میرمحمدشاه«رفیعی»
«« کارمل زنده است »»
خاطره نخستین تجلیل پُرشکوه
این خاطره میتواند برای عدهای از همرزمانم و نسل جوان کشور موردتوجه قرار گیرد؛ زیرا در این خاطره طرز کار و شیوه رهبری داعیانه رهبر ما زندهیاد ببرک کارمل انعکاس یافته است، نسل جوان و علاقهمندان عرصه تاریخ مبارزات سیاسی کشور میتوانند از چگونگی اجرای وظایف سیاسی گذشتهها و نیاکان و بزرگان پر غرورشان بیاموزند و همرزمان ما با یادآوری از گذشتههای پرافتخارشان برای آینده بهتر و تربیت سالم نسل بالنده و جوان کشور تصامیم لازم و معین را اتخاذ نمایند.
در سال ۱۳۴۷ عدهی از جوانانی که سرنوشتشان با سرنوشت یگانه حزب مترقی و عدالتخواه کشور (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) گره خورده بود از دارالمعلمین کابل فارغالتحصیل گردیدند.
دارالمعلمین کابل طی سالهای ۱۳۴۷-۱۳۵۲ یکی از مراکز مهم تعلیمی تربیه معلم و مرکز بزرگ فعالیتهای سیاسی و روشنفکری در کشور بود. طی این مدت دهها تن از فعالین سیاسی و روشنفکر آزاد اندیش از این موسسه تعلیمی فارغ گردیدند که در تاریخ مبارزات سیاسی کشور جاودانه و باافتخار میدرخشند.
حزب ما (ح.د.خ.ا) به کار در میان معلمین و آموزگاران کشور و ازجمله به کار پیگیر و رسالتمند در این موسسه اهمیت میداد. در دارالمعلمین کابل فرزندان روستایی و وابسته به اقشار و طبقات محروم زحمتکش کشور طور لیلیه مصروف فراگیری درس و تعلیم بودند.
حزب ما به نقش و تأثیرگذاری آموزگاران در تربیه نسل جوان کشور و سهم آنان در تحولات اجتماعی کشور باورمند بود و تلاش مینمود تا معلمین آینده کشور متعهد و آگاه باشند و آماده کار و پیکار در جهت تأمین منافع مردم و ضد استبداد و ارتجاع تربیت گردند. از اینرو کادرهای مجرب و آزموده شده غرض کار حزبی در میان محصلین دارالمعلمین کابل توظیف میگردیدند.
از اینکه در سال ۱۳۴۷ یک عدهای از جوانان با سپری نمودن موفقانه دوره آزمایشی حزبی و کسب معلومات و تجارب لازم سیاسی آماده کار و فعالیت در محلات کشور گردیده بودند و یا میتوانستند در پوهنتون کابل راه یابند برای رهبری حزب بااهمیت بود. بنا بر آن رهبری حزب ازجمله زندهیاد ببرک کارمل تصمیم گرفته بودند تا از فراغت این جوانان آماده کار در محلات طی جلسهی خاصی تجلیل به عمل آید و آنها به وظایف مسؤولیتهای بعدیشان بیشتر متوجه گردانیده شوند. از اینرو در یکی از روزهای هفته آخر ماه قوس همان سال در دفتر حزب واقع کارته چهار جمع گردیدیم.
در این جلسه بر علاوه فارغان دارالمعلمین کابل بانوی مبارز زندهیاد داکتر اناهیتا راتب زاد عضو بیروی سیاسی و رفیق نظامالدین تهذیب یکی از چهرههای تابناک جنبش ترقیخواهانه کشور و مسؤول حزبی شهر کابل در آن سال نیز اشتراک داشتند. رفیق کارمل در بخش دوم کار جلسه و بعد از ختم کار روزانه ولسیجرگه در جلسه اشتراک نمودند.
ما در ابتدای جلسه از طرف رفیق تهذیب به زندهیاد داکتر اناهیتا راتب زاد معرفی گردیدیم. رفیق اناهیتا راتب زاد از طرف بیروی سیاسی موظف گردیده بود تا در مورد آخرین مصوبات حزبی و بعضی وظایف مهم حزبی به ما معلومات ارایه نمایند.
زندهیاد بانو راتب زاد بر علاوه توضیح و تشریح چند مصوبه حزبی در مورد چگونگی کار و فعالیت سیاسی در محلات، نقش جوانان کشور و وظایف معلمین که عضو حزب هستند توضیحات همه جانبه و مهمی را ارایه فرمودند آنچه ما طی صحبتهای این بانوی مبارز شنیدیم همه آموزنده و بالاتر از معلومات ما بود؛ که طی چندین ماه یک جوان نمیتوانست آن را از طریق مطالعه انفرادی و یا در صنف بیاموزد.
رفیق کارمل در ختم صحبتهای داکتر اناهیتا راتب زاد با علاقهمندی خاص و خوشی زیاد به سخنرانی پرداختند، ایشان در مورد کار و فعالیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نقش و جایگاه این حزب در روند تحولات انقلابی کشور، پوسیدگی و بحران نظام استبدادی شاهی به ما معلومات دادند.
رهبر عزیز ما ضمن صحبتهایشان گفتند که بدون نقش و تأثیرگذاری حزب ما هیچ نوع تحول و پیشرفت به نفع مردم و کشور ما امکان پذیر نیست، ایشان از اهمیت کار در محلات و نقش و تأثیرگذاری معلمین و آموزگاران در محلات و رسالت معلمین مسؤول و متعهد به آرمانهای مردم مطالبی را بیان نمودند که برای ما آموزنده و بااهمیت بود.
آنچه از همه بیشتر بااهمیت و قابل یادآوری میباشد آن است که کارمل بزرگوار در آگاهی بخشی از توانایی خاص برخوردار بوده و مطالبی را که ایشان توضیح مینمودند روح و روان انسان را تسخیر میکرد و بهمثابه جزء از کرکتر و معلومات دایمی شنونده مبدل میگردید چنانچه قسمت اعظم از صحبتهای آن روزی آن رهبر بزرگ و آموزگار توانا را تا کنون من در حافظه دارم.
رفیق کارمل برای هر عضو حزب سه وظیفه اساسی و دایمی را مشخص نمودند این وظایف حتی در زمانی که عضو حزب تماس ارگانیک دایمی بنا بر دلایلی با رهبری حزب هم نداشته باشد باید اجرا و عملی گردد.
اول- مطالعه و ارتقای سطح دانش و معلومات
دوم – سازماندهی
سوم- پروپاگند (تبلیغ و روشنگری) و آژیتاسیون
رفیق کارمل مطالعه و ارتقای سطح دانش و کسب معلومات را بهمثابه وظیفه اولیه و اساسی هر عضو حزب میدانستند و معتقد به تجمع و جذب افراد آگاه و بامعلومات در حزب بودند. ایشان مطالعه و ارتقای سطح آگاهی و معلومات را پایان ناپذیر میدانستند، به عبارت دیگر کسب دانش از گهواره تا گور را رفیق کارمل بر رفقایشان بیشتر و با جدیت تأکید میکردند.
رفیق کارمل آموختن از مردم را بالاتر از هر آموزش مکتبی و اکادمیک میدانستند و معتقد بودند که مدرسه واقعی و قابل یادگیری برای مبارزان، اجتماع و مردمی است که ما برای نجات و سعادت آنها تصمیم به مبارزه گرفتهایم. ما باید از آنها بیاموزیم تا به آنها بیاموزانیم و حمایت آنها را غرض تحولات عمیق و بنیادی در جامعه کسب نماییم.
از اینرو کسانی را که بنا بر مقررات موجود در دارالمعلمین موفق به راه یافتن به پوهنتون نگردیده بودند توصیه فرمودند تا از دانشگاه مردمی و اجتماع بیاموزند و اسناد شاگردی تودهها را به دست آورند که این اسناد بالاتر و باارزشتر از هر اسناد و مدرک تعلیمی دیگر است.
ایشان باورمند بودند که باوجود تحصیلات عالی و داشتن مدارک تحصیلی هر گاه فردی نتواند از مردم و جامعه بیاموزد و مردمش را نشناسد نمیتواند برای مردم و اجتماع مصدر خدمت واقع گردد.
تجارب پنج دههی بعد از تشکیل حزب دموکراتیک خلق نشان میدهد که عدم توجه به خواست و اراده مردم و نیاموختن از اجتماع و تاریخ کشور زیان آور و دردناک است.
رهبر گرامی ما به دانشی باورمند بودند که باید در سلوک و طرز کار انسان تغییر وارد کند و دانش، ما را در تشکل و سازماندهی مردم غرض منافع ملی کمک نماید؛ از اینرو ایشان آموزش عرصههای مختلف علوم مانند جامعه شناسی، فلسفه، تاریخ و جغرافیای سیاسی را بااهمیت میدانست در حالی که بر اهمیت و تأثیر سایر علوم طبیعی نیز برای ارتقای شخصیت و باور انسان بهای کم نمیدادند. بنا بر آن رفیق کارمل در موفقیت مبارزه بدون علم و کسب دانش اعتقاد نداشتند و بنا بر همین توصیههای خردمندانه ایشان بود که در میان فعالین سیاسی- اجتماعی دهه چهل و پنجاه خورشیدی رفقای ما از نگاه دانش و سطح معلوماتشان در مقام بلندی قرار داشتند.
رفیق کارمل به پروپاگند و آژیتاسیون بر مبنای اصول علمی و انقلابی آن زمان باور داشتند و مخالف هر نوع تبلیغ دروغین، افترا و اتهام بستن بودند و حتی به دشمنان مردم و رقبای سیاسیشان نیز افترا و تهمت را ناروا و غیرضروری میدانستند و در نظر گرفتن عفت کلام و تبلیغ بر مبنای احترام به مقام شامخ انسان و کرامت انسانی در همه حال ضروری میدانستند. دوستی و دشمنیشان بر مبنای منافع ملی و حقوق زحمتکشان کشور بود نه بر مبنای منافع شخصی و سازمانی. وحدت نیروهای ترقیخواه و نزدیکی با این بخش جامعه را بااهمیت و حتمی میدانستند.
رفیق کارمل از تبلیغات سوء و زهرآگین دشمن ترس و دلهره نداشتند و میگفتند این نوع تبلیغات دشمنان، ما را کمک میکند تا جایگاه ما در میان مردم توسعه پیدا کند زیرا ایشان معتقد به پیروزی حتمی واقعیتها و مردمش بودند. رفیق کارمل به تبلیغات هدفمند و سالم غرض توسعه و استحکام پایگاه حزب در میان مردم توصیه مینمودند. رفیق کارمل استفاده همه جانبه از نشرات جریده وزین پرچم و تنظیم تبلیغات با استفاده از مضامین نشر شده در این جریده را مهم میدانستند. (قابل یادآوری میدانم که جریده پرچم در این اواخر به اثر سعی و تلاش تعدادی از رفقای متعهد و زحمتکش ما گردآوری و در فضای مجازی منتشر گردیده است که این گنجینه گرانبها هنوز هم میتواند منبع خوب و مفید آموزشی در مبارزات ترقیخواهانه مردم ما باشد).
به نظر من شاگردان اصیل مکتب این بزرگ مرد تاریخ کسانی هستند که اولتر از همه کسب دانش و معلومات را بهمثابه هوا و غذا برای وجود خود ضروری میدانند و در تبلیغات خود بر مبنای اصول و واقعیتها گام بر میدارند و نمیخواهند با توهین و تحقیر افراد و شخصیتها بهطور خاص شخصیتهای گذشته تاریخ برای خود جایگاه و موقف در جامعه پیدا کنند.
کسانی که در سال ۱۳۴۷ از دارالمعلمین کابل فارغ گردیدند و عضویت حزب ما را داشتند و یا بعدها به این افتخار نایل گردیدند عبارت بودند از رفقا: شاه محمد و غنی هدفمند از کندز، گل محمد و امیرمحمد از غزنی، دستگیر از پکتیا، قدوس و آصف از ننگرهار، میر احمد جوینده از بغلان، غلام غوث گلشنیار از پروان، عبدالوکیل کوچی و عبدالوکیل فولاد از کاپیسا و… . با گذشت چهلوهفت سال حتمی بعضی از نامها فراموشم گردیده و اینکه در آن جلسه کدام یک از این رفقا حضور داشتند نیز به خاطرم نیست اما حضور رفقا دستگیر (بعدها سفیر در بلغاریا)، گل محمد و امیرمحمد (که در سال ۱۳۴۸ به جناح دیگر حزب پیوستند)، شاه محمد و قدوس را به یاد دارم.
از جمله این رفقا شاه محمد و غلام غوث گلشنیار که هم صنف من در پوهنتون نیز بودند با کسب افتخارات جاودانه در صف شهدای گلگون کفن راه ترقی و تعالی کشور و مردم قرار گرفته و به ابدیت پیوستهاند. (روح ایشان و همه شهدای عزیز ما شاد باد). در کابل تنها من و قدوس که از تکالیف دوران کهولت رنج میبرد زندگی داریم؛ میر احمد جوینده با کسب مقام نماینده خاص آغاخان در مقام بالاتر و پر مشغلهی قرار دارد و از رفیق وکیل کوچی در دنیای مجازی خبر دارم. دیگران را نمیدانم به چه سرنوشتی گرفتار هستند. به همهشان احترام دارم؛ برای زندهها صحت و پیروزی و برای کسانی که به ابدیت تاریخ پیوستهاند شادی روح میخواهم.
در ختم این جلسه هریک از رفقا به مسؤولین ولایات مربوطه معرفی گردیدند. از اینرو من به رفیق تهذیب معرفی شدم. رفیق تهذیب در سال ۱۳۴۷ عضو انجمن تاریخ بود، وی یکی از استادان سابقه دار دارالمعلمین کابل هم بود و با رفقای ما در دارالمعلمین تماس همیشگی داشت. جا دارد از توجه و راهنماییهای این رفیق ارجمند و بزرگوار طی چند ماه الی رفتنم به پوهنتون به نیکی یاد کنم؛ زیرا تربیت و راهنمایی این رفقا مرا در مسیری قرار داد که امروز با گذشت چندین سال پر از فراز و فرود و حوادث گوناگون و انجام وظایف مختلف به گذشته مبارزاتی خود و به رهبران خردمند و آموزگارانم همچون رفیق تهذیب افتخار میکنم و آنچه مایه یأس و ناامیدی من میباشد آن است که ایکاش بعد از آن حداقل هر ماه یکبار زمینه همچون جلسه و نشستن پای صحبتهای رهنمودی و هدایات رفیق کارمل برایم مساعد میشد که متأسفانه در سالهای بعدی همچون فرصت فقط چندین مرتبه محدود میسر گردید.
امروز کارمل عزیز در میان ما حضور فزیکی ندارند و ما در آستانه بزرگداشت از هجدهمین سالروز به جاودانگی رفتن آن رهبر خردمند خویش قرار داریم اما اندیشهها و آموزههای تابناک، رهایی بخش و مترقی ایشان برجاست و بر ما و نسلهای بعد از ماست که با این موهبت بزرگ چی میکنیم و از آن چه نوع استفاده میکنیم.