رسیدن به قدرت سیاسی هدف اساسی و اولی هر حزب است که با وصول با آن، حزب خط مشی و مرام مدون خودرا عملی میسازد. شیوه های رسیدن به این هدف متنوع بوده از مبارزه قانونی مطابق اصول دموکراتیک تا توطئه وغصب قدرت از مجراهای غیرقانونی از جمله کودتا وجنگ.
با در نظرداشت وسعت این مطلب، در این نوشته مختصر از پرداختن به آن خود داری شده و تنها به موضعگیری رفیق ببرک کارمل در رابطه با در نظرداشت سیر زندگی و مبارزه او تماس گرفته میشود. باید خاطر نشان ساخت که افتراها وتهمت های ناوارد بر رفیق ببرک کارمل در مورد موضوع ” قدرت دولتی”، از طرف مخالفین ایدیالوژیک و رقبای سیاسی او در داخل حزب وارد شده است؛ اما با صراحت میتوان گفت که کاربرد شیوه های ماجراجویانه وتوطئه آمیز برای رسیدن به قدرت نتنها هرگز در افکار و اصول رفیق ببرک کارمل نبود، بلکه شدیداً با آن شیوه ها مخالفت میکرد؛ در تأیید این نظر دو مطلب منتشر شده بدون تبصره اضافی، باز نویسی میگردد؛ با درنظرداشت اهمیت بنیادی مسئله، در آینده به تفصیل در باره نوشته خواهد شد:
داکتر محمد حسن شرق یکی از نزدیکترین دوستان وهمکاران محمد داؤد رییس جمهور فقید که مدتی صدراعظم جمهوری افغانستان بود، در صفحه (۱۰۷) کتاب “کرباس پوشان برهنه پا” در مورد ملاقات رفیق ببرک کارمل با سردار محمد داوود قبل از کودتای 26 سرطان 1352چنین مینویسد:
«در ماه ثور ۱۳۵۲ ببرک کارمل به خانه محمد داؤد توسط نویسنده ملاقات کردند نتیجه ملاقات و گفتار ببرک کارمل به محمد داؤد: ببرک کارمل چون شما مطابق قانون اساسی حق فعالیت سیاسی ندارید اگر بخواهید میتوانید از ۳ طریق استفاده نمایید.
1- یک روزنامه یا جریده بنام شخصی دیگر امتیاز بگیرید و نظریات خودرا بنشر برسانید تا زمینه فعالیتهای سیاسی بشما میسر و مساعد گردد.
2- اگر امکان داشته باشد با اعلیحضرت راه مفاهمه را باز نمائید و بهترین راه خدمتگذاری شما این خواهد بود که شما در صورت امکان نائب السلطنه شوید.
3- کودتا: روش مبارزه و ایدیالوژی ما به کودتا متضاد بوده و آنرا یک عمل خائنانه و ضد منافع ملی میشماریم و هرکس به این راه اقدام کند ما صرف مقابل آنها قرار خواهیم داشت.»
عبدالوکیل سابق وزیر خارجه کشور در کتابی با عنوان “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” چگونگی کار با نظامیان را تشریح و در ضمن با مطرح ساختن مسئله قیام برعلیه محمد داوود با اعضای حزب در قوماندانی گارد ریاست جمهوری و چگونگی آن را به تفصیل در صفحه های ۱۷۳ تا ۱۷۹ توضیح و سپس موضوع را با رفیق ببرک کارمل مطرح نموده بودند که عکس العمل وجواب رفیق ببرک کارمل در صفحه های (۱۷۹ـ ۱۸۱) کتاب ذکرشده چنین بیان شده است:
« یکبار در اواخر سال (۱۳۵۳) در یکی از روزهای جمعه با عدۀ محدود از رفقا؛ بشمول محمد رفیع، گل آقا، هدایت الله، طرابشاه آمر اپراسیون کماندو، خلیل الله قوماندان لوای ۸۸ توپچی در منزل باغی مربوط پدرم در قریه کمری برای صرف نان چاشت جمع شدیم. برای اولین بار چنین تجمع دستجمعی دوستانه و رفیقانه داشتیم. در این نشست، بالای گرایش های متضاد دولت صحبت صورت گرفت وهیچ حرفی در مورد اقدام علیه محمد داؤد گفته نشد. هدف از جمع شدن ایجاد فضای روحی بیشتر آنها برای اقدام بعدی بود. زیرا با آنها قبلاً بطور انفرادی در تماس بودم.
سرانجام روزی با ترس و تشویش و نگرانی، موضوع بدست گرفتن قدرت دولتی را برای اولین بار، در یک روز آفتابی، در حال قدم زدن پیشروی مکتب میکروریان، با رفیق ببرک کارمل مستقیماً در میان گذاشتم و گفتم:
«رفیق کارمل میخواهم نظریات و پیشنهادات شخصی و کاملاً صادقانه خودرا در ارتباط یک موضوع نهایت با اهمیت باشما در میان بگذارم و مشوره و هدایت شما را در زمینه میخواهم.»
وی با خرسندی گفت:
«هر نظر و پیشنهادی که داری، مانند همیشه میتوانی آنرا با من در میان بگذاری.»
بعد از یک مقدمۀ کوتاه و توضیح چگونگی رابطۀ ما با دولت محمد داؤد گفتم:
«بنظر من رابطه و مناسبات ما با محمد داؤد تا اخیر طوریکه فعلاً موجود است باقی نه خواهد ماند و در آینده به تیره گی خواهد کشید. همین اکنون علایمی را مشاهده مینمایم که محمد داؤد با وصف ظاهراً مشی مترقی، با ما صادقانه عمل نمی کند. بالای ما اعتماد ندارد و ما را بحیث یک نیروی قابل اطمینان خود به حساب نمی آورد. چنانچه، محمد داؤد تا کنون حاضر نگردیده که صرف یکبار هم با خودت ملاقات و مذاکره نماید و نظریات شما را در ارتباط با آینده کشور بداند. از اینکه تا حدی ما را تحمل میکند، ناشی از ضعف وی وعدم تسلط وعدم اطمینان موصوف بالای سایر نیروهای رژیم است. سعی می نماید یکبار پایه های رژیم خودرا بکمک ما مستحکم سازد، بعداً در ضدیت ما قرار خواهد گرفت، چنانچه هم اکنون علایم این چرخش موصوف احساس میشود.»
ببرک کارمل با دقت به نظریاتم گوش میداد، گفت: «خوب خودت چه میخواهی، که داؤد خان برای ما انجام دهد؟» در جواب گفتم:
«نباید از محمد داؤد چیزی مطلبه کنیم و انتظار داشته باشیم، بلکه اگر خودت موافق باشی وی را به سادگی میتوانیم خلع قدرت کنیم و خودت وحزب قدرت را بدست بگیری، این کار به نظر من با امکاناتی که ما داریم، خیلی ها سهل و بدون کدام مشکل بزرگ در چند ساعت انجام شده میتواند. (در این موقع از امکانات رفقای نظامی که با آنها تماس داشتم نام بردم.)”
ببرک کارمل در حالی که از شنیدن سخنان من قیافه و رنگ چهره اش تیره و تیره شده میرفت. بعد از ختم صحبت من برای چند لحظه چنان عصبانی شد که بدنش میلرزید. قدم زدن ما دوام داشت و سکوت محض میان ما برقرار بود. سرانجام با آواز گرفته و ملایم در حالی که میخواست عصبانیت خودرا تحت کنترول داشته باشد، گفت:
« میخواهم چند موضوع را در این مورد بطور جدی برایت بگویم. وکیل جان! از احساسات نیکت در مورد اینجانب که قدرت را بدست بگیرم، بسیار تشکر! من این احساست را در برابرم خود چه از لحاظ حزبی و چه از لحاظ شخصی، درک میکنم و ممنونم. ولی خودت میدانی که متأسفانه ما در جامعۀ افغانی و محافل بین المللی بحیث یک نیروی سرخ و کمونیست بنابر فعالیتهای ما طی بیشتر از یک دهه، معرفی شده ایم. از نشرات پرچم گرفته تا بیانیه هایم در پارلمان و تظاهرات و برخوردهای ما با مخالفین سیاسی چنین برداشت شکل گرفته است. لهذا با گرفتن قدرت بدست ما، همان طوریکه یک مادر برای تولد طفل خود، آخرین دردهای زه (دردهای زایمان) را میکشد، جامعه افغانی و جامعه بین المللی هم آخرین دردهای خودرا در مورد بدست گرفتن قدرت سیاسی، از جانب ما خواهد کشید. در نتیجه جامعه ما و حزب ما قیمت گزافی را در زمینه خواهد پرداخت. گرفتن قدرت از جانب حزب که خودت آنرا ساده و بسیط میدانی، تحمل آن از جانب مخالفین داخلی و خارجی ما آنقدر ساده نمی باشد. یک محاسبه بچگانه و ماجراجویانه میتواند اینطور باشد. خودت میدانی که اتحاد شوروی رابطۀ نزدیک و بسیار تنگاتنگ نسبت به حزب ما و خلقیها با شخص محمد داؤد و حاکمیت وی دارد. آنها با تمام قوت و نیروی مادی، سیاسی و کمکهای تخنیکی و مشورتی و نظامی خود رژیم موجود را کمک میکنند. چطور میتوانیم در صورت نزدیک آنها با محمد داؤد، علیه رژیم موجود چنین کار را انجام دهیم. اولین دولتی که مخالف گرفتن قدرت از جانب ح.د.خ.ا در اوضاع و احوال کنونی، خواهد بود اتحاد شوروی است و به هیچ صورت این عمل ماجراجویانه را مورد تأیید قرار نمی دهند. زیرا آنها شناخت از جامعۀ عقب مانده ما د ارند. جنگ سرد در سطح جهانی به شدت میان شرق و غرب وجود دارد. اتحاد شوروی نمی خواهد یک پرابلم اضافی برای خود خلق نماید. چیزیکه اتحاد شوروی از محمد داؤد بدست می آورد با ما آنرا بدست اورده نمی تواند و حتی آنرا از دست میدهد.
نقطه اصلی و اساسی را که میخواهم با خودت در میان بگذارم، اینست که خودت با این افراد به اصطلاح رفقای نظامی که با لای آنها اتکاء برای گرفتن قدرت داری، مثلاٌ فیض محمد، محمد رفیع، خلیل الله، هدایت الله، گل آقا، ضیاء، یوسف خان و دیگران متوجه باش که آنها با ما و شما دست به کودتا علیه سلطنت نزدند؟ بلکه یکجا به رهبری محمد داؤد دست به چنین کار خارق العاده یی زدند. اکنون همۀ این رفقایی که خودت از آنها نام بردی فراموش مکن، قبل از اینکه با ما و شما باشند با محمد داؤد اند. زیرا محمد داؤد برای شان بعد از کودتا رتبه و مقام و امتیاز داد، نه ما» ببرک کارمل به یکباره گی ایستاد و بطرف من نگاه کرد گفت:
«یک سوال جدی از خودت می پرسم و صادقانه آنرا باید جواب بدهی. آیا این مسایل را با رفقای نظامی خود در میان گذاشته ای یان نه؟»
من که سخت تحت تأثیر منطق و استلال سیاسی و جامع ببرک کارمل قرار گرفته بودم متوجه شدم که چه اشتباه بزرگی از من سرزده بود. در حالی که رنگم پریده بود و می لرزیدم گفتم:
«صادقانه و رفیقانه می گویم که با هیچ کدام شان این موضوع را طرح نکرده ام، صرف خواستم نظریات و آروزی شخصی خودرا در مورد گرفتن قدرت و گرایش های محمد داؤد با شما در میان بگذارم.»
در واقع من برای ببرک کارمل راست نگفتم. زیرا عواقب آنرا خوب میدانستم که باعث قطع فعالیت های من وحتی اخراجم از حزب میگردید.»
مطالب فوق که از جانب دو شخصیت سیاسی با دو دیدگاه متفاوت و دردو برهه جداگانه نگاشته شده است؛ گواه این حقیقت است که رفیق ببرک کارمل در اصول وپرنسیپ مخالف غصب قدرت دولتی با استفاده از توطئه وکودتا بوده است و پیامد آنرا بخوبی میدانست؛ چنانچه حقانیت این سخنان رفیق ببرک کارمل که « … جامعه افغانی و جامعه بین المللی هم آخرین دردهای خودرا در مورد بدست گرفتن قدرت سیاسی، از جانب ما خواهد کشید. در نتیجه جامعه ما و حزب ما قیمت گزافی را در زمینه خواهد پرداخت. گرفتن قدرت از جانب حزب که خودت آنرا ساده و بسیط میدانی، تحمل آن از جانب مخالفین داخلی و خارجی ما آنقدر ساده نمی باشد. یک محاسبه بچگانه و ماجراجویانه میتواند اینطور باشد.» در آزمون زمان، ثابت گردیده است.
نوار: گفت و شنود دکتور حسـن شـرق با احمدشاه راستا
متن ضمیمه از دو کتاب: نویسنده رفیق قاسم آسمایی