کودتا سفید سردار داود
و
نظریات و موضعیگری ها اصولی وانسانی زنده یاد ببرک کارمل در قضایا و رخداد های قیام هفت ثور علیه امین و تعداد از هواخواهانش
بخش اول:
باز نگاهی به قیام هفت ثور :
بخش اول« کودتا سفید سردار داود»
بخش دوم« قیام نظامی ثور نظریات وموضعگیری های اصولی وانسانی زنده یاد ببرک کارمل در قضایا و رخداد ها در پیوند با قیام هفت ثوردر برابرتفکر امینی ها وهوا خواهانش:
کودتای سفید سردار محمد داود:
داودخان در ۱۸ جولای ۱۹۰۹ میلادی در کابل به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه نظامی کابل، در سال ۱۹۳۱، وارد دانشکده افسری شد.
داود خان پیش از آن که به نخست وزیری منصوب شود، در سمت های گوناگون نظامی و امنیتی والی ،وزارت دفاع ،داخله انجام وظیفه کرد. اما او به اینها قناعت نکرد و در سال ۱۹۵۳ به عنوان نخست وزیر، قدرت را به دست گرفت و ده سال در این مقام ایفای وظفیه نمود.
داود خان مردی جاه طلب و عضو قدرتمندی در خانواده شاهی افغانستان شمرده می شد. شماری از پژوهشگران می گویند او در زمان نخست وزیری اش تلاش می کرد به قدرتش بیافزاید و صلاحیت های شاه را محدود کند.
این موضوع باعث شد که اختلافاتی میان او و محمد ظاهرشاه به میان آید. به نظر برخی پژوهشگران، یکی از دلائل عمده برکناری او از نخست وزیری توسط شاه همین اختلافات بوده است.
اما خود داود خان در نامه ای به شاه، که توسط آن استعفای خود را اعلام کرد، از این اختلافات چیزی نگفت و تاکید کرد که از تغییر در افغانستان حمایت می کند.
شاه در سال ۱۳۴۳ خورشیدی دکتر یوسف را که مردی تحصیل کرده و خارج از حلقه خانوادگی شاه بود مامور تشکیل حکومت موقت کرد و با تصویب قانون اساسی جدید “شاهی مشروطه” در کشور اعلام شد.
به این ترتیب داود خان از قدرت کنار رفت و بر اساس قانون اساسی جدید اجرای ماموریت های دولتی توسط اعضای خانواده شاهی، که پسران کاکای شاه نیز شامل آن می شدند، ممنوع شد.
داود عقده مندانه چند سالی را در انزوا قرار گرفت. در تکاپوی یک حرکت علیه سلطنت بود . تا اینکه بالاخره
با یک کودتای نظامی در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ خورشیدی به قدرت رسید و کودتای پیروزمند خود را “انقلاب” نامید.
در اين راستا با دقت به زمينه چيني پرداخته بود؛ نيرو هاي سياسي که ً از نگاه باور سياسي کاملن به اضمحلال نظام شاهي علاقمند بودند. بدور او جمع شده و در اقدام این قیام سهم خویش را ادا نمودند.
داود خان در بيانيۀ اعلام جمهوري خود اظهار داشته بود که« دموکراسي اسلاف او به عنوان “حاکميت مردم” به انارشي و “شاهي مشروطه” به حاکميت مطلقه استحاله يافت. اما من برعکس خواهان يک “دموکراسي راستين” در خدمت اکثريت مردم هستم».
داود خان خطوط اساسي برنامۀ حکومت خود را در 22 ماه اگست در يک نطق تاريخي “خطاب به مردم” معرفي نمود. او در اين خطابه به اعلام برنامه بلند پروازانه اش پرداخت؛ قبل از همه او در آن برنامه از تغييرات اساسي اقتصادي و اجتماعي، گسترش آزادي ها و حقوق دموکراتيک، مبارزه عليه فساد مالي، تحقق اصلاحات ارضي، مبارزه عليه بيسوادي و توسعۀ نظام آموزشي و صحي، پایان بخشیدن به عقب ماندگی،اصلا ح دستگاه اداری و تسویه ان ، تامین حقوق و ازادای های دیموکراتیک ،ریشه کن ساختن انواع واشکال تبعیض، بهبود شرایط کار، رشد سریع تعلیم وتربیه ، گسترش مطبوعات ازاد و دیموکراتیک، تامین برابری حقوق زنان ومردان، تامین روابط نیک وحسنه با همسایه شمالی ، انتقال قدرت به مردم تاکید نمود.
داود خان که با عنوان “رهبر” ياد مي شد، در پهلوي مقام رياست جمهوري، دو کرسي نخست وزيري و وزارت دفاع را نيز به خود منحصر ساخته بود. محمد نعيم خان، برادرش در واقعيت امر، مقام وزارت خارجه را به عهده داشت
عکس العمل سایر گروه ها در برابر این تحول چه بود؟
***************
پشتیبانی افسران متعلق به حزب دموکراتیک خلق و چهره روشنفکرانه اغازین روز های این تحول در کشور سبب شد تعداد از افراد یکه گرایش های راست د اشتن وطن را ترک و به پاکستان رخت سفر ببندن انها گمان میکردند کشور اسلامی و برادر شان است پناه ببرندبهتر از رژیم داود است. این زمینه بسیار خوبی بود برای تطبیق اهداف ازمندانه دولت پاکستان و سازمان استخباراتی ان که به جلب و حذب انها اقدام نمودند . و تعداد از جوانان فعال نهضت اسلامی در اخیتار انها قرار گرفته که از جمله 52 تن از سرگروپ ها و فعالین انها را شدید ن تحت تربیه قرار دادن انها در کمپ ها ی نو تاسیس فنون جنگی اموختن به انواع سلاح های خفیف و ثقل اشنایی پیدا کردند و حتی تعداد انها تحت تربیه سازمان اسلامی فلسطین ، اسرائیل و سازمان استخباراتی امریکا قرار گرفتند. پناه آوردن اسلامگرایان به دامن پاکستان تبعاتی داشت از جمله اینکه اندیشه انترناسیونال اسلامی را بیشتر از پیش در میان آنها تقویت کرد و زمینه را برای مداخله بیرونیها در افغانستان مساعد ساخت.
حضور رهبران و قوماندان های برجسته گروه های اسلامی تحت نظر استخبارات پاکستان سبب مداخله هرچه بیشتر پاکستان در کشور وایجاد هرچه بیشتر از مدارس بیناد گرایی اسلامی در پاکستان شد.
زمینه برای استخبارات کشور های همسایه طور مساعد شد که با جمع اوری پول و اسلحه وسایر کمک های کشور ها ی اروپایی ، عربی و امریکا از یکطرف انها را با این پشتوانه به جنگ های نیابتی سوق نموده و از جانبی دیگر در استخدام انها بحیث اگنت های خویش بپردازند .
گرایش داود ازیک موضع نیمه روشنفکرانه بطرف راست:.
**************
داود دراوایل روابط خود را با کشور های مترقی بلوک شرق تامین نموده ولی اندک بعد گرایش های سریع به طرف کشور های غربی وعربی در طرز دید و سیاست های خارجی وی مشاهده گردید.
. داود خان ضمن گسست از وابستگی به شوروی، سعی کرد تا جای مُهر و نشانی را که به عنوان وابستۀ شوروی در جبین داشت، از ذهنیت ها بردارد. از آن رو بود که در چند مصاحبه و سخنرانی موضعگیری های معنی داری نمود. مثلا ً، در هرات چنین گفت: «برادران! ایدیولوژی وارد شده هیچگاه به تنهایی به درد یک ملت نمی خورد»
این رویکرد که باعلایم متبارزی در زمینۀ گسست نسبی از وابستگی به شوروی و فاصله گیری با پرچمی ها مشخص می شد، پیوند با پذیرش طرح و توصیـۀ بهبود مناسبات با پاکستان نیز داشت. خاموشی تبلیغات علیه همدیگر سر آغاز بهبود مناسبات میان دو کشور بود. این بود که ذوالفقارعلی بوتو به کابل آمد (1355) و در ماه اسد همان سال داود خان به پاکستان مسافرت کرد. سخنرانی هایش لحن دوستانه داشت. حتی در پیام روز جهانی حقوق بشر از پشتون ها و بلوچ ها یادی نکرد. اعلامیۀ مشترکی که میان سران دو کشور به امضأ رسید، نقطۀ بارزی از چرخش سیاست منطقه یی محمد داود خان بود. همزمان با آن به پذیرش همه جانبۀ طرح امنیت آسیایی که تحقق آن از آرزوهای اتحاد شوروی بود، روی موافقت نشان نداد.
پس از کودتای ضد بوتو در پاکستان به وسیله جنرال ضیأ الحق، داود خان آن کودتا را یک مسئله داخلی نامید.
در نتیجه تضعیف همه جانبه حکومت داودمبنی بر تشدید اختناق سیاسی ، فساد اداری، گسترش بی قانونی ، بی نظمی وبی امنیتی در کشور وضعیت نا هنجاری را بوجود اورد .
داود جهت بیرون رفت از معضلات بوجود امده خواست توسط دستگاه استخباراتی به طور مخفی در بعضی مواقع دست بکار شد. به حذف مخالفین خود مبادرت ورزید به ترور های دولتی متوسل شد. و یا اینکه در اثر ضعف اداره نتوانست از ترور های مقامات دولتی مربوط بخود و یا نخبه گان سیاسی جلو گیری کند.
همان بود که :انعام الحق پیلوت اریانا افغان هوایی شرکت در سال 1977 هنگام که وی بطرف منزل خویش در مکروریان میرفت به ضرب گلوله شخص ناشناس کشته شد( بعضی به چنین باور اند که وی مشابه زنده یاد ببرک کارمل بود. وی هدف اصلی تروریستان نبوده) در ماه نوامبر همان سال علی احمد خرم در حالیکه در دفتر کارش مشغول مذاکره با نماینده های تجارتی چاپان بود توسط شخصی مسلح بنام مرجان از دفترش جبرن خارج شده و در پیشروی دروازه وزارت پلان به قتل رسید.
این رخداد ها زنگ خطر جدی تلقی میگردید .داود با تعهدات که در برابر کشور های سرمایداری و بخصوص عربی از خود نشان داد بلا فاصله از متعهدین روشنفکر خود برید و حملات را بطور سازمانده شده توسط دستگاه استخباراتی خویش به کمک کشور های منطقه علیه روشنفکران به انواع مختلف اعم از تحت نظارت قرار دادن، تعقیب و از همه مهمتر ترور رقبای سیاسی خود اقدام نمود.
بتاریخ 17 اپریل 1978 ترور میر اکبر خیبر عضو کمیته مرکزی حزب دیموکراتیک افغانستان یکی از نخبه گان جنبش چپ و چهر ه محبوب در میان نظا میان ، کارگران ، کارمندان دولتی ، دانشجویان ،روشنفکران کشور
از طرف اشخاص ناشناس انجام شد. چگونگی قتل شان را محترم نبی عظیمی در کتاب ( اردو و سیاست) خویش چنین تذکرداده اند: وی با یک تن از اعضای کمیته مرکزی بنام عبدالقدوس غوربندی جهت قدم زدن بیرون منزل رفت و هنگام بازگشت در نزدیکی های منزلش با ضرب گلوله جان خود را از دست داد.
محترم حسن شرق مرگ میر اکبر خیبر را مربوط دستور سازمان استخبارات ( ک .گی. بی ) به همکاری قدوس غوربندی میداند زیرا وی به بهانه اشتراک در جلسه و یا اینکه قدم زدن با وی از منزل خارج شده بود.
همچنان زنده یاد اناهیتا راتب زاد طی صحبت خویش حفیظ الله امین را در قتل وی مقصر دانست .
در رابطه به قتل میراکبر خیبر حدسیاست گو نا گون بوجود امده. در اوایل قتل موصوف را به دستگاه استخبارات داود نسبت میدادند .اما زنده یاد ببرک کارمل اظهار داشت. که گمان غالب انجام توطئه از جانب حفیظ الله امین بوده. و در این اواخر یکی از پژوهش گران بنام وحید مژده که قبلن مربوط حزب اسلامی بود . اسامیان دونفر تروریست مربوط حزب اسلا می را افشا کرد که به دستور حکمتیار جهت وارد کردن ضربه به رهبری جناح پرچم از بین برده شد. یک سند دیگریکه بعدا از سالیان متمادی افشاشد. یادداشتی است .
بنام «نامۀ دبز پیرامون مرگ خیبر که توسط اغای سیا سنگ ترجمه شده»
میباشد .
دراین نامه طور تذکریافته که گویا دبز سفیر امریکا چنین بیان نموده است:
« به گفتۀ [جسونت] دولت سنگھ ـ شارزدافیر سفارت هند، غلام نبی وستلی در پست های مختلف ایفای وظیفه نموده مدتی را بحیث وزیر خارجه وسفیر افغانستان در پولند بود. شخصی فرمانبردار و صمیمی امین – محسوب میگردید: به دستور وی جنایاتی – به شمول گویا قتل میراکبر خیبر نظریهپرداز پرچم – در شام هفدهم اپریل 1978 را انجام داده است.»
محترم کشتمند در مورد جریان واقعه خاطرات خویش را چنین مینگارند« خبر شهادت خیبر با غصه واندوه فراوان وبا اه وافسوس در میان خانواده وی ، دوستان و اعضای حزب همراه گردید . در میان مردم انعکاس وسیع یافت شمار زیادی از اعضای بیروی سیاسی در نخستن لحظات پس از استماع خبر ، در منزل ببرک کارمل در مکروریان اندو هگینانه گردهم امدند . اطلاع به سرعت به تمام اعضای رهبری حزب مواصلت ورزید.»
متعاقبن جلسه کمتیه مرکزی در منزل نور محمد ترکی دایر پس از صحبتهای مختصر فیصله بعمل امد که بر طبق پیشنهاد ببرک کارمل مراسم تشییع ، خاکسپاری و فاتحه خوانی باید با اشتراک وسیع اعضای حزب ، دوستان و هواخواهان بنحو شایسته و شان داری برپا گردد.
بتاریخ 19 اپریل ، جنازه خیبر به شرکت ده ها هزارتن بردوش اعضای حزب ، دوستان وهواخواهانش از مسجد پل خشتی تا مقبره اش واقع شهدای صالحین حمل گردید.
پس از انجام مراسم خاکسپاری نور محمد ترکی مختصرن صحبت کرد و به تعقیب وی زنده یاد ببرک کارمل بطور مفصل با احساسات ،شهامت انقلابی و بدون ترس بیانیه سیاسی را بیان ودربخش این بیانیه اعلام نمو دند:.
خیبر استاد متواضع رفقا، مرد خردمند وخدمتگزار خلق بود. خیبر فرزند زحمتکشان افغانستان فرزند رنج و مبارزه خلق افغانستان بود. خیبر مبارز فداکار راه نهضت پیش اهنگان زحمتکشان کشور، وحدت دموکراتیک خلق افغانستان واتحاد تمام نیروهای انقلاب وطنپرست بود.
خیبر یک وطنپرست پرشور، یک انترناسیونالیست صدیق بود. او به اصل برابر حقوق وبرابری تمام خلق های ساکن وطن واحد مان افغانستان، اعتقاد خدشه ناپذیر داشت وهرگونه تبعیض وستم ملی واجتماعی را باخشم شدید طبقاتی محکوم میکرد.
در ادامه چنین گفتند:
رفیق شهید وقهرمان ما اکبر خیبر با پیگیری به رفقا خاطر نشان میساخت که سکوت مرگبار موجود سیاسی را باید شکست.
بایدشکست، باید شکست،
خیبر با شهادت خود شخصن این سکوت مرگبار را شکستاند! شکستاند!
یک روز بعد بنا به دعوت حزب دیموکراتیک افغانستان تظاهرات و گردهمایی کثیرالعده ای در کابل با حمل پوستر ها ، بلاکارد و شعار هایی مرگ به بیدا د گری و زنده باد دیموکراسی صورت گرفت. و تظاهر کننده ها از دولت خواستار افشای هویت سازماندهندگان و اجراکنند گان ترورشدن و از جانبی از رئیس جمهور داود خواستن که باید تحولات بنیادی را که حین بقدرت رسیدن تعهد نموده بود به منصه اجرا بگذارد.
محافل حاکمه از یکپارچگی روز افزون نیروهای چپ و دموکرات در هراس شد و این مظاهر ه به عنوان یک عمل ضد قانونی اعلام گردید.
یک هفته با تمام کشمکش ها ان با دشواری سپری شد با لاخره داود در 26 اپریل 1978 حکم باز داشت تعداد هفت تن از رهبران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان منجمله ببرک کارمل ، تره کی ، نورمحمد نور، حفیظ الله امین ،دکتور شاه ولی ، دستگیر پنجشیری ، عبدالحکیم جوزجانی ، ضمیر صافی را به اتهام نقض قانون ، مقررات دولتی و خیانت به وطن صادر نمود. به ان بسنده نکرده ودر نظر داشتند فهرستی 500 نفری را که از سوی دستگاه استخباراتی رژیم حاوی اسمای رهبران وکادر های حزبی برای دستگیری ترتیب گردیده بود به منصه اجرا بگذارند.
پس از دستگیر ی تعداد از رهبران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بنحو مرموزی حفظ الله امین در منزلش تحت نظارت باقی بماند.
و برایش فرصت مساعد گردید تا یادداشتی ترتیب و ذریعه پسرش انرا به افسران وفادار به خویش برساند. محترم سلطان علی کشتمند چنین مینگارد:حفیظ الله امین پس از صدور دساتیر خویش بنحو خونسردانه و برطبق ادعای خود وی داوطالبانه حاضر گردید تا بساعت 9صبح خود را تسلیم مقامات دولتی بنماید و قیام راکه خود اغاز کرده بود مطلقن بدون رهبری واحد بگذارد.
اما صبحگاه بيست و هفتم آپريل 1978 مطابق با هفت ثور 1357 قيام نظامي عليه دولت محمد داوود آغاز شد. صدای توپ و غرش تانک ها فضای شهر را فراگرفت. کاروان تانک های چهار زره دار از 15 کیلومتری شرق شهر به سوی مرکز کابل حرکت کردند تلاشهای وزارت دفاع و سایر نهادهای امنیتی نتیجه برای مهار این حرکت نداد.
نخستین گلوله توپ حوالی ساعت 12 ساختمان وزارت دفاع را هدف قرار داد و ارتباط رییس جمهور با فرمانده ارتش را قطع کرد و پس از آن حملات متواتر هوایی بر کاخ ریاست جمهوری مقاومت داود خان را که خود اسلحه بر دست داشته می جنگید درهم شکست
***
بخش دوم:
باز نگاهی به قیام هفت ثور:
نظریات و موضعیگری ها اصولی وانسانی زنده یاد ببرک کارمل در قضایا و رخداد های قیام هفت ثور علیه امین و تعداد از هواخواهانش :
قیام به شکل غافل گیرکننده ای به پیروزی رسید و شامگاه همین روز حفیظ الله امین سقوط خاندان سلطنتی و به قدرت رسیدن شورای نظامی را از طریق رادیوی دولتی افغانستان اعلام کرد
برنامه هاي عادي راديو قطع شد وپخش آهنگ هاي ملي ادامه يافت. ساعت هفت شب حفيظ الله امين اعلام کرد: براي اولين بار در تاريخ افغانستان به آخرين بقاياي سلطنت، ظلم واستبداد و قدرت خانواده نادري پايان داده شد و تمام قدرت دولتي به مردم انتقال يافت. قدرت دولتي اكنون در دست شوراي نظامي-انقلابي است.
محترم کشتمند چنین مینوسید: از همان اغاز انقلاب اختلافات جدی درمیان اعضا رهبری حزب متبارزبود. اختلاف نخست میان ببرک کارمل از یکسو و تره کی و امین از سوی دیگر در باره متن اعلامیه علنی گردید.ببرک کارمل مخالف ان بود که گفته شود: محمد داود از بین رفته است. زیرا هنگامیکه این اعلامیه پخش گردید. هنوز محمد داود و اعضا ی خانواده وی در قید حیات بودند وازبین نرفته بودند. ببرک کارمل تاکید میکرد. که در باره سرنوشت شخص وی و همکاران نزدیکش در اینده داد گاه باید تصمیم بگیرد. ولی تره کی وامین پافشاری کردند که ازبین رفتن وی از پیش اعلام گردد تا هوا خواهان او در هر جاییکه هستند. مایوس شوند ومردم به نظام جدید انقلابی امید وار گر دند. و موضعگیری ها میان خلقیها و پرچمیها از همینجاه اغاز گردید. درمورد اعلامیه تره کی پافشاری داشت که باید وی انرابخوانش بگیرد و امین نظر داشت که او باید انقلاب را اعلام و به قطعات نظامی پیوسته به انها دساتیر بعدی را صادر نماید و این دیدگاه به مخالفت جدی ببرک کارمل و بعدن تره کی مواجه شد. و بالاخر با پا فشاری زنده یاد ببرک کارمل و تره کی اعلامیه بنام شورای نظامی و انقلابی پخش شد. همچنان ببرک کارمل تاکید میکرد که اعلامیه با قرائت بسم الله الرحمن الرحیم اغاز گردد.
از همان اغاز امین به فعالیت های مشکوک دست زد. چنانچه در همان لحظات اول شماری از افسران مربوطه پرچمیها به بهانه اینکه بنفع داوود مقاومت کرده اند بقتل رسیدند و یا قطعات انها تحت بمبارد مان هوایی قرار گرفت.
با همه دشواری ها صبحگان 28 اپریل در اثر مساعی مشترک تانکیستها اخرین مقاومت در گارد جمهوری در هم شکست ولی محمد داود تا انگاه مقاومت کرده بود.پس از ان گروهی از قاصدان نزد وی به ارگ فرستاده شدند.
اما قرار اطلاعات داود حاضر به تسلیم شدن نبود. در باره بحث داغی میان اعضا کمیته مرکزی موجود درگرفت. امین بنحو اتشین در باره انجام حمله مسلحانه بروی ودرصورت مقاومت ،از میان بردن فوری او وهمکارانش سخن میگفت عده یی از اعضای کمیته مرکزی بشمول سلمان لایق حاضر در جلسه این نظر را حمایت کردند ولی ببرک کارمل بنحو قاطع با ان مخالفت نموده و اظهار داشت که نباید به هیچصورت با ین امر مبادرت ورزید او گفت:
«بگذار با حوصله مندی و خونسردی این مساله حل گردد. ازهمین اکنون نباید به مردم و جهانیان چنین انتباه داده شود. که انقلاب بیرحم است . و ماورا قانون عمل مینماید . بگذار داد گاه مردمی در باره اینده وی تصمیم بگیرد»
محترم دستگیری پنجشیری در زمینه چنین ابراز نظر میکنند« نور محمد تره کی وببرک کارمل در همان اغاز دو برخورد جداگانه ومتضاد با مسله سرکوب خونین ویا مسالمت امیز با سردار داود داشتند. ببرک کارمل طرفدار برخورد با انعطاف باسردار محمد داود وخاندانش بود. او اصرار میکرد که باید سردار محمد داود کشته نشود. زنده بدست اید . کارمل معتقد بود که هر گاه با سردار محمد داود وخاندانش به شیوه مسالمت امیز وقانونی برخورد شود.
اول: ماهئیت هومانیستی ودموکراتیک ما اشکار میگردد.
دوم سنن انقلابی ، ملی ودینی مردم ما احترام میشود.
سوم: اسرار و پیوند های اوبا ارتجاع منطقه وامپریالیسم افشا میگردد.
اینها دلایل مثبت بود که به نفع زندگی وادامه حیات سردار داود ونزدیکانش توسط ببرک کارمل ابراز گردید.»
امین در مخالفت جدی با این گفته های ببرک کارمل قرار گرفت واظهار داشت « ما باسازشکاری ساز گار نیستیم » از جابرخاست وتحت بهانه تامین تماس بابرخی از قوماندانان قطعات جلسه را ترک گفت و پس از ساعتی بازگشت.
بحث پیرامون این مساله ومسایل دیگر بدون موجودیت امین و باموجویت او برای مدتی ادامه داشت. تااینکه یک تن از افسران که بعدن واضح شد امام الدین از زمره خلقیها و هواه خواه شخص امین با دست و بازوی خونین وارد اتاق شد و چنین گزارش داد« من با عده ای از افسران و سربازان داخل گلخانه ارگ شدم واز نام شورای نظامی به محمد داود ابلاغ کردم که سلاح برزمین بگذارد وتسلیم شود . ولی او نپذیرفت وبا سلاح دست داشته خود برما فیر کرد. یک تن از رفقای ما کشته شد و طوریکه می بینید من جراحت برداشتم . همراهان من طاقت نیاوردند و او وهمه راکه همراه او بودند تحت اتش متقابل گرفتنید»
امین با تصمیم غیر عاقلانه خویش همه را در برابر قضیه انجام شده قرار داد و انچه که خود و طرفدارانش میخواستن در نخستن لحظات قیام انجام داد و هم خود و روند قیام را بسیار بد معرفی کرد .
درجریان صحبت روی مسایل مختلف بنیاد ی صورت گرفت. ببرک کارمل ، نور احمد نور، دکتور اناهیتا راتبزاد و کشتمند روی طرح های قبلی خویش مبنی اعلام نظام دیمو کراسی ملی وتشکیل یک جبهه دموکراتیک ملی برای ایجاد یک حکومت با بنیاد وسیعتر اصرار میکردند. ولی امین و طرفدارانش این حرف ها را کهنه و مورد استهزا قرار دادند. ایشان تلاش مینمودند که به همه چیز مهر خلقی زده شود. یعنی جمهوری خلق ، شورای انقلابی خلق و سایر مطالب زنده یاد ببرک کارمل جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان را مطرح کرد و با پا فشار زیاد انرا قبولاند.
شورای نظامی متشکل از 35 نفر واز جمله 5 تن نمایندگان قوای مسلح در ترکیب ان گنجانیده شد . در این بخش حفیظ الله امین موفق شد اشخاص مطلوب خویش را از میان افسران شامل اعضای شورای انقلابی بسازد . و پیشنهادات وی از جانب خلقی ها و تعداد از پرچمیها ی فرصت طلب پشتیبانی گردید.
و زنده یاد ببرک کارمل با قاطعیت چنین اظهار نظر کرد« هنگامیکه سرمستی این نخستین پیروزی فرو کش نماید، ما خواهیم دید که با تشویق نظامیگری در حزب چه اشتباه بزرگی رامرتکب شده ایم » و سلطان علی کشتمند با تائید از صحبت ببرک کارمل چنین نظر دادند« اکنون قضایارا ماستمالی میکنید ،ولی نتایج تن در دادن به زور گو یها از نام نظامیان از همین اول وهله برای همه یی ما وخیم خواهد بود.»
در اولین روز ها قیام هفت ثور طی جلسه تصمیم اتخاد نمودند .شورای نظامی -انقلابی قوای مسلح تمام صلاحیتها خویش را به شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک که تازه تشکیل شده واگذارنماید.
شورای انقلابی در نخستین جلسه خویش بتاریخ (30 اپریل 1978) نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی خ،د،خ،ا را بحیث رئیس شورای انقلابی وصدراعظم وببرک کارمل را بحیث معاون شورای انقلابی ومعاون صدراعظم انتخاب نمود
متعاقبن روز ها به دشواری میگذشت اختلافات برسرتعین افراد و اشخاص در کرسی های دولتی سخت چالش برانگیز بود. حفظ الله امین و نور محمد تره کی جهت قبضه نمودن چهار مقام کلیدی ( وزارت خارجه، وزارت دفاع، وزارت داخله ، امنیت دولتی ) پا فشاری مینمودند.
جلسه کامل کمیته مرکزی حزب در یک فضای سخت وپرتنش دایر گردید ودر این جلسه ظاهرن توافقاتی صورت گرفت .ولی عملن از همینجاه هسته انشعاب دیگر، جدایی مجدد وبی اعتمادی علنی ایجاد گردید.
از قضایا و فضای حاکم چنین بر میامد که حفیظ الله امین شخص صاحب اقتدار و سازمانده این قیام با استفاده از قدرت نظامیان در جلسه خواست های غیر منطقی و غیر معقول خویش را با جبر بالای سایر اعضای جلسه می قبولاند . واز جانب بعضی از اعضای ابن الوقت حزب مربوط جناح پرچم نظریات غیر معقول و غیرمنطقی وی تائید و پشتیبانی هم شد. که بعدن قضیه جدی اختلافات بین پرچمیها و خلقی در تهیه یادداشت واعلامیه ها از نام شورای انقلابی نظامی به وضاحت دیده میشود واین اختلافات و موضعیگری ها در همینجاه باقی نماند دامنه ان وسعت و گستردگی بیشتر و خونبار تر را بخود کسب نمود.
منابع ماخذ:
یاددشتهای سیاسی و رویداد های تاریخی اثر رفیق محترم کشتمند
اردو وسیاست اثر رفیق محترم نبی عظیمی
از اثر اغای حسن شرق ( تاسیس وتخریب اولین جمهوری افغانستان)
اثر محترم دستگیری پنجشیری ( ظهور و زوال حزب دیموکراتیک خلق افغانستان)
استفاده از مقاله اغای مهرین
استفاده از مقاله اغای احمد بهروز
و یک تعداد دیگر مقالات که در مورد قیام هفت ثورتحریر یافته است.