رفیق یعقوب هادی
بحثی پیرامون
تشکیل «جبهۀ ملی ـ دموکراتیک چپ»، خواست ونیاز زمان است
هیچ مبارزه ای بیهدف نیست ولی خواست های انسانی در گفتار و رفتار انسانهای متعهد به انسان پروری ومیهن دوستی متجلی میگردد. این عنوان عاریتی از قلم رفیق عزیز ما قاسم آسمائی به روشنی حقیقت آنچنانی است. از آنگاهی که محتوای تحلیلی این بحث را خواندهام کوتاه سخن های عزیزان را نیز در ادامه آن دیده خوانی مینمایم. بی گمان حمایت و تائید از چنین خواست شریفانه ای تحسین بر انگیزو قابل ستایش است. روح آرزو ها و امید های خدمتگذاری به مردم وزیستگاه مردم را در طبیعت عزیزان جاودان میخواهم. تا ایندم که من پیرامون عنوان بالا، نوشتن سطوری در فکر دارم از طریق صفحه نویسنده آن این عنوان شانزده بار شریک ساخته شده، هشتاد و هشت بار علامت تائید خورده ویازده نظر ودید پیرامون آن نگاشته شده ، که فقط یک نظر منفی در آن دیده میشود.
تحلیل شرایط موجوددر این یادداشت که توانسته این بحران مضاعف کشوری را در یک محتوای موجَز بگنجاند که نبود ها وکمبود ها از نظر دور نماند ویا اگر چنین اتفاقی رخ داده با نظر داشت حرف اندک برای حوصله افزائی از آن عبور شده ، رفیق آسمائی گرامی دست تانرا میفشارم. انرژی گرفتیم.
با این اثربخشی میخواهم فرا تر از تائید از آنجائی که این محتوا به مساله معینی توجیه شده پیرامون آن چند تا سخن بنویسم پس اجازه دهید برای ادامه بحث این پراگراف را به باز خوانی بگذارم
«قَیم های خارجی دولت و ادارات اطلاعاتی آنها، تنها با طرد کارمندان دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان بسنده نکرده، بلکه با حیل گوناگون وبسیار ظریفانه ومحیلانه در صدد جلوگیری از تشکل نیروهای ترقیخواه و چپ در کشور شدند ودر ظاهر امر زیر عنوان تعمیم دموکراسی و انتقال تجارب، صدمه های جبران ناپذیری را بر همه سازمانهای های سیاسی نیروهای چپ وارد نمودند واز چند حزب وتشکل سیاسی نیرومند، احزاب گونه های بی شماری را با موجودیت اعضای محدود ومعدود، حمایه مالی وسیاسی کردند وهرگاه قدمی برای وحدت ونزدیکی تشکیلاتی آنها برداشته شده، مزورانه تلاش نموده اند تا انشعاب و درزی دیگری را ایجاد نمایند. پیامد این وضع، پراگندگی وبی اعتمادی کنونی است زیرا در سراسر کشور یک سازمان فراگیر و برخوردار از حمایه مردم وجود ندارد که خواست های اولی و اساسی مردم را مطرح ساخته واز آن دفاع وبه حیث نیروی تاثیر گذار برحوادث کشور عمل نمایند»
اکنون اینرا میشگافیم که با چنین یک وضعیت حاکم بر فضای سازمانهای مترقی و نیرو های چپ جبهه
ملی و دیموکراتیک چپ میسر است؟
وقتی بحث نیرو های ملی دیموکرات وچپ مطرح میشود بی تأمل میدانیم که محوریت آن باز مانده های ح د خ ا میباشد. این در حالیست که بیست و شش سال از آغاز پراگندگی باز مانده های حزب دیموکراتیک میگذرد. با وجود این فعالیت چپ در افغانستان بیشترینه در وجود همین نیرو ها بازتاب میابد. گزینه های سیاسی هم همین نیرو ها را مدنظر دارد. این یگانه موضوعی است که ارائه طرح برای گزینه های سیاسی را سهل و آسان میسازد، بخصوص که ما همه به این باور استیم ، اوضاع وشرایط مسلط در کشور تأثیر گذاریهای را موافق با روان پراگراف بالا بر حیات سیاسی این نیروها هم نموده است . از همینجاست که در پهلوی هویت میراثی این نیرو ها اصل تفکر این نیرو ها محوریت گزینه های سیاسی را قوام می بخشد. به این معنا که وقتی ما میبینیم بصورت عملی عده از این نیرو ها میروند برای نظام موجود در زمینه بقا همکاری مینمایند ،اینجاست که ما نمیتوانیم در یک فورمول عام حتی موفق به تشکیل جبهه مورد بحث این عنوان شویم. به این دلیل بوده که بطور متداوم ومداوم وپیوسته برای رفتن بسوی گزینه های اتحاد و ائتلاف اول گزینه وحدت را مطرح کرده ایم . اینکه تا هنوز هم چرا به عملی شدن این گزینه موفق نشدهایم من به این باور استم در حالی که فورمول را عام مطرح نموده ایم در طرح های مشخص هم پیگیر نبوده ایم. در همین نزدیکی ها اسمای مبارک حدود صد رفیق را که با نتیجهگیری از تفکر موجود شان به اساس سرگذشت وقضاوت های مشترک شان نسبت به گذشته سیاسی به تنظیم یک طرح دعوت شدند عزیزان حرفی برای گفتن نمیگویم نداشتند ولی نگفتند . این در حالیست که در ورای تشخیص مواضع این عزیزان بخوبی نمایان است که هیچ نوع اختلاف چه از حیث مواضع سیاسی و چه از حیث تفکر واندیشه با هم ندارند. این رفقا شامل سازمانهای از حزب متحد ملی، حزب مردم (البته نه در وجود حزب ترقی ملی) کمیته فعالین ح د خ ا ورفقای خارج تشکیل شامل قضاوت مشترک نسبت به گذشته سیاسی میباشند. باید بگویم که نام نویسی رفقا برای تنظیم یک طرح به هیچ صورت محدود نیست تا آنجا که برای حافظه میسر بود عجالتآ در حدود صد رفیق یادداشت شد که خود از لحاظ ارقام میتواند برابری با یک تعداد سازمانهای موجود نماید. آن یادداشت را در باره در ادامه این بحث به خوانش عزیزان میگذارم.
رفقا! اجازه دهید واضح تر وشفاف تر سخن بگویم تشکیل و کارائی جبهه وقتی میسر است که جبهه محوریت نیرومند داشته باشد. در جبهه ای که این همه رؤسا،هر یک خود را محور تلقی کنند وبه نیروی جاذب متکی نباشند اول ایجادش دشواری دارد و بعد کارائی اش برای یک هدف واحد مثبت نمیتواند باشد.
این تجربه را همه داریم برای ا شغال مقام ریاست افرادی اند که در برابر وحدت احزاب توطئه می چینند حالا جبهه ای که با سلیقه های گوناگون تشکیل شود چه کاری را از پیش خواهد برد؟ با حفظ راز ورمز های بیشتر تجربه ائتلاف نیرو های مترقی، شورای همکاری احزاب، جبهه نجات واقعیتهای شکننده گی چنین جبهات را باز گویی میکند.
بیائید رفقا با یک عزم راستین ومتین روی وحدت نیرو های هم اندیش طرحی را تنظیم کنید که نه راه برای فرار و نه راه برای تخریب باقی بماند. با الهام از روح وحدت خواهانه سازمانی که من عضویت اش را دارم با اطمینان میگویم که بر بنیاد چنین خواست که در وجود نیرو های هم اندیش تمثیل شود برای نهضت واحد زحمت کشان افغانستان مساله تشکیلاتی چنین سازمان در نتیجه اجماع نظر رفیقانه بکلی مورد تائید میتواند باشد.
من اطمینان دارم اگر اراده نماییم این وحدت تأمین میشود.
م ی هادی
دامن سیه شب را اُفق بر می چیند
در تدوام عملکرد مجریان سیاست گذاریهای کلان، اتاق فکرواستخدام جنایت پیشگان حرفوی بیش از چهل سال گوشت و پوست مردم را با خون خودشان خمیر ساخته وبرای عبور به مقاصد تعرضی و تجاوزگرانه شان به سوی سر زمینهای رقبای منطقوی وجهانی شان پیهم به جنایت های ضد بشری وزهر پاشی محیط زیست انسانی وآتشباری طبیعت سوز، مردم ما را ستمکُش مینمایند و تن رنجور میهن ما را بیشتر زخم میزنند.حاکمان مجری این اغراض و اهداف جفا کارانه پیهم بساط جنایت هموار میسازند و با جاری ساختن سیلاب خون مردم، به هدیه دهنده گان قدرت مصروف خدمتگذاری اند.
طراحان ومهندسان حادثات وواقعیات مرگبار با جلوه های ضعف و ناتوانی در سازماندهی و مدیریت گماشتگان دولت جدال افکار را براه میاندازند و در خفای آن اجیران تازه نفس را در ارکان دولت جابجا ساخته و عزل شده گان را با امتیاز دیگر به استراحت گاه ها و ذخیره گاه های اجیری محفوظ میسازند.
همین اکنون از همان ذخیره گاه اجیران، نام یک ترورست وآدمکش معروف ومشهورو یکی از جانی ترین افراد اجیر شان را در لست های سیاه خود سفید ساختند و قرار است به زودی در کنار سایر اسلاف اجیر پلانهای جنایتبارآینده را به منصه اجرا در آورند.
با یک نظر به چند ماه گذشته تا اولین ماه بهار خورشیدی1396 ما شاهد جنایت های خونبار چون حمله وحشیانه بالای شرکت کننده گان تظاهرات مسالمت آمیز، کشتار در قرارگاه محافظین صلاحیتداران دولتی، به خاک وخون کشیدن مردم درحوزه پنجم شهر کابل ،جنایت خونریزدر شفاخانه چهار بستر ، آزمایش تجاوز گرانه پرتاب مادر بمب ها در اچین، سازماندهی جاری ساختن سیلاب خون فرزندان مردم در قول اردوی209شاهین…و حتی راکت پرانی عُمال پاکستانی در داخل خاک کشور استیم که همه نتیجه طرح ومهندسی سیاستهای استعماری نظام های سود وسرمایه ودر نهایت امپریالیسی در راس آن ایالت متحده آمریکا در افغانستان است.بروز این واقعات ضعف و ناتوانی مدیریتی گماشتگان در ارکان ودولتی نی بلکه توانائی هایشان برای انجام وظایف شان در خدمت سیاستگذاریهای کلان میباشد.به اساس این حقیقت هیچ مورد بر خورد های گویا بازخواست گرانه نمایشی و عزل و نصب افراد برای بهتر شدن وضعیت سودی نمیبخشد.همین اکنون در مقامات بلند دولتی چون شورای امنیت افرادی با بلند آوازه گی ها از گذشته سیاسی قد نمائی میکنند که در متن این سیاستگذاریها«حل ومل»شده ،با رنگ ، بوی وخوی مجریان این سیاستگذاریها آمیخته اند.
طرح جدید در دست سیاست گذاریهای مسلط اوضاع کنوی برای پیشروی بسوی اهداف شان در حال تدوین است.شعار های همسوئی نیرو های متحجر و با طبیعت هراس افگنانه و مخرب و خون ریزحکایت از تغیر در مواضع گرو ها ی تنظیمی ومذهبی دارد. طراحان سیاست گذاریهای کلان در نتیجه شکست تهدید های شان مبنی بر جنگ جبهه ای اکنون دوباره راه جنگ های فرسایشی را از طریق افزار های جنگی گذشته شان مهندسی نموده اند. د ورانداختن لکه ننگ طالبانی، پنهان سازی رویت وهویت داعش و زنده ساختن مهره های سوخته بستر طرح های جدید این سیاستگذاریها را میسازد.
به اساس این واقعیت هم دولت وهم سیاستهای آن بخوبی قابل شناخت و تشخیص است .با اینکه درک اوضاع واحوال بغرنج و دور از فهم نیست مشکل اساسی مفقودی نیروی واکنش در برابراین کنشها ست.در حالی که این نیرو بصورت بالقوه وجود داردولی نیروهای جاذب قدرت شانرا در تشکیل این محور آزمایش وتجربه نکرده اند.عکس العمل های پراگنده این نیرو ها مانند شمشیر چوبی به جنگ اهریمن رفتن است.
با درک از وضعیت در حال شکل گیری حساسیتهای جنبیدن و حرکتهای سریع برای تشکیل محوریت همفکران با ریشه دیرینه وپیشینه باید بیشتر از پیش تحریک گردد.
اعتقاد نسبت به تشکیل این محوریت از هر زمانی دیگرکرده باید قویتر شود.نیرو های هم اندیش بادرک از خود شناسی نباید با شعار های عام ، بیشتر ازاین، فرصت سوزی را میدان بدهند. تا زمانی که چنین محوریت سالم، متعهد و با اطمینان برای طپش و جهش تشکیل نگردد روح انعطاف در هیچ گزینه ای جان نخواهد گرفت.اکنون زمانیست که این نیرو ها به حکم روح مبارزه هدفمند، دلسوزی ، مسئولیت، رسالت ، اصالت شانرا به اثبات برسانند.
با الهام از این سوژه ها و نتیجه گیری از روان این یاداشت، خواست واضح و با پیروی ازاظهارات گذشته «به آدرس همروان صدیق آرمانهای انسان خواهانه حزب مادر پیام وپیغام اصالتمندانه وحدت با پیگیری ادامه دارد.دست وحدت طلبانه ما همیشه بسوی شما مبارزین صدیق دراز است.ما میخواهیم شما یاران راه مشترک برای وحدت همروان آرمانهای حزب مادر پیشرو رسیدن به آرزو وخواست وضرورت وحدت در حال وبرای هر زمان تاریخی باشید»با اتکا و اطمینان به تعهد، صداقت، توان،انرژی، مجموع همروان،در سازمانهای رفیق و جمع آمد های سنتی مبارزه، نمایندگان نیروی توانمند همروان آرمان بزرگ را از نهضت واحد زحمتکشان افغانستان،حزب مردم افغانستان، حزب متحد ملی افغانستان، کمیته فعالین حزب دیموکراتیک خلق افغانستان و حلقات سنتی مبارزه با یاد کرد نام های شریف شان بیرون از حصارهای تشکیلاتی برای تنظیم یک طرح کامل و مستحکم وحدت این نیروی ها با امکانات کافی که برای تماس و ارتباط وجود دارد فرا میخوانیم.سوگند به آرمان و تعهد انسان خواهی ومیهن دوستی که اجماع فکر وحدت خواهانه شما عزیزان با اعتماد کامل محور وحدت سالم و اساس یک سازمان نیرو مند و مطرح راحتمی میسازد.بلی عزیزان خردمند شما که امکانات لازم را در اختیار دارید این خطاب به شماست:سعیده طلوع، سلام راهی، ادریس اریب، رشید زمان، سرور زهتاب، عوض فتاح، عظیم بابک، سید قصور، گلجان سرگند، نور محمد خرمی، هادی آصف بقائی ، مسکین صیاد، حسین یاور، نظیفه مستعد واعظی، جاوید احمد ، عبدالوکیل کوچی، غلام نبی رنجبر، میر کارور، قدسیه حریف، میرویس کارگر ، انیسه ری، نقیب الله بیگزاد، اسد الله کشتمند، پروین هاشم منصور، حفیظ الله روند، عبدل محمد کارور، محمد عارف آزمون، عبدالقیوم بزگرمل، یحیی بابری، داوود الکوزی ، حفیظ الله همزاد، عارف عرفان، محمد نبی عظیمی، ابراهیم سکندری، اسدالله کشتمند، نور سنگر، غلام جیلانی گلشنیار، فرهاد بارکزی، توریالی خاوری، حیدر عدل، بصیر تحسین، قاسم آسمائی، غفار عریف، هدایت حبیب ، غلام دستگیر صادقی ، محمد حیدر ملک زاده امیری، عبدالنبی نوا، احمد شاه راستا، ببرک رحیمی،سید عسکر نجم، محمد عمر هژیر،محمد حریف حریف، فرید فرهاد ، حیات کریم، یزدان ظفری، عزیز اساس، نذیر ظفر،نظر قیام، زلمی رزمی، شیر سرشک،صفاالدین غیاثی،عبدل تغرال،نظیفه نظیف، نجمیر رحمن مواج، اسلام الدین سپاه،عبدالحمید احساس،سلیم علیزاده،سید حسن رشاد،شیراحمد صارم، احمد ظفر خدا یار،حفیظ الله حبیبی،عبدالستار للندری، صمد برومند،نظیفه توخی، محمد عالم افتخار،میر عبدالواحد سادات، عبدالاحمد فیض،احد سیلاب،خلیل دلارام،نبی آرین،مسعود حداد، قدسیه حریف،حکیم اکبری،فهیمه عارف، عبدالاحد تلاش، فضل احمد طغیان، نبی جوینده،ظاهر دقیق،، احسان عمر،شعیب اسحاق زی،همایون بسیم، آصف همشهر…و صد ها رفیق عزیز دیگر مان که بنا به تقصیر ذهن،نام های شریف شان ازاین قلم باز مانده و بی گمان حضور مستقیم وغیر مستقیم شانرا یاران وعزیزان ما تأمین خواهند کرد، با وجود این شمارش صدها رفیق عزیز، باز هم یک فیصد از نمایندگان سپاهیان آرمانهای بزرگی اند که بخودی خود میتوانند یک مجموعه سیاسی پر کفیت ،کمیت و متعهد را با تمام معیارهای رسمیت بخشیدن رویت وهویت ببخشند.این طرح به هیچ صورت به معنای ترک سازمانها، کوچک کشی از سازمانها وتحریم وتخریب سازمانها نیست، بلکه برای وصل سالم اندیشان وارتقای قابلیت تعهد آرمانی ، تحکیم واستحکام روابط هم اندیشان ، در نهایت وصل و امتداد مرز های تشکیلاتی به محوریت نیروی های هم اندیش و رفیق میباشد.اگر اراده نمائیم هیچ چیزی را از دست نمیدهیم بلکه بسیار چیز ها را بدست میاوریم ودر مسیر تعهد مان در برابر مردم ومیهن گام های ما به پیش میرود.
اراده سالم و صداقت عزیزان ما پیروز باد
************************
————————–
رفیق قاسم « آسمایی »
تشکیل «جبهۀ ملی ـ دموکراتیک چپ»، خواست ونیاز زمان است!
سالهای سال است که وطن ما را در همه عرصه ها اعم از اقتصادی، اجتماعی، نظامی وسیاسی بحران بزرگ، وسیع، همگانی، سرتاسری وبی فرجامی فرا گرفته است وهیچ امیدی نیز برای خاتمۀ آن وجود ندارد. این بحران همه گیر، از یک طرف پایه های نظم جامعه را لرزان ساخته و روزتاروز با اضافه جنگ وبی امنیتی، بیکاری، فقر، بی اعتمادی، فساد اداری، فساد اخلاقی، ترویج اعتیاد وتولید وقاچاق مواد مخدر چون موریانه آنرا از درون میخورد و فرسوده میسازد واز جانب دیگر چند پارچگی وعدم وحدت نظر وعمل بین سران دولت وایجاد قطب بندی وگروهبندی در درون آن، مانع آن گردیده است تا دولت بتواند حداقلی از مسئوولیت ها ومکلفیت های اولی، بنیادی واساسی خودرا از جمله امنیت، در قبال وطن و وطنداران ایفا نماید. برعلاوه دست های مرموز داخلی و خارجی در صدد دامن زدن به اختلافات، سمتی، قومی، زبانی ومذهبی اند وتلاش دارند تا با بی ثباتی بیشتر، به بهای قربانی مردم ما، منافع استراتیژیک خودرا تأمین نمایند؛ شوربختانه عملکرد دولت، زمینه را برای دستبازی های بیشتر آنها مساعد ساخته است. با جرأت وصراحت میتوان گفت که ادامۀ چنین وضع وپیامدهای آن چنان وحشتناک وتباه کن است که حتی موجودیت وطن ما را به حیث یک کشور متشکل وواحد، به خطر انداخته است.
علت این همه نا بسامانی ها چیست واز کجا منشاء گرفته است؟
با مرور برگذشته نزدیک به هفده سال اخیر کشور، میتوان گفت که عامل اصلی و اساسی این همه نواقص، کمبودی ها و پراگندگی های موجود، ناشی از بی کفایتی، بی درایتی و بی مسئوولیتی سران دولت دست نشانده ودست نگر خارجی است که تهداب آن در کنفرانس بن از جانب قیم های بین المللی حاکمیت موجود ودر قدم نخست امریکا ونزدیکترین متحد آن انگلیس براساس معامله ها و زدوبندها با تنظیم های جهادی ومعامله گران همانند آن، گذاشته شده است. در کنفرانس بن، شکل تازۀ از دولت سهامی ـ جهادی به سرکردگی حامد کرزی، جان گرفت که عنصر اساسی آنرا معامله های زود گذر، سازش وکرنش تشکیل میداد ودر راس ادارات دولتی عمدتاً کسانی قرار داده شدند که نه تجربه دولتمداری داشتند و نه ارادۀ برای وارد کردن تغییرات عمیق وبنیادی به نفع مردم وآبادانی وطن.
در نتیجۀ چنین سازش ها ومعامله ها، دولت بی کفایت وغیرمسلکی ایجاد شد که ستون های اساسی آن بر تنظیم های جهادی استوار شده بود که سالها به حیث “وسیله جنگی وخدمتگذار” در دست امریکا وانگیس قرار داشتند. براساس این معامله ها، وزارتخانه ها و ادارات دولتی، سهیمۀ هر تنظیم وملکیت شخصی آن دانسته شد و وزیر به حیث شخص خودمختار وکل اختیار پست های بالایی را در قدم نخست بین اعضای فامیل وقوماندانان تنظیمی مربوط به خود واگذار کرد واصل تقوی، تحصیل، رشته، تجربه، کاردانی وتخصص به باد فراموشی سپرده شد. همزمان اشخاصی دیگری بنام تکنوکرات که سالهای سال در غرب غنوده و از واقعیت های جامعه بدور بوده اند؛ غرض زراندوزی و سود ورزی با امتیازات ومعاشات بلند در شرایین اقتصادی دولت، حکمروایان عام وتام شدند وبا ایجاد انجوهای مشترک با سران تنظیم های جهادی وقوماندانان، بخشی عمدۀ کمک های جامعه جهانی را بلعیدند وبه خارج انتقال دادند و یا هم بلند منزلهای بدون نقشه و بدون ضرورت عامه را اعمار نمودند. تازه به قدرت رسیده ها، تنها آرزو داشتند و خوب میدانستند چگونه با غارت ثروت های ملی وکمکهای خارجی بر ثروت وقدرت خود بیافزایند وبس. هرگاه گفته شود که ادامۀ جنگ دوامدار وطن، طبق خواست واهداف و برابر با منافع آنهاست؛ مبالغه نخواهد بود
پیامد چنین شیوه دولتمداری، وضعیتی است که امروز با گذشت نزدیک به هفده سال آنرا میبینم: رئیس جمهور با معاون خود جور نمی آید و حتی نمیتواند والی یک ولایت را از وظیفه اش سبکدوش سازد ورئیس اجراییه از غیابت اعضای کابینه در جلسه وزرا شکایت میکند. وزرای سلب اعتماد شده، خلاف قانون ماه ها همچنان بر کرسی های وزارت تکیه زده و امر ونهی میکنند. ولسی جرگه باوجود ختم دوره کاری، نزدیک به دو سال خلاف قانون به کار خود ادامه میدهد. قوه قضایه منبع، منشاء وحامی فساد گردیده است. در یک جمله، رشوت و فساد اداری از بالاترین مقام دولتی (ریاست جمهوری) تا پایین ترین واحد اداری (علاقه داری)، نهادینه شده و جزء “فرهنگ” مروج ومسلط گردیده است. ادارات امنیتی، قادر نیستند امنیت را در ساحه صد متری قصر ریاست جمهوری و قرارگاه قوای “مقتدر” ناتو تأمین نمایند. روزی نیست که ده ها وگاهی صدها هموطن آنهم از جمله بیچاره ترین وبینوا ترین ها، قربانی این وضع نشوند.
در عرصۀ سیاست کدری، دولت ایجاد شده در کنفرانس بن، بزرگترین جفا را در مقابل روشنفکران و تحصیل کردگان و کارمندان مجرب وبا تقوای دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مرتکب شد وهزاران هزار داکتر، انجنیر، استاد، آموزگار، قوماندان، افسر وکارمند مجرب را عملاً از کار در ادرات دولتی وقوای مسلح و خدمت به مردم محروم و آنها را مجبورساختند به عوض خدمت گذاری به مردم، در صدد پیدا کردن لقمه نانی همیشه سرگردان باشند.
قَیم های خارجی دولت و ادارات اطلاعاتی آنها، تنها با طرد کارمندان دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان بسنده نکرده، بلکه با حیل گوناگون وبسیار ظریفانه ومحیلانه در صدد جلوگیری از تشکل نیروهای ترقیخواه و چپ در کشور شدند ودر ظاهر امر زیر عنوان تعمیم دموکراسی و انتقال تجارب، صدمه های جبران ناپذیری را بر همه سازمانهای های سیاسی نیروهای چپ وارد نمودند واز چند حزب وتشکل سیاسی نیرومند، احزاب گونه های بی شماری را با موجودیت اعضای محدود ومعدود، حمایه مالی وسیاسی کردند وهرگاه قدمی برای وحدت ونزدیکی تشکیلاتی آنها برداشته شده، مزورانه تلاش نموده اند تا انشعاب و درزی دیگری را ایجاد نمایند. پیامد این وضع، پراگندگی وبی اعتمادی کنونی است زیرا در سراسر کشور یک سازمان فراگیر و برخوردار از حمایه مردم وجود ندارد که خواست های اولی و اساسی مردم را مطرح ساخته واز آن دفاع وبه حیث نیروی تاثیر گذار برحوادث کشور عمل نماید.
رفقا! با ذکر نکات بالایی وشکل دهی فضای سیاسی جدید وکشاندن نیروهای تازه بنیادگرا وجنگ افروز درعرصۀ دولتمداری وتقویه مواضع آنها و درک اینکه ادارات و دستهای آشکار وپنهان، در صدد پراگندگی بیشتر نیروهای ترقی خواه و مردم دوست اند و نمیگذارند که سازمان واحد، متشکل و نیرومند از نیروهای چپ و ترقیخواه بوجود بیاید؛ بیانگر این است که روزهای دشوارتری در پیشرو است و بدون همبستگی وجمع شدن به دور محور واحد، سمت دهنده واستقامت دهنده، مقابله با این دشواری ها نتنها ناممکن، بلکه ادامۀ پراگندگی های کنونی برای همه چنان تباه کن خواهد بود که حتی پیشبینی آن دشوار و غیرقابل تصور است.
به برداشت این کمترین، نخستین قدم در جهت مقابله با چنین وضع، برداشتن قدم های در جهت ایجاد جبهه ملی دموکراتیک و چپ است وبرای تحقق این امر، نیروهای بی شمار وطنپرست، باتقوا، مجرب، همفکر وهمسو ومبرا از امراض سمتی، قومی وزبانی، در سرتاسر کشور وبرون از آن وجود دارند که میتوانند با اتکا بر خواست های اساسی مردم ومنافع ملی، با حفظ تشکیلات سیاسی خویش به سهولت دور چنین جبهۀ گرد هم آیند و دَین ملی، وطنی و انسانی خویشرا در راه نجات وطن و مردم باردیگر ایفا نمایند.
رفقا! خواست روز چنین است تا با خودگذری، فداکاری و تلاش های پیگیر وصادقانه ووطنپرستانه وکشیدن خط ابطال بر مطالب تفرقه انگیز، هرچه زودتر قدمهای برای تشکیل جبهۀ ملی ـ دموکراتیک چپ گذاشته شود. تعلل در مورد، پیامدهای جبران ناپذیری را در قبال خواهد داشت و درقدم نخست، قربانیان آن همۀ روشنفکران منصوب به جناح چپ کشور خواهد بود.
وحدت واتحاد ضامن پیروزی، پراگندگی و تشتت، عامل بربادی خواهد بود.