افغانستان تاريخ كهن، سنن پرافتخار، نيروهاى انسانى وثروت هاى طبعى فراوان دارد. تاريخ چند هزارساله كشور ما مشحون از مبارزات آزادى خواهانه و پيكارهاى عادلانه عليه استعمار گران بريتانوى ونظامات وابسته به آنان بوده، خلق آزاده ما در هر مرحله از نهضت و جنبش، عليه جباران ستمگر و زمامداران وابسته به استعمار، با قاطيعت و استوارى رزميده و درفش عدالت، آزادى و ترقى اجتماعى رابر افراشته نگهداشت اند سرزمين باستانى ما در قلب آسيا درخشش دارد، مستلزم دقت جدى پژوهنده گان راه حقيقت و بيداردلان رزم و پيكارانسانى واجتماعى است. بسا مطالب و مسايل در روند تكامل كشور ما ذيدخل و مؤثر اند . ولى عمده ترين زمينه ها مى طلبد تا بر خورد علمى وطبقاتى را بر تحليل توصيفى كه جز توضيح سر گذشت شاهان و سلاطين جبار و ستمگر، ديگر محتواى سياسى و اجتماعى ندارد، جاگزين نمود و برمبناى آن، اين خطه سلحشور و آزاد را شناخت.
تاريخ كشور مانشان ميدهد كه با وجود جابرانه ترين ظلم و بى عدالتى، ستم واستبداد طبقات استثمارگر وبا تحمل شكست ها و قربانى ها هـيچگاه در برابر ستمگران واستعمارگران تسليم نگرديده و دامان وطن را مقدس نگاه داشته اند. حماسه ى مقاومت هاى دليرانه، شاهد اين امر است. مردم زحمتكش افغانستان بارها به هجوم استيلاگران، كشورگشايان واستعمار گران پاسخ قاطعى داده اند . قيام ١٩١٩ مردم ما پيامد قانونمند روند مبارزه عظيم زحمتكشان كشورما عليه سيطره خونين استعمار انگليس و تسلط جابرانه وسفاك و وابسته به استعمار انگليس است .
سياست هاى اقتصادى جابرانه ومهلك كه تحت توصيه هاى كشورهاى غربى، توسط حكومت ها پيشبرده ميشد، عواقب اسفناكى را ببار آورده بود كه مهمترين آن عبارت از حجم ناچيز توليد و سهميه بسيار كوچك صنايع، در مجموعۀ عايدات ملى كشور بود. در صنايع رشته هاى كليدى همانند ماشين سازى و صنايع كيمياوى ومتالوژى يا اصلاً وجود نداشت و يا بسيار كم رشد يافته بود كارگران منحيث يكى از همبسته ترين و انقلابى ترين بخش هاى جامعه افغانى عمل مينمودند. در اواخر سالهاى ٦٠ و اوايل ٧٠ درافغانستان با تشكيل اعتصابات دسته جمعى كارگران در مؤسسات صنعتى كابل و كارگران امور سرك سازى، در نواحى شمالى كشور، در راه بهبودى شرايط كار وبلند بردن ميزان دستمزد مبارزه ميكردند بطور كل ٩٠ در صد باشندگان كشور بيسواد بوده و تحت سلطه عنعنات و اوهام قرون وسطايى قرار داشتند . عقب ماندگى اجتماعى جامعه كشور در پراكندگى قبيلوى و مذهبى عنعنوى نفوس كشور متبارز ميگرديد. تضاد هاى حاد ميان مشتى از استثمارگران از يك طرف و خلق زحمتكش افغانستان از جانب ديگر، با سرعت شدت يافته و نارضايتى اكثريت توده هاى زحمتكش و نیروی دمو كراتيك و وطن پرست افزايش زا بود سياست محافل حاكم، موضوع انتقاد توسط روشنفكران ترقيخواه بود .
گروه هاى كه در طول سالهاى ٥٠ ايجاد گرديده بود مانند ( ويش زلميان، حزب وطن و غيره ) منافع بورژوازى كوچك و متوسط را تأمين ميكردند. مطالبات آنان به رعايت آزادى ها و حقوق بورژوا – دموكراتيك محدود بوده و ازآن پا فراتر نميگذاشتند، با اينكه نقشى مهمى را در بيدارى مردم ايفا نموده بودند . گروه هاى روشنفكران ترقيخواه كه بربنياد انديشه هاى مردمى و دموكراتيك در چوكات حلقه هاى انقلابى گردهم آمدند. پس از تصويب قانون اساسى به فعاليت هاى بيشتر ادامه دادند و تجربه تاريخى براى اين حلقه ها ثابت ساخت كه بايد از لحاظ ايديولوژيكى و سازمانى متحد گرديده و بصورت حزب سياسى در آيند اين حزب در جنورى ١٩٦٥ تأسيس شد و در نخستين كنگره موسسان ٣٠ نفر نماينده ازكليه حلقه هاى سياسى كشور كه ايديولوژى جهان بينى علمى را به حيث راه اصلى خويش قبول كردند، حضور داشتند. ضرورت يك انقلاب ملى و ديموكراتيك، انتخاب راه رشد غير سرمايه دارى ، به پيروز رساندن انقلاب و ايجاد جامعه فاقد ستم و استثمار فرد از فرد ، منحيث خط مشى ستراتيژيكى حزب اعلان نمودند . به كميته مركزى كه در تركيب ٧ نفر انتخاب گرديد بود وظيفه تهيه و تنظيم مرام و اساسنامه حزب سپرده شده بود . حزب بنام ” حزب ديموكراتيك خلق افغانستان ” مسما گرديد كه بمثابه عالى ترين شكل سازمان سياسى ، بصفت حزب طراز نوين و پيش آهنگ طبقه كارگر و كليه زحمتكشان وطن محبوب ما افغانستان عرض وجود نمود . و در اپريل ١٩٦٦ حزب نخستين ارگان نشراتى خودرا جريده ( خلق ) نشر نمود كه زنده ياد ببرك كارمل يكى از اعضاى هـيت تحرير آن بود. در نخستين دو شمارۀ آن، مرام حزب به نشر رسيد . حزب اظهار نظر نمود كه علت عمده اوضاع رقتبار زحمتكشان كه در فقر و جهل و امراض دست و پا ميزنند همانا تسلط اقتصادى و سياسى فيوداليزم وتاجران بزرگ ، محتكر و كمپرادور و انحصارات امپرياليستى بين المللى است كه منافع طبقاتى آنها با مصالح توده هاى خلق افغانستان در تضاد است . در مرام حل اين تضادها منحيث محتواى عمده انقلاب ملى – دموكراتيك تعريف گرديد . جبهه ملى متشكل از كليه نيروهاى ترقيخواه و دموكراتيك و وطن پرست يعنى كارگران، دهقانان، بورژوازى كوچك و متوسط و نيز بورژوازى ملى، بمثابه نيروى محركه عمده انقلاب مذكور اعلان گرديد.
از سال ١٩٦٧ نشر جريده تابناک ” پرچم ” ارگان حزب دموكراتيك خلق افغانستان كه وظايف ترويج و پخش ايديولوژى علمى در بين توده هاى زحمتكشان را به عهده داشت ، بعنوان يكى از نشرات علنى و قانونى آغاز گرديد . وظايف حزب در ساحه هاى اجتماعى – اقتصادى و كلتورى تعين گرديد. اصلاحات ارضى بر مبناى اصول عدالت اجتماعى مشخص گرديد. اهميت زيادى براى تجارت و امور مالى قايل شده بود . تشريك مساعى و همبستگى زحمتكشان تمام ملل در راه دفاع از منافع طبقات مظلوم و پيكار عليه ستم ، وظيفه ملى – دموكراتيك دانسته شد . در عرصه سياست خارجى ، ح د خ ا به طرفدارى از پيشبرد بى طرفى فعال، همزيستى مسالمت آميز، تحكيم وتوسعه مناسبات دوستانه با كليه دول مبارز راه استقلال ملى، دموكراسى و پيشرفت اجتماعى ، اظهار عقيده نمود . و به همين ترتيب در ١٩٦٧ اساسنامه ح د خ ا در اختفأ نشر گرديد . طرح و هدف والاى حزب عبارت از دگرسازى بنيادى پايه هاى جامعه ما ، تحقق بخشيدن آرمان هاى دموكراتيك عمومى و ملى توده هاى مردم و رعايت كامل عنعنات موجوده درزندگى مردم ما بود . بدين ترتيب نفوذ ح د خ ا روز بروز ، در بين اقشار مختلف كشور ما روشنفكران ، جوانان ترقيخواه همواره ارتقاء مييافت . افزايش نفوذ مذكور ، منحيث محصول مبارزات جانبازانه اين حزب ، بخاطر بهبودى شرايط زندگى مردم زحمتكش و خروج كشور از وضع عقب ماندگى اقتصادى ، سياسى و فرهنگى بود .
سخنان تاریخی و رهنمود دهنده فقید ببرک کارمل درپارلمان دورهءشاهی
بخش « دوم »
حزبى كه خودرا نماینده طبقه کارگر و تمام زحمتكشان ميدانست، هدف والا و واقعبينانه اى را كه عبارت از دگرگون سازى بنيادى پايه هاى جامعه و تحقق بخشيدن آرمانهاى دموكراتيك، ملى وتوده ی مردم و رعايت كامل عنعنات موجود در زندگى مردم را در مقابل خود قرارميدهد. در شرايط موجود افغانستان، برنامه اعمار سوسياليزم را نزديك ترين وظيفه خویش مطرح نمی سازد. زیرا طرح چنين وظيفه، بمفهوم جهش از چند مرحله ميبود و در آن صورت انقلاب پايه های اجتماعى وسيع در بين توده ها را از دست ميداد و از آنان دور ميشد.
سوال ديگرى در پيشگاه اين حزب كه با ايديولوژى طبقه كارگر مجهز بود اين بود که در كشورى مانند افغانستان، چنين حزبى بايد در بين دهقانان با در نظرداشت خصوصيات روانى، عنعنات وسنن مذهبى آنان فعاليت نمايد. مقصد از همچو فعاليت در اين بود كه استعداد، تفكر سياسى مستقل و فعاليت سياسى مستقل نزد دهقانان پرورش گردد . شرط پيروزى يك انقلاب در همچو كشورى در مطلب مذكور مضمر است .
در اخير سالهاى ٦٠ شخصيت هاى بر جسته اين حزب تلاش ميكردند از حقوق محدودى كه رژيم سلطنتى مشروطه، “اعطا” نموده بود، بمنظور گسترش نفوذ خويش در بين توده هاى مردم استفاده به عمل آورند. آنها بطور فعالانه انديشه هاى والاى حزب رادر جريان مبارزات ماقبل انتخابات پارلمانی و طى جلسات پارلمان تبليغ مينمودند و به رشد دايمى نفوذ اين حزب در بين بخشهاى فعال اهالى، از لحاظ سياسى مساعدت ميكردند .
آنان طور پيگيرانه و خستگى ناپذير بر ضد ارتجاع و امپرياليزم و بخاطر وحدت عمل خلق زحمتكش، در جنبش آن عليه استثمار و ستم و همچنين در راه دموكراسى، ترقى واستقلال اجتماعى و ملى پيكار نموده اند. در این دوران، علل وضع رقت بار مردم و طرق رهايى آنان، از چنين اوضاع براى مردم توضيح ميگرديد . حزب از زحمتكشان و جوانان دعوت مينمود تا دربحث ها پيرامون مسايل سياسى طور فعالانه سهم گيرند .
در ماه اكتبر سال ١٩٦٥ حوادثى روى داد كه طى آن محصلين وروشنفكران با درخواست راى گيرى علنى در پارلمان در اطراف مسئله راى اعتماد به هـيئت جديد حكومت به مظاهره پرداختند. مظاهره صلح آمز تير باران گرديد و چند نفر محصل شركت كننده آن به هلاكت رسيدند . رويداد متذكره باعث خشم و غضب بيش از بيش مظاهره چيان گرديد و آنان تحقيق حوادث مذكور و به مجازات كشيدن مقصرين آن را مطالبه نمودند . اين رويداد ( ٢٥ اكتوبر ١٩٦٥ ) در كابل نقش بزرگى را ، در تاريخ جنبش انقلابى افغانستان ايفا نمود .
حزب دموكراتيك خلق افغانستان از همان تاريخ به اين طرف روز ٢٥ اكتوبر ١٩٦٥ را بعنوان روز شهداى جوان برگذار و تجليل مينمود .
نفوذ و محبوبیت حزب دموكراتيك خلق افغانستان در بين جوانان ترقيخواه و روشنفكر همواره ارتقا مى يافت . افزايش نفوذ مذكور منحيث محصول مبارزات جانبازانه، بخاطر بهبودى شرايط زندگى مردم زحمتكش و خروج كشور از وضع عقب مانده گى اقتصادى ، سياسى و فرهنگى بوده است .
حزب يكجا با فرا گرفتن شيوه هاى علنى فعاليت ، طرز هاى كار مخفى و غير علنى رانيز ياد ميگرفت.
حزب استراتيژى خود را بر مبناى احكام علمى وانقلابى اعمار مينمود .( مفاهيم استراتيژى و تكتيك براى تعريف خط مشى سياسى حزب بكار برده ميشد . هنگاميكه به مفهوم تكتيك اشاره ميگردد ، اغلب منظور پيشبرد خط سياسى در طول دوران كوتاه مدتى كه بااين يا آن شرايط مشخص محدود ميگردد ، ميباشد . مقصد از ستراتيژى خط سياسى است كه طى مرحله تاريخى تمام پيش برده ميشود ) .
ح د خ ا براى تناسب صحيح قوا حين پيكار آينده، اهميت بزرگى قايل بوده است . اين موضوع را درك مينمود كه چنين امرى هنوز كافى نيست كه خودش را يك حزب انقلابى معرفى نمايد. علاوه برآن ، حزب ميبايست در هر يك از لحظات مشخص، همان حلقه اى ضعيف زنجير را پيدا نمايد كه ميتوان آنرا در دست گرفته وتمام زنجير رادرهم شکند.
همچو حلقه در زنجير حكومت سياسى طبقات حاكمه عبارت از اردو بود. ماهيتأ اردو بنياد رژيم هاى ضد مردمى را كه در آن دوران افغانستان، يكى بعد ديگرى روى كار مى آمدند، تشكيل ميداد . از اواسط سال هاى شصت به اين طرف حزب داراى نفوذ معينى در بين اردو بود . حتا افسران جوان ح د خ ا در كودتاى ١٧ جولاى ١٩٧٣ كه در اثر آن رژيم سلطنتى سر نگون گرديد سهم گرفته بودند .
در شرايط رژيم محمد داود حزب لاجرم در تحت شرايط بسيار دشوارى عمل مينمود. به اندازه تشديد تضاد هاى اجتماعى و سياسى در كشور ، رژيم داودى تعرض خويش را بر عليه نيرو هاى وطنپرست توسعه داده به سركوبى ها و فشار علنى بالاى آنها پرداخت. طوريكه در سالهاى ١٩٦٦ و ١٩٧٠ نشرات موسوم به ” خلق ” و ” پرچم ” تعطيل گرديدند ، در اخير سال١٩٧٥ نيز شماری از اعضاى ح د خ ا كه در دستگاه دولت مشغول كار بودند، از كار اخراج گرديدند و شماری از اعضاى حزب مورد پيگرد، تعقيب و گرفتارى قرارميگرفتند .
درتحت شرايط موجوده صرف وحدت تمام نيروهاى انقلابى ميتوانست پيروزى را براى آنان تامين نمايد . ولى وحدت همان چيزى بود كه دربين نيروهاى مترقى وجود نداشت .
عناصر ضد انقلابى داخلى وخارجى با تمام وسايل در راه استحكام صفوف حزب و رشد نفوذ آن در بين توده ها ، موانع ايجاد ميكردند و موفق شدند يكى از اجنت هاى خويش يعنى حفيظ الله امين را در ميان رهبران حزب ديمو كراتيك خلق افغانستان قرار دهند .
بالاخره به اثر فشار ها و دسيسه ها ارتجاع داخلى و خارجى ، در سال ١٩٦٧ حزب به دو جناح منشعب گرديد . ولى با وجود انشعاب هر دو بخش به پيشبرد مبارزه در عرصه هاى اجتماعى و سياسى ادامه ميدادند . درضمن پلاتفورم ايديولوژيكى آنان، عملا فرق و تفاوت وجود نداشت .
تفاوت بين آنان بطور كلى ، به مسايل تكتيكى ، شيوه درك شكلها و طرزهاى فعاليت ، محدود ميگشت .
پس از سپرى شدن يك دوران ده ساله ، سر شار از پيكاردشوار و سر سختانه بخاطر حفظ منافع توده هاى مردم ، در اثر تلاش هاى پيگيرانه و صادقانه اى رهبران اصولى ، وطنپرست بويژه شادروان ببرك كارمل و صفوف حزب دمو كراتيك خلق افغانستان در جهت بر طرف نمودن اختلافات حزب مذكور ، اعاده وحدت را تامين نمود . در نهايت اين وحدت گوياى عامل فيصله كننده در سرنگونى ايتلاف بورژوازى و ملاكان بود .
سال ١٩٧٧ يعنى سال تشكيل حزب واحد دمو كراتيك خلق افغانستان هميشه، منحيث يكى از صفحات پر افتخار رشد و تكامل نيرو هاى چپ كشور در تاريخ حزب باقى و يادگار خواهد ماند .
ســـرود حـــزب
قسمت سوم
بعد از اعاده وحدت حزب ، حزب واحد ديمو كراتيك خلق افغانستان بلا درنگ تصيمم اتخاذ نمود تا جلو فعاليت هاى فركسيونى و انشعاب طلبانه افراد مغرض گرفته شود تا دشمنان اين جريان چپ ديموكراتيك نتوانند به انشعاب دو باره موفقيت حاصل كنند . در نتيجه تحقيقات اصولى ، يك ماه قبل از ٢٧ اپريل ١٩٧٨كميته اى مركزى حزب واحد ديمو كراتيك خلق افغانستان ، مطابق اساسنامه حزب فيصله نمود تا حفيظ الله امين كه در فعاليت هاى فراكسيونى و انشعاب طلبى شهره بود ، بايد به مجازات برسد و از تركيب كميته مركزى اخراج گردد . ليكن ، طوريكه رئيس جمهور فقيد جمهورى ديمو كراتيك افغانستان ، شادروان ببرك كارمل نيز تذكر داده بود ، در نتيجه اعمال كدام اشخاص نامرئى و بعلت كندى فعاليت كميته مركزى ، اجراى اين فيصله مذكور به تعويق افتاد بود .
حزب ارتجاعى ايجاد شده ، توسط محمد داوود عضوى از اعضاى خاندان سفاك آل يحيى ، تحت عنوان ” انقلاب ملى ” انديشه هاى نوين و علمى را ، منحيث ايديولوژى ” توريد شده اى “اعلان كرده و ايديولوژى نامنهاد را تبليغ مينمود و مردم زحمتكش ما مانند دوران گذشته در تحت يوغ استثمار طبقات حاكمه رنج و عذاب ميكشيدند ، تهيدستى ، بيكارى ، امراض و بيسوادى كما فى السابق در كشور حكمفرمايى مينمود .
پس از نشر قانون اساسى جمهورى به سال ١٩٧٧ رژيم استبدادى داوود باندازه هر چه بيشتر ، چهره ديكتاتورى شخصى سياه را به خود گرفت . نيروهاى چپ و از آن جمله حزب ديمو كراتيك خلق افغانستان مورد تعقيب پيگرد قتل و قتال قرار گرفت .
حزب ديموكراتيك خلق افغانستان كه از نظر سازمانى داراى وحدت بود به فعالترين نحو شركت ورزيد .
تجربه تاريخى تحولات انقلابى در كشور هاى ديگر و سرمشق جمهوريت هاى آسياى ميانه اتحاد شوروى وقت كه در آنجا پس از انقلاب اكتوبر ، مناسبات ماقبل سرمايه دارى مشابه واقيعت كنونى بعضى كشور هاى آسيا و افريقا و از آنجمله افغانستان حكمفرما بودند، براى كشور مااهميت بزرگ داشت .
پيروزى انقلاب اكتوبر ، مهم ترين حادثه قرن بيستم بود كه سير رشد و تكامل جامعه بشرى را تغير داد ، به تسلط بى خدشه و يكپارچه سرمايه دارى و استعمار خاتمه داد . درين نظام بتمام اشكال استثمار و ستم پايان داده شد ، اصول جديد در بخش روابط بين خلق ها و كشور ها بر قرار گرديد .
لحظه پر اهميت در فعاليت ح د خ ا در جهت تهيه و آماده ساختن يك انقلاب عبارت از آن بود كه حزب از تجارب ساير كشورها و كشور هاى كم رشد و مخصوصأ تجربه كودتاى نظامى تاريخى جولاى سال ١٩٧٣ در افغانستان و منجمله ساير كشور هاى رو به انكشاف را مد نظر گرفته و فعاليت خويش راميان نظاميان گسترش بدهد و با فرستادن نمايندگان خويش به اردو نفوذ و كانونهاى تمايلات انقلابى رادر بين قواى مسلح ايجاد بنمايد .
بتاريخ ١٧ اپريل سال ١٩٧٨ مير اكبر خيبرشخصيت شهير و ترقيخواه كشور يكى از بزرگترين رهبران چپ كشور ويكى از رهبران حزب ديموكراتيك خلق افغانستان بطرزخائنانه از يك كمين كشته و به شهادت رسيد .
مراسم جنازه كه در آن رهبران حزب ديموكراتيك خلق افغانستان اشتراك گسترده مردم سهم گرفتند ، بصورت يك مظاهره ضد حكومتى قوى و نيرومند در آمده بود . حركت منظم ، قوى حزب و مردم، حكومت استبدادى داوود را لرزاند و نتوانست به پذيرد كه در اوج استبدادش، يك چنين حركت ميتواند ظهور كند .
بتاريخ ٢٦ اپريل ١٩٧٨ بنا به دستور داوود رهبران حزب ديموكراتيك خلق افغانستان بازداشت و روانه زندان ها شدند. آنان به فعاليت ضد حكومتى محكوم گرديدند و رژيم براى قتل آنان آمادگى ميگرفت . رويدادهاى مذكور بمثابهء يكى از مظاهربحران سياسى عميق محافل حاكم و نمايانگر چرخش قطعى داوود ، به تعقيب سياست كاملا علنى ارتجاعى استبدادى بود .
بازداشت رهبران حزب شروع يك برنامه اى بزرگ براى قلع قم نيروهاى چپ كشور بود كه به صفت يك علامه براى قيام قطعات انقلابى اردو آشكار گرديد . عكس العمل شديد رژيم داوودى در مقابل سهم گيرى رهبران ح د خ ا در مراسم تشيع جنازه مير اكبر خيبر و دستگيرى رهبران به قيام نظاميان انقلابى اردو انجاميد . كه روز٢٧ اپريل ١٩٧٨ آغاز و مؤفقانه به پايان رسيد .
رژيم سياه و استبدادى داوود سقوط نمود و شوراى نظامى انقلابى جريان قيام را رهبرى ميكرد .
شوراى انقلابى كه بتاريخ ٢٩ اپريل ١٩٧٨ بعنوان ارگان عالى قدرت دولتى ايجاد گرديد در كشور ما جمهورى دموكراتيك افغانستان را اعلان نمود . اين شورا و حكومت افغانستان به تطبيق تحولات بنيادى اجتماعى و اقتصادى بسود مردم آغاز بكار نمود .
مردم آزاديخواه و نجيب افغانستان صفحه تازه اى را در كتاب تاريخ خويش رقم زدند . نيروهاى چپ ديموكراتيك ، وطن محبوب مارا تحت رهبرى پيش آهنگ سياسى خود يعنى حزب ديموكراتيك خلق افغانستان حكومت استثمارگران را برانداخته ، راه بسوى پيشرفت و ترقى و ايجاد جامعهء عادلانه نوين ، فارغ از استثمار انسان از انسان را روى سرزمين باستانى افغانستان باز نمودند . ملت كبير و زحمتكش ما كه قبلا زير يوغ ستم و استبداد ، حيات بسر ميبردند، به صاحبان اصلى كشور خويش مبدل گشتند .
نوارسخنرانی تاریخی زنده یاد رفیق ببرک کارمل در روز وداع با شادروان میراکبرخیبر
قسمت چهارم
٢٧ اپريل ١٩٧٨ آغاز يك تحول براى يك انقلاب در زندگى مردم آزاديخواه و نجيب سر زمين ما بود . تحول و حكومت مولود آن ، اراده ومصالح بنيادى مردم ما را ابراز ميكرد .
راه حركت افغانستان را بسوى آينده نشان داده و كشور را به سمت اصلى رشد و تكامل بطور انحراف ناپذير به آزادى ملى و اجتماعى ، عدالت ، آزادى و صلح براى همه ملل ، منتهى ميگرديد .
تحول اپريل در آغاز ، راه را بصوب راه پر افتخار خويش قرار داد يعنى اينكه قدرت حاكمه بايد در دست مردم قرار ميگرفت و اين واقعاحثيت يك نقطه چرخش عظيم در تاريخ شكوهمند وپر فراز و نشيب وطن ما بود . طوريكه در نخستين اعلاميه شوراى انقلابى قواى مسلح چنان كه گفته شده بود ( هموطنان عزيز ! براى اولين بار در تاريخ افغانستان به بقاياى سلطنت ، ستم و حكومت خانواده نادر خاتمه داده شده است . تمام حكومت دولتى در افغانستان به دست مردم رسيد . تمام قدرت حاكمه كاملا در دست شوراى انقلابى قرار دارد ) .
در همان روز اول اعلان شد كه ” سياست داخلى آن متكى بر دفاع از اصول دين مقدس اسلام و تامين ديموكراسى و آزادى و مصئونيت شخصيت ، پيشرفت و ترقى افغانستان محبوب ماخواهد بود و در عرصه سياست خارجى كشور از خط مشى بى طرفى مثبت و فعال ، دفاع از صلح در منطقه و سراسرجهان ، دوستى با همه كشورها ، بر مبناى همزيستى مسالمت آميز و احترام به منشورمؤسسه ملل متحد پيروى خواهد كرد” .
بعد از تصرف قدرت سياسى توسط ح د خ ا ، به تحقق بخشيدن اهداف مرامى خود و تعميل دگرگونى ها به نفع اقشار وسيع مردم زحمتكش ، دست به فعاليت وسيع زد كه تمام اين مسايل داراى اهميت فراوان براى زحمتكشان افغانستان مطابق به مرام مورخ سال ١٩٦٦ و بتأسى از ( خطوط اساسى جمهورى ديموكراتيك افغانستان ) كه بتاريخ ٩ مى ١٩٧٨ اعلان گرديده بود اجرا ميگرديد .
فرامين شوراى اين تحول انقلابى بار سنگين قروض به سود خواران راكه بر شانه هاى هـزاران هموطن دهقانان قرار داشت از ميان بر داشت و طرح اصلاحات ارضى ديموكراتيك ، روى دست گرفته شد و به تعميل آن اجراعات كارى شروع شد . فعاليت هاى اتحاديه هاى صنفى كه نقش آنان در حيات اقتصادى و اجتماعى سر زمين ما افزايش مى يافت سر شار از محتوى نوين گرديده و وسيعأ انجام پذيرفت . سازمان هاى اجتماعى و مردومى ديگرى كه اثرات قابل ملاحظه براى داد خواهى و تامين عدالت اجتماعى و رشد روبناى كشور از قبيل سازمان ديمو كراتيك جوانان ، سازمان زنان افغانستان ، شوراى مركزى كوپراتيفهاى دهقانان ايجاد و به فعاليتهاى خودآغاز وبراى رشد طبقات مختلفه زحمتكشان مبارزه را گسترش دادند .
مبارزه با بيسوادى كه بزرگترين مشكل كشور محسوب ميشد وهم اكنون نيز اين سرزمين ازين ناحيه درد ميكشد و لغو بقاياى دوران گذشته مورد مواظبت و توجه تحول انقلابى قرار گرفت . اين تحولات نوين و ترقيخواهانه با حمايت وسيع و فعال و شركت مستقيم زحمتكشان و تمام وطن پرستان كافه ملل كشورو سرزمين ما صورت گرفت .
اپريل ١٩٧٨ به حيث يك پاسخ به مسايل مبرم و حادانكشاف داخلى سر زمين ما بشمار ميرفت . اما براى تأمين پيروزى و تكامل بعدى انقلاب شرايط خارجى معين لازم بود . شرط اصلى ، تناسب يك قوا در جهان كه در نتيجه آن امپرياليزم نتواند بامحاصره كشيدن نظامى واقتصادى اوضاع را مختنق سازد، بود .
روند انقلابى در جهان طى سالهاى ٧٠ قرن بيستم ، عامل اصلى محسوب ميشد .
ويژه گى هاى دوران سالهاى ٧٠ قرن بيستم آن بود كه مرحله جديدى در تاريخ جنبش ها آزادى بخش ملى آغاز گرديده بود و پديده هاى تشديد اضداد اجتماعى در جهان سرمايه ، تغيرات قابل ملاحظه اى در تناسب قوا در عرصه بين المللى بنفع جنبش ضد امپرياليستى و گسترش مبارزه اى توده هاى زحمتكش و مظلوم عليه ستم امپرياليزم و ارتجاع مشخص گرديده بود
در همان شروع اين دوران اردوى غارت گر ايالات متحده در هندوچين براى بار اول در ويتنام شكست مفتضحانه و نابود كننده اى رامتقبل شد . در نتيجه مواضع امپرياليزم در آسيا ، افريقا و امريكاى لاتين ضعيف تر گرديد و پيروزى ويتنام بالاى كشورهاى اروپا نيز اثر افگند .
در افريقا انگولا ، موزمبيق ، گينى ، بيسائو سلطه پورتگال كه از حمايت كامل كليه نيروهاى امپرياليستى بر خوردار بود ، سقوط داده و راه سمتگيرى سوسياليستى را براى كشورهاى خود انتخاب نمودند .
انقلاب مردمى در حبشه توطئه هاى ارتجاع و امپرياليزم را نقش بر آب كرد .
در اروپا رژيم هاى فاشيستى پورتگال ، هسپانيه و يونان از بين رفت . و بالاخره تحول انقلابى در افغانستان ، يمن و پيروزى انقلاب ايران ، تحولات كيفى را در جنوب آسيا بوجود آورده بود .
تحول انقلابى در سر زمين ما ، حلقه اى در همان زنجير تحولات كيفى در جهان را ، كه در تحت سلطه امپرياليزم قرار داشت ، بود . حلقه اى در زنجير حوادثى كه سنگر مستحكم امپرياليستان درشرق ميانه منحيث منطقه”ثبات ” و طرفدارى از امپرياليزم تلقى ميشد ، تخريب نمود . امپرياليزم بين المللى كه روابط تنگاتنگى با رژيم ارتجاعى و فيودالى داشت ، امكانات استفاده هاى مغرضانه را كاملا از دست داد . و در عين زمان ، اين تحول انقلابى ، ترقى افغانستان را ، بمثابه مبارزه قطعى و پيگير عليه امپرياليزم ، استعمار نوين و ارتجاع در قدم نخست مبارزه خود قرار داد . بنا بران ح د خ ا كه اين حركت انقلابى را رهبرى مينمود ، در صفوف خود نماينده گان روشنفكران ترقيخواه ، آگاه ترين بخش هاى كارگران ، دهقانان ، افسران و سربازان راكه بر مبناى ايديولوژى طبقه كارگر وابسته شده بودند ، متحد ساخته بود . ح د خ ا تصادفى فيصله ننموده بود كه در اتحاد با ارتش يك انقلاب را تدارك و تعميل نمايد . بدين ترتيب بر بنياد اتحاد كارگران ، دهقانان با حمايت تمام زحمتكشان ، همه وطنپرستان واقعى و فرزندان وفادار وطن ، بخاطر لغو بقاياى نظام فيودالى ما قبل فيودالى در مناسبات اجتماعى و ملى ، پيشرفت در راه ديمو كراسى و ترقى اجتماعى ، راه رشد غير سرمايه دارى و اعمار جامعه عادلانه نوين در كشور ، به مبارزه ادامه دادند .
اين مبارزه به آسانى پيش نميرفت و جنگ تحميلى و مشكلاتى را كه ارتجاع منطقه و امپرياليزم بر سرزمين ما اعمال نموده بودند و باتبليغات زهرآگين و مشكلات درونى ،همراه با دشمنان داخلى فرأروى اين تحول انقلابى بود . چنانكه شادروان ( ببرك كارمل ) رهبر بر جسته ح د خ ا شجاعانه و دقيق چنين فرموده بودند .
( راه پيشرفت انقلاب در كشور ما هموار نبوده و يك پروسه طولانى و مشكل ميباشد كه مرحله به مرحله به پيش ميرود . بغرنجى روند ديموكراتيزه ساختن حيات اجتماعى و سياسى و تحقق دگرگونى هاى مهم اجتماعى و اقتصادى در كشور تنها ناشى از عقب ماندگى ها و پرابلم هاى گذشته و دشوارى هاى مبارزه با ضد انقلاب داخلى و خارجى نبوده ، بلكه اشتباهات انحرافات و خطاهاى جدى نيز درين زمينه نقش فاجعه انگيز و تراژيد داشتند ) .
قسمت پنجم
ويژه گى هاى اصلى ٢٧ اپريل ١٩٧٨ در اين بود كه كدام طبقه و يا طبقات امورات حكومت دارى را بدست ميگيرند و مناسبات توليدى كه بر مبناى اين تحول بر قرار ميگردد ، به چه نوع است ؟ آيا راه براى يك انقلاب گشوده خواهد شد ؟
كوتاه ترين تعريف براى كلمه انقلاب عبارت از : تحول كيفى و بنيادى در نظام اجتماعى و اقتصادى است .
شادروان ببرك كارمل يكى از بزرگترين رهبران چپ كشور و رئيس جمهورى اسبق ، جمهورى ديموكراتيك افغانستان ، ويژه گى اين تحول را چنين بيان نموده بود .
١ – تحول كه به تاريخ ٢٧ اپريل ١٩٧٨آغاز گرديد ، خصلت ديمو كراتيك را بخود گرفت ، يعنى اينكه اهداف ديموكراتيك عمومى زير رادر مقابل خود قرار داد :
الف – لغو تدريجى زمين دارى بزرگ و واگذارى زمين به دهقانان فاقد زمين و مزدوركاران ،
ب -انكشاف تعليمات و امحاى بيسوادى ،
ج – ساختمان اقتصاد ملى از طريق تقويت سكتور دولتى و پلان گذارى ،
د – بلند بردن سطح زندگى مردم ،
هـ – رشد و تكامل فرهنگ ملى ،
و -بر طرف ساختن ميراث فيودالى در طرز زندگى مردم ،
ز -ترويج تدريجى عناصر اساسى ديموكراسى سياسى و غيره
نيل به اهداف اخيرذكر جوابگوى منافع اقشار متنوع مردم بشمول بورژوازى ملى و زمين داران متوسط ميباشد .
٢ – اين تحول داراى خصلت ملى ميباشد زيرا كه خصوصيات ملى ، ماهيت دهاتى كشور ، احساسات عميق مذهبى مردم ، مميزات در عنعنات اقوام و قبايل ساكن كشور ما رادر نظر ميگيرد و از اين راه به همبستگى آنان مساعدت مينمايد .
٣ -مهمترين خصوصيت انقلاب، در اين است كه ٢٧ اپريل ضد امپرياليستى و ضد فيودالى ميباشد . در طول بيش از صد سال تضاد هاى عمده كشور ماعبارت بودند از تضاد بين همه ملل ساكن افغانستان از يك طرف و تجاوز گران امپرياليستى از جانب ديگر ، يعنى در ابتدامتجاوزين انگليسى و بعدا امپرياليستان امريكايى يكجا بادست نشانده گان خود فروخته محلى آنان ، همچنان ملل مختلف و طبقه فيودالان و ملاكان .
هـر دو تضاد مذكور با يكديگر پيوند ناگستنى داشتند و از اينرو بايد در آن واحد حل و فصل ميگرديد . بدين ترتيب ، مبارزه عليه امپرياليستان و دست نشانده گان آنان از پيكار بر ضد ائتلاف فيودالان و ملاكان انفكاك ناپذير بود . در هر صورت چون امپرياليزم و حاميان آن از همه بيشتر نيروى متخاصم و خطر ناكى را تشكيل ميدادند ، سمت اصلى ميارزه بايد از پيكار عليه امپرياليزم و ارتجاع داخلى و بخاطر دفاع از استقلال ملى عبارت ميشد . يكى از خصوصيات انقلاب ملى و ديمكراتيك ، ضد فيودالى و ضد امپرياليستى سال ١٩٧٨ در همين موضوع نهفته است .
٤ – با در نظر داشت مراتب فوق تحول ٢٧ اپريل ١٩٧٨ را براستى ميتوان انقلاب مردمى ناميد .
به اينترتيب ماهيت اين تحول در نظام سياسى و اجتماعى ما ، ماهيت يك انقلاب ملى و ديمو كراتيك ، مردمى ، ضد فيودالى و ضد امپرياليستى را داشت . و اين نوع تحولات بمفهوم گذار از وابستگى هاى استعمارى يا نيمه استعمارى به امپرياليزم كه باعث عقب ماندگى اقتصادى و اجتماعى ميگردد ، به استقلال و ترقى اجتماعى منجر ميشود ، ميباشد . بعباره ديگر اين تحول يعنى انتقال به حصول استقلال سياسى كامل ، لغو فيوداليزم ، سرمايه كمپرادورى ، تطبيق تحولات مترقى اجتماعى و اقتصادى ، استقرار نظام اجتماعى مترقى كه منافع زحمتكشان و تمامى نيروهاى وطن پرست كشور را تامين مينمود ، بود .
اهميت اپريل ١٩٧٨ در ثمرات آن كه براى كليه نيروهاى ملى و ديموكراتيك ببار مى آورد ، بود اين تحول به چور و چپاول مردم زحمتكش توسط فيودالان و سود خوران بزرگ وهمچنان نمايندگان سرمايه بزرگ كه با انحصارات خارجى امپرياليستى ارتباط مستقيم داشتند پايان بخشيد .
براى درك ماهيت تحولات انقلابى ، بايد اين موضوع را در نظر داشته باشيم كه مبارزه بخاطر تطبيق اهداف ديمكراتيك به طور اجتناب ناپذير به پيكار در راه اعمار جامعه فاقد استثمار ، جامعه عدالت اجتماعى بيانجامد . از اين لحاظ چنين موضوع كه چه نوع نيروهاى اجتماعى و سياسى در رأس يك انقلاب قرار گيرند ، اهميت بسزاى دارد .
دركشور ما افغانستان نيروهاى مذكور عبارتند از اقشار و قواى مترقى و انقلابى – ديموكراتيك كه نمايندگان مترقى آنان به مواضع ايديولوژيكى طبقه كارگر منتقل ميشد و خودشان اصلا كارگر نبودند . در تحت چنين شرايط كشور ما همين نيروها ى چپى بودند كه پيگير ترين شيوه تعميل اهداف ديموكراتيك را تامين مينمودند .
تجربه انقلابى گواهى ميدهد كه در كشور هاى عقب مانده كه مردمان آن در مرحله ماقبل سرمايه دارى تكامل جامعه قرار دارند ، تحولات ديموكراتيك بايد با نهايت احتياط انجام پذيرد . وظيفه آنان نه ساختمان جامعه فاقد استثمار بلكه سرنگونى فيوداليزم ميباشد .
وظايف بسيار دشوار و جدى در مقابل تحول گران چپ قرار داشت . از قبيل تجديد ساختمان توليد ، ايجاد پايه هاى مادى و تخنيكى ضرورى ، دگر سازى مناسبات توليدى كهنه وتشكل مناسبات توليدى نوين ، تحميل يك انقلاب فرهنگى در كشور ما ، در راه اعمارجامعه ، عدالت اجتماعى با مؤفقيت پيشرفت كرده ميتوانست . سياست كه اعمال ميشد ، كوتاه ترين راه براى بسوى الغاى تمام بقاياى فيوداليزم و رهاى كشور ما از چنگ فقر و عقب ماندگى بود .
مردم با شور شغف تحولات انقلابى رادر سراسر كشور استقبال مينمودند . صدها هزار نفر در سراسر افغانستان به كوچه و سرك ريخته پشتيبانى و حمايت خود را از نظام مردمى نوين نمايش دادند . مردم پيرامون جهات اساسى ريفورم ها و فعاليت آن در ساحه تثبيت دست آورد هاى يك دگر سازى ملى و ديموكراتيك و تطبيق اهداف استراتيژيك آن با هيجان وافر لبيك گفتند .
نخستين مرحله مبارزات چپ كشور در ٢٧ دسامبر ١٩٧٩ به پايان رسيد و ثمره اين پيكار ها ، يك انقلاب ملى – ديموكراتيك بود كه سر زمين مارا از يوغ سلطه جابرانه و ستمگرانه فيودالان ، كمپرادوران ، محافل پوسيده بيروكراتيك ، سردار ها ، سود خواران و ثروتمندان طفيلي آزاد نمودند . وطن محبوب ما به يك كشور ديموكراتيك كه خود مردم سرنوشت و راه رشد آنرا تعين ميكردند مبدل گرديده بود . چنين بود دستآورد گرانمايه اين تحول انقلابى آن دوران از مبارزات چپ كشورما .
اپريل دورنماى الهام بخش ايجاد جامعه عادلانه نوين را، در مقابل مردم آزاديخواه و زحمتكش كشور ما گشود . دگرگونى هاى انقلابى را در كشور ما با مؤفقيت هاى قابل ملاحظه اى آغاز نمود . حكومت جديد تحولات اجتماعى و اقتصادى راطرح نموده و به تحقق آن آغاز نمود كه نتيجتأ اميال ديموكراتيك توده هاى مردم با رعايت عنعنات ملى ، خلق سر زمين ما جامه عمل بپوشد .
در قدم اول دستگاه دولتى در مركز و ولايات مورد تجديد ساختمان قرار گرفت . تلاش هاى وافر در جهت ايجاد اتحاديه هاى صنفى و سازمانهاى توده اى زنان جوانان يخرج داده شد . كارگران و مامورينى كه دستمزدو معاش پاينى دريافت ميكردند ، اضافه معاش را دريافت نمودند . بر طبق فرمان مخصوص توزيع عادلانه مواد ارتزاقى و اجناس صناعتى مورد مصرف ، عمومى تنزيل گرديد .
بعد از آنكه بتاريخ ٢٧ دسامبر سال ١٩٧٩نيروهاى وطن پرست تحت رهبرى شادروان ببرك كارمل به پيروزى رسيدند و شادروان موصوف به مقام منشى عمومى كميته مركزى حزب ديموكراتيك خلق افغانستان انتخاب گرديد ، مرحله دوم اين تحول آغاز شد .
حزب با قاطيعت تمام سوبژكتيويزم و نقض قوانين و تلاش هاى در راه جهيدن از مراحلى كه پيمودن آن براى يك انقلاب ملى و ديموكراتيك در كشور ما ضرورى بود رد نمود و اقدامات جدى در جهت از بين بردن انشعابات حزبى و احياى حزب ديموكراتيك خلق بر مبناى اصل سازمانى مركزى يا ديموكراتيك و تبديل آن به نيروى واقعأ رهبرى كننده سر زمين ما بعمل آمد . در عين زمان مفكوره وحدت كليه نيروهاى ديموكراتيك و وطن پرست كشور را تحت لواى اين تحول انقلابى با محتويات سياسى مشخص ، غنى ساخت و تاسيس يك جبهه ملى را بنام جبهه ملى پدر وطن تنظيم نمود و توجه مخصوص بامور دفاع از همين دست آورد ها در مقابل حملات شديد و روز افزون امپرياليزم بين المللى و متحدين آن كه امروز در كشور ما حضور دارند واز هـيچ ظلمى در قبال مردم ما فروگذارى نميكنند و هم چنان نيز مقاومت محافل استثمارگران سر نگون شده مبذول گرديد .
مشخص اينكه اين تحول استقامت عمده پيشرفت جامعه ما راتعين نموده بود . اين پيشرفت انگيزه هاى قوى و جديدى را دريافت نموده بود .
كشور محبوب ما بطور ويژه در راهى كه توسط مردم سر زمين ما تعين گرديده بود به پيش ميرفت .
اقدامات به لغو بيكارى در كشور و تامين اشتغال باشندگان نقش بزرگى در تحولات ترقى خواهانه توسط جكومت جمهورى ديموكراتيك در طول سال ١٩٧٨ بازى نمود . پروژه هاى اقتصادى جديد و توسعه پروژه هاى موجود ، هـزارها بست كارگرى را بوجود آورد .
ساختمان خانه هاى مسكونى نيز رشد و گسترش پيدا كرد كه نه تنها معماران بيكار امكان مشغول شدن بكار را حاصل نمودند بلكه راه حل مسئله مسكن ، كه يكى از حادترين مسايل شهرهاى بزرگ وطن ما محسوب ميگرديد نمايان گشت .
حكومت يك سلسله فرامين را بمنظور تنظيم اجتماعى و اقتصادى و سياسى كشور به تصويب رسانيد . فعاليت براى از بين بردن بيسوادى آغاز شد .
زراعت كه بخش اساسى كشور را تشكيل ميدهد و تقريبأ ٧٣ در صد نفوس كشور در آن مشغوليت دارند اندازه متوسط زمين ملاكان بزرگ ١٣٠ هكتار و از زمين داران كوچك ١,٢ هكتار بود و هزاران دهقان بى زمين بودند . در اصلاحات ارضى ايكه حكومت داوود به غرض تخفيف نارضايتى هاو ميارزه دهقانان ، براى آن آغاز كرد، و زمين به طور رايگان به دهقانان بى زمين و كم زمين داده نشده بود بلكه با آنها به اقساط به فروش رسانيده شده بود ، در مرام ديموكراتيك خلق نوشته شده بود كه (شرط ضرورى ترقى اقتصادى و اجتماعى كشور ، تحقق ديموكراسى و انكشاف نيروهاى مولده ، عبارت از لغو مناسبات توليدى كهنه در زراعت ، از طريق اجراى اصلاحات ارضى ديمكراتيك و اجراى آن بر مبناى عدالت اجتماعى با اشتراك همه دهقانان و مستقيما به نفع دهاقين كم زمين و بى زمين مد نظر گرفته شده بود ) . تصويب قوانين مترقى و ديموكراتيك بايد تمام نهاد ها و موسسات فيودالى را از بين ميبرد و استثمار و فقر دهاقين زحمتكش را ريشه كن ميساخت و سطح توليدات زراعتى كشور راارتقأ ميبخشيد .
يك از اولين فرامين حكومت پيرامون مسايل زراعتى ، فرمان ضبط در باره ملى كردن ملكيت زمين هاى خاندان شاهى بود .
در خطوط اساسى وظايف حكومت جمهورى ديموكراتيك كفته ميشد كه به منظور از بين بردن عقب مانده گى اقتصادى و ايجاد يك اقتصاد ملى مستقل و تسريع آهنگ رشد اقتصادى ، مدرنيزه ساختن زراعت و مالدارى لازم است كه در نزديكترين زمان ممكن ، دگرگونى هاى بنيادى – اقتصادى – اجتماعى ذيل صورت گيرد .
١ – اصلاحات ارضى ديموكراتيك به نفع دهقانان زحمتكش و باشتراك فعال شان ، آباد ساختن زمين هاى باير ، اصلاح سيستم هاى آبيارى حل مسئله چراگاها .
٢ – الغاى مناسبات فيودالى و ماقبل فيودالى كهنه .
طبق اين بر نامه قروض دهقانان در مقابل سودخوران فسخ شد و قطعات زمين هاى شان منجمله زمين هاى كه حقوق مالكيت شان سالهاى متمادى از دست شان رفته بود ، خلاص شد .
رباخوارى در طول قرون به حيث بار سنگينى بر دوش دهقانان زحمتكش افتاده بود ، آنها را از داشتن زمين محروم ميساخت و با مفلسى روبرو ميكرد و موجب اين ميشد كه ساحات بزرگ زمين در دست عده ناچيز فيودالهاباقى بماند . در افغانستان اشكال كوناگون سود خوارى در زراعت وجود داشت كه موجب يك چيز ميشد و آن عبارت بود از محروم شدن دهقانان از زمين خود .
براى رهايى دهقانان از اين همه مشكلات ، خود حكومت با مشكلات زيادى طرف بود . كتله اساسى دهقانان نميتوانستند به ژرفناى دگرگونى هاى انقلابى پى ببرند و نقش خويش را درين مرحله از تحولات بنيادى و كيفى درك كنند . اين دهاقين كه با رشته هاى قبيلوى ، ملى ، مذهبى و غيره با ملاكان خويش پيوند گرديده بودند ، نميتوانستند دائم ، چهره ملاكان استثمارگران را تشخيص دهند و هنوز آماده اين نبودند تا عادت متابعت به آنها را از خود دور كنند .
همراه با اين مرتجعين حين انجام اين پروسه در دهات به تبليغات ضد حكومتى دست زدند و حكومت هم در امر اجراى اين مسئله مهم و بغرنج مرتكب اشتباهات جبران ناپذيرى شد و با آنكه به جواب اين عمل مرتجعين و استثمارگران دست به پيكار جدى زداما فعاليت هاى توضيحاتى پيرامون موضوع به پيمانه وسيع و لازم صورت نگرفت و در از بين بردن معضله هم از جهات تخنيكى و هم از جهات معنوى اقدامات لازم وجدى بعمل نيامد و ناراضيان زير تاثير تبليغات گروه هاى مختلف ارتجاع كه با لايه هاى گوناگون باشندگان روابط وسيع داشتند از حمايت مالى و سياسى ارتجاع منطقه و يك عده كشور هاى شرق نزديك و ميانه برخوردار بودند ،با فرار به پاكستان ، دست هاى بيرونى دشمنان سرزمين ما ، به داخل كشور دراز شد و به پيكار عليه اين رژيم نوپا و مردمى كشور ما به اقدامات تخريبكارانه كاملا جديد دست زدند .
ادامه دارد
اسناد تاریخی آنزمان:
*سالنامه افغانستان شماره ۴۶ و۴۵ سال ۱۳۵۸-۱۳۵۹
* کلکسیون ( سـال ۱۳۵۹ ) حقیقت انقلاب ثور
1359-1980 Haqiqat inqlab saur
قسمت هفتم
مبارزات چپ و دشوارى هاى زمان
اصلاحات ارضى نه تنها دهقانان رااز فيوداليزم رهايى مى بخشيد بلكه راه بسوى زندگى نوين و به سوى كار مشترك در نهادهاى اجتماعى جديد ، كوبراتيفها را براى دهاقين تهيدست و ميانه حال ميگشود .
طبق بر نامه حزب و اهداف عالى تحول اپريل ، بتاريخ ٣٠ نوامبر سال ١٩٧٨ فرمانى را ، در باره زمين به تصويب رساندند و به نشر سپرده شد .
درين فرمان وظايف ذيل ملاك عمل قرار داده شده بود .
١ – از بين بردن مناسبات فيودالى و ماقبل فيودالى در نظام اجتماعى – اقتصادى كشور .
٢ – انكشاف تقويه و تحكيم اتحاد طبقه كارگر و دهقانان ، به منظور تحكيم نهايى وحدت مردم افغانستان به نفع اعمار جامعه فاقد طبقات متضاد و وارسته از هرگونه استثمار فرد از فرد .
٣ – افزايش توليدات زراعتى به منظور تامين باشندگان كشور ، با مقدار كافى مواد ارتزاقى ، تدارك مواد خام زراعتى و صنعتى براى انكشاف كشور .
درين برنامه انجام اصلاحات ارضى تقريبا ٣ مليون جريب زمين با در نظر داشت اسناد اراضى توزيع گرديد . تشريك و مساعى فعالانه و مستقيم دهقانان كم زمين و بى زمين و رهبرى مؤثر و اشتراك حزب در انجام اصلاحات ارضى ، با آنكه مدت توزيع ، ٩ ماه تعين گرديده بود ، در ظرف ٦ ماه به پايان رسيد .
دولت به دهقانانيكه خواستند در نهاد هاى جديد ، كوبراتيف هاى زراعتى گوناگون شامل شوند كمك مالى و تخنيكى بعمل آورد .
بانك انكشافى زراعتى ، صد ها مليون افغانى را براى كمك به آنها تخصيص داد .
انجام اصلاحات ارضى با وجوديكه در همان اوايل با مخالفت صريح دشمن مواجه نشد اما با آن هم با مشكلات مشخص و زيادى همگام بود . اولين مرحله اين اصلاحات در جنوب و جنوب شرق كشور، در منطقه بود و باش اقوام پشتون صورت گرفت . تعداد زيادى از آنها كه از زمين محروم شدند و اصلاحات ارضى ، منافع اقتصادى آنها را متضرر ساخت ، از جمله زمينداران بزرگ ، خانان اقوام ، ملاكان ، تجار و مالكان زمين از كشور فرار و عده يى زيادى از كسان وابسته به خود راعناوين مختلفه با خود به پاكستان كه در همسايگى قرار دارد كشانيدند .
بايد پذيرفت كه اگر در كل راجع به اصلاحات ارضى واكاوى صورت گيرد اين برنامه بسيار به عجله صورت گرفت و اينكه دهاقين براى اين اصلاحات آمادگى كافى نداشتند ، در نظر گرفته نشده بود و دهقانان براى قبض زمين با آنكه اسناد زمين را بدست آورده بودند هراس داشتند و در حقيقت خود را مالك ندانسته و حتا اسناد زمين را دور مى انداختند ، از ترس آنكه ملاك دو باره زمين خود راباز خواهد گرفت و انتقام نيز به همراه خواهد داشت .
علاوتا تبليغات گروه هاى از ملا ها نيز از نظر دينوى اثرات ناگوارى رابر روحيه دهاقين كه زمين بدست آورده بودند گذاشته بود . آنها بدست آوردن زمين بيگانه را گناه ميشمردند و از بذر كردن زمينى كه خيال آنرا در دل مى پرورانيدند و در راه آن رنج ميكشيدند ، بدين سبب اباء ورزيدند .
فشار و طرز اداره نادرست ، بى تجربه گى درين عرصه ، توليد نا رضايتى ، در روحانيون ، بزرگان قومى و بزرگان قريه جات و قصبات كرد . اين مشكلات ، حوادث رقتبارى رابوجود آورد كه بخوبى احساس ميشد .
همزمان با اين حكومت مبارزه فرهنگى با بيسوادى را ، آغاز كرد و براى اين كار كادر هاى روشنفكران و معلمين را بسيج كردند .
پروگرام تعليمى ، حتمى و رايگان را براى اطفال ، نوجوانان ، و هزاران تن ازكسانى كه در رژيم هاى قبلى اخراج گرديده بودند را روى دست گرفت . درسرتاسر كشور كورسهاى از بين بردن بيسوادى تاسيس گرديد و براى نخستين بار در پاييز سال ١٩٧٨ به تعداد ٥٠ تن دختر در مكاتب تخنيكى كشور به تحصيل شروع نمودند .
تحولات فرهنگى مورد توجه زياد قرار گرفت . روزنامه ها ، مجلات جديد ، به زبانهاى مختلف دركشور انتشار يافت .
اين تحولات مترقى در نخستين مرحله انكشاف خود ، از طرفدارى همه يى ساكنان اين سر زمين ، دهقانان زحمتكش، طبقه كارگر، كسبه كاران ، كوچيان ، تاجران خرده پا ، روشنفكران ، محافل مهين پرست ، بورژوازى ملى و همه مردم كثيرالمله بر خوردار بود كه حاكى از پيشرفت بزرگى در شعور اجتماعى توده هاى كشورتلقى ميشد .
جنبشهاى اجتماعى مختلفى از جمله ” جنبش كار دوطلبانه “كه قبلا وجود نداشت پديدار گرديده بود .
موفقيت هاى كه درساختمان زندگى نوين نصيب شده بود ، به تحكيم موقف بين المللى جمهورى ديموكراتيك ، مساعدت بعمل آورد .
سياست خارجى صلح جويانه مبتنى بر اصول عدم انسلاك از طرف جمهورى ديموكراتيك پيش برده ميشد كه حيثيت جمهورى ديموكراتيك را در جهان بلند برده بود و همه كشور هاى صلح ﺩﻭﺳت ، همبستگى خويش را با مبارزه عليه دسايس امپرياليستى اعلام كردند .
واما مشكلات و اشتباهاتيكه در راه اين تحولات رخ داد ، بستگى به عوامل داخلى و خارجى ، همراه با خطا ها و معايبى ميباشد كه با صراحت تام بدون در نظر داشت آنها نميتوان از دشوارى هاى كه در راه جنبش چپ بميان آمد ، گذر كرد .
قسمت هشتم
مشكلات و اشتباهاتيكه در نخستين سالهاى تحول انقلابى همراه با دگرگونى هاى انقلابى در جمهورى ديموكراتيك صورت گرفت ، نتيجه انحرافات جدى زيادى بود كه تحولات انقلابى با آنهامواجه گرديد . برخى از آنها خصلت عينى داشتند و عده يى هم معلول موجبات ذهنى .
اساسى ترين پديده يى كه تا اندازه زيادى علت مشكلات را تشكيل ميداد ، عقب مانده گى وبيسوادى معلوم كشور بود . درك و وفادارى به تحولات جديد وجود نداشت . فقر، سواد و فهم درست از تحولات ، عدم متخصصين و رهبران ، به همه سويه ها كه به اصل موضوع اين تحولات وفادار باشند مهارت مسلكى و نظرى داشته باشند ، نبود.
بسيارى از اشتباهات و خطاهايى كه در جريان تحولات انقلابى صورت گرفت ، ناگزير بود . عقب ماندگى كشور در عدم موجوديت طبقه كارگر نيرومند ، جوانى و بى تجربگى و ناپختگى چپ كشور و تجربه كافى براى تحولات جديد ، تبارز خود را درمى يافت . جريان و حزبى كه سالهاى درازى را در اختفا فعاليت ميكرد و براى نخستين بار به اداره امور دولتى ، رهبرى پيشرفت اقتصاد و فرهنگ روبرو گرديده بود .
مشكلات حزب در فعاليت عملى آن اثر افگند و عنعنات ، دسپلين و رهبرى دسته جمعى در حزب متشكل نشده بود و اين امر موجب ببار آمدن دشوارى ها و عواقب بسيار منفى گرديد . تصميمات بسيار عجولانه و درشرايطى اتخاذ گرديد كه توده زحمتكش اين سرزمين براى آن هنوز آمادگى لازم را نداشت .
اساس عمده زايش اين مشكلات و تحريف ها براى دگرگونيهاى انقلابى ، يكى از اعضاى بلند پايه حزب حفيظ الله امين بود .
نخستين روز هاى اين تحول كه با جوش و خروش انقلابى همراه بود ، امين در شرايط و موقيعت قرار نداشت تا فعاليت هاى تحريك آميز خود را بنمايد ولى بسيار زود توانست با استفاده از نقطه ضعف هاى كه در شخصيت نورمحمد تركى ، منشى عمومى وجود داشت به هدف رسيدن اغراض شخصى خود با استفاده از كيش شخصيتى و بارساندن اطلاعات جعلى ، باعث دورى ، بر كنارى بسيارى از اعضاى صادق حزب از مقامات رهبرى حزبى ، دولتى و نظامى شد .
بعد ازين فشار و ترور ، خصلت وسيع بخود گرفت و خصارات و زيان هاى بزرگ را به رهبرى كشور و حزب ببار آورد كه جيرانش براى رهبرى اين نيرو ها خيلى مشكل بود . بالاخره حفيظ الله امين توانست كه در سپتامبر سال ١٩٧٩ در يك كودتاه ، نور محمد تركى را از همه پوستهايش بر كنار بسازد و بلادرگ او را بقتل برساند .
يكى از برنامه هاى ديگرامين اين بود كه او مى خواست پرتگاهى را، ميان باشندگان كشور و بيانگران انقلابى آگاه ، اصولى و راستكار ايجاد نمايد . او هزاران انقلابى بيگناه و آگاه را ، آگاهانه و بيرحمانه در زير شكنجه هاى مرگبار هلاك ساخت . آنها را بزندان انداخت و ياهم از كشور تبعيد كرد .
امين خصومت هاى ملى ، قومى ، سمتى ، مذهبى و قبيلوى را دامن ميزد و كار را در حقيقت ، به جاى ميخواست برساند كه بنياد تحول ، حكومت ، حزب و اردو را نابود كند .
عمليات جنايتكارانه امين و هواداران او زيان هاى عظيمى رابه اين تحول رسانيد . حين انجام دادن دگرگونيهاى اجتماعى و اقتصادى ، عنعنات ملت مارا، عقايد مذهبى آنها و طرز زندگى ﺸاﻥ را ناديده ميگرفتند . در نتيجه اين انحرافات ، اقدامات مهمى از قبيل اصلاحات ارضى ، از بين بردن بيسوادى ميان كلان سالان و بويژه زنان متضرر گرديدند .
در حقيقت امين با استفاده از شعارهاى سوسياليستى ، عقيده مردم را به انقلاب و انديشه هاى مترقى نابود ميساخت و مردم عليه شيوه هاى وحشيانه ايكه گروه امين ، اصلاحات را انجام ميداد ، قيام نمودند . در عوض باشندگان كشور ، زير فشار سخت بمباران ها ، گلوله بارى هاى توپخانه قرارگرفتند . كه در نتيجه آن هزاران نفر بيگناه كشته شدند .
اين عمليات جنايت كارانه ، تخلف خشن از قانونيت انقلابى ، زندانى كردن ، شكنجه ها و اعدام هاى بدون محاكمه و تعقيبات ، بسيارى از مردمان را سر درگم ساخت و حالت رقتبارى را براى كشور فراهم نمود و زيان بزرگى وارد ساخت . علاوه بر اين روحيه رفاقت و دوستى را در درون حزب ميان اعضاى حزب نيز از بين برد و در ميان آنهاتخم دشمنى و بى اتفاقى و بى اعتمادى كاشت و به اساسات سازمانى حزب ، ضربات تباه كننده يى وارد كرد . و ميخواست حزب را به يكى از سازمانهاى وابسته به ارگانهاى امنيتى تبديل كند .
اوضاع در كشور بحرانى شده بود ، اساسات قدرت سست و خود امين در بيانات خود ، بشكل بسيار مسخره ، از كلمات انقلابى استفاده ميكرد .
حالتى را كه امين بوجود آورده بود با در نظر داشت انكشاف داخلى آن ، به نفع و منافع درازمدت ارتجاع و امپرياليزم بين المللى بود .
در اواخر دسامبر ١٩٧٩ در كشور اوضاع چنين مينمود كه كودتاى ، براى نابودى كامل همه رهبران صادق و وفادار به آرمان واقعى حزب و مردم و ايجاد يك ديكتاتورى انفرادي ، در شرف وقوع است . دولتى كه ايجاد ميشد از تمامى شعارهاى تحول ٢٧ اپريل ١٩٧٨صرف نظر ميكرد و حكومتى با تركيبى ازگروپ فاشيستى امين و راست گرايان افراطى ارتجاعى ، قدرت را بدست ميگرفتند و امپر ياليزم بين المللى متعهد به پشتيبانى و كمك به اين حكومت فاشيستى و ترور بود كه چنين نشد .
اما دشمنان داخلى و خارجى اين تحول مترقى آرام ننشست اند و اين كودتاه با پشتيبانى فاشيست هاى داخلى و ارتجاع منطقه ، در ثور ١٣٦٥ بوقوع پيوست كه ميشود گفت پايان يك تحول انقلابى بود . تمام دست آوردها و شعار هاى چندين ساله را زير پا نمود و سر انجامش به مرگ رهبر كودتاچيان قوم گرا و خون آتش به كشور ما گرديد .
قسمت نهم
مطلب تنها بر سر حفيظ الله امين و سياست هاى جنايت كارانه او نبود ، مولود اين تحول انقلابى ، خود بوجود آورنده دشمنان جديد بود . استثمارگران و ارتجاعيون كه توسط عملكرد هاى اين تحول از قدرت محروم شده بودند ، به امر اين حركت انقلابى مشكلات بزرگى را بوجود آوردند . قدرتمندان فيودالى ، ملاك ها و ساير نيروهاى ارتجاعى كه ارمغان اين تحول آنها را از امتيازات و امكانات استثمار زحمتكشان بى دفاع محروم ساخته بود ، واضح بود كه نميتوانند اين را بپذيرند و قبول كنند ، بر ضد اين تحولات و حكومت مردمى به اقداماتى مخرب و مزورانه متاسل شدند . آنها با اتكأ به كمك هاى وسيع و همه جانبه امپرياليزم و حلقه هاى ارتجاعى منطقه و كشورهاى خارجى فورأ به ايجاد گروه هاى تخريبى تروريستى و اعمال كارشكنى ، قتل ، ترور ، تخويف زحمتكشان و همه يى اهالى وشهروندان شروع كردند . مخربين اين تحول با كمك و پشتيبانى حاميان خارجى خويش ، فعاليت هاى وسيع و دامنه دارى راعليه ايديالهاى انقلابى و چپ ديموكراتيك خلق كشور ، بنياد نمودند . بسيارى از مردمان بيسواد، ستمديده و آنانيكه از نگاه سياسى معلومات نداشتند ، قربانى اين اتهامات شدند .
دشمنان به خارج از كشور فرار نمودند و پايگاه مطمئن را در پاكستان كه منتظر چنين فرصتى براى نابودى كشور ما بود ، يافتند . نيروهاى امپرياليستى و رژيم هاى ارتجاعى منطقه ازين فعاليت هاى ضد تحول و انقلابى ، به پيمانه يى وسيع استقبال و حمايت نمودند .
تاريخ شاهد اين حادثات ناميمون است كه هم اكنون نيز حتا به موجوديت نيروهاى امپرياليستى و رژيم دست نشانده خودشان نيز جريان دارد .
در پاكستان با كمك هاى سخاوتمندانه مالى ايالات متحده امريكا، مراكز زياد پرورش گروه هاى جهنمى تخريب كار و تروريست ، عليه اين جمهورى جوان و ديموكراتيك ايجاد گرديد . سازمان هاى ارتجاعى را ، زير نامهاى احزاب اسلامى و با شعار ” اسلام در خطر است ” تشكيل و به فعاليت وسيع آغاز نمودند .
دشمنان جديد ، در پاكستان ، مستقر و تعليمات نظامى وامور خرابكارى را زير نظر و رهبرى مشاورين نظامى امريكايى ، مصرى ، چينايى و پاكستانى فراء مى گرفتند .
امپرياليزم بين المللى ، ارتجاع منطقه ذاتأ ازين تحول در سرزمين ما نفرت داشتند ، چون براى همه آنها ، خطر طبقاتى ايجاد ميكرد .
جمهورى جوان و ديموكراتيك ، به عامل نيرومند انقلابى مبدل شده بود كه مواضع نيروهاى صلح و پيشرفت اجتماعى را در حوزه جنبش هاى آزادى بخش ملى و ديموكراتيك تقويه ميكرد . البته كه اين با آمال محافل امپرياليستى و ارتجاعى منطقه مطابقت نداشت نميتوانست محكوم به نيستى نشود .
گروه هاى متحجرو ضد انقلابى كه از قلمرو پاكستان اعزام ميگرديدند در تاريكى شب بر مراكز ولسوالى ها حمله ميكردند ، مكاتب را ميسوختاندند فعالين حكومتى راميكشتند سركها و پل هارا منفجر ميكردند و تمام آن پديده هاى را كه به مدنيت و پيشرفت اين سرزمين ارتباط داشت نابود ميكردند . در حقيقت امپرياليزم و ارتجاع منطقه نميخواستند تا درينجا سرزمين آباد باملتى آگاه ، امرار حيات كند و هم اكنون نيز كه اين سرزمين در زير سيطره استيلا گرانه ﺸاﻥ قرار دارد ، بازهم نميخواهند كه اين سرزمين با ” صلح و پيشرفت ” هم گام و هم آغوش شود . چنانكه در گذشته ميسوختاندند و نابود ميكردند اكنون نيز گواه آنچنانى هستيم و خواهيم بود .
دشمنان اولا در غرب كشور در هرات و سپس در كابل و ساير نقاط كشور بغاوتهاى را بوجود آوردند .
شورش هرات درمارچ ١٩٧٩ با كشتار هاى خونين همراه بود كه در جريان آن عده زيادى از كادر هاى حكومتى ، حزبى ، ولايتى و تعداد زيادى از اهالى ملكى كشته شدند و بغاوت گران چند روز شهر را در اختيار داشتند و به نابودى مدنيت هاى مترقى ، روشنفكران متخصصين و مردم محل و بويژه معلمين مكاتب و شاگردان ادامه ميدادند .
دشمنان سر زمين ما با سازمان هاى مخوف استخباراتى از جمله سى آى اى ، انتليجنت سرويس انگليس ، آى اس آى و خدمات مخصوص كشور هاى ديگر تماس نزديك داشتند .
اينهاده ها هزار شورشى را در بيرون از مرز هاى كشور پرورش داده و به قلمرو كشور ما اعزام ميكردند . امپرياليزم همراه با دستياران خود در حقيقت امر يك جنگ بزرگ اعلام ناشده يى را عليه اين جمهورى جوان براه انداخته بود .
اكنون در زمان ما ، دها اثر داخلى و خارجى به نشر رسيده كه خودشان اعتراف ميكنند ، چطور تداركات هزاران مسلح مخرب و اعزام را براى جلوگيرى از پيشرفت و سقوط اين جمهورى جوان طرح ريزى نموده بودند كه انجامش به سقوط برج هاى مركزتجارت جهانى امپرياليزم در نيويارك رسيد .
نيرو هاى امپرياليستى حين فعاليت هاى تخريب كارانه خويش بر ضد جمهورى جوان و ديموكراتيك ، از احساسات مذهبى مسلمانان و عنعنات ديرينه ، تابيعت به ملاها سوء استفاده نموده در جنگ بزرگ تبليغاتى خود ، سياست مقامات اين تحول را در مورد مسلمانان بطرز وارونه وخشن تحريف نموده و آنها رابا اينكه گويا در كشور ” حكومت كفار ” بر قرار گرديده ميهراساندند . از دامن زدن آتش تفرقه مذهبى در كشور خود دارى نمينمودند .
ياد آورى مينماييم كه كه اوضاع مذهبى در كشور چنين بود :
اكثريت باشندگان كشور ( ٩٠ فيصد ) مسلمان و از آنجمله ( ٨٠ فيصد ) اهل سنت و ( ١٨ فيصد ) اهل تشيع تخمين زده ميشد .
سنى ها شامل پشتونها ، تاجيك ها ، ازبكها ، تركمنها ، بلوچها ، قرغيزها ، و يك عده ديگر از اقوام شامل بودند و اهل تشيع عبارت اند از هزاره ها ، فارسها ، قزلباشها و تاجيكهاى كوهستانى ، و در حدود دو صد هزار هــندو هم در كابل و شهرهاى جنوب و جنوب شرقى كشور بسر ميبردند .
اهل تسنن و تشيع شامل طريقه هاى نقشبنديه ، قادريه ، اسماعيليه ، احمديه و غيره بودند .
دشمنان كشور ازين اوضاع بمنظور افزايش تشنج در جمهورى جوان و ديموكراتيك سوء استفاده كرده و مؤفق شدند كه مناسبات بين كشور و ايران را كه مذهب دولتى آن تشيع بود و است ، بحرانى تر كردند و حكومت آخندى ايران هم كه بدنبال بهانه ميگشت فرصت را غنيمت دانسته و در از بين بردن نهاد هاى حياتى و غارت آب هاى سرزمين ما و از دشمنى با سرزمين ما از هـيچ شقاوتى دريغ ننمود .
در نتيجه گفته ميتوانيم كه تمام حقايق ذكر شده بصورت مجموع ، گواه آن بود كه در زمان حكومت امين كشور بسوى تهلكه پيش ميرفت و فاجعه يى شبيه با كشور چيلى كه در سال ١٩٧٣ گروه نظامى فاشيستى زير رهبرى پنوچت به قدرت رسيد به همين ترتيب كشور كامپوچيا كه در آن پول پوت و ينگ سارى قدرت را بدست گرفت ، در انتظار سرزمين ما بود .
نيرو هاى سليم چپ بدور شادروان ببرك كارمل بصورت مخفى گرد آمده بودند و به اين تحول انقلابى در زندگى كشور نجات بخشيدند . شادروان ببرك كارمل كه از ماه اگست سال ١٩٧٨ دراروپا در پوست ديپلوماتيك ايفاى وظيفه ميكرد ، بمنظور وحدت اين جريان ديموكراتيك تماسهاى را قايم كرد و بعدأبا اكثريت اعضاى كميته مركزى اين جريان چپ ديموكراتيك ارتباطات را بر قرار نمود .
٢٧ دسامبر سال ١٩٧٩ ، از فهرست روزهاى فجيعى كه تاريخ سرزمين ما، مملو از آنست ، بيرون شد و امكان پيدا شدتا تحولات انقلابى را نجات بخشد و با وجود مشكلات ، دشوارى ها ، اشتباهات و انحرافات از راه انقلابى ، انقلاب در كشور ما خصلت پيشرفت خود را از دست نداد . چرا ؟
بخاطر آنكه دگرگونى هاى انقلابى ازتحول اپريل ، سرآغاز جنبش مردمى را، در سرزمين ما بنا نهاد كه زير رهبرى سليم آن حين تحولات مترقى و لو كه اين تحولات پيگير نبود تحكيم يافت .
اين پروسه صرف نظر از اشتباهات رهبران كشور و سپس با وجود كجروى هاى دوران امين انكشاف ميكرد . البته اين انكشاف با مشكلاتى مواجه و همراه بود . پروسه ، عميق و واقعأ مردمى بود كه جنبش پيشرونده انقلاب را تامين ميكرد و اساس و بنيادى رابراى نيروهاى وطنپرست و حقيقى اين تحول ايجاد نمود .
تحول پيشرفت خويش را دوام ميداد . راهى را كه كشور انتخاب نموده بود با منافع اساسى مردم مطابقت داشت و اين منافع را ، انعكاس ميداد .
مرحله نوين كه زحمتكشان كشور به حق و عادلانه ، عنوان ” مرحله نجات انقلاب و مردم ” را به آن دادند ، آغاز شده بود . ماهيت آن درين مطلب نهفته بود كه ” راه اصولى كه جوابگوى خواسته هاى مردم و يك انقلاب ملى و ديمو كراتيك ﺑاشد ” ، پيروى ميكنيم .
حكومت نوين تمام نيروى خود را به اين بخرچ ميداد تاخصلت مرحله نوين را براى توده هاى مردم و زحمتكشان ايضاح نمايد . در گذشته اگر در نتيجه اعمالى كه از لحاظ ماهيت با خصلت انقلابى متضاد بود و اقشار مردم در مقابل آن قرار گرفته بودند در نتيجه درك منافع خود و خصلت مرحله جديد كه بوجود آمده بود كتله هاى بيشتر مردم در جهت انقلاب جلب و جذب ميگرديدند .
به همين ترتيب تجديد تشكيلات ارگانهاى رهبرى جمهورى و احياى وحدت صفوف حزب ، منحيث اولين وظيفه عظيم حكومت نوين قرار گرفت .
هدف عمده درين مرحله عبارت از تامين پيروزى اصولى حقيقى انقلابى و اصلاح اشتباهات گذشته بود .
رهايى هزاران هموطن محبوس ، بدون در نظر داشت عقيده ، مذهب ، مليت و تعلقات طبقاتى اولين اقدام براى يك فضايى آرام ، پر از اعتماد و ديموكراسى در سرتاسر كشوربود .
به غرض بيدارى شعور توده هاو تنظيم آنها و بمنظور ايجاد فضاى اطمينان و اعتماد حكومت با يكتعدادخطابه هابه كاركران ، دهقانان ، روشنفكران ورجال مذهبى و تمام عناصر ديموكراتيك جامعه در كشور رجوع كرد . براى ايجاد شرايط ضرورى براى بازگشت آرام آن اشخاصى به وطن كه آنرا ترك كرده بصورت غيرشعورى و يا در نتيجه ستم واعمال غير قانونى كه در گذشته انجام ميگرفت سعى وتلاش زيادى صورت گرفت .
حكومت تمام مساعى لازم را بخرچ داد تا جراحاتى را كه در گذشته به تمام طبقات و اقشار جامعه ما و تمام نيروهاى ملى و انقلابى ، رجال شرافتمند و همه يى اقوام كشور وارد شده بود التيام بخشد .
در كشور يك سلسله تدابير به غرض تامين منافع دهقانان و بر گرداندن روستاها به فعاليتهاى اقتصادى عادى كه در نتيجه حملات دزدان و رهزنان و همچنان در اثر اصلاحات باتمام نرسيده بود و زمستان سرد سالهاى ١٩٧٩ -١٩٨٠صدمه ديده بود اعلان و عملى كرد . تخم بذرى كود ، ماشين آلات زراعتى و در جاهايى كه لازم بود و كمكهاى مالى را در اختيار دهقانان قرار داد و قيمت خريدارى پخته لبلبو را افزايش داد .به دهقانانيكه مايل بودند اين نباتات بخصوص ومهم براى اقتصاد ملى را بذر ميكردند ، گندم با امتياز و قيمت تثبيت شده فروخته ميشد . حقوق مالكيت دهقانان بر زمين وانتقال آن به ورثه آنها كاملا برسميت شناخته شد .
خط مشى كه بايد پشتيبانى و اعتماد قاطع باشندگان يعنى دهقانان را كه نه تنها وضع اقتصاد سر زمين ما بلكه وضع سياسى در كشور باندازه زياد به آنها مربوط بود، نسبت حكومت را تحكيم بخشد، مؤفقانه جامه عمل ميپوشيد .
شادروان ببرك كارمل رئيس جمهورى اسبق جمهورى ديموكراتيك ميگفت : ” ما بايد مواظب بهتر شدن شرايط زندگى هـر خانواده اى اعم از دهقانان ، كارگران ، كوچيان ، كسبه كاران ، معلمان ، مستخدمين و يا تجار باشيم . هـر وطنپرست بايد خود را آزاد و مصئون در ﺧانه خود احساس كند ” .
حكومت جديد تحكيم و انكشاف اساسات مترقى اجتماعى و سياسى جمهورى ديموكراتيك را ، اين دستآورد عظيم تحول را ؛
به انجام رساندن قاطعانه پيروزى انقلاب ضد فيودالى ، ملى و ديموكراتيك و ضد امپرياليستى را به حيث وظيفه ملى و تاريخى خود اعلام كرد .
اما دشمنان سرزمين ما ، دشمنان اين تحول انقلابى ، آرام ننشسته و با خرابكارى و دشمنى براى سقوط اين تحول انقلابى در كشور به دسايس و توطئه هاادامه دادند .
آخرين قسمت اين سلسله نوشته ها
پايان
*************
در فیسبوک
از قسمت اول تا قسمت سوم
مبارزات چپ و دشوارى هاى زمان
https://www.facebook.com/
————————–
قسمت چهارم
مبارزات چپ كشور و دشوارى هاى زمان .
https://www.facebook.com/
——————-
https://www.facebook.com/
……………………..
قسمت ششم
https://www.facebook.com/
***************
قسمت هفتم
مبارزات چپ و دشوارى هاى زمان
https://www.facebook.com/
———–
قسمت هشتم
https://www.facebook.com/
************
قسمت نهم
https://www.facebook.com/
***********
********