میرمحمدشاه رفیعی
به آنهایکه گذشته پر افتخار دارند
مشکل نیرویهای دموکراتیک و ترقیخواه افغانستان بیشتر از اینکه یک مشکل نظری باشد یک مشکل روانی میباشد؛ زیرا یک عده از فعالین سیاسی گذشته که تجارب لازم و قابلتوجه در عرصه سیاسی و حکومتداری دارند با افکار یخ زده فقط با خاطرات گذشته زندهاند و بیشتر متمایل به مرزبندی هستند تا همسویی و همراهی با کاروان ترقیخواه و دموکراتیک کشور. اگر چه فشار های تاریخی و اجتماعی این مقطع تاریخ آنها را وادار میسازد تا دور میز مذاکره جهت وحدت و تفاهم بنشیند
ما شاهد وقوع حوادث و جریانات سیاسی متنوع هستیم جهان امروزی حاکمیت نیروهای ناسیونالیستی افراطی، کشتار بیرحمانه اپوزیسیون به دست اربابان قدرت و حاکم در جامعه را تجربه کرده است
تاریخ کشتار بیرحمانه سیاهپوستان را به دست نژادپرستان سفید و نابودی باشندهگان بومی را در استرالیا به دست قاصدان استعمار و به حمایت مستقیم نظام سرمایهبرداری کمپرادور فراموش نکرده است. هم اکنون به دست این نظام ارتجاعی سرمایهداری در مطابقت با ایدیولوژی نیولیبراستی و توهم دموکراسی در جهت جهانیسازی این نظام، سراسر خاورمیانه تا شرق دور به آتش نفاق قومی مذهبی میسوزد و تمدن های باستانی ویران میگردد. افغانستان یکی از کشورهای میباشد که طی چند دهه در اشک و خون غرق گردیده و نیروهای جهانخوار غرض تسلط بر منابع طبیعی و ثروت های دستنخورده این منطقه گروههای افراطی و کهنهکار را تحت عناوین مختلف تسلیح و تجهیز مینمایند و مردم بیدفاع ما را هرروز به سوگ عزیزانشان مینشانند
اما با وجود این همه حوادث و جریانات نامساعد ما شاهد شکلگیری بافتههای ارزشمند نظری نوین بر پایه ارزش های آزادی, عدالت, و حقوق انسانی هستیم، و اما تجارب ما میرساند که اگر ساختار های نظری گذشته نشکند و مبارزین و نخبهگان سیاسی تنها به یاد خاطرات گذشته زندگی نمایند جامعه ما همچنان در تالاب اشک و خون غوطهور خواهد بود؛ راه برونرفت از وضعیت کنونی قبل از همه در وحدت و همسویی آنهایی است که با وسایل و افزار نو و طرحهای نو گام بر میدارند دیده میشود که فقط به یاد خاطرات گذشته زندگی کردن راه صواب نیست هرگاه تمام هستی و نیروی ما صرف تجلیل روزهای معین مانند اول ماه می و هشتم مارچ و روزهای از ماه جدی گردد ما به اهداف امروزی که خواست و نیاز مردم و جامعه ما میباشد دسترسی پیداکرده نمیتوانیم هستند کسانی که به تجلیل از این روزها و مذمت اشخاص مشخص به مانند پنج وقت نماز یک فرد متدین اهمیت میدهند
چرا تنها یادی از این روزها و سیاه و سفید نشان دادن بعضی از چهرههای گذشته به مثابه افکار و عقاید دایمی و تغیر ناپذیر مبدل گردیده است … و چرا با افکار یخ بسته و منجمد فکر میشود که با مذمت و یا توصیف اشخاص میتوان تمام وظایف ایمانی و وجدانی امروزی را انجام داد. باید دانست که با اشاعه اکاذیب و جعلیات حتی ارائه واقعیت های گذشته نمیتوان اذهان عامه و نسل های بالنده کشور را منحرف ساخت و تعمیم تجارب و تکیه بر افتخارات گذشته ملی و میهنی و تجلیل از کارنامههای نیاکان پر غرور و باشهامت ما باید به دست افرادی نخبهای که دست پاک قلب گرم و مغز سرد دارند انجام داده شود و هر فردی از افراد اجتماع با دسترسی باحدقل اسناد و مدارک نمیتوانند در مورد گذشته قضاوت صریح و عاقلانه و مستند نمایند. اگر چه ما باورمند هستیم که گرههای زیادی از گذشته باز ناشده باقی مانده است و سدهای بود که میشکست اما نه شکسته است راههای نامنکشف در مقابل ما زیاد است و هزارها قله تسخیر ناشده باقی مانده است. آرزو های ناتمام و وظایف انجام نیافته بر اذهان سنگینی میکند و باعث عقدههای روانی و نفرتانگیزی نسبت به این و یا آن شخص میگردد، که مخالف قضاوت سالم و حکم وجدان تاریخ است و آنانی که در پی دریافت ناکامی های گذشته شب و روز مصروف باشند تا حدی که از اوضاع و احوال موجود بیگانه گردند و نتوانند وظایف یومیه خود را انجام دهند آنها خود مانعی هستند در برابر خواست و اراده مردم به خون تپیده ما
به صورت علنی و مطابق خواست ضمیر ناخودآگاه نباید شب و روز در پی دریافت منحرفین گذشته باشیم و کوزه و کاسه را به خاطر ناکامی های دیروز بر فرق یک یا چند شخص بزنیم برخوردهای کلیشهای با مسایل و مقصر دانستن افراد مشخص در ناکامی های گذشته باعث غدههای سرطانی در اذهان بعضیها میگردد که به صورت علنی و یا ناخودآگاه متبارز میگردد
ناراحتی های روانی عدهای از دوستان از آنجا آغاز میگردد که چرا به عوض انجام آن کار این تاکتیک و استراتیژی بکار برده نه شد و گویا آن شخص مشخص ما را در باتلاق حوادث امروزی قرار داده است
حوادث متعدد و غیرمترقبه باعث بروز ناراحتی های روانی باشندهگان این کشور گردیده و در آینده نیز خواهد گردید. از دست دادن صبر و شکیبایی بنا بر از دست دادن امتیازات مادی و معنوی در جامعه و آنانی که تحمل مشکلات را ندارند همه مبتلا به امراض روانی میشوند و طرحهای پراگنده و ناسنجیده شده بیان میدارند
در حرف و عمل افراد مریض تفاوت دیده میشود. و این جویبار های که از دریایی خروشان نهضت عظیم ترقی و تحول افغانستان جدا گردیدهاند تلاش دارند تا آنقدر دور از این دریای آبگیر باشند که دریای عظیم خشک و به جزیره بیآب و علف بدل گردد این ناممکن است زیرا منبع این دریای خروشان مردم با سپاس و حق شناس افغانستان است مامی رویم و جای ما را خواهی نخواهی نسل های بعدی و بالنده افغانستان خواهند گرفت چه بهتر که ما این درفش خونین و پرافتخار نیاکان خود را با امانتداری و با اطمینان به دست نسل جوان برومند و آگاه کشور با افتخار و سربلندی طی پروسههای کاملاً دموکراتیک بسپاریم و این وظیفه ایست که تنها از عهده افراد آگاه و آیندهنگر برآورده خواهد شد، نه آنانی که با افکار یخ بسته به یاد خاطرات گذشته زنده هستند