(فرخنده باد پنجاهمین سالروز زایش خورشید( حزب دموکراتیک خلق افغانستان
نور سنگر
شب بود
شهر خفته در آغوشِ تیره گی؛
در کوچه اشباح،
دیوار های خانه پُر از موشِ گوش دار
سفاک پاسبان،
هر کاوه ی اسیر،
سر های سرخ
طعمه ی ضحاکِ روزگار
نه جنبشی ز رستم و نه نامی از صفار*
عفریت ارتجاع،
با دشنه های اخته بخونِ سیاووشان؛
هر لانه را نمادِ سیه چال کرده بود
بیگانه با تکاملِ انسانِ عصر ما؛
با نسخه های کهنه،
شبخون میزدند
اما دگر آب
به آسیاب رسیده بود
گُردانِ پیشقراولِ نسلِ جوانِ ما،
بیدار گشته بود
هرچند
بار، بار شکست خورده اند؛
لیک
این کاروان به مسندِ خورشید رسیدنیست
لعنت به آن که
بانگِ خیانت بلند کرد
نفرین به آن که
سر زده از نیمه راه گریخت
ن. سنگر
پنجاه سال قبل از امروز، کابل سرد و غمین پیام طلوع خورشید را به خراسان نشسته در ماتم سکوت، بشارت داد و فرزندان بيدار نشسته ی این مرز و بوم را به استقبال از بهار روشنايی بخش، فرا خواند. جهان زحمت اشک شادی ریخت و دنیای سرمایه دُچار سرگیجه گردید. جوقه، جوقه عاشقان میهن در کنارش صف کشیدند؛ عفریت ارتجاع زخم خورده، پزشک “رنجهای بیکران خلق” را با دارو های التیام، در دخمه ها، کوهستان ها و دشت های خار زار میهن در حال مارش، ظفر آفرین …گواه و تماشاگر شد
خبر تولد خورشید خراسان، چون بمی ترکید و غرش پر غرور جوانان این مرز و بوم را به گوش افلاک رسانید و زمان وداع با پیری و کهنه گی ها را ، سر خط رویداد های روز ساخت و سپیده دم (11 جدی ــ دی ماه) تولد دوباره ی رزم و امید، ثبت کتاب روزگار گردید و اشعه های نور بخش آن برای ابد روشن ماند
طلوع خورشید نه ساده بود و نه ساده ماند. ابر های سیاه به دشمنی آمدند و تگرگ های هم پیمان با رعد و برق را بر فرق او کوبیدند، شیطان زاده های پر شماری بر کاروان صبح یورش بردند و نامردان کثیری از صف گریختند…شب پرستان سیه دل انکار کردند و دریوزه های موزی چون موریانه های ویرانگر در پوست او خسپیدند و مار ها و اژدها های زهاک طینتی بر جسم او نیش ها زدند…اما خورشید نمُرد و نیم قرن را با سرافرازی زیست و هنوز که هنوز است می درخشد و امید می آفریند
گذشت زمان چون پولاد آبدیده اش کرد و حکم تاریخ اسمش را بر بلند ترین قله های شامخ دیروز، امروز و فردای میهن مان حک نمود
آزمون های بزرگی را پُشت سر گذاشت، فرزندان صادق و نا صادق ، خلف و ناخلف خود را آفتابی کرد. شکست ها و پیروزی ها را چشید و کتاب مملو از خاطره هایش را برای نسل اندر نسل به یادگار گذاشت. قلم ها را پُر جوهر ساخت و برگ های سپید را امانت داد تا فرزندانش کارنامه های خود را درج آن نمایند
ای فرزندان خورشید
تسلیم شب پرستان شدن ، ننگ تاریخ است؛ نگذارید شیاطین روشنايی اندیشه های تان را بدزدند
درخشان تر از دیروز، فردا را نور بخشید؛ سر های تان را بلند بگیرید و با یک صدا تجدید پیمان کرده و بخانه اصلی تان ( کمیته فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان) این دژ فساد ناپذیر رزم و روشنایی برگردید. همه گروهک های چکیده از خانه خورشید را بسیج کنید و اجازه ندهید گریزه های وقار باخته از خشت، چوب و سنگ خانه شما، قصر های دشمنان تان را آباد کنند
فراموش نکنید خیانت به امانت تاریخ جز سر افگندگی و خجلت توشه ای بر شما نمی بخشد
نجات میهن از اشغال و به پرواز در آوردن همای سعادت بر آسمان امید خلق های زحمتکش افغانستان وجیبه شماست
بیائید یکجا با هم بگوئیم
ـ فرخنده باد پنجاهمین سالروز تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان
ـ پیروز باد اندیشه های تابناک شهیدان و قهرمانان حزب ما
درود بر همه رفقا و یاران وفادار به اندیشه های رهایی بخش حزب مان که پرچم مبارزه را برافراشته نگهداشتند و به پيش می تازند
منتشره تارنماهای وزین سپیده دم و راه پرچم