سرگذشت «نورهان» و «درفش جوانان» ارگان نشراتی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان نویسنده ها : رفیق عنایت پژوهان گردانی.رفیق نظر برهان و رفیق احمد شاه راستا

رفیق احمد شاه راستا

…نخستین کسی که به حیث مدیرمسوول درفش جوانان توظیف گردید، رفیق عنایت پژوهان گردانی منشی ناحیه پنجم حزبی شهر کابل بود.پس از همه تلاش ها .وروبراه کردن کار درفش جوانان ؛ مسله و مشکل نام هفته نامه بود. هرکس نظر های مختلف داشت. پیشنهاد رفیق پژوهان گردانی این بود که نام این هفته نامه نورهان باشد. بلاخره مسله تا سطح و میز زنده یاد ببرک کارمل رسید و رفیق ببرک کارمل از آن همه نام های پیشنهادی نام درفش جوانان را برگزید.
بدین شکل نام هفته نامه از همان روز شد :
درفش جوانان

رفیق نظر برهان

من فکر کنم اشتباه در بیان پروسه نام جریده س د ج ا صورت گرفته است . چون من شخصا د این گردهمایی و نشست حضور داشتم.
تازه حقیقت انقلاب ثور به چاپ رسیده بود و سازمان های اجتماعی هم نشراتی باید می‌داشتند از اتحادیه های صنفی تا سازمان زنان و دیگران .
ساعت ۴ عصر بود جمع از رهبری سازمان و عده یی از کادر های شهری شهر کابل سازمان جوانان هم شرکت داشتن.
که نور الدین برادر ، واحد نستوه برای ملاقات با حنیف بکتاش آمده بود و به تقاضای بکتاش اوهم در این نشست با ما بود .
از جانب مزدک مطرح شد که کمیته مرکزی روی هفته نامه جوانان نظر و پیشنهاد سازمان را تقاضا دارد .
و پیشنهاد کمیته مرکزی “حقیقت جوانان” بود . و این پیشنهاد با قاطعیت از جانب حنیف بکتاش رد شد و او اظهار کرد که نباید مانند “پرودا “، هر نام را مانند شوروی ها تقلید کنیم.
پیشنهاد من پرچم جوانان بود ، اما این نام حساسیت داشت.
حنیف و نورالدین پیشنهاد کردن که پس “نورهان “باشد .همه پذیرفتن و اکنون مطرح شد پس کی مدیر مسول ان باشد .
مطرح شد که رفیق عنایت پژوهان گردانی بهترین کاندید است .همه موافقت کردن و مزدک با وی صحبت کرد و هفته نامه به چاپ رسید بیدون فیصله کمینه مرکزی و فیصله حکومت .
من که یگانه کسی بودم که رانندگی بلد بودم شماره های چاپ شده را به کمیته مرکزی جوانان اوردم . به مجرد رسیدن اخبار چند شماره ان به دهنشبن مسول تبلیغ و ترویج کمیته مرکزی حزب ریسد . واز آن دارالانشا حزب اطلاع یافت عاجل امر مصادره انرا داد . چون بیدون مشوره و فیصله انها چاپ شده بود .
و تقاضا نمود که نام دیگر انتخاب کنید که جمع نام ها به عوض “پرچم جوانان “با تصحیح حنیف بکتاش و تاید مزدک “درفش جوانان”، به کمیته مرکزی برده شد و” در فش جوانان” از جانب حزب پذیرفته شد .و هفته نامه سازمان جوانان گردید که برای جستجو و نظر رفیق اسد کشتمند که( مدیر مسول را کاندید داشت) و خودش مدیرت مسول حقیقت انقلاب ثور را داشت و رهپو هم با وی کار میکرد . مزدک به من وظیف سپرد که کاندید اسد کشتمند را ببینم و نظریات خود را همراه ساخته و به کمیته مرکزی جوانان گزارش دهم . که من نظر اسد کشتمند، و رهپو و برداشت خود را گزارش دادم.
چون نورهان مصادره شده بود و مطابق قانون مطبوعات اگر جریده و یا هفته نامه مصادره شود مدیر مسول ان هم حق انتخاب مجدد ندارد
با عرض پوزش از راستا گرامی ، چون حقیت تاریخی مربوط به سازمان دموکراتیک جوانان بود باید اظهار میکردم.

رفیق عنایت پژوهان گردانی

رفیق گرامی نظر برهان، باعرض سلام ‌و آرزوی سلامتی برای تان!

اجازه دهید نکاتی را پیرامون «درفش جوانان» که شما و رفیق احمد شاه راستا بدان پرداخته اید، یادآورشوم:

آنچه رفیق راستا روایت کرده است با «حقیقت تاریخی» سازمان جوانان هم‌خوانی دارد؛ نه برخی نکاتی که خود نگاشته اید.آنچه بر یادداشت رفیق راستا می‌توان افزود این است که عنایت گردانی پیش از پرداختن به کار جریده، معاون کمیته حزبی ناحیه «چهارب» بود، نه منشی ناحیه پنج. منشی ناحیه پنج، پس ازدو- سه ماه کار و در پی چندین پیشامد، به ناحیه‌ی چهار رفت. مشاجره و تقابل با “مشاور” حزبی ناحیه، یکی از آن پیش‌آمدها بود.

در ناحیه «چهارب» دو- سه ماهی ماند. در یکی از روزها، نامه‌یی از کمیته مرکزی دریافت کرد که امضای مسئول تشکیلات حزب را داشت.

در آن نامه‌ی مختصر، نگاشته شده بود که عنایت گردانی به حیث «مدیر مسئول ارگان مرکزی س.د.ج.ا» برگزیده شده است. در این مکتوب رسمی، ذکری از نام ارگان مرکزی سازمان نرفته بود.

گردانی به خاطر ندارد که کسی یا کسانی در این رابطه با وی گفتگو یا مشوره کرده باشد. نه در کمیته مرکزی جوانان و نه در کمیته مرکزی حزب. پسانترها، البته روزی، از رفیق شهید خلیل خسرو در مورد تمایلش برای کار در سازمان جوانان پرسیده شده بود که پاسخش منفی بود. قاطعیت و تندمزاجی خود را مانع کار در میان جوانان می دید. این مصادف با زمانی می شد که مبارز قدیمی و رفیق گرانقدرما، برهان غیاثی، در عوالم پیوستن به وظیفه‌ی دیگر بود.

گزینش «نام» برای «ارگان مرکزی»، به یکی از دشواری‌های کار مدیر مسئول مبدل گشت. چون نام را در پیوند تنگاتنگ با خط نشراتی درک می کرد. «پرچم جوانان» بیش از همه، یک نام آرمانی برای مدیر مسئول بی دفتر و دیوانش بود.این نام اما- چنان که خود نوشته اید- حساسیت برمی‌انگیخت و حمایتی درپی نداشت.

همکاران جریده ‌و مشاور مسلکی آن – ماکروسوف- با نام پیشنهادی مدیر مسئول همنوا شدند و «نورهان»، زبان به زبان در نوازش آمد.

دوتن از رهبران سازمان، دوجوان آگاه و پر ذوق و جاذبه – فرید مزدک و حنیف بکتاش- به شور و شوق افتادند و به روشنگری پرداختند تا «درفش» آینده‌ی شان، چنین عنوانی داشته باشد. هردو، طبع شاعرانه داشتند که ممد کار آن مهمان ناخوانده می شد.

یکی به شاعر برجسته‌ی زبان پشتو مبدل شد و دیگری با شعر بی وفایی کرد و بار مسئولیت دبیری اول سازمان بر دوشش افتاد. یکی رخ در نقاب خاک پوشید و دیگری گرفتار رنج «روزگار» شد.

اینکه، چه گفتگوهایی پیرامون نام و کارنامه‌ی جریده درمیان کارمندان کمیته مرکزی سازمان و یا برون ازان صورت گرفته باشد؛ برای مدیر مسئول روشن نیست. مهمان تازه از راه رسیده، عضویت آن کمیته را نداشت.اما آنچه به خاطر دارد این است که اولین شماره‌ی «نورهان» به طور امتحانی و در چند نسخه‌ی معدود به چاپ رسید. مصاحبه با «حمید قیومی»، هنرمند دلخواه مدیرمسئول، یکی از مطالب چاپ شده درآن نخستین شماره بود.

در یکی از آخرین گفتگوهای کاری میان هیات تحریر و مسئول یا مسئولین  سازمان، آشکار شد که تفاوت نظر بر سر نام و بودجه و موارد دیگر، دوباره پیش آمده است. بار دیگر بر سر «درفش » تاکید صورت می‌گرفت. گفته می‌شد که مشوره‌ی رفیق کارمل بر «درفش جوانان» است.

مدیر مسئول تقاضا کرد که زمینه‌ی ملاقات وی با رفیق کارمل تدارک دیده شود تا خود بازگوکننده‌ی روحیات و انتظارات جوانان وطن از جریده‌یی باشد که قراراست سخنگوی آنان شود، نه دنباله رو تحزب سترون «ژورنالیستی»!

گفته شد ضرورتی برای این کار نیست. مدیر تاب نیاورد و با خشم و اعتراض از مسئولیت کنار رفت ‌و جلسه را ترک گفت. هنگامی که از مقابل دفتر منشی اول می‌گذشت تا مقر سازمان را ترک گوید، رفیق غیاثی کلکین دفترش را باز کرد و خطاب به مدیرمسئول گفت: لطفاً بر گردید مشاور سازمان می‌خواهد با شما صحبت کند. مدیر پاسخ می‌دهد: رفیق غیاثی، وقتی من حرف شما را که رفیق ارجمند و محترم هستید نمی‌پذیرم؛ مشاور شما که باشد که حرفش بر من اثر بگذارد!

مدیر مسئول، هرگز خودش را برای این گستاخی در برابر آن مبارز شرافتمند و استاد «اقتصادسیاسی» در پولی تخنیک نه بخشوده است.

رفیق برهان عزیز، چنانکه می‌بینید “مصادره”یی در کار نبوده است. همه می دانستیم که گزینش نام جریده هنوز نهایی نه شده و رسمیت نیافته است. مدیر مسئول، اهل پرخاش و اعتراض بود نه اهل خودسری! چاپ آن یک شماره، نه آب را نادیده، موزه از پاکشیدن بود و نه ریشه در فیصله گریزی داشت. هدف این بود که مسئولین سازمان، تصویری از ارگان نشراتی آینده خود داشته باشند.

نوشته اید، «بدون فیصله کمیته مرکزی و فیصله حکومت». این را ازکجا درآورده اید تا “مصادره” و پیامد «قانونی» آن برای مدیر«غیرمسئول» را نتیجه بگیرید؟!

برای اینکه «حقیقت تاریخی»مورد علاقه شما، تاریخی ترشود؛ یک داستانک دیگر را نیز به خدمت می‌گیرم.

پس از کنار رفتن مدیر مسئول، مکاروسوف مشاور جریده (که تجربه‌ی کار در«پراودا» راداشت) در تکاپو می‌افتد تا برای برگشت به کار قانعش کند.

مدیر سراپاتقصیر، که در سه وظیفه پیاپی کوتاه مدت و بدفرجام، از آنهمه نبض کشی و «ناز» پروری، دلی پر ملال داشت؛ ترجیح داد چندروزی به محل اقامت خود (لیلیه پولی تخنیک) نرود. در گوشه‌یی، خلوت گزیند و از دسترس ناصحان سکوت و سلامت به دور بماند.

بنده‌ی خدا، پس از پرس وپال ‌و حدس و گمان، سراغ مدیر گریزپا را بردامنه‌ی تپه‌های «کارته سخی» پی می‌گیرد. یکی از جوانان باشنده منزل در می‌گشاید. به پاسخ مهمان ناخوانده، از حضور مدیر در آنجا و یا جای دیگر اظهار بی‌خبری می‌کند.

ماکروسوف با ناراحتی از وی می طلبد تا پیامش را به گردانی برساند: من به حیث همکار و هم مسلک تو و به عنوان انسان شوروی که در کشور شما مهمانم تا اینجا برای ملاقات می‌آیم اما تو، همچون بورژواها، از منزل برون نمی شوی!

رفیق عزیز، حالا خودت حقیقت آن “مصادره” و عدم «حق انتخاب مجدد» مدیرمسئول را «مطابق قانون مطبوعات»آن دوران دریاب!

وقتی سخن از حقیقت می‌زنیم، رنج و زحمتش را هم بایستی پذیرا شویم. گرفتار شتاب “فیسبوکی” و دچار حافظۀی آسانگیر خویشتن نگردیم. ورنه، این حقیقت است که برما خواهد گریست!

بادرودهای رفیقانه

عنایت گردانی

 

رفیق گردانی گرامی را درود،
من به بحث نمیپردازم و به یادداشت تان را با تمام احترام میپزیرم .
تمام حرف های شما که تقاضا مشاور سازمان جوانان و مشاور درفش جوانان در ملاقات با شما بوده ، و رفیق غیاثی در جریان بود . با حفظ حرمت که شما نزد رفقا دارید ، رفیق غیاثی با ما چیزی بیان نکرد و شریک نساخت . صرف برایم یک اشاره در همان روزهای اول که من باید به تقاضا سازمان نزد رفیق اسد کشتمند میرفتم، برایم گفت که نورهان اجازه چاپ ندارد و کمیته مرکزی موافق نیست و با رفیق گردانی هم صحبت کرده ام ، اما نتایج صحبتش را بامن شریک نساخت .
ضمنا روزی من دوشماره نورهان را به کمیته مرکزی بردم و مشاور جریده کمیته مرکزی جوانان هم یک نسخه را به مشاور تبلیغ کمیته مرکزی برده بود . اینرا از رفیق غیاثی شنیده بودم.
شام همان روز که من نورهان را به کمیته مرکزی برده بودم. رفیق غیاثی از کمیته مرکزی حزب در تلفون برایم گفت رفیق نظر نورهان را بکس توذیع نکنید .
چند روز بعد رفیق غیاثی به رفقای کمیته مرکزی جوانان در یک صحبت غیر رسمی گفت که مشوره رفقا بالا با “درفش جوانان “بیشتر امکان پذیر است . قابل تذکر است که ۳ نام پیشنهادی سازمان جوانان توسط رفیق غیاثی برده شده بود که مشوره رفقای شوروی “حقیقت جوانان ” بود .
ممنون معلومات روشن تان که مرا در یادداشت هایم غنای بیشتر بخشید .
همیشه شاد باشید . دست تان را میفشارم.
از رفیق راستا متشکرم که با توان ژورنالیستی اش یک حقیقت تاریخ سازمان جوانان را باز کرد .
امید رفیق گردانی بیشتر مارا بتواند کمک کند .
نظر برهان

 

 

به تاریخ 19سنبله 1359اولین شماره درفش جوانان ارگان نشراتی س- د – ج- ا به نشر رسید.
دوم میزان 1359 نخستین کنفرانس سرتاسری سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان در قصر سلامخانه دایر گردید.