بخش نهم
کارنامه های انقلابی وانسانی
رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل
نویسنده :رفیق ادریس « اریب »
به سلسله ( کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب و خردمند ببرک کارمل)
روایت های مختلف در زمینه اعزام نیروهای نظامی شوروی وقت به افغانستان:
درمور اعزام قوت های نظامی اتحادشوروی وقت پژوهشگران ، منتقیدین ، مخالفین به نوع در این زمینه سخن زده اند.
بعضی ها اعتقاد بدان دارند که زنده یاد ببرک کارمل یگانه کسی است که نیروهای نظامی اتحاد شوروی را به سرزمین ما دعوت کرده است.
با گذشت سال ها از زمان ورود قوای نظامی اتحادشوروی وقت در کشور ما الی زمان عودت دوباره انها به کشور شان و سرازیر شدن سیل از کشور ها با قوای نظامی و شبکه های استخباراتی در کشور اعم از 42 کشور اروپایی و امریکا و بخاک خون کشید ن این سرزمین در همین چهار دهه نارامی و جنگ نایبتی با افشا اسناد سازمان های استخباراتی و نظر شخصیت های که در جریان این جنگ خانمان سوز خود عامل و سوق دهنده های جنگ بوده اند . واقعیت ها برملا گردیده است.
از همه مهمتر اسناد استخباراتی اتحاد شوروی و سایر منابع معتبر نشان داده اند.که زنده یاد ببرک کارمل از زمان که در تبعید بسر میبردند. چه در کشور چکوسلواکیا وبعدن در اتحادشوروی وقت صدای اعتراض و مخالفت خویش را به اعزام نیروهای نظامی به کشور به رهبران اتحاد شوروی وقت رسانیده اند. چنانچه طی نامه عنوانی رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی ضمن ابراز مخالفت با اعزام ارتش سرخ در افغانستان از عواقب و پیامد های نا گوار ان نیز برای رهبران کرملین هوشدار داده بود.
بربنیاد برگه های تاریخ زنده یاد ببرک کارمل ضمن ملاقات با کریچکوف رئیس بخش خارجی ( کی ،گی،بی ) در خصوص طرح اعزام نیروهای شوروی در افغانستان مخالفت خویش را اشکارا بیان داشته بود. کریچکوف (رئیس بخش خارجی کی ،گی ،بی) بهطور غیرمستقیم اشاره نمود که اگر اوضاع ایجاب کند قوای محدود اتحاد شوروی به افغانستان اعزام خواهند شد.
“والدیمیروف” با لحن مجهولی افزوده بود: “برای حمایت از مبارزۀ “نیروهای سالم”
ببرک کارمل:”مگر، ما خود میتوانیم از عهدۀ چنین یک کاری به درآییم، من در نامۀ که به آدرس حزب کمونیست فرستادم، خاطرنشان ساختهام که بهمجرد دعوت به قیام، امین فورن از طریق رفقای ما که در شرایط مخفی بسر میبرند، و هم از طرف تودههای وسیع مردم که از وی، متنفر هستند سرنگون خواهند شد. شما افغانها را نمیشناسید، من به شما اطمینان میدهم، مردم دیگر تحمل همچو مستبد را ندارند.
ببرک کارمل ادامه داده خاطر نشان ساختند:”گاهی به این فکر کردهاید که اگر من همزمان با تانکهای شوروی وارد وطنم شوم ودر رأس دولت قرار گیرم، مردم افغانستان به کدام دیده به طرفم خواهند نگریست؟
محترم عبدالوکیل چنین ادامه میدهند:رهبری شوروی به تاریخ ۲۵ ماه اکتبر ۱۹۷۹، الکسی پطروف را بعد از ۴۰ روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین، نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا در صورت موافقت موصوف وی را با خود به ماسکو بیاورد. قرار اظهارات ببرک کارمل موصوف دو شبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد، ببرک کارمل در ابتدا حاضر نبود که چکوسلواکیا را بهزودی ترک گوید و به ماسکو برود، وی در صحبتهای خود با پطروف پافشاری داشت تا زمانی که حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا را ترک نماید. موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین برای وحدت دوباره حزب به وطن برمیگردد. متأسفانه ببرک کارمل بنا بر هر عواملی که بود، نتوانست تا اخیر درین موضع گیری خود در برابر دوست مطمئن خویش پطروف ایستادگی نمایددر نگارشهای بعدی اثر عبدالوکیل از قول ببرک کارمل در جریان ملاقات تیم رهبران تبعیدی به شمول سروری، وطنجار و گلابزوی چنین میخوانیم:”رفقا! شما باید خودتان دست بکار شوید و راههای سقوط رژیم امین را جستجو کنید. دوستان شوروی حاضرند با ما همکاری و کمک درین راستا نمایند. دوستان شوروی میگویند که شما برای از بین بردن تسلط رژیم امین بالای هر پلان میتوانید کارکنید و فکر نمایید، به غیر از اعزام و مداخله قطعات نظامی اتحاد شوروی
عبدالوکیل در کتاب خویش درین بحث ادامه داده خاطرنشان میدارد: همچنان وقتی بسیاریها از ببرک کارمل پرسش به عمل میآورند که آیا خودت از اتحاد شوروی دعوت به عمل آوردید تا به افغانستان عساکرشان را بفرستند؟ وی در جواب میگفت: “ما آنها را دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند، بل آنها زمانی که در تبعید بودیم از ما دعوت به عمل آوردند که به افغانستان برویم.
در همین راستا محترم عبدالوکیل انگیزههای اعزام ارتش سرخ را در افغانستان مورد بحث قرار داده اذعان میدارد:”در مورد فرستادن قوای اتحاد شوروی به افغانستان، دو مرحله را باید مدنظر گرفت”نخست تقاضای مکرر از جانب نور محمد تره کی و حفیظ الله امین برای فرستادن واحدهای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان و تردد و دو دلی اولیهٔ رهبران اتحاد شوروی درین مورد. ثانیاً تصمیم رهبری اتحاد شوروی در ۱۲ دسامبر ۱۹۷۹ و فرستادن اردوی ۴۰ به افغانستان؛ که در بخش نخست سقوط شهر هرات در ۲۴ حوت ۱۳۵۷ و ملاقات نور محمد تره کی با مستشار نظامی و کارمند عالیرتبه سفارت اتحاد شوروی و تقاضای او برای فرستادن قوتهای زمینی و هوایی به افغانستان مایهٔ اصلی و انگیزه ساز این تصمیم قرار میگیرد.
زنده یاد ببرک کارمل در سال 1370 طی مصاحبه با مجله شپیگل در مورد اعزام نیروهای نظامی اتحاد شوروی وقت در افغانستان اظهار داشتند: با تصمیم رهبران اتحاد شوروی در خصوص مداخله نظامی ان کشور به افغانستان من در برابر عمل انجام شده قرار گرفتم.
همچنان امین طی مصاحبه چنین اظهار نمود.« دولت شوروی از مطالبه پایگاه در افغانستان منصرف شده و اما نیروهای نظامی ان برای کمک به او در خاموش ساختن اتش بغاوت به افغانستان می اید.» همان بود . که به تاریخ 24 دسمبر سال 1979 اولین دستجات متعلق به فرقه (دویزیون) شماره 105 نیروی هوایی محافظان شوروی توسط طیاره های غول پیکران-12 و ان 22 در میدان هوایی کابل فرود امدند. هیچ اقدامی و مانع جهت فرود امدن انها از طرف نیروهای امین صو رت نگرفت . زیرا خود بدان موافقه نموده بودند. تا صبح 27 دسمبر یک گروه پنج هزار نفری با تسلحات ثقلیه درنقاط مختلف جابجاشدند.
بعضی از تاریخ نویسان معتقداند . که اعزام نیروهای نظامی به افغانستان به تصمیم عده محدود از رهبران اتحادشور ی وقت وابسته است . وازجانبی حرکات ناشیانه امین موجب شد، که این اقدام سرعت بیشتری بخود کسب نمائید.
امین زمانیکه تره کی زنده بود. خواهان اعزام سه غند ویژه عساکر شوروی به کابل شد. ودر تماس های بعدی تاکید کرده بود. یک غند خاص برای حفاظت شخص خودش به کابل گسیل گردد. او به این عقیده بود . حضور نظامیان شوروی باعث بلند رفتن مورال نظامیان افغان میشود.
و همچنا ن در ملاقات که با سفیر شوروی داشت . بوی مشاوره داده بود . از دولت شوروی تقاضای کمک نمایئد. امین درعوض کمک نظامی در خواست تحویلدهی تانگ های پیش رفته و تسلیحات را نمود.
دو روز بعد سفیر شوروی به امین گفت: دولت شوروی با ارسال تانگ و تسلیحات مدرن نظامی موافقه نموده است.
ولی این تانگ ها واسلحه از طریق ترانسپورت هوایی به افغانستان انتقال خواهد شد. تا به زودی جهت دفاع اماده گردد.
همان بود پرواز طیارات غول پیکر روسی ازصبح وقت الی نا وقت های شب اغاز گردید. مسول زون شمال عبدالله امین طی گذارش به امین اطلاع داد. شوروی ها بالای دریای امو، پل های مستحکم استحکامی ایجاد کرده اند.و قطعات موتر دار و زرهدار انها از بالای ان بطرف افغانستان عبور میکنند.
امین در جواب اظهارمیدارد. این قوا به موجب یک موافقت نامه کمکی که میان دوکشور به امضا رسیده است به طرف کابل و بگرام می ایند. وبه ما تجهیزات میرسانند.
امین هنوز هم به دوستی با روس ها تظاهر میکرد. و در بیانات خویش از دوستی با شوروی ها حرف میزد.
به روایت دیگر تقاضا و اعزام قوت های نظامی شوروی بعد از حادثه هرات که دران دو تبعه شوروی کشته شد . شدت گرفت. و حکومت افغانستان بصورت دوامدار از حکومت شوروی تقاضای کمک های نظامی میکرد. چنین تقاضا ها از ماه مارچ تا ماه دسمبر 1979 در حدود بیش از 20 بار صورت گرفت . حکومت شوروی انرا مورد بررسی قرارداده چندین بار انرا رد کرد.
سپس وزیر خارجه اتحادشوروی اندری گرومیکو در مورد اعزام قطعات محدو د شوروی به افغانستان برای رساندن کمک و مساعدت در مبارزه علیه تجاوز خارجی و براساس منافع مشترک هردو جانب در مسایل امنیتی بنابر در خواست های پی هم دولت افغانستان و حفاظت از سرحدات کشورهای شوروی وافغانستان تصمیم اتخاذ کرد.
و این تصمیم مبنی بر معاهده بین دولتها ی افغانستان و شوروی منعقده دسمبر 1978 صورت گرفت.
امین چه در دوران رهبر ی تره کی در حزب ، دولت و چه زمان که علیه تره کی کودتا کرد. خودش دررهبری حزب و دولت قرار داشت . بار ها از شوروی ها خواستار اعزام نیرو ها ی نظامی به افغانستان شد. دریک سند محرمانه کی،جی،بی که پس از فرو پاشی شوروی منتشر شد چنین امده است.
« پیام از کابل (اشد محرم و عاجل)
بتاریخ 12-17 دسمبر 1979 نمایندگی کی،جی،بی با امین دیدارکرد در گفته های امین مسالهء در خور توجه است.
امین مصرانه مفکوره لزوم نیر وهای نظامی اتحادشوروی را در جلو گیری عملیات های رزمی باند ها در نواحی شمال جمهوری دیموکراتیک افغانستان بیان میکند. طرح او از این قرار است.
رهبری کنونی افغانستان حضور نیروهای مسلح اتحادشوروی را در برخی از نقاط مهم و استراتژیک مناطق شمالی افغانستان خیر مقدم خوانده.
امین پیشنهاد میکند. باید اشکال کمک نظامی تعین گردد، جابجاشدن قوت ها درانجائیکه مدنظر است صورت گیرد، ازپروژه های مشترک و راه های مواصلاتی افغانستان محافظت صورت گیرد.
همچنان امین درخواست یک کندک محافظ را جهت امینت خویش تقاضا کرد. همان بود . یک کندک افراد کی،جی ،بی تحت پوشش کندک محافظ در اطراف تپه تاج بیک گما شته شدند.
اسناد و مدارک متعدد گوا بران است. رهبران رژیم اعم از تره کی وامین تقاضا ی مکرر مبنی به اعزام قوت نظامی را از اتحاد شوروی وقت نمودند. که اسناد سری کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی و انچه در ارشیف های اتحاد شوروی باقی است . توسط بوریس گرو موف به نشر ر سید. که متن ان چنین است . « براساس یک گزارش محرمانه به جلسه مورخ17 مارچ1979 بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی ارایه شده امده است: رهبری رژیم خلقی پس از حوادث هرات، 14 باراز مقامات شوروی خواهان اعزام قوای نظامی ا ن به افغانستان گردیده بودند.»
پس چرا با حفظ تمام مخالفت های رهبران اتحادشوری وقت اعزام قوا به افغانستان صورت گرفت؟
تصمیم مبنی براعزام قوای نظامی به افغانستان که قبلن در پرده از ابهام قرارداشت . با افشا اسناد ارشیف های استخباراتی وتحقیق و پژوهش بعضی از اندیشمندان جهان روشن شده و دلایل ذیل را در امر اعزام نیرو های نظامی به اتفاق نظرذیدخل میدانند. جریان و تداوم جنگ سرد که شوروی ها در افغانستان گیر مانده بودند، هدف انها رسیدن به اب های گرم نبوده، و هم انها نظر مبنی بر اشغال افغانستان را نیز نداشتند. و چیزیکه اهمیت فوق العاده برای انها داشت . همانا حفظ سرحدات جنوبی اتحاد شوروی و جلوگیری ازنفوذ امریکا در اسیای میانه. و نفوذ گروپ های اسلامی در ساحات مسلمان نشین کشور شوروی بود. امروز به وضاحت دیده شد که پلان طویل مدت غرب در راس ایالات متحد امریکا درگام نخست چگونه جنگ را از ساحات جنوب کشور ما به طرف شما ل انتقال داده تا ساحات مرزی کشورهایکه که قبلن وابسته به اتحادشوروی سابق بودند . بانفوذ گرو های افراطی که قبلن بنام مجاهد و طالب بود. ودر شرایط فعلی بنام داعش انرا میخواهند در این ساحات جهت وارد اوردن فشار با لای روسیه و تطبیق اهداف قبلی خویش نفوذ دهند . تا کشور های اسیای میانه را بطرف نارامی و بی امنیتی سوق داده و تا با خرابی وضعیت درکشور های اسیای میانه روسیه را تهدید نمایند.
فرد هالیدی ( شرق شناس و افغانستان شناس برتانوی در اثر خود بنام« تراژیدی افغانستان» چنین نوشته است : این ماجرا جوئی وسوءاداره رهبران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، تره کی و امین بود. نه کدام پلان استراتژیک که نیروهای شوروی را به کابل کشانید) وی تاکید میکند . که این حفیظ الله امین بود که سربازان شوروی را دعوت کرده بود. همچنان علاوه بر نظرات فوق تحلیل گران ، پژهشگران در مورد اعزام قوا به افغانستان فاکت و حقایق ذیل نیز ذیدخل است :جنگهای چریکی و پارتیزانی شد ت مییافت و از جانبی فرار سربازان روز افزون می شد ، و داشت اهسته اهسته کنترول اوضاع از دست دولت خارج شده میرفت . شوروی با ارزیابی وضعیت در قدم نخست به افزایش مستشاران نظامی خویش مبادرت ورزیده
تواهم با ان سلاح ومهمات از طریق زمین و هواه وارد کشور شد. و به تعقیب ان نیروهای نظامی شان در میدان هوایی بگرام و قسمتی از ان را در بخشی از میدان هوایی کابل مستقر ساختند.
واین روس ها نبودند که علاقمندی به اعزام نیروهای شان در افغانستان بودند . بلکه نقش اساسی را رهبران افغان اعم از تره کی وامین در ورود انها بازی کرد.
محترم ستر جنرال نبی عظیمی در بخش از کتاب خویش(اردووسیاست) چنین مینگارند« دریکی از روزها مطلبی در جریده رسمی شور وی بنام کراسنایا زویزدا چاپ مسکو در سال 1990 و همچنان در کتاب ( تجاوز شرح مبسوطی ) در مورد لشکر کشی اردوی سرخ به افغانستان حقایقی با استفاده از اسناد محرم ارشیف ستر درستیز و اظهارات جنرالان و مشاورین دست اندر کارشوروی در افغانستان تحریر گردید.
که به وضاحت اعتراف می گردد.چگونه زمام داران افغانستان خاصتن حفیظ الله امین با اصرار وابرام تقاضای پیاده کردن قوای شوروی را به افغانستان نموده اند.
از انجمله تورن جنرال متقاعد گریلوف نیکولایچ که از سال 1975 الی نوامبر 1979 بحیث سرمشاور نظامی در افغانستان کار میکرد می نویسد: در ماه اگست سال 1979 جلسه یی در ماسکو دایر شد که اعضای بیوروی سیاسی گرومیکو، اندروپوف، استینوف وزیردفاع ،اگارکوف لوی درستیز و کرنینکوف معاون وزارت خارجه اشتراک داشتند. تورنجنرال ایوانوف نیزحضورداشت . جلسه درباره اوضاع سیاسی ، نظامی افغانستان و قابلیت رزمی اردوی ان بود.
سوالات زیادی از طرف گرومیکو واندرو پوف مطرح شد .و دران جلسه سوال ارسال قوا مورد بحث قرار نگرفت.
من انرا حس کردم وبا قا طعیت نظر خویش را در رابطه با حضور نظامی ما در افغانستان که عاقلانه نخواهد بود . بیان داشتم . ولی متاسفانه نظریات ایوانوف وهمکارانش که در مقابل نظر من قرار داشت مورد تائید قرار گرفت.
و در روز نامه کرسنایا زویزدا( ستاره سرخ) ارگان نشراتی قوای مسلح شوروی امده است .
” اغتشاش در اردو مانند غسل در اب سرد، برای رهبران ح،د، خ،ا بود. پس از اغتشاش هرات در مارچ 1979رهبر ی افغانستان با استمرار زیاد خواستار فرستادن قوای شوروی به کشور شان گردید. درارشیف ستر درستیز قوای مسلح اتحاد شوروی چنین تقاضا ها به امضا تره کی و امین موجود است . این تقاضا ها از طریق نمایندگان ما در کابل سفیر کبیر پوزانف ، تورنجنرال کا، جی ،بی ایوانف و سرمشاور نظامی ما تور نجنرال گوریلوف فرستاده میشد.
نورمحمد تره کی دوبار این مسله را با منشی کمیته مرکزی حزب کمونست اتحادشوروی ،بوریس پاناماریوف و حفیظ الله امین با سترجنرال پاولوفسکی به میان گذاشته بخش از این اطلاعات را در اینجا تذکر می دهم:
در مهمانی که امین داشت . در جریان ان بدستور تره کی از ما خواستارده الی 20 هلیکوپتر همراه با مهمات و پیلوت های روسی نمود.در پای این راپور اگاه کوف لوی درستیزشوروی نوشت ” ضرورت نیست حفظ شود.
به ادامه چنین درخواست ها از رهبران افغان ( امین وتره کی ) تقاضای دو فرقه شوروی را به افغانستان نمودند. که در صورت ورود انها رهبران افغان گفتند ما اعلان میکنم که در اثر تقاضا ما وارد کشور شده اند . این هم از جانب رهبری شوروی رد شد.
بتاریخ 11 اگست سروری رئیس اگسا تقاضا ی امین را مبنی برفرستادن سه کندک کوماندو و هیلکوپتر ها با عمله ان از مقامات شوروی نمود. پوزانوف ، ایوانف وگاوویلوف “12-8-1979” به اساس تقاضای امین با وی مصاحبه نمودند. و وی تاکید بران داشت تا این نیرو فرستاده شود . در غیران باعث ضعف مورال در قوت های ما میشود. امین افزود که انها درجنگ ها حصه نخواهند گرفت بحیث نیرو ریزرف استفاده میشوند . و ما بحیث یک دوست مستقل تمام مسایل را مستقلانه حل وفصل میکنیم.
در 3 دسامبر در ضمن ملاقات با امین وی پیشنها کرد که ما در نظر داریم از فرقه های 18 و 20 مزارو بغلان یک قسمتی از اسلحه انهارا گرفته و برای ایجاد جز وتام های سارندوی استفاده نمایم بهتر خواهد بود که شما در زمینه اکمال با نیرو های خود در سمت شما ل کمک کنید.
چنین تقاضا ها هجده بار از طرف امین صورت گرفته است . همچنان این تقاضا ها در کتاب جنرال گروموف که به پشتو توسط اغای جنبش ترجمه شد ه است . این اصرار ها بار ها از طرف امین وتره کی صورت گرفته است . ازجانب رهبران شوروی به کرات رد شده است .
یکی از نظامیان شوروی بنام گاوریلوف که مخالف فرستادن قوای شوروی به افغانستا ن بود . چنین نظر داشت:
اردوی افغانستان بیشتر از یکصد هزار پرسونل دارد.تخنیک واسلحه کافی وعصری در اخیتار انها قرار داده شده است . که با سازماندهی بهتر و اموزش وپرورش کادر های جوان ملکی و نظامی قادر خواهند بود که از دست اورد های کودتای ثور دفاع نمایند. وی تذکر میداد که اراضی افغانستان کوهستانی بود ه وسرحدات باز با ایران وپاکستان دارد. در صورت اعزام 75 هزارسرباز جهت سرسامان دادن وضع نظامی وسیاسی ان کافی نیست .
و نظریه وی را مارشال اخرامییف معاون اول ستر درستیز، ستر جنرال ورونیکوف معاون لوی درستیز اتحادشوروی ، ستر جنرال پاولوفسکی قوماندان قوتهای زمینی اتحاد شوروی و تورنجنرال گاوریلوف سرمشاور نظامی شوروی در افغانستان و عده دیگر از جنرالان تائید میکردند. اما رئیس استخبارات نظامی واسیسلی ایوشوتین ، رئیس سیاسی قوای مسلح شوروی جنرال ایوان یپیسشوف و تورنجنرال ایوانوف مشاورسیاسی وامینت دولتی کا، جی ، بی در افغانستان طرفدار اعزام قوا ه به افغانستان بودند.
بعد از کشته شدن تره کی و بقدرت رسیدن امین وتغییرات در اوضاع منطقه ، ایوانوف بدین باور شد که اردوی افغانستان بی روحیه و فاقد مورال است . گزارش مبسوطی از وضعیت را به گر ومیکو، استنیسوف و اندروپوف در باره به تحلیل رفتن مورال روز افزون اردو ، ومتلاشی گردیدن قوای مسلح افغانستان که با فرار روز افزون مواجه بوده به نظر انها تا حدودی واقعبینانه بوده وگزارش های گاوریلوف تا حدود زیاد خوشباورانه ولی هنوز هم تا هنگامیکه برژنیف خشمگین نشده بود.هیچکدام از ان سه نفر در باره ارسال قوا به افغانستان تصمیم نگرفته بودند.غضب بریژینف در مورد مرگ تره کی معلول حادثه بزرگ تصمیم ارسال قوا به افغانستان بود .و همچنان فشار های بین المللی ، احتمال نفوذ امریکا در این کشور و سایر مطالب که در فوق از ان تذکررفته در اعزام قوابه افغانستان نقش داشته است.
به منظور عملی شدن نظریه فوق بتاریخ 24 دسامبر مارشال روستیسوف با هئیات رهبری وزارت دفاع اتحادشوروی طی جلسه که که دران معاونین وزیر دفاع ،قوماندان زمینی ، مدافعه هوایی ،دیسانت و بعضی از روسای عمومی ستر د رستیز حضورداشتند.
در این جلسه وزیر دفاع تصمیم رهبری سیاسی اتحادشوروی را مبنی براعزام قطعات به افغانستان اعلام کرد.
« هدف اعزام قطعات در اسناد محرم ستر درستیز چنین شرح دارد:
هدف اعزام قطعات محدود اتحاد شوروی به افغانستان عبارت از کمک انتر ناسیو نالیستی وجلوگیری از مداخلات ضد افغانی که از طرف کشور های امپریالیستی براه انداخته شده و برای مردم دوست افغانستان جهت ایجاد شرایط مساعد زندگی برای شان است .
زمان عبور یعنی گذشتن از مرز دولتی شوروی به افغانستان ساعت سه بجه روز 25 دسامبر انتخاب شده است» .
اما یکی دیگر از رهبران اتحاد شوروی بنام فرانسیس کلنیت سویچ معاون کمیته امور دفاعی دومای دولتی فدراسیون روسیه و رئیس یکی از بزرگترین سازمان اجتماعی که با نظامیان شرکت کرده جنگ افغانستان در ارتباط است . در مورد اعزام نظامیان شوروی در افغانستان چنین ارایه نظرمینماید:
– شکی نیست که جنگ در افغانستان بار سنگینی برای اتحاد شوروی بود. ما زنده گی بیش از پانزده هزار جوان مان را در افغانستان جا گذاشتیم و این سوگ در دل همه ی ما که زنده ماندیم، باقی می ماند. تلاش های بلندگوهای غربی در آسیب رساندن به سیاست شوروی موثر بودند و اقتصاد کشور ما نیز ازین امر متاثر شد. برخی گلو پاره کردند که جنگ افغانستان اتحاد شوروی را به فروپاشی سوق داد. اما این درست نیست. ما خود اتحاد شوروی را فروپاشاندیم و نخستین انگیزه ی فروپاشاندن شوروی همانا ناعاقبت اندیشی و جاه طلبی های شخصی رهبران ما بود. البته که کارزار افغانستان نقش خود را داشت ولی این نقش سرنوشت ساز نبود.
آنچه به افغانستان ربط می گیرد، در این مورد می توان گفت که به نظر من ابعاد مثبت این کارزار به مراتب بیشتر بود. ظرف سالهای حضور نیروهای شوروی در افغانستان ما بنیاد صنایع آن کشور را ساختیم، تفحصات منابع زیرزمینی را انجام دادیم و معادن فراوان طبیعی را کشف کردیم، راه های مواصلاتی موتررو، از جمله شاهراه های استراتیژیک ساختیم که از آن جمله می توان از راه مواصلاتی مشهور سالنگ یاد کنیم، گذشته ازین به کمک اتحاد شوروی قشر تحصیل کرده و روشنفکر در افغانستان شکل گرفت و حدود صد هزار افغان در آن سالها آموزش های کوتاه مدت و درازمدت را در موسسات تحصیلی شوروی سپری کردند.
در سال ۱۹۸۹ ما برای افغانها بیش از ۱۴۰ کارخانه ی فعال به جا گذاشتیم که در آن ده ها هزار کارگر افغان با حقوق خوب کار می کردند. ما تمام شهرک های نظامی خود را با تمام تاسیسات، محل رهایشی، پارک های فنی، جنراتورهای برق،تخت و الماری و حتی قیچی و روی پاک به افغانها واگذار کردیم.
نباید فراموش کرد که ارتش آماده و مجهز افغان را که با سلاح های سنگین و عصری مجهز بود، تانک و توپخانه ی سنگین داشت، دستگاه های راکت ریاکتیفی و آتش انداز، راکت های تاکتیکی، چرخبال های ترانسپورتی- جنگی، جت های بمب افگن، شکاری و… با مقدار قابل توجه مهمات به جا گذاشتیم. گفتنی است که امریکایی ها حالا هیچ یک از این اقدامات را انجام نمی دهند. آنها می ترسند که چنین سلاح ها علیه خودشان به کار گرفته خواهند شد. تجربه ی چنین حوادثی را دارند. درین جا می توان این سوال را مطرح کرد: چه کاری ما کرده ایم تا افغانها به ما به عنوان دشمنان شان نگاه کنند؟
همچنان وی در ارتباط خروج نظامیان از افغانستان و و نتایج ان چنین نظرمیدهد:
– نخست باید تذکر بدهم که عملیات خروج بی نظیر بود که تا امروز هم در اکادمی نظامی اکثر کشورها مطالعه می شود. ما کنوانسیون ژنیو را سراپا اجرا کردیم. امریکا و پاکستان این کار را نکردند. موضوع دیگر است این که در ادامه ی آن کارزار نمی بایست افغانستان را فراموش می کردیم و با وجود مشکلات فراوان دوران «بازسازی» باید به حکومت داکتر نجیب الله کمک می کردیم اما آن گاه اصلاح طلبان جوان در کشور ما به قدرت رسیده بودند و آنها ایمان ساده لوحانه یی به خیرخواهی و وعده های میان تهی غرب داشتند. در صورتی که این اشتباه صورت نمی گرفت، افغانستان امروز بدون شک امن تر و باثبات تر می بود.
ولی بعد ها دیده شد که مداخلات کشور های اروپایی وامریکا ، ایجاد مراکز تربیه چریکی در پاکستان بمنظور براه انداختن دولت افغانستان در زمان زنده یاد ببر ک کارمل ، تشدید هرچه بیشتر جنگ در کشور، گستریش افراطیت بنام های مجاهد، طالب…. برای جنگ ابعا دگستر ده تر بخشید.
وحضور نیرو های نظامی اتحادشوروی را در برابر ابر قدرت ها و مداخله سریع همسایه ها در امور کشور به یک نیاز مبرم تبدیل کرد.
بخش دهم
چگونگی مرگ امین :
حفیظ الله امین را وخامت اوضاع ،شدت جنگ وعدم اعتماد بالای همکارانش دست و پاچه ساخته بو د.
روی همین علت بود که بازی دوگانه را اغاز کردو بجانب امر یکا نیز روی اورده بود. ولی این مناسبات بعد از کشته شدن سفیر امریکا اغای دابس به تیرگی گرائید.
از همه مهمتر طرح یک حکومت مشترک با گلبدین حکمتیاررا ریخت در 4 اکتوبر 1979 طی جلسه مخفی دور از چشم صفوف حزب با نزدیک ترین افرادش به فیصله رسیدن که شعار انقلابی را کنار گذاشته حزب را منحل سازد. فهرست از تمام مخالفین اعم از پرچمی ها وخلقی های ناراض در داخل و بیرون زندان اند. جهت امحای شان ترتیب گردد و در نهایت امر به این نتیجه رسیدند که در قدمه های بعدی حکمتیار شریک دولت شده امین در راس وحکمتیار بحیث صدراعظم تعین گردد. در این اواخر سید محمد گلاب زوی مدعی شد که لست حدود 1300تن پرچمی و شماری از خلقی ها ترتیب و حکم اعدام شان صادر شده بود.
به اسا س همین اطلا عات موثق بود. در اثر یک عملیات مشتر ک وشجاعانه کمیته مخفی پرچمی ها شماری از خلقی ها ی.ناراض و قوت های اتحاد شوروی وقت امین از اریکه قدرت بر انداخته شد.
د ر غیر ان سه بار دیگرقبل از این به تاریخهای 14اکتوبر27، نومبر واول دسمبر 1979 پلان اقدام برای برانداختن رژیم امین از سوی کمیته مخفی پرچمی ها تنظیم گردیده بود . و هر سه مرتبه پلان قیام به تعویق انداخته شد . که این مطلب به کمیته مخفی پرچمی در صورت افشا شدن حکم یک خود کشی را داشت. گرچه افراد رژیم شک گمان برای شان پیدا شد. ولی با مهارت کمیته مخفی توانست که رفقا را از ضربه دستگاه جهنمی امین ستر اخفا کند.به ادامه چنین اقداما ت
تاریخ 27 دسمبر روز سرنوشت ساز ی برای امین بود.. امین در تپه تاج بیگ جابجا شده بود. کمتر احساس خطرمینمود . صدیق فرهنگ این روز را چنین بیان مینماید.« طعام چاشت امین توسط اشپز ی از مردم اسیا ی میانه تهیه شد ه بود .امین انرا با اشتهای همیشگی صرف کرد. اما بعد ازصرف غذا احساس ناراحتی کرد. و پسرش عبدالرحمن را نزد خود خواست به وی گفت :که توسط روس ها مسموم شده است .عبدالرحمن این خبر را به جنرال یعقوب لوی درستیز رسانید و وی نیروهای گارد رابرای مقابله با حوادث بیش از پیش اماده ساخت.یکی از جنرال های شوروی با افراد خود زما نیکه به نزدیک قصررسید،با اتش افراد گارد روبه رو شد و هرچند افراد مذکور شانس کامیابی در برابر نیروی مهاجم رانداشتند.ولی برای چند ساعت محدود مقاومت کردند. در جریان این برخورد امین هدف گلوله قرار گرفت .و به قتل رسید.و همچنان پسرش با یک تعداد از افراد خانواده اش کشته شد.زن و دودخترش نجات یافتند.»
از مدتها مشاورین روسی در سطوح مختلف دولت ایفای وظیفه میکردند.اخرین هئیات که زمینه از بین بردن امین را مساعد ساخت جنرال ویکتور پا پوتین معین وزارت داخله وافسر بلند رتبه سازمان استخباراتی شوروی بود . که در 28 نومبر 1979 وا رد کابل شد.
هدف سفرش همکاری دوجانبه و سایر مسایل ذیعلاقه معرفی شده بود. ازجانب امین غلام مصطفی معین وزارت داخله باوی در مذاکرات اشتراک میکرد. این زمان بود .که امین اهسته اهسته در مورد مشاورین با شک تردید می دید. خبر مربوط به رسیدن وی نیز از 28 نومبر به او ل دسمبر به تاخیر افتاد . که انهم ناشی از بد گمانی امین بود. و همچنان خبر بازگشت پا پوتین به شوروی در کابل تایمز سه روز بعد به نشر رسید. جالب است .قبل از واژگون شدن رژیم امین بدون انکه خبر بازگشت وی انتشار یابد در کابل دیده شده بود.
قرار معلوم وی حمله بر تپه تاج بیک را رهبر ی میکرد. و همچنان روایت وجود دارد که وی در جریان حمله بر تپه تاج بیک در زد خورد کشته شده و بعضی منابع از خود کشی وی بعداز برگشت به اتحاد شوروی سخن میزنند.
صدیق فرهنگ اضافه مینماید: پا پوتین وظیفه داشت تا امین را متقاعد بدان سازد که نیروهای نظامی شوروی به تعداد لامحدو د بدون قید و شرط به افغانستان دعوت شود.و در مذاکرات خویش با امین موفق شد . اجازه جابجا شدن دستجات معین نیروهای شوروی را در بگرام، سالنگ و میدان هوایی کابل حاصل کند
نصیر مهرین کسیکه باور به ارتباط امین با سازمان سیا ندارد. بانقل قول از کتاب ( جنگ افغانستان ) نوشته گروهی از دانشمندان انستیتوت تاریخ نویسان نظامیان شوروی چنین مینوسید: قبل ازظهر شش جدی البته در اطراف اقامت گاه امین در تبه تاج بیگ اواز انداخت های منفرد شنیده میشد. امین به یاور خود گفت این فیر ها از طرف کی ها است . به نظامیان شوروی اطلاع دهید . یاور ش بعد از تجسس دوباره نزد امین امده گفت : « این شوروی ها هستند» امین انگاه اهسته گفت ـ« دانستم درست است »
اما اندیشمند طی مقاله خود موضوع را از قول خانم امین چنین شرح میدهد. زمانیکه اواز فیر ها شینده میشد.و حالت نارام کنند به امین وفامیل وی مستولی شده بود.
« امین به جانداد قوماندان گارد . گفت: ببین کی فیر میکند. جانداد بعداز معلومات به امین گفت: قرار معلوم فیر از طرف روسها است.« امین گفت نه»
همچنان داکتر الکسی یف داکتر معالج امین که شاهد قتل امین در شامگاه 27 دسمبر 1979 بود میگوید« امین به یاور خود دستور داد به مشاورین نظامی شوروی زنگ بزندو انان را خبر کند. که به کاخ حمله شده است. ودر ادامه سخن گفت شورو ی ها کمک میکنند. یاورش البته از جریان انداخت ها اگاهی داشته . به پاسخ امین گفت : این شوروی ها اند که فیر میکنند. امین را این سخنان از خود بیخود ساخت . خاکستردانی سیگار را گرفته با عصبانیت بسوی او پرتاپ کرد.
به خشم فریاد زد دورغ میگویی این امکان ندارد.
پس خودش کوشید بارئیس قوای چهار زرهدار تماس بگیرد مگر ارتباط قطع بود….»
امین تا اخیرین لحظات زندگی به خانواده خود از بی اعتمادی بالای روس ها سخن نه رانده بود.
حمله شامگاهان شش جدی 1358 به کاخ اقامت گاه امین در تپه تاج بیگ اغاز شد. تا ان لحظه امین وافرادش گمان میکردند . که روس به خاطر طرد حمله مخالفین فیر میکنند.
حتی دختر امین به نظامیان روسی گفت : امین اینجاست چرا فیر میکنید. ولی خانم امین اظهار میدارد. به محض داخل شدن به چهار طرف فیر کردند.در اثر ان به دو دخترم و پسرم گلوله اصابت کرد.بسوی غتی دختر دیگرم رفتن پرسیدن امین کجاست .انگاه متوجه شدند. که امین درانجانشسته بالایش فیر کردند.
یک منبع دیگر موضوع حمله بر قصر تاج بیک را چنین بیان میکند« حوالی ظهر ششم جدی 1358 جلسه وزیران در تالار ریاست دولت درقصر تاج بیگ برگذار گردید. امین در جلسه به وزیران اظهار کرد: با رفیق گرومیکو در تماس هستم که چگونه در مورد ارایه کمک های نظامی شوروی به افغانستان برای کشور های جهان توضیحات بدهیم.
هشت ساعت قبل از حمله برقصر تاج بیگ کسانیکه دعوت شده بودند. بعد از صرف سوپ وغذا برای نوشیدن چای بسوی تالار بزرگ رفتند. اما به زودی صحنه غیر عادی پیش امد. حفیظ الله امین با تنی چند مسموم شده بود.در همین وقت داکتر طوطا خیل به سرعت به سراغ الکسییف سرطبیب دوکتوران نظامی شوروی به مکرویان شتافت و داکتر کو زنیچکوف نیز وی را همرایی میکرد. زمانیکه هردو دوکتور امین را معاینه کر دند. به این نتیجه رسیدن: هنوز نبضش می زند.
در هردو دست امین سیروم زدند.
درحوالی شام همان روزحمله به قصر اغاز شد. انداخت ها جریان داشت.مهاجمین نزدیک شده میرفتند امین وضعیت را درک کرد. در همین وقت امین دید که گوزنیچکوف به زمین خورد. امین وحشت زده از بستر با سیرم ها در هردو دستش از اتاق خارج شد لوی درستیز به جانب تلفون شتافت اما تلفون از کار افتیده بود.
در جریان در گیری در داخل قصر دگروال بویارنیف ، گوزنیچکوف ،عبدالراحمن پسر ارشدامین و غلام حضرت قوماندان قرارگاه کشته شدند.
قرار گفته خانم امین دختران وی زخمی شدند.
مهاجمین در منزل دوهم رسیده به شکل دایروی انداخت میکردند. امین در حالت بیمار ی از پا ه درامد. در جریان برخورد زن شاه ولی نیز کشته شد.
ولی قابل تذکر دانسته میشود. کی ها در حقیقت امین را از بین برد. در حالیکه تاریخ نویسان کشور در قضیه نظرات متفاوت و نا همگون دارند. ولی محترم کشتمند در موردچنین مینگارد:باید از یک فاجعه بزرگ دیگر قبل از 29دسمبر ( کودتای چهارم) جلوگیر ی میشد،با این لحاظ مساله زمان مطرح بود. که شتاب در تقدم را می طلبید نه امادگیهای کامل را، دراین امر هرسه جانب شرکت کننده دراقدام هریک پرچمی ها، عده ازخلقی ها و شورویها )علاقمند بودند. پرچمی ها وخلقیها ی ضد امین بخاطرنجات جان خود ،رفقا،دوستان ، مردم و وطن از امحای دسته جمعی ؛ و شوروی ها قبل از همه بخاطر جلوگیری از به مخاطره افتادن سرحدات طولانی جنوبی ان با افغانستان. به اساس دلایل فوق اقدام مشترک جهت از بین بردن وی صورت گرفت.
بعد از پایان عملیات اسداله سروری ، عبدالوکیل وسید محمد گلاب زوی در معیت شوروی ها امدند. وبه تفتیش قصر پرداختند.
محترم ستر جنرال نبی عظیمی در کتاب خویش بنام اردو وسیاست واقعه قتل امین را چنین شرح میدهد:« روز بیست و هفتم سامبر 1979 حفیظ الله امین در قصر تاج بیگ دعوتی ترتیب داده بود که دران اعضای بیروی سیاسی ، ورزا باخانمهایشان وعده از مستشاران شوروی دعوت شده بودند . این دعوت ظاهرن بخاطر عودت دوباره دستگیر پنجشیری ترتیب شده بود. زیرا که وی بعد از تغییر کابینه در وقت تره کی خود را در ماسکو پنهان کرده بود و اکنون با وساطت روسها و تعهد امین مبنی بردادن پست های قبلی به وی دو باره برگشته بود. دلیل دیگر این بود که امین میخواست قصر زیبای تپه تاج بیگ را که به طرز مجللی اراسته و دیکور شده بود به مهمانانش نشان بدهد.
د.گای. ووی . سنیگیروف مولف کتاب تجاوز یا اشغال در این مورد می نویسد: دعوت درفضای ازاد جریان داشت . صاحب خانه امین مسرورو خوشبخت بود، وشیرین زبانی می کرد زمانی که پنجشیری از خوردن سوپ ابا ورزید ومعذرت خواست زیرا بنا به توصیه داکتر باید پرهیز می کرد. امین مسرورانه شوخی کرد و گفت که ترا اشپزهای کرملین نازدانه بار اورده اند و به همین خاطر از خوردن سوپ ابا میورزی پنجشیری لبخند کوتاهی زد ولبانش را پاک نمود و بار دیگر حرفهایی را که برای امین گفته بود تکرار کرد: دولت شوروی خشنود است از اینکه حقیقت در باره واقعه مرگ تره کی برایشان گفته شده و همچنان در باره اینکه رئیس جمهور تعویض گردیده است واز اینکه دیدار من “پنجشیری” از ماسکو روابط را با اتحاد شوروی تحکیم بیشتر نموده صحبت کرد. پنجشیری متذکر شد که در ماسکو بار دیگر برای وی گفته اند که اتحاد شوروی در جنگ داخلی افغانستان کمک های عظیمی با دولت افغانستان خواهد نمود. امین شکوه مندانه اعلان نمود که قشون شوروی اکنون در اینجا است من همیشه برایتان می گفتم که همسایه بزرگ ما هیچگاهی در روز بد ما را تنها نمی گذارند . اکنون همه چیز طور عالی پیش میرود. من هر روز از طریق تلیفون با رفیق گرومیکو ارتباط می گیرم،و باهم در باره اینکه چطور براین جهانیان کمک های نظامی اتحاد شوروی رادر جنگ داخلی افغانستان تو جیه نمائیم صحبت می نمایم .
بعد از صرف غذا همه به اتاق دیگری که در انجا چای اماده بود . رفتند بعضی ها بخاطر اجرای کار های ضروری خدا حافظی نمودند. در همین موقع واقعه یی رخ داد : تقریبن همزمان همه خود را بسیار بد احساس نمودند . انها از چوکی های خویش می افتادند و بیهوش می شدند. پیشخدمت هراسان به طرف تلفن دوید تا از سفارت شوروی ویا از شفاخانه اردو داکتر بخواهد. مریضی عجیبی همزمان همگی را از پا انداخت بجز از پنجشیری .
امین مانند سایر حالش بد بود بادی گارد هایش جسم بی حال و بیهوش اورا گرفته و به خوابگاهش بردند. وامین در همان دقایق بخواب رفت . زمانی که داکتر ها ازسفارت شوروی به کمک رسیدند ومعده اش را معاینه نمودند وی اندکی بهوش امد و پرسید چرا این واقعه در خانه من صورت گرفته است .
روز به اخر رسید وامین نمیدانست که چه چیزی اورا شوکه کرده واینده اش چه خواهد شد تا ان موقع تقریبن تمام مهمانان بخود امده و از هم جداشده قصر را ترک گفته بودند. درست ساعت هفت وسی دقیقه که تاریکی همه جاه را فراگرفته بود. چندین انفجار شدید رخ داد و قصر را لرزانید خاک ازسقف ها فروریخت وهمه جا را فرا گرفت . صدای شکستن شیشه ها وصدای شیون وفریاد نوکران وعمله قصر خاموشی را برهم زد. در این لحظات روشنی مرمی هائیکه از چهار طرف برقصر فرو میریختند، تاریکی شب را بهم میزد. صدا های انفجار اکنون لحظه به لحظه بیشتر می شد . همه چیزکه وجود داشت تا این زمان بدون کدام مقاومت از بین رفت . درقصر یکنوع پانیک بوجود امد که هیچ مهلتی برای فکر کردن در باره اینکه ممکن است این کار مربوط به باندهای تروریستی باشد نمی داد.
امین با سرگیچ و گرنگ از خواب برخواست وگفت سلاح به من بدهید . خانمش پرسید بالای کی فیر می کنی ؟ وی جواب داد بالای روس ها ! لحظه یی بعد همه چیز تمام شد پارچه های بم دستی امین رادر همان باری که صبح به مهمانانش با بسیار غرور نشان داده بود. از بین برد . بعد از چند دقیقه بالای جسد بی جان امین ادمی ملبس با یونیفورم نظامی ولی بدون علایم نظامی پیدا شد وامین را به پشت خوابانید عکاسی نمود. او میخواست متیقن شود که ایا این شخصی واقعن امین است و ایا او اشتباه نکرده است . او بار دیگر بالای جسدش فیر کرد . اکنون دیگر رئیس جمهور افغانستان ازبین رفته بود.
یکی دیگر از شاهدان عینی قتل حفیظ الله امین چنین حکایت مینماید:
رستم تورسولوکوف شهروند از بکستان در 1358 افسر ارتش شوروی سابق بود . و از جمله افسران بود که در ماموریت حمله به قصر دار الامان سهم داشت . طی مصاحبه با بی ، بی ، سی که در جریان مصاحبه نجیبه دختر صالح محمد زیری که درانوقت 11 ساله بود . نیز اشتراک داشت. این افسر در اغاز از نجیبه زیری و خانواده اش انچه در ان شب گذشته بود. عذ رخواهی کرد وی اضافه میکند که من در انوقت 23 سال داشتم و جز کندکی بودم که از مسلمان های شوروی سابق یعنی ازبک ها و تاجک ها تشکیل شده بود. ماموریت ما حمله به قصر تاج بیک بود . همه ما لباس افغانی داشتیم . و به گونه وارد کابل شده بودیم . در روز حمله همه ما بخاطر تفکیک از دیگران بازو بند های سفید داشتیم . فقط چند هفته قبل در پنجم دسامبر بین حفیظ الله امین و شوروی معاهده امضا شد که اجازه میداد کمک های نظامی شوروی وارد افغانستان شود.
در روز شش جدی قرار بود. حمله ما به قصر تاج بیگ ساعت هفت و سی دقیقه شب به وقت محلی اغاز شود . اما امین مسموم شده بود و شک کرده بود. که ممکن است اتفاقی بیاقتد.چون امین پزشک افغان را خواسته بود. وتوسط انها معده اش شسته شد. و به پزشک های شوروی انجا اعتماد نداشت .( اما داکتر الکسی یف داکتر معالج امین درقسمت فوق جریان مسموم شدن امین را طور دیگری بیان مینماید.) حفیظ الله امین در روز ششم جدی در حالیکه شماری از اعضای کابینه اش نیز باوی بودند. با خوردن سوپ الوده به سم مسموم شده بود. بجز دستگیر پنجشیری که معاذیر صحی را بهانه نموده و از خوردن سوپ اباورزید.
افسر مذکور اضافه مینماید: قبل از اغاز عملیات به تیم ما دستور داده شد که هرجنبنده ای را که در قصر باشد به گلوله ببندید.
از قضیه سالها می گذردو انچه اتفاق افتید متاسف هستم . ولی انچنانکه دستور بو د خوشبختانه عملی نشد. تعداد افراد زنده ماندن و در جریان عملیات الی ختم 43 دقیقه وقت را گرفت .
حفیظ الله امین با دو پسرش و خانم وزیر خارجه در میان کشته شدگان بود. و 9 سرباز روسی نیز در ان شب کشته شد.
جسد امین و دیگر کشته شد گان را در قالین پیچاندیم وانسوتر از قصر تپه تاج بیگ انها را دفن کردیم . چند مطلب اساسی در مور د قتل حفیظ الله امین :
عوامل اساسی درقتل امین بعد از مرگش چه افشا ء بعضی اسناد یکه از ارشیف اسناد محرم بیرون کشیده شده و بدسترس همگان قرار گرفته ،ویا تحقیق و پژوهش بعضی از شخصیت های ملی و بین المللی که در جریان واقعه سقوط امین بودند. نظر ارایه کرده اند.
چنین استنباط میگردد.
زمانیکه امین به جانب امریکا گرایش حاصل کرد، و در داخل با افراطی ترین گروپ اسلامی یعنی حکمتیار تماس برقرار نمود. تره کی را فجیعانه به قتل رسانید که باعث خشم بریژینف گردید. اتحادشوروی وقت دست بکار میشود.
زیرا انها نمی خواستن که امریکا در کشور تحت نفوذ هم سرحد شان تسلط یافته و از جانبی دامنه اسلام افراطی درکشور های اسیای میانه با بوجود امدن یک دولت مشترک با گلبدین گستریش یابد. زیرا نفوذ اسلام افراطی تهدید بود واست به اتحادشوروی وقت و روسیه فعلی انها در انوقت این مسله را درک کرده بودند و در سدد جلوگیر ی از ان برامدن ولی در شرایط فعلی همان گروپهای افراطی با تعویض نام یعنی داعش در تلاش است . با نفوذ در اسیای میانه وضعیت رادر روسیه وسایر کشور های اروپایی خراب نمایند.
همچنان در زمینه انتقال امین از ارگ ریاست جمهوری در تپه تاج بیگ خواستن که عملیات بصورت ساده تر انجام یابد شاید فکر میکر دند در صورت اقامت امین در مرکز شهر با اغاز عملیات ، مقاومت طرفداران وی باعث میگردیدوضع شهر کابل به وخامت گرائیده . ویرانی و کشتار مردم بیگناه صورت گیرد. مانند جنگ های تنظیمی کوچه به کوچه جنگ صورت گرفت شهر ویران شده به هزارها انسان بیگنا ه ومظلوم بکام مرگ فرو رفتند همان بود ویکتور پاپوتین معین وزارت داخله وافسر ارشد سازمان استخبارت شوروی موظف شد . تا امین را راضی سازد که ارگ را ترک گفته در تپه تاج بیگ اقا مت نماید. وازجانبی موافقت وی را مبنی جابجا شدن قطعات شوروی در ساحات بگرام ،سالنگ ، میدان هوایی کابل و دسته مخصوص رادر جوار تپه تاج بیگ حاصل نماید.
همچنان دید ونظر تاریخ نویسان و محقیقن در مورد قتل وی با اندک تفاوت تحریر یافته چنانچه محترم نبی عظیمی و فرهنگ متفق نظر اند که وی توسط دکتران روسی در همان شام تحت معالجه قرار گرفت و لی بعضی ها نظر میدهند . امین اعتماد خود را بالای دکتوران روسی از دست داده دکتوران افغانی معده وی را شستن و در مورد پایان واقعه همان شب فرهنگ ازامدن سروری ، گلاب زوی و وکیل مینگارد . در حالیکه محترم نبی عظیمی از شخصی ملبس با ینفورم نظامی یا د اوری مینماید.
در اینکه امین چرا کشته شد در حالیکه وی را به سادگی بعد از مسموم شدن میتوانستن دستگیر کنند چرا معطل شدن الی زمانیکه وی به هوش امد وحمله اغاز شد. با ضرب گلوله یک ادم در حال نیمه خواب را ازبین بردند.
شاید نزد امین بعضی راز های بوده که نخواستن وی زنده بماند. و راز های که نباید افشا گردد. و گرنه دستگیری وی ساده از چنین عملیات بود.
وی رابه مقامات قضایی کشور می سپردند تاهمه انچه بوقوع پیوسته بود .در پیشگاه مردم افغانستان اعتراف مینمود. موجز اینکه قصدن خواستن دهن امین بسته شود.
در نهایت امر این بود. سرنوشت یک دیکتاتور و یک جلاد بیرحم در تاریخ کشور ما که به هیچ کس رحم نکرد . از کشته پشته ساخت. بالاخر در اتش که افروخته بود دامنش در ان افروخته شد. خود در ان سوخت.
بخش یازدهم
دوران زعامت ببرک کارمل:
بعد از موفقیت قیام مسلحانه مشترک درشب 27 دسامبر 1979 زنده یاد ببر ک کارمل بیانیه رادیو خویش را از شهر تاشکند مطابق فریکونسی های رادیو افغانستان پخش نموده . برای مردم کشور و بخصوص شهریان کابل از نابودی فزیکی حفیظ الله امین و انتقال قدرت بدست نیرو های مترقی کشور خبر داد.
وی باتاثر و تاسف از کشته شدن تره کی بدستور حفیظ الله امین صحبت نموده و اظهار داشت چگونه و چطور ده ها هزار انسان بی گناه کشور اعم از زن،طفل، پیر ، جوان رادر زندان ها، شکنجه گاه ها و پولیگون ها ، بدون محاکمه از بین بردند. وچگونه پلان داشتند تا موجبات نابودی نصف نفوس کشور را فراهم سازند.
اواز افشای پلان های بعدی حفیظ الله امین که قصد داشت تا با مخالفین دولت سازش نموده و زمینه های سقوط و نابودی دولت دیموکراتیک افغانستان را فراهم نماید صحبت نمود.همچنان در مورد بهبود وضعیت ، صلح وثبات وبهتر شدن شرایط زندگی در کشور صحبت نمودند.
ببرک کارمل ، دوکتور اناهیتا راتب زاد و نوراحمد نور وارد کابل شده و درمیان موجی از هواداران شان زمین مقدس کشور را بوسیدند و طی کنفرانس مطبوعاتی ببرک کارمل در موردعلل وضرورت امدن نظامیان شوروی چنین اظهار نظر نمودند:
قطعات نظامی شوروی مطابق مواد معاهده 9دسامبر 1978 که بین سران دوکشور امضا شده است. امدن، این قشون یک امر موجه است وبه ازادی واستقلال افغانستان هیچگونه صدمه یی نمیزند. وی ازدولت شوروی و سربازان انترناسیو سیالیست ان که در روز های دشوار به کمک همسایه خویش شتافتند اظهار سپاس و امتنان کرد.با تامین صلح ، کشور مارا ترک گفته به کشور شان برخواهند گشت .
در ادامه صحبت های خویش از نقش نیرومند اسلام در جامعه افغانی به احترام کامل یاد اوری نموده وعده داد تا زندانیان دوران امین را بدون استثنا رها نمایند. و یک روز را بنام عزای ملی اعلان نموده و حتی خود ببرک کارمل در یکی از مساجد درفاتحه قربانیان دوره امین اشتراک و به روح شهدای که در دوران امین کشته بودند الطاف دعا نمود.
در اولین روز ها کمیته مرکزی جدید و شورای انقلابی جدید که در ترکیب ان سران پرچم اکثریت داشتند بوجود امد. اسدالله سروری بحیث معاون شورای انقلابی ومعاون رئیس جمهور تعیین شد. لایق و بارق شفیعی که چند روزی در زندان بودند نیز بحیث اعضای کمیته مرکزی و شورای انقلابی پذیرفته شدند.
سید محمد گلاب زوی ، اسلم وطنجار، شیر جان مزدور یار نیز بحیث وزرا در کابینه سلطان علی کشتمند شامل گردیدند. (سروری ازجمله کسانی بود که در شکنجه و تحقیق از کشتمند مستقیمن سهم داشت.) رفیع وزیر دفاع ، داکترنجیب رئیس عمومی خاد، و به همین ترتیب تعیینات در بخش های مختلف صورت گرفت.
در یازدهم جدی اعلان رهایی زندانیان محبس پلچرخی صورت گرفت که به هزاران زندانی از بند رها گردیدند.
ستر جنرال نبی عظیمی به ادامه نگارش خویش وضعیت زنداینان را چنین شرح میدهد.
صحنه یی بود رقت انگیز وماتم زا، هزاران انسان مفقود شده و در کام زمین فرو رفته بودند . هزاران انسان، با هزاران ارزو وامید ، زندانیان لاغر ، زرد و چرکین بودند، موهای کثیف ، ناخن های چرکین ، لباسهای ژولیده ، ریش های رسیده وانبوه نمایانگر اوج ظلم ، ستم وفشاری بود که برانها تحمیل گردیده بود. انها می گریستند و حکایت های ازدوران وحشتناکی باند امین را با اشک واندوه قصه می کر دند. از شکنجه گاه های اگسا ، از اقسام شکنجه ها ، زجرها ، توهین ها، تحقیر ها داستان ها می گفتند. از سفاکی وبی رحمی سید عبدالله امر زندان که خود را خداوند گار زندان و جهان میدانست و بدست خود هرشب انسان ها را روانه دیار عدم می ساخت . از کشتار دیشب در صحن زندان و از زنده به گور کردن امروز در پولیگون پلچرخی ، قصه ها بیان میداشتند. می گفتند هیچکس امید رهایی نداشت .وهیچکس نمیدانست چه وقت به زندگیش ،به هستی اش پایان می بخشند.
در زندان تنها پرچمی ها نبودند. از هرگروه و قشر ، از هرجریان سازمان سیاسی ، از اهل کسبه از مردم متوسط ، وزرای سابق ، جنرالان سابق ، خانواده شاهی ، روحانیون ، ملا ها حتی پروفیسور سیاف در ین جمله شامل بودند. که بدون هیچگونه تبعیض رها گردیدند
یکی دو خاطره ازخاطرات فراموش ناشدنی:
در همین شب در زندان پلچرخی چه گذشت نشرات تلویزیون قطع گردید .قوماندان زندان در بلاک چهار با فحش وناسزا داد و بیداد نموده علت خرابی نشرات رابدوش زندانیان انداخته اظهارمیداشت که شما انرا خراب نموده اید. دوروز قبل از این قضیه گروپی از دستگیر شده گان از شهر کابل و سایر مناطق وارد زندان شدند. قوماندان د ستور داد که تعداد کمپل های زندانیان را جمع اوری و به تازه وارد ها تقیسم نمایند. در همین جریان قوماندان بلاک همراه با محافظین زندان وارد اتاق های زنداینان شده از هر اتاق یکی دو کمپل را میگرفتند.در یکی از اتاق ها رفیق که فکر میکنم نامش داود ویکی از صاحب منصبان گارد بود . از و ی خواستند که یک کمپلش را به محافظ تسلیم نمائید . وی از دادن کمپل خویش اباورزید به قوماندان گفت هوا ه خیلی سرد است . من نمیتوانم با یک کمپل در سرمای زمستان شب را سپری نمایم ولی عسکر های موظف با جبر وزور تلاش میکردند. که کمپل را از وی بگیر ند . در نهایت امر قوماندان بلاک به غضب شده بافشار وتهدید کمپل وی را گرفته و درهای اتاق های زندان بسته شد در دهلیز وی را زیر مشت لگد گرفتند. و جان نیمه جان وی را در اتاق که اب انداخته بودند حبس نمودند.
خوشبختانه که وقت زیاد نگذشت . یک شب بعد از این واقعه دلخراش، قیام مسلحانه اغاز گردید. نا وقت های شب گروپی که هیچ مقاومتی درمقابل شان از طرف محافظین زندان صورت نگرفت قبل از داخل شدن به زندان یک مرمی از سلاح ثقیل انداخت نمودند که انهم درمنزل چهارم بلاک اصابت نموده که در اثر ان دیوار یک اتاق سوراخ شده که خوشبختانه کدام تلفات جانی در بر نداشت. وارد زندان شدند و رهبران ارشد حزب را با خود بردند و سایر رفقا موظف شدند که امنیت زندان را بدوش خویش بیگرند .
این زمانی است که قدرت بدست نیروهای قیام کنند ه انتقال یافته و. صبح همان روز قوماندان بلاک که جرئت امدن را نداشت . همین صاحب منصب گارد هم که در جمله تامین کننده گان امینت زندان بود . اورا نزد خود خواسته و بدون اینکه با وی برخورد انتقام جویانه نماید در عوض وی را عفو نمود.
یک رفیق دیگر بنام دهقان یا ر (دهقان ) در جمع از زندانیان بلاک چهارم صحبت نموده و مرحله نوین را به همه تبریک گفته از تمام زندانیان خواست که نظم دسپلین زندان را رعایت نماید و به هیچ کس اجازه ندهید که نظم را برهم بزنند. و یک صحبت امیدوارکننده به فردای روشن برای زندانیان بود. همه بامسرت و خوشی وی را استقبال نمودند.
به تعقیب این همه یک تعداد افراد فعال باند امین که دستگیر شده بودند به زندان اورده شدند. که
صادق عالمیار قوماندان بالاحصار نیزدر جمع ازدستگیر شده گان بود وتمام زندانیان از ورود وی در جمع سایردستگیر شده ها اگاهی حاصل کردند. ویکی از زندانیان میخواست با وی ملاقات نماید. و اظهار میداشت . یکبار میخواهم با وی روبرو شوم . به منظور جلوگیری از برهم خوردن نظم بعضی ازکسانیکه موظف شده بودند . نگذاشتند وی اورا ملاقات نماید. و وی داستان خویش را چنین بیان کرد: من در جمله بادگارد های صادق علمیار بودم در جریان عملیات لوگر در ضمن اینکه تعداد بسیار زیادی افراد را دستگیر نموده بودند . در جمع دستگیر شد گان برادر من که یک پیشه ور عادی بود نیز شامل ان دسته اسیران بود. من نزد همین شخص ( صادق علمیار قوماندان بالاحصار )رفتم و بحیث بادگاردش از وی تقاضا کردم این شخص بی گناه و برادر من است.
به امر وی برادرم را ازجمع سایرین جدا ساخته شد و او را نزدش اوردند و در برابر چشمانم با موتر از بالا ی وی عبور کرد. رو به من نموده گفت بگیر این اشرار را و هم من زندانی شدم.
اما رفقا به وی توصیه کردند بگذارکه مقامات عدلی کشور در زمینه تصمیم اتحاذ نمایند. ولی وی با آ ه و حسرت از پیشروی اتاق وی دور شد. این بود مشت نمونه یی از خروار که در زمان حاکمیت خونبار امین در ساحات مختلف کشور اتفاق افتاده بود.
امین توسط اقدام جسورانه کمیته مخفی پرچمی ها ،شماری از خلقیها ضدامین وکمک قوای شوروی سقوط کرد. و بعدن ببرک کارمل در ششم جدی به مقام ریاست جمهوری افغانستان و منشی عمومی کمیته مرکزی حزب واحد دیموکراتیک خلق افغانستان برگزیده شد .وبتاریخ 27دسمبر 1979 طی بیانیه بنام خطاب به مردم افغانستان چنین بیان نمو دند«اجازه بدهید تا عمیقترین تاثرات و همدردیها، عظیمترین احترامات و درود های اتشین را بمناسبت رنجهای بیکران واشکهای خونین شما ،بمناسبت حبس و زندان،تبعید ومهاجرت های جبری ، زجرو شکنجه های وحشانه وغیر انسانی، شهادت و کشتار جمعی ده ها هزارمادران و پدران ما، برادران و خواهران ما، وپسران و کودکان ما که از طرف حفیظ الله امین میر غضب وبه دستور مستقیم این جلاد ادمکش بعمل امده به پیشگاه شما تقدیم بدارم. و درا دامه بیانیه خویش در مورد وظایف مبرم که درپیشروی حزب و دولت قرار خواهد داشت چنین ابراز نظرنمود.
اعلام ازادی تمام زندانیان سیاسی که از دم تیغ ساطور امین ،جان بسلامت برده اند. و اعلام لغو قانون اعدام، لغو تما م مقررات ضدد یموکراتیک ،ضدانسانی ،منع گرفتاری ها،توقیفها ، تعقیبات خودسرانه ، تفتیش منازل، احترام به اصول دین مقدس اسلام، ازادی وجدان ، عقیده ومراسم مذهبی ، حمایت از کانون خانواده ، رعایت اصل مالکیت قانونی و مشروع و عادلانه شخصی، احیای امنیت و مصونیت فردی و جمعی ، ارامش وصلح ونظم انقلابی در کشور،تامین شرایط سالم ازادیهای دیموکراتیک اعم از ازادی تشکیل احزاب مترقی ووطنپرست ، سازمانهای توده ای یااجتماعی،ازادی مطبوعات، ازادی محرمیت مکاتبات، مخابرات ، مسافرت ،مصئونیت منازل، توجه وکمک جدی به نسل جوان ، شاگردان مکاتب و روشنفکران بدون تبعیض»
در زمان زعامت ببر ک کارمل جانب جمهوری افغانستان بتاریخ 4می 1980 یعنی حدود چهارماه بعد از ورود ارتش شوروی در کشور اعلامیه رسمی را که حاوی قطع مداخلات از خارج کشور و خروج نیروهای شوروی از افغانستان بود به نشررسانید.
هکذا کورت والد هایم سرمنشی سازمان ملل متحد جناب دوکویار معاون خویش را مامور ساخت تا گفتمان مربوط را با جوانب زیربط اغاز نماید.
وی دوبار در اغاز سال 1981 در ماه اگست همان سال به کابل ، اسلام اباد و تهران سفر نمود.
حین سفر خویش تلاش نمود تا ضمن ملاقات با فقید ببر کارمل و به ارزوی قطع مداخلات خارجی ، بر گشت ارتش شوروی از افغانستان را که به ابتکار جانب افغانستان راه اندازی شده بود مورد بحث قرار دهد. در راستای تحریکات ، جانب دولت افغانستان براین حصول توافق بین المللی برای عدم مداخله و برگشت ارتش سرخ به کشور شان بعد از درگذشت برژنیف رهبر شوروی و تعین اندرو پوف در 1981 بحیث رئیس جمهور وی ابتکار عمل را در دست گرفته در حاشیه مراسم تودیعی رهبر پیشین حزبی پیرامون ابتکار جانب افغانستان با وزیر خارجه پاکستان ملاقات نمود و امادگی مسکو را برای پذیرش طرح ملل متحد مبنی برتامین صلح و خروج سر بازان شوروی از افغانستان مطرح ساخت .
اما با تاسف جانب امریکا و پاکستان مبنی بر مقاصد شوم استراتیژیک و انتقام جویانه خویش این طرح را گویا« بحیث یک نمایش سیاسی» نگاه کردند و به ان مخالفت نمودند.
چنانچه مدیر اسبق سیاه میگوید: ما هرگز امادگی شوروی را در این خصوص مورد بررسی قرار ندادیم و به ان اعتماد نکردیم . در مقابل ما جانب پاکستان را تحت فشار قرار دادیم تا پیوسته بر فشار های خویش بر جانب افغانستان ادامه دهد.)
مداخلات تجاوز کارانه و مساعدت های مالی ، تسلیحاتی بیش از صد کشور جها ن در فرجام سقوط دولت دیموکراتیک افغانستان و پیروزی یک مشت افراد وطن فروش دزد رهزن را مساعد ساخت.
که از برکت همان تصامیم نا بخردانه ایالات متحده امریکاو شرکای وی و بخصوص پاکستان ، عربستان سعودی ، کشور های اروپایی و یک تعداد کشور های دیگر مانند ایران است . کشور ما به منابع صدور مواد مخدره، میدان جنگ های نایبتی و لابراتوار تطبیق و ازمایش سلاح مدهش و خطرناک کشور های قدرتمند تبدیل شده و بحیث مفسدترین کشور جهان شناخته شد. این است حاصل مداخله کشور های که خود را حامی حقوق بشر و فرشته های صلح قلمداد نموده . یک مشت افراد وحشی دزد را عساکر خدا یاد میکنند. و تعداد بیش از 65 هزار زندانی خظرناک و بیرحم را از زندان های کشور های عربی رها و بخاطردفاع از اسلام محمدی در کشور ما جهت ویرانی و کشتار انسان های مظلوم این سرزمین میفرستند.
انچه در خطوط اساسی جمهوری دیموکراتیک افغانستان گنجانیده شده بود. و انچه که نظرشخص ببرک کارمل بود.بنابر فعالیت های خصمانه کشور های غربی به سرکردگی ایالات متحده امریکا به همکاری باند های مخرب داخلی که از جانب حامیان بین المللی خود تسلیح، تجهیز و اموزش نظامی میدیدند وضع امنیتی در کشور به خامت گراید.و کشور همسایه پاکستان با مداخله سریع به مرکز تمجع و تربیه گاه گروپ های مخالف و انبار اسلحه و مهمات که از جانب کشور های غربی وایالات متحده امریکا واردمیشدگردید.چنانچه در سال 1983مجموعن در حدود ده هزار تن سلاح و مهمات ازطریق کانال های اکمالاتی به پاکستان منتقل شد. واین رقم درسال 1987 به 65000 تن رسید این همه توسط 200 محافظ مربوط وزارت دفاع پاکستان بوسیله لاری ها بطور متداوم به انبار سلاح ومهمات در داخل پاکستان انتقال می یافت .( سی ، ای ، ای ) سلاح خریداری شده را ار کشور های اروپایی ، مصرو حتی اسرائیل در پایگاه ( دهران ) عربستان انبار میکردند. سپس از انجا توسط طیارات عربستان سعودی و طیارات قوای هوایی پاکستان به کراچی انتقال د اده. و بعدن به محلات انبار سلاح و مهمات در نزدیک مرز با افغا نستان انتقال میگردید. دولت ایالات متحده و سازمان “سی ، ای، ای” هر سال را بنام یک سلاح مخرب نام گذاری کرده بودند . یعنی در هر سال که سپری میشد یکنوع سلاح مخرب در اختیارگروه های مخالف مسلح قرار میگرفت . همچنان در سال های اخیر سلاح استینگر را به اختیار گرو ها ی ضد دولت افغانستان سپرد ند . حتی طیارات مسافری را خلاف همه نورم ها انسانی و میثاق های بین المللی هدف قراردادند . که سبب شد اوضاع امنیتی را هرچه بیشتر خراب سازد .و دولت در تحت چنین شرایط نا گوارموفق به اجرا تمام ان برنامه های مترقی ،اقتصادی و امنیتی خود نشد .
ولی با وجود موانع در راه تطبیق صدفیصد پلان ها دولت با دشواری های فروان توانست. پلان پنجساله اقتصادی کشور را تدوین و پلان های اقتصادی مربوطه به رژیم های گذشته را مورد بررسی قرار دهد. دولت عطف توجه خود را به خاطر ایجاد یک حکومت ملی و دیموکراتیک با پایه های اساسی ان که اشتراک وسیع از مردم کشور است مبذول داشت که به همین منظور ایجاد اتحادیه ها، و سازمانهای اجتماعی وتوده ای را در محراق توجه خود قراردادچنانچه میتوان از «تشکیل کوپراتیهای دهقانی، اتحادیه پزشکان کشور،شورای عالی علما و روحانیون، شورای مشورتی اقتصادی، اتحادیه ژورنالیستان کشور، اتحادیه هنر مندان کشور، سازمان دیموکراتیک جوانان ، سازمان دیموکراتیک زنان، اتحادیه نویسندگان ، کوپراتیفهای زراعتی، و ایجاد سایر سازمان ها و اتحادیه ها بمثابه پایه های نخستین برای ایجاد جبهه ملی پدر وطن در کشور ایجاد گردید. کنگره جبهه ملی پدر وطن به تاریخ 15جون1981با شرکت بیش ا ز هزار تن از نماینده های اقشار مختلف کشور از مناطق وملیتهای مختلف کشور،هیات های رهبری سازمانهای اجتماعی وسیاسی و شخصیتهای مستقل اجتماعی وسیاسی دایر گردید.
.
ببرک کارمل یکبار دیگر وظایف دولت و حزب را درقبال مردم و جامعه در تزهای ده گانه خویش چنین بیان نمود:بتاریخ هفت ثور 1357 قیام مسلحانه مردم افغانستان به شرکت سر بازان وافسران وطنپرست کشور درتحت رهبری ح،د، خ، ا به پیروزی رسید، بدین ترتیب پروسه انقلاب ضد فیودالی وضد امپریالیستی اغاز گردید. و رونمای جدید ملی تاریخی در برابر مردم ما گشوده شد . انقلاب ثور بخاطر مصالح ملی و تامین منافع توده های وسیع مردم بخاطر ان اهداف و ارمانهای بوقوع پیوست که وطنپرستان، ازادی خواهان،نیروهای ملی و مترقی ودیموکرات های واقعی طی سالهای متمادی در راه ان فدا کارانه مبارزه کرده اند.
انقلا ب ملی و دیموکراتیک ثور وبخصوص مرحله نوین وتکاملی ان رویداد عظیم تاریخی ملی سرزمین افغانها بشمار می اید .
انقلاب ضربه خورد کننده ای را بر کلیه اشکال ستم ملی و اجتماعی سود خوری و نظام فیودالی بیروکراتیک که باعث فقر ، بدبختی و در بند کشیدن خلق ما در طول قرنها گردیده بود. وارد اورد. بجاست که امروز باری دیگر وظایف اساسی ج،د،ا را پیشروی خود داشت یاداورشویم که عبارتند از:
دفاع از استقلال وحاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور، تحکیم مزید دستاورد های انقلاب ثور ، تامین شرکت وسیع زحمتکشان وتمام نیروهای مترقی کشور در تحولات ضد فیودالی و ضد امپریالیستی انقلاب ملی –دیموکراتیک ، تبدیل افغانستان بکشور شگوفان و پیشرفته. که حزب و دولت در عرصه فوق به موفقیت های بزرگ دست یافته بود :که میتوان از جمله : اصلاحات ارضی واب ، رشد اقتصاد ملی و فرهنگ خلقهای کشور ، پروسه دیموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی بسط و توسعه حقوق وازادی های دیموکراتیک مردم در کشور ، توسعه روز افزون پایه های اجتماعی انقلاب ، تدویر موافقانه لویه جرگه تاریخی و عنعنوی ، جرگه عالی قبایل و اشتراک فعال مردم در انتخابات ارگانهای محلی و قدرت اداره دولتی، برابر ی تمام ملیت ها واقوام قبایل کشور وحقوق مساوی برای کلیه اتباع کشور را بدون تبعیض وتمایز وصرف نظر از موقف اجتماعی ملیت ،قوم، قبیله ،جنس ،ومذهب انان اعم از سنی شیعه و مذاهب دیگر یاد اوری نمود.
موقف بین المللی ما استحکام یافته واین همه تغییرات در شرایطی تحقق می پذیرد که امپریالیزم بین المللی واجیران مزدور ان در امور داخلی ج،د، ا به مداخله مسلحانه توصل می جویند. در چنین اوضاع واحوال دولت ج،د،ا مجبور به مبارزه شدید علیه نیروهای ضد انقلاب داخلی وتحمیل شده خارجی می باشد. و ببرک کارمل در بخشی ازبیانیه خویش در مورد دیموکراسی چنین بیان نمود: در افغانستان انقلابی ونوین دیموکراسی به معنی حاکمیت خلق توسط خلق رشد می یابد، اشتراک متساوی الحقوق تمام اهالی در اداره امور دولتی ،سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ،فرهنگی و معنوی تامین میگردد.
ببرک کارمل در مورد مصالحه و صلح در کشور چنین بیان نمود: بدین جهت ما از کلیه هموطنان و وطنپرستان واقعی افغانستان ازاد و مستقل دعوت مینمایم . تا در امر نوسازی تاریخی رستاخیز ملی کشور و سعادت فرزندان اینده خویش فعلانه سهم بگیرند. اغوش مادر وطن بروی تمام هموطنان افغان که در خارج کشوراند، بدون تبعیض وتمایز بخاطر اعتلای افغانستان مستقل ، دیموکراتیک ونوین با حفظ کرامت انسانی شان با گرمی و مصئونیت عام تام باز است .
ببرک کارمل در اغازین سال های کارخویش در سال 1981 طی یک اعلامیه خروج قوت های نظامی اتحاد جماهیر شوروی را از افغانستان اعلا ن نمود. که براساس ان در سال 1982 مذاکرات غیر مستقیم تحت رهبری دیکوردو ویز نماینده سرمنشی ملل متحد برای افغانستان در ژنیو اغاز گردید.« ودر این مذاکرات روی مطالب ذیل بحث صورت گرفت : خروج قوای خارجی از افغانستان ، قطع مد اخله، برگشت مهاجرین ، ضمانت بین المللی بر عدم تکرار مداخله »رااحتوا میکرد.
ولی امریکا در عدم تطبیق ان نقش برازنده را بازی کرد. امریکایی ها در فکر صلح و ارامش در کشور ما نبودند . انها صرف منافع خود را و بطور اخص در فکر انتقام جنگ ویتنام از اتحاد شوروی وقت بودند. جای بود که اتحاد شوروی در گیر جنگ افغانستان بند مانده بود. و برای امریکایی بهتر ین زمان و وقت بود. که شورای ها را، در لجن این جنگ غرق نمایند . حاصل ان به صد هاهزار کشته معلول معیوب و علاوه از ان از بین رفتن تمام تاسیسات عامه، ویرانی شهر ها، قصبات چیزی دیگری از ان حاصل نشد. برای شان تفاوت نداشت.در این سرزمین بالای مردمش چه میگذرد و چه تعداد انسان های مظلوم و بیگناه در ادامه این جنگ خونبار کشته میشود.یک چیز از همه مهم بود . انتقام از رقیب، امریکا جهت تحقق اهداف شوم خود از یک مشت افراد وطن فروش ،مزدورخائین استفاده کرد . ودرقدم اول انها را در تربیه گاه های پاکستان به همین منظور اختصاص یافته بود با ا موزش فنون جنگ های چریکی ، جهت انجام عملیات های تخریب کارانه در موسسا ت عامه ، تربیه واماده نمودند. قرار یکه در کتاب دگروال یوسف معاون جنرال اختر رئیس ای ، اس، ای امد ه الی سال 1987 در کمپ های اموزشی پاکستان 80000 تن تربیه و اموزش فعالیت های تخریبی دیدن که کار این پروژه بزرگ توسط 60 افسر بلند رتبه 100 تن افسر پائین رتبه 300 کارمند استخباراتی و سایر نیروها و کارمندان ان که درراس ان دگر وال یوسف قرار داشت به پیش برده میشد.
علاوه از ان 65 هزار جنایت کار حرفوی که در زندانهای کشور های عربی زندانی بودند. ازبند رها و بنام اسلام و جهاد بعد از تربیه و پرورش ، تسلیح و تجهیز با سلاح های مخرب بخاطر تخریب و دهشت افگنی بکشور ما در جمع سایر وطنفروشان گسیل داشتند.
و درد هه هشتاد در سطح کشور 195000افراد مسلح که ازجمله 45000 تن انرا افرادمخاصم تشکیل میداد. تحت رهبری 52 قوماندان خطرناک و اشتی ناپذیر فعالیت خصمانه علیه منافع توده های وسیع کشور داشتند و مصروف تخریب تاسیسات عامه ، منابع اقتصادی ازجمله تخریب پایه های برق ،انفجار پل و پلچک، انداخت راکت بالای مناطق مزدهم ومراکز شهرها و بخصوص شهر کابل بودند. که همه انها در کشور پاکستان تجهیز وتسلح شده و اموزش های لازمی جهت انجام فعالیت های تخریبی دیده بودند. داخل کشور میشدند.
. ببرک کار مل در جلسه وسیع هئیات رهبری و قوماندانان قوای مسلح ج،د،ا در مورد پاکستان چنین ابراز نظر کرد«اهداف ستراتژیک استعمار کهن انگلیس وهم امپریالزم انگلیس وهم فرزند ناخلف ان رژیم های نظامیگر و مرتجع پاکستان در مورد سر زمین مقدس ما افغانستان بخصوص در شرایط افغانستان انقلابی به همه شما معلوم واشکار است . خلاصه اینکه بار ها تاکید کرده ام وبه این جهت تاکید مینمایم ، که رفقا خود با عقل ،روح و وجدان و پوست و گوشت خود این حقایق تلخ را ، این چشم های بیشرمانه، حریص ،توسعه طلب ورذیلانه ارتجاع منطقه راکه به کشور ما وانقلاب ما دوخته شده است ، تشخیص بدهند. تاچنین درک وتشخیص وجود نداشته باشد ووظیفه احساس نشود، شاید بگویند که برای چه ما باید جان های خودرا قربان کنیم؟ براین وطن تان، برای دفاع از سرزمین پدری واجداد و نیا کان تان، خلاصه اینکه دعوای پاکستان این است که باید پشتون ها را در حیطه ظلم و ستم ملی پاکستان یعنی محافل حاکم مرتجع پنجابی ، طبقات حاکم مرتجع فیودالی ، بورژوایی و بیروکراتیک وجلادان پاکستان قرار دهند.