باز خواني دوسيه يک شهيد

در مورد شهادت رفیق فیض محمد شهید این مطلب نشر شده قابل دقت است: اشرف مهر

باز خواني دوسيه يک شهيد

چرا در قبال شهادت هر پرچمدار نام آور، دست نابکار غلام به نام مجدد وجود دارد؟

تذکر: اين نوشته مختصر در راستاي کنجکاوي پيرامون عملکرد سه نسل غلامان مجددي (ملا عبد الغني، غلام مجدد و فضل الحق) نگاشته شده است، اما بنابر تقاضاي دوست گرامي طور جداگانه پيشکش شما ميگردد.
يکي از قربانيان توطئه ها و دسيسه هاي بسيار ماهرانه و مرموز غلام مجدد، فيض محمد شهيد است که در سال 1980حين مذاکره با سران قبايل، خلاف تمام اصول جرگه ها به شهادت رسيد.

رفيق فيض محمد شهيد از شمار آن پرچمداران بود که هيچگاهي با اصول و اعتقاد خويش معامله نه کرد، و نام و کارنامه هايش در اين راستا، بالاتر و والاتر از همه است. چنانچه رفيق فيض محمد که نقش عمدۀ را در سقوط سلطنت بازي و با مناسبات بسيار نزديکي که با داوود خان داشت ميتوانست مانند ديگر ابن الوقتان زمان بر اصول و معتقدات خويش پا گذارد و براي تأمين منفعت فردي خويش سازش نمايد؛ اما او با صراحت و شجاعت تخطي هاي “رهبر قيام26 سرطان” را از خط اولي قيام با او مطرح ساخت؛ که سر انجام مجبور به تبعيد در پست سفارت شد.
رفيق شهيد فيض محمد با شناخت وسيع و عميق که از شرايط اجتماعي و فرهنگي دو طرف سرحد ديورند داشت، روابطي زيادي را با روشنفکران و نيروهاي مترقي آن مناطق ايجاد نموده و بعد از 26 سرطان 1352 با امکاناتي که داشت نقش مهمي را در تأمين روابط آن نيروها و افراد با حزب دموکراتيک خلق افغانستان ايفا نمود و نقش سليمان لايق را که ارتباطات با ماوراي سرحد را در انحصار خود ميدانست، ضعيف ساخت.

بعد از ششم جدي 1358، در راستاي ساير معضلات موجود، معضله قبايل دو طرف سرحد و رسيدگي به مشکلات آنها هم از لحاظ سياسي و هم از لحاظ اپراتيفي در دستور روز دولت قرار گرفت و از آن جاي که رفيق فيض محمد شناختي از منطقه و روان مردم آن مناطق داشت، در پست وزارت امور قبايل و سرحدات تعيين و توظيف شد که با توظيف او دست بسياري از بازيگران در استفاده از کارت قبايل تا اندازۀ زياد محدود گرديد.

رفيق فيض محمد به اساس طرح سليمان لايق که خودرا متخصص امور قبايل ميدانست و حامياني از جمله مشاورين شوروي نيز در عرصه داشت، در حالي که امنيت وي توسط خدمات اطلاعات دولتي تأمين گرديده بود، در نيمه اول سال 1980غرض مذاکره با سران قبايل به پکتيا اعزام شد و در جريان مذاکره خلاف تمام اصول و موازين و عنعنه هاي قبايلي و جرگه ها، ناجوانمردانه توسط عمال آي اس آي به شهادت رسانيده شد. با شهادت او، بارديگر زمينه براي ارتقاي و رشد سليمان لايق در مقامات حزبي و دولتي مساعد گرديد، چنانچه مدتي بعد از آن سليمان لايق “متخصص امور قبايل” که هميشه با آن “کارت” بازي نموده و مينمايد؛ به پست وزارت امور سرحدات که هم بوديجه فراوان داشت و هم امکانات خورد وبرد و هم ارتباطات مصئون وظيفوي با عناصر، تشکيلات و ادارات آنطرف سرحد، توظيف گرديد.

در مورد شهادت رفيق فيض محمد دوسيه جنايي به دوران انداخته شد و ارگان هاي کشفي و اطلاعاتي خدمات اطلاعات دولتي وظيفه گرفتند تا در تثبيت قاتلين و دستگيري آنان اقداماتي عاجل را سازماندهي نمايند. در نتيجه تپ و تلاش هاي شباروزي اداره امنيت، يکي از افراد مهمي که در چگونگي سازماندهي ملاقات رفيق فيض محمد با سران قبايل و شهادت او دخيل دانسته ميشد، دستگير گرديده و بنابر اهميت قضيه موضوع به رياست عمومي گزارش داده شد. اما با مداخله سريع سليمان لايق، اين شخص از دفتر داکتر نجيب شهيد، به وزارت امور سرحدات سپرده شده و در آنجا آزاد گرديد. زماني که چگونگي نقش اين شخص در شهادت فيض محمد و همکاري آن با آي اس آي، بارديگر به داکتر نجيب الله گزارش داده شد، امر دستگيري مجدد او صادر و رفيق نجيب تمام ادارات را در دستگيري دوباره آن شخص فعال ساخت. اما مهره عمده استخباراتي که يک بار به کمک ولينعمت خويش از دام جسته باشد، کي بار ديگر به چنگ آيد!

منتظريم تا غرزي از خورجين والد خويش و در “سلسله ى نٓقل هاى” چند هزار ورقي او، چه روايتي را بيرون خواهد داد و چگونه تلاش خواهد کرد تا بر بيگناهي پدرش پا فشاري نمايد تا رويش را سپيد سازد؟