کرهاله سرسبز، در شهر اسدآباد مرکز ولایت کنر بین دو دریا واقع است و تپه چغان و قلعه تاریخی بر تارک آن درهمین جا موقعیت دارد. کرهاله را سرک به دو قسمت طوری تقسیم کرده که بخش آن در کناره دریای بزرگ و بخش دیگر آن در جوار رود کوچک قرار دارد.
از کرهاله به امتداد دریای بزرگ، به استقامت ولسوالیهای شيگل، اسمار، دانگام و غازي آباد و به امتداد دریای کوچک به طرف ولسواليهای وټه پور، پيچ و ولایت نورستان سرکها امتداد یافته است.
مصیبتی بزرگی که روایتش این جا آورده میشود مصادف است با شب 30 بر 31 ماه حمل 1358که هوای پاک، نیروبخش و معطر گل نارنج بر این قریه میوزید و از دریای خروشان، آوازهای سرمست کنندۀ شنیده میشد.
باشندگان کرهاله بیخبر از همه شور و شر دنیا همانند طفل خفته در آغوش مادر از سرود دریای خروشان لذت می بردند و عطر بهاری را می شِنیدند.
شب جمعه بود و بر روال همیشگی شماری زیادی از مامورین و معلمین توظیف شده در ولسوالیهای کنر و شاگردان، محصلین و مامورین از ولایت ننگرهار برای دیدن خانواده و سپری کردن روزهای رخصتی به قریه آمده بودند.
برای اکثریت باشندگان تپه چغان و دامنۀ آن این آخرین شبی آرامبخش و قبل از توفان نیستی بود.
***
چند هفته قبل برای جلوگیری از حملات احتمالی مخالفین، پوستههای امنیتی در اطراف کرهاله جابجا شده و بر رفت و آمد در این ساحه مراقبت میشد. اما در این شب، باشندگان کرهاله با فیرهای ناگهانی سلاح سبک و سنگین بیدار شدند و تا صبح صداهای سلاح خواب را بر آنها حرام ساخت.
یک هفته بعد از قیام هفت ثور و دولت “خلقی” یک سال پوره میشد. طی این مدت دولت خلقی نه تنها نتوانست پشتیبانی و حمایت خلق را در دفاع و حمایت خود جلب نماید؛ بلکه نسبت یکه تازی حفیظ الله امین و اداره جنایت پیشه اگسا تحت امر او سبب ایجاد مخالفتها، بغاوتها و عکسالعملهای طبعی در مقابل دولت شد. سردمداران دولت، هر صدای اصلاحی و انتقادی را، دشمنی با خویش تعریف و عاملین آن را « مباحالدم و واجبالقتل» میدانستند.
در سلسله مخالفتها و مقاومت برعلیه دولت در همین شب (شام سی حمل 1358) تنی چند از جمله مخالفین دولت مربوط به تنظیمهای بنیادگرای اسلامی بر پوستههای قوای مسلح مستقر در اطرف قریه کرهاله فیرهای نموده و شب بین آنها تبادله فیر صورت گرفته بود.
با دمیدن سپیده، بر تپه چغان و قریههای دوشاخیل و گورگام واقع شده در جناح مقابل کرهاله نخستین شعاع سرخ آفتاب پخش شد و برعکس روزهای قبل این سرخی پیام آور مرگ و نیستی بر باشندگان این قریه بود.
قریه کرهاله جوار دریای پیچ توسط قوای کوماندو تحت قومانده صادق عالمیار و قطعه 69 تحت امر عبدالحق و جگړن بهرامالدین محاصره و برای باشندگان اجازه بیرون رفتن از قریه داده نمیشد.
مؤظفین قطعات ذکر شده، جستجوی خانه به خانه را آغاز و دروازههای بسته خانهها را با لگد شکستانده و معترضین را جابجا در مقابل چشمان اعضای دیگر خانواده مرمی باران کردند.
سربازان، اطفال 14 ساله تا پیرمردان هشتاد ساله را به بهانهی جرگه و ملاقات با والی به سوی پل اسدآباد کشان کشان بردند. زنان و اطفال برای رهایی اعضای خانواده به پای سربازان خمیده، با عذر و زاری و گریه و ناله خواستار رهایی پدر، برادر، شوهر و پسران خویش بودند. واویلا ، فریاد و گریههای آنان تا قریههای چهار طرف میرسید.
زنان و اطفال قریه را با جبر و زور نیزه و تهدیدات در مسجد جوار دریا داخل و دروازه را بروی شان بستند.
همه اطفال، جوانان و پیرمردان آورده شده در کردهای نزدیک پل جابجا و قوماندان امر آتش بر آنها را داد. شماری از سربازان از اجرای امر سرپیچی کردند که قوماندان خود بر آنها آتش گشود و کشته شدند.
در چند لحظه کوتاه بیش از 1260 تن بدون سوال و جواب و حتی پرسیدن اسم و ولد بر خاک غلطیدند و در خون یکدیگر تپیدند.
زنان و اطفال اسیر و محصور در مسجد، با داد و فریاد ناظر کشته شدن عزیزان و نان آوران خانۀ خود بودند.
سردسته جلادان سرخ بار دیگر امر آتش بر اجساد نیمه جان صادر کرد.
برای زنان و اطفال اجازه داده نشد تا اجساد عزیزان خودرا از مقتلگاه بیرون و هریک را در قبرستان خانوادهگی خویش دفن نمایند، بلکه برعکس جلادان اجساد همه قربانیان را بدون اجرای مراسم و اصول مذهبی و شرعی، همه یکجایی توسط بولدوزر زیر خاک کردند.
پیرزنان، اطفال و شماری زیادی از زنان با اطفال شیرخوار در بغل، سرلچ و پای لچ و زده و زخمی برای حفظ جان و آبرو در تاریکی شب از بین خارزار، جنگل و راه های دشوارگذر خودرا به علاقه داری مروره رساندند.
بر روایت عبدالرحمن زمانی در زمان آن جنایت بزرگ و بی مانند اشخاص آتی در رهبری ادارات دولتی و حزبی ولایت کنر وظیفه و صاحب صلاحیت بودند:
شهنواز شېواني والي و سپين جان لالهاند منشی کمیته ولایتی و گلرنگ قوماندان عمومی جبهۀ کنر بودند.
محمد يعقوب مستوفي و عضو کمیتۀ ولایتی، شمشېر نړېوال رئیس تعلیم و تربیه و عضو کمیته ولایتی، چمتو ولسوال پېچ و عضو کمیته ولايتي، داکتر بادام څوکيوال، محمدنعيم، عبدالقادر، ډاکتر نعمت، نظامالدين بېخدا، اعضای کمیته ولایتی، نورالرحمان رئيس امور سرحدات و بودند.
بر اساس اظهارات کدرهای محل، قوماندۀ کشتار دستجمعی از جانب دو شخص وابسته به حفیظ الله امین هریک صادق عالمیار قوماندان کندک کوماندو و عبدالحق قوماندن غند 69 داده شده بود؛ اما عدم مخالفت سایر اعضای رهبری حزبی و دولتی کنر با این جنایت، سبب برائت آنها شده نمیتواند.
بر اساس معلومات باشندگان کرهاله و نوشته عبدالرحمن زمانی ترکیب شغلی قربانیان این جنایت بزرگ چنین بود:
«۶۷۶ غريبکار، ۲۱۴ شاگرد مکتب، ۱۶۷دهقان،۵۷ معلم، ۲۷مامور دولت، ۱۵ نجار، ۱۰ گلکار، ۱۱ فارغ صنف دوازدهم، 2 دکاندار، ۵ مولوي، ۷ آهنگر، ۴ باغبان، ۴ خیاط، ۲ سرمعلم، ۲ افسر، 2 محصل، ، يک مستري، يک گدامدار، يک تحويلدار و۵۱ تنه دیگر. از جمله قربانیان یک تن مبتلا به مرض عقلی بود.»
شعار دولت خدمت به “خلق” بود و خود را دولت خلقی تعریف میکرد؛ اما قربانیان جنایت کبیر کرهاله، بیچاره ترینها و بینواترینها بودند. به این فهرست دقت کنید:
«۶۷۶ غريبکار، ۲۱۴ شاگرد مکتب، ۱۶۷دهقان،۵۷ معلم، ۲۷مامور دولت، ۱۵ نجار، ۱۰ گلکار، ۱۱ فارغ صنف دوازدهم، 2 دکاندار، ۵ مولوي، ۷ آهنگر، ۴ باغبان، ۴ خیاط، ۲ سرمعلم، ۲ افسر، 2 محصل، ، يک مستري، يک گدامدار، يک تحويلدار و۵۱ تنه دیگر. از جمله قربانیان یک تن مبتلا به مرض عقلی بود.»
داکتر عبدالرحمن زمانی درباره قتل عام کرهاله در ولایت کنر
داکتر عبدالرحمن زمانی لست قربانی قتل عام کرهاله در ولایت کنر