خصومت تاریخی بریتانیا با کشور افغانستان تا حدودی قابل توجیه بوده میتواند ، چونکه انان به خونخواهی قتل مکناتن ، الکساندر برنس،کیوناری و کشتار چندین هزار تن از اردوی شان در سال ۱۸۴۱، محتملا” الی الابد ازین کشور انتقام خواهند گرفت …
– و اما دشمنی ایالات متحده امریکا با این کشور نه تنها که قابل درک نیست ، بلکه
کوچکترین توجیهی که بتواند انان را تبرئه
نماید نیز وجود ندارد…
– درست است که یکزمانی یکتن از سفرای شان اسمی مستر دابس در هوتل کابل بطور ناموجه به قتل رسید اما همه میدانند که
حادثه مذکور بهدایت فرد کودتاَگری صورت
گرفت که مردم افغانستان هرگز در جریان
سانحه قرار نداشتند و شایعاتی هم وجود داشت که وی خود از گماشتگان ایشان بوده است…
– بناء” مردم افغانستان هرگز فراموش نخواهند کرد که در طی چهل سال گذشته هر خون ناحقی که درین کشور بزمین ریخته شده به نحوی از انحاء دست ، دست اندر
کاران و سیاستگذاران ایالات متحده و یا ایادی منطقوی شان دران دخیل بوده است .
– از ویرانے کابل و شهادت هزاران مردم بی دفاع گرفته تا تمویل و تجهیز دشمنان قسم خورده ی این سر زمین و تراژیدی های اخیر که در پیامد مقاوله ی کذایی شان با مخالفین و راه اندازی درامه سریال گونه صلح که نتایج منفے انرا میتوان در خشونت
های یکی دو ماه گذشته و از بخون غلتیدن بانوان باردار گرفته تا شهادت نوجوانان در صفوف اردو و پولیس تا متعلمین کورس
کانکور و جینوساید محصلین در دانشگاه
کابل همه ناشی از توطئه ها و دسایس شبکه های استخباراتی نظامیگر و نابکار منطقه در تبانے با ابر قدرت جهانخوار ، دشمنی آشکار با
مردم افغانستان تلقی شده میتواند…
– علی رغم ادعای دیموکراسی ، حمایت از مبادی حقوق بشر و ازادیهای فردی و اجتماعی ایالات متحده ( با مشروط گردانیدن ازادی زندانیان متهم به جرایم قتلهای زنجیره یی مردم بینوای افغانستان ، ودوسیه های قاچاق مواد مخدر ) در یکی از مواد توافقنامه صلح با طالبان و تحمیل قلدرانه ان بالای جانب افغانے سیمای واقعی خود را در حمایت از مجرمین حق العبدی به جهانیان برملا گردانید...
– در وضع کنونی که اجلاس دوحه پس از وقت کشی ۴۰ روزه و تشدید جنگها به منظور امتیاز و باجگیری در میز مذاکره ، تا هنوز در حالت بن بست قرار داشته و سعی برانست تا با ایجاد یک فضای کاذب خلاء قدرت میزان بےنظمے و تشنج را در سطحی بالاببرند تا مردم متقاعد شوند که از دو الترناتیف بد و بدترین به پذیرفتن بدیل بد تن در دهند…
– مردم آگاه کشور اکنون با درک و ارزیابے پالیسی کهنه نفاق افگنانه دشمنان قسم خورده شان امید است تا از فضای پسا انتخابات ایالات متحده به نفع کشور ، بهره برداری مثبت نموده و توطئه های خصمانه ی دشمنان وطن را در نطفه خنثی سازند …
***
مرتبط:
کتاب : انتقام جویان جگدلک
نویسنده: نفتولا خالفین
مترجم: زنده یاد رفیق برید جنرال گل آقا
سفیر آمریکا در کابل چگونه ربوده و کشته شد؟
- علی حسینی
- بیبیسی
چهل سال پیش (۱۹۷۹) آدولف دابس، سفیر ایالات متحده آمریکا در افغانستان را افراد ناشناسی ربودند و سپس او در درگیری کشته شد. ترور آقای دابس بر مناسبات دو کشور سایه انداخت و گفته شد که بعد از این رویداد کمکهای آمریکا به مجاهدین افغان که تازه فعالیتهایشان برجسته شده بود، بیشتر شد. چهل سال بعد از این قتل، هنوز مشخص نشده است که دقیقا کدام گروه به این کار دست زده و هدف چه بوده است.
ساعت ۹ صبح، شهرنو، ‘کوچه مرغها ‘
فقیر محمد فقیر در آنزمان رئیس دفتر “شورای انقلابی” بود و در ارگ کار میکرد. نه ماه پیش از آن حزب دموکراتیک خلق با کودتا، دولت داوودخان را سرنگون کرده و قدرت را به دست گرفته بود.
آقای فقیر میگوید چهار نفر در منطقه شهر نو کابل، کوچه مرغها، خودرو سفیر آمریکا را متوقف کردند، به راننده سفیر دستور دادند که به سمت هتل کابل حرکت کند. در آنزمان این هتل در مرکز شهر کابل بود جایی که در حال حاضر هتل سریناست.
به گفته فقیر محمد فقیر، این چهار نفر عضو حزبی بودند که به “ستم ملی” مشهور بود. این حزب در اصل به نام “سازمان فدائیان و زحمتکشان افغانستان” (سفزا) یاد میشد. سفزا که رهبری آن برعهده بحرالدین باعث بدخشی بود، شاخه جدا شده از “سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان” به رهبری طاهر بدخشی بود.
آقای فقیر میگوید ربایندگانِ سفیر آمریکا، او را به طبقه دوم هتل کابل بردند و اعلام کردند در صورتی سفیر را آزاد خواهند کرد که رهبر سازمانشان، بحرالدین باعث بدخشی از زندان رها گردد. بحرالدین باعث، به علت “توطئه ضدخلقی” در زندان پل چرخی زندانی بود.
ربایندگان که گفته شده همهشان یا دستکم یکی از آنها لباس پلیس بر تن داشته، سفیر را به اتاق ۱۱۷ انتقال دادند و از راننده سفیر خواستند که به سفارت برود و به دیپلماتهای آمریکایی اطلاع دهند.
نیروهای امنیتی بلافاصله هتل را محاصره کردند.
لطفا حمله نکنید
بروس فلاتین، در آنزمان مشاور سیاسی سفارت آمریکا در کابل بود. او ۱۴ سال بعد از قتل آدولف دابس در مصاحبهای با انجمن مطالعات و آموزشهای دیپلماتیک جزئیات این رویداد را بیان کرد.
زمانی که او با شماری دیگر از کارمندان سفارت به هتل رفتند، نیروهای امنیتی و پلیس در لابی هتل جمع شده بودند. به گفته آقای فلاتین به آنها گفته شد که “تروریستها” سفیر را دستگیر کردهاند. او افزود: “من با مسئولان سفارت شوروی و مقامهای پلیس که در آنجا بودند صحبت کردم. به من گفتند که ربایندگان در قبال رهایی سفیر دابس، خواهان رهایی شماری از مخالفان حکومت، مشخصا فردی به اسم یونس خالص هستند.”
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
بروس فلاتین از مقامهای پلیس بارها درخواست میکند که به عمل شتابزدهای که جان سفیر را تهدید کند، دست نزنند. آنها اطمینان دادند که چنین اقدامی صورت نخواهد گرفت.
مدتی بعد یک مقام شوروی از فلاتین میپرسد که سفیر آمریکا علاوه بر انگلیسی چه زبان دیگری بلد است؟
فلاتین پاسخ میدهد: “روسی”.
این مقام شوروی دوباره میپرسد علاوه بر روسی، سفیر زبان دیگری را یاد دارد یا نه؟ زمانی که فلاتین میگوید آدولف دابس، آلمانی هم میتواند صحبت کند، مقام شوروی از خود فلاتین هم میپرسد که آلمانی بلد است یا خیر؟
جواب فلاتین مثبت بود.
پس از این پرسش و پاسخ، یک افسر پلیس افغان از فلاتین میخواهد که همراه او به طبقه دوم هتل برود. تصمیم بر آن بوده که فلاتین با زبانی که ربایندگان متوجه نشوند، با سفیر صحبت کند.
افسر پلیس او را به پشت دروازه اتاقی که سفیر و ربایندگان در آن حضور داشت، برد و از فلاتین خواست که از سوراخ کلید با سفیر صحبت کند. فلاتین تصور میکرد زمانی که خم شده و از سوراخ کلید صحبت کند، رگبار گلوله به سمتش شلیک خواهد شد. به همین خاطر از افسر پلیس پرسید: “مطمئنی افرادی که در اتاق هستند با این شیوه گفتوگو موافقند”؟ جواب مثبت بود.
فلاتین زانو میزند و از سوراخ کلید در، حال سفیر را میپرسد. سفیر پاسخ میدهد که حالش خوب است. با اشاره افسر پلیس، فلاتین به زبان آلمانی از سفیر میخواهد که نوع اسلحه ربایندگان را بگوید. سفیر در پاسخ از کلمهای استفاده میکند که به کلمه تفنگچه (سلاح کمری) انگلیسی نزدیک بود، این موضوع سبب میشود که ربایندگان متوجه شوند. به همین خاطر دستور میدهند که گفتوگو متوقف شود.
پس از این افسر پلیس از فلاتین میخواهد که به سفیر بگوید ده دقیقه بعد یا به دستشویی برود یا خود را روی زمین بیندازد.
فلاتین بدون آنکه این موضوع را به سفیر بگوید از افسر پلیس میخواهد که صبر کند تا او با آنها در جای دیگری حرف بزند.
در نهایت افسر پلیس آنطور که بروس فلاتین تعریف کرده، به صحبتهای او که شتابزده تصمیم نگیرند و به سمت اتاق سفیر حمله نکنند، توجهی نکرده و میگوید که به او دستور داده شده است.
یک و نیم ساعت بعد از ربودن سفیر، فلاتین متوجه میشود که نیروهای پلیس برای حمله آماده میشوند.
عتیقالله امرخیل در آنزمان استاد آموزشگاه عالی افسران بود. او به بیبیسی گفت مذاکرات با ربایندگان نتیجهای نداشت. تصمیم گرفته شد که از گاز استفاده شود. با پرتاب گاز به داخل اتاق، ربایندگان و سفیر بیهوش میشدند و سپس آنها را به شفاخانه/بیمارستان منتقل میکردند. آمادگی برای اجرای این نقشه صورت گرفته بود اما به گفته آقای امرخیل معلوم نیست چرا از گاز استفاده نشد.
نیروهای امنیتی در ساعت ۱۲:۵۰ ظهر تیراندازی به سمت اتاقی را که سفیر آمریکا در آن بود آغاز کردند.
به گزارش واشنگتنپست این تیراندازی ۴۰ ثانیه ادامه داشت.
فقیر محمد فقیر، رئیس دفتر “شورای انقلابی” که آنزمان شاهد رویداد بود به بیبیسی فارسی گفت که سید داوود ترون رهبری عملیات را برعهده داشت. آقای ترون از دفتر کارش دستور حمله را صادر کرد.
پس از حمله، زمانیکه فلاتین وارد اتاق میشود، میبیند که جسد سفیر روی یک صندلی افتاده است. یک گلوله بالای چشم راست، یکی نزدیکی قلب و یک گلوله هم به مچ دست چپ برخورد کرده بود. سفیر و گروگانگیران کشته شده بودند.
سفیر را که کشت؟
هنوز مشخص نیست که سفیر با شلیک کدام طرف کشته شده است.
آیا با آغاز حمله نیروهای امنیتی افغان، گروگانگیران سفیر را کشتند یا در شلیک پلیس جان خود را از دست داد.
مقامهای آمریکایی، بویژه دیپلماتهایی که در محل حضور داشتند، تاکید کردند که حمله با اشاره مشاوران شوروی حاضر در محل صورت گرفته است.
دولت شوروی و دولت افغانستان این اتهام را رد کردهاند. حفیظالله امین که وزیر خارجه بود، چهار روز بعد در یک نشست خبری اتهامهای آمریکا را “کاملا بیاساس” خواند.
عتیقالله امرخیل و فقیر محمد فقیر که در آنزمان از مقامهای دولت بودند هر دو با قاطعیت دستداشتن شوروی در ترور سفیر آمریکا را رد میکنند.
همه افرادی که در حمله دست داشتند کشته شدند، در چهل سال گذشته هیچ حزب و سازمانی اعلام نکرده که ربودن و قتل آدولف دابس کار که بوده است.
۱۴ فبروری ۱۹۷۹ برای بسیاری از آمریکاییهایی که از رخدادهای افغانستان و ایران خبر نداشتند، روز ولنتاین و عشاق بود اما برای دولت آمریکا روز ناگواری بود؛ از یکطرف سفیرش در افغانستان کشته شده بود و از طرف دیگر، سفارتش در ایران به تسخیر چریکهای فدایی خلق درآمده بود.