تهیه وترتیب انجینر عمر « فیض »
جریده پرچم
شماره چهل و ششم ۱۴ دلو ۱۳۴۷
ببرک کارمل
وطنپرستان، مبارزان صدیق عدالتخواه و دادگر کشور ما همه ساله روزهای آغازین دهه دوم ماه قوس که مطابق به آغاز ماه دسامبر ترسایی است را به یادبود از درگذشت دو فرزند مبارز و نامی کشور هر یک زندهیاد ببرک «کارمل» بنیانگذار حزب دموکراتیک خلق افغانستان، رهبر خردمند، توانا و شایسته، وطنپرست پرشور و دوست صدیق خلقهای زحمتکش افغانستان، مبارز راه آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی، سیاستمدار آگاه، پر توان و بیبدیل که در تدوین مرام و اساسنامه، رهبری و سیاست عمومی و جاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، رهبر جمهوری دموکراتیک افغانستان و مبارزات قهرمانانه و عادلانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان و کار و فعالیت سازنده جمهوری دموکراتیک افغانستان نقش شایستهای را ایفا نمودهاند و یار و همرزم استوار و شجاع ایشان محمود بریالی محمود که خود یکی از رهبران آگاه و دانشمند حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند و سالهای زندگی پر بارشان را در راه آزادی، دمکراسی ترقی و عدالت اجتماعی، دفاع از مردم و کشور وقف نمودند، میپردازند.
بسا شایسته است تا این مشخصههای عالی و برجسته شادروان زنده یاد ببرک «کارمل» فقید به حیث مبارز نستوه، پرشور و شجاع آرمانهای والای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، قاطعیت و آشتی ناپذیری او در برابر دشمنان جنایتکار و سوگند خورده مردم افغانستان و خصوصیات زنده یاد محمود «بریالی» به حیث سخنور دانا و دوست بزرگ خلقهای زحمتکش افغانستان که همیشه برای ترقی و پیشرفت کشور اندیشیده و شجاعانه مبارزه کرده است و برای اتحاد، همبستگی و وحدت نیروهای دموکراتیک کشور در حزب واحد و سرتاسری علاقهمندی جدی و صادقانه داشتند و در این راه شریفانه تا آخرین روزهای زندهگیشان تلاشهای بیدریغی را انجام دادهاند در خاطرهها و نوشتهها برای نسلهای جوانتر رسانیده شود.
رسانش پیامها، نظریات و اندیشهها و خصوصیات اخلاقی و سیاسی رهبران اصیل ما ازجمله زنده یاد رفیق ببرک کارمل به نسل جوان و مجموع جامعه، یکی از اصول و ضروریات بنیادی کار و فعالیت فرهنگی امروزی ما را تشکیل میدهد. در این راستا اقدامات گرانبها و مهمی صورت گرفته که از جمله ویرایش و بازنشر جریده تابناک پرچم است که گامیست علمی و عملی در جهت حفظ و تکامل فرهنگ مبارزاتی ترقیخواهان و گذشتهگان ما و باید به آن به دیده قدر نگریست، بازنشر روزنامهها، مجموعه بیانیهها و سالنامههای دوران حاکمیت که بازگوی کار مبارزه و دشواری همان برههاند درخور ستایش است؛ اما این بسنده نبوده، باید این فرهنگ نهادینه شود و سایر آثار و نوشتههای گذشته و میراثهای فکری و علمی رهبران پرافتخار ما از جمله آثار علمی و سیاسی رهبر خردمند ما رفیق ببرک کارمل جمعآوری و تکثیر گردد. رساندن این آثار و توزیع آنها در میان نسل جوان و سایر اقشار جامعه از تمام راههای ممکن و قابل دسترس مسؤولیتی است که بر عهده نسل ماست و کاریست درخور اهمیت. آرزومندم کسانی که کوچکترین امکانات را در این بخش دارند، هیچ نوع سعی و تلاش را دریغ نفرمایند.
اکنون که کشور ما در زیر اشغال و مداخلات مستقیم اجنبی و عوامفریبیهای ارتجاع اجیر و دستنشاندهگان شان مواجه است یگانه راهی برای نجات مردم مظلوم افغانستان از این منجلاب دهشتناک نجات دهد همانا بیداری لازم سیاسی، ایستادهگی، همبستهگی وحدت و اتحاد سرتاسری ملی در یک خط مقدس و یک جبهه بزرگ ملی و میهنی به خاطر ختم جنگ و احیای روند صلح امنیت، آزادی و دموکراسی در کشور میباشد.
به همین بهانه و طوری که در بالا تذکر رفت و این که بدون هیچ شک و تردیدی تمام تحولات دموکراتیک و مبارزات عادلانه ترقیخواهان و عدالت خواهان دیروز، امروز و فردای افغانستان با نام بزرگ و مبارزات صادقانه زندهیاد ببرک «کارمل» پیوند تاریخی یافته و مییابد و همینطور تاریخ مبارزات آزادیخواهی و عادلانه خلقهای زحمتکش افغانستان و نیروهای ترقیخواه کشور، مبارزات دلیرانه، شجاعانه و عادلانه شادروان محمود «بریالی» را هرگز فراموش نخواهد کرد و به آن ارج فراوان قایل خواهد بود.
یک بار دیگر روح آن بزرگ مرد تاریخ وطن رفیق ببرک و یار و مبارز نستوه کشور رفیق محمود بریالی شاد میخواهم، در پیوند با نوشته بالا از شماره چهل و ششم ۱۴ دلو ۱۳۴۷ جریده پرچم مقاله آموزنده و علمی رفیق ببرک کارمل را غرض رسانش بیشتر به مناسبت یادبود از روز وفات شان برای شما پیش میدارم؛ زیرا از دید من بهترین و شایستهترین یاد بود همانان رسانش آموزهها و اندیشههایشان برای نسلهای بعدی است:
ببرک کارمل
وطن و جامعۀ خود را بشناسیم!
ظلم فیودالی، عقبماندهگی اقتصادی و فرهنگی و تفتین استعماری، سالیان متمادی مانع آن گردید که تیوری مترقی در وطن ما گسترش یابد. تنها پس از چندین ده سال تحمل رنج و مشقت است که اکنون افغانها راه نوآموزی و خودآموزی را میپیمایند و علیرغم تعقیب و دشمنی وحشیانه نیروهای ارتجاعی به مطالعه تیوری مترقی میپردازند.
تجربۀ پیشروان دنیای نوین نشان داد که واقعاً «بدون تیوری انقلابی، نهضت انقلابی نیز نمیتواند وجود داشته باشد» و «نقش یک مبارز پیشآهنگ را فقط حزبی میتواند ایفاء کند که با تیوری مترقی رهبری شود» و یا به عبارت عامتر، این تیوری است که رهنمای عمل قرار میگیرد.
از این جاست که یکی از وظایف جدی ما، یعنی فراگرفتن تیوری پیشرو و آموختن جهانبینی علمی مطرح میگردد. هیچ عنصر انقلابی نمیتواند در اهمیت این وظیفه تردی به خود راه دهد، زیرا جهانبینی علمی زحمتکشان، ایدیولوژی سوسیالیزم علمی محصول دوران تاریخی نوین است و بهصورت روزافزون بر عقول و اذهان بشریت مترقی نفوذ کرده و از بوتۀ آزمایش تاریخی برآمده است. به همین جهت است که اکنون در کشور ما نیز حتی ارگانها و «احزاب» نو تشکیل دست راستی و بهاصطلاح «وسط و چپ نما» نام «سوسیالیزم» را در مرامنامههای خود میگنجانند در حالی که دیروز بردن نام آن «کفر» تلقی میگردید.
این تلقیات نوین چرا؟ بدین مناسبت که اساساً همه راههای دیگر آزمایش شده و همه به عدم موفقیت منجر گردیده است و تعالیم و مکاتب قدیم بورژوایی نتوانستند و اصولاً نمیتوانند به مسایلی که زندهگی طرح میسازد جواب علمی بدهند. معهذا اگر ارتجاع داخلی و امپریالیستی این حقیقت را نمیپذیرند و میخواهند با دروغ و افتراء اندیشههای عالیه سوسیالیزم علمی را لکه دار سازند و از سرمایهداری دفاع کنند، ازین روست که نمیخواهند سرنگون شوند.
برای تودههای وسیع خلق قبول و آموختن جهانبینی علمی زحمتکشان و قبول ایدیالوژی پیشرو عصر ما بهمثابه اسلحه و قطبنمای نجات بخش میباشد، اما برای دار و دسته محافل حاکمه ارتجاعی کشور ما چیزی هلاکتبار و غیرقابل تصورت است.
ولی باید در نظر داشت که آموختن جهانبینی علمی زحمتکشان هیچگاه به معنی از بر کردن و قرائت اصول کلی آن و ساده کردن موضوعات پیچیده و اعتقاد جامد، خشک و مجرد به قوانین عام آن نیست. چنین آموزش نه تنها نمیتواند برای پیکارجویان رهنمای عمل جنبش انقلابی باشد، بلکه در بسا موارد جنبش از آن لطمههای سنگینی میبردارد. وظیفه عناصر پیشرو و مترقی اینست که قوانین مشخص جامعۀ خویش را درک نمایند و اصول و احکام کلی جهانبینی علمی بر شرایط عینی وطن خود تطابق دهند. اشتباه عظیم خواهد بود اگر نقل قولها و فورمولهای حفظ شده، اندرز و نسخههای از اصول کلی جهانبینی علمی و یک شکل واحد رشد و انتقال این و آن کشور معین سوسیالیستی و جنبش کارگری و سوسیالیزم نوشت و آن را برای هر زمان و مکان مطلق ساخت و مفید تلقی کرد. «کسی که میخواهد برای کارگران نسخهای از خود اختراع کند که برای کلیه موارد زندهگی، تصمیمات قبلاً حاضر و آمادهای را در بر داشته … وی را باید صاف و ساده شارلتان نامید» (بیماری کودکی …)
جهانبینی علمی خلاق میگوید که باید راههای نامنکشف هر کشور را خود عناصر پیشرو و ترقیخواه آن کشور توأم با استفاده از قوانین عام تیوری تکامل اجتماعی کشف کنند و مبنای آن نسخه علاج آن را بنویسند، تمایزات و خصوصیات اجتماعی، ملی و دولتی خود را در شیوههای مشخص کشور خود تحقیق، بررسی تفحص و درک کنند.
برای ایفای این مأموریت تاریخی است که ما باید اولتر از همه به تحقیق و مطالعه همهجانبه خصوصیات وطن و جامعه ملی خود بپردازیم؛ زیرا «وطن که عبارت از محیط معین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است، نیرومندترین عامل در مبارزۀ طبقاتی زحمتکشان میباشد».
ازین رو بدون شناخت وطن نمیتوان به پیروزی در مبارزه طبقاتی نایل آمد. شناسایی جامعه و وطن باید در جهات مختلف اعم از شرایط اقتصادی، ترکیب ملی، محلی، قومی، نژادی، قبیلوی، دولت، قوانین، اخلاق، مذهب، فرهنگ و هنر، آداب و رسوم، عنعنات و سنن و مبارزات مردم ما، صورت گیرد؛ که البته این امر بدون مطالعه عمیق تاریخ و جامعه شناسی کشور امکان پذیر نیست. ولی باید به کمال تأسف اظهار داشت که تاکنون عدۀ زیادی از مبارزان پیشرو ما در بارۀ تاریخ و جغرافیای «سیاسی، بشری، اقتصادی و طبیعی» کشور، در بارۀ خصوصیات جامعه افغانی که در آن زندهگی میکنند، معلومات درستی ندارند و در نتیجه نمیتوانند تعالیم جهانبینی علمی و انقلابی را با وضع خاص اجتماعی – اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور وفق دهند و آن را به شناخت ملت ما مقرون سازند.
باید توجه کرد که اگر فراگرفتن اصول جهانبینی علمی سهل است، ولی تطبیق آن در شرایط کشور بسیار مشکل و پیچیده است که اشتباهات یک عده از عناصر و محافل مترقی از همین جا ناشی است.
افغانستان یکی از قدیمیترین و خاصترین کشورهاست در قلب آسیا. تاریخ و ترکیب ملی وطن ما مغلق و پیچیده است. خصوصیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سوابق نفوذ استعمار، سلطه دولتهای مرکزی و محلی فیودالی، پیوند و روابط تاریخی کشورهای همجوار با خلق و تاریخ کشور ما همه و همه مسایلی اند که بدون مطالعه دقیق تاریخ و بدون معرفت با خصوصیات مزبور نمیتوان قوانین خاص رشد تکامل آینده افغانستان را کشف کرد.
درین زمینه دیگر باید تنبلی و رخوت را کنار گذاشت و باید وطن را از منطقه به منطقه، از سر تا سر از دیروز و امروز بهصورت عمیق و همهجانبه مطالعه کرد و آن را شناخت.
به تاریخ پرافتخار و کهنسال وطن و سنن مبارزات خلق کشور آشنایی پیدا نمود و سرانجام پیوند خود را با تاریخ جدید، با جریان حوادث روزمره، تحولات و تغییرات اوضاع وطن و نهضت نوین رهاییبخش کشور تأمین کرد و در نتیجه تشخیص داد که بر اساس اصول و احکام جهانبینی علمی زحمتکشان و انطباق خلاق آن در شرایط وطن و جامعۀ ملی ما میتوان علماً پالیسی عمومی و جاری خود را تنظیم و شعارهای روزمرۀ مبارزه و جنبش را صحیحاً استخراج کرد، راههای نامنکشف را کشف نمود و در نتیجه تشخیص داد که در شرایط کنونی «خلق» کیست و «دشمن» کدام است، وطن چیست و دشمنان و دوستان وطن ما کیاند، نبض رشد و تکامل آیندۀ افغانستان در کجاست و راه علاج چیست؟
مؤجز این که مبارزان پیشرو ما باید:
– مقدم بر همه اصول خلاق جهانبینی علمی را فراگیرند، زیرا بدون در دست داشتن این قطب نما، پیروزی مبارزه رهایی بخش ملی و اجتماعی ما ممکن نیست.
– باید همت گماشت تا اصول فوق را در شرایط وطن و جامعۀ ما انطباق داد. برای نیل به این آرمان باید کوشید تا وطن و جامعه خود را همه جانبه بشناسیم و آگاهی و معلومات خود را در بارۀ اوضاع و احوال مشخص ملی ارتقا دهیم و پیوسته با جریان تغییرات و تحولات جامعه خود پیوند داشته باشیم.
با انجام این وظایف و شرکت عملی در مبارزه روزمره اجتماعی است که میتوان افتخار نام مبارز پیش آهنگ را کسب نمود و در جنبش رهایی بخش کشور نقش شایستهیی را ایفاء کرد.