطقی را در داخل سرزمین تاریخی روسیه مورد حمله قرار دادند.
می بینیم که دراین راستا، ناتو و امریکا گام به گام خطوط قرمزی را که درعمل در هرجنگی میتواند ظهور کند و گاهی هم اعلام شده می باشد و گذشته ازآن هرانسان آگاه می تواند حدود وثغور آن را با درنظرداشت وضع حاضر و تناسب نیروها تشخیص بدهد، پشت سر میگذارند تا از یک سو در عمق سیستم پدافندی ارتش روسیه و شیوه عملکرد آن ورود پیداکنند و ازجانب دیگر گام به گام و”ذره به ذره” روسیه را عقب برانند. هر گامی که ناتو به پیش می گذارد برای این است که تمام زوایای پنهان وضعف های دفاع روسیه را بشناسد و درعین زمان این کشور را تضعیف کنند. کمک امریکا به اوکرائین را ازاین زاویه باید دید.
هریک از این مراحل پشت سرگذاشتن خط های قرمزی است که اصولاً قدرت های با مسئولیت به آن می اندیشند وب ه رعایت آن پایبند هستند. اما امریکائی ها و ناتو غره از پیشرفت های گذشته خود بدون درنظر گرفتن تحولاتی که در تقریباً یک دهه اخیر با سرعت رخ داده است، همچنان به پیش روی و نادیده گرفتن خطوط قرمز واقعی که عملاً ایجاد شده اند متوسل می شوند. پشت سر گذاشتن این خطوط قرمز برای تغییر تناسب های موجود صورت می گیرد. در گذشته امریکائی ها می توانستند این خطوط قرمز را نادیده بگیرند و از همه شرایط مناسب برخوردار بودند که از آن ها عبور کنند و متأسفانه به این امرعادت کرده اند و علیرغم اینکه در سال 2007در کنفرانس امنیتی مونیخ ولادیمیرپوتین زنگ ختم این فضا را به صدا درآورد. امریکائی ها به آن نه تنها توجه نکردند بلکه از تمسخرهم کار گرفتند و همچنان در عرصه تجاوزگری و عقب راندن روسیه از مواضع و حقوق خودش ادامه دادند.
تجربه عملی بعد از فروپاشی اتحادشوروی نشان داده است که امریکائی ها با حریفان خود از دوشیوه کار می گیرند: یکی ضربه قاطع متقابل وخارج از چهارچوب عرف و قوانین بین المللی (درصورتی که طرف مقابل ضعیف باشد) و دیگر اینکه پیشروی گام به گام همراه با توطئه، دروغ، پنهانکاری، دادن ظاهری قانونی به اعمال شان و نهایتاً آماده ساختن شرایط تعرض مستقیم (درصورتی که طرف مقابل از نیرومندی برخوردارباشد).
در مورد روسیه امریکا بعد از سالهای آخر دهه اول قرن حاضر از همین شیوه دوم استفاده کرده است. از سال2014 به این سو امریکائی ها باتوطئه و دروغ و صحنه سازی ها شرایط محصور ساختن و تضعیف روسیه را باوضاحت و شدت بیشتر درپیش گرفته اند و با انتخاب سیاست پیشروی گام به گام تلاش دارند روسیه را در”کنج میدان” قرارداده، ضربات خودرا وارد وحریف را ضعیف سازند. طوریکه در این رابطه در یکی ازمقاله های دیگر نوشته بودم: «… بایداندیشید که امریکا با تراکم تدریجی پیشرفت های کوچک می تواند به درجات کیفی ای از تقابل و تهاجم دست پیداکند.» مامصداق این امر را در سیاست امریکا ازهمان آغاز درعرصه استفاده از انواع سلاح هائی که درآغاز به نحوی در دائره خط قرمز قرار داشته اند و به ویژه درا ین اواخردرباره راکت های “اتک امز” و”استورم شدو”ی انگلیسی می بینیم. بهانه دروغین و دروغ صریح در این مقطع مسئله سربازان کوریای شمالی است. اما این بار وضع موجودقافیه را برای امریکائی ها تنگ آورده وآن ها بالاجبار به وسیله ای که ا زلحاظ ظاهری هم چندان محکم نیست، چسبیده اند. ببینیم این ادعا که اساس تجاوز خطرناک کنونی امریکا را تشکیل می دهدتاچه حد در برابرواقعیت می تواند تاب بیاورد؟
در نخستین روزهائی که این مسئله به وسیله نیویورک تایمزمطرح شد، اقای”Jacque Baud “(ژاک بو)یکی از پرقدرت ترین، آگاه ترین و منطقی ترین تحلیل گران غربی (کارمندسابق استخبارات استراتیژیک سویس) این دروغ را افشاکرد. وی صراحت داد که موجودیت سربازان و افسران کوریای شمالی در روسیه یکی از عادی ترین ومعمولی ترین مسائلی است که بین کشورهای دوست وجوددارد اما موجودیت آن ها در صحنه جنگ کورسک یک دروغ است زیرا تاکنون از هیچ جائی سندی مبنی برموجودیت آن ها درصحنه جنگ ارائه نشده است. وانگهی روسیه به اندازه کافی سرباز دارد و موجودیت واحدهائی ازیک ارتش بیگانه درچنین حالاتی مفید نیست زیرایگانگی تصمیم رهبری و عمل در صحنه جنگ را دچارمشکل می سازد ومزید برآن مشکل زبان در صحنه جنگ مطرح است. “ژاک بو” درباره عکسی که دریکی از روزنامه های غربی درباره موجودیت عساکر کره شمالی در روسیه منتشرشده بود، با تمسخرگفت که بیچاره هادیگر سندی نداشتند و عکس یک سرباز لاوسی را که در یکی از مناطق سردسیرروسیه برداشته شده بود به عنوان مصداق وجود کره ای ها گذاشته اند.
حالابه طو رمجرد وصرفاً فرضی اگر بیندیشیم که سربازان کره شمالی درکورسک بوده اند، برای حمله برکشور دیگری (به طریق اولی اوکرائین) نه، بلکه برای دفاع از روسیه برپایه پیمان دوستی و همکاری ای که بین دوطرف وجود دارد، می توانند حضور داشته باشند. درحالیکه حتی با همین مشروعیت هم آن ها درکورسک نیامده اند.
کافی است درباره دروغ بودن خبر مربوط به حضور نیروهای نظامی کره شمالی در جنگ کورسک گفته شود که آقای “Regisse Lesommier” گزارشگر مشهور فرانسوی که زمانی هم مسئول هیآت تحریرمجله مشهور”پاری ماچ” بوده و از جنگهای تجاوزی امریکا بر عراق و افغانستان هم از نزدیک و درمحل گزارش تهیه کرده و بادو رئیس جمهورامریکا هم مصاحبه داشته است، همین هفته گذشته از کورسک برگشت. این ششمین بار سفرایشان به اوکرائین و روسیه بوده است. وی وهمکارش به نام Charles d’Anjousکه مشترکاً مجله ماهنامه ای و رسانه انترنتی “Omerta” را ایجادکرده اند،در این سفر همراه بودند و دوهفته در جبهه های جنگ کورسک در زیرباران گلوله ها و راکتها به سر بردند و از خطوط مقدم جبهه گزارش تهیه کردند. ایشان هفته گذشته به طور مستقیم ازدرون پناهگاه های جبهه کورسک در جواب سوالی گفت که هیچ سربازکره ای را درکورسک ندیده است. در برگشت به پاریس اومهمان “Tele liberte” بود و باردیگر موجودیت سربازان کره شمالی در جبهه کورسک را تکذیب کرد. همین آقای “رژیس لوسومییه”در سفر قبلی خود به جبهه های دون باس، در حدود دوسه ماه قبل ازموجودیت گلوله های توپخانه ای کره شمالی در جبهه های روسی پرده برداشت. بناً هیچ گونه طرفداری خاصی از روسیه رانباید به او نسبت داد.
در اینجا می بینیم که کارد تجاوزگری ناتو و امریکا به استخوان روسیه رسیده و رهبران و رئیس جمهور کشورباا تکا برپشتیبانی بی دریغ اکثریت مطلق مردم خود چنان جواب دندان شکنی به حریفان دادند که هیچگاه ازیادنخواهند برد. روس ها با شلیک موشک هایپرسونیک “اورشنیک”غرب متفرعن را ازخواب خوش لمیده در غفلت ناشی از زورگوئی های بیشتر از سی ساله اش با تکان شدید بیدارکرد. شش راکت رعد آسای اورشنیک کارخانه بسیاربزرگ زیرزمینی ساخت موشک و دیگرسلاح های پیشرفته را باسرعت نزدیک به 3 کیلومتر در ثانیه درشهر”دنیپروپطروفسک”به خاکریز مبدل کرد. از قرار معلوم شدت انفجار به حدی بود که درحوالی اصابت راکت ها زلزله رخ داد و از این کارخانه زیرزمینی که برای محافظت حتی دربرابر انفجار زروی در نظرگرفته شده بود، چیزی باقی نماند. گوینداین پناهگاه زیرزمینی اگر مستحکم تر از “آزوف ستال” نباشد، ضعیفتر از آن نبوده است. ولادیمیرپوتین به آدرس غربی ها به ویژه انگلیس ها و امریکائی ها اتمام حجت کردکه روسیه به خودحق می دهد کارخانه های این سلاح های دوربرد را که به کمک غربی ها برسرزمین روسیه شلیک میشوند هدف قرار بدهد و وسیله این هدف قراردادن راهم به جهانیان نشان داد که همین موشک هیبتناک “اورشنیک”است که بعد ازاین آزمایش عملی به طرف تولید انبوه سمت داده شده است.
این حوادث نشان دادکه این بار دروغ بزرگ امریکا وآنچه درپی آن بود، برایش نتیجه معکوس به بارآورد؛ ناتو سراسیمه شده و جلسه اظطراری وزرای خارجه آن صرفاً به این موضوع معطوف است که در برابر این ضربه قاطع و این سلاح مرگبار روسیه که هیچ پدافندی در دنیا در برابرآن نمیتواند مقاومت کند، چه خاکی بر سرکنند.
پوتین بادادن هشدارباش به غرب جمعی اعلام کرد که هنوز سلاح های افشا نشده دیگری در زرادخانه های روسیه وجود داردکه برای دفاع از سرزمین تاریخی روسیه دشمنان آن را ازرو در روئی ناامید خواهد ساخت.
غرب جمعی متجاوز بایداین بار با دقت بیشتر به هرگامی که در این بادیه می گذارد؛ بیاندیشد. وطن پرستی و روحیه فداکاری درباره وطن در این سرزمین را دست کم نگیرند. توان علمی و تکنولوژیک و وجودانبوه دانشمندان مبتکر، کارگران و سربازان فداکار وجوانان سرسپرده آن واین واقعیت را که این کشور در طول هفتادسال سوسیالیزم با روحیه ویژه ای بالاآمده است نادیده نگیرند. اینجا دیگر نه عراق، نه افغانستان، نه لیبی و نه…است؛ اینجا سرزمین استالین و ژوکوف و الکساندرنفسکی و کوتوزوف است.