نبرد داراب و ستیزا در دادگاه نور احمد نور خاطرهٔ از شجاعت زنده یاد عبدالرسول داراب و زنده یاد اسد ستیزا؛ نویسنده : رفیق عارف عرفان

 

با کودتای پلینوم هژده که بیگمان محصول طراحی استخبارات خارجی بود و تحت مهندسی «ایتلاف دوستانه» به مشارکت سیا، آی اس آی و کی گی بی عصر گرباچف به غرض اهداف استراتژیک درازمدت و تغییر رهبری در افغانستان به وقوع پیوست بزرگترین بحران دامنه دار سیاسی در حزب دموکراتیک خلق افغانستان سایه انداخت.
رهبران جدید حزب، به خاطر بیرون شدن از کومای سیاسی و التیام زخمی که حزب از اثرات زیانبار پلینوم هژده برداشته بود، به خاطر راه اندازی جریان خون‌های تازه در رگ و پود خشکیده حزب، آمادگی گرفتند تا در تابستان ۱۳۶۶ کنفرانس سراسری را در حزب راه اندازی نمایند.
کنفرانس ژرفنای بحران را عریان‌تر ساخت و سازمان‌های حزب در سراسر قلمرو افغانستان با شور آفرینی رزمی در حوزه‌های نظامی و ملکی به شمول سازمان بزرگ و ۳۵ هزار نفری شهر کابل و سازمان مقر کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان علم مخالفت را در برابر کودتاچیان پلینوم هژده و مشی سیاسی آن‌ها برافراشت

و به اکثریت قاطع کاندیدای نمایندگان هوادار پلینوم هژده در سازمان‌های حزبی به‌ویژه نمایندگان سفارشی اعزامی تیم حاکم را که از مقام کمیته مرکزی حزب به کنفرانس‌های حزبی توصیه شده بودند در حدود بیش از ۹۰ در صد آن‌ها رأی مخالف دادند.
اعضای حزب در کنفرانس تاریخی و ماندگار ولایت جوزجان با همصدایی کامل و موج اعتراض در برابرتیم رهبری در حزب، برخلاف اراده و تمایل رهبران والا رتبه،

و به اکثریت قاطع کاندیدای نمایندگان هوادار پلینوم هژده در سازمان‌های حزبی به‌ویژه نمایندگان سفارشی اعزامی تیم حاکم را که از مقام کمیته مرکزی حزب به کنفرانس‌های حزبی توصیه شده بودند در حدود بیش از ۹۰ در صد آن‌ها رأی مخالف دادند.
اعضای حزب در کنفرانس تاریخی و ماندگار ولایت جوزجان با همصدایی کامل و موج اعتراض در برابرتیم رهبری در حزب، برخلاف اراده و تمایل رهبران والا رتبه،
فقید ببرک کارمل را به حیث نماینده و در کنفرانس ناحیه هفتم حزبی شهر کابل که چندین روز با ایستادگی رزم آوران حزبی و تقابل رهبری جدید حزب دوام نمود، داکتر آناهیتا راتب زاد را به حیث نماینده خود در کنفرانس برگزیدند.

ظهور رزمجو منشی کمیته حزبی شهر کابل با راه اندازی تلاش‌های بیهوده، موفق نشد تا جنبش برخاسته در کنفرانس نواحی حزبی شهر کابل به‌ویژه کنفرانس ناحیه هفتم را در خصوص گزینش زنده یاد داکتر آناهیتا راتب زاد سرکوب نماید،

 او، لاجرم توسط نیروی پلیس حوزه هفتم شبه کنفرانس را در غیاب نمایندگان واقعی برای گزینش نمایندگان مورد نظر در ناحیه هفتم شهر کابل به راه انداخت. ظهور رزمجو سپس در کنفرانس ناحیه چهارم حزبی شهر کابل طعم شکست را چشید و کاندیداتوری‌اش به حیث نماینده در کنفرانس رد شد اما برخلاف، ریاست کنفرانس سازمان حزبی شهر کابل را به طرز غیرقانونی بدوش گرفت.
اعتراضات خود جوش در کنفرانس‌های حزبی که نوع قیام‌های سازمان‌های حزبی علیه تیم کودتا را در اذهان تداعی می‌نمود، طراحان پلینوم هژده را به خشم آورده بود. وضعیت طوری بود که در مجموع نواحی یازده‌گانه شهر کابل حتی یک نفر از کارگزاران و هواداران پلینوم هژده موفق نشد تا به حیث نماینده در کنفرانس‌ها برگزیده شوند. چنین وضعیت در خلوتگاه کارگزاران پلینوم هژده در وزارت امنیت دولتی و مراکز ارتش نیز مشهود بود.

در چنین فضا و امواج نارضایتی سازمان‌ها از مقامات حزبی، رهبری حزب تجویز گرفت و یک کمسیون ویژه را با ترکیب اعضای دارالانشأ، مقامات مسئول شعبات کمیته مرکزی و ظهور رزمجو منشی کمیته حزبی شهر کابل به خاطر مواخذه تهدید و تخویف معترضین حزبی بگمارد.
این کمسیون که در واقع یک دادگاه شبه نظامی و فراقانونی حزبی بود توسط نور احمد نور گردانندگی می‌شد.
این‌جانب را که قبلاً پرونده نخستین سخنرانی علیه پلینوم هژده‌‌ به نام ام به ثبت رسیده بود و به خاطر گردانندگی کنفرانس ناحیه اول که در آن نماینده کمیته مرکزی شکست خورد، به این کمسیون فراخوانده مورد مواخذه و تهدید قرار دادند.
من با منطق رسا و استدلال عالی فرایند نامیمون پلینوم هژده را به نقد کشیده و جایگاه کارگزاران پلینوم هژده در سازمان‌های حزبی و بحران دامن گستر موجود در حزب را با تمام شجاعت که سپس به سبکدوشی ام انجامید به نقد کشیدم و خطاب به نور احمد نور مسئول دادگاه، شعر شاعر بزرگ لاهوتی را سروده گفتم:

برای نور اظهار داشتم که من آماده‌ام در ازای ناسازگاری ام با روش و سیاست‌های رهبری حزبی هرگونه مجازات به شمول اعدام، حبس و سبکدوشی از مقام را بپذیرم اما رحم کنید آشیانم را که حزب ام است، آتش نزنید؛ اما افسوس که آن‌ها لاجرم آشیان همه را که حزب، رژیم و مردم بود آتش زدند.
بعد از بحث‌های داغ با من، نور احمد نور، زنده یاد رسول داراب مسئول تشکیلات ناحیه اول حزبی را به کمسیون فراخواند و برایش خطاب نمود:
ما، در بحث با رفیق ات عارف عرفان به ستوه آمدیم، حوصله پرسش و گفتمان مزید برای ما باقی نیست هکذا شما را به وجدان تان سوگند می‌دهم که آیا مخالف پلینوم هژده هستید و یا موافق آن؟
داراب که یک حزبی ایثارگر، اصیل، شجاع و متین بود، به پاسخ نور گفت:
رفیق نور ممکن شما به شرف و وجدان تان کدام وابستگی و دلبستگی نداشته باشید اما زمانی که پای شرف و وجدان ما درین سوگند مطرح است، به وجدانم اعتراف می‌نمایم که هم در آغاز مخالف پلینوم هژده بودم، هم اکنون وهم در آینده مخالف سرسخت آن باقی خواهم ماند.


تازه به دفتر ناحیه رسیده بودم که زنگ تیلفون دفتر به صدا در آمد، نور از ورای امواج تیلفون گفت نور احمد نور هستم، عبدالرسول داراب را از حزب اخراج نمودم و از وظیفه سبکدوش ساختم، دیگر حق ورود به ناحیه حزبی را ندارد؛
گفتم به کدام صلاحیت و توسط کدام مرجع مشروع حزبی شما دست به چنین کاری زدید؟ پاسخی نداد. صدای تیلفون خاموش شد.
او در همان لحظه کارت حزبی رفیق رسول داراب را از دستش قپیده بود و با فرمان شخصی خودش بدون طی مراحل قانونی و کدام مرجع مشروع او را از حزب اخراج نموده بود.
آری؛
داراب که قهرمان میدان‌های رزم و یک انقلابی اصیل بود به فرمان شخصی نور احمد نور از حزب اخراج شد و از وظیفه سبکدوش گردید.

در پرده دوم، چند روز بعد نور احمد نور جمعی از فعالین حزبی ناحیه اول شهر کابل را غرض انجام گفتمان سیاسی و اقناعی برای پذیرش فرمان‌هایی تیم کودتا، در مقر کمیته مرکزی حزب فراخواند. او در آغاز به اجرای یک مانور سیاسی مبادرت ورزید و تعهد سپرد که بدون هیچ گزندی به پروسه پرسمان، و پرسش گران می‌خواهد تا به نظریات اعضای حزب گوش فرا داده و دیدگاه‌های نقاد آن‌ها را بخصوص در فرآیند تبعات زیانبار پلینوم هژده، در شیوه و سیاست گذاری درون سازمانی ارج گذاشته و در تدوین سیاست‌های بعدی حزب آن را نهادینه می‌سازد.
برخی از اعضای سازمان حزبی درین نشست با اعتماد و خوشباوری به کلام نور احمد نور، به طرز صریح رفتار رهبری را در مورد حزب، چگونگی سازماندهی پلینوم هژده، رفتار با کادرها و سیاست‌های ناکام حزبی را به نقد کشیدند اما خلاف تمام تعهد و پیمان سیاسی، چندی بعد نور احمد نور فرمان سبکدوشی آن‌ها را از مقامات حزبی و دولتی صادر نمود.
رویکردی که حدود دو ماه بعد از پلینوم هژده به خاطر نمایش دموکراسی حزبی در سراسر سازمان‌های حزبی افغانستان تحت عنوان «نظرخواهی» به ابتکار نور احمد نور و مدریت او به راه افتیده بود، اعضای حزب و مخالفین پلینوم هژده با اعتماد به پیمان رهبران حزب آزادانه در پیرامون تبعات پلینوم هژده ابراز نظر نمودند که در نتیجه بندی این نظریات باعث خروج کتلوی اعضای حزب از حزب و وظیفه دولتی گردید و جمعی کثیری جبراً به عسکری سوق یافت و از عقب گلوله خوردند.
متعاقباً زمان برگزاری کنفرانس شهر کابل فرارسید. در کنفرانس برای اکثر نمایندگان برگزیده کنفرانس اجازه شرکت داده نشد. در جریان کنفرانس سراسری حزبی شهر کابل که در یک فضای نهایت تهدید و تخویف و یک فضای مطلق نظامی و با ترکیب مأمورین اطلاعاتی که از حق نمایندگی کنفرانس محروم بودند و در غیاب نمایندگان برگزیده حزبی در تالار انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی در شهر کابل دایر گردید، یک رفیق حزبی بنام شیرعلی سهاک به خاطر ایراد بر نحوهٔ کار کنفرانس و سمت ریاست کنفرانس توسط ظهور رزمجو که قبلاً نمایندگی او در کنفرانس ناحیه چهارم حزبی شهر کابل رد شده بود و غیابت جمع کثیری از نمایندگان منتخب، فی‌المجلس توسط هیئت ریسه کنفرانس و ترکیب رهبران ارشد حزبی بدون ایجاد هیچ پرونده و فقدان فیصله کمسیون معتبر حزبی از حزب اخراج گردید و از تالار جلسه خارج ساخته شد. حق ورود در کنفرانس شهر کابل برای شخص خودم نیز به حیث نماینده برگزیدهٔ کنفرانس ناحیه اول داده نشد. برای نمایندگان منتخب مطابق فهرست‌های اطلاعاتی اجازه ورود به کنفرانس داده می‌شد.

طور نمونه رفیق سالم فخری منشی کمیته حزبی ناحیه دهم شهر کابل که از طراز منشی‌های موفق شهر کابل بود، به حیث نماینده منتخب از حضور در کنفرانس کمیته حزبی شهر کابل محروم ساخته شد و در روز تدویر کنفرانس تحت بهانه به یکی از ولایات افغانستان اعزام گردید.

حتی در همین کنفرانس فیلتر شده رهبران حزبی جرئت نکردند تا به طرز انفرادی نمایندگی خود در کنفرانس سراسری را در داخل کنفرانس به رأی گیری بسپارند، آن‌ها فقط در جریان رأی گیری دسته جمعی فقط با کف زدن‌های خود و هواداران شان خود را نمایندگان کنفرانس حزبی شهر کابل برای گزینش کنفرانس سراسری اعلام نمودند و از راه اندازی رأی گیری اجتناب نمودند.
کنفرانس دریک نمایشنامه طراحی شده در فضای ترس دایر گردید و در فضای نا امیدی پایان یافت.
اما چند سخن در باره نور احمد نور
نور احمد نور فرزند یکی از خان‌های مشهور ولسوالی پنجوایی کندهار به مثابه دانش آموخته آمریکا چه قبل از رخداد هفتم ثور و چه بعد از ششم جدی بلندترین مقام حزبی را در جناح پرچم به خود اختصاص داده بود. فقید ببرک کارمل صلاحیت‌های بزرگ حزبی را برای وی واگذار شده بود. او عرصه‌های مهم بخش نظامی و تشکیلاتی را در حزب عهده دار بود. آدم قاطع با انرژی و متحرک در کار سازمانی و تشکیلاتی بود. مزید بر اینکه در روز قیام هفتم ثور نور احمد نور به مثابه مسئول بخش نظامی پرچم در هفت جای شهر کابل خود را مخفی نموده و ابتکار سوق و اداره قطعات را برای حریف اش حفیظ الله امین واگذار شده بود، او لحظات بعد از رخداد هفتم ثور لیست نظامی‌های پرچمی را برای حفیظ الله امین طور خود سرانه فاش ساخته بود که منجر به کشتار بیرحمانه آن‌ها شد، 

سه رفتار نور احمد نور باعث آزار و نومیدی مرشدش فقید ببرک کارمل گردیده بود. اول سطح بالای تمایل فرکسیونی، دوم بی‌علاقگی نور به خوانش کتاب و آموزش تیوری علمی، سوم رفتار آنارشیستی، فراقانونی و هنجار گریزانه او به مسایل حزبی و کشوری بود. چنانچه شیوه‌های کژ رفتارانه و جاه‌طلبانه نور و نبرد در دایره قدرت درون سازمانی باعث شد تا لاجرم داکتر نجیب الله نیز تحمل اش به پایان برسد و نور احمد نور را با حفظ اینکه یکی از مهندسین اصلی پلینوم هژده بود، تحت پوشش سفیر، از افغانستان تبعید نماید.
ستاره اقبال نور زمانی سقوط کرد که بر قول شاهدان عینی، نور احمد نور، در ضیافت رسمی در سفارت اتحاد شوروی در کابل در حضور رهبران ارشد حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مشاورین و سفیر اتحاد شوروی، صالح محمد زیری از رده رهبران ارشد حزب مربوط جناح خلق را در حضور همه فرش زمین ساخت و بر گلوی آن لگد گذاشت.
او در عهد رهبری فقید ببرک کارمل، بر روال همین انگیزه و گمانه‌های تشکیل فراکسیون حزبی در حلقه رهبری حزب، به حیث دانش آموز به اتحاد شوروی فرستاده شد اما نور در آنجا فرصتی را فراهم آورد تا با تماس‌های پیهم با رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی نقب زنی علیه رهبری فقید ببرک کارمل را در مسکو به راه اندازد.
شواهد معتبری وجود دارد که نور احمد نور در آغاز دهه‌ای شصت خورشیدی، یک هسته فرکسیونی را در میان رهبران ارشد و کادرهای حزبی به خاطر دست یابی به قدرت و عزل فقید ببرک کارمل ایجاد نمود.
او در کنار داکتر نجیب الله، یکی از اندیشه پردازان و طراحان پلینوم هژده بود که موفق شد به حمایت برخی رهبران حزب از جمله سلیمان لایق ضرورت تغییر رهبری در حزب را در اندیشه گرباچف، ریگن و جنرال ضیا الحق و جانشینی فرد مطمع در مقام رهبری را، تداعی نماید که سپس اندیشه شکل گیری پلینوم هژده را در محافل سیاسی فرامرزی پدید آورد‌‌. جنرال ضیا برای ضرورت تغییر رهبری حزب و دولت افغانستان درین عرصه گام‌های بنیادین برداشت. او باری گفته بود که پاکستان، پس از برکناری ببرک کارمل حتی با تقرر برادرش محمود بریالی در سمت رهبری مشکلی نخواهد داشت. غرب و پاکستان از ایستادگی، پیمان و تعهد وطنپرستانه فقید ببرک کارمل به حیث ستون آهنین حزب و دولت آگاه بودند. بدین گونه آن‌ها خواستند تا در یک دسیسه طراحی شده کمربند دفاعی حزب و رژیم را واژگون سازند.
نور احمد نور با ایجاد هسته فرکسیونی در حزب، هوای رهبری را داشت اما از بخت بد اش سناریو در کرملین علیه او تغییر یافت و داکتر نجیب الله به حیث رهبر برگزیده شد. بر حکم آزمون زمان مقدمات پلینوم هژده سال‌ها قبل در عقب پرده در هسته رهبری و شاخه‌های حزب ریختانده شده بود. سازمان استخباراتی تحت رهبری داکتر نجیب در هموار سازی این شاهراه نقش مهم داشت. حتی سال‌ها قبل از تغییر در رهبری حزب، زمزمه‌های تغییر زعامت در حزب در محافل خاص به دوران افتیده بود. بدین گونه با چرخش پلینوم هژده و تغییر سیاست‌ها و عدول از اندیشه‌های حزبی جاده فروپاشی حزب و رژیم هموار گردید.
اما نقش اصلی نور احمد نور را در پیوند با اضمحلال و ریشه کنی نهضت ترقی‌خواه افغانستان بعد از فروپاشی و سقوط حزب و دولت به‌ویژه طی دوران دو دهه‌ای اخیر می‌توان به خوبی بازتاب داد.
گفتنی است که نشان انگشت نور احمد نور در قتل فرزند جان باخته حزب اسد ستیزا مربی شعبه تشکیلات کمیته مرکزی حزب هویدا است. بر قول شاهدان عینی اسد ستیزا چند روز بعد از تدویر پلینوم هژده خواست وارد دارالانشأ حزب شده و خشم خود را به علت سازماندهی نابهنگام پلینوم هژده برای نور احمد نور بیان نماید، اما سوگوارانه ساعاتی بعد دریافت جنازه او خبر از قساوت و روحیه آدم کشی نور احمد نور را به نمایش گذاشت. به همین ترتیب نقش نور احمد نور در دسیسه قتل زنده یاد سید عظیم گوهری از اعضای بلند پایه گروه کار و معاون کمیته حزبی ولایتی بلخ و اعدام احد رهنورد منشی کمیته حزبی ولایتی بلخ مشهود است.

نور احمد نور، روی انگیزه‌های معین، به‌ویژه پس از رحلت جانگداز زنده یاد محمد بریالی، موفق شد تا به‌وسیله نیروهای تحت پوشش، عنان رهبری نهضت ترقی‌خواه در وجود نهضت فراگیر، سپس حزب مردم و احزاب دیگری که سپس تغییر نام یافتند را به دست گرفته و در یک دسیسه طراحی شده از روی سینه‌ای حزب به‌کرات شمشیر انشعاب و جدایی را برکشیده و ضربه مهلک بر پیکر جنبش وارد نماید‌. او در یک رویکرد خشماگین و انتقام‌جویانه شیر محمد بزگر از صادق‌ترین و با ایمان ترین رهبران حزب را درین درامه قربانی کرد و تاج رهبری را در ازای پذیرش حلقه اسارت، بر فرق داوود راوش گماشت. راوش چنان دربند نور گرفتار شده بود که بعد از بحران آفرینی در شورای اروپایی حزب و نزدیک به روزهای فراراش به پاسخ یکی از پیشکسوتان حزب برای تقاضای حل معضل شورای اروپایی گفته بود، حل این مشکل از توان ام خارج است، لطف نموده به خاطر رفع بحران موجود به رفیق نور احمد نور مراجعه فرمایید. شگفت انگیز است که نور در تشکیلات حزبی ظاهراً هیچ مسندی را عهده دار نبود، اما کلید قدرت را در عقب پرده به کف داشت.
نور با ایجاد سیستم رهبری شبه «ولایت فقیه» در حزب و تشکیل فراکسیون حزبی، نقش بازدارندگی در پروسه وحدت‌ها را به‌درستی به انجام رسانید و ظفرمندانه پروسه وحدت حزب مردم با حزب متحد ملی را در دهلیز گاه کنگره حزب به ناکامی سوق داد.
آخرین دست آورد نور احمد در جنبش ترقی‌خواه افغانستان راه اندازی دسیسه حزبی که با همکاری داوود راوش این تاجر سیاسی پیاده شد، عبارت از انشقاق شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان بود که به دوپارچه تبدیل شد.

نور و شرکاء، ننگین‌ترین لکه سیاه را در پیوند با حمایت حزب آبادی وابسته به خانواده نهضت ترقی‌خواه از رژیم فاسد و جنایتکار اشرف غنی، بر جبین جنبش دادخواه افغانستان ثبت ساختند. بااینکه جمعی کثیری از فرزندان راستین حزب به این تصمیم به مقابله برخاستند اما هرگز این داغ ننگ از پیشانی حزب زدوده نخواهد شد.
نور احمد نور تا آخر مدافع سرسخت رژیم فاسد غنی باقی ماند.
روی همین شگردها بود که دو سال قبل سازمان حزبی کشور هالند نور احمد نور را به علت نقش ویرانگرانه تاریخی‌اش برای انهدام پایه‌های جنبش، مورد استجواب قرار داده و نفرت بی‌پایان شان را نثارش ساختند. قرار گزارشات در آن جلسه نور احمد نور تحت امواج اعتراضی اعضای حزب در خصوص کارنامه‌های زیانبار او، زبان اش به خشکی گراییده و وجودش به لرزه افتیده بود.
به همین گونه نور احمد نور بار دیگر در شبه کنفرانس گروه انشعابی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان در هالند به علت اقدامات ویرانگرانه‌اش در حزب به تاریخ هفتم ماه می سال ۲۰۲۲ با خشم و انزجار اعضای حزب مواجه گردید.
او هنوز در عقب پرده فعال است، عزم دارد تا آخرین ریشه‌های نهضت ترقی‌خواه افغانستان را از زمین بیرون آورد‌.
نور با اسارت چند فرد ساده دل و خوشباور و برخی افراد اقتدارگرا ‌که به طرز عوام فریبانه در زیر فوتوی فقید ببرک کارمل پنهان شده‌اند، پیوسته بر پیکر نهضت ترقی‌خواه افغانستان زهر می‌افشاند!
نور در اوج تلاطم و بحران‌های سیاسی سه دهه اخیر و تهاجم تبلیغاتی علیه حزبش مستدام مهر سکوت بر لب زد.زمانی قفل سکوت بشکست که خود به حیث قاتل در حزب متهم شد.
این بود خاطرهٔ قهرمانی یک انقلابی راستین و یک رهبر مسخ شده تاریخ که درخت غرس کرده خود را به تیشه می‌زند؛
چه کسی حاضر می‌شود بی‌هیچ انگیزه‌ای خانهٔ خود را بی‌محابا آتش بزند؟
یک آدم مریض روانی؟ یک عنصر دست پرورده اطلاعاتی؟ و یا یک رهبر واقعی؟
گرامی باد یاد و خاطرات فرزندان رشید و قهرمان حزب اسد ستیزا وعیدالرسول داراب؛


با حرمت
عارف عرفان
لندن، ماه می سال ۲۰۲۲
بخش اول

دیـــــــــدگــــــاه هـــــــا

 

Abdul Wakil Karimi

این مسایل شاهد های زنده دارد هرنوع کج قلمی و کج بحثی به نویسنده صدمه میرساند !!!

M Aref Erfan

کریمی عزیز ؛
بزرگ ترین شاهد زنده، تاریخ ومدارک معتبر تاریخی است.خواننده نباید برطبع توهمات سیاسی داوری نماید.
برای خواندگان عزیز دریچهٔ گفتمان نقاد باز است.

M Aref Erfan

انجیر فیض گرامی درود؛
شادمانم که درین گفتمان به حیث شاهد عینی حضور داشته وپرده از اسرار برداشتید.
شما یک دین اخلاقی تان را در برابر یک رزمنده که قربانی خیانت های داخل سازمانی شد انجام دادید.
بهروز باشید

Nader Mosavi

زنده وسر بلند باشی رفیق عرفان عزیز که از جنایت های دو وطن فروش یعنی سلیمان نا لایق ونور احمد ودیگر دیگر طرف داران پیلنوم هژده یاد آوری کردید

Aman Efat

درود بر شجاعت و صراحت بیان شما رفیق عرفان گرانقدر

Saboor Siasang

عارف عرفان گرانمایه
برخی اشاره‌های سیاسی در این یادداشت تان برایم تازه اند. شاید دیگران خوانده بودند و من از آن آگاهی نداشتم/ نشنیده بودم.
آیا بهتر نخواهد بود نوراحمد نور را نیز در جریان این نوشته بگذارید تا اگر خواسته باشد در دفاع خود چیزی بگوید یا بنویسد؟

M Aref Erfan

داکتر سیاسنگ عزیزو فرهیخته هزاران درود نثارت باد ؛
نبشته ممکن فردا در اکثر رسانه های جهانی بازتاب یابد وبیگمان نور احمد نور آنرا به خوانش خواهد گرفت.امید وارم او شامل این گفتمان شده واز خود دفاع نماید.
صد ها راز نهفته در مورد وی هنوز قابل پرسش است.
کامگار باشید

Naqib Bigzadda

عرفان عزیزقلم تان رساباد سربلندی وشهامتت افتخارمان است
کودتای پلینوم کم از کودتای شهنواز نبود فرقش در ان بود که تنی این اعمال isi با توپ و تانگ عمل کرد اما کودتا چیان پیلنوم ۱۸ مانند مار داخل اسین که موثرتر و خطر ناکتر از ‌‌کودتای تانگ و توپ تنی شد و تهداب سقوط خودشانرا و انقلاب هفت ثور را رقم زدند نفرین شدگان تاریخ مبارزات انقلابی حزب و رفقا

Baseer Tahseen

درود بر شما،
از دید من کودتای تنی چوچه و زاده پلنوم هژده و یا حد اقل از تبعات مهم آن در سیر زمان بود.

انجینر کمال بهادری

نوشته ای که ما سالها انتظار داشتیم تا در باره خیانت های نور احمد نور از دل تاریخ بیرون آید،خوشبختانه بخشی از آن جنایت نور این دسیسه گر شیاد را درین نوشته جناب عرفان بخوبی میبینیم.
تمامی این حقایق صحت کامل دارد

هیواد هیواد

دوه کاله دمخه دکابل دښار اکثريت داجرائيه بیرو غړو دنور د مداخلې په مورد ليکلي نطریات ورکړل ولی په عوض ددی نطریات برسی او ترغور لاندې ونېول شي دنظرورکونکي تر تهدید لاندې ونېول شول حتی داجرایه بیروپه جلسه کې داليکنه ټولو ملګرو ته په شمول دمحترم راوش آرين صاحب ته وړاندي کړه ترسو ددي مداخلې مخه وه نيول شی مګر په ډيرتاسف نور دپردي ترشا خپلي موخي تر سره کړې!!!

Abdul Hafiz Nooryar

درود ها نثار تان باد رفیق عرفان عزیز قلمتان همیشه پر رنگ و نویسا باد همه واقعیت ها را برملا ساختید اما تعدادیکه به اصطلاح هوای سخن میزنند بگذارید که بگویند آفتاب با دو انگشت پت نمیشود .

Awesta Wazir

نوشته مبسو طی خدمت خوانندگان گرامی ارایه داشتید. خوب شد این آدمی که سالها در ابهام زندگی می‌کرد را به معرفی گرفتید. گذشته از آن که در گذشته گرفتار چه غرض و مرضهایی بوده اکنون نیز آدم بی ادعا و مدعا نیست. یک گروپ پنج – شش نفری مانند زیارمل ، کرنزی، زهتاب و سایرین را به ارتباط پشتوانه زبانی خود گرد آورده بجز ازین قماش افراد تاریخ زده ، بد بین وبی تحرک ، به همه نگاه دشمنانه و بد اندیشانه مینماید؛ که گویا جلو امور و فرصت از دست نرود . پروسه آرایش نیرو ها در هر زمان ومکان ممکنست.هر آنکه نمیخواهد بپیوندد نباید ترس از دست دادن ها را داشته باشد. تلاش های مذبوحانه نیز بجایی نمیرسد. جنبش و رهبری انرا نمیتوان در یک حلقه محدود خلاصه کرد… افتخار به عرفان گرانقدر که درین برهه حیاتی ابهمات را برملا و گره های کور وسد کننده را بی محابا و بدون ملاحظه و خاطر افشا و در دسترس قرار می‌دهند . مبارزه همینست اگر ادعا داری بمیدان بیا و تصفیه کن ، در غیر آن ساکت باش و بهر سو دست درازی مکن….

همايون همدم براتي

به تحلیل و تفکر والای تان درود میفرستم

Nader Waseli

چقدر متن تحلیلی دقیق را مطرح بحث قرار داده اید چون تا هنوز هم هستند یک تعداد تنگ نظران ایکه باپوشانیدن روی وچهره های سیاه شان با نقاب میخواهند در نابودی بقای حزب پرافتخار ما ح د خ ا و اعضای صدیق و جانباز آن بگفته خود شان مردانه وار کار و فعالیت خستگی ناپذیر نمایند در حالیکه دیگر رهروان راه وروش مکتب سیاسی رفیق کارمل بزرگ همه انها را شناخته و هرگز فریب جواسیس آنها را نخواهند خورد . بنا بگذارید تا هر زاغ و ذغن نغمه های تسلی دهنده خود شانرا بسرایند ولی باید بدانند که زاغ و ذغن هیچ گاهی شاهین، چکاو وبلبل شده نمیتوانند و هرگز قادر به نابودی سیاست های خردمندانه بزرگ مرد تاریخ معاصر کارمل بزرگ شده نمیتوانند . هزاران درود وافتخار به شما رفیق عالیقدر رسالتمند وشجاع حزب ما ح د خ ا عمرت سبز وراهت موفق و جاویدان باد . به اندیشه وخرد عالی تان هزاران حرمت ودرود.

Baseer Tahseen

درودم نثار تان عرفان عزیز و گرامی. گام‌های تان استوار و به پیش باد.

Zarghuna Wali

اين نوشته شما برايم دلچسپ و مايوس كننده بود شايد من از جوانترين اعضاى اين حزب باشم تنها مى دانستم كه نور احمد نور در حزب بنام يك خيانت كار مشهور است و انشعاب هاى اخير حزب را او راه اندازى مى كند
حالا مى دانم چرا حزب ٢٠٠ هزار نفرى اينقدر ناتوان است كه بعد از سقوط از سياست افغانستان نقش در سياست امروز و آينده كشور ندارد
من ريشه را در تعصبات قومى و زبانى بيشتر مى بينم چرا من نسل هستم كه تجربه دردناك اين تعصبات راچشيده ام
در حاليكه من در سن خورد سالى در مكتب حزبى صداقت و راستكارى را دور از تعصبات قومى فرا گرفته بودم هيچ زبان و قومى را تا اين دم بنام تاجك و پشتون حتى در جمع دوستانم تفكيك نكرده ام تعصبات قومى در زمان كارمل فقيد احساس نمى شد هزاره ها ازبك ها ، تاجك ها و پشتون ها تمام طبقه طبقه زحمتكش كشور تا سطح رهبرى در بخش هاى مختلف جاداشت با وجود كه من از نوجوانى در حزب بودم هيچ گاهى به من و همچًو من رفقا منحيث يك تاجك فارسى زبان توجه نشد و انچنان كه اهليت حزبى من ايجاب مى كرد برايم هيچ موقف يا مقام بلند حزبى تعلق نگرفت
بعد از مدت كه بيشتر در وضعيت سرخ و آتشبن توسعه تعصبات قومى سالهاى اخير دوره غنى فرارى در صفحات اجتماعى از رفقاى همرزم ام بنام تاجك و پشتون بر عليه همديگر مى نوشتند و دانستم كه عدم نا رضايتى ها و گوشه گيرى هاى تعدادى از اعضاى سر سپرده حزب بيشتر گره خورده به مسايل قومى و زبانى در يك حزب مترقى
كه زخم ننگين و بزرگ در بدنه حزب است كه منجر به فروپاشى و انشعاب هاى متعدد اين حزب گرديده كه همچو چهره هاى مافياىً ادم كش و قاتل نور در عقب دست بلند براى پيشبرد و سبوتاژ حزبى داشته و هنوز هم ادامه دارد
من فكر مى كنم نرمش ها و احترام هاى سنتى بالاتر از اصول و دسپلين حزبى براى رشد و بقاى چنين چهره ها نقش بزرگ را بازى كرده است
زمانى مى توان موفق بود كه دستور و قوانين را بى رحمانه تطبيق كرد
هر نوع رحم و احترام هاى سنتى منجر به نابودى نهضت ترقى خواهان خواهد بود
تشكر از معلومات ارزنده و خاطره تاريخى تان كه بايد با قلم عدالتخواهى براى ادامه فعاليت هاى ترقيخواهان اين خيانت كاران برجسته شوند تا اينكه مورد نفرين نسل جديد قرار بگيرند تا باشد اين تجربه بد منفى تكرار و ادامه فعاليت ها ى دادخواهانه مترقيان نگردد
كامگار باشيد

Sayed Akram Sinaie

مسیر پیمایش تاریخ حزبی، روال تلاشهای فرکسیون بازان را که منجر به آسیب رسانی بر پیکر اصولی حزب گردید برملا ساخته و مسببین آنرا محکوم به زوال خواهد ساخت. درود بر پاکبازان فارغ از تناقضات فرکسیونی حزبی.

Rabani Sakhi

قلم تان رسا ، واقعیت های تلخی که برای رفقا معلوم است به همین شکل به رشته تحریر آید، تابرای نسلهای بعدی سرمشقی

Parween Darab

عرفان عزیز قلم تان بیشتر از پیش رسا باد
روح برادر عزیزم عبدالرسول جان داراب شاد باد
  • M Aref Erfan

    بانو پروین داراب گرامی هزاران درود؛
    افتخار به شما وبرادر زنده یاد تان داراب قهرمان.
    او شخصیت عالی داشت .انسان مهذب،شریف وباوجدان که از شجاعت کمنظیری برخوردار بود.قلم ام دیندار او بود.
    حیف اش!
    روحش شادوخاطرش ماندگار باد

Asad Tabisch

درود ها نثار تان عرفان گرانمایه .
قلم تان رسا باد . زنده یاد رسول داراب که بر علاوه رفیق حزبی دوست نهایت مهربان و شخصی بنده بود قاطعیت و شجاعت شان در برابر هر نوع بی عدالتی کاملن روشن بود

محمدگل راهپوه چکری

دروددعابر‌وان پاک شهدای اصیل پرچمداران وطن ،،،
من هم جبر دیده وقربانی پلینوم شدم تنزیل موقف دیدم
درعظم واراده من تغیرنیامد باحریفان سیاسی جدی تر مبارزه نمودم وخسته نشدم

Nemat Haidary

قلم تان پر رنگ و رسا باد رفیق عرفان عزیز

اسلام سپاه

درد ها دارم ازین نامردان روزگار
اما حال بیان اش صرف زخم را تازه میسازد زخم را تداوی نمیکند
نفرین بهرچه نامرد شرف باخته است

اسلام سپاه

M Aref Erfan دقیق زخم های بجاه مانده این خایینین بر نهضت نو پا سرزمین ام ماندگار است
که خون بها را در تپه شهدا با تن های تکه تکه خونین بجا مانده وبر خون پاک رزمنده کان ح د خ ا جفایی بزرگ نمودن نه تاریخ ونه نسل های آیینده سرزمین نامرد بی عزت را نمی بخشند

Rahmatulla Azizi

متن عالي و با اسناد تاريخي. شجاعت صلابت و رزم اصوليت جاويد و موفق باد

Nizamuddin Qiami

به سلامت باشید رفیق عرفان گرامی امیدوارم که دیگران دیدگاه خود را آنچه که گذشت صادقانه به تحریر درآورند

Rajab Ali Kazemi

چرابسوی فلق هادری گشوده نشد
سرودفجرزگلدسته هاشنوده نشد
چه بذرهاکه فشاندیم درکویرخیال
یکی جوانه نبست ویکی دروده نشد
سخن مدیحه کبرتبربه دستان گشت
شکیب تلخ سپیدارهاستوده نشد.
(شاعر)

Abdulla Nuryar

عرفان عزيز را درود ، قلم تان رساباد كه حقايق تلخ گذشته را يك بار ديگر برملا ساختيد .

Mohammad Sahi

قلم تان رسا باد ، عرفان بزرگوار ،
واقعا مطالب دلچسب و تاریخی را به رشته تحریر در آوردید . از خواندش خیلی لذت بردیم . موفقیت برایتان آرزو میکنیم .

Qasem Muradi

درود بشما عرفان عزیز !
چه یک تحلیل زیبا مستند دست تان درد نکند قلم تان همیشه در تحریر چنین واقعیت ها پر رنگ باد مرد صادق میهنم

Ziaulhag Zia Momeni

اسد ستیزا آدم با استعداد و دارای نبوغ بود تا حال چهره مصمم و جدی اش را بخاطر دارم. روحش شاد
وقتی که از آلمان دموکراتیک بر گشته بود در پولی تخنیک کابل مدتی هم جلسه و رفیق بودیم. سالهای 1361 و 1362

Faruq Yaqin

عرفان گران ارج و فرزانه را هزاران درود و سلام ! قلم تان همیشه نویسا و قامت تان دایم استوار باد ،، از اینکه حقایق و واقعیت ها را بر ملا ساختید و چهره های شیاد فرکسیون باز ، نمکحرام ، دسیسه گر حزب د خ ا را که دایم در ابهام زندگی مینمودند به تمامی اعضای حزب د خ ا به معرفی گرفتید از شما رفیق بزرگوار یک سر زمین و یک دنیا سپاس و امتنان مینمایم

Shokrellah Hamdard

رفیق عارف عرفان گرانمایه تشکر از نوشتن چنین حقایق تلخ در تاریخ حزب ما،واقعن به اشتراک گذاری چنین رویداد ها چهره های افراد نا صالح حزب را افشا می کند،موفق و پیروز باشید.

Ghause Sadiqi

با سپاسهای همیشگی از شما رفیق ارجمند ما در مورد کودتای پلنوم هژدهم ابراز شکران می‌کنم

Azar Sinan

رفیق عرفان گرامی را درود میفرستم جهان سپاس ناگفته های داخل ح د خ آرا برملا نمودید همچنان در معرفی ویروس مدهش ‌وکشنده حزب نوراحمد نور ابتکار عمل نمودید قلمت تان پررنگ ونویسا باد

Hafiz Omid

عرفان صاحب عزیز وگرانقدر
دست تان درد نکند گفتی ایرانی ها قلم تان همواره سبز ونویسا باد با چنین نقد وانتقادات در مورد خاینین وچوکی پرستان در حزب
باید اضافه کنم که در اصل بنام پلینوم هژده وجود نداشت فقط توسط اقای نور مرده سلیمان نالایق رزمجو بچه یا طفل داکتر مقیم کور عارف سخره ابن الوقت فرید مزدک سگ باز وعده محدود دیگر در ساحات حزبی ودولتی پخش شد بطور مثال صحبت فقید کارمل بزرگ را در بالاحصار کابل میتوانیم ارزیابی کنیم که واضح گفت مریضی ؟کدام مریضی ؟ مه جور وتیار هستم ؟
نجیب چنیدین سال قبل از طرف که جی بی بحیث جاسوس استخدام شد به اساس زبان وقوم او سابقه بدماشی ولچکی را در کارته پروان کابل دارد یکی از اشتباهات کارمل بزرگ همین بود که بچه گک ها واطفال را تا سطح کمیته مرکزی اعضای علل البدل بیرو سیاسی بدون شناخت از انها رسانید مانند فرید مزدک رزمجو عارف سخره مشهور به گیل کاویانی نور احمد نور که داماد بارق شفیعی بود وغیره ها
نجیب توانست اعتماد سازمانهای استخبارتی شرق وغرب را کمایی کند وقبل از دایر نمودن کنفرانس سراسری حزب توسط همین بوت پاکان وخاینین بدنام بهترین کادر ها را از حزب اخراج از وظیفه دولتی اخراج تبدیلی جبری بعضی ها بولایات که امنیت نداشتند حتی زندانی ساختن بعضی اعضای پاک حزب که من و فامیلم هم شامل یکی از انها میباشیم
چنین حوادث که در آن سالها به وقوع پیوست فراموش ناشدنی است جا دارد که از اصولیت وصداقت بعضی اعضای حزب خلق یاداوری کنم که واقعا هیچگاه بخاطر وحدت حزب سعی وتلاش دریغ نورزیدن ولی بعداز وفات زنده یاد کارمل بزرگ دیگر اعتماد واعتبار بالای حزبی ها برایم غیر قابل باور شد واز همان وقت با حزب خدا حافظی نمودم دور از شما وبعضی از رفقای دیروز ما دیگران مورد تنفر من قرار گرفت واقعا یکی از بزرگان تاریخ جهان دقیق گفته بود : سیاست جز چال ونیرنگ وفریب بیش نیست
در اخیر لعنت ونفرین میفرستم به نجیب وباند کثیف ومزدورش
با عرض احترامات حفیظ امید

Omar Kawesh

قلم تان رسا و سر بلند باد عرفان گرانقدر که یکبار دیگر واقعیت های تلخ درون حزبی را در نوشتار تان انعکاس دادید و پرده از چهره های شان برداشتید.

نادرعلی حسنی

رفیق عرفان عزیز می خواهم کمی از تدویر کنفراس سراسری نام نهاد از بلخ اضافه کنم چند مهره از جمله شخصی بنام صلاوالیدن صلاح.به کمیته حزبی ما به حیث نماینده ازمرکز به معرفی گرفته شد.که به مخالفت رفیق زند یاد عبدالله.شهید ظاهر دهقان قهرمان ودگران قرار گرفت وفضا طوری بر هم خورد که بدون رای گیری خاتمه یافت.
موضوع اعدام احد رهنورد.چند رفیق دیگر از جمله حفیظ عسکر.هاشیم بیانگرویک رفیق که اسمش از حافظه فرار کرده صورت گرفته.

Naqib Bigzadda

نادرعلی حسنی بلی حسنی عزیزباشماکاملن موافقم چون ماماعبدالحق دریوریکتن ازحزبی های مان قیوم انقلابی خودم درمنزلم نشست داشتیم بعدازانکه پروفلاکتیک هم شدیم ارام نشستیم که نادرجان حسنی قسمت انرابیان داشتندوکمیته ولایتی بلخ راامنیت دولتی بافشارسخت ومحاصره کردن تاتهدیدمستقیم نگذاشتندصدای اعضای حزب درواکنش فرستادگان وافراد ابن لوقت پلنوم هژده گویان بلندگرددچون سیدطاهرشاه پیکارگرعسکرخادوقت تحت گذارشدهی مدیریت هفتم قرارداشت وبدون تایئد امیت یاخادوقت نمیتوانستندتصمیم بکیرندچون قبلاگفته بودم داستان تراژیدی حوزه حزبی شمال ازگذشته وجوددارد بعدازعوض شدن جلیل پروشورحزب به یکدستگاه خدماتی مبدل شده بودفقط سربازگیری درجنوب وتبدیلی کادرهادرجنوب وشرق بنابرهمین شیوه مبدل گردیده وترس تادستگیری هاواعدام هاگردیدومبارزه ادامه داشت تااینکه کادرهای امنیت بلخ رابه فاریاب کابل وکندزوفاریاب وسمنگان بشمول صمدکارگرامرسیاسی گلاب الدین جویامنشی ان اداره رادورساختندوقتل گوهری واعدام هاودسیسه هادکم سیاست فروپاشی حزبی رادنبال نمودوبلخ رامهره مصرفی ساخندعلت اصلی تبدیلی عبدالصمدکارگرباحبیب مدیرتحقیق وگلاب الدین جویاداستان جالب تادستگاه کابل ونجیب بااسنادکه دارم موضوع ضدیت کامل مردم مزاراندکه زمان ان برملاخواهم ساخت

Merza Dasowane Abir

تشکر عرفان صاحب بیسار زیاد از نبشته هایت آموختم، همه ما حق داریم بدانم کی ها چه کردن و کی ها باید مورد احترام قرار بگیرند ،شما به سلامت باشید

Sharif Folad

عرفان صاحب عزیز دانشمند بسیار عالی بود قلم تان رسا باشد

Rahmani Khalilrahman

چنین آدم بی پاس ، نمک حرام و بی حیثیت را با چنین رویکرد ها ، نیات خاینانه و دشمنی آشکار اش آنهم با رهبر عزیز ما فقید کارمل بزرگ و رفقای دلیر و سرسپرده حزب محبوب ما که درفش مبارزه صادقانه را بدوش حمل مینمودند تا هنوز کمتر دیده بودم که این آدم شرف باخته انجام داده را به معرفی گرفتید .
باید هرچه بیشتر در جهت تشهیر و رونمایی چهره کثیف نور احمد و اسامی های حلقه خبیثه آن بی پرده اقدام نمود و بیشتر ازین مصلحت در کار نیست چرا دوام زهر افشانی و اقدامات خاینانه او و شرکایش ضربات مرگبار دیگری بر پیکر حزب وارد مینماید .
درود ها بر شما که به معرفی این مار آستین قلم برداشتید .

Qayoum Amini

درود و سلام بی پایان رفیق عرفان عزیز ممنون سپاس از شما رقیق رزمنده باتحلبل دقیق وهمه جانبه تان نقاب از چهره سیاه این گماشته گان وفروخته شده گان برداشتید قلم تان رسا باد افتخار میکنم بشما سعادتمند وسرفراز باشید

Masoud Hadad

رفیق عرفان عزیز ! هزاران درود بر شما باد که پردۀ پرتو افگن ولی فرتوت را دریدید و از زیر آن چهرۀ چرکین و کثیف را کشیدید.

Sazha Wa Razha

زمانيکه زنده ياد «اسدالله ستيزا» مربی شعبهٔ تشکيلات کميته مرکزی «ح.د.خ.ا» بود، من مربی شعبهٔ نظارت و کنترول کميته مرکزی بودم. بياد دارم زنده ياد «ببرک کارمل» قبل از رفتن بسوی ميدان هوایی و سفر (تبعيد) به مسکو، وارد الحاقيهٔ کميته مرکزی شد و با برخی هيات رهبری وقت گويا خداخافظی کرد.
ملاقات بدون سر و صدا گذشت و «ببرک کارمل» رهسپار ميدان هوایی شد. اوضاع درونی شعبات کميته مرکزی، گرچه ظاهراً آرام به نظر می رسيد، اما آن شور و گرمی روزهای قبلی را نداشت و برای صرف طعام چاشت نيز تعداد کمی حضور يافتند. برخی به بهانه های مختلف شعبات را وقت تر ترک گفتند، که گفته ميشد «اسد ستيزا» يکی از آنان بود.
فردای آنروز خبر شوکه کننده ای در بين اپارات کميته مرکزی پخش شد: «اسد ستيزا» خودکشی کرده است و جزئيات مساله را اينگونه توضيح دادند:
زمانيکه «ببرک کارمل» از تعمير کهنه کميته مرکزی (تعمير وزارت دفاع دوران شاهی) بيرون و سوار موترش ميشد، تعداد از اپارات کميته مرکزی او را از درون اتاق ها و عقب کلکين های دفاتر شان مشاهده و بدرقه کردند، که يکی از آنان زنده یاد «اسدالله ستيزا» بود.
بعد از حرکت موتر، «ستيزا» به رفقای شعبه اش می گويد که «سردرد» است و خانه می رود. خانه می رود و بعد هنگامه چنين برپا می شود که زمانيکه وارد اتاقش می شود، با تفنگچهٔ کمری اش به زندگی خود خاتمه می دهد. علت خودکشی را عدم تحمل رفتن و تبعيد «ببرک کارمل» از جانب او تلقی کردند!
ناگفته نماند که با زنده ياد «ستيزا»، از زمانيکه بحيث مسؤول «تبليغ، ترويج و آموزش» ناحيهٔ پنجم حزبی شهر کابل ايفای وظيفه می کردم و «او» محصل انستيتوت پولی تخنيک کابل بود، آشنا بودم. رفيق مهذب، جدی و با انرژی ی بود. ياد و خاطرات اش ماندگار!
اما اينکه حالا «عرفان» عزيز، آن رويداد و اتفاق را «خودکشی» نه، بلکه «قتل» عمد می دانند، نمی توانم رد و يا تائيد کنم، چه در آن بُرهه هر اتفاقی می توانست بوقوع پيوندد!
نجيب روشن
نهم ماه می ۲۰۲۲
شمال اروپا
  • M Aref Erfan

    روشن گرامی ؛
    از حضور سبز تان درین گفتمان جهانی سپاس.
    روایت رسمی دولتی در پی قتل اسد ستیزا همین است.
    در همان شان انگشت نور احمد نور در برابر این جنایت مشهود بود.
    نور احمد نور برای پوشش این حادثه سید طاهر شاه پیکار گر یکی از مریدان خود را بنام سید طاهرشاه پیکار گر که معاون شعبه تشکیلات واز محرم ترین عمال نور بود،مامور رسیدگی این قتل ساخت.
    این کار را باید ثارنوالی ویا شعبه کنترل نظرات باید انجام میداد نه شعبه تشکیلات. پس نتیجه بررسی از قبل معلوم بود.
    اما حادثه به دنبال ملاقات اسد ستیزا ونور احمد نور اتفاق افتید.ستیزا در سنی ودر وضعی قرار نداشت که دست به خودکشی میزد.
  • Sazha Wa Razha

    این را می پذیرم که بررسی چگونگی خودکشی ستیزا به شعبه ما سپرده نشد و آنرا یک عمل شخصی جا دادند و مساله با سرعت خوابید و هرگز زمزمه های این چنین که موصوف بقتل رسیده، تا امروز صورت نگرفت.
    معلوم دار استخبارات حاکم وقت بر اوضاع مسلط بود و اعضا در پایبن نیز بگونه ای از تقابل خودداری می کردند.
    اینکه چرا ابن مساله بررسی و نهایی نشد، یکی هم آن بود که تشکیلات حزب ازهم پاشید و تا امروز این مجال وجود ندارد تا واقعیت برملا شود،
    اینکه شما جسارت و فصلی را باز کردید، قابل تحسین است و امید دامنه اش وسیع باشد!
    من در این زمینه ها حامی و پشتیبان خواهم بود، چه در همه سالهای بعد از سقوط، به آن پرداخته ام و در برابر برخی رهبران خاین وقت، سکوت نکرده ام!
  • M Aref Erfan

    روشن گرانقدر ،از بیان صریح،شجاعت وحمایت رفیقانه شما کهکشانی سپاس.
    با تاسف از چنین شیوه بررسی حاکمانه نباید تراوش حقایق را انتظار کشید.
    بهروز باشید.

Abdul Khalil Yosuf

سلام و درود رفیق عرفان عزیز تحلیل خیلی عالی و مطالب و حقایق تلخ گذشته را بر ملا ساختید حقایق را درمورد پلینوم 18 ح د خ ا و سایر موارد قلم تان رسا باد!

Mirwais Mujtaba Kargar

رفیق عرفان فرهیخته و عزیزالقدر ، درود به شما و جسارت بی نظیر تان در افشای یک میکروب مزمن ، وخطرناک جنبش دادخواهانه درون سازمان مترقی و عدالتخواه کشور نموده اید. واقعن ما شاهد آنیم که جگونه نور در براه اندازی پلینوم هژده هم جز از کودتا چیان و در سرکوب فرزندان اصیل حزب نقشش را بازی کرد و تا امروز در مقابل تمام سر و صدا ها ومخالفتها و انتقاد ها علیه حزبی که او متاسفانه جز رهبری بود خاموش نشست و صدا بلند نکرد. یقینن که او قدرت و درایت آنرا نداشت . او فقط در تفرقه اندازی ، و شکستن نهضت مترقی و داد خواهانه نقشش را در ست انجام داد و هنوز هم تلاش دارد تا نگذارد فرزندان اصیل کشور با هم متحد و یک پارچه شوند.
یکبار دیگر این تحلیل و واقعیت گویی آشکار و ضروری شما رفیق عزیز پرده از یک انسان فرکسیونباز و ضد وحدت بر میدارد و به آنهایی که نا خود آگاه گرویده حرافی او اند درسی است که دیگر نه با چنین شخصی یکجا قدم بردارند.
صدایت رسا، قلمت نویسا، عمرت دراز و موفقیتها نصیبت باد.🌹🙏

Sanjar Ghafari Ghafari

M Aref ErfanM Aref Erfan رفیق عارف گرامی وبزرگوار شما بسلامت باشید بزرگوار ودانشمند محترم، رفیق عرفان ماندگار تاریخ انسان وانسانیت ومبارزان ملی مردم افغانستان، مبارزه ای درون حزبی وسازمانی، دسپلین و رهبری دسته جمعی ومسولیت فردی را آموختیم، اگر به واقعیت درد ناک اغماض و سکوت برگردیم، تحمیل وتحمل را نیز فراموش نکنیم که عناصر عمده وقابل دقت، تکیه گاه کمپ سوسیالیزم یا ا حزاب زحمتکشان ) اتحاد جماهیر شوروی دیروز) در حق انسانی وملیونی مبارزین وزحمتکشان خود و هم پیمانان شان جفا کردند و باختند و شکستاندن همه چهره ها و کرکتر های ارزشمند ملی ومترقی را در سراسر جهان بخصوص افغانستان.
قبل از تدویر پاینوم هجده، بعداز تدویر پلینوم هجده، تحمیل توافقنامه ای ژینوا، قطع یک جانبه ای همه نیاز های ملی واقتصادی، سیاسی و نظامی بردوی رهبری و مسئولیت پذیری ح.د.خ.ا، توافقات وملاقات پنهانی با رهبران هفتگانه وهشتگانه، بلاخره تحلیل وتجزیه ای اوضاع سیاسی و آینده ای سرنوشت همگانی مردم ما بخصوص حزب وطن یا ح د خ ا به سود اهداف پشت پرده ای بازی بزرگ جنگ سرد دیروزی، رشته های ناهنجاری است که پاشید وتکانید همه چهره ها و کرکتر های ارزشمند ملی ومترقی برای ارزشمندان سرنوشت همگانی مردم ما را که پس منظر یک استراتژی خاص وهدفمند شطرنج راه انداخته شده امروزی وطنم بیخ وریشه ای خاص وهدفمند در آن اشتباهات گذشته وانتباح از آن دارد. 🌿✌🙋‍♂️

Mohammad Saber Mohsen

درود بشما جناب عرفان عاليقدر و تشكر از افشاي گفتنيهاي نا گفته پرده برداشتيد و معلومات هاي ارزشمند در ارتباط به پولينوم ١٨ كه براي ما تقريبا” مفصل واضح نگرديده بود واضح شاختيد ، در هنگام تدوير پولينوم هژدهم من در سفارت افغانستان مقيم انقره ايفاي وظيفه مينمودم و معلوماتهاي ارجل داشتم
پيروز و موفق باشيد
  • Shokrellah Hamdard

    دوست عزیز نه تنها احزاب سیاسی بلکه سازمان های استخباراتی هم بعد از چندین دهه که اسرار و فعالیت های جاسوسی شان نظر به گذشت زمان اهمیت خود را از دست می دهد،رسانه ای و در اختیار مردم قرار می دهند،به نظر من کدام مشکلی نیست،سلامت باشید.
  • M Aref Erfan

    همدرد گرامی ؛
    جان مسئله در دیدگاه شما بازتاب دارد.
    این جا سرنوشت یک نهضت مورد بحث است.همین سنت های سکوت وخموشی مارا به چنین روزگاری گرفتار ساخت.
    بهروز باشید
  • M Aref Erfan

    دوست عزیز بچه وطن؛
    به این اراجیف وکودتای خیالی بیش از یک ملیون مرتبه پاسخ داده شده است که ایجاب پاسخ اضافی را نمی نماید. فقط به روزنامه شهادت ارگان حزب اسلامی که از فتح کابل به تاریخ ششم ثور ۱۳۷۱ سخن می‌گوید وان فتح توسط بلند پایگان دولت چون وطنحار ،پکتین،جبار قهرمان ،جمعه اثک …صورت گرفت پاسخ مستدل به این توهمات بی پایه است.
    تحرک جنرالان باشرف اقدام ضد کودتای بود که به تاریخ هفتم ثور ۱۳۷۱ اتفاق افتاد.
    کامگار باشید
    ممکن است تصویر ‏‏۱ نفر‏ و ‏نوشتار‏‏ باشد

    M Aschraf Daudi

    درود بشما رفیق ارجمند عرفان عزیز و گرانمائیه!
    رفیق عرفان ارجمند: از نشرخاطرات و واقعیت های که در رابطه به قهرمانی ها و لغزشهای تعدادی از اعضای رهبری و صفوف (ح د خ ا) بشکل تفصیلی و مستند مانند همیشه بمنظور آگاهی فرزندان راستین و وطندوست ما آنرا به نشر سپرده اید جهان سپاس از شما.
    امیدوار هستم , که در آینده , همچنان بتوانید بخاطر برملأ ساختن حقایق پنهان و گنګ در رابطه به آن ,رفقای عزیز را در جریان قرار دهید.
    اینجانب که خود از آسیب دیده گان ضد و منتقد پلنوم هژده, که تعداد کثیری از رفقای عزیز ; رفیق شهاب الدین سرمند, رفیق قاسم آسمائی,رفیق نور سنگر, رفیق جنرال ستار ننگیالی و صدها رفیق دگر شاهد این مدعایم میباشند, و در آیندۀ نزدیک همچنان در مورد مستندات لازم حضور ارجمند شما تقدیم خواهم کرد.
    رفیق عرفان گرانقدر! اینجانب شخصآ مانند سائیر رفقای ارجمند ; از شما که خود یک تاریخ واقع بین این قهرمانی ها و لغزش اعضای رهبری و صفوف (ح د خ ا ) میباشید,احترامانه تقاضأ مینمائیم , تا در مورد پلینوم هژدهم(کودتا) و پلینوم اخیر( سقوط) حاکمیت, بدون کمی و کاستی مانند همیش, از معلومات و واقعبینانۀ خویش ما را مستفید گردانید.
    من باور دارم که شما بمثابۀ فرزند صادق و اصیل حزب ,میتوانید مستقلانه بدون کمی و کاستی و مستند در مورد معلومات خود را با ما شریک سازئید, زیرا شما از جمله رفقای عزیزی هستید که بدون عقده و سمپتی به افراد و اشخاص مینویسید. افتخار بشما عرفان گرنقدر.
      • Abdullah Baryalai

        رفیق عرفان گرانقدر قلم تان رساباد ،
      • Noorullahaq Dazham

        معلومات عالی دقیق است.
        برای ابراز حقایق تاریخ ومطالعه نسل آینده بهترین مستند تاریخی است.
        ابراز وکمنت ها در حقیقت سند انکار ناپذیر است.
        زیرا نور احمد نور و طرفدانش حق دفاع رادارند.
        سکوت شان در حقیقت پذیرفتن این موضوع را شهادت می دهد.

    M Aref Erfan

    رفیق داوودی گرامی هزاران درود نثارت باد ؛
    از همآوایی، احساس بلند ونگاه ژرف شما راجع به رخداد های غمبار گذشته ومجرمین تاریخ جهانی سپاس.
    تحمل وشکیبای ما جولانگاه منحرفین را توسعه دادوانها بیشتر جنبش را صدمه زدند.
    من از مساعی شما و همه رفقا برای غنابخشی تاریخ سپاسگزارم.
    بهروز باشید

Abdul Qader Yaqubzada

با خوانش معلومات شما، خوانندگان بیشتر مطمئن میشوند که این تنها غنی و دار و دسته اش نبوده اند که در ویرانی افغانستان آباد، آزاد و سربلند دست داشته اند، بلکه نقاب پوشان زیادی از دهه ها پیش در پی تسلیمی کشور ما به لشکر جهل و تعصب بوده اند.
سپاس از روشنگری شما عرفان گرامی و بزرگوار.

Raouf Kawa

رفیق بسیار عزیز ومحترم عرفان چی خوب شد که یکی از رفقای جان سپرده حزب این چنین آزادانه نوشته من یک فرد ‌سپاهی حزب پر افتخارخود بوده‌ام وتا آخر زندگی خواهم بود من براساس سپاهیانتاسیس حزب این ودیگر انش رادقیقا میشناسم متاسفانه نسبت مریضم کاری کرده نمیتوانم از تمام رفقای اصیل حزبامید است تا این جنایت کاران را افشا نمایند سرفراز باشید رفیق
عرفان بامید خواندن نوشته هایای آینده

Muskin Sayad

رفیق عرفان گرانمایه ، درود برشما ، هرقدر نسبت به این فرومایه ها خاموشی اختیار شود ، گناه است ، اینها از جمع نقبگذارهای اند که بنیاد حزب دموکراتیک خلق افغانستان را از ریشه نقب زدند
    • Yahya Chawosh

      جناب عرفان صاحب گرامی!
      عقده فرسائی ها در شرایط فعلی، جانبدارانه وجهت گیرانه بودن دردی را دوامیکند.
      بهتر خواهد بود که افراد صغیر وکبیر را به قضاوت تاریخ سپرد ودر مورد امروز فکر وچاره اندیشی کرد. آنانکه بانام وآوازه های کاذب زیستند گمنام خواهند مرد!
      • M Aref Erfan

        Yahya Chawosh
        چاوش گرامی ؛
        بارها تاریخ آماج این تهاجمات سنتی قرارگرفته است.
        کسانی که سرشت شان باخیانت جوش خورده ودر گنداب سیاسی سقوط نموده گاهی تحت نام فعالان مدنی اینجا وانجا حنجره خود را برای طالبان وگاهی برای غنی به کرایه می‌دهند نمی‌تواند با تمام ریاکاری اش از محاسبه تاریخ شانه خالی نماید.
        محاسبه تاریخ با خاینین ملی تحت هرقماشی ابدی است واین رویکرد به شرایط مرتبط نیست.
        نباید هرمحاسبه بیباک را عقده فرسایی نامید و نباید وکالت آدم های زنده را به گردن گرفت.

      Haroon Noori

      درودم نثار تان عرفان عزیز و گرامی. قلم تان رسا باشد .

      M Aref Erfan

      درود های گرم نثارت باد نوری گرامی

      Najib Razamjoo

      جناب عرفان اگر این نور احمد نور چنین شخص قصیر القب و قاتل بوده چرا تا کنون آن ر آبه رهبری کشیده اید

    M Aref Erfan

    پرسش عالی رزمجوی گرامی؛
    نور تنها یگانه مثال این روند نیست حفیظ الله امین هم متاسفانه این پله ها را پیمود.تغییر وسقوط انسان ها یک پدیده تاریخی است.
    بهروز باشید

Yahya Chawosh

عرفان گرانقدر آفرین به جرئت تان که سی سال تمام تحمل کرده حالا نوشته اید؟
درطول همه این سالها شمارا در اروپا رهبری نمیکرد؟
همیشه خوب است قبل از آنکه خاری به پای ما خلیده باشد حقایق را بیان کنیم.
من مدافع نور ونورهای تاریک منش دیگر نیستم وشاید بیشتر ازشما از اعمال زشت شان متضرر شده باشم.
من در مورد همچومهرهای قفل گونه کلیدی نما ۲۷ سال قبل در جریده هموطن نوشته ام تا شاید چشم وگوشی باز شود وپشت همچو اشخاص را رهاکنند افسوس که می بینم عده ای که تاکنون به پشت نواحمد نور روان بودند وحالا کوچه تبدیل نموده اند به نوشته شما کف میزنند.
سوالم این نیست که چرانوشتید!
سوالم اینجاست که چرااین همه سالها خاموش بودید؟
رسالت همه مبارزین این است تاواقعیتهارا بگویئندوبنویسند بدون در نظرداشت فصل حب وبقض.
امید وارم نوشته من سبب رنجش خاطر تان نگردد و مرا به این وآن وابسته نسازید.
این نوشته خوب تان اگر بیست سال پیش نوشته میشد شاید ارزش واهمیت آن صدمرتبه بیشتر می بود .
گامگار باشید.

M Aref Erfan

چاوش گرامی ؛
سپاسگزارم ،حالا به کنه ای مطالب نزدیک شدیم.
اینجانب از لحظه ای که نشان انگشت خیانت نور احمد نور را در عقب پرده دیدم به مخالفت واعتراص شدید علیه این عنصر فاسد به پا خاستم.همین لحظه به کلیپ ویدیویی ام که در تایم لاین ام موجود است نگاه کنید که من در سال ۲۰۱۲ در کنفرانس شورای اروپایی از نقش خرابکارانه نور احمد نور هشدار داده بودم.
ما وجمعی کثیری از هم‌رزمان مان مبارزه سراسری را علیه این اختاپوس وشبکه مربوط براه انداخته ،بخش اعظم حزب را در افغانستان واروپا از چنگال این عنصر گماشته شده بیرون کردیم.
چرا حالا؟
بخاطری که فعالیت های این اژدهای درون سازمانی بلا وقفه ادامه داشته و هنوز چند عنصر ساده اندیش را در گروگان گرفته است.
خواستم کارنامه ننگین این عنصر تاریخ زده را بیرون نموده وشرایط را برای پروسه وحدت میان جزایر حزبی شکل دهیم.
ممنون نقش قلم تان در افشای این عنصر نابکار تاریخ.

Noor Mansor

روان همه فرزندان صادق وطن جاودانه خوشنود باد.
عرفان صاحب عزیز ، آیا نور احمد نور در قتل استاد خیبر هم نقشی داشته؟