تهیه وترتیب رفیق جیلانی گلشنیار
دربرگهای(635 الی 640) جلد دوم کتاب مطالب آتی را می خوانیم:
(درماه سرطان 1370،جلسه نوبتی پلینوم شورای مرکزی حزب وطن بخاطر آمادگی های بیشتر نظامی و جنگی و تقویت هرچه بیشتر قوای مسلح جمهوری افغانستان دایرگردید.
در این جلسه،محمود بریالی عضو هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن،بحیث مسئول جلب وجذب وسازماندهی افراد بیشتر حزبی و غیر حزبی به قوای مسلح ازطرف نجیب الله پیشنهاد و موردتأئید جلسه قرارگرفت.محمود بریالی به تازگی از زندان رها و در کنگره دوم حزب بحیث عضواصلی هیأت اجرائیه انتخاب شد وپس ازآن ازجانب رئیس جمهور بحیث معاون صدراعظم تعیین گردیده بود.
درختم جلسه بعد از مباحثات و گزارشات متعدد روی آجندای مطروحه،انجنیر نعمت الله عضوشورای مرکزی حزب ویکی ازپیروان سرسخت ببرک کارمل از جابرخواست و با احترام وکلمات قبلأسنجیده وپلان شده برای نجیب الله بحیث رئیس جمهور و رئیس حزب وطن چنین پیشنهاد نمود:
«وقتی آن فرا رسیده که رفیق ببرک کارمل به کابل بیاید و باقی عمرش را در افغانستان سپری نماید…»
طرح برای عده ی زیادی از اعضای جلسه منجمله برای اینجانب غیرمترقبه بود،امانجیب الله بدون تأمل وتفکروپرسش از اعضای جلسه،گفت:
«موضوع برگشت رفیق کارمل حل گردیده است،هرزمانی که خواسته باشد میتواند به کشوربرگردد ودر ین مورد،مشکلی وجود ندارد.»
جلسه ختم شد و همه اعضای هیأت اجرائیه به شمول نجیب الله،نان چاشت را در باغ وزارت خارجه در یک فضای نهایت صمیمانه صرف نمودند.پس از صرف غذا،نجیب الله دست محمود بریالی را محکم گرفته و خنده کنان وی را سوار موتر خود نمود ویکجا به خانه وی وبعدأ نزد دوکتوراناهیتا راتب زاد که موصوفه هم از طرف نجیب الله بعد از پلینوم هژدهم خانه نشین شده بود،رفتند.بعد،هم نجیب الله و هم بریالی اعضای هیأت اجرائیه را بطور انفرادی گفتند که با رفیق ببرک کارمل در مسکو صحبت تیلفونی داشته اند.نجیب الله طی صحبت تیلفونیش با ببرک کارمل،پس از قریب پنج سال،چنین گفته بود:
«رفیق کارمل،ازهمین اکنون هرروز که خواسته باشید می توانید به کابل بیایید.شما رهبر و بنیادگذار حزب ما هستید و هرپیروزی و دستاورد که داریم،نتیجه کار وپیکار و رهنمایی طولانی شماست که مارا تربیت و رهبری نموده اید.»
نجیب الله بعدأ در مورد صحبت تیلفونیش با ببرک کارمل به هیأت اجرائیه حزب چنین گفت:
«ما باید برای جهانیان و مردم خود نشان بدهیم که به ریش سفیدان و رهبران خود ارج میگذاریم…»
گرچه از گزارش نجیب الله در هیأت اجرائیه،با سردی استقبال شد،ولی بنابر مصلحت های حزبی مخصوصأ که محمودبریالی،برادرببرک کارمل نیز در جلسه حاضربود،مورد تأیید قرارگرفت.فردای آن روز،نجیب الله بطورمستقیم به سفیر افغانستان در مسکو محمد داؤد رزمیار،در مورد پاسپورت،تکت طیاره وسایر ضروریات برای ببرک کارمل شخصأ هدایت داد.بعدأ سفیر با ببرک کارمل حسب هدایت نجیب الله ملاقات انجام داد و همه موضوعات مربوط به بازگشت وی را بطور سریع سازماندهی نمود تا ببرک کارمل بدون ضیاع وقت در ظرف چند روز آینده کابل بیاید.درکابل از جانب طرفداران ببرک کارمل برای پذیرایی وی،آمادگی میگرفتند.عده یی از اعضای رهبری و افراد نزدیک به نجیب الله و وزارت امنیت دولتی به وی در زمینه اطلاعات تشویش کننده را ارائه داشتند واز وی می پرسیدندکه چرا در این وقت ببرک کارمل را به کابل دعوت نموده است؟زیرا این اقدام سوالات بزرگی را در سطح ملی و بین المللی در ارتباط مصالحه ملی بار خواهد آورد ومارا به مشکل مواجه خواهد ساخت.
نجیب الله که اندکی بعد از اعلام تصمیمش در مورد بازگشت ببرک کارمل،آهسته آهسته ازنیرو ونفوذ ببرک کارمل در حزب و دولت،به ترس افتاده بود،بازهم بدون مشوره با اعضای هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب،به بهانه که محمود بریالی سازماندهی وسیع را غرض پذیرایی ببرک کارمل انجام می دهد،عده یی از طرفداران ببرک کارمل بشمول محمود بریالی را نزدخود احضارو تهدید به اخراج از حزب و دولت نموده باآنها گفت:
«در روز آمدن رفیق ببرک کارمل هیچ کسی بدون اجازه نمی تواند از وی پذیرایی کند.هرنوع اقدام،عکس العمل جدی مرا در پی خواهد داشت.»
طوریکه مشاهده شد در روز آمدن ببرک کارمل،تنها شاه محمد دوست سابق وزیر خارجه،محمودبریالی و دوکتوراناهیتا راتب زاد در میدان هوایی،بحیث اعضای فامیل از وی پذیرائی کردند.به این ترتیب ببرک کارمل بعد از پنج سال اقامت در مسکو،در ماه سرطان 1370 به کابل برگشت.
نجیب الله که از بازگشت ببرک کارمل به کابل ناخشنود و دستپاچه شده بود،فردای آن روز که عید سعید فطربود،بدون فیصله هیأت اجرائیه حزب،این اعلامیه را به نشر رسانید:
«محمود بریالی معاون شورای وزیران از وظیفه سبکدوش و در مورد سرنوشت حزبی وی بعدأتصمیم اتخاذ میگردد.»
به مجرد رسیدن ببرک کارمل به کابل،طرفدارانش گروه گروه نزد وی میرفتند وادای احترام و ابراز وفاداری میمنودند.این استقبال باعث عصبانیت و خشم بیشتر نجیب الله میگردید.چنانچه وی به ریاست جناحی وزارت داخله که رئیس آن”سردی” از اعضای جناح خلق بود،دستور داد تا پوستهء در کنار اپارتمان موصوف ایجاد نموده وکسانی را که نزد وی می آیند،شناسایی ونام نویسی کنند. ببرک کارمل منزل شخصی نداشت و تا سقوط رژیم بدون معاش و تدابیر امنیتی در اپارتمان برادرش محمود بریالی اقامت داشت. [حقوق بازنشستگی (تقاعد) موصوف که 30هزار افغانی ماهواربودغیرقانونی و به تصمیم و امرشخصی نجیب الله مسدود گردیده بود.]
نجیب الله که از یک طرف مشوره های کارمندان سفارت شوروی را نادیده گرفته نمیتوانست واز طرف دیگر،آهسته آهسته با موجودیت ببرک کارمل کمی عادت میمنود،بعدأ از چند مدتی یک روز جلسه هیأت اجرائیه حزب را،بدون حضور محمود بریالی دایرنمود.نجیب الله از اعضای جلسه خواست تا نظریات شان را در ارتباط موجودیت ببرک کارمل،ابرازنمایند.اعضای جلسه پیشنهادکردند تا از ببرک کارمل که تا کنون عضو شورای مرکزی حزب است،دعوت شود تا در جلسه هیأت اجرائیه اشتراک نماید.آنگاه هیأت اجرائیه از وی تقاضا بعمل آورد که وی دوباره به مسکو و یا جای دیگری که خواسته باشد،اقامت گزیند؛زیرا حضورش در کابل،باعث ایجاد مشکلات اضافی در درون حزب و دولت میگردد.هیأت اجرائیه به نجیب الله وظیفه داد که در آن جلسه،شخصأ خودش این فیصله را با ببرک کارمل در میان بگذارد.نجیب الله هم با این پیشنهادموافقت نمود.
دوروزبعد،جلسه هیأت اجرائیه دایر گردید و ببرک کارمل اولین بار بعد از بازگشتش ازمسکو با اعضای هیأت اجرائیه و نجیب الله ملاقات بعمل آورد.هیأت اجرائیه به استثنای محمود بریالی همه حاضر بودند.سلطان علی کشتمند نیز در جلسه حضور نداشت،زیرا چند روز قبل از این جلسه،از حزب استعفا داده بود.همه در مقر شورای مرکزی حزب وطن منتظرآمدن ببرک کارمل بودند.ساعت 4 بعداز ظهر ببرک کارمل در حالیکه لباس عادی و غیر رسمی به تن داشت وارد اتاق شد.همه به شمول نجیب الله با وی مصافحه و احوال پرسی نمودند.ببرک کارمل بطورطبعی در صدرجلسه قرارگرفت.وی وضع نا آرام داشت و همه نمی دانستند که باوی چه بگویند،زیرا وی شخصیتی بود که سالهای متمادی رهبر و الهام بخش همه در امور کارحزبی ومبارزه بود.نجیب الله هم خود نمی دانست که از کجا شروع کند.وی بیشتر از هرکسی دیگر درجریان زندگی حزبی اش تلاش نموده بودتا وفاداری و اعتماد خود را بیشتر از دیگران به ببرک کارمل نشان بدهد.سرآنجام با احتیاط و ترس برای ببرک کارمل گفت:
«صحت شما چطور است رفیق کارمل؟ما همه اعضای هیأت اجرائیه می خواهیم که ازشما مطالبی در باره اوضاع داخلی وخارجی کشور بشنویم.ما به مشوره های سودمند شما نیازداریم.»ببرک کارمل فورأ در جواب گفت:
«طوریکه مشاهده می کنید صحت من خوب بوده و خوب است.من طی سالها یک انسان دور نگهداشته شده از وطن،مردم و همه چیز بوده ام.شما ها ماشاءالله رهبران حزب و دولتمردان بزرگ هستید وهمه موضوعات را خوبتر میدانید،لهذا ضرورت به مشورهء من ندارید.بازهم اگرشما لازم میدانید برای شما مشوره خواهم داد.لطفأ اولترشما برای من از وضع سیاسی کشور،حزب،جامعه و سیاستهای تان بیان کنید.تاچیزی از شما بشنوم و بیاموزم.»نجیب الله که چارهء دیگرنداشت شروع به دادن گزارشات معمولی که اکثرأ در کنفرانس های مطبوعاتی و ملاقات های خود بیان میمنود،برای ببرک کارمل نیز از وضع نظامی و سیاسی و پیشرفت ها ودستاوردهای سیاست مصالحه ملی معلومات ارائه نمود.
ببرک کارمل بعد از ختم بیانات نجیب الله گفت:
«همه مطالبی را که شما بیان داشتیدچیزهای قابل فهم است وهمه از آن اطلاع دارند»
بعدأ ببرک کارمل خطاب به نجیب الله این سوالات را مطرح نمود:
1 – آیا شما مطمئین هستید که اتحادشوروی کمکهای نظامی و حتی اقتصادی خود را به دولت ماقطع نمی کند؟
2 – آیا وحدت درون حزبی مخصوصأ در قوای مسلح بعد از کودتای شهنواز تنی تأمین شده یا بیشتراز قبل ازهم پاشیده است؟
3 – نتایج مشخص تماسهای شما با رهبران مخالف از چه قرار است؟زیرا طوریکه من می دانم هیچ یک ازرهبران مجاهدین حاضر نیست تا با ما مستقیم مذاکره نماید؟
4 – آیا سیاست شما در ارتباط مسایل ملی درست است و ازآن مطمئن هستید؟
نجیب الله که در برابر سوالات مذکور به مشکل مواجه شده بود،به جای جواب به سوالات،مناقشه و جدل با ببرک کارمل را آغازکرد.ببرک کارمل بعضأ جدی و متعرض بالای حرفهای نجیب الله،اعتراض میمنود و بیانات وی را دور از واقعیت میدانست.نجیب الله را متهم میکرد که،چیزی را که میگوید واقعیت ندارد.بطورمثال،یک مورد را در اینجا نقل مینمایم.نجیب الله گفت:ادامه کمکها مطابق خواست ما و موافقتنامه های که با جانب اتحادشوروی داریم صورت میگیرد و قطع نمی گردد.
درپاسخ ببرک کارمل گفت:بین آمریکا و شوروی قبلأ در این زمینه تفاهمات صورت گرفته و گفتگوها در جریان است که خودت یا از آن آگاهی نداری یا قصدأ آنها خودت را درآگاهی قرار نمی دهند.
سرانجام کارمل گفت:بفرمائید به من چه می گوئید و چرا مرا اینجا نزد خود احضار کرده اید؟
همه انتظارداشتند که نجیب الله پیشنهادی را که دو روزقبل،هیأت اجرائیه بعهده اش گذاشته بودند،به ببرک کارمل بگوید؛ولی برعکس،نجیب الله جرئت نکرد تا تقاضایش مبنی به برگشت دوباره کارمل به مسکو و یا جای دیگری را بوی ابلاغ کند؛زیرا خودش چند روز قبل طی صحبت تیلفونی،از ببرک کارمل دعوت نموده بود تا به کابل بیاید و مانند گذشته،رهبری حزب را مشوره بدهد و کمک نماید.
زمانیکه نجیب الله ترجیح داد که سکوت اختیار نماید،بالاجبار سایر اعضای هیأت اجرائیه جرئت نمودند و مطلب را با ببرک کارمل در میان گذاشتند.بعد از اظهارات مختصر یکی دوتن اعضای هیأت اجرائیه،محمد اسلم وطنجار با بسیار احتیاط، به کارمل گفت:
«رفیق کارمل،همهءما به خودت احترام زیاد داریم و نمی خواهیم که در وضع موجود برای خودت مشکلاتی بوجود آید.اگر دوباره برگردید برای همه ما بهتر خواهد بود…»
هنوز سخنان وطنجار ختم نشده بود که ببرک کارمل خطاب به وطنجار گفت:
«رفیق وطنجار،خودت میدانی که در مطالب بسیاربزرگ و سرنوشت ساز کشور دخیل بودی،بهتراست ساکت باشی و چنین حرفهای را در زبان نیاورید!»
وطنجار خاموشی اختیار نمود،ولی سلیمان لایق باب سخن را با ببرک کارمل باز کرد وبرایش با صراحت گفت:
«رفیق کارمل،با آمدن خودت در کابل دومرکز در حزب و دولت به وجود امده است.یکی خانه خودت و دیگری مقامات دولتی و حزبی.بهتر است به وضع خاتمه داده شود.موجودیت خودت به وحدت و همبستگی حزب لطمه میزند.تقاضای ما این است که دوباره به مسکو برگردید…»
در پی این بیانات،مشاجرهء سخت میان ببرک کارمل و سلیمان لایق در گرفت.کارمل به جواب لایق گفت:
«لایق صاحب،چرا نمی گویید که یک مرکز خودت هستی.سالهاست که بعضی مسایل را خلاف برنامه و سیاست حزب در میان اعضای حزب دامن میزنی و اکنون آنرا بیشترتشدید بخشیده ای.من تصمیم دارم حالا در وطن خود بمانم و بمیرم.من هیچ جای دیگر نمیروم و همینجا هستم.شماهم زندان دارید و هم قدرت و هرچه در اختیار دارید صرفه نکنید.این تصمیم من است.»
ـــــــــــــــــــ
تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»
نخست توجه شما را به دیدگاه در این مورد جلب میکنم
رفیق علیزاده:
این را همه میدانیم که زنده یاد ببرک کارمل رهبرجناح ح د خ ا .حتا قبل از تحول ثور نیز دربین توده های مردم از محبوبیت برخورداربودند ودوبار انتخاب شان بحیث وکیل ونماینده مردم در پارلمان نیز خود گواه انست .
بعد از شش جدی نیز مورد تائید مردم بودند اما یگانه علت که باعث پشتبانی خاص تعداد مردم از حزب درانزمان نمی شد ،موجودیت قوای اتحاد شوروی درافغانستان با تبلیغات شب و روزیکه از رادیو هاغرب پاکستان ودیگر متحدین شان می شد ، بود. از جانب این سیاست نادرست شوروی وقت و مشاورین بود که باعث عدم تغییرات دموکراتیک ووسیع که ببرک کارمل مد نظر داشت بود که درمورد یک مثال زنده ارایه میگردد .
یکی از جمله اقدامات که ببرک کارمل بعد از شش جدی گرفتند تغییررنگ بیرق سرخ خلقی به بیرق ملی سه رنگ بود ،که از طرف خلقی ها با مقاومت سخت مواجع بود وباربار میگفتند که این رنگ سرخ رنگ خون هزارن خلقی است که جان باخته اند واز طرف هم بیرق بدست نورمحمد تره کی بلند شده یاد گار وی است که نباید پایین شود ..
این خلقی ها افراطی را مشاورین شوروی در هر عرصه پشتبانی مینمودند
چند مثال ساده دیگر .. زمانیکه فقید ببرک کارمل بخاطرآشتی ملی با همه جوانب درگیر قبلی ، اعلام نمودند که زندانیان سیاسی بدون هیچگونه تعلقات سیاسی رها میگردند ورها شدند .. خلقیها واشخاص استفاده جو در حزب با مشاورین یکجا میگفتند دشمنان خلق را رها نمودند .. از این مثالها زیاد است چون مقرری ها بیطرف ها وبعد فرار انها ، نظر ثانی وتجدید نظر درتوزیع زمین وده های دیگر.. پس دیده میشود که مانع تحولات دموکراتیک در حزب همان افراطی ها واستفاده جو های بودند که از طرف مشاورین درمقابل نظام پشتبانی می شدند و اکنون «از آتش داغتر شده اند »نه فقید ببرک کارمل .. بهمین لحاظ بود که دشمنان اصلی مردم ما دروجود پاکستان وبادار آن اولین شرط مذاکره را با نبود فقید ببرک کارمل وانمود وشرط گذاشته بودند ..وضیا الحق خود بیان نموده بود که هرکس دیگر بجای ببرک کارمل رهبر حزب شود من مذاکره را آعاز میکنم وبعد دروغگو ثابت شد ..
***
آنچه هر دو جانب هم دوستان اتحادشوروی وقت و هم دشمنان داخلی و خارجی ما را در مقابل شخصیت زنده یاد رفیق کارمل اساس ساخته بود و به نوع آن مصروف سبوتاژ و کنار زدن ایشان ساخته بود درایت و استقلالیت و نفوذ و اعتبار شان در بین مردم و حزب بود و این مسله برای تعدادی از دوستان دگم اتحادشوروی وقت قابل تحمل نبود و از آغاز با اولین سرمشاور دیده شد.
دشمنان ما زیرک تر به این مسله برخورد داشتند آنها با مطالعه دقیق از روان سنتی جامعه از مطالعه و برسی دقیق شخصیت زنده یاد رفیق کارمل میدانستند که هرگز باوجود ایشان به آنچه ارزو دارند نمی رسند.
آنها به درستی می دیدند که زنده یاد کارمل با قبول مسولیت بزرگ تاریخی برای نجات مردم و حزب اش در مقابل امین و باند اش و سازش های راست وچپ داخل میدان شد درست در آنزمان حزب در حالتی قرار داشت که از نگاه فیصدی فقط منفی را میتوان محاسبه کرد.بعد قیام هفت ثور تعدادی از حزبی ها با برخورد های افراطی امین و تره کی از حزب کنار رفتن و بعد از طرف شدن زنده یاد رفیق کارمل در مقابل افراط و خشونت سیاسی با تره کی و امین جمع کثیری از پرچمی ها زندانی و تیرباران شدند و یا هم مجبور به ترک ، سایر نیرو های همسو بدتر از حالت پرچمی ها را داشتند و آنها حتی در داخل نابورترین هسته های جهادی مدغم شدند. بعد از برخورد امین با تره کی دگر جناح خلق حالت بدتر از پرچمی را در بین خود داشتند.دولت به معنی حقیقی ان وجود نداشت ، قوای مسلح خود به ذخیره نیرومندی دشمن می افزود و در کل دولت وحزب و مردم در بحران عمیق حتی میتوان گفت در فاجعه قرار داشتند فاصله ها عمیق و اصل اعتماد اصلن دیگر وجود نداشت و صدها فاکت دیگر
ولی ما دیدیم که با رهبری زنده یاد ببرک کارمل حزب و دولت به یک نیروی قوی و مطرح تبدیل شد و در تاریخ برای اولین بار دولت وسیع و پاک و منظم اساس گذاری شد فاصله ها با مردم کمتر میشد ساحه حاکمیت دولتی وسیع میشد باوجود جنگ اعلام ناشده ماشین اقتصاد به سرعت کار میکرد
این ها همه نتیجه رهبری سالم زنده یاد ببرک کارمل بود او با مهارت از امکانات دوستان برای ساختن افغانستان و با قاطعیت بر اساس شناخت دقیق دشمن از آنطرف مرز ها مبارزه میکرد.
باید تذکر داد بعد شش جدی باوجودفشار هسته خلقی های تندرور دولت سابق و فشاراتحادشوروی وقت بر اصل حاکمیت مطلق حزب زنده یاد ببرک کارمل با این مسله برخورد جدی نمودند و در همان اغاز با همان دشواری شورای انقلابی و دولت را از تک حزبی با سهیم ساختن سایر افراد غیر حزبی وسیع ساختند و در تماس با شخصیت های موثر غیر حزبی این روند را با گذشت هر روز وسیع تر می ساختند و در ضمن چندین نیروی سیاسی با کوشش ایشان از جمله متحدین حزب شدند.این همه تاریخ مستند است و ثبت شده است. در ضمن یکی از اصول های قاطع که از طرف زنده یاد ببرک کارمل برای حزب دستور بود برخورد درست و سالم با مردم و دادن نقش و سهم محوری مردم در دولت بود و عدم رعایت آن مورد بازپرس جدی و برخورد جدی بود. اینکه گویا دلیل بر تقاضای سهیم ساختن سایر نیرو ها و… مسله ی بوده بی بنیاد است.
در داخل رهبری حزب هم یک تعدادی از خلقی ها و پرچمی های که تابع اصول نبودند و قاطعیت زنده یاد رفیق کارمل مانع محفل بازی ها و سوی استفاده های شان میشد آرام نه نشسته بودند و کوشش داشتند که به نوعی با کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل میدان را برای خود خالی کنند و انها به درستی میدانستند که غیر از زنده یاد رفیق کارمل فرد دیگری نمیتواند مانع انها باشد.چنانکه بعد ها دیدیم با وجود دکتور نجیب الله آنها چه کردند و به کجا انجامید.
آنچه محترم وکیل نگاشته اند زیاد تر کنار رفتن از این مسله مهم و بنیادی است تا بیان درست و دقیق حقایق و این هم تا اندازه دور بودن شان در حوادث و یا هم بنابر دلایل نقش و سهم شان در کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل شاید ناشی شود ورنه با فهم وسابقه و با سمت وزیرخارجه و دخیل شدن در عمق مسایل و هم بعد دودهه و افشاشدن و روشن شدن بسیاری از موضوعات میتوانستند دقیق و عمیق این موضوع سرنوشت ساز را که بعد ان نتایج را همه دیدیم مینوشتند.
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=611458478993033&set=a.602900916515456.1073742283.100003866591286&type=3&theater
***
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمریکا ومتحدین آنها بدانند برعکس بتدریج شروع کردند به راپوردهی و استدلال به رهبران کریملین که گویا رهبری افغانستان،مخصوصأ ببرک کارمل توانمندی کافی برای مهارکردن و اصلاح وضع را ندارد.
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندامتیاز خروج قوای نظامی اتحادشوروی ازافغانستان را از طریق مذاکرات ژنیو بدست آورد.
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
دربرگهای (840 – 843) جلد دوم کتاب در رابطه به” فعالیت های پشت پرده در روزهای پایان عمر رژیم،آمدن مشاور سیاسی آمریکایی الاصل بینن سیوان”،چنین آمده است .
“قبل از صدور اعلامیه 18 مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370 نجیب الله برای کناره گیری از قدرت،همه اعضای هیأت رهبری متوجه بودند که بینن سیوان و حسین پوتسالی با نجیب الله و محمد اسحق توخی دستیارش تماس های مرتب روز مره داشتند و با تلقینات و وعده های رنگارنگ،قدرت تصمیم گیری وی را تضعیف مینمودند.سیوان با دادن وعده های دروغین توأم با فشار،روی کنار رفتن نجیب الله اصرار میورزید وهم درآخرین روزها بنابر فشار و اصراربینن سیوان و بغاوت نیروهای ملیشه در شمال کشور،به انعطاف بیشتر وپیش از وقت تن در می داد و سرانجام به راحتی حاضر گردید تا از مقام ریاست جمهوری وریاست حزب وطن کناره گیری نماید.
در این گیرودارها،چشم ها به چراغ های سبز از جانب آمریکا دوخته شده بودند،که ازجمله یکی از آن چراغ سبز،آمدن مشاور سیاسی جدید برای بینن سیوان بود.
این مشاور جدید سیاسی بینن سیوان،یک آمریکایی الاصل به اسم”فلیپ کاروین” بود.وی از سوی سکرتریت ملل متحد، چند روزقبل از اعلامیه 18 مارچ 1992 نجیب الله،به این وظیفه گماشته شده بود و به کابل آمد،ولی سیوان قصدأ در این مورد به وزارت خارجه چیزی نگفته بود.فلیپ کاروین دیپلومات آمریکایی کارآزموده و سابقه دار در ملل متحد بود،که وظایف متعدد از جمله وظیفه نوشتن بیانیه های سرمنشی ملل متحد را بعهده داشت.وی مواد صحبت و بیانات و مکاتیب سرمنشی را ترتیب مینمود و در جریان تمام مسایل قرار داشت.
وی در پیشگفتار کتاب “سرنوشت غم انگیز در افغانستان” در مورد تعیین شدنش به ماموریت در افغانستان در صفحه ششم چنین مینویسد:
«این داستان در یک صبح زمستانی،در مارچ 1992،هنگامیکه یک همکارم به من مراجعه و استفسارکرد که آیا در رفتن به افغانستان برای اجرای یک وظیفه عاجل دلچسپی دارم؟»
بتعقیب فلیپ کاروین در صفحه هشتم در جواب پرسش دوست خود چنین مینویسد:
«دوست ام به من یادآوری کرده بودکه در اخیر روزبرایش زنگ بزند و از تصمیم خود اورا آگاه سازد،اما بعد از یک ساعت تأمل و تفکر تصمیم خود را اخذ کردم وبلی گفتم.»
کتاب فلیپ کاروین توسط محمد حکیم “سروری”یکی از جنرالهای بادرایت وسابقه دارافغانستان و ح.دخ.ا”حزب وطن”که یک دوره تحصیلات نظامیش را در آمریکا هم به پایان رسانیده بود،با امانت داری در سال 1384 مطابق 2005 با دقت ترجمه گردیده و به نشر رسید.
به اساس گفتار خود فلیپ کاروین بسیار بعید بنظر میرسد که چنین شخصیت سابقه دار ملل متحد آنهم نزدیک با سر منشی،به اساس تقاضای یک همکار ساده اش،تصمیم رفتن به افغانستان را بطور عاجل در ظرف یک ساعت بعد از پیشنهاد،گرفته باشد.از این جهت گفته میتوانیم که مدتها قبل راجع به ماموریت مهم وی صحبت در میان بوده که نخواسته قصدأ به آن اعتراف کند و صرفأ آمادگیش برای رفتن به ماموریت جدید را، بنابر تقاضای یک همکارش بیان نموده است.
بهرحال،دلیل تعیین شدن فلیپ کاروین بحیث مشاور سیاسی سیوان،این بود که درفاصله قبل از آمدن او به کابل،نجیب الله چندین بار ازآمادگیش برای کناره گیری از قدرت را به من در میان گذاشته بود.در حالیکه باوی در اصل موافق بودم،ولی مانند خودش معتقد بودم که این کناره گیری پیش از آغاز و به سر رسیدن پروسه انتقالی که ملل متحد روی دست گرفته است،نباید صورت گیرد،تا خلای قدرت بوجود نیاید وباعث نابودی وفروپاشی حزب و دولت نگردد.باید انتقال قدرت بطور منظم صورت گیرد.درجریان همین روز ها چندین بار ازنجیب الله پرسیدم که منتظرچه است وچرا حاضر به آمادگی برای کناره گیری از قدرت است؟وی با اعتماد رفیقانه و صمیمانه برایم گفت:
«رفیق وکیل،باید آمریکا برای موفقیت پروسه به نحوی سهیم باشد.زیرا بالای ملل متحد و بینن سیوان نمی توان به تنهایی اعتماد کرد،تا آمریکا برای موفقیت پروسه موافقه نداشته باشد من حاضر به اعلام کناره گیری نیستم ولو به قیمت از دست دادن جانم تمام شود.»
گفتم:
«تاجاییکه طی چند سال برایم معلوم شد،دولت آمریکا به هیچ صورت رسمأ برایت اطمینان نمیدهد که این پروسه به موفقیت میرسد.زیرا آمریکا از ابتداء در صدد از بین بردن دولت وحتی ازبین بردن فزیکی خودت بوده واست ونباید به وعده های آنها اعتماد کرد.»
وی گفت:
«رفیق وکیل،خودت هنوزهم در خصومت های دوران جنگ سرد بسرمی بری وزندگی وفکرمیکنی.سیاستهای جهانی به سرعت تغییر خورده،آمریکای امروز آمریکای دیروز نیست.»
بحث ما به درازا کشید بالاخره درپایان صحبت، نجیب الله گفت:
«من ازآمریکا معجزه نمی خواهم،حد اقل یک کسی از آمریکا در پروسه صلح در اینجانمایندگی نماید تا من مطمئین شوم که آمریکا مستقیمأ در عقب تلاشهای سیوان و من قرار دارد.بعدأ من مطمئین از آینده خویش و موفقیت تلاشهای سیوان میشوم و کناره گیری خود را ازقدرت اعلام مینمایم،تا در آینده باردیگر،درفضای مطمئین در صحنه سیاسی حضوریافته بتوانم.»
گفتم:
«آمریکا به هیچ صورت حاضر نیست با ما معامله کند.زیرا با ما و امثال ما آشتی ناپذیراست.»
نجیب الله گفت:
«اگرآمریکا با من معامله نمی کند،با ملل متحد معامله کند.سیوان برایم وعده داده که ترتیبات لازم را در زمینه میگیرد که این کار انجام یابد تا من مطمئین شوم که آمریکاتلاشهایم را حمایت میکند ودیگر در خصومت با من قرار ندارد.بعدأ با جرئت من آمادگی خود را از عدم اشتراک در قدرت اعلام میکنم.»
نجیب الله درملاقاتش با بینن سیوان،در مورد کناره گیرییش از قدرت،در 25 حوت سال 1370 مطابق 15 مارچ 1992 موضعگیری درست و اصولی داشت.ولی در ظرف 3 روز تغییر ناگهانی در موضعگیری قبلییش وارد آمد و در28 حوت سال 1370 مطابق 18 مارچ سال 1992،همزمان با آمدن فلیپ کاروین آماده استعفا از مقام هایش در دولت و حزب شد.
نجیب الله اعلامیه 18 مارچ سال 1992 را یکجا با بینن سیوان در حضور مطبوعات اعلام نمود.بنابرآن،به وضاحت دیده میشود که بین آمدن فلیپ کاروین و صحبت های قبلی نجیب الله با من و اعلامیه اش در 18 مارچ سال 1992،رابطه مستقیمی وجود داشت.سیوان در معاملات پشت پرده برای فریب وبه دام انداختن نجیب الله تمام زمینه ها را آماده ساخته بود.طوریکه فلیپ کاروین در کتاب”سرنوشت غم انگیزدر افغانستان”در صفحه 103 مینویسد:
«درمورد روابط بینن سیوان با نجیب الله میتوان گفت که نهایت غامض و پیچیده است…و او”نجیب”همچنان بینن را ازنقطه نظرشخصی دوست دارد.»
اینکه از نظر شخصی چه رابطه یی میان سیوان و نجیب الله وجود داشت،پوشیده مانده است.معلوم میشود که فلیپ کاروین از عمق روابط شخصی سیوان با نجیب الله کاملأ آگاهی داشته است.اینکه سیوان در مشوره و نزدیکی با مقامات آمریکایی قرار داشته و ملاقاتهای منظم با آنها انجام می داده،شکی وجود ندارد.چنانچه در همین کتاب فلیپ کاروین در بسی موارد از آن تذکر بعمل آورده.زیرا نجیب الله یکماه قبل از آمادگییش برای کناره گیری از قدرت برایم گفت:
«من سیوان را تنها نه بحیث کارمند ملل متحد،بلکه بحیث یک دوست و همکار مقامات آمریکایی نیز می شناسم.»
فلیپ کاروین در صفحات 135 .136 همین کتاب مینویسد:
«او”نجیب الله”گفت هنگامیکه از آمدن ام به کابل اطلاع یافت مسرور شد.این یک ژیست خوب است بحیث فال نیک تلقی کردم.اوانتظار مرا میکشید.او ایستاد دست خود را بسوی من دراز کرد من هم ایستادم دست اش را تکان دادم و مرا به گرمی در آغوش گرفت.»
تعجب آور نیست که نجیب الله فلیپ کاروین را گرم در آغوش گرفت.زیرا معلوم بود که سیوان به نجیب الله وعده دروغین داده بود که برای حمایت از تلاشهای نجیب الله و موفقیت پلان سرمنشی ملل متحد و اطمینان دادن برای نقش آینده وی در صحنه سیاسی،یک کارمند عالیرتبه آمریکایی الاصل می آید.البته این کارمند نه بحیث سفیر و کارمند دیپلوماتیک دولت آمریکادرافغانستان،بلکه بحیث یک کارمند با صلاحیت سازمان ملل متحد و معاون سیاسی بینن سیوان برای اطمینان دادن نجیب الله به کابل آمد بود.
خودفلیپ کاروین در صفحه 136 کتابش مینویسد:
«مواصلت یک کارمند عالیرتبه ملل متحد آنهم آمریکایی الاصل در این لحظات حساس راحکومت افغانستان یک انکشاف قابل ملاحظه در سیاست آمریکا محاسبه می کند.این مطلب برای من بی لطف بود که اظهار میکردم من بحیث یک کارمند ملل متحد در اینجا آمده ام،نه به صفت نماینده حکومت آمریکا.دولت افغانستان هیچگاهی به آن باورنمی کرد.وکاملأ مطمئین نیستم که بینن سیوان و دیگر همکارانم این را باور دارند یانه؟از جانب اعضای جامعه بین المللی به سادگی چنین تلقی میشود که هرکارمندملل متحد ازهرکشوری که است،اطلاعات خود را به حکومت مربوطه خویش میدهد.هرمرد وزن در ملل متحد جاسوس کشورش تلقی میشود.مخصوصأاینکه در معاملات استراتیژیک مانند جنگ موظف میشود.والبته بعضی ها چنین بودند.در مورد بنده من هیچگاهی نفس خود را در صحبت های جاسوسی نه سوختانده ام.به دیگران اجازه میدهم تا هر طوریکه میخواهند بیندیشند.»
من به گفته فلیپ کاروین باوردارم که حتمی نیست که وی گماشته و جاسوس سی.آی.ای و یا اف.بی.آی بوده باشد.ولی به یقین کامل یک دیپلومات آمریکایی صاحب صلاحیت درملل متحدبود که از اعتماد و اعتبارمهم دولت آمریکا برخورداربوده است.موصوف نمی توانست بدون اجازه و مشوره وزارت خارجه آمریکا در آن لحظات حساس و به گفته خودش،سرنوشت سازآنهم برای یک ماه،درقضیه افغانستان وارد معاملات سیاسی شود.آمریکادر طول زمامداری نجیب الله وجریان مذاکرات ژنیو وبعد از امضای موافقتنامه های ژنیو،ازهر وسیله و امکان غرض کنارزدن نجیب الله از قدرت کارگرفت و موفق نشد تا به هدف خود نایل شود.لهذا آخرین وسیله طرح پروگرام پنج فقره یی سرمنشی سازمان ملل متحد توسط بینن سیوان و شرکای سکرتریت ملل متحد و حامیان پشت پرده وی بود تا با این بازی،نجیب الله را قبل ازوقت وادار به آمادگی برای کناررفتن از قدرت نمایند و زمینه سقوط حاکمیت دولتی و فروپاشی ح.د.خ.ا(حزب وطن)ودولت جمهوری افغانستان را فراهم نمایند.بدین منظور،سیوان با آمدن فلیپ کاروین ظاهرأ نجیب الله را از یک طرف ازآینده اش مطمئین ساخت و از جانب دیگر،ازموافقیت تلاشهای ملل متحد اورا امیدوارساخت.درنتیجه،بینن سیوان وفلیپ کاروین نجیب الله را تشویق نمودند که آمادگی کنار رفتنش از قدرت را اعلام بدارد.”
متن اعلامیه رئیس جمهور افغانستان دوکتورنجیب الله در مورد کناره گیری از قدرت هژدهم مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370
دربرگهای (843 و 844) جلد دوم کتاب در رابطه به«متن اعلامیه رئیس جمهور افغانستان دوکتورنجیب الله در مورد کناره گیری از قدرت هژدهم مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370»،چنین آمده است:
“من همین اکنون یک دور شدیدی مشوره ها را با آقای بینن سیوان نماینده خاص جلالتماب سرمنشی ملل متحد در افغانستان و پاکستان در رابطه با مساعی ملل متحد جهت پیشبرد یک حل سیاسی مسئله افغانستان به انجام رسانیدم واینجانب حمایت کامل دولت ج.ا. را ازمساعی سرمنشی بخصوص گردهمایی افغانی که از جانب وی پیشنهاد شده است،اطمینان داده ام.
علاوتأ به آقای بینن سیوان مبنی بر پیشنهاد جلالتماب پطروس غالی سرمنشی ملل متحد و براساس تعهدی که من به مردم افغانستان سپرده ام،بار دیگر اطمینان دادم که اینجانب براشتراک شخص خویش در گردهمایی پیشنهاد شده افغانی بحیث بخشی از پروسه ملل متحد که میزبان آن جلالتماب سرمنشی میباشد اصرار نخواهم ورزید.من موافقت دارم براساس تفاهمی که درگردهمایی افغانی از طریق این پروسه ملل متحد برای تشکیل یک حکومت انتقالی در کابل صورت پذیرد،تمام قدرت و صلاحیت اجرائیوی ازهمان روز اول دوره انتقالی به حکومت انتقالی منتقل گردد.طوریکه جلالتماب سرمنشی اظهار داشته است،حکومت انتقالی باید دارای چنان صلاحیت ها وقدرت مقتضی باشد که باید وحدت،مصئونیت و امنیت افغانها و همچنان تمامیت ارضی افغانستان را تضمین نماید.حکومت انتقالی باید احترام کامل به حقوق بشر را نیزتضمین نموده انتخابات آزاد وعادلانه را به منظور ایجاد یک حکومت انتقالی در افغانستان سازماندهی و اداره خواهد کرد.
من با آنچه سرمنشی ملل متحد در گزارش خویش به 46 مین اجلاس اسامبله عمومی اظهار داشته است کاملأ موافق هستم و بار دیگر از جانب آقای بینن سیوان تأییدگردید که ضمانت های مقتضی بین المللی بایدفراهم گرددتاحکومت انتقالی را قادرسازد تا بتواندوظایف خویش را که درفوق تذکریافته است بصورت موثر انجام دهد.
لذا من بار دیگر آمادگی خویش را تجدید مینماییم که منافع مردم افغانستان را بالاتر ازتمام منافع شخصی و گروهی دانسته جدأ آرزومندم تا سایر طرف ها نیز اقدامات مشابه را انجام بدهد.ختم
نوت:اصل اعلامیه به انگلیسی نوشته شده بود.به گمان اغلب فلیپ کاروین در ترتیب آن نقش داشت.زیرا شیوه تحریر آن بسیار تخصصی بود.از وزارت خارجه کمک خواسته شد که آنرا ترجمه نماید.”
شور بختانه با گذشت بیش از دو نیم دهه از سقوط جمهوری افغانستان، تاحال مهرهای زیادی بر لب ها و زنجیرها بردست و قلمی بی شماری از آن مسؤلین وجود دارد و نخواسته و یا نتوانسته اند حقایق را در اختیار هموطنان قرار دهند وهرگاه گاهی کسی هم چیزی نوشته است، بیشتر برای تبارز کارنامه های شخصی وبرائت فردی نویسنده بوده ومطالب مربوط به آن بیشتر مستند به گذارش های روزنامه ها و اخبار روز بوده است تا آگاهی از حقایق پشت پرده.
خوشبختانه در این اواخر محترم عبدالوکیل آخرین وزیرخارجه جمهوری افغانستان با نشر کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” در دوجلد، بخشی از مطالبی دست اول را در مورد، در اختیار هموطنان قرار داده و آنهم با اتکا بر اسناد و مدارک که ضمیمه کتاب گردیده است. یقیناً خواست هموطنان بیشماری است تا مسئولین دیگر نیز این سلسله را ادامه دهند و دین و رسالت خود را در مقابل وطن و مردم ادا نمایند.
نسبت عدم دسترسی کتله وسیع از هموطنان به کتاب متذکره، تصمیم گرفته شد تا بخشی های از مطالب آن کتاب، بازتایپ و در اختیار هموطنان قرار داده شود:
مطلب زیرین از صفحه 870 ـ 871 جلد دوم کتاب متذکره که حاوی احساس مسؤلیت یکی از کارمندان شجاع ارگان امنیتی کشور در مقابل حفظ دارایی عامه است؛ بازنویس و سند مربوط به آن از صفحه 1094 کاپی شده است؛ باید علاوه کرده که این سلسله ادامه خواهد یافت.
فرید منیر
***
برخورد مسؤلانه ووطنپرستانه مسؤلین دولتی و حزبی در مقابل افراد سوء استفاده گر در اخرین لحظات فروپاشی دولت»
باید تذکر داد که بعد از اعلامیۀ 18 ماچ سال 1992 دوکتور نجیب الله رئیس جمهوری افغانستان و انکشافات نظامی بنفع مجاهدین، اضطراب و نگرانی در میان بعضی اعضای رهبری حزبی و دولتی روبه افزایش بود. با وصف اینکه عدۀ محدود از مسؤلین حزبی و دولتی، خود با فامیل های شان کشور را ترک نموده بودند وعدۀ هم به بهانه های گوناگون در تلاش بودند هرچه زودتر از کشور بیرون روند؛ ولی اکثریت اعضای رهبری حزبی ودولتی بخصوص هیأت اجرائیه حزب وطن (ح.د.خ.ا) و اعضای کابینۀ حکومت جمهوری افغانستان به رهبری صدراعظم فض الحق خالقیار وچهار معاونین رئیس جمهور، تا اخرین لحظات فروپاشی نظام، یک لحظه هم، از زیر بار مسؤلیت شانه خالی ننمودند. آنها، بنابر تعهدی که به مردم شان داده بودند، آنچه در توان داشتند، انجام دادند و از کشور خارج نشدند. در جریان حوادث ناگواری که در کشور رخ میداد، چند تلگرام عاجل و فوری از سفارت افغانی مقیم دهلی به کابل توسط کارمندان وزارت امنیت دولتی آن سفارت به وزارت امنیت دولتی ارسال گردید که موجب نگرانی جدی مقامات آن وزارت گردیده بودند.
نوت: در این تلگرام ها (نیومن) اسم مستعار سید ضمیر “میهنپور” رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی در نزد کارمندان سفارت افغانستان در دهلی بود.
این ها بودند آن تیلگرام ها:
تیلگرام وارده 17ـ1ـ1371 شماره 175
عاجل و فوری از دهلی به رفیق محترم نیومن:
احمدسرور سفیرکبیر برای دو دختر وخوشویش ویزۀ آلمان غرب را اخذ نموده و از جانب دیگر، روحیه سفیر در قبال تحولات اخیر برای دستیابی صلح نهایت ضعیف است که به اثر آن روز عید بصورت معمول توسط سفیر تجلیل بعمل نیامد. از طرف دیگر، برای اختلاس اموال و دارایی عامه نهایت بیرحم است. هراس موجود است که مبلغ 3 لک دالر و یک و نیم میلیون کلدار سفارت را که به امضای خودش و واسع سکرتر دوم است با آن دستبرد زده نشود وبنأً پیشنهاد میگردد که با تفاهم با وزارت خارجه امضای مستشار سفارت به بانک معرفی شود.
موضوع به تفاهم رفیق شعیب، آرین با درک مسؤلیت حزبی ووطنی و اعتماد که به شحص شما به حیث رهبر حزب داریم تحریر نمودیم.”آرین” 17 ـ1 ـ 1371
به گزارش مقام محترم وزارت رسانیده شدو مواظب مذکور باشید. من شک ندارم که فرار نکند. لطفاً تمام مساعی خویش را جهت حفظ دارایهای دولتی انجام و مرکز را بلاوقفه در جریان بگذارید. موضوع به وزارت محترم خارجه محترم عبدالوکیل شفاً گذارش گردید.امضاء نیومن (سید ضمیرالدین میهن پور)
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
جلد دوم
صفحه 923-924
29 حمل 1371: قبل از ظهر، احمد شاه مسعود همراه با یک تن از قوماندان های جمعیت اسلامی در شمال کشور به نام ” علم خان ” آمد و چای صبح را با هم صرف نمودیم. در جریان چای صبح گفت: من دوستان شمال را از آمدن خودت آگاه ساختم، آنها خواهش ملاقات را یا خودت یکجا با من دارند. اگر شما حاضر هستید، من میروم و آنها را یکجا با خود میاورم، آنها 40 تانک و زرهبوش و 400 سرباز با خود آورده اند. بیایید که تا یکجا صحبت نماییم. گفتم ” چه بهتر از این که، با آنها هم ملاقات نمایم.”
•••
مطایق قرار قبلی، بعد از یکساعت انتظار، احمد شاه مسعود همراه با سید منصور نادری، جنرال دوستم و جنرال مومن، وارد اتاقی که با ثارنوال محمود و دوکتور عبدالرحمن نشسته بودم، شدند. منصور با غرور و تکبر زایدالوصفی با من احوال پرسی و دست داد. در حالیکه سالهای قبل، بار ها با نهایت تواصع و احترام به دفترم میآمد. سید منصور و جنرال مومن رو به رویم در چوکی قرار گرفتند. جنرال دوستم در بهلویم نشت. در پهلوی جنرال دوستم، احمد شاه مسعود و داکتر عبدالرحمن قرار گرفتند. ابتدا سید منصور بدون مقدمه رو به طرفم نمود و گفت: ” وزیر صاحب، تا کنون چطور وطنجار، پکتین و لایق را شما زنده مانده اید؟ آنها سزاوار کشتن هستند. زیرا برای منافع و سلطه یک قوم کار میکنند.” با بر اشفتگی گفتم ” من اینجا به نماینده گی و اجازه تمام هیت اجراییه حزب، از جمله آنهایی که شما اسم شان را با بی حرمتی یاد نموده اید، برای مذاکره با امر صاحب مسعود آمده ام. خودت میدانی که یک شعر سلیمان لایق، بالاتر از تمام افتخارات زنده گی خودت ارزش دارد. من اینجا نزد امر صاحب برای معذرت خواهی و تسلیم شدن و توطیه علیه رفقای حود نیامده ام، بلکه برای گفتگو برای جلوگیری از خونریزی و آوردن صلح در کشور آمده ام.”
••••
جنرال مومن خطاب به من: “خودت به جز سفر به خارج و اندوختن پول در وزارت خارجه، چه دست آورد داری؟ وزارت خارجه از دست خودت به یک موسسه بی معنی و بیکاره تبدیل شده است. میدانم که با خودت و امثال خودت در آینده چطور بر خورد نماییم. شما خواهید دید که که در کابل به چه زودی مانند مزار و صفحات شمال یک نطام مردمی و اسلامی را بر قرار خواهیک کرد.” در برابر این تهدید و سحنان مومن از جا در رفتم بودم، گفتم: میدانم که شما از ترس با 40 تانک و زرهپوش و 400 تن افراد تان آمده اید و من تنها آمده ام. حالا شما برای مجاهدین عذر و زاری میکنید که در پهلوی خود شما راجا دهند. دیروز افتخار مینمودید که شما را مجاهد کش بگویند، حالا در پهلوی اینها قرار میگیرید. خودت به حیث عضو شورای مرکزی حزب و از جنرالهای وزارت امنیت دولتی لازم میبینید که اینطور با من صحبت شود؟
•••••
جنرال دوستم خطاب به من: ” وکیل صاحب، من هم مانند خودت زمانی احساساتی بودم ولی حالا حوصله دارم و در غیر ان با خودت قسمی دگری صجبت میکردم.” قبل از آنکه به جواب جنرال دوستم بپردازم، مسعود که لحظه به لحظه از جریان این صحبت ها، نا آرام میشد و رنگش پریده بود، خودش را از چوکی به جلو کشید و گفت: ” برادر ها، وزیر خارجه عبدالوکیل خان فعلا وزیر خارجه بر حال افغانستان است. وی توسط طیاره دولتی اینجا آمده است. هر زمانیکه بنین سیوان به کابل می آیدو ابتدا او را ملاقات مینماید، وی مهمان من است.وزیر صاحب از آمدن شما اطلاع نداشت و من برایش اطلاع دادم. بعدا شما از من تقاضا نمودید که با وی ملاقات میکنید. وزیر صاحب خارجه تقاضای ملاقات شما را پذیرفت. وی تقاضای ملاقات را با شما ننموده بود. حالا این پیش آمد شما در برابر وزیر صاحب که مهمان من است، قابل قبول نیست. لطفا به صحبت های خود خاتمه داده و بر خیزید و با من بروید. با شما جداگانه صحبت میکنم و با وزیر صاحب حداگانه”.
جلد دوم
صفحه ٨٦٩،۸۶۷
خان عبدالولي خان سر دكتر نجيب كلاه گذاشته بود.
ولي خان با نجيب الله قرار گذاشته بود كه همزمان با تكميل خروج قواي شوروي … ده ها هزار تن از مردمان آن سوي ديورند را از مرز تورخم مارش كنان به جانب افغانستان بياورد …و همبستگی خود را با كابل اعلام كند. عبدالولي خان به اين منظور سه ميليون دالر از نجيب تقاضا كرد… نجيب جواب مثبت داد… نجيب بكس پول را در حضور سفير شوروي به ولي خان داد…اما ماه ها سپري شد و از مارش خبري نبود…نجيب با عصبانيت باري گفت پول ما را بردند ومارش هم نكردند.
**
رهبران نشنل عوامی در کابل، از جمله افراسیاب ختک و اجمل ختک، روابط دستگاه های امنیتی افغانستان را با سران اقوام و کمپهای مهاجرین و تنظیمهای جهادی در حدود امکان شان تامین نموده و ازهیچ نوع کمک و همکاری با دولت افغانستان دریغ نمی کردند. چنانچه ” بینظیر بوتو ” هم برای برقراری تماس و جلب کمک دولت افغانستان و شوروی، بین سالهای 1981 و 1984، چند بار به افغانستان سفر های مخفی داشته و ملاقات ها و تبادل نظر هایی با مقامات افغانی مخصوصا با نجیب الله که در آن زمان ریس “خاد” بود، انجام داد. به بینظیر بوتو حین اقامت در کابل، تحایف گران قیمتی نیز، داده میشد. چنانچه نجیب الله انگشتر الماس بزرگی را به وی اهدا نموده بود. البته مقامات امنیتی شوروی، چنین اشیایی قیمتی را در اختیار نجیب الله قرار میدادند تا به چنین افراد خاصی اهدا شوند.
تلاش نافرجام برای خروج دکتور نجیب الله از افغانستان
دربرگهای(897، 900 و 901) جلد دوم کتاب مطالب آتی را می خوانیم:
«بینن سیوان و شرکایش با تشویق،توطئه و فشارهای داخلی وخارجی و وعده های دروغین و رنگارنگ به نجیب الله اورا واداربه اعلام کناره گیری قبل از وقت از قدرت وبعدأ مجبور به قبولی حکومت به اصطلاح بیطرف وتکنوکرات و بالاخره،تشویق به ترک کشور نمودند.بینن سیوان بعد از موافقت نجیب الله برای ترک کشور،وعده اقامت مصئون وی به یکی ازکشورهای جهان را،برایش داده بود.آنها به نجیب الله اطمینان داده بودند که از پس انتقال قدرتش بحکومت بیطرف انتقالی،پس از مدتی،زمینهءاشتراک دوباره وی در انتخابات تحت نظارت ملل متحد آماده خواهد شد،که نجیب الله هم ازپیروزیش در انتخابات آینده،خوشبین شده بود.
بنابرآن،شانزده هم اپریل سال 1992 مطابق 27 حمل 1371،هه.ش،سیوان و تیمش برای خروج به ظاهر مؤقتی نجیب الله از کشور در غیاب رهبری حزبی و دولتی وبدون آگاهی آنها اقدام ورزیدند.در نتیجه نجیب الله،در مسیر راه به سوی میدان هوایی کابل،بامخالفت پوستهء امنیتی لوای 2 گارد ریاست جمهوری و افراد ملیشه دوستم که همان روز به اجازه خودش در میدان هوایی جابجا شده بودند،مواجه گردید.آنها نگذاشتن تا نجیب الله خود را به طیاره ملل متحد وبینن سیوان که در میدان هوایی منتظرش بود،برساند.بنابرآن،مجبور شد تا دوباره به شهربازگشته وبه دفترملل متحد پناه ببرد.
فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان،که نجیب الله را درآن شب همراهی مینمود،راجع به آن رویداد در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”ازصفحه 133 تا 159 به تفصیل درمورد توضیحات داده است…
زمانیکه درباره عوامل وچگونگی تلاش نافرجام بینن سیوان و شرکایش برای خروج نجیب الله ازافغانستان سخن به میان می آید،نمی توان ازکوتاهی و گناه دیگر بینن سیوان وشرکایش در برابرحفظ جان نجیب الله خاموش ماند.زیرا بینن سیوان و فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی سیوان ودیگر اعضای تیم و همکاران شان در سکرتریت ملل متحد،بعد از پناه بردن نجیب الله در دفترملل متحد،برای حفظ جان نجیب الله اخلاقأ مکلفیت داشتند.آنها ازصلاحیت های بلند برخورداربودند،میتوانستند با جابجایی چند تن محافظ ملل متحد،مصئونیت وی را تأمین نمایند.ولی این کار را انجام نداند و او را تنها وبی دفاع رها کرده بودند.
این سوالیست که در نزد اکثریت مردم افغانستان موجود است که چرا آنها نخواستند از یک تراژیدی دردناک و غم انگیز برای افغانها،جلوگیری نمایند؟
قابل یادآوری یست که عده یی از تحلیلگران وناظرین داخلی،بعضی اوقات در مصاحبه های شان در مطبوعات و محافل خصوصی اظهار داشته اند که دشمنان منطقوی وفرامنطقوی نجیب الله،از مدتها قبل،توطئه و پلان بقتل رسانیدن وی را توسط استخبارات پاکستان به همدستی دشمنان افغانی او،قبل از آنکه طالبان به کابل برسند،طرح ریزی کرده بودند.نمایندگان دفترملل متحد در افغانستان برای حفظ جان نجیب الله باید قبلأ تدابیرامنیتی را میگرفتند تا مانع عملی شدن پلان دشمنان وی میگردیدند.در سالهای 1995 و1996،زمانیکه جنبش طالبان به کمک حلقات مشخص استخباراتی منطقوی و فرامنطقوی،مطابق آجندا واهداف خاص پلان شده در صحنه نظامی و سیاسی افغانستان بوجودآمد وتقویت گردید.نجیب الله در نامه یی عنوانی سرمنشی چنین نگاشته بود:
«یکی ازتعهدات ملل متحددربرابر وی،زمانیکه آمادگی کناره گیری از قدرت را اعلام نمود،انتقال مصئون وی به خارج کشوربود.»علت اینکه چرا به تقاضای وی توجه صورت نگرفت معلوم نگردید.درآن موقع ازهرجانب برای نجیب الله گفته می شد که فعلأجای مصئون برایش دفترملل متحد است وباید تا مساعد شدن اوضاع به نفع وی در همین مکان باشد.
گرچه بعد از پناه بردن نجیب الله به تعمیر ملل متحد درکابل،دیگرنمایندگان سرمنشی ملل متحد برای افغانستان که بجای سیوان تعیین شده بودند،تلاش های را برای انتقال وی به خارج ازکشورانجام میدادند وچندین بار اعلام نموده بودند که در ارتباط سرنوشت رئیس جمهورنجیب الله بی تفاوت نمی باشند،اما نتیجه عملی به بارنمی آورد.پطروس غالی سرمنشی سازمان ملل متحد درآنزمان حین مسافرتش به دهلی با همسرنجیب الله”فتانه نجیب”ملاقات نمود وبرایش اطمینان داد که از هیچ گونه تلاش برای انتقال مصئون شوهرش به خارج از کشور دریغ نمی ورزد.به باورمن،با شناختی که شخصأ از سرمنشی داشتم،اوبه تعهداتش وفادار بود.
متأسفانه نجیب الله هم درسال اخیر،بخصوص ماه های اخیراقامتش در دفتر ملل متحد،بازهم فریب بازیهای اوپراتیفی و استخباراتی دشمنان خود و دشمنان افغانستان را خورد وبه گفته های آنها باورنمود.تا اینکه روزانتقام گیری برای دشمنانش مساعد گردید.ژورنالیست تلویزیون سی.ان.ان آمریکا از جمله رسانه هایی بود که صبح وقت همزمان با ورود طالبان به شهر کابل،نیزظاهر گردید و خبر به شهادت رسانیدن نجیب الله وبرادرجوان و باوفایش احمدزی را پخش نمود وتصاویر و پیکرهای خونین شان را خلاف نورمهای ژورنالیستی در تلویزیون به نمایش گذاشت.»
ــــــــــــــــــــــــــ
کتاب سرنوشت غم انگیز درافغانستان
نویسنده :فلیپ کاروین.
ترجمه:حکیم سروری
جلد دوم
صفحه 909
ملاقات بینن سیوان با هیات اجراییه حزب وطن
۱۶ اپریل ۱۹۹۲، مطابق ۲۷ حمل ۱۳۷۱ ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر در وزارت امور خارجه :
سلیمان لایق( به بینین سیوان): رییس جمهور ما را اغفال نمود.اینکه دیشب می خواستید نجیب الله را از کشور فرار دهید، حادثه ی بی نهایت تاسف آور است.مخصوصا اینکه پای ملل متحد درین حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تاسف آور است.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلا در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بودو نه پلانش را با ما در میان گذاشته بود. لذا باز هم تا زمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود ، لازم میدانم که وی دو باره به اقامتگاهش انتقال داده شودو ما مصوونیت و حفاظت وی را ۱۰۰ ٪ تضمین مینماییم و هیچ گروهی و هیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت زند.
.
.
.
سلیمان لایق:در هر حال،به شکل که عمل شد میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمیدانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب ودولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است. در حالیکه یک سلسله پروسیجر های معین در تمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود ، که نگردید.
/////////////////////////
بین سیوان و نقش او در سقوط دولت جمهوری دموکراتیک
بین سیوان متولد 18 دسامبر 1937 در قبرس میباشد،پدر ومادرش ارمنستانی بوده که به قبرس مهاجرت کرده بودند.تحصیلاتش در رشته تاریخ وفلسفه دردانشگاه کلمبیا به پایان رسانیده است.
درسال 1965 شامل کار درسازمان ملل متحد شد.در کشورهای ایران،عراق،پاکستان…. و افغانستان ماموریت انجام داده است.درسال 1988 وی مدیر ومشاور اجتماعی سازمان ملل متحد تعین شد.
درماه جنوری سال 1991معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور افغانستان مقررشد.درسال 1992 بعنوان تحقیق در مورد برنامه نفت به عراق گماشته شد ودر این رابطه با نقض تحریم های سازمان ملل متحد در عراق و سازش با صدام حسین واخذ یازده ملیلیارد دالر رشوه گرفت.
درفبروری سال 2005 کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد وی را از مقامات ملل متحد به حالت تعلیق درآورد و تحت تعقیب قرار گرفت.بنابر مصئونیت دیپلماتیک ازتحقیقات جنایی منصرف واز همه وظایف استعفا داد و به قبرس برگشت و از آنجا به آمریکا فرارکرد.
نقش بینن سیوان درسقوط دولت دموکراتیک وفرار نجیب الله از کشور.
بین سیوان پس از فرار نافرجام نجیب الله و همراه هانش،با عجله در آغاز صبحدم 15 اپریل به ملاقات اعضای شورای اجرائیه حزب وطن شتافت و میخواست موضعگیری اعضای شورای اجرائیه حزب وطن را در چنین وضع اضطراری دقیق درک کند.شورای اجرائیه حزب وطن در حالت غیر مترقبه و دشواری قرار گرفته بود وبینن سیوان را مسئول این درامه سیاسی ناکام می پنداشت.سیوان حق نداشت با نیرنگ و حیله گری های گوناگون،رئیس جمهور را ناگزیر به استعفاء و ترک وطن کند و خلاف همه موازین قانونی و حتی سنتی مردم افغانستان به عمل فرار از کشور مبادرت ورزد.داکترنجیب منشی عمومی حزب وطن بود و اگر ازمقام ریاست جمهوری روی ملحوظاتی کنار میرفت،اما اجبارترک رهبری حزب هرگز توجیه نداشت.دوری و سبکدوشی داکترنجیب از کرسی حزب وطن محض در صلاحیت جلسه کمیته مرکزی وکنگره حزب بود وبس!ازجانبی هم سیوان متهم به استفاده غیرقانون ازوسایل فشار سازمان ملل متحد بود.فلهذا سازماندهی صحنه جسورانه،مضحک و غیر عاقبت اندیشانه نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد- بخشی از خاطرات کلاسیک و نمونه ئی در تاریخ کشور باقی خواهد ماند.
اما بینن سیوان نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد در امور افغانستان و پاکستان با خیره سری همه اتهامات مربوط به سناریو ناکام را نسبت به خود،رد کرده و آن را جزتعامل ملل متحد نامید.او رئیس جمهور را مسئول دانست که باید همه برنامه های خروج ازکشور را با شورائی اجرائیه حزب وطن،معاونین ریاست جمهوری و حکومت در میان میگذاشت.وحتی در استدلال خود گامی فرا نهاده گفت:گویا که انتظار داشت تا اعضای شورای اجرائیه حزب وطن ومعاونین ریاست جمهوری را در فرودگاه غرض مشایعت رئیس جمهور ملاقات کند.اوهمین نغمه را زمزمه می کرد که وظایف خود را بدرستی انجام داده است.
سیوان باز هم پافشاری داشت که اشتباه داکترنجیب الله بود با همکاران خود مشوره نکرد.ولی حالا تقاضا می کند داکتر نجیب را اجازه بدهند که از کشور خارج شود!فلیپ کاروین دستیار بینن سیوان مینویسد:
«لیکن شیوه اینکه نجیب الله برای ترک گفتن وطن استفاده کرد،بالای تمام روند اثرات خود را بجا گذاشت.تلاش ناکام برای نجات او،سازمان ملل متحد را به حیث همصحبت ضعیف مبدل نمود.» 199
دراینجالازم می بینم بخشی از مذاکرات بینن سیوان را با دو شخصیت عضو شورای اجرائیه حزب وطن بطور فشرده از یادداشتهای فلیپ کاروین با بعضی از اعضای شورای اجرائیه حزب وطن صحبت میکند.نخست با سلیمان لایق آغاز میشود.
لایق – در گذشته ها ازما تقاضا کردید که اگر ما آماده باشیم قدرت را به شورای موقت ازطریق ملل متحد انتقال بدهیم.ما پلان ملل متحد را پذیرفتیم.ملل متحددر ایجاد شورای بیطرف دست آزاد دارد.کمیت شورا مهم نیست.شورا صلاحیت دارد تازمانی که حکومت مؤقت ایجاد میشود اجرات خود را پیش ببرد.
سیوان – من برای شما خاطرنشان کردم که اگر زمام امورملکی به شورا انتقال نیابد،پلان صلح عملی نخواهد شد،شورا باید بوجود آید.
لایق – بلی اگرتنها صلاحیت ملکی انتقال شود،در آنصورت نیروی دوگانه بمیان خواهد آمد.صلاحیت های ملکی کافی نیست.ما باید شورای فرماندهان را نیزایجادکنیم.اگرشما برای انتقال صلاحیت نظامی هم آماده باشید.
سیوان – بلی،این امکان پذیر است.
لایق – ما نام ها را آماده میسازیم.
سیوان – آیاشما پیش بینی می کنید که توافق در کابل تأثیر بالای مزارشریف خواهد داشت تا از خون ریزی جلوگیری بعمل آید؟
لایق – این موضوع غیرقابل پیش بینی است.هیچکس پیش بین استعفای رئیس جمهور نبود ویا سایر انکشافات را.
سیوان – آیا شما یک شورای بیطرف را بدون نمایندگی حزب وطن می پذیرید؟
لایق –چه میخواهید که حزب ما را خلع سلاح کنید؟این مسله تشنج و تشتت را بمیان می آورد.
سیوان – این موضوع ممکن خصومت ها را از بین ببرد.
لایق – انارشیسم را بوجود می آورد.
سیوان – همین اکنون پیامی از پاکستان دریافت کرده ام.خبرتشویق کننده است.آنها بالای ده نام بحیث عضو شورای بیطرف به توافق رسیدند.اگر این افراد به کابل بیایند،آیا وزرای شما استعفا خواهد داد؟
لایق – بلی،همینطور باید صورت بگیرد،شورا باید صلاحیت داشته باشد ازهمین حالا به تصامیم خود شروع کند.این مسئله موجب ثبات وضع خواهد شد.
سیوان – خوب است.پس ما روی آن به موافقه رسیدیم.اما هنوز مسئله نجیب الله به قوت خود باقیست.طوریکه شما میدانید او مانع اساسی در مذاکرات صلح شمرده میشد.ازمدت های طولانی من سعی داشتم تا این موانع را از مسیر راه بردارم.این کارساده ی نبود،بلاخره بتاریخ هجده هم مارچ نجیب الله را وادار نمودم تا اعلامیه ی صادر و روشن سازد که نه در شورای بیطرف و نه هم درحکومت مؤقت اشتراک میورزد.باوجودیکه استعفای رسمی نجیب الله را همه تنظیم ها تقاضا داشتند.ما آگاهی داشتیم که اگر او استعفا بدهد خلای قدرت بمیان می آید.تداوم حضور نجیب الله در کابل به روند صلح مفید نیست.زیرا مخالفین استدلال خواهند کرد که او در سیاست مداخله میکند.باوجودیکه او در کار رسمی هم نقشی نداشته باشد.بنابران بیرون ساختن مصئون او از کشور ضروری پنداشته میشود.هرگاه به او اتفاقی رخ بدهد تأثیرات نامطلوب بالای افغانستان از خود بجا میگذارد.اگرقرارباشد که روند صلح موفقانه انجام شود برای او تضمین خروج از کشور داده شود.
لایق – آنچه اتفاق افتاد دیشب زمانی که شما نجیب را کوشش داشتید خارج ازکشور انتقال دهید،حادثه تأسف آوری بود.به ویژه که ملل متحد را توانست دخیل سازد.عمل دزدانه نجیب الله که دزدانه میخواست از کشور فرارکند،مایه تأسف است.زیرا او نه با حزب ونه هم با دولت مشوره کرد.حتی حیات شما را بمخاطره روبه روساخت.اوباید به منزلش انتقال داده شود.ما امنیت و سلامتی او را تضمین می کنیم تا زمانیکه ما تصمیم بگیریم که کجا برایش اجازه رفتن داده شود.صفحه 107
سیوان – شما سازمان ملل متحد را در موقف دشوار قرار میدهید.نجیب الله درسازمان ملل متحد تقاضای پناهندگی نموده است.اگراورا دوباره برگردانیم تأثیرات منفی بالای روند صلح خواهد داشت.ما باید این مسئله را حل کنیم در غیر آن به یک معضله بزرگ بین المللی تبدیل خواهد شد که هیچکس عواقب آن را پیش بینی نخواهد کرد!برعلاوه چگونه من میتوانم اعضای شورای بیطرف را مجبورسازم به محلی سفرکنند که امنیت شان تضمین شود در حالیکه امنیت رئیس جمهور نجیب الله تضمین نمیشود.؟یگانه دلیل که ملل متحد در آن دخیل شد موضوع ازبین بردن موانع از روند صلح بود.هرگاه این موضوع فوری حل نشود،راه حل برای پرابلم های بزرگتر نخواهد بود.شما باید تصمیم بگیرید که کدام یکی مهم است؟ممانعت برای خروج نجیب الله ایجادکرد یا اینکه روند صلح ادامه یابد.این انتخاب شماست.
لایق – ما باید موضوع نجیب الله را قبل از این که اتفاق افتاد مورد بحث قرار میدادیم.
سیوان – ما موافقه کرده بودیم.برای ما وعده اخراج امن داده شده بود.چرا شماکاروان موترهای ما را اجازه ندادید که از گذرگاه های کنترولی عبورکند؟
لایق – در اینجا مقررات معینی وجود دارد که ما باید در تمام حالات آنرا مراعات کنیم نه تنها درموردشما.
سیوان – ما موافقه داشتیم.
لایق – در اینجا سوء تفاهم رخداده است.طوریکه من اشاره کردم مقررات معینی وجود دارد که در تمام حالات قابل تطبیق است.
سیوان – پس نجیب الله ما چه کنیم؟
لایق – نجیب الله میتواند باشما اقامت داشته باشد.برای او نباید اجازه بیرون رفتن ازمقرملل متحد داده شود تا زمانیکه یک فیصله در مورد او صادر شود که کجا برود؟ آیا جناب سیوان شما احساس امنیت در افغانستان نمی کنید؟این خود نشان میدهد که ما میتوانیم امنیت شما را تضمین کنیم.
سیوان – من به افغانستان نیامده ام که احساس امنیت کنم بلکه بخاطری که کشور شما را دوست دارم.باید خاطرنشان سازم که دفترم زیرضربات شلیک راکت قرارگرفت.هواپیمایم در حدود 72 سوراخ مرمی را در خود دارد.
لایق – شما خطرات بزرگی را متحمل شده اید.این صحیح است.در نتیجه شما شهرت واحترام فراوانی در سازمان ملل متحد برای خود کمایی کردید.بهرصورت حمله بالای هواپیمای شما ویا دفترشما ازطرف ما صورت نگرفته است.ما به ملل متحد احترام داریم و هرگز شلیک نمی کنیم.
سیوان – هدف اساسی اینست که چگونه صلح را به این کشور بیاورم.با نگهداشت نجیب الله در کابل،شما چیزی بدست نمی آورید.این موضوع محض جلو تأمین صلح را خواهد گرفت.حالا به موضوع دیگری میخواهم اشاره کنم از آنجائیکه شما مسئول امنیت میباشید.شما میتوانید اطمینان بدهید که در مقابل دفترسازمان ملل متحد در کابل تظاهراتی صورت نمیگیرد؟
لایق – شما مطئین باشیدکه تظاهراتی در مقابل مقرملل متحد صورت نمیگیرد.ازشما تقاضا داریم که نجیب الله را از مقر ملل متحد جای حرکت ندهید.تا زمانی که ما به یک فیصله میرسیم.
سیوان – من نمیتوانم کابل را ترک کنم،تازمانی که این مسئله حل نشود.قراربودکه امروز به مزار شریف پرواز کنم،اما نمیتوانم تا این مسئله حل نشود.امیدوارم که آنها برای خود این را توهین تعبیر نکنند.یک مفکوره دیگری در باره نجیب الله.چون که افراد و گروپ های مسلح سرکش تلاش خواهند کرد که به نجیب الله دست یابند،نباید به اعمال ماجراجوی در کابل تشویق شوند.(در این اثنا سیوان استعفانامه نجیب را پیش میکند که لایق بخواند.)
لایق – ما به این نامه ارزش قایل نمی باشیم واین نامه را هم به رادیوپخش نمی کنیم.
سیوان – ملل متحد هم آنرا پخش نخواهد کرد،لیکن رسانه های بین المللی یک نقل آنرا دارند.آنها نشرخواهند کرد.
لایق – مردم کابل خاموش اند.نشرآن مردم را متأثرنخواهدکرد وهم چنان ماخودرا درکابل مصئون احساس میکنیم.امنیت اطراف شهرخوب است.بلی!باید بگویم که یعقوبی وزیرامنیت دولتی خودکشی نموده است وفردا مراسم تدفین صورت میگیرد.
سیوان – فردا ساعت 9 بجه دوباره باهم ملاقات میکنیم.
لایق – البته.
موخذ:
1 – سقوط سوم،جمهوریت دوم
نویسنده:عبدالحمید محتاط
2 – گوگل ویکی پدیا.
(متن گفتگوی روانشادعبدالرحیم هاتف با بینن سیوان)
این ملاقات به تاریخ 20 ماه اپریل 1992 مطابق با 31 حمل 1371، در مقر ریاست جمهوری، در دفتر کار عبدالرحیم هاتف، چهار روز بعد از پناه بردن رئیس جمهور آنوقت، دوکتور نجیب الله، به دفتر سازمان ملل متحد صورت گرفته است. این صورت ملاقات به قلم دوکتور اقبال، عضو بورد ترجمان های وزارت خارجه که ترجمانی این ملاقات را به عهده داشت، در همان روز به تحریر درآمده است.
قابل تذکر است که تمام مترجمین بورد ترجمان های وزارت امور خارجه مکلفیت وظیفوی داشتند که جریان ملاقات های همه مقامات حزبی و دولتی را با نماینده گان دیپلوماتیک، به شمول بینن سوان یادداشت کنند و به مراجع مسؤول بسپارند.
برای رفع هرگونه سوء تفاهم احتمالی، متن کامل این صورت ملاقات را، بی کوچکترین کم و کاست، به قلم دوکتور اقبال، جنسا و بدون هیچگونه نتیجه گیری و پیشداوری شخصی در معرض قضاوت رفقا، دوستان و هموطنانی میگذارم که به درک دقیق تر رویداد های سرنوشت ساز آن زمان میباشند.
یادداشت
حرف (ه)، مختصر اسم عبالرحیم هاتف است.
حرف (س)، مختصر اسم بینن سوان است.
حروف (un) مخفف ملل متحد است.
حروف (oic) مخفف سازمان کنفرانس اسلامی است.
هاتف – از کجا باید شروع کرد .اکنون ما در تنگنا قرار گرفته ایم،خلای قانونی و خلای قدرت پس از اقدام اخیرنجیب الله ایجاد شده است.جمهوری افغانستان صادقانه خواهان پیاده شدن صلح در چهار چوب اعلامیۀ سرمنشی و طرح پنج فقره یی وی میباشد.
سیوان- قبل از آمدن 5 ساعت با صدراعظم پاکستان دیدم وی نیز میگوید که« دست و پاچه » می باشد. برخی رهبران مجاهدین در مجلس یک چیز میگویند برون مجلس انکار میکنند. همه کس در پی منافع گروپی ، تنظیمی و قومی است . هیچ کس در بارۀ آینده نمی اندیشد.
یقینآ دوران کنونی گرهگاه تاریخ افغانستان به شمار میرود.
بایست به خاطر اهداف بزرگ ملی از اهداف کوچک و کوتاه مدت صرف نظر کرد.
هاتف – آیا قوای ملل متحد نمیتواند در زمینه جلوگیری از خونریزی و جدال میان نیرو های گوناگون جلوگیری کند ؟
سیوان – نخیر در حال حاضر خطرناک تمام خواهد شد حتی احتمال استفاده نیرو های حافظ صلح هم مشکل به نظر میرسد . در این زمینه سرمنشی متردد میباشد .زیرا در یوگو سلاویا نتیجه خوب نداده است.
و برای افغانستان اکنون بسیار نا وقت شده است .در حال حاضر پس از 5 روز توقف امروز میخواهم فراخوانی به مردم افغانستان و سایر نیرو های ذیدخل در داخل و خارج طی کنفرانس مطبوعاتی بنمایم تا همه نیرو ها دست از جنگ و بر خورد برداشته و کشور را به تباهی مواجه نسازند. نجیب که یک مانع بود از صحنه برآمده است ، حزب وطن دیگر در قدرت نیست . و به احتمال قوی همهشان در مورد تشکیل یک شورای مؤقت بیطرف یا مؤقت مجاهدین موافقت خواهند کرد.
هاتف – میترسیم که بسیار دیر نشده باشد .
سیوان- بلی فکر میکنم دیر شده است یا شورای قوماندانان یا شورای مجاهدین به میان خواهد آمد.
هاتف – پلان صلح ملل متحد چه خواهد شد .
سیوان- ما پلان صلح برای ملل متحد نداریم پلان برای افغانستان بخاطر قطع جنگ و انتقال صلح آمیز قدرت بود کار را خود افغانها پیش میبرند.
هاتف – در حال حاضر فیر حتی یک مرمی مصیبت بزرگی به بار خواهد آورد . آیا این شورا ها ممکن است کدام شخصیت بیطرف مثل شاه سابق در رهبری بپزیرند.
سیوان – چه فایده ! البته این کار خود افغان ها است کی را در کجا و به کدام سطح میپزیرند.
هاتف- آیا پرابلم ربانی و گلبدین میتواند تحت فشار ها رفع گردد ؟
سیوان- متأسفانه این مسأله بسیار شکل فارسی و پشتو را گرفته . به من اطلاع رسید که عبدالحق حتی تا نغلو و سروبی رسیده است . خالص به پلچرخی اینها همه از انکشاف شمال میترسند . لست حکومت 16 نفری مجاهدین تهیه شده دران دو نفر دیگر از وحدت علاوه شده است.
هاتف – نقش روشنفکران اروپا و آمریکا چطور ؟
سیوان – آنها زنده گی خوب دارند خود را در جنجال نمی اندازند.
هاتف – OIC چطور ؟
سیوان – OIC کدام سابقۀ مؤفق و تجربه عملی در چنین حالات نداشته فقط اعلامیه صادر کرده میتواند و بس. ما با OIC تماس داریم پلان صلح ملل متحد را تأیید کرده اند.
سیوان – اکنون زمان برای تنفس است.
هاتف – بهتر است بگوییم مجال برای تنفس
هاتف – تماس وزیر خارجه را ( توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است )
هاتف – آیا ملاقات وزیر خارجه با مسعود را چگونه ارزیابی میکنید ؟
سیوان – خوب است تماس مستقیم و علنی آغاز شده . عملآ دیالوگ است و لی بهتر است توازن درین سمت دیالوگ حفظ شود تا صرف به شمال نه بلکه به مناطق دیگر نیز تماس گرفته شود تا دیگران تحریک نشوند.
وزیر از من دعوت کرد که با او یکجا نزد مسعود بروم . احتمالآ فردا به شمال بروم با مسعود و نادری دیدار کنم .
من دیگران را در جنوب و شرق زیاد دیدهام . شما چه فکر میکنید ؟
هاتف – تماس شما مفید خواهد بود . اگر از آنها دعوت کنید که پس بروند حالا زور بازوی شان را نشان دادند بهتر عقب بروند زیرا دیگران فکر میکنند مسعود به ادارۀ حزب نفوذ کرده است . اگر عقب بروند دیگران تحریک نخواهند شد .
سیوان – من شبی که در میدان هوایی آمدم 50 نفر کشته شد البته همان شب که نجیب میخواست برود . به من اطلاع رسید که همه چیز آماده است . من فکر میکردم که همانطوری که در 18 مارچ در مورد اعلامیه خود به همه شما ها مشوره کرد، درین مورد نیز به تفاهم با همه شما ها خارج میشود . و انتظار داشتم که مقامات حزبی و دولتی به وداع وی نیز آمده باشند.
ولی میدانی چه شد . از ورود من استقبال عجیب و غریبی شد. دورادور طیاره ام را قواء گرفت و تفنگهای ماشیندار ثقیل به طرف طیاره هدف گرفتند من فکر میکردم لحظات آخر زندگی من است. به هر صورت بزودی دلاور ، عظیمی و صاحبمنصبان دیگر پیدا شدند از گیر مو دراز ها خلاص شدم . از آنها تقاضا کردم که طیاره اجازه دهند پس برود و همینطور شد.
یادداشت مترجم : به گمانم قوای دوستم آنجا را گرفته است
اشاره مترجم : این بخش به خواهش خودش « بینین سیوان » off record بود «یعنی دستگاه ضبط خاموش شده بود»
سیوان – اکنون خورسندم که مقامات حکومتی و حزبی موافقت دارند تا نجیب هرچه زود تر خارج برود. من نزد وزیر خارجه با سفرای هند و روسیه و شارزدافیران ایران و پاکستان رفتم و همه تقاضا کردیم که او را اجازه دهند که از افغانستان خارج شود. روز دیگر شارزدافیران فرانسه ، ایتالیا ، ترکیه و چین به همین منظور نزد معاون وزیر خارجه کاویان رفتند . باید او بطور مصؤون از کشور خارج شود و این امر اکنون به جزء پروسۀ صلح مبدل شده است.
هاتف – شخصآ یا با افرادی که همراه اش استند .
سیوان – خودش مهم است . مشوره من این است که دیگر افراد همراهش نظیر توخی و غیره نیز بروند.
هاتف – کجا میخواست برود ؟ هند ؟ یا کدام جای دیگر ؟ زیرا هند گفته که به او پناهندگی نمیدهد ؟ و پاکستان هم گفته که پناهندگی نمیدهد ؟
سیوان – یک بار از کشور برون شود باز احتمال است !
هاتف – از نظر قانونی او باید استعفا بدهد . ما را در خلای قانون قرار داد . قانونآ استعفا نکرد . معاون اول را تعین نکرد . تمام مراحل را از اعلامیه گرفته تا آمدن حکومت موقت من از نظر قانون برایش تنظیم کردم ولی همه ما را اغفال کرد. و این کار خوب نیست . باید او حد اقل در تلویزیون خطاب به مردم استعفا کند .
سیوان – این کار احساسات را تحریک خواهد کرد . وقت کم است قانون را بگذارید به جایش ، تمام سیستم تان در خطر است . چیزی عاجل بکنید .
هاتف – مشکل در میدان هوایی است . باید تدبیری در میدان گرفته شود . اگر نیرو های موجود بزور دور شوند وضع مشکلتر میشود . و پرابلم های جدید آغاز میشود . لهذا اگر به احمدشاه و دوستم بگویید تا فشار آورند زیرا احمد شاه آدم با کلتور است . و میتواند دوستم را تحت فشار آورد تا از میدان دور شوند . نمیدانم چطور آمدند کی آنها را آورد .ومیدان را اشغال کردند. نمیدانم .
سیوان – وقتی که آنها آمدند دیگران گریختند.
سیوان – به هر صورت باید اکنون همکاری صورت گیرد.
هاتف – با UN و سیعآ همکاری کردهایم . من خودم همه کار ها را گام به گام با نجیب الله پیش بردم . متن استعفا نامه اش را در هفت صفحه ترتیب کردم گفتم که کدام کارهای قانونی باید یکی پی دیگر اجرا شود . تا خلاء قانون و خلاء قدرت ایجاد نشود . نمیدانم بیخبر من چرا این تصمیم آخری را گرفت
we are in total vacume of power
ما مطلقآ در خلاء قدرت قرار داریم .
او حتی کفیل برای خود انتخاب و تعین نکرد. در سابق جایی که میرفت مرا کفیل میساخت.
سیوان – او ترسید. حالا شما قانونآ معاون وی هستید.
هاتف – بلی و لی در گذشته معاون اول « توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است »
هاتف – معاون اول فقط کشتمند بود . معاون اول باید از طرف رئیس جمهور پیشنهاد شود و پارلمان منظور کند و سپس با فرمان رئیس جمهور تعین می شود.
سیوان – صحت کشتمند چطور است .
هاتف – صدایش را از بی بی سی BBC شنیدم و معلوم میشود که خوب باشد.
نمیدانم چه کنیم خلاء مطلق قدرت ایجاد شده است متأسف هستیم. درین کار های اخیر نجیب الله هیچ کاری را قانونی نکرده است دشواری مطلق قانون و خلای قدرت موجود است وقت هم کم است باید حد اقل استعفا میکرد ولی نکرد.
سیوان – باید آزاد شود (روی «آزاد شود» توسط مترجم خط کشیده شده است) برود
هاتف – آزادی اش ( روی «آزادی اش » توسط مترجم خط کشیده شده است ) رفتنش به دست خالقیار است که رئیس حکومت است.
موخذ:سایت وزین آریایی .
افشای این اسناد توسط محترم عبدالوکیل سابق وزیر امور خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
فشرده مذاکره بینن سیوان با محترم عبدالوکیل وزیر امور خارجه جمهوری افغانستان.
بینن سیوان – به نماینده گی ازسرمنشی عمومی ملل متحد از حکومت شما تقاضامیکنم تابرمبنای بشرخواهی امنیت عزیمت رئیس جمهور پیشین را با همرکابانش از افغانستان به خارج تضمین کنید.من باور دارم که این همکاری روند صلح را کمک خواهد کرد.این یک مسئله عاجل است.
وکیل – هنوز برای حل صلح آمیز ناوقت نشده.اما آیا از حکومت ما قبلأاین همکاری را تقاضا نموده بودید.درصورت مشوره آنگا حل این مسئله خیلی ساده بود.ضرب المثل افغانی است:دیرآید خوش آید.ما موافقیم که تمام جوانب نجیب الله را بحیث یک مانع عمده قلمداد میکردند.ما امیدواربودیم که پرواز او یکجا با سایرکارمندان دولتی بشکل آرام و صلح آمیز انجام شود.تا آخرین روزی که نجیب الله در دفتر خود بود،اوهمیشه تکرار می کرد که هرگز اجازه نخواهد داد خلای قدرت ایجاد شود.او خواهش انتقال صلح آمیز قدرت را داشت.ناگهان وبدون هرگونه فشار ازطرف حکومت یا حزب ویا مردم،باعمل فرارناکام را که انجام داد،هرکسی را بشمول سازمان ملل متحد درموضع دشوارقرارداد.این یک عمل شرم آوربود.
درمذاکرات قبلی با سازمان ملل متحد،من آرزومندی خود را بیان داشتم که نجیب به اقامتگاه خود برگردد.درآنجا مصئون خواهد بود.چرا او تصمیم گرفت که خلای قدرت را بمیان آورد و موجب ایجاد وحشت شود؟ آیا شما مرا اجازه میدهید که وظیفه خود را ترک کنم و خلای قدرت را بوجود آورم؟
آیا سازمان ملل متحد از حیات یک نفرنگرانی دارد؟واز حیات همه اعضای حکومت نگران نیست؟ آیا ازسرنوشت همه کشورنگران نیست؟ هرفردی باید ازمساعی ملل متحد سود ببرد.هیچ کس در سراسر دولت افغانستان این عمل را توقع نداشت؟چرامشوره با حکومت،نیروهای مسلح درمیان نبود؟ بهرحال ما همکاری کلی خودرا با سازمان ملل متحد انجام میدهیم.
اگرما نجیب را اجازه خروج از کشور بدهیم چگونه ما مردم خود را معتقد سازیم که ما راه درست را انتخاب کرده ایم؟ درپرتواعمال غیرقانونی که نجیب انجام داده مردم افغانستان ازما پرسش می کند.ما مردم افغانستان را ازصورت مذاکره امشب درجریان قراردهیم.اما مردم را درجریان تقاضای جامعه جهانی به نمایندگی از نجیب آگاه سازیم.وپاسخ آنها را با خود داشته باشیم وبعدازآن با درنظرداشت منافع ملی اقدام مناسب را اتخاذ خواهیم کرد.
بینن سیوان – من ازکشانیدن این موضوع به رسانه های گروهی تشویش دارم.زیرا موجب آشفتگی خواهد شد.
وکیل – من بار دیگریادآورمیشوم اگربا ما مشوره میشد،ما موافقه میکردیم که نجیب بصورت صلح آمیزکشور را ترک کند.
بینن سیوان – مافکرمی کردیم که نجیب باشما مشوره نموده است.اما برای توضیح وتفصیل موضوع وقت ندارم.این مسئولیت او بود.
وکیل – آیا شما میدانید که نجیب چقدرطلا را ازکشورقاچاق کرد؟اونمیتواند بدون طلا کشوررا ترک کند.
بینن سیوان – من آگاهی ندارم ومن تنها به پیشبردن روند صلح علاقمند میباشم.
کاروین دریادداشتهای خود می نگارد که روز هجدهم اپریل ساعت ده ونیم شب عزم ملاقات نجیب وجنرال توخی را کردم که در منزل فوقانی عمارت ملل متحد اقامت داشتند.درآن روز وکیل وزیر خارجه،نجیب را بحیث یک«دکتاتورمنفور»محکوم کرده بود.در اولین ملاقات،به نجیب گفتم که موضع وکیل غیرقابل کرنش است.اواستعفای نجیب را با لحن تند«غیرقانونی»میداند.وکیل اظهارداشت که:چرا قبل از استعفا با حزب وطن و حکومت مشوره نکرده است؟باوجودی که نجیب شکسته به انگلیسی صحبت میکرد.لیکن بقدرکافی هدف خودرا میتوانست افاده کند.نجیب گفت:شب قبل ازفرارنافرجام،وکیل نزد اوآمده بود وبه سرنوشت عزلت گزینی دایمی نجیب گریسته بود.
سپس نجیب از سیوان خواهش نمود اگردادگاه مردمی را دایرکند.اوحاضراست درمعرض دادگاه مردم قرارگیرد.بشرطی که اودریکطرف میزدادگاه و تمام حزب وطن درطرف دیگرقرارداشته باشند.اوچلنج میدهد! آیا سیوان این تقاضا را برآورده میسازد؟
مسلمأکه نجیب درباره هرعضو حزب وطن دوسیه ترتیب داده بود.این یگانه دلیلی بود که همه اورا میخواستند نابود سازند.
سیوان بدون این که به پرسش او پاسخ دهد گفت:آیا نجیب خود را راحت احساس میکند؟آیا اوغذا صرف کرده است؟آیا او استراحت کرده است؟آیا اوفکرمیکند که همه چیزمطابق میلش است؟(123)تقاضای بینن سیوان برای رهایی داکترنجیب ازپناهگاه دفترسازمان ملل متحد توسط شورای اجرائیه حزب وطن رد گردید وتصریح شد که شورای مرکزی حزب وطن صلاحیت رهایی رئیس جمهور را ندارد،این قانون اساسی افغانستان است که درباره سرنوشت شخص رئیس جمهورتصمیم میگیرد.برخلاف،مردم افغانستان ازسایرسازمان ملل متحد ونماینده ویژه آن جناب بینن سیوان سخت متأثر اند که این اوضاع ناگوار را در افغانستان بوجود آورده.
طوریکه بعدها افشا گری وشایعاتی در حلقات آگاه دولتی پخش شد،جناب سیوان درمعاملات خصوصی ناشفاف پشت پرده،با داکترنجیب سخت اشتغال داشت.اکنون که جهانیان با این درامه شگفت انگیزوناکام آگاهی دارند،ولی بینن سیوان بیهوده سعی داشت تا از این افتضاح وبدنامی خود را نجات داده،به جوامع بین المللی و مردم افغانستان،که انتظار نتایج تلاشهای نماینده خاص سازمان ملل متحد را در سالهای اخیرداشتند،خودرا غیر مسئول جلوه دهد.
جوامع بین المللی ازتقررکارمندان بی کفایت سازمان ملل متحد در مسئله افغانستان،تجارب تلخ آموختند،اما فلیپ کاوین،به یقین یهودی تبارعضوسازمان استخباراتی ایالات متحده آمریکا که سایه وارسیوان را درروزهای دشوارتاریخ افغانستان دنبال می کرد،ازشیوه کارودرایت آمرخوددفاع کرده،میگوید:نباید تلاشهای بینن سیوان راپوچ و بی مفهوم جلوه داد.اوضاع ناهنجارحاکم بود وهمچنان زمان هم نا مناسب بود.سیوان تلاش کردبا اوضاع برخورد عقلانی کند،اوضاعی که مناسب وبیهودگی را باخود داشت.اوناگزیربا احتیاطی که پیشه کرده بودو باهمه واقعیت های خیال انگیزی که داشت،توسط رهبرانی ضربه خورد که برای نجات شان مساعی بخرچ میداد.او گزینه دیگری در اختیار نداشت به جزآنکه به آنها باورداشته باشد.ولی او را فروختند.یا بعباره دیگر تا اندازه یی که روند صلح را برهم زدند.117
تعداد قلیلی شخصیت های حکومتی بودند که از روند صلح ملل متحد حمایت میکردند ولی نسبت به یکدیگر بی اعتماد بودند.سرانجام ملل متحد بنابر دخیل بودنش در تلاش فرارنجیب الله وفراهم آوری پناهندگی برای او خود را بخشی از پرابلم ساخت نه بخش حل آن.سازمان ملل متحد نزد کسانی که همکاری شان ضرور بود،اعتبارخودرا از دست داد.119
بعدازآنکه بین سیوان مذاکرات خود را با شورای اجرائیه حزب وطن درآن صبحدم انجام داد با شتابزده گی به ملاقات معاونین رئیس جمهور شتافت.
من با بینن سیوان قبل از اینکه با سایر معاونین دیدن نماید او را بتاریخ 14 اپریل در دفترکارم ملاقات نمودم.این البته نخستین باری بود که بینن سیوان در دوره ماموریت چندین ساله خود بدفترم سری زد،در حالیکه به مثابه مسئول روابط بین المللی،بایست همه تماسهای او با شخصیت های دولتی از طریق دفترم تنظیم میشد!اما سیوان بنابرملحوظات ومعاملات غیر شفاف که پیشه داشت،کوشش کرد که معاونین را در حاشیه قراربدهد وبه معاملات خصوصی که منافع هردوطرف،مطرح بود بپردازد.
بهرحال!غایه اصلی ملاقات،نجات رئیس جمهور از چاه بود که سیوان او را در آن چاه افگنده بود.بعد از تعارفات معمول دیپلوماتیک،از او پرسیدم که میشود به تلاشهای که در راستای حل معضله افغانستان تابحال پیش برده اید خوشبین بود؟نتایج مذاکراتی که با مجاهدین انجام داده اید،از چه قرار است؟
درپاسخ گفت:
“باید نخست از رهبران مجاهدین در پشاور شکایت کنم.سیوان رهبران تنظیم های مجاهدین را محکوم کرد که قادر نیستند نفاق را از میان خود دور و به یک وحدت پایداربرسند…..”
درصحبت او مداخله نمودم و افزودم:ما نمیتوانیم حقایق را نادیده بگیریم.این رهبران چهارده سال است که بین خود می جنگند و در عقب آنها دستهای دیگری قرار گرفته است که از وحدت شان جلوگیری میکند.ممکن است گذشت زمان آنها را به مسئولیت های شان متوجه سازد و باید برای حل منازعه افغانستان اتحادداشته باشند واز موضع مشترک برخورد کنند.
بنابران از آقای سیوان پرسیدم که چرا جناب شان بافرماندهان مجاهدین که درداخل کشوربا جنگ اشتغال دارند تماسهای خودرا برقرار نکردند؟زیرا فرماندهان مجاهدین نیروی اساسی میباشند که فشار جنگ را در داخل کشوربدوش دارند.
درپاسخ بینن سیوان گفت:دراین راستا سعی زیادنمود،ولی سودی نبخشید وکدام نتیجه هم به بار نیاورد.صحبت ما برای مدت کمتر از یک ساعت بطول انجامید و در اصل میخواست که مسئولیت فرار نافرجام را بدوش نگیرد.ولی من اورا متوجه نمودم که فرار رئیس جمهور کشور قمار خیلی خطرناکی بود وبدون تردید که برای مردم افغانستان وامر صلح آسیب بزرگی به بار آورده است.چه کسی مسئولیت آنرا به دوش خواهد داشت بجزشخص شما؟ نجات داکتر نجیب ازحالت موجود،درصلاحیت هیچ شخصی نیست ودر این موردحسب قانون اساسی کشوردراین مورد عمل صورت خواهد گرفت.
سیوان،به شکل سرافگنده از دفترخارج شد با سایر معاونین رئیس جمهور نیز به مذاکره پرداخت.محترم سرابی و هاتف،معاونین ریاست جمهوری به نوبه بینن سیوان نماینده خاص سرمنشی ملل متحد را به اشتباهاتی که انجام داده بود ملامت نمودند وتاکید کردند که هیچ گونه صلح در افغانستان بدون سهم فرماندهان مجاهدین در داخل کشور مانند احمد شاه مسعود،فرمانده عبدالحق،فرمانده حزب اسلامی و سایرین عملی نمی باشد.باید بحیث نماینده خاص سرمنشی توجه خود را به جای دیگر معطوف میکرد که کلید باز نمودن گره معضله کشور بدست آنها قرار داشت نه در شورای پشاور!البته موضع معاونین مذکور درقبال رهائی داکترنجیب یکسان بود که سرنوشت او را فقط قانون اساسی و مردم افغانستان میتواند حل کند وبس!در اینجا لازم است اگر کمی به سالهای قبل مراجعه کنیم ودرباره نقش بینن سیوان بحیث کارمند سابقه دار سازمان ملل متحد در عراق نظربه افگنیم.واقعیت ها کمی روشن خواهد شد.وما پیرامون این چهره سازمان ملل متحد در ابهام بسر نخواهیم برد.
در دهه سالهای نود قرن بیست،زمانی که بینن سیوان حسب فیصله شورای امنیت در عراق بحیث آمرپروژه “مبادله نفت در برابرمواد غذائی”ایفای وظیفه میکرد.در دادگاه نیویارک بحیث رشوتخور توسط دادستان منهاتن محکوم گردید.که ازصدام حسین رئیس جمهور پیشین عراق رشوت گرفته بود،در اعلامیه مشترکی که از طرف دادستان منهاتن و پولیس فدرال به نشر رسیدگفته شده:بیشتراز یک سال می شود که رئیس سیستم احتیاطی فدرال،پاول والکر به نمایندگی از سازمان ملل متحد تحقیقاتی را پیرامون تخلفات کلی انجام داد که در برنامه”مبادله نفت در برابرموادغذائی”ایفای وظیفه میکرد. بین سالهای 1996 و 2003 زیر سلطه حاکمیت صدام حسین در عراق صورت گرفته بود.
به باورهمگان که بینن سیوان یکی از بدنام ترین وفاسدترین کارمند عالی رتبه سازمان ملل متحد بود که در سراسر دوران ماموریت اش در این موسسه به نفع خود و به سود حلقات زورمند فعالیت داشته و در نتیجه اشتباهات فاحش او،ضربات سنگینی به مردم افغانستان به ویژه داکتر نجیب وارد نمود که در تاریخ جبران پذیر نمی باشد.گرچه او از چنگال دادگاه منهاتن نیویارک فرارکرد و درقبرس،زادگاهش خود را پنهان نمود،اما لکه بدنامی وی برای همیشه در تاریخچه سازمان ملل متحدثبت باقی خواهد ماند.
نقش احمد سرور سفیر افغانستان در هند، در آستانه سقوط جمهوری افغانستان
عوامل وعلل سقوط جمهوری افغانستان بی شمار است؛ از جمله افراد تصادفی که براساس مناسبات فامیلی و رفاقت های شخصی به مقامات بالایی دولتی رسیده و مدت طولانی از اعتماد واعتبار زیاد وخاص برخورداربودند، در لحظات حساس و سرنوشت ساز، اولین کسانی بودند که از عقب بر نظام خنجر وارد و با “غنایم” فراوان، فرار را بر قرار ترجیح دادند. یکی از این اشخاص احمدسرور است که آخرین وظیفه اش سفیر کبیر افغانستان در هند بود و مستند به گزارش های کارمندان وزارت امنیت دولتی، در آستانه سقوط دولت وظیفه را بدون استیذان مرکز با مقدار پول زیاد و ده ها بکس رسیده از کابل، ترک نموده است.
برای شناخت احمدسرور باید علاوه کرد که موصوف از اعتماد خاص مقام ریاست جمهوری برخوردار بود؛ چنانچه بر اساس یادداشت های نشر شده سلیمان لایق (که خود مهره مرموز دیگری در آن نظام بود) زیر عنوان ” آغاز بدون انجام”، که جریان مذاکرات هیات افغانی را با اشتراک سلیمان لایق و نجم الدین کاویانی در لیبیا با نماینده حزب اسلامی، غیرت بهیر و کریاب بازگویی نموده، چنین میخوانیم:
« بهیر (غیرت بهیر نماینده خاص گلبدین): شارزدافر شما سرور (احمد سرور در سال 1989 شارزدافر افغانستان در لندن بود) در لندن به رفقای ما مراجعه کرده و خواسته بود که آقای دوکتور نجیب میخواهد با برادر حکمتیار در لیبیا، عراق، سوریه، طریش و یا سویس ملاقات کند. بعداً وقتی من به لندن رفتم سرور در یک رستورانت با من ملاقات کرد و تقاضای داکتر را برای ملاقات با حکمتیار صاحب ابراز نمود. من بوی گفتم این ملاقات ساده نیست باید برای آن مقدمه چید و قبل برین ملاقاتی در قدمه های پایین صورت گیرد…» صفحه 17 کتاب ذکر شده
در صفحه 19 کتاب ذکر شده آمده است: « بهیر: در لندن و جده با سرور همین تفاهم را بعمل آورده بودیم. او اطمینانداده بود که داکتر نجیب قدرت را تسلیم میکند.»
و این هم متن تلگرامهای کارمندان اداره امنیت که از روی صفحات ۱۰۹۵ـ ۱۰۹۸ کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” باز نویسی و بر علاوه کاپی آن تلگرام ها نیز ضمیمه گردیده است:
فرید منیر
***
تیلگرام واردۀ مورخ ۱۸ـ۱ـ۷۱ شماره ۱۹۵ از سفارت دهلی به مقام وزارت امنیت دولتی برای نیومن (سید ضمیر الدین میهن پور)
به اساس اطلاع شنکر دریور سفیر:
شب جمعه بر شنبه ساعت یازدۀ شب موترلاری داخل منزل سفیر گردیده یکتعداد بکس ها انتقال شده از کابل را در آن جابجا و پنج بکس اموال خویشرا نیز در آن جابجا نموده توسط نعمت بادیگارد محترم داکتر صاحب به جای دیگر انتقال دادند. قابل تذکر است که سفیر ویزۀ آلمان به اعتبار سه ماه را اخذ نموده است. با احترام بریالی آرین
موضوع از گزارش مقام محترم وزارت گذشتانده شد هدایت دادند، محل که بکس ها منتقل گردید تثبیت شود. امضاء نیومن (سید ضمیر الدین)
***
تیلگرام وارده ۲۰ ـ ۱ ـ۷۱ شماره ۲۲۰ از دهلی برای رفیق محترم نیومن:
شب ۷ اپریل ۳۲ بکس آهنی دیگر توسط نعمت الله به جای نامعلوم انتقال داده شد. سفیر تمام لباس ها و اشیای زینتی اقامتگاه را بسته بندی نموده و هر لحظه امکان میرود که هند را ترک گوید. در چنین موقع ما چه باید کرد.
مسئله دیگر چک بوک های دالری را نزدش خلاف مقررات اداری نگهداشته کارمندان سفارت که معاش نه گرفته اند نگران اند که چک ها بدون پشتوانۀ بانکی نباشد. آرین
لطفا به هر قیمتی که میشود از سرقت اموال دولتی بدون ماجراجوئی جلوگیری شود. و جداً از نامبرده تقاضا گردد تا چک بوک های پولی سفارت را تسلیم نفر دوم نماید. نیومن (ضمیرالدین میهن پور)
***
تیلگرام وارده ۲۰ ـ ۱ ـ۷۱ شماره ۱۵۰
عاجل و فوری از دهلی برای رفیق محترم نیومن:
یک روز قبل از آمدن دوکتور شیربهادر در دهلی به تعداد ۴۵ صندوق های آهن چادر به اندازه های مختلف از آدرس ریاست جمهوری به ریزرویشن سفارت برای احمد سرور انتقال گردید. تا جاییکه معلومات بدست آمد این بکس ها حاوی ظروف قیمتی و اشیای دیگر بوده است. علاوتاً تا امروز به مبلغ سه و نیم میلیون کلدار پاکستانی از طریق احمد سرور برای رفیق شعیب و ولی الله و عبدالواسع جهت تبادله به کلدار هندی و بعداً به دالر تحویل داده شده که نمونه های آن نزد ما موجود است. قرار معلوم مقدار دیگری کلدار نیز نزد مذکور باقی است که آنرا از طریق اجنت های خارج سفارت در بازار آزاد تبادله خواهد کرد. اطلاع موجود است که مهاجرین و گروچهای مخالف از آمدن بکس ها و تبدیلی شیر بهادر اطلاع حاصل نموده اند و احتمال دارد بالای منزل سفیر غرض دستیابی به اموال حمله نمایند.
ما سه رفیق اسناد اپراتیفی را با اسناد شفری در محل مصئون جابجا نموده ایم. هر زمانیکه خطر جدی متوجه گردد آنرا حرق خواهیم کرد. لطفاً هدایت دهید ما در برابر این اقدام ناجوانمردانه آنها چه بکنیم با احترام.
به گزارش مقام محترم وزارت رسانیده شد. آنچه میتواند هدایت داد. توجه جدی نمائید تا اموال وارده تشخیص شود. ثانیا با مذکور تماس گرفته و گفته شود آبرو و عزت جمهوری افغانستان را پایمال نسازند. ثالثاً توجه گردد تا مخالفین نتوانند به سفارت جمهوری افغانستان دست به تجاوز ببرند. امکانات ما را در میان تنظیم های مخالف آگاه سازید. نه آنطوریکه گویا ما موافق هستیم بلکه سفارت و بخصوص اسناد اپراتیفی ما از تعرض مصئون بماند. تن تن رفقا مسئول اند تا از امنیت شخصی خود و اسناد اپراتیفی نگهداری نمایند. من شخصا با رئیس جمهور محترم نجیب الله صحبت خواهم کرد تا با این افتضاء خاتمه دهند. از جانب محترم وزیر امنیت هدایت حاصل نمودم تا توجه شما را برای نظلرت دقیق به اعمال احمد سرور متوجه سازد. نیومن (ضمیر الدین میهن پور)
کتاب های ذیل نیز در اینمورد نوشته های دارند.
کتاب آغاز بدون انجام نویسنده سلیمان لایق
کتاب دسایس پنهان چهره های عریان نویسنده گلبدین حکمتیار
*********
جلد دوم
صفحه 637-638-639
سرطان 1370ریس جمهور نجیب الله با آنکه در یک تصمیم فردی با بازگشت ” ببرک کارمل ” موافقه نموده است، از باز گشت او ناراضی است و روزی در جلسه هیات اجراییه و در غیاب محمود بریالی، از هیات اجراییه میخواهد که ” در ارتباط موجودیت ببرک کارمل در کابل ابراز نظر نمایند”. و به این نتیجه میرسند که ببرک کارمل را در جلسه هیات اجراییه دعوت نمایند. واما در هیات اجراییه چه گدشت؟
••
ساعت چهار بعد از ظهر، ببرک کارمل در حالیکه لباس عادی و غیر رسمی به تن داشت وارد اتاق شد. همه به شمول نجیب الله با او مصافحه و احوال پرسی نمودند. ببرک کارمل به طور طبعی در صدر جلسه قرار گرفت. وی وضع ناآرام داشت و نمی دانستند که با او چه بگویند. زیرا وی شخصیتی بود که سالهای متمادی رهبر و الهام بخش همه در امور کار حزبی و مبارزه بود. نجیب الله هم خود نمی دانست که از کجا شروع کند. وی بیشتر از هر کسی دیگر در جریان زنده گی حزبی اش تلاش نموده بود تا وفاداری و اعتماد خود را بیشتر از دیگران به ببرک کارمل نشان بدهد. سرانجام با احتیاط و ترس برای ببرک کارمل گفت: ” صحت شما چطور است رفیق کارمل؟ ما همه اعضای اجراییه میخواهیم که از شما مطالبی در باره اوضاع داخلی و خارجی کشور بشنویم. ما به مشوره های سودمند شما نیاز داریم.” ببرک کارمل فورا در جواب گفت: ” طوریکه شما مشاهده میکنید، صحت من خوب بوده و خوب است. من طی سالها یک انسان دور نگهداشته شده از وطن، مردم و همه چیز بوده ام. شما ماشاالله رهبران و دولت مردان بزرگ هستید و همه موضوعات را خوبتر میدانید. به مشوره من ضرورت ندارید. باز هم اگر شما لازم میدانید مشوره خواهم داد.
••
قرار نگاشته محترم عبدالوکیل، زنده یاد ببرک کارمل، با ریس جمهور نجیب الله چها پرسش را در باره ” وحدت حزبی ” و ” تماس با مخالفان ” و قطع کمک های شوروی ” و ” مسایل ملی ” مطرح میکند. ریس جمهور پاسخ نمی دهد و اما با ببرک کارمل ” مناقشه و جدل ” میکند و ببرک کارمل ” بعضا جدی و بعضا با نیشخند ” پاسخ میدهد. ادامه را از قلم محترم وکیل میخوانیم:.
•••
سر انجام ببرک کارمل میگوید: بفرمایید به من چه میگویید؟ و چرا مرا اینجا احضار کرده اید؟ ” همه انتظار داشتند پیشنهادی را که دو روز قبل هیات اجراییه به عهده نجیب الله گذاشته بود، به ببرک کارمل بگوید. ولی برعکس نجیب الله جرات نکرد تا تقاضایش مبنی بر برگشت دوباره کارمل به مسکو و یا جای دیگر را به او ابلاغ کند. زیرا خودش چند روز قبل طی صحبت تیلیفونی ( بی انکه هیات اجراییه را در جریان بگذارد) از ببرک کارمل دعوت کرده بود تا به کابل بیایید و مانند گذشته، رهبری حزب را مشوره بدهد. زمانیکه نجیب الله ترجیع داد سکوت نمایید، اجبارا سایر اعضای اچراییه جرات نمودند و مطلب را با ببرک کارمل در میان گذاشتند. بعد از اظهارات مختصر یکی دو تن اعضای هیات اجراییه، محمد اسلم وطنجار با بسیار احتیاط، به کارمل گفت: ” رفیق کارمل، همه ما به خودت احترام داریم و نمی خواهیم در وضع موجود برای خودت مشکلاتی به وجود آید. اگر دوباره به ماسکو برگردید برای همه بهتر خواهد بود … ” هنوز سخنان وطنجار ختم نشده بود که ببرک کارمل خطاب به وطنجار گفت: ” رفیق وطنجار، خودت میدانی که در مطالب بزرگ و سرنوشت ساز کشور دخیل بودی، بهتر است ساکت باشی و چنین حرفهای را بر زبان نیاوری! ” وطنجار خاموشی اختیار نمود. سلیمان لایق باب سخن با ببرک کارمل را باز نمود و برایش با صراحت گفت: ” رفیق کارمل، با آمدن خودت در کابل، دو مرکز در حزب و دولت به وجود آمده است. بهتر است به این وضع خاتمه داده شود. موجودیت خودت، به وحدت و همبستگی حزب لطمه میزند. تقاضای ما اینست که به ماسکو بر گردید”. در پی این بیانات، مشاجره سخت میان ببرک کارمل و سلیمان لایق درگرفت و در پاسخ لایق گفت:” لایق صاحب چرا نمی گویی که یک مرکز خودت هستی. سالهاست که بعضی مسایل را خلاف برنامه و سیاست حزب در میان اعضای حزب دامن میزنی و اکنون آنرا تشدید بخشیده ایی. من تصمیم دارم در وطنم بمانم و بمیرم. من هیچ جای دگر نمی روم و همینجا هستم. شما هم زندان دارید وهم قدرت و هر چه در اختیار دارید، صرفه نکنید. این تصمیم من است. ”
••••
زمانیکه نوبت به من رسید، مطالب ذیل را با ببرک کارمل بیان داشتم:
1: رفیق کارمل ما از دیدن شما خوشنودیم و به شما احترام زیاد قایل هستیم اما به صراحت بگویم زمانی را که شما برای آمدن تان انتخاب نموده اید، بسیار حساس است. کاش شما در وقتی که قوای شوروی از افغانستان خارج میشد، در پهلوی قرار میگرفتید و از افغانستان بیرون نمی رفتید.
2: راجع به بر گشت شما به کشور، رفیق نجیب با هیچ کدام ما مشوره نکرده و هم در مورد برخوردی که فعلا در اینجا با شما و رفیق بریالی نموده، کار شخصی خودش بوده و با هیچکس مشوره نکرده است. اگر با ما مشوره میکرد، هیچ یک از ما با بازگشت تان در این وقت حساس موافق نمی بودیم.
3: ما همه میدانیم که نجیب الله را شما بالا کشیدید و در زمان رمام داری تان اختیارات بی حد و حصر را به وی داده و اعتماد فوق العاده بالای وی داشتید و بار ها می گغتید که مانند فرزند تان است. حالا که نجیب الله سیاست جدید مصالحه ملی را را پیش گرفته است و نتایجی هم به سطع ملی و بی بین اللمللی برای تامین صلح و قطع جنگ به وجود آمده است. بگذارید این پروسه را پیش ببرد. من میدانم که قلب رفیق نجیب آنقدر بزرگ نیست که شما را تحمل کند. وی از تاثیر معنوی شما در حزب به هراس است و فکر مینماید که موجودیت شما در کابل، مشکلات و موانعی را برای تحقق سیاست های وی به وجود می آورد.
4: رفیق کارمل شما میتوانید دوباره به ماسکو و یا جای دگری بروید. ما به شما وعده میدهیم که هر وقت خواسته باشید، بحیث رهبر سابقه دار و بنیادگزار حزب ما، به وطن رفت و آمد کرده میتوانید و بسیار مقبول خواهد بود که همه بدانند ما به رهبران و بزرگان حزبی و دولتی خود احترام خاص قایل هستیم.
بهر حال، ببرک کارمل در برابر حرفهایم یک حرف هم جواب نداد و انرا با دقت بی انکه به طرف من نظر بی اندازد، می شنید یا اصلا آنرا ناشنیده می گرفت و یا اینکه در ته دل آنرا تایید میکرد. جلسه به همین منوال خاتمه یافت و نجیب الله، ببرک کارمل را تا منزل تحتانی همراهی کرد و نزد ما آمد و گفت: ” میدانید رفیق کارمل در وفت مشایعتش برایم چه گفت؟ او گفت، بالای رفیقایت اطمینان نداشته باش! یکی از آنها با تو نیست”.
••
جلد دوم
صفحه 109-110
جناب عبدالوکیل وزیرخارجه پیشین در کتاب از پادشاهی مطلقه الی … در صص ۱۰۹ – ۱۱۰ جلد دوم از دیدارش با ادوارد شوارد نادزه در مورد کودتای احتمالی تنی صحبت می کند ، می نویسد که پس از بازگشت تمام مطالبی که بین وی و شوارد نادزه رد وبدل شده بود با داکتر نجیب در میان گذاشت . اما وی نه تنها آن حرف ها را جدی نگرفت بل که گفت : « رفیق وکیل این معلومات تان رابا رفیق شیوارد نادزه را با رفقای دیگر به شمول رفییق یعقوبی درمیان نگذارید . »
***
آری این رخ دیگری از شخصیت چند بعدی نجیب بود که حتی بالای بهترین یار ورفیق خویش زنده یاد یعقوبی اعتماد نداشت و همه می دانیم که درشب گریزش نیز وی را بی خبر گذاشته بود.
صفحه ۶۷۴-۶۷۵
یک بی اعتمادی دیگر:
جناب عبدالوکیل می نویسد که در ملاقاتی که زنده یاد خالقیار و من با سرمنشی ملل متحد هاویز پریزدیکولنیاردر نیویارک داشتیم از وی برای نخستین بارخبر کناره گیری نجیب الله را ازمقام ریاست جمهوری شنیدیم ، او با صراحت گفت :
« خیلی خوشوقتم که نجیب الله از آماده گی خود برای کناره گیری از اشتراک در قدرت به بینن سیوان اطلاع داده است …»
***
درصص۶۷۴-۶۷۵ بار دیگر جناب عبدالوکیل وزیر خارجه پیشین از پننهان کاری رییس جمهور نجیب الله گلایه دارد و می نویسد که افشای این موضوع و تعهد پنهانی وشخصی نجیب الله به سیوان ، این درک را به وجود آورد که فعالیت هایی درمیان است که نه وزیر خارجه ، نه وزیر امنیت دولتی ونه سایرمقامات حزبی ودولتی از آن ها خبر دارند.
***
تو خودحدیث مفصل بخوان از این مجمل !
(نبی عظیمی)
//////////////////////////
صفحه 563
از جنگ پنهان
ـــــــــــــــــــــــ
•
ده آپریل 1988 میلادی، توافقنامه ژنیو میان افغانستان و پاکستان نهایی و ظاهرا اجرایی گشت. و اما دو روز پیشر از آن در راولپندی چه گذشت؟
در نتیجه یک انفجار عمدی ” اوجهری کمپ ” در حومه شهر پر جمعیت راولپندی، بیش از هزار و یکصد نفر زخمی و کشته به جا ماند. ” اوجهری کمپ ” بزرگترین ذخیره گاه اسلحه پاکستان، برای مجاهدین بود. پاکستانی ها مسولیت آنرا به پای ” خاد ” نگاشتند. دولت اما انکار کرد.
••
از زبان عبدالوکیل وزیر خارجه در دولت داکتر نجیب الله بخوانیم: ” یک زمانی در جریان صجبت خود مانی از غلام فاروق یعقوبی در مورد انفجار کمپ اوجهری پرسیدم. موصوف گفت: اگر رفیق نجیب و مسولین امنیتی اتحادشوروی در کابل، در بسا موارد با ما موافقه مینمودند، مامیتوانستیم در مقابله و خنثی سازی مداخلات ” isi” کار بیشتر انجام بدهیم. زیرا انجام عملیاتهای مهم استخباراتی بیشتر به تصمیم گیری های کلان سیاسی ارتباط دارد و نه به تصمیم های وزارت امنیت دولتی”.
______________
” از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ” /برگ 563 / نگاشته محترم عبدالوکیل وزیر امو خارجه در دولت داکتر نجیب الله
•••
در فبروری 1988 در نتیجه حمله راکتی بالای میدان هوایی نظامی بگرام، ده ها کشته شدند و چهار بال طیاره نظامی منهدم گردید.دولت افغانستان حمله راکتی بالای دیپو سلاح میدان هوایی بگرام [ 1988]توسط فرمانده نیازی وابسته به حزب اسلامی را، کار استخبارات نطامی پاکستان اعلام کرد. پاکستان اما انکار کرد.
اما از زبان دگروال یوسف : ”
این سی نفر مجاهد در جریان کورس نظری و عملی، استعمال و اانداخت راکت های چند میله ” MBRL ” را که شامل باز و بسته نمودن، حمل و نقل و آماده نمودن برای فیر بود، فرا گرفتند. آنان داستند که این سلاح ثقیله است و توسط سه نفر استعمال میگردد. هر سه قسمت آن، چرخ ها، میله ها و پایه، به مشکل و در فواصل کوتاه انتقال داده شده میتواند. برای عملیات بگرام، قاطر ها ضروری داسته میشد، شناخت قوماندان از منطقه، سبب اطمینان بیشتر شد. وی یک سیل بر را که محل مناسب بود و امکان شتر و اخفای 30 نفر با قاطر در آن وجود داشت، انتخاب کرد. در واقع این دره کوچکی بود که به استقامت شمال دریا منتهی میشد و حد فاصل بین باغات در ناحیه شرقی و زمین همواربود. دو شب را در بر می گرفت، یک شب برای آمدن و شب دیگر برای عقب نشینی. جزییات پلان و تکتیک عملیاتی با افسر آموزگار وقوماندان مورد بحث قرار داده شد، اما صلاحیت تعین وقت مناسب برای اجرای عملیات به قوماندان واگذار شد با در نظر داشت شرایط محل، آنرا تعین نماید. برای حصول آموزش نظامی و تکتیک، برای اطمینان، قبل از ختم کورس، من از کمپ بازدید و با قوماندان ملاقات کردم. او گفت که میدان هوایی بگرام هدف اولی و اساسی او است. عملیات بر طبق پلان و بدون کدام واقعه ناگوار عملی شد.
(واسع عظیمی)
کتاب ” تلک خرس” / برگ 179 / بر گردان محترم قاسم آسمایی
صحبت تیلفونی بینن سیوان با زنده یاد ببرک کارمل
دربرگهای 917 و 918 جلد دوم کتاب در رابطه به خروج نجیب الله از کشورمطالب آتی را می خوانیم:
«تماس وصحبت تیلفونی بینن سیوان با ببرک کارمل بعد از پناه بردن نجیب الله به دفترملل متحد وبا اصرار و تقاضای نجیب الله صورت گرفت.بینن سیوان به ببرک کارمل گفته بود:
“شما قدرت آنرا دارید تا به نجیب الله اجازه پرواز بدهید.”»ببرک کارمل بابرخورد انتقادی به سیوان گفته بود:
«شماهمیشه در طول فعالیتهای دیپلوماتیک تان یکجانبه خواستید تا قضایای مربوط به صلح افغانستان را حل و فصل کنید،که تا اکنون از آن نتایج مطلوب بدست نیامده.زیرا نیروهای موثردر داخل افغانستان را که شما را در پروسه صلح می توانستند کمک کنند،بطورعمدی ازنظر دورنگهداشته وصرفأ”به رفت وآمدهای تشریفاتی و مذاکرات پشت پرده با نجیب الله و چندتن محدود رهبری دولت اکتفا نموده بودید.اکنون چطور متوجه شده اید که برای حل سیاسی و نظامی کشورنیروها و شخصیتهای دیگری هم میتواند شما را کمک کنند؟بهرحال،دادن اجازه ویا ممانعت ازخارج شدن نجیب،نه در صلاحیت و نه در توانایی و قدرت من می باشد وهیچ ارتباطی با من ندارد.اما بازهم بخاطرمذاکره پیرامون وضعیت موجود،دوتن ازاشخاص قابل اعتماد را از جانب حزب و دولت که یکی دیپلومات برجسته حزبی بنام فریدظریف و دیگری عبدالواحد سادات یکی از کادرهای برجسته می باشند،غرض مذاکره نزدشما می فرستم.تصمیم ونظرآنها در تمام موارد مورد تأئید من قراردارد.»
هردوتن مذکور،برای مذاکره به دفتر سیوان رفتند و ابتداء نظر ببرک کارمل را دررابطه به اوضاع موجود و انکشافات بعدی کشور برایش توضیح نموده و به بینن سیوان گفتند تاازحوصله مندی کارگرفته تا موضوعات طی یک هفته روشن گردد.طبق اظهارات یک تن فوق،هدف از یک هفته آن بود که درظرف چند روز آینده،امکان تشکیل حکومت ائتلافی بابخشی از نیروهای مخالفین میرفت.ببرک کارمل به این عقیده بود که از نجیب الله بحیث یک مهره اصلی در مذاکرات استفاده خواهد شد.آنها آمادگی و همکاری ببرک کارمل را برای پیدا نمودن راه حل تمام مسایل ازجمله،خروج مصئون نجیب الله از افغانستان،به بینن سیوان وعده دادند.آنها به بینن سیوان خاطرنشان ساختند که نباید تنهابخاطرنجیب الله،پروسه صلح صدمه ببیند.
طوریکه درصفحات قبلی تذکرداده ام،شام 26حمل 1371،چند ساعت قبل از تلاش برای بیرون رفتن نجیب الله از افغانستان،درپهلوی سایرپیشنهاداتم برای بیرون رفت از اوضاع خطرناک موجود،برای نجیب الله گفته بودم:
«بعداز اینکه سیوان به کابل آمد،اورا با چندتن از اعضای رهبری نزدببرک کارمل ببرید.زیرا وی تأثیر زیادمعنوی در میان اعضای و هواداران نظامی و ملکی حزبی و دولتی دارد وهرتوطئه یی،در داخل حزب و دولت باشد،خنثی خواهد شد.البته طوریکه رفیق کارمل را شما خوب می شناسید با این پیشامد،حتمأشما را کمک می کند و کشیدگی های موجود میان شما و کارمل نیز،برطرف خواهد شد»
آنوقت نجیب الله برای پیشنهادم در این مورد وقعی نگذاشت،اما پس از تلاش ناکام برای ترک کشور،از سیوان خواست تا برای حل مشکلات موجود،ازببرک کارمل مدد بطلبد.))
4/فبروری/
محترم گاری اکرمن،مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
آقای عزیز اکرمن:
مساعدت شما عمیقآمورد قدردانی ما قرار می گیرد.
بااحترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (852 و 853) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به متن چهار برگه نامه یی رسمی نجیب الله عنوانی مقامهای آمریکایی نگاشته شده بود،آمده است:
“درصفحات قبلی راجع به تلاشهای مارک سلیوان آمریکایی که در مرکزبین المللی واشنگتن دی.سی اجرای وظیفه مینمود،مطالبی بیان شده است.موصوف در جریان مباحثات خویش در کابل،درمورد چهارنامه یادداشت پیشنهادی که بائیست از جانب نجیب الله عنوانی نیومن،جیمی کارتر،سولارز و اکرمن ارسال میشدند نیز صحبت نموده بود.سلیوان معتقد بود که ارسال این یاداداشت ها بخاطر بازنمودن کانال های جدید تماس بین حکومت افغانستان و حکومت ایالات متحده آمریکا،فوق العاده مفید میباشد.درآخرین روزهای اقامت خود مارک سلیوان آمریکایی چهار یادداشت را به زبان انگلیسی به شیوه آمریکایی بسیار مختصر؛ولی پرمعنی به تحریر در آورد واز نجیب الله خواهش شده بود که آنرا بعد ازامضاءنمودن برایش تسلیم نماید،تا آنرا به اشخاص مورد نظربسپارد.نجیب الله در آخرین ماه های زمامداریش این نامه ها را امضاءنمود وبه مارک سلیوان تسلیم داده شد.متن های ترجمه شده به دری در اینجا تقدیم میشود.
4فبروری/
محترم ستیفن سولارز،مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
آقای عزیزسولارز:
لطفأافغانستان را مجددأ در آجندای کارتان قرار دهید.ما بخاطر تغییرات آماده هستیم.
با احترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.
نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
یک برخورد شخصی نجیب الله بعد از اعلامیه کناره گیری اش
دربرگه (845) جلد دوم کتاب در رابطه به«یک برخورد شخصی نجیب الله بعد از اعلامیه کناره گیری اش» چنین آمده است:
“یک روز بعد از اعلامیه،نجیب الله تیلفونی برایم گفت تانزدش بروم.بدون ضیاع وقت بدفترش رفتم و انتظارداشتم تا مطلب مهمی را در رابطه با اعلامیه دیروزیش برایم بگوید؛ولی برعکس،دستور داد تا روشان احمدزی برادرش که کارمند وزارت خارجه بود،شیربهادرسابق وزیرصحت عامه که یکی از دوستان شخصی وبسیارنزدیکش بود،غلام علی مامور وزارت صحت عامه وبرادر غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی را به سفارت های دولت جمهوری افغانستان بحیث دیپلومات تعیین و هرچه عاجلترآنها را بفرستم.به جواب گفتم:
رفیق نجیب تنها”روشان”مستحق است.زیرا سالهاست که مامور وزارت امورخارجه میباشد وکسی در مورد وی اعتراض کرده نمی تواند.ولی در مورد دو فرد خوب میشود اگرفکرکنید،زیرا در این شرایط نهایت حساس،آوازه ها علیه ما وشما پخش خواهد شد.نجیب الله گفت:
رفیق وکیل،در این وقت که همه چیزرا ما میخواهیم به دیگران بسپاریم،خودت بالای این مطلب خورد فکرنکن!گفتم که شیربهادر وزیرکابینه بود حالا به چه پست وبه کجا تعیین اش کنیم؟نجیب الله گفت:وی را حتمأ به سفارت افغانستان در دهلی در هرپست که خالی داریدتعیین اش کنید.دوتن دیگر را هرجاییکه خودت لازم میدانیدبفرست!درظرف چند روز،آن سه تن راهی خارج شدند.”
**************************
تبصره:
وطن یا کفن و سرنوشت غرق شدن دوصدهزار حزبی و متحدین در دریای آمو تبدیل شد به هند یا کفن و نه تنها سرنوشت حزبی ها و متحدین بلکه سرنوشت همه تبدیل شد به غرق شدن در خون و آتش در شهر خود در خانه خود!
چه قیمت گذافی دارد وقتی آرمان و اعتقاد پاک را زیرپا گذاشتن و به اشک سیاه تمساح اعتماد و امید کردن و همه را فقط برای خود به قمار زدن!
درس عبرت تلخ و خونبار برای نسل های بعدی رزمنده گان راه سعادت انسان!
دربرگهای (844 و 845) جلد دوم کتاب در رابطه به «انعکاسات اعلامیه در داخل و خارج ازکشور»چنین آمده است:
“قبل ازصدوراعلامیه نجیب الله درموردکناره گیری اش از قدرت،فضای سیاسی وامنیتی درافغانستان به خاطر بغاوت نیروهای ملیشه در شمال کشور فوق العاده پیچیده وخطرناک گردیده بود.این اعلامیه از یک سو،مجاهدین را مصمم تر از پیش برای سقوط دولت نمود،از سوی دیگر،باعث نگرانی بیشتر در میان اقشار مختلف مردم گروه های سیاسی در کشورگردید.درحالیکه اتخاذ سیاست مصالحه ملی وتغییرات در برنامه و برخورد های حزبی باعث محبوبیت و اعتبار بیشتر نجیب الله در میان مردم شده بود.مردم به خوبی می دانستند که کنار رفتن نجیب الله باعث از بین رفتن ثبات نسبی که درکشور موجود بود میشود.لهذاعکس العمل مردم در قبال این اقدام نجیب الله نگران کننده و خلاف انتظارآنها بود.انعکاسات اعلامیه درقوای مسلح کشورنیز باعث نگرانی و تضعیف روحیه ومورال یک عده یی از آنها گردیده بود؛زیرا آنها احساس می نمودند که در آینده سرقوماندان اعلای قوای مسلح را در کنار شان ندارند.آنها نیز،برخلاف میل تمایل درونی شان،به فکرنجات آینده وفامیلهای خود مانند سرقوماندان اعلای قوای مسلح شدند.امابا آنهم،اکثریت منسوبین قوای مسلح مانند عده زیادی کارمندان دولتی،امیدواربه تطبیق پلان به اصطلاح صلح ملل متحدوابتکارات بینن سیوان بودند.صرف یک اقلیتی محدودی از مخالفین نجیب الله در درون حزب ودولت،ازآین اقدام نجیب الله درته دل راضی بنظرمی خوردند.زیرا آنها به این فکر واهی بودند که با عدم موجودیت نجیب الله،امکان غلبه سیاستها وتوقعات آنها در باره حزب جامه عمل خواهد پوشید.این خصومت هم ناشی از جاه طلبی ها و خودمحوری های طولانی بود که در درون ح.د.خ.ا(حزب وطن)وجود داشت.امااکثریت اعضای حزب معتقد بودند تا زمانیکه نجیب الله در رأس حزب قرار داشته باشد آنها می توانند درحیات سیاسی و آینده کشور نقش خودرا ایفا کنند.
برخوردتنظیمهای مجاهدین مقیم پاکستان و ایران خلاف انتظارنبود،آنها نه تنها از این اقدام نجیب الله استقبال نمودند،بلکه آنرا گامی به سوی تصرف قدرت و سقوط دولت می دانستند.زیرا آنها از توانمندی های دولت به رهبری نجیب الله خوب آگاهی داشتند.همچنان آنها ازاختلافات درون حزبی،بخصوص بعداز کودتای شهنوازتنی آگاه بودند و می دانستند که بعد ازاین،اختلافات در میان آنها تشدید می یابد وباید از آن بسود خود استفاده نمایند.چنانچه در آستانه سقوط دولت جمهوری افغانستان در عمل همین طورهم شد.گلبدین بعد از تأمین ارتباط بابرخی ازمراکزقدرت درکابل،نیروهایش را به ولایت لوگرجابجا کرده و برای تصرف کابل آماده شده بود.سایرقوماندان های مجاهدین،ازجمله احمدشاه مسعود روابطش را با یک عده یی از قوماندانان قوای مسلح و اعضای رهبری حزب ودولت برقرارنموده بود وبه کمک آنها آمادگی می گرفت تا ازگلبدین دشمن سرسختش در تصرف کابل،سبقت جوید،که همین طورشد.
کشورهای جهان بلااستثناء از اعلامیه نجیب الله استقبال می نمودند.پاکستان وآمریکااولین کشورهای بودند که با گرمی از این اعلامیه استقبال کردند وآمادگی ظاهری شان رادر همکاری با پلان پنج فقره یی سرمنشی و فعالیتهای بینن سیوان اعلام نمودند.
سیوان و فلیپ کاروین آمریکایی برای فراهم نمودن زمینه انتقال صلح آمیزقدرت وتشکیل حکومت انتقالی و یا به اصطلاح آنها حکومت بیطرف و تکنوکراتها،کاری را انجام ندادند.بلکه برعکس،پس از صدور اعلامیه نجیب الله،تمام تلاشهای شان را برای بیرون بردن وی به خارج از کشورانجام دادند.زیرا به خوبی می دانستند که در نبود وی درصحنه سیاسی،فروپاشی دولت جمهوری افغانستان آسانتر مساعد میگردد.”
دربرگهای (852 و 853) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به متن چهار برگه نامه یی رسمی نجیب الله عنوانی مقامهای آمریکایی نگاشته شده بود،آمده است:
4/فبروری/1992، کابل،افغانستان
محترم سفیر رابرت نیومن،مرکز مطالعات ستراتیژیک و بین المللی واشنگتن دی.سی
سفیرعزیز نیومن:
ما برای تغییرات آماده هستیم آیا شما می توانید به مامساعدت نمائید؟
بااحترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.
نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالق
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
جناب عبدالوکیل وزیرخارجه پیشین در کتاب از پادشاهی مطلقه الی … در صص ۱۰۹ – ۱۱۰ جلد دوم از دیدارش با ادوارد شوارد نادزه در مورد کودتای احتمالی تنی صحبت می کند ، می نویسد که پس از بازگشت تمام مطالبی که بین وی و شوارد نادزه رد وبدل شده بود با داکتر نجیب در میان گذاشت . اما وی نه تنها آن حرف ها را جدی نگرفت بل که گفت : « رفیق وکیل این معلومات تان رابا رفیق شیوارد نادزه را با رفقای دیگر به شمول رفییق یعقوبی درمیان نگذارید . »
***
آری این رخ دیگری از شخصیت چند بعدی نجیب بود که حتی بالای بهترین یار ورفیق خویش زنده یاد یعقوبی اعتماد نداشت و همه می دانیم که درشب گریزش نیز وی را بی خبر گذاشته بود.
تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»
نخست توجه شما را به دیدگاه در این مورد جلب میکنم
رفیق علیزاده:
این را همه میدانیم که زنده یاد ببرک کارمل رهبرجناح ح د خ ا .حتا قبل از تحول ثور نیز دربین توده های مردم از محبوبیت برخورداربودند ودوبار انتخاب شان بحیث وکیل ونماینده مردم در پارلمان نیز خود گواه انست .
بعد از شش جدی نیز مورد تائید مردم بودند اما یگانه علت که باعث پشتبانی خاص تعداد مردم از حزب درانزمان نمی شد ،موجودیت قوای اتحاد شوروی درافغانستان با تبلیغات شب و روزیکه از رادیو هاغرب پاکستان ودیگر متحدین شان می شد ، بود. از جانب این سیاست نادرست شوروی وقت و مشاورین بود که باعث عدم تغییرات دموکراتیک ووسیع که ببرک کارمل مد نظر داشت بود که درمورد یک مثال زنده ارایه میگردد .
یکی از جمله اقدامات که ببرک کارمل بعد از شش جدی گرفتند تغییررنگ بیرق سرخ خلقی به بیرق ملی سه رنگ بود ،که از طرف خلقی ها با مقاومت سخت مواجع بود وباربار میگفتند که این رنگ سرخ رنگ خون هزارن خلقی است که جان باخته اند واز طرف هم بیرق بدست نورمحمد تره کی بلند شده یاد گار وی است که نباید پایین شود ..
این خلقی ها افراطی را مشاورین شوروی در هر عرصه پشتبانی مینمودند
چند مثال ساده دیگر .. زمانیکه فقید ببرک کارمل بخاطرآشتی ملی با همه جوانب درگیر قبلی ، اعلام نمودند که زندانیان سیاسی بدون هیچگونه تعلقات سیاسی رها میگردند ورها شدند .. خلقیها واشخاص استفاده جو در حزب با مشاورین یکجا میگفتند دشمنان خلق را رها نمودند .. از این مثالها زیاد است چون مقرری ها بیطرف ها وبعد فرار انها ، نظر ثانی وتجدید نظر درتوزیع زمین وده های دیگر.. پس دیده میشود که مانع تحولات دموکراتیک در حزب همان افراطی ها واستفاده جو های بودند که از طرف مشاورین درمقابل نظام پشتبانی می شدند و اکنون «از آتش داغتر شده اند »نه فقید ببرک کارمل .. بهمین لحاظ بود که دشمنان اصلی مردم ما دروجود پاکستان وبادار آن اولین شرط مذاکره را با نبود فقید ببرک کارمل وانمود وشرط گذاشته بودند ..وضیا الحق خود بیان نموده بود که هرکس دیگر بجای ببرک کارمل رهبر حزب شود من مذاکره را آعاز میکنم وبعد دروغگو ثابت شد ..
***
آنچه هر دو جانب هم دوستان اتحادشوروی وقت و هم دشمنان داخلی و خارجی ما را در مقابل شخصیت زنده یاد رفیق کارمل اساس ساخته بود و به نوع آن مصروف سبوتاژ و کنار زدن ایشان ساخته بود درایت و استقلالیت و نفوذ و اعتبار شان در بین مردم و حزب بود و این مسله برای تعدادی از دوستان دگم اتحادشوروی وقت قابل تحمل نبود و از آغاز با اولین سرمشاور دیده شد.
دشمنان ما زیرک تر به این مسله برخورد داشتند آنها با مطالعه دقیق از روان سنتی جامعه از مطالعه و برسی دقیق شخصیت زنده یاد رفیق کارمل میدانستند که هرگز باوجود ایشان به آنچه ارزو دارند نمی رسند.
آنها به درستی می دیدند که زنده یاد کارمل با قبول مسولیت بزرگ تاریخی برای نجات مردم و حزب اش در مقابل امین و باند اش و سازش های راست وچپ داخل میدان شد درست در آنزمان حزب در حالتی قرار داشت که از نگاه فیصدی فقط منفی را میتوان محاسبه کرد.بعد قیام هفت ثور تعدادی از حزبی ها با برخورد های افراطی امین و تره کی از حزب کنار رفتن و بعد از طرف شدن زنده یاد رفیق کارمل در مقابل افراط و خشونت سیاسی با تره کی و امین جمع کثیری از پرچمی ها زندانی و تیرباران شدند و یا هم مجبور به ترک ، سایر نیرو های همسو بدتر از حالت پرچمی ها را داشتند و آنها حتی در داخل نابورترین هسته های جهادی مدغم شدند. بعد از برخورد امین با تره کی دگر جناح خلق حالت بدتر از پرچمی را در بین خود داشتند.دولت به معنی حقیقی ان وجود نداشت ، قوای مسلح خود به ذخیره نیرومندی دشمن می افزود و در کل دولت وحزب و مردم در بحران عمیق حتی میتوان گفت در فاجعه قرار داشتند فاصله ها عمیق و اصل اعتماد اصلن دیگر وجود نداشت و صدها فاکت دیگر
ولی ما دیدیم که با رهبری زنده یاد ببرک کارمل حزب و دولت به یک نیروی قوی و مطرح تبدیل شد و در تاریخ برای اولین بار دولت وسیع و پاک و منظم اساس گذاری شد فاصله ها با مردم کمتر میشد ساحه حاکمیت دولتی وسیع میشد باوجود جنگ اعلام ناشده ماشین اقتصاد به سرعت کار میکرد
این ها همه نتیجه رهبری سالم زنده یاد ببرک کارمل بود او با مهارت از امکانات دوستان برای ساختن افغانستان و با قاطعیت بر اساس شناخت دقیق دشمن از آنطرف مرز ها مبارزه میکرد.
باید تذکر داد بعد شش جدی باوجودفشار هسته خلقی های تندرور دولت سابق و فشاراتحادشوروی وقت بر اصل حاکمیت مطلق حزب زنده یاد ببرک کارمل با این مسله برخورد جدی نمودند و در همان اغاز با همان دشواری شورای انقلابی و دولت را از تک حزبی با سهیم ساختن سایر افراد غیر حزبی وسیع ساختند و در تماس با شخصیت های موثر غیر حزبی این روند را با گذشت هر روز وسیع تر می ساختند و در ضمن چندین نیروی سیاسی با کوشش ایشان از جمله متحدین حزب شدند.این همه تاریخ مستند است و ثبت شده است. در ضمن یکی از اصول های قاطع که از طرف زنده یاد ببرک کارمل برای حزب دستور بود برخورد درست و سالم با مردم و دادن نقش و سهم محوری مردم در دولت بود و عدم رعایت آن مورد بازپرس جدی و برخورد جدی بود. اینکه گویا دلیل بر تقاضای سهیم ساختن سایر نیرو ها و… مسله ی بوده بی بنیاد است.
در داخل رهبری حزب هم یک تعدادی از خلقی ها و پرچمی های که تابع اصول نبودند و قاطعیت زنده یاد رفیق کارمل مانع محفل بازی ها و سوی استفاده های شان میشد آرام نه نشسته بودند و کوشش داشتند که به نوعی با کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل میدان را برای خود خالی کنند و انها به درستی میدانستند که غیر از زنده یاد رفیق کارمل فرد دیگری نمیتواند مانع انها باشد.چنانکه بعد ها دیدیم با وجود دکتور نجیب الله آنها چه کردند و به کجا انجامید.
آنچه محترم وکیل نگاشته اند زیاد تر کنار رفتن از این مسله مهم و بنیادی است تا بیان درست و دقیق حقایق و این هم تا اندازه دور بودن شان در حوادث و یا هم بنابر دلایل نقش و سهم شان در کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل شاید ناشی شود ورنه با فهم وسابقه و با سمت وزیرخارجه و دخیل شدن در عمق مسایل و هم بعد دودهه و افشاشدن و روشن شدن بسیاری از موضوعات میتوانستند دقیق و عمیق این موضوع سرنوشت ساز را که بعد ان نتایج را همه دیدیم مینوشتند. https://www.facebook.com/
***
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمری
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندام
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
4/فبروری/
رئیس جمهورجیمی کارتر،مرکز کارتر،اتلانتا،جورجیا
آقای رئیس جمهور عزیز:
جنگ در کشوربسیار طولانی شده است،آیا شما میتوانید در رابطه با تأمین صلح برای افغانستان به ما مساعدت نمائید؟
بااحترام
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی
در کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
تحت عنوان:(آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی)چنین آمده است:
“کودتای گروه افراطی شهنواز تنی بطورکلی ریشه عمیق در اختلافات طولانی میان جناح خلقی و پرچمی ح.د.خ.ا داشت.ولی انتقام جویی عده یی از رهبران افراطی وماجراجوی نظامی وملکی جناح مربوط خلق را نمی توان در فراهم سازی آن حادثه دردناک کم بها داد.ابتداء در این کارزار یک عده رهبران کهنه کار ملکی خلقی،شهنوازتنی وزیردفاع را به بازی گرفتند.آنها ازناپختگی سیاسی،جاه طلبی و روحیه ماجراجویانه وبیمارگونه تنی استفاده نموده و تلاش میکردند تا خواسته های شان را توسط وی،بالای نجیب الله بقبولانند.شهنوازتنی یک افسر حرفه یی،دارای اراده نیرومند،کاردانی و قدرت سازماندهی بلند نظامی بود.این صفات،وی را از عده یی از همقطارانش متمایز می ساخت.وی از جمله افسرانی بود که بطورطبیعی اززمان حکومت جمهوری محمد داوود،تا کودتای 16 حوت 1368،درمقامات مختلف نظامی انجام وظیفه مینمود.وی از قوماندان تولی آغازکرده بود،سرانجام به مقام های لوی درستیز ووزارت دفاع رسیده،بود.
تازمانیکه نیروهای شوروی در افغانستان حضور داشتند،امکان کودتا علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان از جانب شهنوازتنی و دیگر خلقیهای افراطی وجود نداشت،ولی زمانیکه آنها افغانستان را ترک نمودند،رهبران کهنه کار خلقی موقع را برای اجرای کودتای نظامی مساعد یافتند.مخصوصأ وقتیکه شهنواز تنی قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان،بحیث وزیر دفاع تعیین گردید،زمینه برای براه انداختن کودتا از جانب آنها بیشتر مساعدگردید.شهنواز تنی به پشتیبانی بیدریغ جنرال ورانیکوف قوماندان قوای شوروی در افغانستان ورهبری شوروی به شمول گرباچف،وزیردفاع تعیین شد.
قبل ازتعیین شدن شهنواز تنی به مقام وزارت دفاع،باری،سیدمحمدگلابزوی در هنگامی که سفیر درمسکو بودبرایم گفته بود:
«اگرنجیب الله،تنی را وزیردفاع تعیین نماید،خلقیها بعد از برآمدن شورویها در دفاع کامل دولت و حزب قرار میگیرند.درغیر آن خلقیها ممکن علاقمندی به دفاع از حزب و دولت نشان ندهند.»
زمانیکه این مطلب را به نجیب الله گفتم،وی در اینباره گفت:
«هم مسئولین نظامی و ملکی شوروی وهم خودم به عین عقیده هستم.زیرا اگرخلقیها بعدازبرآمدن قوای شوروی از افغانستان،صادقانه با ما متحدأ همکاری نمایند،ما از خود دفاع کرده میتوانیم.لذا خلاف میلم،روی مصلحت و اجبار،شهنوازتنی را در سال 1367 قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان بحیث وزیردفاع تعیین نمودم.»
ازجانب دیگر،نجیب الله در جناح پرچم هم شخص دیگری را درمیان منسوبین عالیرتبه وزارت دفاع که مورد اعتمادش می بود،سراغ نداشت،تا وزیردفاع تعیین مینمود،زیرا از وفاداری اکثریت رهبران نظامی جناح پرچمی به ببرک کارمل سلف خود،درهراس بود.
چنانچه قبل ازتعیین شدن شهنواز تنی بسمت وزیردفاع،برای نجیب الله گفتم:
چرا جنرال نور الحق علومی را که یکی از برجسته ترین قومندانان وزارت دفاع است وزیر دفاع تعیین نمی نماید؟
وی گفت:
«خودت نمی دانی که وی از جمله اشخاص فوق العاده مورد اعتماد ببرک کارمل است وهمین حالا برایم پیشنهاد فرستاده و تقاضا وتلاش دارد که تمام اداره زون جنوب و جنوب غرب را در حیطه قدرت خود در آورد.»درآن زمان نورالحق علومی مسئول زون در قندهار بود.
درمقابل گفتم:
خوب است،برای وی این مسئولیت را هم بسپارید،زیرا هم اکنون در این شرایط دشوار،وی توانمندی عالی در اداره زون قندهار،از خود نشان داده است.
نجیب الله گفت:
«خودت جاه طلبی های وی را نمی دانی،اگراین مسئولیت را به او بسپارم،وی بازهم بسنده نمی شود وفردا مدعی ریاست جمهوری میشود.»
درجوامع عقب مانده،بخصوص در کشورهای که دموکراسی نهادینه نشده باشد،دیده شده که رهبران دولتی،اکثرأ روی شناخت،اعتماد و روابط نزدیک شخصی که با افراد تحت امرخود میداشته باشند،آنها را به مقامات مهم حزبی و دولتی تعیین می نمایند تا در رأس اهرم قدرت،با خاطر جمعی حکومت نمایند.
شهنوازتنی ازهمان نخستین روز رسیدنش به مقام وزارت دفاع،به همکاری عده یی ازرهبران نظامی و ملکی جناح خلق،برنامه شخصی اش را در اردو و سازمانهای ملکی پیش میبرد.زیرا،در پلینوم 29 میزان 1367 صالح محمدزیری از بیروی سیاسی و دارالانشاء کمیته مرکزی سبکدوش گردیده بود و به تعقیب آن بتاریخ 18 عقرب 1367 سید محمد گلابزوی خلاف انتظاراکثریت جناح خلقیها بسمت سفیر به مسکو تعیین گردید.بنابرآن،زمانیکه شهنوازتنی وزیردفاع شد،عده یی از خلقیهای عقده مند در حزب و دولت،در صدد انتقام جویی از رهبری پرچمیها مخصوصأ نجیب الله گردیدند.
لذا،خلقیهای افراطی ملکی و نظامی،شهنوازتنی را در محاصره گرفتند و از هرجانب بالای وی فشار وارد نمودند که،افسران جناح خلقی خود را در پست های عمده وزارت دفاع تعیین نماید.
نجیب الله هم در ابتداء خواست ها وپیشنهادات شهنوازتنی را مورد قبولی قرار میداد.در اینطرف جناح پرچمیها هم در اردو و سازمانهای ملکی آرام نه نشسته بودند،ازانکشافات وضع در درون اردو نا آرام گردیده و تلاشهای یکجانبه عده مسئولین خلقی،مخصوصأ شهنوازتنی را بادیده شک مینگریستند.همچنان عده یی خلقیهای افراطی ملکی نیز،که در باره بسیاری مسایل،ازجمله جابجای کادرها در مقامات حزبی و دولتی با رئیس جمهور مخالفت داشتند به تنی تلقین مینمودند که به هراندازه یی که قدرت پرچمیها مخصوصأ بعد از پیروزی در جنگ جلال آباد،استحکام بیابد،نقش رهبری آنها،مخصوصأ نجیب الله در جامعه و جهان بالا رفته و در آینده،پرچمیها به تصفیه وسیع خلقیها ازحزب و دولت دست میزنند واز اشتراک در قدرت،ما را محروم مینمایند.آنها در تلاش افتادند که ابتکار را به دست گرفته و دست بکارشوند و نگذارند که رهبری پرچمیها تسلط کامل در رهبری حزب و دولت پیدا نمایند،درحالیکه نه رئیس جمهورنجیب الله چنین قصدی داشت و نه سایر رهبران پرچمیها.برعکس،پرچمیها پیروزی شان را در همبستگی و وحدت هر دو جناح دانسته و پیروزی های بدست آمده را نیز نتیجه فداکاری مشترک هر دوجناح،در امرمبارزه علیه مجاهدین و دشمنان افغانستان میدانستند.پرچمیها هیچگاه نه بطور رسمی و نه درمحافل خصوصی حزبی و دولتی ادعا نمی کردند که،همه پیروزی های بدست آمده،در نتیجه کارصرفأ پرچمیهاست.چنانچه رهبران نظامی و ملکی پرچمیهایکجا با اکثریت رهبران،کادرها وصفوف خلقیها تا سقوط ج.د.ا درمقامات حزبی و دولتی مشترکأ بطور دسته جمعی کار وفعالیت مینمودند.
شهنوازتنی پس از مدت کوتاه از تقررش به پست وزارت دفاع،یکجا با عده محدود خلقیهای افراطی و هم دستانش،بطور آشکارا،به یک سلسله فعالیتهای جناحی در وزارت دفاع وسازمانهای ملکی حزبی،دست میزد.بنابرآن،نجیب الله مجبورشد تا درسال 1368،عده یی از خلقیها را که مصروف فعالیتهای جناحی و فرکسیونی در اردو بودند،از وظایف شان سبکدوش ویا دروظایف غیرمهم بگمارد.همچنان پیشنهادات شهنوازتنی در تقررعده ازصاحب منصبان را به حالت تعویق قرار داد که باعث نارضایتی شدید وی گردید.شهنوازتنی بعد ازصحبت تلیفونی با جنرال باقی مسئول شعبه عدل و دفاع ریاست جمهوری در این مورد،با خشونت برخورد نموده وسپس علت به تعویق انداخته شدن وعدم منظوری پیشنهاداتش را با نجیب الله مطرح کرد که نجیب الله نیز جواب تندی بوی داد.بعد از این برخورد،مناسبات تنی با نجیب الله بکلی دگرگون گردید وبرخوردها و کشیدگی ها بین شان هرروز جدی تر می گردید.
البته در چنین وضعیتی،دشمنان خارجی افغانستان بخصوص پاکستان،در نزدیکی وهمکاری با گلبدین حکمتیار،آرام نه نشسته،با استفاده از اختلافات دو جناح حزب،فعالیتهای خصمانه اش را تشدید کرده بود.چنانچه حکمتیار پیوسته از اختلافات دو جناح حزب،غرض پیشبرد فعالیتهای اوپراتیفی خود استفاده مینمود.
دراین جریان وزارت امنیت دولتی از مدت ها قبل فعالیت تخریبی یک گروپ مخفی حزب اسلامی حکمتیار به نام “گروپ شفاء”را تحت نظرداشت و درماه قوس 1368،افراد آن گروپ را دستگیرنمود.در این گروپ عده یی از افسران و جنرالهای بلند پایه وزارت دفاع،وزارت داخله و وزارت امنیت،شامل بودند.چندتن از افسران مربوط به جناح خلق نیز شامل دستگیرشده گان بود.یک تن از افراد کلیدی آنها،”ولی شاه”قوماندان دافع هوا بود،که رابطه مستقیم با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار داشت.ولی شاه در رشته دافع هوا و راکت تا سطح ماستری در اتحادشوروی تحصیل نموده بود.صالح محمد زیری که به اتهام دست داشتن و همکاری در کودتای شهنواز تنی زندانی شده بود،بعد از سقوط جمهوری افغانستان به همراهی یکی از رفقایش به اسم”قدیم شاه”از راه لوگر عازم پاکستان گردید.در جریان سفر،قدیم شاه یک قرار گاه حزب اسلامی حکمتیار را که از طرف ولی شاه، اداره می شد به صالح زیری نشان داد.صالح محمد زیری درکتاب”د نیمی پیری خاطری” در صفحه 782 در این ارتباط،چشم دید خود را صادقانه چنین بیان نموده است:
«دلوگر د پل کندهاری سیمی ته نیژدی قدیم شاه راته وویل چی دغه د ولی شاه قرارگاه ده.ولی شاه هغه سری و چی دنجیب په وخت کی نیول شوی و او هغه وخت چی د 1368 دحوت پر15 موژ دتنی په غوشتنه د دفاع وزارت ته ورغلی و او د غوندی په پای کی موپریکره کری وه چی نجیب الله ته د خبرو اترو لپاره استازی ورشو.تنی په تکرار راته ویلی وه،جمهوررئیس ته و وایم چی په هغه شپه د ولی شاه مصاحبه له تلویزیون حخه خپره نه کری.»
درپی گرفتاری ولی شاه و دیگرهمدستانش قبل از کودتا،شهنوازتنی عکس العمل جدی ازخود نشان داد.گرفتاری آنها را تضعیف هواداران شان در اردو دانسته و ادعا نمود که این یک توطئه علیه جناح خلقیها می باشد.ارتباط ولی شاه و دیگر اطرافیان شهنوازتنی از جمله جنرال آصف شور،با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار،در نتیجه تحقیقات افشاء شد.چنانچه گلبدین حکمتیار در کتاب«دسایس پنهان چهره های عریان»درصفحه 51 راجع به تماسهای خود با آصف شور قبل ازکودتا،چنین می نویسد:
«بخاطر وارد کردن ضربه کاری و شدید به رژیم،از داخل و توسط افسران ناراض،تصمیم گرفتیم تا کار در اردو را تسریع بخشیم واز طریق اردو کار موثری بنماییم.با این اقدام یا رژیم سرنگون میگردد ویا لااقل رکود موجود پایان می یافت.جنرال آصف شور در حربی شونزی هم صنفی ام بود،موصوف در زمان اقتدار کمونیست ها مدتی در ننگرهار و مدتی در گردیز قوماندان قطعات دولت بود.هرچند که در آخر وقت استادکورس(1)بود،با نامبرده تماس برقرار کردیم،اوبه صفت یک صاحب منصب ورزیده و با وجاهت،شانس خوب کارکردن در اردو را داشت.جنرال شور آماده شد تا با استفاده از اعتبار خود،افسران را دعوت و تنظیم کند که از ادامه روند اوضاع ناراض و در تکاپوی بیرون آوردن کشور از بحران جاری بودند.»
حکمتیار به ادامه در صفحه 53، چنین می نویسد:
«جنرال آصف شور در نامه های اخیر خود بمن اطلاع داد که در قرارگاه وزارت دفاع وحول و حوش وزیردفاع کارپیشرفت زیاد کرده،قرارگاه و دفتر وزارت،کاملأ در کنترول ماست…»
بعد از این گرفتاری ها،شهنوازتنی بطور غیر قانونی و خود سرانه،با صاحب منصبان غیر مسئول ازجمله،جنرال آصف شور،کبیرکاروانی و جنرال جعفرسرتیر در داخل وزارت دفاع قرارگاهی ایجاد نمود واز اشتراک در جلسات سرقوماندانی اعلای قوای مسلح بعضأ ابا می ورزید.اگربعضأ هم در جلسات اشتراک می نمود،چند موتر تعقیبی مسلح با انواع سلاح ها از جمله راکت اندازها و ماشیندارهای ثقیل،موصوف را همراهی می نمودند و آنها در عقب تعمیر ریاست جمهوری قرارمی گرفتند.
درماه جدی 1368 در یک جلسه هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن،درختم جلسه،یعقوبی وزیر امنیت دولتی از جا برخاسته و به اجازه نجیب الله از روی یک یادداشت بسیارمختصر چنین بیان داشت:
«رفقا،بنابر مقررات خاص که ما داریم،در تمام جلسات حزبی،رفقا نباید مسلحانه داخل جلسه بیایند و این خلاف نورم های قبول شده ما می باشد.لطفأ رفقای حاضر هم این اصول را مراعات کنند.»جلسه ختم شد و هریک از هم جدا می شدیم، در دهلیز سلیمان لایق نزد تنی رفت وبه پشتو برایش گفت:«موژتول پوهیژو چه یوازی ته مسلح راحی.ضرورت سه ده ؟»تنی په حواب کی وویل «والایی چه توپ اوتانک ضرورت به وی زه د حان سره راورم.»
کارمندان وزارت امنیت دولتی که قبلأ درب دخولی تعمیر کمیته مرکزی را از یک مدت به اینطرف با وسایل الکترونیکی مجهز ساخته بودند،متوجه شدند که شهنوازتنی تفنگچه را با خود حمل می کند.بدین سبب همیشه در عقب اتاق جلسات هیأت اجرائیه حزب آماده می بودند.از اینکه اختلافات و کشیدگیها روز تا روز میان رئیس جمهور و وزیر دفاع عمیق تر میگردید،بتاریخ 20قوس 1368،یک هیأت پنج نفری جناح خلقیهای طرفدارتنی،که عبارت بودند ازصالح زیری،نیازمحمدمهمند،نظرمحمد
قــســمـت دوم !
ــــــــــــــــــــــــــ
آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی
در کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
تحت عنوان:(آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی)چنین آمده است:
” بتاریخ 20قوس 1368،یک هیأت پنج نفری جناح خلقیهای طرفدارتنی،که عبارت بودند ازصالح زیری،نیازمحمدمهمند،نظرمحمد
1 – وزیر دفاع باید از مقامش سبکدوش نشود وبه عضویت اصلی بیروی سیاسی ارتقا یابد.
2 – اعضای قرارگاه نظامی تنی از جمله محمد آصف شور،کبیرکاروانی،جعفرسرتیر وباندی زی مورد تعقیب قرارنگرفته وبه وظایف که تنی پیشنهاد می کند،مقرر شوند.
3 – گرفتاری افسران اردو متوقف شود.
4 – جنرالان وابسته به جناح خلق که زیرنام “گروپ شفاء”بازداشت شده اند،ازحبس رها شوند.
نجیب الله قسمتی از پیشنهاداتی آنها را پذیرفت و دستور رهایی جنرال حلیم وردک رئیس مخابره و یازده تن دیگر مربوط به جناح خلق را از حبس صادر نمود،اما،ولی شاه قوماندان دافع هوا رها نگردید ونجیب الله وعده سپرد که اعترافات ولی شاه را از طریق وسایل اطلاعات جمعی پخش نمی کند.درمقابل نجیب الله از هیئت خواست تا تنی را وادارند تا قرارگاهی را که بطورغیر قانونی و از اشخاص غیر مسئول در وزارت دفاع بوجود آورده،منحل کند و در جلسه قرارگاه وزارت تذکر بعمل آورد که سوء تفاهمات میان وی و رئیس جمهور،حل گردیده است.همچنان موصوف باید در جلسات سرقوماندانی اعلای قوای مسلح فعالانه شرکت نماید.بعدأ مشاهده شد که آنها تلاش دارند خواسته های دیگر را نیز بالای رئیس جمهور تحمیل نمایند که قرارذیل بود:
1 – جابجایی کادرهای نظامی و ملکی جناح خلقی،باید در تمام سطوح،طبق پیشنهادات رهبری خلقیها و شهنوازتنی صورت پذیرد.
2 – دادن صلاحیت عام وتام به تنی در تقرر افراد در وزارت دفاع و پیشنهادات وی در زمینه بدون کدام تغییر مورد قبول باید قرار گیرد.
3 – کم رنگ ساختن نقش گارد ریاست جمهوری و امتیازات آن ویا حذف گارد ریاست جمهوری از تشکیل وزارت امنیت دولتی و سپردن آن به وزارت دفاع.آنها استدلال مینمودند که تقویت گارد ریاست جمهوری نقش اردو را تضعیف می کند واکثریت آنرا پرچمیها تشکیل میدهد.آنها استدلال می کردند و می گفتند که اردو یگانه سنگر دفاع دولت در برابر مخالفین بوده و سربازانش درسنگرها قربانی میدهند،آما امتیازات را وزارت امنیت دولتی،گارد ریاست جمهوری و سایر ارگانهای طرفدار پرچمیها بدست می آورند.آنها اضافه مینمودند که اردو حالا بیدار است و دیگر حاضرنیست که چنین وضعیت ادامه داشته باشد.
4 – همچنان آنها طرفدار برگزاری کنگره حزب بودند،تا از اینطریق اگر بتوانند صلاحیت حزبی نجیب الله را تضعیف کنند و یا عوض وی شخص دیگری را از جناح خود انتخاب کنند.
سفیرشوروی و نماینده نظامی و استخباراتی آن سفارت که از اختلافات نجیب الله وتنی،آگاهی داشتند،آنها را به سفارت دعوت کردند تا در حضور و با میانجیگیری آنها،اختلافات شان را حل کنند.درنتیجه،نجیب الله به تنی وعده سپرد که وی را به عضویت اصلی بیروی سیاسی ارتقا داده و معاون رئیس جمهور در امور نظامی تعیین میکند،اما،تنی زیاده روی نمود وخودش را زیاد کنترول کرده نتوانست در حضور نمایندگان سفارت شوروی برای نجیب الله گفت:
«اگرممکن باشد با پاکستان یکجا خواهم شد تا در مقابل تو ایستاده گی نماییم.»
نجیب الله از این موضعگیری تنی در حضور شوروی ها خوشنود بود،زیرا می دید که آنها خود شاهدند که تنی،تا چه سرحدی در ضدیت وی قرار دارد.اما طوریکه بعدأ دیده شد،عده یی از مقامات شوروی،این برخورد تنی را نادیده گرفتند واز اقدامات نجیب الله در برابر تنی،پشتیبانی نکردند.
چند روز قبل ازکودتا،بنابرهدایت نجیب الله،اینجانب صالح محمد زیری را که مدتها قبل از عضویت بیروی سیاسی و دارالانشاء کمیته مرکزی حزب،سبکدوش شده بود،برای ملاقات به وزارت خارجه دعوت نمودم.درهمین روز،دعوتی به مناسبت ختم ماموریت سفیرچکوسلواکیا در کابل در وزارت خارجه برایش ترتیب داده شده بود و از صالح زیری هم تقاضا شده بود تا در این دعوت اشتراک نماید.بعد از ختم دعوت،تقریبأ سه ساعت با صالح محمد زیری در باره جریانات و حوادث موجود در حزب و دولت صحبت نمودم.تمام صحبت هایم با موصوف برای بیرون رفت از وضع موجود در داخل حزب بود.برای موصوف یادآورشدم:
«خودت تنی نیستی،بلکه یکی از بنیان گذاران کنگره موسس حزب هستی.باید احساس مسئولیت کنی که این رویا رویی خلقیها و پرچمیها اسباب نابودی ما را مهیا میسازد وخودت باید از آن جلوگیری بعمل آوری!»
اما صالح محمد زیری،بطور غیر مسئولانه،بالای موضعگیری خود پافشاری مینمود و مطالب ذیل را در صحبت با من در میان گذاشت:
«خلقیها انقلاب ثور را به پیروزی رسانیدند و شما پرچمیها به کمک شورویها درافغانستان حاکمیت را بدست گرفتید.بعد از 6 جدی سهم ما در قدرت یک سوم قدرت شما در دولت وحزب گردید.بعدازپلینوم هژدهم و جانشینی نجیب الله به عوض ببرک کارمل،ما خلقیها فکرمیکردیم که ممکن این وضع تغییر بخورد،ولی حالامی بینیم که وضع از آنزمان هم بد تر شده است وسهم خلقیها به مراتب در قدرت کاهش یافته،یعنی یک برششم شده است.حالا هم خلقیها از انقلاب دفاع می کنند و قربانی میدهند.نجیب الله منبع اختلافات را میداند.ما نامه مفصل هم قبلأ به گرباچف ارسال نموده ایم و همه مسایل را برای موصوف تشریح کرده ایم.حالا موضع ما علنی است.ما خلقیها،حالا دیگر نمی توانیم خاموش باشیم.نمی گذاریم هرآنچه که نجیب میخواهد انجام دهد.اردو حالا سیاسی فکر می کند.خلقیهادرمیدان جنگ نمی خواهند بخاطر حفظ قدرت نجیب الله جان های خود را قربان کنند.در گذشته قبل از مخالفت تنی با نجیب الله اگرما پنجاه در صد آمادگی و بیداری داشتیم،حالا صد در صد آمادگی در مقابله با این حرکات نجیب الله داریم.
حالا ما منتظر هستیم که نجیب الله در مقابل خواسته های ما چه جواب میدهد.؟»
خلاصه اینکه ما نتوانستیم،در ملاقات مان،به نتیجه مطلوب برسیم و با دیدگاه های مخالف از هم جدا شدیم.
داشتن اختلاف نظر برای اصلاح اشتباهات در اصل مفید است،اما،زمانیکه این اختلاف نظر درمیان افراد،گروه ها و جناحهای حزبی و سیاسی از حد بحث وگفتگوتجاوز کرده و جایش را به تهمت،دروغ،خصومت و درگیری بدهد،آنگاه خطرات کوشنده یی را برای آنها بوجود می آورد.”
مذاکرات مسئولین وزارت امنیت دولتی جمهوری افغانستان
با سازمان استخبارات نظامی آی.اس.آی پاکستان
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(860 الی 863) جلد دوم تحت عنوان “مذاکرات مسئولین وزارت امنیت دولتی جمهوری افغانستان با سازمان استخبارات نظامی آی.اس.آی پاکستان.”چنین آمده است:
“ازشروع سال 1991 مخصوصأبعد از اعلامیه پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد دررابطه به حل سیاسی افغانستان،بنابر هدایت ورهنمایی مستقیم نجیب الله و غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی،تماسها وملاقاتهایی میان مسئولین وزارت امنیت دولتی افغانستان ومقامات استخبارات پاکستان بطور مخفی صورت گرفت.تاجاییکه اطلاع داشتم،چهارملاقات بین مسئولین دوطرف انجام پذیرفت که به شرح آن در اینجا پرداخته می شود:
1 – ملاقات سید ضمیرالدین”میهن پور”رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی،با معاون آی.اس.آی جنرال عمر دربنکاک.دراین ملاقات عمدتأ روی ضرورت ادامه تماسها میان هردو اداره استخباراتی صحبت صورت گرفت.دراین ملاقات قراربرآن شد که این صحبتها وملاقاتها درآینده نیزمیان هردو سازمان امنیتی ادامه یابند.
2 – ملاقات میان سیدضمیرالدین و جنرال عمر معاون آی.اس.آی درفرانکفورت آلمان.دراین ملاقات،ازجانب هردوطرف طرح شد که یک تن ازکارمندان مسئوول وزارت امنیت دولتی درسفارت افغانستان مقیم اسلام آباد ویکتن کارمند مسئوول آی.اس.آی در سفارت پاکستان مقیم کابل تعیین گردد،تا در مواقع لازم تماس میان هردو اداره را برقرارنمایند.چنانچه وزیر امنیت دولتی غلام فاروق یعقوبی روزی به دفترم آمد وازموضوع مرا مطلع ساخت ودر مورد اینکه چه کسی را در سفارت اسلام آباد تعیین کند نظرمرا پرسید.
باید خاطرنشان ساخت،زمانیکه بحیث وزیرخارجه تعیین شدم،اولین کاری که درارتباط تعیینات کارمندان وزارت امنیت دولتی درسفارت خانه های افغانستان درخارج ازکشورصورت گرفت،امضای یک پروتوکل بین دو وزارت بود.وزارت امنیت دولتی برمبنای آن پروتوکل،کارمندان وزارت امنیت دولتی را به اساس ضرورت وتحت پوشش کارمندان دیپلوماتیک،ازطریق وزارت خارجه به سفارتخانه های افغانستان درخارج تعیین مینمود.ناگفته نباید گذشت که کارهای با اهمیت استخباراتی وزارت امنیت دولتی مستقیمأتحت نظرشخص نجیب الله در مشوره با وزیر امنیت دولتی صورت می گرفت.غلام فاروق یعقوبی به سیدضمیرالدین میهن پورگفته بود که درباره ملاقات های خودبا مقامات آی.اس.آی اینجانب را نیز بطورمختصردرجریان قراربدهد.
3 – ملاقات غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی و محمد اسحق توخی دستیاررئیس جمهوربارئیس آی.اس.آی اسد درانی درشهرژنیو سوئیس.اسد درانی یکی ازمخالفان سرسخت جمهوری افغانستان وپشتیبان تنظیمهای بنیادگرا مخصوصأگلبدین حکمتیار،برهان الدین ربانی،سیاف وخالص بود.غلام فاروق یعقوبی بعداز بازگشت ازژنیو یک گزارش بسیار مختصرشفاهی به هیأت اجرائیه حزب وطن ارائه داشت وکدام موضوع با اهمیت وقابل توجه را بیان نکرد.وی گفت:« رئیس آی.اس.آی سعی مینمود تا ما را متقاعد سازد که یا ازقدرت صرف نظرنماییم ویا با بنیادگرا ها از در سازش وتسلیم پیش آیم.اسددرانی درجریان صحبت گفت که ما ازتنظیم های جهادی پشتیبانی سیاسی مینمایند.وی سعی می نمود طوری وانمود کند که از تنظیمهای مقیم پشاورنمایندگی نمی کند.درختم مذاکرات،اسددرانی ازمن خواست تا ملاقات دوبه دومیان ما صورت بگیرد ومن آنرا رد نمودم.زیرا من متوجه شدم که موضع ما ازهمدیگرمتفاوت است.»
روزی بعد که با یعقوبی به تنهایی ملاقات داشتم،ازوی پرسیدم که چرا ملاقات دوبه دو را رد نمودی،زیرا،دربسیاری ازملاقات ها مطالب عمده وبا اهمیت که در حضورهیأت های رسمی سیاسی وامنیتی دوطرف مورد بحث قرارگرفت نمی توانند،درملاقات های دوبه دو،میتوانند مطرح شود.
یعقوبی برایم گفت:
« نمی خواستم در غیاب توخی با رئیس آی.اس.آی ملاقات کنم وباعث تشویش رئیس جمهورشوم،درغیرآن،چه ضرورت بود که توخی در مذاکرات اشتراک داشته باشد.ازجهت کاری وسوابق مذاکرات با آی.اس.آی اشتراک رفیق ضمیر در آن مذاکرات ضروری بود.»
4 – ملاقات چهارمین وآخرین بار میان ضمیرالدین میهن پور وجنرال جاوید ناصر رئیس آی.اس.آی،دراسلام آباد.این ملاقات به تاریخ 17 مارچ 1992 یک روزقبل از اعلام آمادگی نجیب الله برای کناره گیری ازقدرت صورت گرفت.
سیدضمیرالدین میهن پور درصحبتی با من،درمورد ملاقاتش با رئیس آی.اس.آی چنین بیان داشته بود:
« قبل ازرفتن به اسلام آباد غرض ملاقات با رئیس آی.اس.آی،نزدرفیق نجیب رفتم وازوی تقاضا کردم که ممکن جانب پاکستان درجمله سایر مطالب راجع به حل معضله خط دیورندهم سوال کند ونظرجانب ما را بخواهد،من درجواب چه بگویم؟نجیب الله برایم چنین گفت:من فکرنمی کنم که این مسئله را آنها درحال حاضرطرح کنند.این مسئله یا ازطریق ملل متحد ویا لویه جرگه حل خواهد شد.»
سیدضمیرالدین راجع به مذاکراتش با رئیس آی.اس آی چنین بیان داشت:
« درمذاکرات رئیس آی.اس.آی اولتر ازهمه بالای استعفای نجیب الله از ریاست جمهوری پافشاری میکرد ومیگفت که “نجیب الله بهتراست یک تاجک تباررا بعوض خود بحیث رئیس جمهورتعیین کند.”رئیس آی.اس.آی درختم مذاکرات 17 مارچ سال 1992،گفت:من حالا به دفترصدراعظم نوازشریف میروم وبعدأ برایت اطلاع میدهم که چه زمانی یکجا هردوی ما نزد او برای ملاقات برویم.»
سیدضمیرالدین”میهن پور”بعد ازختم مذاکرات،به سفارت افغانستان مقیم اسلام آباد رفته وطی تلگرام شفری عنوانی غلام فاروق یعقوبی گفته بود،که درمذاکرات امروزی رئیس آی.اس.آی بالای استعفای نجیب الله تاکید می ورزید.ازیعقوبی پرسیده بود که درملاقات باصدراعظم نوازشریف،درمورد چه بگوید؟روزبعد به تاریخ 18 مارچ 1992 یعقوبی در جواب گفت:
« مقامات پاکستان موضع ما را امشب در مورد استعفای نجیب الله وسایرمطالب ازطریق اطلاعات جمعی خواهند شنید.»
سیدضمیرالدین میهن پور اظهارداشت:
«قراربود که در 18 مارچ ملاقاتم بانواز شریف ورئیس آی.اس.آی صورت بگیرد.ولی نجیب الله یکجا با بینن سیوان در همین روز در برابر وسایل اطلاعات جمعی حاضرشده واعلامیه آمادگی کناره گیری خود را از قدرت وعدم اشتراکش را در پروسه انتقال قدرت وگردهمایی درنظرگرفته شده بین الافغانی اعلام نمود.فردا 19 مارچ رئیس آی.اس.آی به محل اقامتم آمد وبرایم گفت:”ملاقات شما با صدراعظم پاکستان فسخ شد ودیگر ضرورت به این ملاقات نیست.”به تعقیب آن مسئولین آی.اس.آی برایم گفتند که حال به خودت تعلق دارد که به پاکستان می باشی ویا میروی،همه چیزتکمیل شد.»
سید ضمیرالدین میهن پور در سال 2014 یک نامه سرگشاده یی عنوانی حامدکرزی رئیس جمهور افغانستان به نشررسانید وحامد کرزی را از بازی های استخباراتی پاکستان که درمورد افغانستان در اوضاع کنونی در پیش گرفته،بنابرتجارب گذشته برحذر داشت.آن نامه دربعضی ازسایت های انترنیتی نیزبه نشر رسیده است.درآن نامه سیدضمیر الدین راجع به بازدید 17 الی 18 مارچ 1992 خود ازپاکستان وجریان ملاقاتش با رئیس آی.اس.آی نیزمطالبی را بیان داشته است.درقسمتی ازنامه درمورد پلان صلح ملل متحد برای افغانستان وراجع به موضیعگیری واظهارات رئیس آی.اس.آی چنین آمده است:
« درمورد پلان صلح ملل متحد برای افغانستان،پیشنهاد ما برای نجیب الله اینست که پاکستان وافغانستان دو کشور مسلمان اند،اگرما بتوانیم موضوع را بین خود به نتیجه برسانیم ضرورت برای ملل متحد وجود ندارد.این بدین معنی است که اسلام آباد آماده است تا سران مجاهدین را در پای میز مذاکره با کابل قراردهد،البته این عملیه بخصوص زمانی زودتر وعملی ترخواهد بود اگر نجیب الله آمادگی خود را به استعفا ازمقام ریاست جمهوری اعلام بدارد.»
قرارنوشته سید ضمیرالدین،روزبعد از اعلامیه رئیس جمهورنجیب الله،رئیس آی.اس.آی نزدش آمد وبعد تعارفات،درمورد اعلامیه نجیب الله که در این نامه سید ضمیرالدین بیان گردیده چنین گفته بود:
« حتمأ شما از اعلامیه رئیس جمهور افغانستان آگاهی دارید،به نظرما این اقدام نجیب الله،یک اقدام نهایت جسورانه ونمایانگرصداقت و از خود گذری او به امر صلح در افغانستان است.»
به وضاحت درک می شود که بالاخره پاکستان،سیوان،آمریکا و مجاهدین درهم صدایی و تبانی با یکدیگر سرانجام چگونه موفق میشوند که برای سقوط وفروپاشی دولت جمهوری افغانستان تحت عنوان پلان صلح ملل متحد،ازسر راه شان نجیب الله را دور میسازند.
سیدضمیرالدین میهن پور بعدأ به ادامه گفتارهای قبلی خود برایم گفت:
« بعد از اینکه از اسلام آباد به کابل برگشتم،به دفترنجیب الله رفتم،متوجه شدم که بالای میزش پاک بود.از رئیس جمهورجویای احوال شدم وعلت آمادگی موصوف را برای کناره گیری از قدرت پرسیدم؟نجیب الله برایم گفت”حزب با من نمی باشد.یک میکانیزم را پیدامیکنم که حزب اداره را بدست گیرد.”به تعقیب پرسیدم که من ویعقوبی چه کنیم؟نجیب الله گفت”من خارج از کشورمیروم وشما را دل تان.”نزد رفیق یعقوبی رفتم وجویای هدایت گردیدم،یعقوبی برایم گفت”من جای نمی روم وهمینجا می باشم.ترا هم دلت.”به یعقوبی گفتم یک یادداشت برای خانمم به وزارت خارجه بدهید که برایش پاسپورت بدهد که خارج برود ومن خودم درپهلوی شما هستم.یعقوبی خیلی ها ناراحت از وضع بود.در اول پاکستان از یعقوبی دعوت کرده بود که به پاکستان غرض مذاکرات برود،ولی وی دعوت را قبول نکرد وگفت”هرروز یک شکست واگربه پاکستان بروم یک شکست دیگر.من به رفیق نجیب گفتم که اگر خودت میخواهی غرض مذاکرات به پاکستان بروید اختیار با شماست.»
ناگفته نماند که سیدضمیرالدین میهن پور را ازدهه چهل بدینسو از نزدیک میشناختم.وی یکی از کادرهای فعال حزبی بود که در وظایف مختلف حزبی ودولتی،به وطن خدمت کرده است.بعد از تقررم به وزارت خارجه با وی که رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی بود،ارتباط کاری وروابط نزدیک ودوستانه داشتم ودر اکثر ملاقات ها با نمایندگان تنظیمها وافراد بیطرف ازجمله در ملاقات با دوکتور محمد یوسف صدراعظم سابق،نماینده سه تنظیم به اصطلاح میانه رو ودیگران،مرا همراهی مینمود واطلاعات سودمند را،قبل از ملاقاتها در اختیارم قرارمیداد.”
(ساعت 7 شام 26 حمل سال 1371)
دربرگهای(888 الی 893) جلد دوم کتاب،در رابطه به آخرین ملاقاتش بانجیب الله رئیس جمهور ورئیس حزب وطن،(بساعت 7 شام 26 حمل سال 1371)،چنین آمده است:
“زمانیکه به مقرریاست جمهوری رسیدم وازموترپیاده شدم،هیچکسی بشمول محافظین ریاست جمهوری را ندیدم.گویی همه را رخصت نموده بودند.بدون کدام مانع به منزل دوم داخل دفترکارنجیب الله شدم.دراتاق انتظار،حیات الله جفسرسریاوررئیس جمهور ویک تن دیگر که درچهره های شان حالت اضطراب و پریشانی بخوبی دیده میشد،حاضربودند.جفسربادیدنم
«رفیق وکیل می خواهید داکترصاحب را ببینید؟»
گفتم بلی وداخل اتاق کارنجیب الله شدم.رئیس جمهورنجیب الله با محمد اسحاق توخی دستیار واحمدزی برادرش مشغول صحبت بودند واحساس میشد که منتظر چیزی هستند.توخی و احمدزی به مجرد که مرا دیدند،با ورخطایی وبدون احوال پرسی،اتاق را ترک گفتند.ورود غیرمترقبه ام،آنها را بشمول نجیب الله غافلگیر ساخته بود.نجیب الله گفت:
«چطورشد که اینجا آمدی؟حالا باید نزد مسعود می بودی وخبرهای خوشی برای ما می آوردی.»
درحالیکه بی نهایت نارام بودم،جریان حادثه را ازتوقف موترما تاوضعیت میدان هوایی نظامی کابل ودفترقوماندانی هوایی برایش یکایک توضیح دادم.رئیس جمهورمرا به آرامش دعوت کرد وگفت:
«فرق نمی کند.همه چیزامکان دارد رخ بدهد.من یعقوبی و عظیمی را پیدا خواهم کرد وهمه چیزرا نظم خواهم داد،فردا صبح قبل ازآفتاب برآمد، پروازخواهی کرد.»
گفتم:«وطنجاروزیردفاع دراین لحظه حساس در دفترکارش نیست ومانند دیگر وزرای قوای مسلح،به منزل تشریف برده است.»
نجیب الله گفت:
«خودت ازوطنجارچه انتظارداری؟انسان بی ابتکار،ولی برای کودتاکردن آدم مناسب است.برای کارهای دیگر،مشکلی را حل کرده نمی تواند.متأسفانه وزرای قوای مسلح مردمان ضعیف برآمدند.آنها بالای وزارت خانه های خود تأثیر و اتوریته لازم نداشتند وتا کنون فشارعمده کار در آن وزارت ها بالای شانه های من بوده است.»
درجریان صحبت متوجه شدم که درپهلوی میزکار نجیب الله ازپنج دستگاه تیلفون،صرف یک دستگاه موجود بود.
به رئیس جمهورنجیب الله گفتم:«وضعیت فوق العاده بحرانی است،بایدفورأ اعضای هیأت اجرائیه حزب را احضاروموضوع را با ایشان درمیان بگذارید.»
نجیب الله گفت:
«هیأت اجرائیه یک ارگان بی صلاحیت است.همه چیز در دست جنرالها و نظامی هااست.»
درمقابل گفتم:«بسیارخوب،دراین صورت اعضای هیأت اجرائیه را یکجا با عده یی ازجنرال های مسلح احضارکنید تا مشترکأ اوضاع را بررسی و تدابیراتخاذنماییم.»
نجیب الله گفت:
«تابینن سیوان نیامده و وی را ملاقات نکنم و ازنتایج مذاکراتش با رهبران مجاهدین ورهبران پاکستانی آگاهی حاصل نکنم،دیگراقدام ها فایده یی ندارد.»
باتأثرونیشخند گفتم:
«هنوزهم شما بالای بینن سیوان حساب می کنید؟آیا وضعیت موجود در اثرپافشاری های مداوم سیوان واعضای تیمش مانند حسین پوتسالی و فلیپ کاروین بالای شما برای اعلام کناره گیری از قدرت بوجود امده است؟»
نجیب الله درحالیکه بی نهایت عصبانی گردیده بود گفت:
«بلی،من امروز چندین بار از سیوان خواستم که هر چه زودتر به کابل بیایید تا برایش بگویم،حالا که وضع را خراب کرده واز کنترول من بیرون کرده اند،آنرا دوباره درست واصلاح کنند.دیگر همه چیز مربوط سیوان و ملل متحد است.وی بمن وعده داده بود که پاکستانیها،آمریکایها و مجاهدین را در صورت آماده شدن من به کناره گیری،به پروسه صلح وقبول حکومت بیطرف ازجانب آنها می کشاند.حالا بیاید صلح و حکومت تکنوکراتهای خود را بیاورد.»
با اصرار گفتم:«سیوان وهمکارانش بطور عمدی میخواستند این وضع را بوجود بیاورند،مدتها قبل ناباوریم در مورد سیوان وهمکارانش را،برای تان گفته بودم،متأسفانه به آن توجه نکردید وهمیشه مرا به مدارا وخیشتن داری وی توصیه مینمودید.حالا چرا بازهم بخاطر اصلاح وضع از وی کمک میخواهید. مطمئنأوی چیزی برای ما انجام نخواهد داد.بجای او چرا بالای حزب ودولت اتکاءنمی کنید که تا تشکیل حکومت بیطرف انتقالی،حداقل تدابیر برای حفظ نظم موجود در شهرکابل گرفته شود.این کاردر موجودیت شما صددر صد عملی شده میتواند.این درست است که وضعیت بوجودآمده با پیشروی مسعود، گلبدین وبغاوت دوستم و متحدانش،خطرجدیی را بوجود آورده،ولی شما هنوز از اتوریته لازم و قانونی برقوای مسلح برخوردارید،مخصوصأ سه وزیرقوای مسلح در مخالفت با شما قرارندارند.میتوانید تا روی کارآمدن حکومت انتقالی، ازوقوع حوادث ناگوارجلوگیری نمایید.همین حالا معاونین رئیس جمهور، صدراعظم،اعضای هیئت اجرائیه حزب و جنرالهای با صلاحیت ومؤثرقوای مسلح را احضارنمایید ودر مشوره با آنها،راه عملی بیرون رفت از وضع موجود را،جستجوکنید.»
نجیب الله بازهم گفت:
«خودت ازکسانی یادمیکنی که آنها صرف به نام معاونین رئیس جمهور، صدراعظم واعضای هیأت اجرائیه حزب بودند.خودت شاهد هستی که آنها هیچ وقت توانایی نداشتند تا کاری را مستقلانه انجام دهند.به من بگوخودت عضو هیأت اجرائیه بودی،غیرازکارهای مربوط به وزارت خارجه،دیگرکدام تأثیری بالای وضعیت عمومی کارهای حزبی و دولتی داشتی؟»
دراین فرصت ازنجیب الله چیزهایی میشنیدم که درحالات عادی اصلأنشنیده بودم.بازهم باپافشاری گفتم:«داکترصاحب،خواهش میکنم مسئولیت را تنها بعهده نگیرید وهمه ما را شریک بسازید.حالاوقت گذشته وهمه در حالت فروپاشیست. حالا ممکن حزب ما برای مدتی ازچرخه قدرت کناربماند.اما اگرما احساس مسئولیت کنیم ونگذاریم که با خطرات بزرگ مواجه گردد،برای همیشه از صحنه سیاسی حذف نخواهیم شد.فرقی نمی کند اگرشما دروضعیت موجود، رهبر دولت نباشید،ولی رهبری حزب را در دست میداشته باشید.ما همه در کنارتان خواهیم بود وبرای مبارزات آینده آمادگی میگیریم.»
نجیب الله گفت:
«رفیق وکیل از احساسی که نسبت به من داری،ممنونم،ولی خودت روی کدام حزب محاسبه میکنی،حزبی که دردست سیاست بازهاومعامله گران قراردارد؟»
با این موضیعگیری نجیب الله نمی توانستم بی تفاوت باشم.کسیکه در دوران تظاهرات محصلی،رئیس خدمات اطلاعات دولتی”خاد”واکنون ریاست حزب ودولت،همیشه سرشار ازنیرومندی،خوشبینی وفداکاری در برابر آرمان های حزبی و دولتی بود،اینک چرا درلب پرتگاه قرار گرفته و دریأس و نامیدی گیرمانده است؟درچنین حالتی،یگانه کاری که میتوانستم برایش بکنم،مشوره دادن به اوبود تا از این گرداب خودش را نجات دهد.اما پیش ازآنکه به صحبت و مشوره دادن شروع کنم،خودش با عصبانیت گفت:
«من منتظر سیوان استم تا درباره آخرین امکانات برای بیرون رفت از این وضع،به نتیجه برسیم.»
گفتم:«خوب است.همهء ما منتظرسیوان میباشیم.وی را یکجا با اعضای هیأت اجرائیه،معاونین رئیس جمهور،صدراعظم وجنرالها وصاحب منصبان مؤثرملاقات نماییم،تا راهی برای حل مشکلات بیابیم.»
نجیب الله گفت:
«مثلأ اگر باوی یکجا ببینیم چه مطلبی را با وی در میان بگذاریم؟»
گفتم:«مطالبی ذیل را میتوانیم با وی درمیان بگذاریم:
اول:برایش میگوییم که اعضای حکومت بی طرف انتقالی کجاستند وچه زمانی برای انتقال قدرت به کابل میایند وقدرت را تسلیم میشوند؟
دوم:باید سیوان را مجبور بسازیم تا یکجا با یکی ازاعضای رهبری حزبی و دولتی نزد حکمتیارومسعود که در حومه کابل هستند برود.زیرا نیروی عمده تهدید کننده و مانع عملی شدن انتقال قدرت آنها اند.آنها را باید واداربه قبولی پلان صلح ملل متحد ساخته وبه آنها بگوید که پشاور،اسلام آباد وتهران مشکل ما را حل نمی توانند،مشکل درکابل،لوگر و جبل السراج حل خواهد شد.
سوم:بعداز اینکه سیوان به کابل آمد،اورا با چندتن از اعضای رهبری نزد ببرک کارمل ببرید.زیرا وی تأثیر زیاد معنوی در میان اعضا و هواداران نظامی و ملکی حزبی و دولتی دارد وهرتوطئه یی،اگردرداخل حزب و دولت باشد،خنثی خواهد شد.البته طوریکه رفیق کارمل راشما خوب میشناسید با این پیشامد،حتمأ شمارا کمک می کند وکشیدگی های موجودمیان شماوکارمل نیز،برطرف خواهد شد.
چهارم:درمورد دوستم و گروپ مخالین درشمال کشور،بینن سیوان رسمأباید اعلان کندکه حرکات وموضیعگیری آنها کاملأ علیه پلان ملل متحد میباشد. بمجردآمدن به کابل،ازوی تقاضا میکنیم تا نماینده ومعاون دوستم،جنرال مجید روزی را ملاقات نماید واز آنها بطورجدی بخواهدمانع عملی شدن پلان ملل متحد نگردند،درغیرآن،مسئولیت شکست پلان به دوش آنها خواهد بود.سپس چندتن اعضای رهبری را همراه با سیوان نزد جنرال دوستم و متحدانش بفرستیدتا در باره خواسته های آنها صحبت نمایند.»
نجیب الله درآغاز،به پیشنهاداتم با بی میلی گوش میداد،دراخیر باقیافهء مجاب شده،ازجایش برخاست و گفت:
«بسیارخوب،من منتظر سیوان هستم.امشب اگرآمد که حتمأ میاید،مطالبی را که گفتی باوی در میان میگذارم.فردا صبح در اولین فرصت،جلسه یی به اشتراک هیأت اجرائیه،معاونین رئیس جمهور،صدراعظم و مسئولین درجه یک قوای مسلح با حضورسیوان دایر می نماییم وخودت میتوانی نظریاتت را با آنها در میان بگذاری.میدانم که پیشنهادات خودت جنبه عملی دارد وحد اقل برای بیرون رفت از وضع موجود مفید اند.»
رئیس جمهورپرسید که حالا کجا میروی.؟
گفتم:«به وزارت خارجه میروم و منتظر آمدن سیوان می باشم.باشما نیز در تماس خواهیم بود.»
دروقت خداحافظی رئیس جمهورخلاف معمول،تا دم دروازه دفترش،همراهییم کرد ودر آغوش گرفت.درحالیکه اشک درچشمانش ظاهرشده بود،بی اختیار گفت:
«هروقت که خاله جان و کاکایم(منظورش والدینم بود)را دیدی دستهای شان را از طرف من ببوس!»
حواسم آنقدر در آن شب و روز پریشان بود که درست متوجه نشدم که چرا نجیب الله گفت تا دستان والدینم را از طرفش ببوسم.زیرا،هیچگاهی چنین حرفی را در گذشته ازوی نشنیده بودم.بنابرسوابق طولانی رفاقت و دوستی که با نجیب الله داشتم،در آنشب همدردی و دلسوزییم نسبت به او بیشترشده بود.راستش را بگویم که در آنشب،تمام کشیدگی های را که بعضأ باهم داشتیم،فراموش کرده بودم ومیخواستم از هرطریقی و امکانی،وی را کمک نمایم.ما هردو،درلحظات سخت و دشوار،ازدوران مبارزات محصلی تا دوره های زندان و مهاجرت و سالهای بعد از آن تا کنون،خاطرات فراموش ناشدنی ازهمدیگرداشتیم.
چنانچه،فلیپ کاروین آمریکایی مشاور سیاسی بینن سیوان در صفحه 182 کتاب “سرنوشت غم انگیزدرافغانستان”راجع به ملاقاتش با نجیب الله که به تاریخ 18 اپریل 1992 در دفترملل متحد جاییکه نجیب الله در آنجا پناه برده بود،در مورد این احساسم از زبان نجیب الله چنین بیان داشته است:
«او “نجیب الله”به من “فلیپ کاروین”گفت که شب قبل از خروج پلان شده من،وکیل نزدم آمد ودر مورد حوادث که بعد از رفتن قریب الوقوع سرمن خواهد آمد احساس ناراحتی میکرد.نجیب الله گفت من ووکیل بایکدیگردوست بودیم.اززمان کودکی یکدیگر را خوب میشناختیم.»
پس از خداحافظی با نجیب الله،بدفترم رفتم.غیراز رئیس تشریفات وچند عضو دفترم،کسی دیگردر وزارت نبود.رئیس تشریفات گفت که اوبارها به دفتربینن سیوان و ملل متحددرتماس شده،ولی تا هنوز اطلاعی از آمدن سیوان ندارد.به دفتریعقوبی زنگ زدم،جوابی نشنیدم.به مرکز مخابرات گفتم تا تماس تیلیفونیم با یعقوبی را برقرار نمایند،ولی تلاش شان بیهوده بود.با وطنجار که درمنزلش بود،تماس گرفته وازنرفتنم نزد مسعود برایش اطلاع دادم.وی گفت:«کارها تمام است ومن چیزی ندارم که برایت درتیلفون بگویم.»
پس از ساعتی،رئیس تشریفات به دفترم آمد وگفت که شاید سیوان امشب به کابل نیاید واجازه خواست تا به منزلش برود.چندین بار به شماره تیلفون مخصوص نجیب الله به ریاست جمهوری زنگ زدم،اما کسی جواب نمی داد. بالاخره به تیلفون اقامتگاهش در قصرنمره یک زنگ زدم.محمداسحاق توخی گوشی را گرفت وگفت:«باداکترصاحب میخواهیدصحبت کنید؟
«گفتم بلی.توخی تیلفون را به نجیب الله داد.نجیب الله گفت:
«خودت تا هنوز در وزارت هستی؟»
گفتم بلی.نجیب الله گفت:
«رفیق وکیل،من امشب نمی خوابم،خودت خانه برو و استراحت کن.هروقتیکه سیوان آمد،خبرت میکنم.سالها تو مرا از آمدن سیوان با خبرمی ساختی وترتیب ملاقاتهایم را می گرفتی،امشب من این ماموریت را انجام میدهم وفردا مطابق پیشنهاد خودت،وی را ملاقات خواهیم کرد وآخرین حرف ها و تصامیم مانرا با وی درمیان خواهیم گذشت.»
گفتم،خوب است،من به خانه میروم.خدا حافظ تان!درست ساعت 11 شب بود که بطرف خانه ام رفتم.”
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالق
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
سلیمان لایق
میخواست ریس(جمهور)شورای انقلابی ج.د.ا شود
کتـاب
ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان
تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان
دربرگهای(628 – 629) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(لویه جرگه سال 1989،تعدیلات در قانون اساسی وانتخاب نجیب الله بحیث رئیس جمهور)چنین آمده است:
“به تعقیب لویه جرگه 1987،بتاریخ 28 و 29 جون 1989،بمنظور وارد کردن بعضی تعدیلات در قانون اساسی،لویه جرگه عنعنوی دایرگردید.در این جرگه نام(جمهوری دموکراتیک افغانستان)که رسمأ بعد از 7 ثور1357 به این اسم یاد می گردید به (جمهوری افغانستان)تغییر نمود.قانون اساسی جدید کشور که حاوی 13 فصل و 149 ماده بود نیز،به تصویب رسید.البته عده یی با تغییر نام جمهوری دموکراتیک افغانستان مخالف بودند واین تغییر را یک عمل سازشکارانه تعبیر نموده و آنرا خواست واقعی اکثریت اشتراک کننده گان در کار لویه جرگه،نمی دانستند.
درمورد انتخاب نجیب الله بحیث رئیس شورای انقلابی و بعدأ رئیس جمهور کشور در لویه جرگه 1987 و هم در لویه جرگه 1989 خالی از مخالفت در داخل ح.د.خ.ا ورهبری شوروی نبود.چنانچه از ابتدا در داخل حزب،عده یی به این عقیده بودند که نباید تمام قدرت دولتی و حزبی در وجود یک شخص متمرکز گردد،زیرا برای یک فرد قدرت نا محدود میدهد و جلو اتخاذ تصامیم جمعی و دموکراتیک در حزب و دولت را می گیرد.ولی برعکس،نجیب الله گرایش شدیدی برای احراز کرسیهای ریاست شورای انقلابی و ریاست جمهوری،برعلاوه پست منشی عمومی حزب،نشان می داد و کوچکترین مخالفتی را در این مورد،نمی پذیرفت.چنانچه باری از نجیب الله درمورد اختلافش با سلیمان لایق که در ابتدا برای بقدرت رسیدن وی بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی یکی از طرفداران سرسختش بود پرسیدم،در جواب گفت:
«قبل از دایرشدن لویه جرگه سال 1987،یک روز لایق ازمنزل سوم اپارتمان خود به منزل پنجم اپارتمانم نزد من آمد.(هردو در یک بلاک مکرویان در آن زمان زندگی می نمودند)لایق بعد از یک مقدمه چینی گفت:”اگرخودت موافقه داشته باشی در لویه جرگه بحیث رئیس شورای انقلابی پیشنهاد شوم،درپهلوی خودت کاری بزرگی را هم به نفع حزب وهم مصالحه ملی یکجا پیش می بریم.رفقای شوروی هم با من چنین مشوره یی را داده اند.من به لایق گفتم،به کدام جرئت چنین پیشنهاد را مینمایی.؟یک بار به اطراف خود نظر بینداز و ببین که کیها از خودت پشتیبانی می کنند.اگر برای این منظور نزد من آمده ای لطفأ تشریف ببر!»
نجیب الله اضافه نمود:
«حالا می دانی که لایق چرا در پهلوی من قرار گرفته بود؟وی می خواهد از نزدیکی بامن به نفع خود استفاده نماید.حالا من نیات اصلی لایق را در مورد خود درک نموده ام.»
درصحبتهای که با بعضی از کارمندان وزارت خارجه و سفارت شوروی قبل وبعد از انتخاب نجیب الله بحیث رئیس جمهور داشتم،چنین برداشت نمودم که رهبران شوروی درمورد اینکه آیا نجیب الله ریاست دولت را در اختیار داشته باشد یا نه،باهم اختلاف داشتند.عده یی از آنها بشمول گارباچف به این عقیده بودند که:
نجیب الله نباید بحیث رئیس جمهور در رأس قدرت قرار گیرد.آنها معتقد بودند،که بعد ازخروج قوای شان از افغانستان،برای تشکیل یک حکومت ائتلافی با پایه های وسیع،به شمول گروه های مسلح مجاهدین با اشتراک ح.د.خ.ا،قرارگرفتن نجیب الله در رأس دولت،تمام تلاشها و امیدها برای صلح را،به یأس مبدل مینماید.در این صورت هیچ گروه حاضر به دیالوگ ومذاکره با رهبری افغانستان نخواهد شد.بنابرآن،پست ریاست جمهوری در شرایط موجود تا قبل از تشکیل حکومت ائتلافی خالی بماند ویا یک شخصیت دیگر غیر حزبی در این مقام برگزیده شود.”
دربرگهای(863 – 866) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان”دعوت رهبران پاکستان ازنجیب الله غرض ملاقات ومذاکرات به پاکستان”چنین آمده است:
“بتاریخ 2 اپریل 1992 مطابق 13 حمل 1371،جلسه هیأت اجرائیه حزب وطن،به ریاست نجیب الله در مقرریاست جمهوری دایرگردید.تا حالا،نجیب الله سرحال ومطمئن بنظر می رسید.درآغاز تلگرام شفری را که از طریق وزارت امنیت دولتی بدست آورده بود،برای اعضای هیأت اجرائیه قرائت نمود.درتلگرام گفته شده بود که غلام اسحق خان رئیس جمهور،نوازشریف صدراعظم وآصف نواز لوی درستیز پاکستان،ازنجیب الله دعوت بعمل آورده بودند تا به پاکستان مسافرت نموده ودر رابطه به مسایل حل سیاسی افغانستان با آنها صحبت نماید.نجیب الله بطور شفاهی گفت که جانب پاکستان قبلأ از رفیق یعقوبی دعوت بعمل آورده بود که غرض مذاکره به پاکستان برود؛ولی وی حاضر نشد.درتلگرام چنین تحریر گردیده بودکه ما وشما(منظورافغانستان وپاکستان)میتوانیم خارج ازچوکات صلح ملل متحد،مسایل مربوط به افغانستان را حل کنیم.درتلگرام ظاهرأ برای تشویق واطمینان دادن به نجیب الله،ازوی تمجید وتوصیف به عمل آورده بودند تا به پاکستان سفرنماید.حتی قسمأ سهم وی را جز پروسه صلح دانسته بودند.همچنان در تلگرام نام چند میدان هوایی را ذکرکرده بودند که طیاره عامل رئیس جمهورمیتواند در هرلحظه ودر هرکدام آن که خواسته باشد،فرود آید.در تلگرام تذکر داده شده بود که قبل از پرواز،وقت وتاریخ پرواز،ازطریق چینل مربوطه به آنها اطلاع داده شود.
بسیاری از اعضای هیأت اجرائیه حزب که از این انکشاف غیرمترقبه،متعجب و حیرت زده شده بودند و دعوت از رئیس جمهور را یک بازی اوپراتیفی پاکستان میدانستند،سفر نجیب الله به پاکستان را،به اتفاق آراء تایید نمودند.
این دعوت پاکستان از رئیس جمهور،بعدازاعلامیه وی در 18 مارچ 1992،در مورد کناره گیریش از اشتراک در قدرت صورت گرفت.هیچ یک از اعضای هیأت اجرائیه به جزغلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی،ازتماسهای پنهانی وزارت امنیت دولتی با دستگاه استخباراتی پاکستان ازجمله،ملاقاتی که سید ضمیرالدین میهن پور یک روز قبل از اعلام آمادگی نجیب الله برای کناره گیری از قدرت با رئیس آی.اس.آی در اسلام آباد داشت،باخبر نبود.درجریان جلسه،اعضای هیأت اجرائیه حزب وطن نظر دادند که بهتر است وزیر خارجه نیز رئیس جمهور را در مذاکرات همراهی کند.آن جلسه یک روز قبل از عید سعید فطر صورت گرفته بود،محمود بریالی پیشنهادکرد که بهتر است سفر بعد از عید صورت گیرد؛زیرا اشتراک رفیق نجیب در نمازعید حتمی است.درغیر آن،مردم که همین اکنون بنابر اوضاع موجود درهراس اند،ازغیابتش در این روز،مشوش تر می شوند.
نجیب الله در ختم جلسه به من دو وظیفه سپرد،یکی آنکه،به وزارت هوانوردی بگویم تا یک فروند طیاره آریانا را برای پرواز خاص وعاجل آماده بسازد ودیگر اینکه مطالب صحبتهای جانب افغانستان با پاکستان را تهیه وآنرا برایش بسپارم.
درمورد اول گفتم که این کارمربوط من نیست،فورأ گفت که خوب است،توخی را میگویم که مسئله پرواز طیاره را تنظیم کند.درهنگامی که از اتاق جلسه بیرون میشدیم،یعقوبی برایم گفت:
«رفیق وکیل شماحتمأباید رفیق ضمیر را باخود داشته باشد،زیرا وی قبلأ با مقامات امنیتی پاکستان ملاقاتهای را انجام داده است وهمه چیز را میداند وشما را میتواند کمک کند.»
گفتم:«به یقین که از جانب رئیس جمهور کدام ممانعتی وجود ندارد ومن نتنها به آن موافقم،بلکه همراهی وی را،با ما در این سفرضروری وحتمی میدانم.»
به دفتررفتم وصحبتهای مورد نظر را در همکاری با مسئولین آماده کردم وآنرا برای رئیس جمهور نجیب الله سپردم.وی در حالیکه اصلاحات را باقلم خود در آن وارد می نمود،پرسید که آیا بکس سفرم را آماده کرده ام؟گفتم بلی.دوباره به دفتر آمده وبعد از تایپ اصلاحاتی که نجیب الله در متن مطالب وارد نموده بود،هرلحظه منتظر دستورنجیب الله بودم که چه ساعتی،بطرف میدان هوایی برویم؛اما خبری نرسید.
روز بعد،همراه نجیب الله نماز عید سعید فطر را در مسجد ارگ بجا آوردیم وبعدأ همه یکجا در سالونی برای صرف چای آنجا رفتیم.درجریان صحبتهای پراگنده صاحب الحق رئیس اداره شورای مشورتی اسلامی ریاست جمهوری،خطاب به نجیب الله گفت:
«دوکتورصاحب فکرکرده باشی که اشتباه نکنی،افغانستان را تنها نگذاری،مردم به تو ضرورت دارد.»
نجیب الله باخنده و شوخی اورا خاموش ساخت وحرف هایش را ناشنیده گرفته،جواب نداد.ساعتی بعد همه راهی منازل خود شدیم.
من به خانه پدرم بودم؛که نجیب الله نیز برای تبریکی عیدی وهمچنان بخاطر آنکه عید اول بعد از وفات برادرم بود،نزد والدینم آمد.صحبتهای خودمانی میان مادرم ونجیب الله که وی را از سالها به این طرف بحیث پسر خود میدانست و دوست داشت صورت گرفت.درجریان صحبت مادرم برایش گفت:
«بچه ام متوجه جان و زندگیت باش!آوازه های زیاد از هرطرف شنیده میشود.»
نجیب الله گفت:« مادرجان،مطمئن باش من متوجه همه دسایس میباشم،همه چیز چنان ترتیب گردیده است که بعد از من هیچ کس نمی تواند آنرا اداره کند.»
هنگام خدا حافظی،زمانی که میخواست منزل پدرم را ترک کند،از وی درباره سفر به پاکستان پرسیدم وگفتم که من هر لحظه اماده ام.
اوگفت:«فکرمیکنم پاکستانیها از ملاقات با من صرف نظر کرده اند،سفر را برای آینده به تعویق انداخته اند.»
من تا اخیر ندانستم که چرا پاکستانیها در آن لحظات حساس وتاریخی،ازنجیب الله دعوت بعمل آورده وبعد آنرا بتعویق انداخته بودند وهم نجیب الله چرا این دعوت را پذیرفته بود؟
تنها در 6 میزان سال 1384،نصرالله بابر وزیر سابق داخله پاکستان در مصاحبه با آژانس خبری پژواک در برابر سوالی گفت:
«سوال:روابط شما با حکومت های رژیم کمونیست در افغانستان چگونه بود؟
جواب:ما به هر سطح کوشش نمودیم.برای آخرین بار نیز در سال 1992 با داکتر نجیب الله تماس گرفتیم و وی حاضر گردیده بود که جهت مذاکرات به پاکستان بیاید.»
همچنان وزارت خارجه جمهوری افغانستان به تاریخ 13/11/1370 تلگرام شماره 5505 را از سفارت افغانستان مقیم پاکستان دریافت نمود که در آن مطالب ذیل تذکر یافته بود:
« روزنامه نیوز- 2 فبروری 1992.
بتاریخ اول فبروری نطاق وزارت خارجه پاکستان اظهار داشته که رئیس جمهور افغانستان تا کنون تقاضای رسمی بخاطر مذاکرات مستقیم میان پاکستان و افغانستان ننموده وصرف از طریق اعلامیه های مطبوعاتی اظهار داشته که علاقمند است چنین کند.نطاق گفت:اسلام آباد چنین اعلامیه هایی را جدی نمی گیرد.رادیو پیکنگ اخیرأ گزارشی مبنی به ارسال نامه از طرف نجیب الله عنوانی مقامات پاکستانی بخاطر شروع مذاکرات مستقیم جهت پایان بخشیدن جنگ(13) ساله تقاضا کرده،به نشر رسانیده است.نطاق در زمینه گفته این یک حرکت جدی برای مذاکرات نمی باشد.نطاق گفت:وی«نجیب الله» نامه یی را برای آصف نواز لودرستیز توسط جگرن متقاعد اردوی پاکستان که اخیرأ از کابل بازدید نموده،فرستاده است.
نطاق گفت که نجیب الله دراسلام آباد وما در کابل سفارت داریم.اگر وی پیشنهاد جدی داشته باشد میتوان از طریق نمایندگی خویش آنرا ارسال بدارد.حتی اگر پیشنهاد جدی وجود میداشت،ما در شرایط کنونی از آن اجتناب میورزیدیم.زیرا مذاکرات بسیار جدی درسطح بین المللی درجریان است وما انتظار نتایج آنرا داریم.نطاق گفت که معتقد هستم که مذاکرات در مسئله افغانستان باید میان افغانها باشد.»
در25 حمل سال 1371 روزنامه ملی انیس بیانیه 24 حمل سال 1371 نجیب الله را که با هیأت رهبری قوای مسلح ملاقات نموده به چاپ رسانیده که درمورد پاکستان چنین گفته است:
«سیاست پاکستان در قبال کشور ما عملأ تغییر نموده…»
همچنان نجیب الله طی بیانیه خویش به مناسبت پنجمین سالگرد مصالحه ملی در مورد پاکستان چنین اظهار نمودند:«آمادگی همه جانبه داریم تا در پاسخ به موضعگیری واقعبینانه جمهوری اسلامی پاکستان،آنرا با برداشتن گامهای عملی صادقانه،سازنده،وتوأم با حسن نیت صمیمانه پاسخ بگوییم.»”
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالقدوس غوربندی واینجانب.
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمری
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندام
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
دربرگهای (912 و 913) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به «تنش های بی سروصدا میان اعضای هیأت اجرائیه حزب وطن،پس از پناهنده شدن نجیب الله:»چنین آمده است:
“بعدازپناه بردن نجیب الله به دفتر ملل متحد و ختم دور اول مذاکرات و ملاقات با بینن سیوان،همه اعضای هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن به مقر آن شورا با هم جمع شدند.هیچ یک حال و هوای خوشی نداشت.همگی آشفته،غمگین و مضطرب بودند.بعضی ها به فکرنجات حزب و کشور و جلوگیری از خونریزی مردم بدست مجاهدین بودند وبعضی ها مأیوس ونا امید از آینده نامعلوم.ولی ناچار،همه باهم یکجا بودند.هیچ کس حرف دلش را با دیگری شریک نمی ساخت وبردیگر اعتماد نداشت.درواقع یک نوع آرامش قبل ازطوفان در فضای شان حاکم بود.
محمودبریالی مطمئن و استوار بنظر میخورد وسعی میکرد تا همه را دلداری و اطمینان ازآینده بدهد.دلیلش آن بود که اکثریت رهبران،کادرها وصفوف ملکی و نظامی پرچمیها وفادار و هواخواه ببرک کارمل بودند و ازاین لحاظ به اقتدار و توانمندی شان اطمینان داشتند.
همه،تافرارسیدن شب مصروف بحث های داغ و پرجنجال با یکدیگربودند.درجریان این نشست و صحبتها،محمد اسلم وطنجار وزیردفاع،دست مرا گرفت ویکجا به دهلیز رفتیم.وی سه مطلب ذیل را آنشب با من در میان گذاشت.
اول:«رفیق وکیل،ما نمیدانیم که حالا امنیت مارا کی میگیرد.ما را قوتهای ازبک درمحاصره خود گرفته و ما گروگان آنها هستیم.من خود را درخطر احساس میکنم.نمیدانم چه خواهد شد؟»
دوم:«رفیق وکیل،همه خلقیها بشمول رهبران،کادرها و صفوف شان درکابل و پاکستان،اعضای بیروی سیاسی ورهبران زندانی شان به حزب اسلامی حکمتیار پیوسته اند.»درحالیکه دستش را روی شانه ام قرار داده بود وفشارمیداد،پیهم میگفت:«فهمیدی یانه،کارخلاص است تصمیمت را بگیر!»
سوم:«رفیق وکیل،چند روز بعد باید تانک 815 که در7 ثور سوار به آن به ارگ حمله نمودم واکنون در مقابل ارگ قرار دارد،باید قبل از آمدن مجاهدین و انتقال قدرت،ازجایش پائین آورده شود وحاکمیت ح.د.خ.ا خاتمه یابد.این یک حرکت سمبولیک خواهد بود.زیرا همان روزکه انقلاب به پیروزی رسید باید به همان روز به آن پایان داده شود.»
فردای آنشب،خبرشدم که محمد اسلم وطنجار درهمان شب با محمود بریالی نزد ببرک کارمل رفته وبه او گفته بود که فقط او میتواند بحیث رهبر واقعی،حزب را از فروپاشیده شدن نجات بدهد.همچنان گفته بود که پس از این،فرمانبردار دساتیر وی خواهد بود.
درارتباط تانک 815 باید گفت که در 7 ثور 1357،وطنجار سوار برهمین تانک درپیشاپیش قطارتانک های قوای 15 زرهدار،قرار داشت.بعداز 7ثور1357،بنابرفیصله رهبران آن دوران،تانک مذکور در جایگاه مخصوصی در مقابل ارگ،به نمایش گذاشته شده بود تا بالاخره،بنا به دستور محمد اسلم وطنجار،درشام 4 ثور 1371،قبل از آمدن مجاهدین به کابل،پائین آورده شد وبجایش گلدانهای کوچک گل را گذاشتند.این تصمیم را وطنجار به تنهایی گرفته بود و هیچ یک از رهبران حزب و دولت ازآن آگاهی نداشتند و ندارند.اینکه وطنجار در این مورد با نجیب الله قبل از رفتنش به دفترملل متحد،مشوره نموده بود،برایم معلوم نگردید.اماهمه میدانند،زمانیکه مجاهدین به پایتخت داخل شدند سرنوشت تانک 815 نیزمانند سایرتجهیزات نظامی دولت ج.ا بدست تنظیمهای مجاهدین افتاد و اثری هم از آن باقی نمانده است.زیرا بعد از14 سال ارامش،این تانک هم مانند سایرسلاح ها و تجهیزات قوای مسلح ابتداء درجنگهای تنظیمی پایتخت علیه یکدیگر بیرحمانه استعمال گردید وبعدأ آنها را پارچه پارچه نموده به پاکستان انتقال دادند و فروختند.
به هرحال،مجاهدین در اولین فرصت ورود شان به پایتخت،دست نیافتند تا به عنوان پیروزی نظامی بالای جمهوری دموکراتیک افغانستان و قوای مسلح قهرمانش،تانک 815 را ازجایگاه بلندش پائین بیاورند.درواقع،بنابه گفته وطنجار،پائین آوردن آن تانک ازجایگاه بلندش،توسط خود منسوبین اردوی قهرمان جمهوری دموکراتیک افغانستان یک حرکت سمبولیک بود.”
دربرگهای(894 الی 897) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(اطلاع یافتم که نجیب الله میخواست کشور را ترک کند،آنگاه از خواب غفلت بیدارشدم)چنین آمده است:
“بمجردرسیدن به منزلم،بنابرخستگی بیش ازحد،به بستررفتم وخوابیم.ساعت 3صبح بود که زنگ دروازه اپارتمان ما به صدا در آمد.همسرم بیدارکرد و با ناراحتی گفت:
«کسی زنگ دروازه را به صدا درآورد.»
فورأعقب در رفته قبل ازاینکه دروازه را بازکنم صدا زدم که چه خبراست.سربازکه موظف امنیت بلاک ما بود گفت:
«ازمنزل پدرتان برای ما اطلاع دادند تاگوشی تیلفون تانرا بگیرد،زیرا فریدمزدک میخواهد با شما صحبت کند.»
اپارتمان والدین وخواهرم ثریا پرلیکا درسمت غربی همین بلاک،قرارداشت.همین که گوشی را گرفتم،فرید مزدک گفت:
«مثل اینکه زنگ تیلفون را نمی شنوی رفیق وکیل،نجیب الله میخواست به همراه بینن سیوان از وطن خارج شود؛اما پسته های نظامی ازرفتن وی ممانعت کردند وفعلأ وی دردفترملل متحد نزد بینن سیوان است.»
ازخواب غفلت بیدارشدم ومات و مبهوت گردیدم.اصلأبرایم غیرقابل باوربود که نجیب الله چنین قصدی داشته است.صحبتهای چندساعت قبل ما در دفترکارش،سخنانش،اعتماد دادنش به من،رفاقت های ما،گذشته مشترک مبارزه و فعالیتهای ما،همه در یک چشم به هم زدن ازپیش چشمانم همانند فیلمی گذشتند.
درآن لحظه،واقعأدلیل این حرکت نجیب الله را ندانستم.ازخود پرسیدم که چرا نجیب الله اینکار را کرد؟زیرا این عمل وی،خلاف کرکتراستوار وشجاعت او بود.وی در برابر مردم،دولت وحزب تعهداتی داشت که باید به سرمیرسانید.درشرایط بدتراز امروز،با سردادن شعارهای “سرمی دهیم،اما سنگر نمی دهیم”و”وطن یا کفن”دیگران را تشجیع میکرد.حالا چرا احساس ضعف کرد.وی میتوانست با عده یی ازمسئوولین حزبی ودولتی مورد اعتمادش،مشوره نموده وآنها را درجریان میگذاشت تا همه،مانند گذشته در برابر حوادث،ایستادگی مینمودیم ولو به قیمت جان های ما تمام میشد.
به هرحال،برمیگردیم به تیلفون فرید مزدک که مرا ازخواب غفلت بیدار نمود.ازفریدمزدک پرسیدم که ما چه کنیم؟
وی گفت:
«ساعت 8صبح،بایدهمه ما به مقرشورای مرکزی حزب جمع شویم.»
پس ازصحبت با مزدک،هرچندتلاش کردم تابایعقوبی وزیر امنیت به تماس شوم،نشد.بالاخره به وطنجاروزیردفاع زنگ زدم که اوگوشی را گرفت وگفت:
«چیزی که باید واقع نمی شد واقع شد.بهرحال،ساعت هشت در مقرشورای مرکزی حزب باهم می بینیم.»
معلوم شد که وی هم قبلأ ازحادثه اطلاع داشت.به محمودبریالی تیلفون کردم.بعداززنگ های مکرربالاخره جمیله ناهید همسرش گوشی تیلفون را گرفت.بعدازمعذرت خواستن ازتیلفون ناوقت شب،گفتم،بریالی جان مثل اینکه خواب است؟
گفت:بلی.
گفتم،اگرزحمت نمی شود بیدارش کنید.بعدازچندلحظه بریالی گوشی را گرفت وگفت:
«رفیق وکیل،دراین ناوقت شب چه میگویی؟»
ازحادثه برایش گفتم.وی گفت:
«رفیق وکیل،خواب ات را خراب نکن.من وتو چیزی کرده نمی توانیم،نظامیان خودشان کارشان را خوب میدانند.»
ازاین جمله بریالی که(نظامیهاخودشان کارخود را خوب میدانند)چیزی نفهمیدم،همانطوریکه ازگفتارنجیب الله در هنگام خدا حافظی چند ساعت قبل که برایم گفته بود(دست های کاکا جان و خاله ام را ازطرف من ببوس)چیزی نفهمیده بودم.
بازهم به اصطلاح زمین قرارم نمی داد،لباسهایم را پوشیدم وپیش از رفتن به مقرشورای مرکزی حزب وطن،به سوی خانه یعقوبی رفتم.یعقوبی یک ماه قبل،خانم وفرزندانش را به مسکوفرستاده بود.محافظین امنیتی که پائین آپارتمانش بودند،گفتند،وزیرصاحب به دفتررفته.
پس ازآن،به خانه فریدمزدک که برسرراهم بود،رفتم تا ازجریان حوادث بیشترباخبرشوم.وی را نیز،سراسیمه وحیران یافتم ونمی دانست که عواقب این کار به کجا خواهدکشید.درهمین فرصت تیلفون هایی برایش می آمد ودر اتاق دیگر مشغول صحبت میشد.بالاخره،آمدوگوشی تیلفون را بمن داد وگفت:«رفیق عظیمی میخواهد با خودت صحبت کند.»
گفتم،عظیمی چه میداند که من اینجا آمده ام.
مزدک گفت:«من برایش گفتم.»
عظیمی بعد از احوال پرسی گفت:
«رفیق وکیل،می خواهم یک بار خودت را ببینم.»
گفتم:«یکی دوساعت بعد همه به مقرشورای مرکزی حزب میرویم.بعد از ملاقات باهیأت اجرائیه خواهیم دید.»
زمانیکه صحبتهای تیلفونی تمام شدند،مزدک گفت:
«بینن سیوان یک اعلامیه یی را غرض نشربه نبی عظیمی داده واز وی تقاضانموده که یک شورای نظامی 9 نفری که عظیمی در رأس آن قرار داشته باشد،قدرت را به دست گیرد.»
این حرف مرا به عمق مطلب رسانید وحالا فهمیدم که همه این حوادث توطئه آمیزازجانب بینن سیوان و حسین پوتسالی وفلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان برای فریب دادن نجیب الله،درغیاب رهبری حزب ودولت ترتیب شده بود وچیزی را که نمی خواستیم بالای دولت وحزب،تحمیل نموده اند وهدف آنها فروپاشی دولت وحزب میباشد.طوریکه بعدأمعلوم شد،بینن سیوان،حسین پوتسالی وفلیپ کاروین پیش از روزهای 14 و15 اپریل ویادرجریان همین روزها با نجیب الله،توخی ونبی عظیمی،درغیاب اعضای رهبری حزب ودولت،ملاقات هایی برای تشکیل یک شورای نظامی داشته اند تا قدرت را بدست گیرد.
سترجنرال محمد نبی عظیمی معاون وزیردفاع،قوماندان گارنیزیون کابل وعضوکمیته مرکزی ح.د.خ.ا(حزب وطن)راجع به ملاقاتش با حسین پوتسالی در مورد شورای نظامی،درصفحه 549 کتاب”اردو وسیاست در سه دهه اخیرافغانستان” چنین می نویسد:
«حسین گفت اگرقدرت را الی تطبیق پلان ملل متحد نظامیان مثلأشما بدست بگیرید،عقیده شما چیست؟،»
من به اوگفتم:«درصورتیکه رئیس جمهورموجودباشد به این امرچه ضرورتی خواهد بود.اونمی توانست ویا نمی خواست بیشتر از آن افشاءگری کند.»
نبی عظیمی به ادامه راجع به گفتارحسین مینویسد:
«امیدوارم که با موجودیت شما همه چیزبخوبی حل گردد.عصرباردیگرآمد وگفت سیوان از میدان هوایی راسأ نزدخودت میاید.ولی مقدمتأبرایت می گویم که تصمیم گرفته شده است تا یک شورای نظامی که در رأس آن شما باشید،برای سه الی چهار روز بوجود آید وقدرت را بعداز استعفی رئیس جمهور بدست گرفته وتا آمدن پانزده نفرافغانهای مقیم درغرب،شورای نظامی کشوررا اداره کند وبعدأ قدرت را به آنهابسپارد.درباره ترکیب اعضای شورای نظامی ازمن نظرخواست.»
جنرال محمد نبی عظیمی بازهم در صفحه های 550 و551 همین کتاب در مورد ملاقاتش با نجیب الله رئیس جمهورولیست پیشنهادی شورای نظامی چنین می نویسد:
«27 حمل:دوکتورنجیب الله ساعت 8 صبح مرا به نزدخود خواست وگفت دیروزحسین را ملاقات کردی؟گفتم بلی وآنچه بین ما رخ داده بود برای او بازگوکردم.گفت تشکر،امروزبینن سیوان به کابل میایدوبا خودت ملاقات می کند.قرار است الی تطبیق شدن پلان ملل متحد،قدرت دولتی به یک شورای نظامی تسلیم داده شود تا خلای قدرت بوجود نیاید ودر فاصله دو الی سه روز باید شورای نظامی،امنیت کابل را حفظ کنند وبعدأ قدرت را به دولت تحت سرپرستی ملل متحدبسپارد.خودت را بحیث رئیس شورای نظامی درنظرگرفته اند.اعضای شورای نظامی را با خودت مشوره می کنم:
سترجنرال نبی عظیمی،بحیث رئیس شورای نظامی.
سترجنرال محمدآصف دلاور لوی درستیز،بحیث معاون شورای نظامی.
دگرجنرال عبدالفتاح،قوماندان عمومی قوای هوایی بحیث عضو شورای نظامی.
دگرجنرال عبدالعظیم زرمتی،معاون وزیرداخله وقوماندان عمومی دفاع از انقلاب بحیث عضو.
دگرجنرال سعیداعظم،معاون وزیرامنیت دولتی وقوماندان عمومی گاردملی به حیث عضو.
تورن جنرال غلام فاروق،قوماندان عمومی قوای سرحدی به حیث عضو.
تورن جنرال ولی،قوماندان سارندوی شهرکابل به حیث عضو.
وازجمله مخالفین:
دگرجنرال عبدالرشیددوستم،رهبرعمومی جنبش شمال به حیث عضو.
تورن جنرال حسام الدین،معاون فرقه 80 به حیث عضو.
بریدجنرال مومن،قوماندان فرقه 70 به حیث عضو.
برعلاوه ازهرتنظیم مقیم درپاکستان و ایران یک یک نفزنماینده های باصلاحیت نظامی شان عضوشورای نظامی خواهدبود.»
خواننده گان محترم متوجه می گردند که نه نجیب الله نه بینن سیوان،نه حسین پوتسالی ونه فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی سیوان،هیچ کدام شان این مطالب بااهمیت وسرنوشت سازرا،قبل ازحرکت نجیب الله جانب میدان هوایی وحادثه نافرجام شب 27 حمل 1371،بارهبری حزب و دولت درمیان نگذاشته بودند.بنابرآن،درنتیجه توطئه ها،تصامیم واقدامات پشت پرده آنها وزیرپوشش به اصطلاح پلان پنج فقره یی صلح ملل متحد،خلای قدرت،ویرانی پر ازمصیبت درکشورما بوجودآمد.”
قصه عبدالوکیل از زبان خودش…
…عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین نوشته است که در مذاکرات ژنیو، جانب پاکستان تلاش میکرد تا در متن سند، جملهای بیاید که براساس آن افغانستان و پاکستان از مداخله در امور داخلی همدیگر منع شوند و از خط مرزی دو کشور بهعنوان «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» یاد شود. برخلاف روایت باور عموم، دکتر نجیب موضع نرم و منعطف در این مورد داشت.
وکیل روایت کرده است که او در ژنیو قاطعانه با سرحد بینالمللی خواندن خط دیورند مخالفت کرد و به نمایندهی سازمان ملل متحد و از طریق او به دیپلوماتهای پاکستانی وامریکایی گفت که سندی را امضا نمیکند که در آن از خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی یاد شود. به نوشتهی آقای عبدالوکیل، دکتر نجیب با او تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشنهاد شوروی این است که به جای «سرحد بینالمللی شناخته شده، خط سرحدی افغانستان و پاکستان» بیاید و بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان هم آن را پذیرفته است. دکتر نجیب به عبدالوکیل دستور میدهد که پس از اعمال این تغییر در سند، آن را امضا کند. رویداد جالب این است که عبدالوکیل به اندازهی دکتر نجیب در موضع دیورند منعطف نبود. به روایت کتاب خاطرات وزیر خارجه پیشین، عبدالوکیل به نجیب میگوید که بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان صلاحیت ندارد که فیصلههای قبلیاش را کنار بگذارد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» و «خط سرحدی افغانستان و پاکستان» فرق چندانی نداشت و هر دو اعتراف به رسمیت دیورند را دلالت میکرد، از امضای سند توافقات ژنیو امتناع کرد.
وزیرخارجهی پیشین نوشته است که این امر سبب شد مذاکرات به بنبست بخورد و حتا یک بار بحث جایگزینشدن عبدالوکیل با کشتمند نخستوزیر وقت در مذاکرات ژنیو، مطرح شد، اما در همان دقایق آخر، یک پیشنهاد جدید آمد که براساس آن به جای «سرحدات شناختهشدهی بینالمللی» عبارت «سرحدات یک دیگر» جابه جا میشد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که اصلاحیهی اخیر صراحت دو مورد قبلی را نداشت و به روشنی به رسمیتشناختن مرز دیورند را دلایت نمیکرد، از سوی او پذیرفته شد.
عبدالوکیل خان در کتاب خاطراتش تلاش کرده است که تا بهگفتهی برخی از همحزبیهایش نیز پاسخ بدهد. برخی از هواداران پروپاقرص دکتر نجیب، عبدالوکیل را متهم میکنند که با احمدشاه مسعود تماسهای محرمانه داشت و بعد به او کمک کرد تا نیروهایش وارد کابل شوند. عبدالوکیل خان این انتباه را رد کرده است. او نوشته است که تماس او با احمدشاه مسعود براساس دستور دکتر نجیب و بعد فیصلهی هیات اجرایی حزب وطن صورت گرفت و به هیچوجه او به مسعود تمایل شخصی یا قومی نداشت.
عبدالوکیلخان نامهنگاریهای دکتر نجیب به احمدشاه مسعود را افشا کرده است. در کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، متن نامهای از دکتر نجیب به احمدشاه مسعود و جواب مسعود به این نامه، به چاپ رسیده است. وزیر خارجهی پیشین نوشته است که احمدشاه مسعود در ۲۲ ثور سال ۱۳۷۱ خواست به او پول بدهد، اما عبدالوکیل نپذیرفت.
عبدالوکیلخان در کتابش، «آجندای برابریطلبی قومی» جنرال مومن، سیدمنصور نادری و جنرال دوستم را نکوهش کرده است. عبدالوکیل نوشته است که دکترنجیب آن طوری که مخالفان درونحزبیاش ادعا میکردند، یک تبارگرا نبود. عبدالوکیل اختلافنظرهایش با ببرک کارمل را نیز در کتابش شرح داده و نوشته است که مخالف برگشت کارمل به کابل در سال ۱۳۷۰ بود.
عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین، روایت جالبی از مذاکرات محرمانهی حکومت دکتر نجیب با صبغتالله مجددی، پیرگیلانی و تنظیم حکمتیار نیز به دست داده است. وکیل نوشته است که صبغتالله مجددی در دیداری که با او در ژنیو داشت، خواستار تحویلدهی قدرت از سوی نجیب به خودش شده بود. عبدالوکیل نوشته است که در آن زمان، رهبر هر تنظیم میخواست خودش زمامدار افغانستان باشد. عبدالوکیل داستان مذاکرات «خاد» آن زمان با «آی.اس.آی» پاکستان را نیز در کتابش آورده است. این مذاکرات را دکتر ضمیر یکی از مقامهای استخبارات حکومت دکتر نجیب پیش میبرد. وکیل همچنان نوشته است که در سال ۱۳۷۰، باری نواز شریف از دکتر نجیب دعوت کرد تا از اسلامآباد دیدن کند. بهنوشتهی وزیر خارجه اسبق، این دعوت با استقبال نجیب مواجه شد، اما نوازشریف پس از ۲۴ ساعت این دعوت را لغو کرد.
عبدالوکیل به بینن سیوان و هم به معاونان ترکی و امریکاییاش به شدت بدگمان بود. اما به روایت وزیر خارجه پیشین که دکتر نجیب حضور یک امریکایی را در تیم سیوان به معنای حمایت امریکا از طرح صلح سازمان ملل متحد میدانست. به نوشته ی وکیل خوشبینی دکتر نجیب در این مورد بیمورد بود. عبدالوکیل نوشته است که سیوان یک شخص مفسد بود، با استفاده از امکانات سازمان ملل متحد، قاچاق میکرد و از سوی کشورهای مخالف حاکمیت حزب وطن، ماموریت داشت تا این حاکمیت را ساقط کند. وکیل هیچ سندی در این مورد ارایه نکرده و صرف انتباه خود را توضیح داده است.
عبدالوکیل خان خاطراتی از حامد کرزی و اشرف غنی رییسجمهور اسبق و بر حال افغانسان نیز روایت کرده است. حامد کرزی در سال ۱۳۷۱ دستیار آقای مجددی بود و در تمام جلسات، در نقش منشی و مترجم او بود. در مراسم انتقال قدرت از حزب وطن به آقای مجددی هم، آقای کرزی در کنار عبدالوکیل نشسته بود. عبدالوکیل نوشته است که در سال ۱۳۷۰، حداقل دوبار محمداشرف غنی هم از امریکا به کابل آمده با دکتر نجیب دیدار کرد. به نوشتهی وکیل، نجیب میخواست از طریق محمداشرف غنی به مقامهای امریکایی پیام دوستی بفرستد، اما این تلاشها نتیجه نداد و امریکاییها تا آخر به نجیب بیاعتماد بودند. با خواندن کتاب عبدالوکیل، خواننده درک میکند که با خروج قوای شوروی، حکومت حزب دموکراتیک خلق دچار بحران ایدیولوژیک و اختلافهای درونی شده بود و این اختلافها در سال ۱۳۷۰ به اوج رسیده بود.
وکیل نوشته است که نجیب با حمایت از کودتای ناکام ماه آگست، مخالفان گرباچف در مسکو، روابط حکومتش با روسیهی زمان «یلتسن» را خراب کرد و زمینهی فروپاشی نظام فراهم شد. عبدالوکیل اما به روابط ایران و حکومت دکتر نجیب اشاره ای نکرده است. اسناد وزارت خارجه افغانستان نشان میدهد که در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، روابط ایران و حکومت نجیب بسیار گرم بود و ایرانیها نمیخواستند که نجیب سقوط کند، اما عبدالوکیل چیزی در این مورد ننوشته است.
ــــــــــــــــــــــــــ
متن کامل منتشر شده در هشت صبح
قصه عبدالوکیل از زبان خودش
چهارشنبه ۳۱ سنبله ۱۳۹۵ – فردوس
عبدالوکیل وزیر خارجهی حکومت دکتر نجیب به تازگی کتاب خاطراتش را در بیشتر از هزار صفحه و دو جلد نسبتا قطور، منتشر کرده است. نشر کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، حادثهی مبارک و میمون است. خاطرهنویسی در بسیاری از کشورهای جهان، معمول است. یکی از کارهای زمامداران و وزیران بازنشسته، نوشتن کتاب خاطرات است. خاطرهنویسیهای مقامهای تصمیمگیر دولتها، در آینده منبع معتبر تاریخنویسی خواهد بود و رابطهی نسلها را با همدیگر تامین خواهد کرد و حافظهی تاریخی جامعه را زنده نگه خواهد داشت. شکستها و پیروزیهای گذشته، اگر به احساس و آگاهی جامعهای منتقل نشود، آن جامعه ناگزیر است که تاریخ را تکرار کند. وضع ما امروز کموبیش همینطور است.
در کشور ما بهدلیل بیسوادی عام و گسترده و فرهنگ شفاهی، سیاستمداران ما کمتر به قلم و نوشتن توجه دارند. بههمین دلیل است که بخش بزرگی از تاریخ نزدیک و دور این سرزمین ضایع شده است. بیشتر زمامداران سه دههی ما، در مورد دوران زمامداریشان چیزی ننوشتهاند. این امر سبب شده که ما منبعی برای شناخت نحوه زمامداری، افکار و تصمیمگیریهای آنان نداشته باشیم و به منابع بیرونی مراجعه کنیم. بهعنوان مثال ظاهرشاه ۴۰ سال در این سرزمین حکومت کرد و پس از آن حدود بیست و پنچ سال را در ایتالیا زیست. ایشان در سالهای اقامت در ایتالیا که زندگی آرامی هم داشت، دستی به قلم نبرد و خاطرات خودش را ننوشت. با آن که در کنار ایشان اشخاص و افراد مدعی آگاهی کم نبودند، اما هیچکدام آنان به ایشان مشورت ندادند تا خاطرات خودش را بنویسد. حالا نسل من برای این که بدانیم ظاهرشاه مثلا در بارهی مذاکرات رودخانهی آب هلمند با ایران چگونه تصمیم میگرفت، باید به کتاب خاطرات اسدالله علم، مراجعه کند.
از میان زمامداران حزب دموکراتیک خلق هم کسی کتاب خاطراتش را ننوشت. ببرک کارمل پس از برکناری از قدرت در سال ۱۳۶۵ تا روز مرگش در سال ۱۳۷۵، ده سال آزگار فرصت داشت، تا خاطراتش را مینوشت. اما این کار را نکرد. دکتر نجیب هم که از بهار سال ۱۳۷۱ تا روز قتلش به وسیلهی طالبان در سال ۱۳۷۵، چهار سال کامل فرصت داشت که در دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد کتاب خاطرات خودش را بنویسد. اما به نظر میرسد که چیزی ننوشته است. اگر مینوشت، حتما اعضای خانوادهاش یا سازمان ملل متحد آن را منتشر میکردند.
برهانالدین ربانی هم کتاب خاطرات ندارد. نزدیکانش میگویند که یک سری از یادداشتهای پراکنده از ۱۵ سال اخیر از او بهجا مانده است که تا حال تدوین نشده است. اما هیچ یادداشتی از او در بارهی دوران ریاستجمهوریاش در دست نیست. این وضعیت سبب شده است که بخشی از تاریخ معاصر کشور از بین برود.
در چنین وضعیتی، نشر کتاب خاطرات وزیر خارجه حکومت پیشین، سزاوار ستایش است. حالا ما میتوانیم آقای عبدالوکیل را از زبان خودش بشناسیم. دیگر برای شناخت او و تصمیمگیریهایش صرف به کتاب «دیکوکوردویز» یا خاطرات جنرالها و دیپلوماتهای شوروی، متکی نخواهیم بود، او با نوشتن خاطراتش قصهاش را به زبان خودش روایت کرده است.
کتاب خاطرات عبدالوکیل وزیرخارجهی پیشین کشور، زیر عنوان «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دمکراتیک افغانستان» منتشر شده است. در این کتاب، پشتصحنهی بسیاری از رویدادهای زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، از زبان وزیر خارجهی پیشین روایت شده است. کتاب روایت دست اول از مذاکرات سال ۱۹۸۸ ژنیو، به دست میدهد. این مذاکرات زمینهی خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی سابق را از افغانستان فراهم کرد. در این مذاکرات عبدالوکیل از حکومت دکتر نجیب نمایندگی میکرد. پیش از نشر کتاب خاطرات آقای عبدالوکیل، تنها کتابی که روایت دست اول از مذاکرات ژنیو به دست میداد، کتاب خاطرات مشترک «سلیک هریسن» و «دیکوکوردویز» بود. «دیکوکوردویز» نمایندهی منشی عمومی سازمان ملل متحد در مذاکرات ۱۹۸۸ ژنیو بود و به وساطت او شرکتکنندگان، سندی را امضا کردند که زمینهی خروج نیروهای شوروی از افغانستان را فراهم کرد.
روشن است که نمایندهی ویژهی سازمان ملل متحد از پایگاه دیپلوماتیک و بیطرفانهی خودش داستان مذاکرات ژنیو را روایت کرده است و به همین دلیل نمیتواند تصویر کامل از آن مذاکرات ارایه کند. کتاب خاطرات عبدالوکیل وزیر خارجه سابق، اما این خلا را پر میکند. عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین نوشته است که در مذاکرات ژنیو، جانب پاکستان تلاش میکرد تا در متن سند، جملهای بیاید که براساس آن افغانستان و پاکستان از مداخله در امور داخلی همدیگر منع شوند و از خط مرزی دو کشور بهعنوان «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» یاد شود. برخلاف روایت باور عموم، دکتر نجیب موضع نرم و منعطف در این مورد داشت.
وکیل روایت کرده است که او در ژنیو قاطعانه با سرحد بینالمللی خواندن خط دیورند مخالفت کرد و به نمایندهی سازمان ملل متحد و از طریق او به دیپلوماتهای پاکستانی وامریکایی گفت که سندی را امضا نمیکند که در آن از خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی یاد شود. به نوشتهی آقای عبدالوکیل، دکتر نجیب با او تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشنهاد شوروی این است که به جای «سرحد بینالمللی شناخته شده، خط سرحدی افغانستان و پاکستان» بیاید و بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان هم آن را پذیرفته است. دکتر نجیب به عبدالوکیل دستور میدهد که پس از اعمال این تغییر در سند، آن را امضا کند. رویداد جالب این است که عبدالوکیل به اندازهی دکتر نجیب در موضع دیورند منعطف نبود. به روایت کتاب خاطرات وزیر خارجه پیشین، عبدالوکیل به نجیب میگوید که بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان صلاحیت ندارد که فیصلههای قبلیاش را کنار بگذارد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» و «خط سرحدی افغانستان و پاکستان» فرق چندانی نداشت و هر دو اعتراف به رسمیت دیورند را دلالت میکرد، از امضای سند توافقات ژنیو امتناع کرد.
وزیرخارجهی پیشین نوشته است که این امر سبب شد مذاکرات به بنبست بخورد و حتا یک بار بحث جایگزینشدن عبدالوکیل با کشتمند نخستوزیر وقت در مذاکرات ژنیو، مطرح شد، اما در همان دقایق آخر، یک پیشنهاد جدید آمد که براساس آن به جای «سرحدات شناختهشدهی بینالمللی» عبارت «سرحدات یک دیگر» جابه جا میشد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که اصلاحیهی اخیر صراحت دو مورد قبلی را نداشت و به روشنی به رسمیتشناختن مرز دیورند را دلایت نمیکرد، از سوی او پذیرفته شد.
عبدالوکیل خان در کتاب خاطراتش تلاش کرده است که تا بهگفتهی برخی از همحزبیهایش نیز پاسخ بدهد. برخی از هواداران پروپاقرص دکتر نجیب، عبدالوکیل را متهم میکنند که با احمدشاه مسعود تماسهای محرمانه داشت و بعد به او کمک کرد تا نیروهایش وارد کابل شوند. عبدالوکیل خان این انتباه را رد کرده است. او نوشته است که تماس او با احمدشاه مسعود براساس دستور دکتر نجیب و بعد فیصلهی هیات اجرایی حزب وطن صورت گرفت و به هیچوجه او به مسعود تمایل شخصی یا قومی نداشت.
عبدالوکیلخان نامهنگاریهای دکتر نجیب به احمدشاه مسعود را افشا کرده است. در کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، متن نامهای از دکتر نجیب به احمدشاه مسعود و جواب مسعود به این نامه، به چاپ رسیده است. وزیر خارجهی پیشین نوشته است که احمدشاه مسعود در ۲۲ ثور سال ۱۳۷۱ خواست به او پول بدهد، اما عبدالوکیل نپذیرفت.
عبدالوکیلخان در کتابش، «آجندای برابریطلبی قومی» جنرال مومن، سیدمنصور نادری و جنرال دوستم را نکوهش کرده است. عبدالوکیل نوشته است که دکترنجیب آن طوری که مخالفان درونحزبیاش ادعا میکردند، یک تبارگرا نبود. عبدالوکیل اختلافنظرهایش با ببرک کارمل را نیز در کتابش شرح داده و نوشته است که مخالف برگشت کارمل به کابل در سال ۱۳۷۰ بود.
عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین، روایت جالبی از مذاکرات محرمانهی حکومت دکتر نجیب با صبغتالله مجددی، پیرگیلانی و تنظیم حکمتیار نیز به دست داده است. وکیل نوشته است که صبغتالله مجددی در دیداری که با او در ژنیو داشت، خواستار تحویلدهی قدرت از سوی نجیب به خودش شده بود. عبدالوکیل نوشته است که در آن زمان، رهبر هر تنظیم میخواست خودش زمامدار افغانستان باشد. عبدالوکیل داستان مذاکرات «خاد» آن زمان با «آی.اس.آی» پاکستان را نیز در کتابش آورده است. این مذاکرات را دکتر ضمیر یکی از مقامهای استخبارات حکومت دکتر نجیب پیش میبرد. وکیل همچنان نوشته است که در سال ۱۳۷۰، باری نواز شریف از دکتر نجیب دعوت کرد تا از اسلامآباد دیدن کند. بهنوشتهی وزیر خارجه اسبق، این دعوت با استقبال نجیب مواجه شد، اما نوازشریف پس از ۲۴ ساعت این دعوت را لغو کرد.
عبدالوکیل به بینن سیوان و هم به معاونان ترکی و امریکاییاش به شدت بدگمان بود. اما به روایت وزیر خارجه پیشین که دکتر نجیب حضور یک امریکایی را در تیم سیوان به معنای حمایت امریکا از طرح صلح سازمان ملل متحد میدانست. به نوشته ی وکیل خوشبینی دکتر نجیب در این مورد بیمورد بود. عبدالوکیل نوشته است که سیوان یک شخص مفسد بود، با استفاده از امکانات سازمان ملل متحد، قاچاق میکرد و از سوی کشورهای مخالف حاکمیت حزب وطن، ماموریت داشت تا این حاکمیت را ساقط کند. وکیل هیچ سندی در این مورد ارایه نکرده و صرف انتباه خود را توضیح داده است.
عبدالوکیل خان خاطراتی از حامد کرزی و اشرف غنی رییسجمهور اسبق و بر حال افغانسان نیز روایت کرده است. حامد کرزی در سال ۱۳۷۱ دستیار آقای مجددی بود و در تمام جلسات، در نقش منشی و مترجم او بود. در مراسم انتقال قدرت از حزب وطن به آقای مجددی هم، آقای کرزی در کنار عبدالوکیل نشسته بود. عبدالوکیل نوشته است که در سال ۱۳۷۰، حداقل دوبار محمداشرف غنی هم از امریکا به کابل آمده با دکتر نجیب دیدار کرد. به نوشتهی وکیل، نجیب میخواست از طریق محمداشرف غنی به مقامهای امریکایی پیام دوستی بفرستد، اما این تلاشها نتیجه نداد و امریکاییها تا آخر به نجیب بیاعتماد بودند. با خواندن کتاب عبدالوکیل، خواننده درک میکند که با خروج قوای شوروی، حکومت حزب دموکراتیک خلق دچار بحران ایدیولوژیک و اختلافهای درونی شده بود و این اختلافها در سال ۱۳۷۰ به اوج رسیده بود.
وکیل نوشته است که نجیب با حمایت از کودتای ناکام ماه آگست، مخالفان گرباچف در مسکو، روابط حکومتش با روسیهی زمان «یلتسن» را خراب کرد و زمینهی فروپاشی نظام فراهم شد. عبدالوکیل اما به روابط ایران و حکومت دکتر نجیب اشاره ای نکرده است. اسناد وزارت خارجه افغانستان نشان میدهد که در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، روابط ایران و حکومت نجیب بسیار گرم بود و ایرانیها نمیخواستند که نجیب سقوط کند، اما عبدالوکیل چیزی در این مورد ننوشته است.
کتاب خاطرات عبدالوکیل، وزیر خارجه سابق، روایت سرگذشت سقوط نهاد دولت در افغانستان است. در این کتاب، خواننده درمییابد که چگونه اختلافهای درونسازمانی و سیاسی، زمینهی انفجار حکومت نجیب را از درون فراهم کرد. بهدلیل شباهتهای وضعیت امروز با آن روز، ضرور است که حتا سیاستمدارهای بر سراقتدار هم کتاب عبدالوکیل را بخوانند و پیامدهای اختلافهای دوامدار سیاسی و بیاعتمادی قومی را درک کنند.
ــــــــــــــــــــــــــ
رفیق عارف عرفان
درآمدی بر کتاب” از پادشاهی مطلقه
الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ”
نویسنده:عبد الوکیل سابق وزیر خارجهٔ جمهوری دموکراتیک افغانستان؛؛
در مسیر نیازها و آرمانهابرای میراث گذاری معنوی رهبران طرازاول حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،دستیابی بر پژوهش های تاریخی ظهور وسیر حیات سیاسی آن حزب ،وقوع قیام مسلحانهٔ هفتم ثور،تاسیس جمهوری دموکراتیک افغانستان،خیزش امواج رخداد های انقلابی درین گذرگاه پرآشوب، گسترهٔ مداخلات خونین بیرون مرزی برای اهداف ژئیوپلتیک وژئیواستراتیژیک برای درهم شکستن پایه های نظام مردمی ومیلان فروپاشی حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان،اخیرآ فرآورده های گسترده در دو جلد وبیش از هزار برگه که محصول زحمات طاقتفرسای ۲۲ سال اخیرنویسنده است به همت آقای عبدالوکیل یکتن از پیشگامان نهضت دموکراتیک برای جامعه عرضه گردید.
مرور صفحات این کتاب که بازگو کننده جایگاه نویسنده در متن زندهٔ حوادث وآذین بخشی” مستندات” رویدات های تاریخیست بر وجاهت آن صحه میگذارد.
این اثر برای تنویر رخداد های طوفانی، وقایع وحوادث پرماجرای دهه های گذشته ازاهمیت خاصی برخوردار است.نویسنده درین اثر نه تنها در مقام ناظر حوادث بل یکی از بارزترین مهره های بوده است که بویژه در سالهای پسین حیات سیاسی نظام در چرخش آن وتعین مقدرات سیاسی آن درحوزه گفتمان بیرون مرزی حول مصالحهٔ ملی ،مذاکرات ژینو وخروج قطعات اتحاد شوروی نقش بسزای داشته است.
تصویر گذرگاه سقوط وفروپاشی حزب ودولت درآیینهٔ تاریخ،عمدتآ بازتاب دهنده فاکتور خارجی به مثابه عرصه اصلی وتعین کننده فروپاشی نظام بشمار رفته که درین نگاره آقای نویسنده تاآخرین نفسهای نظام سیاسی وآخرین شب جان سپاری آن که با «خروج »ناکام داکتر نجیب الله رییس جمهور پیشین مترادف بود،بربالین تابوت نظام سیاسی حضور داشت.
عبدالوکیل از جمله چهره های شناخته شده درنهضت ترقیخواه کشور است وسطح آگاهی او ازجریانات وانکشافات سیاسی عقب پرده در برگه های این مجموعه بخوبی تبلور می یابد.
نویسنده تلاش نموده است،تا باکاربرد عالیترین فرهنگ سیاسی، حفظ حرمت قلم وتبارز شجاعت نویسندگی به گشایش صد ها گره و گره های مصنوعی که در بازار اتهامات واکاذیب دشمنان مردم وبرخی رهبران وکادر های مسخ شده حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای وارونه سازی حقایق طرح شده است،پاسخ ارایه نماید.
مبانی اصلی مندرجات این اثر برعوامل سقوط سلطنت وبوجود آمدن جمهوریت محمد داود، برهم خوردن مناسبات وایجاد تنشها میان محمدداوود با ح.د.خ.ا واتحادشوروی،چگونگی قیام افسران ح.د.خ.ا وسقوط جمهوریت محمد داود ،انشعاب دوباره در بین حزب وتسلط سیاسی جناح خلق بر اهرم قدرت بعد از پیروزی قیامِ ، تشدید اختلافات میان جناح خلق وغضب اقتدار سیاسی بوسیله حفیظ الله امین ، دعوت ارتش شوروی بوسیله رهبران جناح خلق ،رخداد های ششم جدی وسقوط رژیم امین ،تشدید مداخلات خارجی در افغانستان، ظهور گروه های مجاهدین، مداخلات سران کرملین برای برپایی” پلینوم هژده”و خلع قدرت فقید ببرک کارمل وبقدرت رساندن داکتر نجیب الله،طرح سیاست” مصالحه ملی” وخروج قوای نظامی شوروی از افعانستان ودفاع مستقلانه ،تلاشهای ناکام ومغرضانهٔ ملل متحد برای انتقال قدرت به حکومت بیطرف ودر سایهٔ آن مساعی غرب برای استقرار نظام مجاهدین، عوامل فروپاشی ح.د.خ.ا ودولت جمهوری افغانستان وده ها مطالب مهم وبا اهمیت دیگر تدوین گردیده است .
خوانش این اثر در شرایطی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان با وزش طوفانهای سیاسی همه آرشیف خود را از دست داده و رهبران طرازاول حزب، رخ برنقاب خاک کشیده و رهبران در قید حیات مهر سکوت بر لب کوبیده اند،از مزیتهای بزرگ سیاسی برای نسلهای کنونی ،جوانان کشور ونسلهای بعدی برخوردار میباشد.
با برحذر جویی از هرگونه پیشداوری ،حق قضاوت را در راستای نگارشهای این اثر غنی و ناب بر خواننده گرامی محفوظ میدارم.
زحمات پربار نویسنده ستودنیست وظفرمندیهای مزید برایش آرزو مینمایم.
کتاب
از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان
رویداد های سیاسی و تاریخی را ورق میزنیم
نویسنده عبدالوکیل
در دو جلد حاوی ۱۱۱۸ صفحه
ناشر : یوسفزاد
مطبعه : کاروان
تماس برای دریافت کتاب شهرکابل
تلفون 0093783404117
ایمیل :alijafari@yahoo.com
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
تذکری مختصر ودوستانه در اطراف يک سند تاريخی
عبدالوکیل ، سابق وزیر امور خارجۀ جمهوری افغانستان
با وصف اینکه اسناد، مدارک، شواهد و دلایل معتبر و قابل اعتماد در اختیار اند، هدف از این یادداشت مختصر، توضیح همه جانبه و بررسی پروسۀ سقوط دولت جمهوری افغانستان و چگونه گی فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) نیست.
صرفا متذکر میشوم که عده یی معدود از اعضای سابق این حزب، بدون آن که دران هنگام در مراجع تصمیم گیرنده و معتیر حزبی و دولتی قرار داشته باشند، دربارۀ بسا مطالب درون حزبی و دولتی، و از جمله، در مورد چگونه گی فروپاشی دولت جمهوری افغانستان، به پخش مطالب ناروا، ناوارد، مبتنی بر شایعات، حدس و گمان وبیانات شفاهی این و آن مبادرت می ورزند. آنان از سالهای طولانی بدینسو، بر مبنای علاقه مندی یا خصومت شخصی نسبت به جناح های حزبی و رهبران آن، به سم پاشی، جعل و تحریف عمدی یا ناآگاهانه در بارۀ حقایق تاریخی حزبی و دولتی دست زده و می زنند. آنان به نشر کتب، مقالات و تحلیل ها و پخش تصاویر، بدون توجه به جریان و چگونه گی حالات مسلط آن زمان و شرایط خاص آن لحظات مبادرت می ورزند.
مسلم است که این اقدامات سبکسرانه هیچ نفعی برای هیچ سازمان و حلقۀ متشکل از اعضای سابق حزب گذشتۀ ما ندارد و برعکس وسایل اضافی را در اختیار مخالفین برای تضعیف بیشتر ما قرار میدهد. زیرا این مخالفین، تا کنون، همه اعضای سابق حزب را، صرف نظر از اختلافات درونی و جناحی شان، جمعا خلقی و پرچمی می نامند و از هیچگونه اتهام ناروا در مورد رهبران، کادر ها و اعضای آن دریغ نمیکنند.
بنا بر همین احساس مسؤولیت است که اینجانب مصمم شدم سند حاضر را در اختیار شما قرار دهم.
میخواهم صراحت ببخشم که اینجانب تا لحظۀ حاضر، در حالیکه بنا بر وظایف حزبی و دولتی یی که در طول زنده گی به عهده داشته ام، صد ها سند، یادداشت و خاطرات و چشمدید های با اهمیت، تاریخی و استثنایی منحصر به فرد در دسترسم قرار دارد، تا کنون به نشر آنها اقدام نکرده ام و آنها را برملا نساخته ام. زیرا پیوسته اندیشیده ام که برای نشر آنها به زمان، تفکر، حوصله مندی و خونسردی بیشتر ضرورت دارم. من از اشتباهات گذشتۀ خود و دیگران در جریان کار و مبارزه دریافته ام که بایست در طرح مسایل بغرنج درون حزبی و اوضاع سیاسی کشور با احساس مسؤولیت برخورد و عمل کنم. زیرا دقت میکنم که نشود برملا ساختن این حقایق در اوضاع و احوال کنونی کشور، از یکطرف موجب پراکند گی، خصومت، کشیده گی و بی اعتمادی بیشتر میان ما اعضای سابق حزب شود که در مجموع و با وصف پراکنده گی موجود، یگانه بدیل باالقوۀ مترقی و وطندوست در کشور خویش هستیم، و از جانب دیگر، مخالفین و دشمنان مشترک مان از نشر آنها برای مقاصد شوم خود سوء استفاده کنند.
نباید از نظر دور داشت که نشر اسناد و خاطرات در گرماگرم حوادث و اتفاقات که هنوز گرد وغبار این رویداد ها ته نشین نکرده و در فضای قضاوت ها و نتیجه گیری های عجولانه، زیان های بزرگ و گمراه کننده یی به درک درست حقایق تاریخی میرساند. این نوع برخورد، بخصوص در کشور ما که تا هنوز فرهنگ تحمل نظریات مخالف، اعتراف به اشتباهات و خطا ها و قبول حقایق تلخ تاریخی ، بنا بر عوامل مختلف، کمتر معمول بوده است، میتواند زیان بار تر باشد.
نباید فراموش کرد که در بسیاری کشور های پیشرفتۀ جهان، افرادی که مسؤولیت های ملی و کشوری مهم را به عهده داشته اند، معمولا خاطرات و یادداشت های خود را پس از سپری شدن سال های طولانی به نشر رسانیده اند. اکثر دولت ها و قدرت های جهانی اسناد محرم خود را بعد از سپری شدن پنجاه سال یا بیشتر در اختیار افکار عامه قرار میدهند.
البته اینجانب ارائۀ صادقانه، شجاعانه و بی هراس این اسناد و یادداشت های معتبر، مستند و عینی را برای روشن شدن حقایق تاریخی و بمنظور آگاهی مؤرخین، محققان و ازانجمله، اعضای سابق حزب، برای یک قضاوت عینی در بارۀ حوادث و وقایع تاریخی چند دهۀ اخیر، لازمی و حتمی میدانم.
اینک، 18 سال پس از رویداد های 1371 ، بمنظور آوردن روشنایی و آگاهی در بارۀ یکی از عوامل فروپاشی دولت جمهوری افغانستان و ناکامی به اصطلاح پلان پنج فقره یی صلح سرمنشی سازمان ملل متحد، صورت ملاقات تاریخی، مسؤولانه، وطندوستانه و واقعبینانۀ عبدالرحیم هاتف، معاون رئیس جمهور آنوقت را که یک شخصیت با اعتبار، قابل احترام و قابل اعتماد برای همه اعضای سابق ح د خ ا (حزب وطن) بوده و است، با بینن سوان، نمایندۀ خاص سر منشی سازمان ملل متحد، به نشر میرسانم.
این ملاقات به تاریخ 20 ماه اپریل 1992 مطابق با 31 حمل 1371، در مقر ریاست جمهوری، در دفتر کار عبدالرحیم هاتف، چهار روز بعد از پناه بردن رئیس جمهور آنوقت، دوکتور نجیب الله، به دفتر سازمان ملل متحد صورت گرفته است. این صورت ملاقات به قلم دوکتور اقبال، عضو بورد ترجمان های وزارت خارجه که ترجمانی این ملاقات را به عهده داشت، در همان روز به تحریر درآمده است.
قابل تذکر است که تمام مترجمین بورد ترجمان های وزارت امور خارجه مکلفیت وظیفوی داشتند که جریان ملاقات های همه مقامات حزبی و دولتی را با نماینده گان دیپلوماتیک، به شمول بینن سوان یادداشت کنند و به مراجع مسؤول بسپارند.
برای رفع هرگونه سوء تفاهم احتمالی، متن کامل این صورت ملاقات را، بی کوچکترین کم و کاست، به قلم دوکتور اقبال، جنسا و بدون هیچگونه نتیجه گیری و پیشداوری شخصی در معرض قضاوت رفقا، دوستان و هموطنانی میگذارم که به درک دقیق تر رویداد های سرنوشت ساز آن زمان میباشند.
صورت این ملاقات یقینا باید در آرشیف ملل متحد ثبت باشد. از جانب دیگر، خوشبختانه عبدالرحیم هاتف هنوز در قید حیات اند و میتوانند با خوانش این سند، صحبت های خویش را دران زمان با بینن سوان بیاد بیاورند.
ناگفته نباید بگذارم که اینجانب، ده ها صورت ملاقات رئیس جمهور وقت، دوکتور نجیب الله و سایر رهبران حزبی و دولتی را با بینن سوان، قبل از فروپاشی دولت و بعد ازان، به قلم دوکتور اقبال و سایر همکاران و مترجمین وزارت امورخارجه در دسترس دارم. این اسناد، در کنار سایر اسناد و یادداشت های تاریخی، از تأسیس ح د خ ا تا فروپاشی جمهوری افغانستان و پراکنده شدن حزب در فرصت و شرایط مساعد و مناسب به نشر خواهند رسید.
در اخیر میخواهم خاطر نشان سازم که من با نشر این سند، عدۀ معدودی را که در نوشته های خود، خویش را جانبدار حفظ نظام در حال فروپاشی می نمایانند، به یک جدل مطبوعاتی در سایت های انترنیتی دعوت نمیکنم، بلکه توجه آنها را به این حقیقت جلب می نمایم که از قضاوت ها و پیشداوری های جانبدارانه هیچ سودی برای هیچیک ما حاصل نمیشود و باید به این برخورد ها پایان بخشند.
عده یی از صاحبنظران داخلی و خارجی را عقیده بر اینست که فروپاشی حاکمیت جمهوری افغانستان، از مدتها پیش، بنا بر مداخلات خصمانۀ کشور ها و نیرو های زیدخل منطقوی و بین المللی از طریق پشتیبانی بیدریغ آنها از نیرو های تند رو جهادی و بنا بر اشتباهاتی که از جانب حاکمیت حزبی و دولتی در طی سالیان متمادی و به درجات مختلف صورت گرفت، رقم خورده بود.
یادداشت
در صورت ملاقات :
حرف (ه)، مختصر اسم عبالرحیم هاتف است.
حرف (س)، مختصر اسم بینن سوان است.
حروف (un) مخفف ملل متحد است.
حروف (oic) مخفف سازمان کنفرانس اسلامی است.
(متن گفتگوی عبدالرحیم هاتف با بینن سیوان)
هاتف – از کجا باید شروع کرد .اکنون ما در تنگنا قرار گرفته ایم،خلای قانونی و خلای قدرت پس از اقدام اخیرنجیب الله ایجاد شده است.جمهوری افغانستان صادقانه خواهان پیاده شدن صلح در چهار چوب اعلامیۀ سرمنشی و طرح پنج فقره یی وی میباشد.
سیوان- قبل از آمدن 5 ساعت با صدراعظم پاکستان دیدم وی نیز میگوید که« دست و پاچه » می باشد. برخی رهبران مجاهدین در مجلس یک چیز میگویند برون مجلس انکار میکنند. همه کس در پی منافع گروپی ، تنظیمی و قومی است . هیچ کس در بارۀ آینده نمی اندیشد.
یقینآ دوران کنونی گرهگاه تاریخ افغانستان به شمار میرود.
بایست به خاطر اهداف بزرگ ملی از اهداف کوچک و کوتاه مدت صرف نظر کرد.
هاتف – آیا قوای ملل متحد نمیتواند در زمینه جلوگیری از خونریزی و جدال میان نیرو های گوناگون جلوگیری کند ؟
سیوان – نخیر در حال حاضر خطرناک تمام خواهد شد حتی احتمال استفاده نیرو های حافظ صلح هم مشکل به نظر میرسد . در این زمینه سرمنشی متردد میباشد .زیرا در یوگو سلاویا نتیجه خوب نداده است.
و برای افغانستان اکنون بسیار نا وقت شده است .در حال حاضر پس از 5 روز توقف امروز میخواهم فراخوانی به مردم افغانستان و سایر نیرو های ذیدخل در داخل و خارج طی کنفرانس مطبوعاتی بنمایم تا همه نیرو ها دست از جنگ و بر خورد برداشته و کشور را به تباهی مواجه نسازند. نجیب که یک مانع بود از صحنه برآمده است ، حزب وطن دیگر در قدرت نیست . و به احتمال قوی همهشان در مورد تشکیل یک شورای مؤقت بیطرف یا مؤقت مجاهدین موافقت خواهند کرد.
هاتف – میترسیم که بسیار دیر نشده باشد .
سیوان- بلی فکر میکنم دیر شده است یا شورای قوماندانان یا شورای مجاهدین به میان خواهد آمد.
هاتف – پلان صلح ملل متحد چه خواهد شد .
سیوان- ما پلان صلح برای ملل متحد نداریم پلان برای افغانستان بخاطر قطع جنگ و انتقال صلح آمیز قدرت بود کار را خود افغانها پیش میبرند.
هاتف – در حال حاضر فیر حتی یک مرمی مصیبت بزرگی به بار خواهد آورد . آیا این شورا ها ممکن است کدام شخصیت بیطرف مثل شاه سابق در رهبری بپزیرند.
سیوان – چه فایده ! البته این کار خود افغان ها است کی را در کجا و به کدام سطح میپزیرند.
هاتف- آیا پرابلم ربانی و گلبدین میتواند تحت فشار ها رفع گردد ؟
سیوان- متأسفانه این مسأله بسیار شکل فارسی و پشتو را گرفته . به من اطلاع رسید که عبدالحق حتی تا نغلو و سروبی رسیده است . خالص به پلچرخی اینها همه از انکشاف شمال میترسند . لست حکومت 16 نفری مجاهدین تهیه شده دران دو نفر دیگر از وحدت علاوه شده است.
هاتف – نقش روشنفکران اروپا و آمریکا چطور ؟
سیوان – آنها زنده گی خوب دارند خود را در جنجال نمی اندازند.
هاتف – OIC چطور ؟
سیوان – OIC کدام سابقۀ مؤفق و تجربه عملی در چنین حالات نداشته فقط اعلامیه صادر کرده میتواند و بس. ما با OIC تماس داریم پلان صلح ملل متحد را تأیید کرده اند.
سیوان – اکنون زمان برای تنفس است.
هاتف – بهتر است بگوییم مجال برای تنفس
هاتف – تماس وزیر خارجه را ( توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است )
هاتف – آیا ملاقات وزیر خارجه با مسعود را چگونه ارزیابی میکنید ؟
سیوان – خوب است تماس مستقیم و علنی آغاز شده . عملآ دیالوگ است و لی بهتر است توازن درین سمت دیالوگ حفظ شود تا صرف به شمال نه بلکه به مناطق دیگر نیز تماس گرفته شود تا دیگران تحریک نشوند.
وزیر از من دعوت کرد که با او یکجا نزد مسعود بروم . احتمالآ فردا به شمال بروم با مسعود و نادری دیدار کنم .
من دیگران را در جنوب و شرق زیاد دیدهام . شما چه فکر میکنید ؟
هاتف – تماس شما مفید خواهد بود . اگر از آنها دعوت کنید که پس بروند حالا زور بازوی شان را نشان دادند بهتر عقب بروند زیرا دیگران فکر میکنند مسعود به ادارۀ حزب نفوذ کرده است . اگر عقب بروند دیگران تحریک نخواهند شد .
سیوان – من شبی که در میدان هوایی آمدم 50 نفر کشته شد البته همان شب که نجیب میخواست برود . به من اطلاع رسید که همه چیز آماده است . من فکر میکردم که همانطوری که در 18 مارچ در مورد اعلامیه خود به همه شما ها مشوره کرد، درین مورد نیز به تفاهم با همه شما ها خارج میشود . و انتظار داشتم که مقامات حزبی و دولتی به وداع وی نیز آمده باشند.
ولی میدانی چه شد . از ورود من استقبال عجیب و غریبی شد. دورادور طیاره ام را قواء گرفت و تفنگهای ماشیندار ثقیل به طرف طیاره هدف گرفتند من فکر میکردم لحظات آخر زندگی من است. به هر صورت بزودی دلاور ، عظیمی و صاحبمنصبان دیگر پیدا شدند از گیر مو دراز ها خلاص شدم . از آنها تقاضا کردم که طیاره اجازه دهند پس برود و همینطور شد.
یادداشت مترجم : به گمانم قوای دوستم آنجا را گرفته است
اشاره مترجم : این بخش به خواهش خودش « بینین سیوان » off record بود «یعنی دستگاه ضبط خاموش شده بود»
سیوان – اکنون خورسندم که مقامات حکومتی و حزبی موافقت دارند تا نجیب هرچه زود تر خارج برود. من نزد وزیر خارجه با سفرای هند و روسیه و شارزدافیران ایران و پاکستان رفتم و همه تقاضا کردیم که او را اجازه دهند که از افغانستان خارج شود. روز دیگر شارزدافیران فرانسه ، ایتالیا ، ترکیه و چین به همین منظور نزد معاون وزیر خارجه کاویان رفتند . باید او بطور مصؤون از کشور خارج شود و این امر اکنون به جزء پروسۀ صلح مبدل شده است.
هاتف – شخصآ یا با افرادی که همراه اش استند .
سیوان – خودش مهم است . مشوره من این است که دیگر افراد همراهش نظیر توخی و غیره نیز بروند.
هاتف – کجا میخواست برود ؟ هند ؟ یا کدام جای دیگر ؟ زیرا هند گفته که به او پناهندگی نمیدهد ؟ و پاکستان هم گفته که پناهندگی نمیدهد ؟
سیوان – یک بار از کشور برون شود باز احتمال است !
هاتف – از نظر قانونی او باید استعفا بدهد . ما را در خلای قانون قرار داد . قانونآ استعفا نکرد . معاون اول را تعین نکرد . تمام مراحل را از اعلامیه گرفته تا آمدن حکومت موقت من از نظر قانون برایش تنظیم کردم ولی همه ما را اغفال کرد. و این کار خوب نیست . باید او حد اقل در تلویزیون خطاب به مردم استعفا کند .
سیوان – این کار احساسات را تحریک خواهد کرد . وقت کم است قانون را بگذارید به جایش ، تمام سیستم تان در خطر است . چیزی عاجل بکنید .
هاتف – مشکل در میدان هوایی است . باید تدبیری در میدان گرفته شود . اگر نیرو های موجود بزور دور شوند وضع مشکلتر میشود . و پرابلم های جدید آغاز میشود . لهذا اگر به احمدشاه و دوستم بگویید تا فشار آورند زیرا احمد شاه آدم با کلتور است . و میتواند دوستم را تحت فشار آورد تا از میدان دور شوند . نمیدانم چطور آمدند کی آنها را آورد .ومیدان را اشغال کردند. نمیدانم .
سیوان – وقتی که آنها آمدند دیگران گریختند.
سیوان – به هر صورت باید اکنون همکاری صورت گیرد.
هاتف – با UN و سیعآ همکاری کردهایم . من خودم همه کار ها را گام به گام با نجیب الله پیش بردم . متن استعفا نامه اش را در هفت صفحه ترتیب کردم گفتم که کدام کارهای قانونی باید یکی پی دیگر اجرا شود . تا خلاء قانون و خلاء قدرت ایجاد نشود . نمیدانم بیخبر من چرا این تصمیم آخری را گرفت
we are in total vacume of power
ما مطلقآ در خلاء قدرت قرار داریم .
او حتی کفیل برای خود انتخاب و تعین نکرد. در سابق جایی که میرفت مرا کفیل میساخت.
سیوان – او ترسید. حالا شما قانونآ معاون وی هستید.
هاتف – بلی و لی در گذشته معاون اول « توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است »
هاتف – معاون اول فقط کشتمند بود . معاون اول باید از طرف رئیس جمهور پیشنهاد شود و پارلمان منظور کند و سپس با فرمان رئیس جمهور تعین می شود.
سیوان – صحت کشتمند چطور است .
هاتف – صدایش را از بی بی سی BBC شنیدم و معلوم میشود که خوب باشد.
نمیدانم چه کنیم خلاء مطلق قدرت ایجاد شده است متأسف هستیم. درین کار های اخیر نجیب الله هیچ کاری را قانونی نکرده است دشواری مطلق قانون و خلای قدرت موجود است وقت هم کم است باید حد اقل استعفا میکرد ولی نکرد.
سیوان – باید آزاد شود (روی «آزاد شود» توسط مترجم خط کشیده شده است) برود
هاتف – آزادی اش ( روی «آزادی اش » توسط مترجم خط کشیده شده است ) رفتنش به دست خالقیار است که رئیس حکومت است.
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(321 – 322) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(مراجعه رهبری اتحاد شوروی به ببرک کارمل و طرفداران نورمحمد تره کی)چنین آمده است:
“طوریکه قبلأ درمورد موضعگیری دو پهلوی مقامات شوروی در برابر رژیم امین توضیح گردید،رهبری آنکشور تصمیم اتخاذ نموده بود تا خود را از شر حفیظ الله امین خلاص نماید.مقامات تصمیم گیرنده اتحاد شوروی در پهلوی سایر اقدامات شان علیه رژیم امین،خلاف انتظار،به رهبر پرچمیها ببرک کارمل و به طرفداران نورمحمد تره کی،محمد اسلم وطنجار،اسد الله سروری و سید محمد گلاب زوی،مراجعه نمودند.سه تن از طرفداران نورمحمد تره کی را قبلأ بخاطر نجات جان شان از تعقیب و گرفتاری از جانب امین،به مسکو مخفیانه برده بودند.
مسئولانه گفته می توانم که ببرک کارمل در زمان مهاجرت،تازمانیکه نورمحمد تره کی به دستور امین به قتل نرسیده بود با مقامات شوروی تماس نداشت.در آنزمان رهبری شوروی هم از تماس گرفتن با ببرک کارمل خود داری می نمود.زیرا آنها می دانست که بنابر عدم پشتیبانی آنها از ببرک کارمل در برابر نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین بعد از هفت ثور 1357،موصوف آزرده خاطر است.ولی اکنون درک می نمودند که بعد از قتل نورمحمد تره کی در داخل ح.د.خ.ا شخص دیگری را سراغ ندارند که از اتوریته و محبوبیت در میان اکثریت اعضای رهبری،کادرها وصفوف هردوجناح ح.د.خ.ا به تناسب ببرک کارمل برخوردارباشد،در آینده جانشین حفیظ الله امین شود.لذا آنها بنابر ضرورت،مصلحت و منافع شان،مجبور بودند تا دوباره به ببرک کارمل مراجعه نمایند.همچنان آنها میدانستند که ببرک کارمل از نگاه آیدولوژیک سرسختانه به حقانیت سوسیالیزم و اتحاد شوروی و حزب کمونیست آن باورمند است.
رهبری اتحاد شوروی بتاریخ 25 ماه اکتبر 1979،الکسی پطروف را بعد از 40 روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین،نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا درصورت موافقت موصوف وی را با خود به مسکو بیاورد.در مورد روابط پطروف با رهبران حزب از جمله نورمحمد تره کی،حفیظ الله امین و ببرک کارمل در صفحات قبلی توضیح داده شده است.قرار اظهارات ببرک کارمل،موصوف دوشبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد.ببرک کارمل در ابتداء حاضر نبود که چکوسلواکیا را بزودی ترک گوید و به مسکو برود.وی در صحبتهای خود با پطروف پافشاری داشت تازمانیکه حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا راترک نماید.موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین،برای وحدت دوباره حزب به وطن بر می گردد.متأسفانه ببرک کارمل بنابر هر عواملی،نتوانست تا اخیر در این موضعگیری خود در برابر دوست مطمِئن خود پطروف ایستادگی نماید.سرانجام،ببرک کارمل یکجا با الکسی پطروف به سوی مسکو،هم سفر شد.به تعقیب رسیدن ببرک کارمل به مسکو،پس از مدتی سائر رهبران پرچمی که در مهاجرت به سر می بردند،بنابرخواست و پیشنهاد ببرک کارمل یکی یکی پی دیگر بشمول اینجانب به مسکو رفتیم.ببرک کارمل،چند روز قبل از پرواز به مسکو،نامه یی عنوانی برژنف نوشت و در آن بعد از تحلیل اوضاع سیاسی و نظامی کشور ومخالفت هایی که علیه امین در درون حزب و میان مردم نسبت به موصوف موجود بود،خواستار اقدامات سریع و مستقلانهء اعضای حزب برای سرنگونی اقتدار امین شده بود.”
————
مقالات مرتبط به این موضوع:
تهیه ترتیب و ترجمه گران ارج صبور « سیاهسنگ »
ببرک کارمل در چکوسلواکیا …
[][][][][][][][][][][][][]
پژوهش ودیدگاه ها
مخالفت ببرک کارمل با اعزام ارتش سرخ درافغانستان؛؛
——————–
کتاب ویروس A
چگونه ما به بیماری ویروس A
(هجوم به افغانستان ) مبتلا میگردیدیم
نویسنده ها
ولاديمير سينگروف
واليری ساموونين
ترجمه:غوث جانباز
نسخه آنلاین:افغان جرمن آنلاین
برای مطالعه و دسترسی به کتاب لطف نموده روی لینک پایینی کلیک نماید.
https://rahparcham1.org
***********
کتاب چگونه ما به بيماري وايروس A ( هجوم به افغانستان) مبتلا ميگرديديم،
برای آنهایکه آرزو دارند تا حقیقت ۶ جدی آنچه آنطرف مرز های شمالی گذشت بدانند خواندن این کتاب تاریخی لازم است.
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(73 – 74) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(تظاهرات 5 قوس (1345)به خاطر تقبیح حمله بالای ببرک کارمل و فرکسیون پارلمانی حزب دموکراتیک خلق افغانستان) چنین آمده است:
“یک ماه بعد از تظاهرات سوم عقرب،در جریان بحث روی بودجه دولتی برای سال آینده درپارلمان،یک عده از وکلای مربوط به حلقات حاکم سلطنت به رهبری سردارعبدالرشید وکیل پلخمری،هنگامیکه ببرک کارمل در مورد اظهار نظرمیکرد،یک حمله قبلأ پلان شده بالای موصوف انجام دادند.وی به شدت زخمی گردید.درجریان این برخورد،نوراحمدنور وکیل پنجوایی قندهار و عضو کمیته مرکزی حزب به دفاع از ببرک کارمل دست به مقاومت شجاعانه و جانانه زد وتا زمانیکه به سختی از ناحیه سر،ضربه محکم با دسته آهنی میکروفون ازطرف یکی ازمخالفین نخورده بود وبیهوش نشده بود،از رهبرفرکسیون حزب در پارلمان و منشی کمیته مرکزی حزب دفاع نمود.در این جریان دوکتور اناهیتا راتب زاد وکیل از شهر کابل که در دفاع از ببرک کارمل و نوراحمد نور برآمده بود،نیز مورد لت و کوب یکعده وکلایی که در دسیسه دست داشتند،قرار گرفت.در این حالت،یکعده از وکلای ملی و دموکراتیک که احساسات شان تحریک گردیده بود،به دفاع شان برخاستند.
باآگاهی این حادثه و انتقال این سه عضو پارلمان به شفاخانه صدری ابن سینا،جلسه کمیته مرکزی به رهبری نورمحمد تره کی منشی عمومی حزب فورأ دایرگردید.برای افشای عاملین این حادثه،تصمیم برآن شد که فردا تظاهرات خیابانی به پشتیبانی مجروحین و مصونیت پارلمانی اعضای پارلمان و محکوم ساختن اعمال خشونت امیزو ننگین وکلای مرتجع پرداخته شود.اولین میتنگ ازطرف اعضای حزب در دانشگاه کابل دایرگردید ومحصلان ازاین اتفاق آگاهی حاصل نمودند و تظاهرات از دانشگاه کابل شروع گردید وعده زیادی از محصلان و متعلمان که در مسیرحرکت تظاهرات قرارداشتند،بانشان دادن همدردی با صفوف آن پیوستند وبسوی مرکز شهربراه افتادند.درحصه پل آرتل،قوای امنیتی و پولیس سواره نظام پیش روی تظاهرکنندگان را مسدود نمودند.چون تعداد تظاهرکنندگان فوق العاده زیاد بود،لهذا سد انها را به آسانی شکستاندند.بعدأ قوای اطفائیه با موترهای آب پاش هم نتوانستند جلو حرکت تظاهرکنندگان را بگیرند.تظاهرکنندگان خودرا به شفاخانه ابن سینا رسانیدند،درآنجا بعدازچنددقیقه انتظارآنها،دوکتوراناهیتا راتب زاد در بالکن شفاخانه ظاهرگردید وپیام امتنان ببرک کارمل را به انها ابلاغ نمود.تظاهرکنندگان در جریان راهپیمایی و میتنگ از خود هیجان و احساسات نهایت زیاد نشان میدادند.بعدأ مظاهره خیابانی بطرف سینما پامیر،جاده میوند،پل خشتی تا مقبره تیمورشاه دوام پیداکرد.در این تظاهرات،هزاران تن از اهالی شهرکابل اشتراک نموده بودند.بیانیه هایی از جانب اعضای حزب و سایر شخصیت های ملی و ازادیخواه در تقبیح این حادثه ایراد گردید.درختم تظاهرات،قطعنامه یی ازجانب اشتراک کنندگان تظاهرات،صادرگردید که در آن حمایت خود را از اعضای پارلمان حزب اعلام و از مقامات دولتی درخواست بعمل آمد تا مجرمین این حادثه را تعقیب و بازجویی نمایند وجلو تکرار همچو حوادث را در داخل و خارج پارلمان بگیرند.
حکومت محمد هاشم میوند وال هم ازاین حادثه سخت نگران گردید وآنرا لطمه یی به دموکراسی خواند.دوکتور عبدالظاهر رئیس پارلمان که مسئولیت بزرگی را بعهده داشت،شخصأ به عیادت مجروحین به شفاخانه ابن سینا آمد وهمدردی خود را ابراز و حادثه را تقبیح نمود.عده ای ازوکلای دموکراتیک و آزادیخواه شورای ملی،همدردی و صدای اعتراض خود را هم بلند نمودند وتصمیم گرفتند که تا زمانیکه مصونیت پارلمانی اعضای پارلمان تضمین نگردد و از عاملین قضیه تحقیق بعمل نیاید،ازحضور در شورا خود داری میکنند.لذا ولسی جرگه برای یک هفته تعطیل گردید.با آغاز کارپارلمان،یکعده اعضای حزب دوطلبانه برای حراست و حفاظت فرکسیون پارلمانی حزب،چندین روز آنها را همراهی می نمودند.در حقیقت این اولین تظاهرات مستقل مسالمت آمیزو سازمان یافته ح.د.خ.ا و هواخواهانش بعد از انتخابات دوره دوازده هم شورا بود.در این تظاهرات،مطابق دستور کمیته مرکزی،ازهرگونه برخوردفیزیکی باقوای امنیتی جلوگیری واز اخلال نظم عامه با وجود احساسات به پا خاسته در میان تظاهرکنندگان جلوگیری بعمل آمد.”
بیانیه تاریخی زنده یاد ببرک کارمل از تربیون پارلمان سلطنتی زمان ظاهر شاه
*******************
https://www.youtube.com/
دربرگ(549) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(آخرین دور مذاکرات ژنیو از تاریخ 2 مارچ الی 8 اپریل 1988 ) چنین آمده است:
“باید خاطرنشان ساخت،هنگامی که کوزیروف به اتاق محل اقامتم در هوتل انترکانیننتل ژینوآمد،همزمان نجیب الله و گارباچف وشواردنادزه در تاشکند بودند و نجیب الله برایم تلیفون کرد وبعد از احوال پرسی گفت:
«رفیق وکیل اینجا با رفیق گارباچف و شواردنادزه یکجا هستم،امید وارم هرچه زودترموافقتنامه ها را که رفقای شوروی در مورد جمله”سرحدات” درموافقتنامه ها برایت میگویند آنرا قبول و امضاءکنی.»
درجواب گفتم:
«آنها حق این کار را ندارند که در این مورد برای من امرکنند.لطفأ شما متن موافقت شده را برایم اطلاع بدهید.»درحالیکه نهایت عصبانی بود گفت:
«من برایت میگویم،چیزی که آنها میگویند همانطور انجام دهید.»
گفتم:
«خودت هم در این مورد قانونأ صلاحیت ندارید.لطفأ شخص دیگر را برای امضای موافقتنامه ها روان کنید.»
بعدأ نجیب الله گفت:«من از جانب بیروی سیاسی برایت میگویم.»
درجواب گفتم:
«بیروی سیاسی هم حق تصمیم گیری را خلاف تصمیم اصولی قبلی خود در این مورد که من هم در آن وقت حاضربودم،ندارد.»صحبت ما بدون خدا حافظی قطع شد.
طوریکه بعدأ اعضای بیروی سیاسی و نجیب الله برایم گفتند،گارباچف برای نجیب الله بعد از این برخورد گفته بود:
«مشکلات خودت با رفقایت زیاد تر از مشکلات من با رفقایم می باشد.»بعد ازاین گفتگوی تلیفونی برای کوزیروف به صراحت گفتم:
«شما و رهبران شما میان اینجانب و نجیب الله سوء تفاهم بوجود آوردید و از ابتداء در مذاکرات تان در خفاء با نجیب الله و اینجانب مطالب متناقض بیان میدارید.با آمریکایی ها و پاکستانی ها و کوردویز یک طور موافقه میکنید و برای ما چیز دیگری میگویید وسعی مینمایید تا صرف منافع خود را در نظر داشته باشید.»…
دربرگهای(635 الی 640) جلد دوم کتاب مطالب آتی را می خوانیم:
(درماه سرطان 1370،جلسه نوبتی پلینوم شورای مرکزی حزب وطن بخاطر آمادگی های بیشتر نظامی و جنگی و تقویت هرچه بیشتر قوای مسلح جمهوری افغانستان دایرگردید.
در این جلسه،محمود بریالی عضو هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن،بحیث مسئول جلب وجذب وسازماندهی افراد بیشتر حزبی و غیر حزبی به قوای مسلح ازطرف نجیب الله پیشنهاد و موردتأئید جلسه قرارگرفت.محمود بریالی به تازگی از زندان رها و در کنگره دوم حزب بحیث عضواصلی هیأت اجرائیه انتخاب شد وپس ازآن ازجانب رئیس جمهور بحیث معاون صدراعظم تعیین گردیده بود.
درختم جلسه بعد از مباحثات و گزارشات متعدد روی آجندای مطروحه،انجنیر نعمت الله عضوشورای مرکزی حزب ویکی ازپیروان سرسخت ببرک کارمل از جابرخواست و با احترام وکلمات قبلأسنجیده وپلان شده برای نجیب الله بحیث رئیس جمهور و رئیس حزب وطن چنین پیشنهاد نمود:
«وقتی آن فرا رسیده که رفیق ببرک کارمل به کابل بیاید و باقی عمرش را در افغانستان سپری نماید…»
طرح برای عده ی زیادی از اعضای جلسه منجمله برای اینجانب غیرمترقبه بود،امانجیب الله بدون تأمل وتفکروپرسش از اعضای جلسه،گفت:
«موضوع برگشت رفیق کارمل حل گردیده است،هرزمانی که خواسته باشد میتواند به کشوربرگردد ودر ین مورد،مشکلی وجود ندارد.»
جلسه ختم شد و همه اعضای هیأت اجرائیه به شمول نجیب الله،نان چاشت را در باغ وزارت خارجه در یک فضای نهایت صمیمانه صرف نمودند.پس از صرف غذا،نجیب الله دست محمود بریالی را محکم گرفته و خنده کنان وی را سوار موتر خود نمود ویکجا به خانه وی وبعدأ نزد دوکتوراناهیتا راتب زاد که موصوفه هم از طرف نجیب الله بعد از پلینوم هژدهم خانه نشین شده بود،رفتند.بعد،هم نجیب الله و هم بریالی اعضای هیأت اجرائیه را بطور انفرادی گفتند که با رفیق ببرک کارمل در مسکو صحبت تیلفونی داشته اند.نجیب الله طی صحبت تیلفونیش با ببرک کارمل،پس از قریب پنج سال،چنین گفته بود:
«رفیق کارمل،ازهمین اکنون هرروز که خواسته باشید می توانید به کابل بیایید.شما رهبر و بنیادگذار حزب ما هستید و هرپیروزی و دستاورد که داریم،نتیجه کار وپیکار و رهنمایی طولانی شماست که مارا تربیت و رهبری نموده اید.»
نجیب الله بعدأ در مورد صحبت تیلفونیش با ببرک کارمل به هیأت اجرائیه حزب چنین گفت:
«ما باید برای جهانیان و مردم خود نشان بدهیم که به ریش سفیدان و رهبران خود ارج میگذاریم…»
گرچه از گزارش نجیب الله در هیأت اجرائیه،با سردی استقبال شد،ولی بنابر مصلحت های حزبی مخصوصأ که محمودبریالی،برادرببرک کارمل نیز در جلسه حاضربود،مورد تأیید قرارگرفت.فردای آن روز،نجیب الله بطورمستقیم به سفیر افغانستان در مسکو محمد داؤد رزمیار،در مورد پاسپورت،تکت طیاره وسایر ضروریات برای ببرک کارمل شخصأ هدایت داد.بعدأ سفیر با ببرک کارمل حسب هدایت نجیب الله ملاقات انجام داد و همه موضوعات مربوط به بازگشت وی را بطور سریع سازماندهی نمود تا ببرک کارمل بدون ضیاع وقت در ظرف چند روز آینده کابل بیاید.درکابل از جانب طرفداران ببرک کارمل برای پذیرایی وی،آمادگی میگرفتند.عده یی از اعضای رهبری و افراد نزدیک به نجیب الله و وزارت امنیت دولتی به وی در زمینه اطلاعات تشویش کننده را ارائه داشتند واز وی می پرسیدندکه چرا در این وقت ببرک کارمل را به کابل دعوت نموده است؟زیرا این اقدام سوالات بزرگی را در سطح ملی و بین المللی در ارتباط مصالحه ملی بار خواهد آورد ومارا به مشکل مواجه خواهد ساخت.
نجیب الله که اندکی بعد از اعلام تصمیمش در مورد بازگشت ببرک کارمل،آهسته آهسته ازنیرو ونفوذ ببرک کارمل در حزب و دولت،به ترس افتاده بود،بازهم بدون مشوره با اعضای هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب،به بهانه که محمود بریالی سازماندهی وسیع را غرض پذیرایی ببرک کارمل انجام می دهد،عده یی از طرفداران ببرک کارمل بشمول محمود بریالی را نزدخود احضارو تهدید به اخراج از حزب و دولت نموده باآنها گفت:
«در روز آمدن رفیق ببرک کارمل هیچ کسی بدون اجازه نمی تواند از وی پذیرایی کند.هرنوع اقدام،عکس العمل جدی مرا در پی خواهد داشت.»
طوریکه مشاهده شد در روز آمدن ببرک کارمل،تنها شاه محمد دوست سابق وزیر خارجه،محمودبریالی و دوکتوراناهیتا راتب زاد در میدان هوایی،بحیث اعضای فامیل از وی پذیرائی کردند.به این ترتیب ببرک کارمل بعد از پنج سال اقامت در مسکو،در ماه سرطان 1370 به کابل برگشت.
نجیب الله که از بازگشت ببرک کارمل به کابل ناخشنود و دستپاچه شده بود،فردای آن روز که عید سعید فطربود،بدون فیصله هیأت اجرائیه حزب،این اعلامیه را به نشر رسانید:
«محمود بریالی معاون شورای وزیران از وظیفه سبکدوش و در مورد سرنوشت حزبی وی بعدأتصمیم اتخاذ میگردد.»
به مجرد رسیدن ببرک کارمل به کابل،طرفدارانش گروه گروه نزد وی میرفتند وادای احترام و ابراز وفاداری میمنودند.این استقبال باعث عصبانیت و خشم بیشتر نجیب الله میگردید.چنانچه وی به ریاست جناحی وزارت داخله که رئیس آن”سردی” از اعضای جناح خلق بود،دستور داد تا پوستهء در کنار اپارتمان موصوف ایجاد نموده وکسانی را که نزد وی می آیند،شناسایی ونام نویسی کنند. ببرک کارمل منزل شخصی نداشت و تا سقوط رژیم بدون معاش و تدابیر امنیتی در اپارتمان برادرش محمود بریالی اقامت داشت. [حقوق بازنشستگی (تقاعد) موصوف که 30هزار افغانی ماهواربودغیرقانونی و به تصمیم و امرشخصی نجیب الله مسدود گردیده بود.]
نجیب الله که از یک طرف مشوره های کارمندان سفارت شوروی را نادیده گرفته نمیتوانست واز طرف دیگر،آهسته آهسته با موجودیت ببرک کارمل کمی عادت میمنود،بعدأ از چند مدتی یک روز جلسه هیأت اجرائیه حزب را،بدون حضور محمود بریالی دایرنمود.نجیب الله از اعضای جلسه خواست تا نظریات شان را در ارتباط موجودیت ببرک کارمل،ابرازنمایند.اعضای جلسه پیشنهادکردند تا از ببرک کارمل که تا کنون عضو شورای مرکزی حزب است،دعوت شود تا در جلسه هیأت اجرائیه اشتراک نماید.آنگاه هیأت اجرائیه از وی تقاضا بعمل آورد که وی دوباره به مسکو و یا جای دیگری که خواسته باشد،اقامت گزیند؛زیرا حضورش در کابل،باعث ایجاد مشکلات اضافی در درون حزب و دولت میگردد.هیأت اجرائیه به نجیب الله وظیفه داد که در آن جلسه،شخصأ خودش این فیصله را با ببرک کارمل در میان بگذارد.نجیب الله هم با این پیشنهادموافقت نمود.
دوروزبعد،جلسه هیأت اجرائیه دایر گردید و ببرک کارمل اولین بار بعد از بازگشتش ازمسکو با اعضای هیأت اجرائیه و نجیب الله ملاقات بعمل آورد.هیأت اجرائیه به استثنای محمود بریالی همه حاضر بودند.سلطان علی کشتمند نیز در جلسه حضور نداشت،زیرا چند روز قبل از این جلسه،از حزب استعفا داده بود.همه در مقر شورای مرکزی حزب وطن منتظرآمدن ببرک کارمل بودند.ساعت 4 بعداز ظهر ببرک کارمل در حالیکه لباس عادی و غیر رسمی به تن داشت وارد اتاق شد.همه به شمول نجیب الله با وی مصافحه و احوال پرسی نمودند.ببرک کارمل بطورطبعی در صدرجلسه قرارگرفت.وی وضع نا آرام داشت و همه نمی دانستند که باوی چه بگویند،زیرا وی شخصیتی بود که سالهای متمادی رهبر و الهام بخش همه در امور کارحزبی ومبارزه بود.نجیب الله هم خود نمی دانست که از کجا شروع کند.وی بیشتر از هرکسی دیگر درجریان زندگی حزبی اش تلاش نموده بودتا وفاداری و اعتماد خود را بیشتر از دیگران به ببرک کارمل نشان بدهد.سرآنجام با احتیاط و ترس برای ببرک کارمل گفت:
«صحت شما چطور است رفیق کارمل؟ما همه اعضای هیأت اجرائیه می خواهیم که ازشما مطالبی در باره اوضاع داخلی وخارجی کشور بشنویم.ما به مشوره های سودمند شما نیازداریم.»ببرک کارمل فورأ در جواب گفت:
«طوریکه مشاهده می کنید صحت من خوب بوده و خوب است.من طی سالها یک انسان دور نگهداشته شده از وطن،مردم و همه چیز بوده ام.شما ها ماشاءالله رهبران حزب و دولتمردان بزرگ هستید وهمه موضوعات را خوبتر میدانید،لهذا ضرورت به مشورهء من ندارید.بازهم اگرشما لازم میدانید برای شما مشوره خواهم داد.لطفأ اولترشما برای من از وضع سیاسی کشور،حزب،جامعه و سیاستهای تان بیان کنید.تاچیزی از شما بشنوم و بیاموزم.»نجیب الله که چارهء دیگرنداشت شروع به دادن گزارشات معمولی که اکثرأ در کنفرانس های مطبوعاتی و ملاقات های خود بیان میمنود،برای ببرک کارمل نیز از وضع نظامی و سیاسی و پیشرفت ها ودستاوردهای سیاست مصالحه ملی معلومات ارائه نمود.
ببرک کارمل بعد از ختم بیانات نجیب الله گفت:
«همه مطالبی را که شما بیان داشتیدچیزهای قابل فهم است وهمه از آن اطلاع دارند»
بعدأ ببرک کارمل خطاب به نجیب الله این سوالات را مطرح نمود:
1 – آیا شما مطمئین هستید که اتحادشوروی کمکهای نظامی و حتی اقتصادی خود را به دولت ماقطع نمی کند؟
2 – آیا وحدت درون حزبی مخصوصأ در قوای مسلح بعد از کودتای شهنواز تنی تأمین شده یا بیشتراز قبل ازهم پاشیده است؟
3 – نتایج مشخص تماسهای شما با رهبران مخالف از چه قرار است؟زیرا طوریکه من می دانم هیچ یک ازرهبران مجاهدین حاضر نیست تا با ما مستقیم مذاکره نماید؟
4 – آیا سیاست شما در ارتباط مسایل ملی درست است و ازآن مطمئن هستید؟
نجیب الله که در برابر سوالات مذکور به مشکل مواجه شده بود،به جای جواب به سوالات،مناقشه و جدل با ببرک کارمل را آغازکرد.ببرک کارمل بعضأ جدی و متعرض بالای حرفهای نجیب الله،اعتراض میمنود و بیانات وی را دور از واقعیت میدانست.نجیب الله را متهم میکرد که،چیزی را که میگوید واقعیت ندارد.بطورمثال،یک مورد را در اینجا نقل مینمایم.نجیب الله گفت:ادامه کمکها مطابق خواست ما و موافقتنامه های که با جانب اتحادشوروی داریم صورت میگیرد و قطع نمی گردد.
درپاسخ ببرک کارمل گفت:بین آمریکا و شوروی قبلأ در این زمینه تفاهمات صورت گرفته و گفتگوها در جریان است که خودت یا از آن آگاهی نداری یا قصدأ آنها خودت را درآگاهی قرار نمی دهند.
سرانجام کارمل گفت:بفرمائید به من چه می گوئید و چرا مرا اینجا نزد خود احضار کرده اید؟
همه انتظارداشتند که نجیب الله پیشنهادی را که دو روزقبل،هیأت اجرائیه بعهده اش گذاشته بودند،به ببرک کارمل بگوید؛ولی برعکس،نجیب الله جرئت نکرد تا تقاضایش مبنی به برگشت دوباره کارمل به مسکو و یا جای دیگری را بوی ابلاغ کند؛زیرا خودش چند روز قبل طی صحبت تیلفونی،از ببرک کارمل دعوت نموده بود تا به کابل بیاید و مانند گذشته،رهبری حزب را مشوره بدهد و کمک نماید.
زمانیکه نجیب الله ترجیح داد که سکوت اختیار نماید،بالاجبار سایر اعضای هیأت اجرائیه جرئت نمودند و مطلب را با ببرک کارمل در میان گذاشتند.بعد از اظهارات مختصر یکی دوتن اعضای هیأت اجرائیه،محمد اسلم وطنجار با بسیار احتیاط، به کارمل گفت:
«رفیق کارمل،همهءما به خودت احترام زیاد داریم و نمی خواهیم که در وضع موجود برای خودت مشکلاتی بوجود آید.اگر دوباره برگردید برای همه ما بهتر خواهد بود…»
هنوز سخنان وطنجار ختم نشده بود که ببرک کارمل خطاب به وطنجار گفت:
«رفیق وطنجار،خودت میدانی که در مطالب بسیاربزرگ و سرنوشت ساز کشور دخیل بودی،بهتراست ساکت باشی و چنین حرفهای را در زبان نیاورید!»
وطنجار خاموشی اختیار نمود،ولی سلیمان لایق باب سخن را با ببرک کارمل باز کرد وبرایش با صراحت گفت:
«رفیق کارمل،با آمدن خودت در کابل دومرکز در حزب و دولت به وجود امده است.یکی خانه خودت و دیگری مقامات دولتی و حزبی.بهتر است به وضع خاتمه داده شود.موجودیت خودت به وحدت و همبستگی حزب لطمه میزند.تقاضای ما این است که دوباره به مسکو برگردید…»
در پی این بیانات،مشاجرهء سخت میان ببرک کارمل و سلیمان لایق در گرفت.کارمل به جواب لایق گفت:
«لایق صاحب،چرا نمی گویید که یک مرکز خودت هستی.سالهاست که بعضی مسایل را خلاف برنامه و سیاست حزب در میان اعضای حزب دامن میزنی و اکنون آنرا بیشترتشدید بخشیده ای.من تصمیم دارم حالا در وطن خود بمانم و بمیرم.من هیچ جای دیگر نمیروم و همینجا هستم.شماهم زندان دارید و هم قدرت و هرچه در اختیار دارید صرفه نکنید.این تصمیم من است.»
ـــــــــــــــــــ
تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»
نخست توجه شما را به دیدگاه در این مورد جلب میکنم
رفیق علیزاده:
این را همه میدانیم که زنده یاد ببرک کارمل رهبرجناح ح د خ ا .حتا قبل از تحول ثور نیز دربین توده های مردم از محبوبیت برخورداربودند ودوبار انتخاب شان بحیث وکیل ونماینده مردم در پارلمان نیز خود گواه انست .
بعد از شش جدی نیز مورد تائید مردم بودند اما یگانه علت که باعث پشتبانی خاص تعداد مردم از حزب درانزمان نمی شد ،موجودیت قوای اتحاد شوروی درافغانستان با تبلیغات شب و روزیکه از رادیو هاغرب پاکستان ودیگر متحدین شان می شد ، بود. از جانب این سیاست نادرست شوروی وقت و مشاورین بود که باعث عدم تغییرات دموکراتیک ووسیع که ببرک کارمل مد نظر داشت بود که درمورد یک مثال زنده ارایه میگردد .
یکی از جمله اقدامات که ببرک کارمل بعد از شش جدی گرفتند تغییررنگ بیرق سرخ خلقی به بیرق ملی سه رنگ بود ،که از طرف خلقی ها با مقاومت سخت مواجع بود وباربار میگفتند که این رنگ سرخ رنگ خون هزارن خلقی است که جان باخته اند واز طرف هم بیرق بدست نورمحمد تره کی بلند شده یاد گار وی است که نباید پایین شود ..
این خلقی ها افراطی را مشاورین شوروی در هر عرصه پشتبانی مینمودند
چند مثال ساده دیگر .. زمانیکه فقید ببرک کارمل بخاطرآشتی ملی با همه جوانب درگیر قبلی ، اعلام نمودند که زندانیان سیاسی بدون هیچگونه تعلقات سیاسی رها میگردند ورها شدند .. خلقیها واشخاص استفاده جو در حزب با مشاورین یکجا میگفتند دشمنان خلق را رها نمودند .. از این مثالها زیاد است چون مقرری ها بیطرف ها وبعد فرار انها ، نظر ثانی وتجدید نظر درتوزیع زمین وده های دیگر.. پس دیده میشود که مانع تحولات دموکراتیک در حزب همان افراطی ها واستفاده جو های بودند که از طرف مشاورین درمقابل نظام پشتبانی می شدند و اکنون «از آتش داغتر شده اند »نه فقید ببرک کارمل .. بهمین لحاظ بود که دشمنان اصلی مردم ما دروجود پاکستان وبادار آن اولین شرط مذاکره را با نبود فقید ببرک کارمل وانمود وشرط گذاشته بودند ..وضیا الحق خود بیان نموده بود که هرکس دیگر بجای ببرک کارمل رهبر حزب شود من مذاکره را آعاز میکنم وبعد دروغگو ثابت شد ..
***
آنچه هر دو جانب هم دوستان اتحادشوروی وقت و هم دشمنان داخلی و خارجی ما را در مقابل شخصیت زنده یاد رفیق کارمل اساس ساخته بود و به نوع آن مصروف سبوتاژ و کنار زدن ایشان ساخته بود درایت و استقلالیت و نفوذ و اعتبار شان در بین مردم و حزب بود و این مسله برای تعدادی از دوستان دگم اتحادشوروی وقت قابل تحمل نبود و از آغاز با اولین سرمشاور دیده شد.
دشمنان ما زیرک تر به این مسله برخورد داشتند آنها با مطالعه دقیق از روان سنتی جامعه از مطالعه و برسی دقیق شخصیت زنده یاد رفیق کارمل میدانستند که هرگز باوجود ایشان به آنچه ارزو دارند نمی رسند.
آنها به درستی می دیدند که زنده یاد کارمل با قبول مسولیت بزرگ تاریخی برای نجات مردم و حزب اش در مقابل امین و باند اش و سازش های راست وچپ داخل میدان شد درست در آنزمان حزب در حالتی قرار داشت که از نگاه فیصدی فقط منفی را میتوان محاسبه کرد.بعد قیام هفت ثور تعدادی از حزبی ها با برخورد های افراطی امین و تره کی از حزب کنار رفتن و بعد از طرف شدن زنده یاد رفیق کارمل در مقابل افراط و خشونت سیاسی با تره کی و امین جمع کثیری از پرچمی ها زندانی و تیرباران شدند و یا هم مجبور به ترک ، سایر نیرو های همسو بدتر از حالت پرچمی ها را داشتند و آنها حتی در داخل نابورترین هسته های جهادی مدغم شدند. بعد از برخورد امین با تره کی دگر جناح خلق حالت بدتر از پرچمی را در بین خود داشتند.دولت به معنی حقیقی ان وجود نداشت ، قوای مسلح خود به ذخیره نیرومندی دشمن می افزود و در کل دولت وحزب و مردم در بحران عمیق حتی میتوان گفت در فاجعه قرار داشتند فاصله ها عمیق و اصل اعتماد اصلن دیگر وجود نداشت و صدها فاکت دیگر
ولی ما دیدیم که با رهبری زنده یاد ببرک کارمل حزب و دولت به یک نیروی قوی و مطرح تبدیل شد و در تاریخ برای اولین بار دولت وسیع و پاک و منظم اساس گذاری شد فاصله ها با مردم کمتر میشد ساحه حاکمیت دولتی وسیع میشد باوجود جنگ اعلام ناشده ماشین اقتصاد به سرعت کار میکرد
این ها همه نتیجه رهبری سالم زنده یاد ببرک کارمل بود او با مهارت از امکانات دوستان برای ساختن افغانستان و با قاطعیت بر اساس شناخت دقیق دشمن از آنطرف مرز ها مبارزه میکرد.
باید تذکر داد بعد شش جدی باوجودفشار هسته خلقی های تندرور دولت سابق و فشاراتحادشوروی وقت بر اصل حاکمیت مطلق حزب زنده یاد ببرک کارمل با این مسله برخورد جدی نمودند و در همان اغاز با همان دشواری شورای انقلابی و دولت را از تک حزبی با سهیم ساختن سایر افراد غیر حزبی وسیع ساختند و در تماس با شخصیت های موثر غیر حزبی این روند را با گذشت هر روز وسیع تر می ساختند و در ضمن چندین نیروی سیاسی با کوشش ایشان از جمله متحدین حزب شدند.این همه تاریخ مستند است و ثبت شده است. در ضمن یکی از اصول های قاطع که از طرف زنده یاد ببرک کارمل برای حزب دستور بود برخورد درست و سالم با مردم و دادن نقش و سهم محوری مردم در دولت بود و عدم رعایت آن مورد بازپرس جدی و برخورد جدی بود. اینکه گویا دلیل بر تقاضای سهیم ساختن سایر نیرو ها و… مسله ی بوده بی بنیاد است.
در داخل رهبری حزب هم یک تعدادی از خلقی ها و پرچمی های که تابع اصول نبودند و قاطعیت زنده یاد رفیق کارمل مانع محفل بازی ها و سوی استفاده های شان میشد آرام نه نشسته بودند و کوشش داشتند که به نوعی با کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل میدان را برای خود خالی کنند و انها به درستی میدانستند که غیر از زنده یاد رفیق کارمل فرد دیگری نمیتواند مانع انها باشد.چنانکه بعد ها دیدیم با وجود دکتور نجیب الله آنها چه کردند و به کجا انجامید.
آنچه محترم وکیل نگاشته اند زیاد تر کنار رفتن از این مسله مهم و بنیادی است تا بیان درست و دقیق حقایق و این هم تا اندازه دور بودن شان در حوادث و یا هم بنابر دلایل نقش و سهم شان در کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل شاید ناشی شود ورنه با فهم وسابقه و با سمت وزیرخارجه و دخیل شدن در عمق مسایل و هم بعد دودهه و افشاشدن و روشن شدن بسیاری از موضوعات میتوانستند دقیق و عمیق این موضوع سرنوشت ساز را که بعد ان نتایج را همه دیدیم مینوشتند.
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=611458478993033&set=a.602900916515456.1073742283.100003866591286&type=3&theater
***
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمریکا ومتحدین آنها بدانند برعکس بتدریج شروع کردند به راپوردهی و استدلال به رهبران کریملین که گویا رهبری افغانستان،مخصوصأ ببرک کارمل توانمندی کافی برای مهارکردن و اصلاح وضع را ندارد.
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندامتیاز خروج قوای نظامی اتحادشوروی ازافغانستان را از طریق مذاکرات ژنیو بدست آورد.
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
دربرگهای (840 – 843) جلد دوم کتاب در رابطه به” فعالیت های پشت پرده در روزهای پایان عمر رژیم،آمدن مشاور سیاسی آمریکایی الاصل بینن سیوان”،چنین آمده است .
“قبل از صدور اعلامیه 18 مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370 نجیب الله برای کناره گیری از قدرت،همه اعضای هیأت رهبری متوجه بودند که بینن سیوان و حسین پوتسالی با نجیب الله و محمد اسحق توخی دستیارش تماس های مرتب روز مره داشتند و با تلقینات و وعده های رنگارنگ،قدرت تصمیم گیری وی را تضعیف مینمودند.سیوان با دادن وعده های دروغین توأم با فشار،روی کنار رفتن نجیب الله اصرار میورزید وهم درآخرین روزها بنابر فشار و اصراربینن سیوان و بغاوت نیروهای ملیشه در شمال کشور،به انعطاف بیشتر وپیش از وقت تن در می داد و سرانجام به راحتی حاضر گردید تا از مقام ریاست جمهوری وریاست حزب وطن کناره گیری نماید.
در این گیرودارها،چشم ها به چراغ های سبز از جانب آمریکا دوخته شده بودند،که ازجمله یکی از آن چراغ سبز،آمدن مشاور سیاسی جدید برای بینن سیوان بود.
این مشاور جدید سیاسی بینن سیوان،یک آمریکایی الاصل به اسم”فلیپ کاروین” بود.وی از سوی سکرتریت ملل متحد، چند روزقبل از اعلامیه 18 مارچ 1992 نجیب الله،به این وظیفه گماشته شده بود و به کابل آمد،ولی سیوان قصدأ در این مورد به وزارت خارجه چیزی نگفته بود.فلیپ کاروین دیپلومات آمریکایی کارآزموده و سابقه دار در ملل متحد بود،که وظایف متعدد از جمله وظیفه نوشتن بیانیه های سرمنشی ملل متحد را بعهده داشت.وی مواد صحبت و بیانات و مکاتیب سرمنشی را ترتیب مینمود و در جریان تمام مسایل قرار داشت.
وی در پیشگفتار کتاب “سرنوشت غم انگیز در افغانستان” در مورد تعیین شدنش به ماموریت در افغانستان در صفحه ششم چنین مینویسد:
«این داستان در یک صبح زمستانی،در مارچ 1992،هنگامیکه یک همکارم به من مراجعه و استفسارکرد که آیا در رفتن به افغانستان برای اجرای یک وظیفه عاجل دلچسپی دارم؟»
بتعقیب فلیپ کاروین در صفحه هشتم در جواب پرسش دوست خود چنین مینویسد:
«دوست ام به من یادآوری کرده بودکه در اخیر روزبرایش زنگ بزند و از تصمیم خود اورا آگاه سازد،اما بعد از یک ساعت تأمل و تفکر تصمیم خود را اخذ کردم وبلی گفتم.»
کتاب فلیپ کاروین توسط محمد حکیم “سروری”یکی از جنرالهای بادرایت وسابقه دارافغانستان و ح.دخ.ا”حزب وطن”که یک دوره تحصیلات نظامیش را در آمریکا هم به پایان رسانیده بود،با امانت داری در سال 1384 مطابق 2005 با دقت ترجمه گردیده و به نشر رسید.
به اساس گفتار خود فلیپ کاروین بسیار بعید بنظر میرسد که چنین شخصیت سابقه دار ملل متحد آنهم نزدیک با سر منشی،به اساس تقاضای یک همکار ساده اش،تصمیم رفتن به افغانستان را بطور عاجل در ظرف یک ساعت بعد از پیشنهاد،گرفته باشد.از این جهت گفته میتوانیم که مدتها قبل راجع به ماموریت مهم وی صحبت در میان بوده که نخواسته قصدأ به آن اعتراف کند و صرفأ آمادگیش برای رفتن به ماموریت جدید را، بنابر تقاضای یک همکارش بیان نموده است.
بهرحال،دلیل تعیین شدن فلیپ کاروین بحیث مشاور سیاسی سیوان،این بود که درفاصله قبل از آمدن او به کابل،نجیب الله چندین بار ازآمادگیش برای کناره گیری از قدرت را به من در میان گذاشته بود.در حالیکه باوی در اصل موافق بودم،ولی مانند خودش معتقد بودم که این کناره گیری پیش از آغاز و به سر رسیدن پروسه انتقالی که ملل متحد روی دست گرفته است،نباید صورت گیرد،تا خلای قدرت بوجود نیاید وباعث نابودی وفروپاشی حزب و دولت نگردد.باید انتقال قدرت بطور منظم صورت گیرد.درجریان همین روز ها چندین بار ازنجیب الله پرسیدم که منتظرچه است وچرا حاضر به آمادگی برای کناره گیری از قدرت است؟وی با اعتماد رفیقانه و صمیمانه برایم گفت:
«رفیق وکیل،باید آمریکا برای موفقیت پروسه به نحوی سهیم باشد.زیرا بالای ملل متحد و بینن سیوان نمی توان به تنهایی اعتماد کرد،تا آمریکا برای موفقیت پروسه موافقه نداشته باشد من حاضر به اعلام کناره گیری نیستم ولو به قیمت از دست دادن جانم تمام شود.»
گفتم:
«تاجاییکه طی چند سال برایم معلوم شد،دولت آمریکا به هیچ صورت رسمأ برایت اطمینان نمیدهد که این پروسه به موفقیت میرسد.زیرا آمریکا از ابتداء در صدد از بین بردن دولت وحتی ازبین بردن فزیکی خودت بوده واست ونباید به وعده های آنها اعتماد کرد.»
وی گفت:
«رفیق وکیل،خودت هنوزهم در خصومت های دوران جنگ سرد بسرمی بری وزندگی وفکرمیکنی.سیاستهای جهانی به سرعت تغییر خورده،آمریکای امروز آمریکای دیروز نیست.»
بحث ما به درازا کشید بالاخره درپایان صحبت، نجیب الله گفت:
«من ازآمریکا معجزه نمی خواهم،حد اقل یک کسی از آمریکا در پروسه صلح در اینجانمایندگی نماید تا من مطمئین شوم که آمریکا مستقیمأ در عقب تلاشهای سیوان و من قرار دارد.بعدأ من مطمئین از آینده خویش و موفقیت تلاشهای سیوان میشوم و کناره گیری خود را ازقدرت اعلام مینمایم،تا در آینده باردیگر،درفضای مطمئین در صحنه سیاسی حضوریافته بتوانم.»
گفتم:
«آمریکا به هیچ صورت حاضر نیست با ما معامله کند.زیرا با ما و امثال ما آشتی ناپذیراست.»
نجیب الله گفت:
«اگرآمریکا با من معامله نمی کند،با ملل متحد معامله کند.سیوان برایم وعده داده که ترتیبات لازم را در زمینه میگیرد که این کار انجام یابد تا من مطمئین شوم که آمریکاتلاشهایم را حمایت میکند ودیگر در خصومت با من قرار ندارد.بعدأ با جرئت من آمادگی خود را از عدم اشتراک در قدرت اعلام میکنم.»
نجیب الله درملاقاتش با بینن سیوان،در مورد کناره گیرییش از قدرت،در 25 حوت سال 1370 مطابق 15 مارچ 1992 موضعگیری درست و اصولی داشت.ولی در ظرف 3 روز تغییر ناگهانی در موضعگیری قبلییش وارد آمد و در28 حوت سال 1370 مطابق 18 مارچ سال 1992،همزمان با آمدن فلیپ کاروین آماده استعفا از مقام هایش در دولت و حزب شد.
نجیب الله اعلامیه 18 مارچ سال 1992 را یکجا با بینن سیوان در حضور مطبوعات اعلام نمود.بنابرآن،به وضاحت دیده میشود که بین آمدن فلیپ کاروین و صحبت های قبلی نجیب الله با من و اعلامیه اش در 18 مارچ سال 1992،رابطه مستقیمی وجود داشت.سیوان در معاملات پشت پرده برای فریب وبه دام انداختن نجیب الله تمام زمینه ها را آماده ساخته بود.طوریکه فلیپ کاروین در کتاب”سرنوشت غم انگیزدر افغانستان”در صفحه 103 مینویسد:
«درمورد روابط بینن سیوان با نجیب الله میتوان گفت که نهایت غامض و پیچیده است…و او”نجیب”همچنان بینن را ازنقطه نظرشخصی دوست دارد.»
اینکه از نظر شخصی چه رابطه یی میان سیوان و نجیب الله وجود داشت،پوشیده مانده است.معلوم میشود که فلیپ کاروین از عمق روابط شخصی سیوان با نجیب الله کاملأ آگاهی داشته است.اینکه سیوان در مشوره و نزدیکی با مقامات آمریکایی قرار داشته و ملاقاتهای منظم با آنها انجام می داده،شکی وجود ندارد.چنانچه در همین کتاب فلیپ کاروین در بسی موارد از آن تذکر بعمل آورده.زیرا نجیب الله یکماه قبل از آمادگییش برای کناره گیری از قدرت برایم گفت:
«من سیوان را تنها نه بحیث کارمند ملل متحد،بلکه بحیث یک دوست و همکار مقامات آمریکایی نیز می شناسم.»
فلیپ کاروین در صفحات 135 .136 همین کتاب مینویسد:
«او”نجیب الله”گفت هنگامیکه از آمدن ام به کابل اطلاع یافت مسرور شد.این یک ژیست خوب است بحیث فال نیک تلقی کردم.اوانتظار مرا میکشید.او ایستاد دست خود را بسوی من دراز کرد من هم ایستادم دست اش را تکان دادم و مرا به گرمی در آغوش گرفت.»
تعجب آور نیست که نجیب الله فلیپ کاروین را گرم در آغوش گرفت.زیرا معلوم بود که سیوان به نجیب الله وعده دروغین داده بود که برای حمایت از تلاشهای نجیب الله و موفقیت پلان سرمنشی ملل متحد و اطمینان دادن برای نقش آینده وی در صحنه سیاسی،یک کارمند عالیرتبه آمریکایی الاصل می آید.البته این کارمند نه بحیث سفیر و کارمند دیپلوماتیک دولت آمریکادرافغانستان،بلکه بحیث یک کارمند با صلاحیت سازمان ملل متحد و معاون سیاسی بینن سیوان برای اطمینان دادن نجیب الله به کابل آمد بود.
خودفلیپ کاروین در صفحه 136 کتابش مینویسد:
«مواصلت یک کارمند عالیرتبه ملل متحد آنهم آمریکایی الاصل در این لحظات حساس راحکومت افغانستان یک انکشاف قابل ملاحظه در سیاست آمریکا محاسبه می کند.این مطلب برای من بی لطف بود که اظهار میکردم من بحیث یک کارمند ملل متحد در اینجا آمده ام،نه به صفت نماینده حکومت آمریکا.دولت افغانستان هیچگاهی به آن باورنمی کرد.وکاملأ مطمئین نیستم که بینن سیوان و دیگر همکارانم این را باور دارند یانه؟از جانب اعضای جامعه بین المللی به سادگی چنین تلقی میشود که هرکارمندملل متحد ازهرکشوری که است،اطلاعات خود را به حکومت مربوطه خویش میدهد.هرمرد وزن در ملل متحد جاسوس کشورش تلقی میشود.مخصوصأاینکه در معاملات استراتیژیک مانند جنگ موظف میشود.والبته بعضی ها چنین بودند.در مورد بنده من هیچگاهی نفس خود را در صحبت های جاسوسی نه سوختانده ام.به دیگران اجازه میدهم تا هر طوریکه میخواهند بیندیشند.»
من به گفته فلیپ کاروین باوردارم که حتمی نیست که وی گماشته و جاسوس سی.آی.ای و یا اف.بی.آی بوده باشد.ولی به یقین کامل یک دیپلومات آمریکایی صاحب صلاحیت درملل متحدبود که از اعتماد و اعتبارمهم دولت آمریکا برخورداربوده است.موصوف نمی توانست بدون اجازه و مشوره وزارت خارجه آمریکا در آن لحظات حساس و به گفته خودش،سرنوشت سازآنهم برای یک ماه،درقضیه افغانستان وارد معاملات سیاسی شود.آمریکادر طول زمامداری نجیب الله وجریان مذاکرات ژنیو وبعد از امضای موافقتنامه های ژنیو،ازهر وسیله و امکان غرض کنارزدن نجیب الله از قدرت کارگرفت و موفق نشد تا به هدف خود نایل شود.لهذا آخرین وسیله طرح پروگرام پنج فقره یی سرمنشی سازمان ملل متحد توسط بینن سیوان و شرکای سکرتریت ملل متحد و حامیان پشت پرده وی بود تا با این بازی،نجیب الله را قبل ازوقت وادار به آمادگی برای کناررفتن از قدرت نمایند و زمینه سقوط حاکمیت دولتی و فروپاشی ح.د.خ.ا(حزب وطن)ودولت جمهوری افغانستان را فراهم نمایند.بدین منظور،سیوان با آمدن فلیپ کاروین ظاهرأ نجیب الله را از یک طرف ازآینده اش مطمئین ساخت و از جانب دیگر،ازموافقیت تلاشهای ملل متحد اورا امیدوارساخت.درنتیجه،بینن سیوان وفلیپ کاروین نجیب الله را تشویق نمودند که آمادگی کنار رفتنش از قدرت را اعلام بدارد.”
متن اعلامیه رئیس جمهور افغانستان دوکتورنجیب الله در مورد کناره گیری از قدرت هژدهم مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370
دربرگهای (843 و 844) جلد دوم کتاب در رابطه به«متن اعلامیه رئیس جمهور افغانستان دوکتورنجیب الله در مورد کناره گیری از قدرت هژدهم مارچ 1992 مطابق 28 حوت 1370»،چنین آمده است:
“من همین اکنون یک دور شدیدی مشوره ها را با آقای بینن سیوان نماینده خاص جلالتماب سرمنشی ملل متحد در افغانستان و پاکستان در رابطه با مساعی ملل متحد جهت پیشبرد یک حل سیاسی مسئله افغانستان به انجام رسانیدم واینجانب حمایت کامل دولت ج.ا. را ازمساعی سرمنشی بخصوص گردهمایی افغانی که از جانب وی پیشنهاد شده است،اطمینان داده ام.
علاوتأ به آقای بینن سیوان مبنی بر پیشنهاد جلالتماب پطروس غالی سرمنشی ملل متحد و براساس تعهدی که من به مردم افغانستان سپرده ام،بار دیگر اطمینان دادم که اینجانب براشتراک شخص خویش در گردهمایی پیشنهاد شده افغانی بحیث بخشی از پروسه ملل متحد که میزبان آن جلالتماب سرمنشی میباشد اصرار نخواهم ورزید.من موافقت دارم براساس تفاهمی که درگردهمایی افغانی از طریق این پروسه ملل متحد برای تشکیل یک حکومت انتقالی در کابل صورت پذیرد،تمام قدرت و صلاحیت اجرائیوی ازهمان روز اول دوره انتقالی به حکومت انتقالی منتقل گردد.طوریکه جلالتماب سرمنشی اظهار داشته است،حکومت انتقالی باید دارای چنان صلاحیت ها وقدرت مقتضی باشد که باید وحدت،مصئونیت و امنیت افغانها و همچنان تمامیت ارضی افغانستان را تضمین نماید.حکومت انتقالی باید احترام کامل به حقوق بشر را نیزتضمین نموده انتخابات آزاد وعادلانه را به منظور ایجاد یک حکومت انتقالی در افغانستان سازماندهی و اداره خواهد کرد.
من با آنچه سرمنشی ملل متحد در گزارش خویش به 46 مین اجلاس اسامبله عمومی اظهار داشته است کاملأ موافق هستم و بار دیگر از جانب آقای بینن سیوان تأییدگردید که ضمانت های مقتضی بین المللی بایدفراهم گرددتاحکومت انتقالی را قادرسازد تا بتواندوظایف خویش را که درفوق تذکریافته است بصورت موثر انجام دهد.
لذا من بار دیگر آمادگی خویش را تجدید مینماییم که منافع مردم افغانستان را بالاتر ازتمام منافع شخصی و گروهی دانسته جدأ آرزومندم تا سایر طرف ها نیز اقدامات مشابه را انجام بدهد.ختم
نوت:اصل اعلامیه به انگلیسی نوشته شده بود.به گمان اغلب فلیپ کاروین در ترتیب آن نقش داشت.زیرا شیوه تحریر آن بسیار تخصصی بود.از وزارت خارجه کمک خواسته شد که آنرا ترجمه نماید.”
شور بختانه با گذشت بیش از دو نیم دهه از سقوط جمهوری افغانستان، تاحال مهرهای زیادی بر لب ها و زنجیرها بردست و قلمی بی شماری از آن مسؤلین وجود دارد و نخواسته و یا نتوانسته اند حقایق را در اختیار هموطنان قرار دهند وهرگاه گاهی کسی هم چیزی نوشته است، بیشتر برای تبارز کارنامه های شخصی وبرائت فردی نویسنده بوده ومطالب مربوط به آن بیشتر مستند به گذارش های روزنامه ها و اخبار روز بوده است تا آگاهی از حقایق پشت پرده.
خوشبختانه در این اواخر محترم عبدالوکیل آخرین وزیرخارجه جمهوری افغانستان با نشر کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” در دوجلد، بخشی از مطالبی دست اول را در مورد، در اختیار هموطنان قرار داده و آنهم با اتکا بر اسناد و مدارک که ضمیمه کتاب گردیده است. یقیناً خواست هموطنان بیشماری است تا مسئولین دیگر نیز این سلسله را ادامه دهند و دین و رسالت خود را در مقابل وطن و مردم ادا نمایند.
نسبت عدم دسترسی کتله وسیع از هموطنان به کتاب متذکره، تصمیم گرفته شد تا بخشی های از مطالب آن کتاب، بازتایپ و در اختیار هموطنان قرار داده شود:
مطلب زیرین از صفحه 870 ـ 871 جلد دوم کتاب متذکره که حاوی احساس مسؤلیت یکی از کارمندان شجاع ارگان امنیتی کشور در مقابل حفظ دارایی عامه است؛ بازنویس و سند مربوط به آن از صفحه 1094 کاپی شده است؛ باید علاوه کرده که این سلسله ادامه خواهد یافت.
فرید منیر
***
برخورد مسؤلانه ووطنپرستانه مسؤلین دولتی و حزبی در مقابل افراد سوء استفاده گر در اخرین لحظات فروپاشی دولت»
باید تذکر داد که بعد از اعلامیۀ 18 ماچ سال 1992 دوکتور نجیب الله رئیس جمهوری افغانستان و انکشافات نظامی بنفع مجاهدین، اضطراب و نگرانی در میان بعضی اعضای رهبری حزبی و دولتی روبه افزایش بود. با وصف اینکه عدۀ محدود از مسؤلین حزبی و دولتی، خود با فامیل های شان کشور را ترک نموده بودند وعدۀ هم به بهانه های گوناگون در تلاش بودند هرچه زودتر از کشور بیرون روند؛ ولی اکثریت اعضای رهبری حزبی ودولتی بخصوص هیأت اجرائیه حزب وطن (ح.د.خ.ا) و اعضای کابینۀ حکومت جمهوری افغانستان به رهبری صدراعظم فض الحق خالقیار وچهار معاونین رئیس جمهور، تا اخرین لحظات فروپاشی نظام، یک لحظه هم، از زیر بار مسؤلیت شانه خالی ننمودند. آنها، بنابر تعهدی که به مردم شان داده بودند، آنچه در توان داشتند، انجام دادند و از کشور خارج نشدند. در جریان حوادث ناگواری که در کشور رخ میداد، چند تلگرام عاجل و فوری از سفارت افغانی مقیم دهلی به کابل توسط کارمندان وزارت امنیت دولتی آن سفارت به وزارت امنیت دولتی ارسال گردید که موجب نگرانی جدی مقامات آن وزارت گردیده بودند.
نوت: در این تلگرام ها (نیومن) اسم مستعار سید ضمیر “میهنپور” رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی در نزد کارمندان سفارت افغانستان در دهلی بود.
این ها بودند آن تیلگرام ها:
تیلگرام وارده 17ـ1ـ1371 شماره 175
عاجل و فوری از دهلی به رفیق محترم نیومن:
احمدسرور سفیرکبیر برای دو دختر وخوشویش ویزۀ آلمان غرب را اخذ نموده و از جانب دیگر، روحیه سفیر در قبال تحولات اخیر برای دستیابی صلح نهایت ضعیف است که به اثر آن روز عید بصورت معمول توسط سفیر تجلیل بعمل نیامد. از طرف دیگر، برای اختلاس اموال و دارایی عامه نهایت بیرحم است. هراس موجود است که مبلغ 3 لک دالر و یک و نیم میلیون کلدار سفارت را که به امضای خودش و واسع سکرتر دوم است با آن دستبرد زده نشود وبنأً پیشنهاد میگردد که با تفاهم با وزارت خارجه امضای مستشار سفارت به بانک معرفی شود.
موضوع به تفاهم رفیق شعیب، آرین با درک مسؤلیت حزبی ووطنی و اعتماد که به شحص شما به حیث رهبر حزب داریم تحریر نمودیم.”آرین” 17 ـ1 ـ 1371
به گزارش مقام محترم وزارت رسانیده شدو مواظب مذکور باشید. من شک ندارم که فرار نکند. لطفاً تمام مساعی خویش را جهت حفظ دارایهای دولتی انجام و مرکز را بلاوقفه در جریان بگذارید. موضوع به وزارت محترم خارجه محترم عبدالوکیل شفاً گذارش گردید.امضاء نیومن (سید ضمیرالدین میهن پور)
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
جلد دوم
صفحه 923-924
29 حمل 1371: قبل از ظهر، احمد شاه مسعود همراه با یک تن از قوماندان های جمعیت اسلامی در شمال کشور به نام ” علم خان ” آمد و چای صبح را با هم صرف نمودیم. در جریان چای صبح گفت: من دوستان شمال را از آمدن خودت آگاه ساختم، آنها خواهش ملاقات را یا خودت یکجا با من دارند. اگر شما حاضر هستید، من میروم و آنها را یکجا با خود میاورم، آنها 40 تانک و زرهبوش و 400 سرباز با خود آورده اند. بیایید که تا یکجا صحبت نماییم. گفتم ” چه بهتر از این که، با آنها هم ملاقات نمایم.”
•••
مطایق قرار قبلی، بعد از یکساعت انتظار، احمد شاه مسعود همراه با سید منصور نادری، جنرال دوستم و جنرال مومن، وارد اتاقی که با ثارنوال محمود و دوکتور عبدالرحمن نشسته بودم، شدند. منصور با غرور و تکبر زایدالوصفی با من احوال پرسی و دست داد. در حالیکه سالهای قبل، بار ها با نهایت تواصع و احترام به دفترم میآمد. سید منصور و جنرال مومن رو به رویم در چوکی قرار گرفتند. جنرال دوستم در بهلویم نشت. در پهلوی جنرال دوستم، احمد شاه مسعود و داکتر عبدالرحمن قرار گرفتند. ابتدا سید منصور بدون مقدمه رو به طرفم نمود و گفت: ” وزیر صاحب، تا کنون چطور وطنجار، پکتین و لایق را شما زنده مانده اید؟ آنها سزاوار کشتن هستند. زیرا برای منافع و سلطه یک قوم کار میکنند.” با بر اشفتگی گفتم ” من اینجا به نماینده گی و اجازه تمام هیت اجراییه حزب، از جمله آنهایی که شما اسم شان را با بی حرمتی یاد نموده اید، برای مذاکره با امر صاحب مسعود آمده ام. خودت میدانی که یک شعر سلیمان لایق، بالاتر از تمام افتخارات زنده گی خودت ارزش دارد. من اینجا نزد امر صاحب برای معذرت خواهی و تسلیم شدن و توطیه علیه رفقای حود نیامده ام، بلکه برای گفتگو برای جلوگیری از خونریزی و آوردن صلح در کشور آمده ام.”
••••
جنرال مومن خطاب به من: “خودت به جز سفر به خارج و اندوختن پول در وزارت خارجه، چه دست آورد داری؟ وزارت خارجه از دست خودت به یک موسسه بی معنی و بیکاره تبدیل شده است. میدانم که با خودت و امثال خودت در آینده چطور بر خورد نماییم. شما خواهید دید که که در کابل به چه زودی مانند مزار و صفحات شمال یک نطام مردمی و اسلامی را بر قرار خواهیک کرد.” در برابر این تهدید و سحنان مومن از جا در رفتم بودم، گفتم: میدانم که شما از ترس با 40 تانک و زرهپوش و 400 تن افراد تان آمده اید و من تنها آمده ام. حالا شما برای مجاهدین عذر و زاری میکنید که در پهلوی خود شما راجا دهند. دیروز افتخار مینمودید که شما را مجاهد کش بگویند، حالا در پهلوی اینها قرار میگیرید. خودت به حیث عضو شورای مرکزی حزب و از جنرالهای وزارت امنیت دولتی لازم میبینید که اینطور با من صحبت شود؟
•••••
جنرال دوستم خطاب به من: ” وکیل صاحب، من هم مانند خودت زمانی احساساتی بودم ولی حالا حوصله دارم و در غیر ان با خودت قسمی دگری صجبت میکردم.” قبل از آنکه به جواب جنرال دوستم بپردازم، مسعود که لحظه به لحظه از جریان این صحبت ها، نا آرام میشد و رنگش پریده بود، خودش را از چوکی به جلو کشید و گفت: ” برادر ها، وزیر خارجه عبدالوکیل خان فعلا وزیر خارجه بر حال افغانستان است. وی توسط طیاره دولتی اینجا آمده است. هر زمانیکه بنین سیوان به کابل می آیدو ابتدا او را ملاقات مینماید، وی مهمان من است.وزیر صاحب از آمدن شما اطلاع نداشت و من برایش اطلاع دادم. بعدا شما از من تقاضا نمودید که با وی ملاقات میکنید. وزیر صاحب خارجه تقاضای ملاقات شما را پذیرفت. وی تقاضای ملاقات را با شما ننموده بود. حالا این پیش آمد شما در برابر وزیر صاحب که مهمان من است، قابل قبول نیست. لطفا به صحبت های خود خاتمه داده و بر خیزید و با من بروید. با شما جداگانه صحبت میکنم و با وزیر صاحب حداگانه”.
جلد دوم
صفحه ٨٦٩،۸۶۷
خان عبدالولي خان سر دكتر نجيب كلاه گذاشته بود.
ولي خان با نجيب الله قرار گذاشته بود كه همزمان با تكميل خروج قواي شوروي … ده ها هزار تن از مردمان آن سوي ديورند را از مرز تورخم مارش كنان به جانب افغانستان بياورد …و همبستگی خود را با كابل اعلام كند. عبدالولي خان به اين منظور سه ميليون دالر از نجيب تقاضا كرد… نجيب جواب مثبت داد… نجيب بكس پول را در حضور سفير شوروي به ولي خان داد…اما ماه ها سپري شد و از مارش خبري نبود…نجيب با عصبانيت باري گفت پول ما را بردند ومارش هم نكردند.
**
رهبران نشنل عوامی در کابل، از جمله افراسیاب ختک و اجمل ختک، روابط دستگاه های امنیتی افغانستان را با سران اقوام و کمپهای مهاجرین و تنظیمهای جهادی در حدود امکان شان تامین نموده و ازهیچ نوع کمک و همکاری با دولت افغانستان دریغ نمی کردند. چنانچه ” بینظیر بوتو ” هم برای برقراری تماس و جلب کمک دولت افغانستان و شوروی، بین سالهای 1981 و 1984، چند بار به افغانستان سفر های مخفی داشته و ملاقات ها و تبادل نظر هایی با مقامات افغانی مخصوصا با نجیب الله که در آن زمان ریس “خاد” بود، انجام داد. به بینظیر بوتو حین اقامت در کابل، تحایف گران قیمتی نیز، داده میشد. چنانچه نجیب الله انگشتر الماس بزرگی را به وی اهدا نموده بود. البته مقامات امنیتی شوروی، چنین اشیایی قیمتی را در اختیار نجیب الله قرار میدادند تا به چنین افراد خاصی اهدا شوند.
تلاش نافرجام برای خروج دکتور نجیب الله از افغانستان
دربرگهای(897، 900 و 901) جلد دوم کتاب مطالب آتی را می خوانیم:
«بینن سیوان و شرکایش با تشویق،توطئه و فشارهای داخلی وخارجی و وعده های دروغین و رنگارنگ به نجیب الله اورا واداربه اعلام کناره گیری قبل از وقت از قدرت وبعدأ مجبور به قبولی حکومت به اصطلاح بیطرف وتکنوکرات و بالاخره،تشویق به ترک کشور نمودند.بینن سیوان بعد از موافقت نجیب الله برای ترک کشور،وعده اقامت مصئون وی به یکی ازکشورهای جهان را،برایش داده بود.آنها به نجیب الله اطمینان داده بودند که از پس انتقال قدرتش بحکومت بیطرف انتقالی،پس از مدتی،زمینهءاشتراک دوباره وی در انتخابات تحت نظارت ملل متحد آماده خواهد شد،که نجیب الله هم ازپیروزیش در انتخابات آینده،خوشبین شده بود.
بنابرآن،شانزده هم اپریل سال 1992 مطابق 27 حمل 1371،هه.ش،سیوان و تیمش برای خروج به ظاهر مؤقتی نجیب الله از کشور در غیاب رهبری حزبی و دولتی وبدون آگاهی آنها اقدام ورزیدند.در نتیجه نجیب الله،در مسیر راه به سوی میدان هوایی کابل،بامخالفت پوستهء امنیتی لوای 2 گارد ریاست جمهوری و افراد ملیشه دوستم که همان روز به اجازه خودش در میدان هوایی جابجا شده بودند،مواجه گردید.آنها نگذاشتن تا نجیب الله خود را به طیاره ملل متحد وبینن سیوان که در میدان هوایی منتظرش بود،برساند.بنابرآن،مجبور شد تا دوباره به شهربازگشته وبه دفترملل متحد پناه ببرد.
فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان،که نجیب الله را درآن شب همراهی مینمود،راجع به آن رویداد در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”ازصفحه 133 تا 159 به تفصیل درمورد توضیحات داده است…
زمانیکه درباره عوامل وچگونگی تلاش نافرجام بینن سیوان و شرکایش برای خروج نجیب الله ازافغانستان سخن به میان می آید،نمی توان ازکوتاهی و گناه دیگر بینن سیوان وشرکایش در برابرحفظ جان نجیب الله خاموش ماند.زیرا بینن سیوان و فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی سیوان ودیگر اعضای تیم و همکاران شان در سکرتریت ملل متحد،بعد از پناه بردن نجیب الله در دفترملل متحد،برای حفظ جان نجیب الله اخلاقأ مکلفیت داشتند.آنها ازصلاحیت های بلند برخورداربودند،میتوانستند با جابجایی چند تن محافظ ملل متحد،مصئونیت وی را تأمین نمایند.ولی این کار را انجام نداند و او را تنها وبی دفاع رها کرده بودند.
این سوالیست که در نزد اکثریت مردم افغانستان موجود است که چرا آنها نخواستند از یک تراژیدی دردناک و غم انگیز برای افغانها،جلوگیری نمایند؟
قابل یادآوری یست که عده یی از تحلیلگران وناظرین داخلی،بعضی اوقات در مصاحبه های شان در مطبوعات و محافل خصوصی اظهار داشته اند که دشمنان منطقوی وفرامنطقوی نجیب الله،از مدتها قبل،توطئه و پلان بقتل رسانیدن وی را توسط استخبارات پاکستان به همدستی دشمنان افغانی او،قبل از آنکه طالبان به کابل برسند،طرح ریزی کرده بودند.نمایندگان دفترملل متحد در افغانستان برای حفظ جان نجیب الله باید قبلأ تدابیرامنیتی را میگرفتند تا مانع عملی شدن پلان دشمنان وی میگردیدند.در سالهای 1995 و1996،زمانیکه جنبش طالبان به کمک حلقات مشخص استخباراتی منطقوی و فرامنطقوی،مطابق آجندا واهداف خاص پلان شده در صحنه نظامی و سیاسی افغانستان بوجودآمد وتقویت گردید.نجیب الله در نامه یی عنوانی سرمنشی چنین نگاشته بود:
«یکی ازتعهدات ملل متحددربرابر وی،زمانیکه آمادگی کناره گیری از قدرت را اعلام نمود،انتقال مصئون وی به خارج کشوربود.»علت اینکه چرا به تقاضای وی توجه صورت نگرفت معلوم نگردید.درآن موقع ازهرجانب برای نجیب الله گفته می شد که فعلأجای مصئون برایش دفترملل متحد است وباید تا مساعد شدن اوضاع به نفع وی در همین مکان باشد.
گرچه بعد از پناه بردن نجیب الله به تعمیر ملل متحد درکابل،دیگرنمایندگان سرمنشی ملل متحد برای افغانستان که بجای سیوان تعیین شده بودند،تلاش های را برای انتقال وی به خارج ازکشورانجام میدادند وچندین بار اعلام نموده بودند که در ارتباط سرنوشت رئیس جمهورنجیب الله بی تفاوت نمی باشند،اما نتیجه عملی به بارنمی آورد.پطروس غالی سرمنشی سازمان ملل متحد درآنزمان حین مسافرتش به دهلی با همسرنجیب الله”فتانه نجیب”ملاقات نمود وبرایش اطمینان داد که از هیچ گونه تلاش برای انتقال مصئون شوهرش به خارج از کشور دریغ نمی ورزد.به باورمن،با شناختی که شخصأ از سرمنشی داشتم،اوبه تعهداتش وفادار بود.
متأسفانه نجیب الله هم درسال اخیر،بخصوص ماه های اخیراقامتش در دفتر ملل متحد،بازهم فریب بازیهای اوپراتیفی و استخباراتی دشمنان خود و دشمنان افغانستان را خورد وبه گفته های آنها باورنمود.تا اینکه روزانتقام گیری برای دشمنانش مساعد گردید.ژورنالیست تلویزیون سی.ان.ان آمریکا از جمله رسانه هایی بود که صبح وقت همزمان با ورود طالبان به شهر کابل،نیزظاهر گردید و خبر به شهادت رسانیدن نجیب الله وبرادرجوان و باوفایش احمدزی را پخش نمود وتصاویر و پیکرهای خونین شان را خلاف نورمهای ژورنالیستی در تلویزیون به نمایش گذاشت.»
ــــــــــــــــــــــــــ
کتاب سرنوشت غم انگیز درافغانستان
نویسنده :فلیپ کاروین.
ترجمه:حکیم سروری
جلد دوم
صفحه 909
ملاقات بینن سیوان با هیات اجراییه حزب وطن
۱۶ اپریل ۱۹۹۲، مطابق ۲۷ حمل ۱۳۷۱ ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر در وزارت امور خارجه :
سلیمان لایق( به بینین سیوان): رییس جمهور ما را اغفال نمود.اینکه دیشب می خواستید نجیب الله را از کشور فرار دهید، حادثه ی بی نهایت تاسف آور است.مخصوصا اینکه پای ملل متحد درین حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تاسف آور است.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلا در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بودو نه پلانش را با ما در میان گذاشته بود. لذا باز هم تا زمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود ، لازم میدانم که وی دو باره به اقامتگاهش انتقال داده شودو ما مصوونیت و حفاظت وی را ۱۰۰ ٪ تضمین مینماییم و هیچ گروهی و هیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت زند.
.
.
.
سلیمان لایق:در هر حال،به شکل که عمل شد میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمیدانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب ودولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است. در حالیکه یک سلسله پروسیجر های معین در تمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود ، که نگردید.
/////////////////////////
بین سیوان و نقش او در سقوط دولت جمهوری دموکراتیک
بین سیوان متولد 18 دسامبر 1937 در قبرس میباشد،پدر ومادرش ارمنستانی بوده که به قبرس مهاجرت کرده بودند.تحصیلاتش در رشته تاریخ وفلسفه دردانشگاه کلمبیا به پایان رسانیده است.
درسال 1965 شامل کار درسازمان ملل متحد شد.در کشورهای ایران،عراق،پاکستان…. و افغانستان ماموریت انجام داده است.درسال 1988 وی مدیر ومشاور اجتماعی سازمان ملل متحد تعین شد.
درماه جنوری سال 1991معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور افغانستان مقررشد.درسال 1992 بعنوان تحقیق در مورد برنامه نفت به عراق گماشته شد ودر این رابطه با نقض تحریم های سازمان ملل متحد در عراق و سازش با صدام حسین واخذ یازده ملیلیارد دالر رشوه گرفت.
درفبروری سال 2005 کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد وی را از مقامات ملل متحد به حالت تعلیق درآورد و تحت تعقیب قرار گرفت.بنابر مصئونیت دیپلماتیک ازتحقیقات جنایی منصرف واز همه وظایف استعفا داد و به قبرس برگشت و از آنجا به آمریکا فرارکرد.
نقش بینن سیوان درسقوط دولت دموکراتیک وفرار نجیب الله از کشور.
بین سیوان پس از فرار نافرجام نجیب الله و همراه هانش،با عجله در آغاز صبحدم 15 اپریل به ملاقات اعضای شورای اجرائیه حزب وطن شتافت و میخواست موضعگیری اعضای شورای اجرائیه حزب وطن را در چنین وضع اضطراری دقیق درک کند.شورای اجرائیه حزب وطن در حالت غیر مترقبه و دشواری قرار گرفته بود وبینن سیوان را مسئول این درامه سیاسی ناکام می پنداشت.سیوان حق نداشت با نیرنگ و حیله گری های گوناگون،رئیس جمهور را ناگزیر به استعفاء و ترک وطن کند و خلاف همه موازین قانونی و حتی سنتی مردم افغانستان به عمل فرار از کشور مبادرت ورزد.داکترنجیب منشی عمومی حزب وطن بود و اگر ازمقام ریاست جمهوری روی ملحوظاتی کنار میرفت،اما اجبارترک رهبری حزب هرگز توجیه نداشت.دوری و سبکدوشی داکترنجیب از کرسی حزب وطن محض در صلاحیت جلسه کمیته مرکزی وکنگره حزب بود وبس!ازجانبی هم سیوان متهم به استفاده غیرقانون ازوسایل فشار سازمان ملل متحد بود.فلهذا سازماندهی صحنه جسورانه،مضحک و غیر عاقبت اندیشانه نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد- بخشی از خاطرات کلاسیک و نمونه ئی در تاریخ کشور باقی خواهد ماند.
اما بینن سیوان نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد در امور افغانستان و پاکستان با خیره سری همه اتهامات مربوط به سناریو ناکام را نسبت به خود،رد کرده و آن را جزتعامل ملل متحد نامید.او رئیس جمهور را مسئول دانست که باید همه برنامه های خروج ازکشور را با شورائی اجرائیه حزب وطن،معاونین ریاست جمهوری و حکومت در میان میگذاشت.وحتی در استدلال خود گامی فرا نهاده گفت:گویا که انتظار داشت تا اعضای شورای اجرائیه حزب وطن ومعاونین ریاست جمهوری را در فرودگاه غرض مشایعت رئیس جمهور ملاقات کند.اوهمین نغمه را زمزمه می کرد که وظایف خود را بدرستی انجام داده است.
سیوان باز هم پافشاری داشت که اشتباه داکترنجیب الله بود با همکاران خود مشوره نکرد.ولی حالا تقاضا می کند داکتر نجیب را اجازه بدهند که از کشور خارج شود!فلیپ کاروین دستیار بینن سیوان مینویسد:
«لیکن شیوه اینکه نجیب الله برای ترک گفتن وطن استفاده کرد،بالای تمام روند اثرات خود را بجا گذاشت.تلاش ناکام برای نجات او،سازمان ملل متحد را به حیث همصحبت ضعیف مبدل نمود.» 199
دراینجالازم می بینم بخشی از مذاکرات بینن سیوان را با دو شخصیت عضو شورای اجرائیه حزب وطن بطور فشرده از یادداشتهای فلیپ کاروین با بعضی از اعضای شورای اجرائیه حزب وطن صحبت میکند.نخست با سلیمان لایق آغاز میشود.
لایق – در گذشته ها ازما تقاضا کردید که اگر ما آماده باشیم قدرت را به شورای موقت ازطریق ملل متحد انتقال بدهیم.ما پلان ملل متحد را پذیرفتیم.ملل متحددر ایجاد شورای بیطرف دست آزاد دارد.کمیت شورا مهم نیست.شورا صلاحیت دارد تازمانی که حکومت مؤقت ایجاد میشود اجرات خود را پیش ببرد.
سیوان – من برای شما خاطرنشان کردم که اگر زمام امورملکی به شورا انتقال نیابد،پلان صلح عملی نخواهد شد،شورا باید بوجود آید.
لایق – بلی اگرتنها صلاحیت ملکی انتقال شود،در آنصورت نیروی دوگانه بمیان خواهد آمد.صلاحیت های ملکی کافی نیست.ما باید شورای فرماندهان را نیزایجادکنیم.اگرشما برای انتقال صلاحیت نظامی هم آماده باشید.
سیوان – بلی،این امکان پذیر است.
لایق – ما نام ها را آماده میسازیم.
سیوان – آیاشما پیش بینی می کنید که توافق در کابل تأثیر بالای مزارشریف خواهد داشت تا از خون ریزی جلوگیری بعمل آید؟
لایق – این موضوع غیرقابل پیش بینی است.هیچکس پیش بین استعفای رئیس جمهور نبود ویا سایر انکشافات را.
سیوان – آیا شما یک شورای بیطرف را بدون نمایندگی حزب وطن می پذیرید؟
لایق –چه میخواهید که حزب ما را خلع سلاح کنید؟این مسله تشنج و تشتت را بمیان می آورد.
سیوان – این موضوع ممکن خصومت ها را از بین ببرد.
لایق – انارشیسم را بوجود می آورد.
سیوان – همین اکنون پیامی از پاکستان دریافت کرده ام.خبرتشویق کننده است.آنها بالای ده نام بحیث عضو شورای بیطرف به توافق رسیدند.اگر این افراد به کابل بیایند،آیا وزرای شما استعفا خواهد داد؟
لایق – بلی،همینطور باید صورت بگیرد،شورا باید صلاحیت داشته باشد ازهمین حالا به تصامیم خود شروع کند.این مسئله موجب ثبات وضع خواهد شد.
سیوان – خوب است.پس ما روی آن به موافقه رسیدیم.اما هنوز مسئله نجیب الله به قوت خود باقیست.طوریکه شما میدانید او مانع اساسی در مذاکرات صلح شمرده میشد.ازمدت های طولانی من سعی داشتم تا این موانع را از مسیر راه بردارم.این کارساده ی نبود،بلاخره بتاریخ هجده هم مارچ نجیب الله را وادار نمودم تا اعلامیه ی صادر و روشن سازد که نه در شورای بیطرف و نه هم درحکومت مؤقت اشتراک میورزد.باوجودیکه استعفای رسمی نجیب الله را همه تنظیم ها تقاضا داشتند.ما آگاهی داشتیم که اگر او استعفا بدهد خلای قدرت بمیان می آید.تداوم حضور نجیب الله در کابل به روند صلح مفید نیست.زیرا مخالفین استدلال خواهند کرد که او در سیاست مداخله میکند.باوجودیکه او در کار رسمی هم نقشی نداشته باشد.بنابران بیرون ساختن مصئون او از کشور ضروری پنداشته میشود.هرگاه به او اتفاقی رخ بدهد تأثیرات نامطلوب بالای افغانستان از خود بجا میگذارد.اگرقرارباشد که روند صلح موفقانه انجام شود برای او تضمین خروج از کشور داده شود.
لایق – آنچه اتفاق افتاد دیشب زمانی که شما نجیب را کوشش داشتید خارج ازکشور انتقال دهید،حادثه تأسف آوری بود.به ویژه که ملل متحد را توانست دخیل سازد.عمل دزدانه نجیب الله که دزدانه میخواست از کشور فرارکند،مایه تأسف است.زیرا او نه با حزب ونه هم با دولت مشوره کرد.حتی حیات شما را بمخاطره روبه روساخت.اوباید به منزلش انتقال داده شود.ما امنیت و سلامتی او را تضمین می کنیم تا زمانیکه ما تصمیم بگیریم که کجا برایش اجازه رفتن داده شود.صفحه 107
سیوان – شما سازمان ملل متحد را در موقف دشوار قرار میدهید.نجیب الله درسازمان ملل متحد تقاضای پناهندگی نموده است.اگراورا دوباره برگردانیم تأثیرات منفی بالای روند صلح خواهد داشت.ما باید این مسئله را حل کنیم در غیر آن به یک معضله بزرگ بین المللی تبدیل خواهد شد که هیچکس عواقب آن را پیش بینی نخواهد کرد!برعلاوه چگونه من میتوانم اعضای شورای بیطرف را مجبورسازم به محلی سفرکنند که امنیت شان تضمین شود در حالیکه امنیت رئیس جمهور نجیب الله تضمین نمیشود.؟یگانه دلیل که ملل متحد در آن دخیل شد موضوع ازبین بردن موانع از روند صلح بود.هرگاه این موضوع فوری حل نشود،راه حل برای پرابلم های بزرگتر نخواهد بود.شما باید تصمیم بگیرید که کدام یکی مهم است؟ممانعت برای خروج نجیب الله ایجادکرد یا اینکه روند صلح ادامه یابد.این انتخاب شماست.
لایق – ما باید موضوع نجیب الله را قبل از این که اتفاق افتاد مورد بحث قرار میدادیم.
سیوان – ما موافقه کرده بودیم.برای ما وعده اخراج امن داده شده بود.چرا شماکاروان موترهای ما را اجازه ندادید که از گذرگاه های کنترولی عبورکند؟
لایق – در اینجا مقررات معینی وجود دارد که ما باید در تمام حالات آنرا مراعات کنیم نه تنها درموردشما.
سیوان – ما موافقه داشتیم.
لایق – در اینجا سوء تفاهم رخداده است.طوریکه من اشاره کردم مقررات معینی وجود دارد که در تمام حالات قابل تطبیق است.
سیوان – پس نجیب الله ما چه کنیم؟
لایق – نجیب الله میتواند باشما اقامت داشته باشد.برای او نباید اجازه بیرون رفتن ازمقرملل متحد داده شود تا زمانیکه یک فیصله در مورد او صادر شود که کجا برود؟ آیا جناب سیوان شما احساس امنیت در افغانستان نمی کنید؟این خود نشان میدهد که ما میتوانیم امنیت شما را تضمین کنیم.
سیوان – من به افغانستان نیامده ام که احساس امنیت کنم بلکه بخاطری که کشور شما را دوست دارم.باید خاطرنشان سازم که دفترم زیرضربات شلیک راکت قرارگرفت.هواپیمایم در حدود 72 سوراخ مرمی را در خود دارد.
لایق – شما خطرات بزرگی را متحمل شده اید.این صحیح است.در نتیجه شما شهرت واحترام فراوانی در سازمان ملل متحد برای خود کمایی کردید.بهرصورت حمله بالای هواپیمای شما ویا دفترشما ازطرف ما صورت نگرفته است.ما به ملل متحد احترام داریم و هرگز شلیک نمی کنیم.
سیوان – هدف اساسی اینست که چگونه صلح را به این کشور بیاورم.با نگهداشت نجیب الله در کابل،شما چیزی بدست نمی آورید.این موضوع محض جلو تأمین صلح را خواهد گرفت.حالا به موضوع دیگری میخواهم اشاره کنم از آنجائیکه شما مسئول امنیت میباشید.شما میتوانید اطمینان بدهید که در مقابل دفترسازمان ملل متحد در کابل تظاهراتی صورت نمیگیرد؟
لایق – شما مطئین باشیدکه تظاهراتی در مقابل مقرملل متحد صورت نمیگیرد.ازشما تقاضا داریم که نجیب الله را از مقر ملل متحد جای حرکت ندهید.تا زمانی که ما به یک فیصله میرسیم.
سیوان – من نمیتوانم کابل را ترک کنم،تازمانی که این مسئله حل نشود.قراربودکه امروز به مزار شریف پرواز کنم،اما نمیتوانم تا این مسئله حل نشود.امیدوارم که آنها برای خود این را توهین تعبیر نکنند.یک مفکوره دیگری در باره نجیب الله.چون که افراد و گروپ های مسلح سرکش تلاش خواهند کرد که به نجیب الله دست یابند،نباید به اعمال ماجراجوی در کابل تشویق شوند.(در این اثنا سیوان استعفانامه نجیب را پیش میکند که لایق بخواند.)
لایق – ما به این نامه ارزش قایل نمی باشیم واین نامه را هم به رادیوپخش نمی کنیم.
سیوان – ملل متحد هم آنرا پخش نخواهد کرد،لیکن رسانه های بین المللی یک نقل آنرا دارند.آنها نشرخواهند کرد.
لایق – مردم کابل خاموش اند.نشرآن مردم را متأثرنخواهدکرد وهم چنان ماخودرا درکابل مصئون احساس میکنیم.امنیت اطراف شهرخوب است.بلی!باید بگویم که یعقوبی وزیرامنیت دولتی خودکشی نموده است وفردا مراسم تدفین صورت میگیرد.
سیوان – فردا ساعت 9 بجه دوباره باهم ملاقات میکنیم.
لایق – البته.
موخذ:
1 – سقوط سوم،جمهوریت دوم
نویسنده:عبدالحمید محتاط
2 – گوگل ویکی پدیا.
(متن گفتگوی روانشادعبدالرحیم هاتف با بینن سیوان)
این ملاقات به تاریخ 20 ماه اپریل 1992 مطابق با 31 حمل 1371، در مقر ریاست جمهوری، در دفتر کار عبدالرحیم هاتف، چهار روز بعد از پناه بردن رئیس جمهور آنوقت، دوکتور نجیب الله، به دفتر سازمان ملل متحد صورت گرفته است. این صورت ملاقات به قلم دوکتور اقبال، عضو بورد ترجمان های وزارت خارجه که ترجمانی این ملاقات را به عهده داشت، در همان روز به تحریر درآمده است.
قابل تذکر است که تمام مترجمین بورد ترجمان های وزارت امور خارجه مکلفیت وظیفوی داشتند که جریان ملاقات های همه مقامات حزبی و دولتی را با نماینده گان دیپلوماتیک، به شمول بینن سوان یادداشت کنند و به مراجع مسؤول بسپارند.
برای رفع هرگونه سوء تفاهم احتمالی، متن کامل این صورت ملاقات را، بی کوچکترین کم و کاست، به قلم دوکتور اقبال، جنسا و بدون هیچگونه نتیجه گیری و پیشداوری شخصی در معرض قضاوت رفقا، دوستان و هموطنانی میگذارم که به درک دقیق تر رویداد های سرنوشت ساز آن زمان میباشند.
یادداشت
حرف (ه)، مختصر اسم عبالرحیم هاتف است.
حرف (س)، مختصر اسم بینن سوان است.
حروف (un) مخفف ملل متحد است.
حروف (oic) مخفف سازمان کنفرانس اسلامی است.
هاتف – از کجا باید شروع کرد .اکنون ما در تنگنا قرار گرفته ایم،خلای قانونی و خلای قدرت پس از اقدام اخیرنجیب الله ایجاد شده است.جمهوری افغانستان صادقانه خواهان پیاده شدن صلح در چهار چوب اعلامیۀ سرمنشی و طرح پنج فقره یی وی میباشد.
سیوان- قبل از آمدن 5 ساعت با صدراعظم پاکستان دیدم وی نیز میگوید که« دست و پاچه » می باشد. برخی رهبران مجاهدین در مجلس یک چیز میگویند برون مجلس انکار میکنند. همه کس در پی منافع گروپی ، تنظیمی و قومی است . هیچ کس در بارۀ آینده نمی اندیشد.
یقینآ دوران کنونی گرهگاه تاریخ افغانستان به شمار میرود.
بایست به خاطر اهداف بزرگ ملی از اهداف کوچک و کوتاه مدت صرف نظر کرد.
هاتف – آیا قوای ملل متحد نمیتواند در زمینه جلوگیری از خونریزی و جدال میان نیرو های گوناگون جلوگیری کند ؟
سیوان – نخیر در حال حاضر خطرناک تمام خواهد شد حتی احتمال استفاده نیرو های حافظ صلح هم مشکل به نظر میرسد . در این زمینه سرمنشی متردد میباشد .زیرا در یوگو سلاویا نتیجه خوب نداده است.
و برای افغانستان اکنون بسیار نا وقت شده است .در حال حاضر پس از 5 روز توقف امروز میخواهم فراخوانی به مردم افغانستان و سایر نیرو های ذیدخل در داخل و خارج طی کنفرانس مطبوعاتی بنمایم تا همه نیرو ها دست از جنگ و بر خورد برداشته و کشور را به تباهی مواجه نسازند. نجیب که یک مانع بود از صحنه برآمده است ، حزب وطن دیگر در قدرت نیست . و به احتمال قوی همهشان در مورد تشکیل یک شورای مؤقت بیطرف یا مؤقت مجاهدین موافقت خواهند کرد.
هاتف – میترسیم که بسیار دیر نشده باشد .
سیوان- بلی فکر میکنم دیر شده است یا شورای قوماندانان یا شورای مجاهدین به میان خواهد آمد.
هاتف – پلان صلح ملل متحد چه خواهد شد .
سیوان- ما پلان صلح برای ملل متحد نداریم پلان برای افغانستان بخاطر قطع جنگ و انتقال صلح آمیز قدرت بود کار را خود افغانها پیش میبرند.
هاتف – در حال حاضر فیر حتی یک مرمی مصیبت بزرگی به بار خواهد آورد . آیا این شورا ها ممکن است کدام شخصیت بیطرف مثل شاه سابق در رهبری بپزیرند.
سیوان – چه فایده ! البته این کار خود افغان ها است کی را در کجا و به کدام سطح میپزیرند.
هاتف- آیا پرابلم ربانی و گلبدین میتواند تحت فشار ها رفع گردد ؟
سیوان- متأسفانه این مسأله بسیار شکل فارسی و پشتو را گرفته . به من اطلاع رسید که عبدالحق حتی تا نغلو و سروبی رسیده است . خالص به پلچرخی اینها همه از انکشاف شمال میترسند . لست حکومت 16 نفری مجاهدین تهیه شده دران دو نفر دیگر از وحدت علاوه شده است.
هاتف – نقش روشنفکران اروپا و آمریکا چطور ؟
سیوان – آنها زنده گی خوب دارند خود را در جنجال نمی اندازند.
هاتف – OIC چطور ؟
سیوان – OIC کدام سابقۀ مؤفق و تجربه عملی در چنین حالات نداشته فقط اعلامیه صادر کرده میتواند و بس. ما با OIC تماس داریم پلان صلح ملل متحد را تأیید کرده اند.
سیوان – اکنون زمان برای تنفس است.
هاتف – بهتر است بگوییم مجال برای تنفس
هاتف – تماس وزیر خارجه را ( توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است )
هاتف – آیا ملاقات وزیر خارجه با مسعود را چگونه ارزیابی میکنید ؟
سیوان – خوب است تماس مستقیم و علنی آغاز شده . عملآ دیالوگ است و لی بهتر است توازن درین سمت دیالوگ حفظ شود تا صرف به شمال نه بلکه به مناطق دیگر نیز تماس گرفته شود تا دیگران تحریک نشوند.
وزیر از من دعوت کرد که با او یکجا نزد مسعود بروم . احتمالآ فردا به شمال بروم با مسعود و نادری دیدار کنم .
من دیگران را در جنوب و شرق زیاد دیدهام . شما چه فکر میکنید ؟
هاتف – تماس شما مفید خواهد بود . اگر از آنها دعوت کنید که پس بروند حالا زور بازوی شان را نشان دادند بهتر عقب بروند زیرا دیگران فکر میکنند مسعود به ادارۀ حزب نفوذ کرده است . اگر عقب بروند دیگران تحریک نخواهند شد .
سیوان – من شبی که در میدان هوایی آمدم 50 نفر کشته شد البته همان شب که نجیب میخواست برود . به من اطلاع رسید که همه چیز آماده است . من فکر میکردم که همانطوری که در 18 مارچ در مورد اعلامیه خود به همه شما ها مشوره کرد، درین مورد نیز به تفاهم با همه شما ها خارج میشود . و انتظار داشتم که مقامات حزبی و دولتی به وداع وی نیز آمده باشند.
ولی میدانی چه شد . از ورود من استقبال عجیب و غریبی شد. دورادور طیاره ام را قواء گرفت و تفنگهای ماشیندار ثقیل به طرف طیاره هدف گرفتند من فکر میکردم لحظات آخر زندگی من است. به هر صورت بزودی دلاور ، عظیمی و صاحبمنصبان دیگر پیدا شدند از گیر مو دراز ها خلاص شدم . از آنها تقاضا کردم که طیاره اجازه دهند پس برود و همینطور شد.
یادداشت مترجم : به گمانم قوای دوستم آنجا را گرفته است
اشاره مترجم : این بخش به خواهش خودش « بینین سیوان » off record بود «یعنی دستگاه ضبط خاموش شده بود»
سیوان – اکنون خورسندم که مقامات حکومتی و حزبی موافقت دارند تا نجیب هرچه زود تر خارج برود. من نزد وزیر خارجه با سفرای هند و روسیه و شارزدافیران ایران و پاکستان رفتم و همه تقاضا کردیم که او را اجازه دهند که از افغانستان خارج شود. روز دیگر شارزدافیران فرانسه ، ایتالیا ، ترکیه و چین به همین منظور نزد معاون وزیر خارجه کاویان رفتند . باید او بطور مصؤون از کشور خارج شود و این امر اکنون به جزء پروسۀ صلح مبدل شده است.
هاتف – شخصآ یا با افرادی که همراه اش استند .
سیوان – خودش مهم است . مشوره من این است که دیگر افراد همراهش نظیر توخی و غیره نیز بروند.
هاتف – کجا میخواست برود ؟ هند ؟ یا کدام جای دیگر ؟ زیرا هند گفته که به او پناهندگی نمیدهد ؟ و پاکستان هم گفته که پناهندگی نمیدهد ؟
سیوان – یک بار از کشور برون شود باز احتمال است !
هاتف – از نظر قانونی او باید استعفا بدهد . ما را در خلای قانون قرار داد . قانونآ استعفا نکرد . معاون اول را تعین نکرد . تمام مراحل را از اعلامیه گرفته تا آمدن حکومت موقت من از نظر قانون برایش تنظیم کردم ولی همه ما را اغفال کرد. و این کار خوب نیست . باید او حد اقل در تلویزیون خطاب به مردم استعفا کند .
سیوان – این کار احساسات را تحریک خواهد کرد . وقت کم است قانون را بگذارید به جایش ، تمام سیستم تان در خطر است . چیزی عاجل بکنید .
هاتف – مشکل در میدان هوایی است . باید تدبیری در میدان گرفته شود . اگر نیرو های موجود بزور دور شوند وضع مشکلتر میشود . و پرابلم های جدید آغاز میشود . لهذا اگر به احمدشاه و دوستم بگویید تا فشار آورند زیرا احمد شاه آدم با کلتور است . و میتواند دوستم را تحت فشار آورد تا از میدان دور شوند . نمیدانم چطور آمدند کی آنها را آورد .ومیدان را اشغال کردند. نمیدانم .
سیوان – وقتی که آنها آمدند دیگران گریختند.
سیوان – به هر صورت باید اکنون همکاری صورت گیرد.
هاتف – با UN و سیعآ همکاری کردهایم . من خودم همه کار ها را گام به گام با نجیب الله پیش بردم . متن استعفا نامه اش را در هفت صفحه ترتیب کردم گفتم که کدام کارهای قانونی باید یکی پی دیگر اجرا شود . تا خلاء قانون و خلاء قدرت ایجاد نشود . نمیدانم بیخبر من چرا این تصمیم آخری را گرفت
we are in total vacume of power
ما مطلقآ در خلاء قدرت قرار داریم .
او حتی کفیل برای خود انتخاب و تعین نکرد. در سابق جایی که میرفت مرا کفیل میساخت.
سیوان – او ترسید. حالا شما قانونآ معاون وی هستید.
هاتف – بلی و لی در گذشته معاون اول « توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است »
هاتف – معاون اول فقط کشتمند بود . معاون اول باید از طرف رئیس جمهور پیشنهاد شود و پارلمان منظور کند و سپس با فرمان رئیس جمهور تعین می شود.
سیوان – صحت کشتمند چطور است .
هاتف – صدایش را از بی بی سی BBC شنیدم و معلوم میشود که خوب باشد.
نمیدانم چه کنیم خلاء مطلق قدرت ایجاد شده است متأسف هستیم. درین کار های اخیر نجیب الله هیچ کاری را قانونی نکرده است دشواری مطلق قانون و خلای قدرت موجود است وقت هم کم است باید حد اقل استعفا میکرد ولی نکرد.
سیوان – باید آزاد شود (روی «آزاد شود» توسط مترجم خط کشیده شده است) برود
هاتف – آزادی اش ( روی «آزادی اش » توسط مترجم خط کشیده شده است ) رفتنش به دست خالقیار است که رئیس حکومت است.
موخذ:سایت وزین آریایی .
افشای این اسناد توسط محترم عبدالوکیل سابق وزیر امور خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
فشرده مذاکره بینن سیوان با محترم عبدالوکیل وزیر امور خارجه جمهوری افغانستان.
بینن سیوان – به نماینده گی ازسرمنشی عمومی ملل متحد از حکومت شما تقاضامیکنم تابرمبنای بشرخواهی امنیت عزیمت رئیس جمهور پیشین را با همرکابانش از افغانستان به خارج تضمین کنید.من باور دارم که این همکاری روند صلح را کمک خواهد کرد.این یک مسئله عاجل است.
وکیل – هنوز برای حل صلح آمیز ناوقت نشده.اما آیا از حکومت ما قبلأاین همکاری را تقاضا نموده بودید.درصورت مشوره آنگا حل این مسئله خیلی ساده بود.ضرب المثل افغانی است:دیرآید خوش آید.ما موافقیم که تمام جوانب نجیب الله را بحیث یک مانع عمده قلمداد میکردند.ما امیدواربودیم که پرواز او یکجا با سایرکارمندان دولتی بشکل آرام و صلح آمیز انجام شود.تا آخرین روزی که نجیب الله در دفتر خود بود،اوهمیشه تکرار می کرد که هرگز اجازه نخواهد داد خلای قدرت ایجاد شود.او خواهش انتقال صلح آمیز قدرت را داشت.ناگهان وبدون هرگونه فشار ازطرف حکومت یا حزب ویا مردم،باعمل فرارناکام را که انجام داد،هرکسی را بشمول سازمان ملل متحد درموضع دشوارقرارداد.این یک عمل شرم آوربود.
درمذاکرات قبلی با سازمان ملل متحد،من آرزومندی خود را بیان داشتم که نجیب به اقامتگاه خود برگردد.درآنجا مصئون خواهد بود.چرا او تصمیم گرفت که خلای قدرت را بمیان آورد و موجب ایجاد وحشت شود؟ آیا شما مرا اجازه میدهید که وظیفه خود را ترک کنم و خلای قدرت را بوجود آورم؟
آیا سازمان ملل متحد از حیات یک نفرنگرانی دارد؟واز حیات همه اعضای حکومت نگران نیست؟ آیا ازسرنوشت همه کشورنگران نیست؟ هرفردی باید ازمساعی ملل متحد سود ببرد.هیچ کس در سراسر دولت افغانستان این عمل را توقع نداشت؟چرامشوره با حکومت،نیروهای مسلح درمیان نبود؟ بهرحال ما همکاری کلی خودرا با سازمان ملل متحد انجام میدهیم.
اگرما نجیب را اجازه خروج از کشور بدهیم چگونه ما مردم خود را معتقد سازیم که ما راه درست را انتخاب کرده ایم؟ درپرتواعمال غیرقانونی که نجیب انجام داده مردم افغانستان ازما پرسش می کند.ما مردم افغانستان را ازصورت مذاکره امشب درجریان قراردهیم.اما مردم را درجریان تقاضای جامعه جهانی به نمایندگی از نجیب آگاه سازیم.وپاسخ آنها را با خود داشته باشیم وبعدازآن با درنظرداشت منافع ملی اقدام مناسب را اتخاذ خواهیم کرد.
بینن سیوان – من ازکشانیدن این موضوع به رسانه های گروهی تشویش دارم.زیرا موجب آشفتگی خواهد شد.
وکیل – من بار دیگریادآورمیشوم اگربا ما مشوره میشد،ما موافقه میکردیم که نجیب بصورت صلح آمیزکشور را ترک کند.
بینن سیوان – مافکرمی کردیم که نجیب باشما مشوره نموده است.اما برای توضیح وتفصیل موضوع وقت ندارم.این مسئولیت او بود.
وکیل – آیا شما میدانید که نجیب چقدرطلا را ازکشورقاچاق کرد؟اونمیتواند بدون طلا کشوررا ترک کند.
بینن سیوان – من آگاهی ندارم ومن تنها به پیشبردن روند صلح علاقمند میباشم.
کاروین دریادداشتهای خود می نگارد که روز هجدهم اپریل ساعت ده ونیم شب عزم ملاقات نجیب وجنرال توخی را کردم که در منزل فوقانی عمارت ملل متحد اقامت داشتند.درآن روز وکیل وزیر خارجه،نجیب را بحیث یک«دکتاتورمنفور»محکوم کرده بود.در اولین ملاقات،به نجیب گفتم که موضع وکیل غیرقابل کرنش است.اواستعفای نجیب را با لحن تند«غیرقانونی»میداند.وکیل اظهارداشت که:چرا قبل از استعفا با حزب وطن و حکومت مشوره نکرده است؟باوجودی که نجیب شکسته به انگلیسی صحبت میکرد.لیکن بقدرکافی هدف خودرا میتوانست افاده کند.نجیب گفت:شب قبل ازفرارنافرجام،وکیل نزد اوآمده بود وبه سرنوشت عزلت گزینی دایمی نجیب گریسته بود.
سپس نجیب از سیوان خواهش نمود اگردادگاه مردمی را دایرکند.اوحاضراست درمعرض دادگاه مردم قرارگیرد.بشرطی که اودریکطرف میزدادگاه و تمام حزب وطن درطرف دیگرقرارداشته باشند.اوچلنج میدهد! آیا سیوان این تقاضا را برآورده میسازد؟
مسلمأکه نجیب درباره هرعضو حزب وطن دوسیه ترتیب داده بود.این یگانه دلیلی بود که همه اورا میخواستند نابود سازند.
سیوان بدون این که به پرسش او پاسخ دهد گفت:آیا نجیب خود را راحت احساس میکند؟آیا اوغذا صرف کرده است؟آیا او استراحت کرده است؟آیا اوفکرمیکند که همه چیزمطابق میلش است؟(123)تقاضای بینن سیوان برای رهایی داکترنجیب ازپناهگاه دفترسازمان ملل متحد توسط شورای اجرائیه حزب وطن رد گردید وتصریح شد که شورای مرکزی حزب وطن صلاحیت رهایی رئیس جمهور را ندارد،این قانون اساسی افغانستان است که درباره سرنوشت شخص رئیس جمهورتصمیم میگیرد.برخلاف،مردم افغانستان ازسایرسازمان ملل متحد ونماینده ویژه آن جناب بینن سیوان سخت متأثر اند که این اوضاع ناگوار را در افغانستان بوجود آورده.
طوریکه بعدها افشا گری وشایعاتی در حلقات آگاه دولتی پخش شد،جناب سیوان درمعاملات خصوصی ناشفاف پشت پرده،با داکترنجیب سخت اشتغال داشت.اکنون که جهانیان با این درامه شگفت انگیزوناکام آگاهی دارند،ولی بینن سیوان بیهوده سعی داشت تا از این افتضاح وبدنامی خود را نجات داده،به جوامع بین المللی و مردم افغانستان،که انتظار نتایج تلاشهای نماینده خاص سازمان ملل متحد را در سالهای اخیرداشتند،خودرا غیر مسئول جلوه دهد.
جوامع بین المللی ازتقررکارمندان بی کفایت سازمان ملل متحد در مسئله افغانستان،تجارب تلخ آموختند،اما فلیپ کاوین،به یقین یهودی تبارعضوسازمان استخباراتی ایالات متحده آمریکا که سایه وارسیوان را درروزهای دشوارتاریخ افغانستان دنبال می کرد،ازشیوه کارودرایت آمرخوددفاع کرده،میگوید:نباید تلاشهای بینن سیوان راپوچ و بی مفهوم جلوه داد.اوضاع ناهنجارحاکم بود وهمچنان زمان هم نا مناسب بود.سیوان تلاش کردبا اوضاع برخورد عقلانی کند،اوضاعی که مناسب وبیهودگی را باخود داشت.اوناگزیربا احتیاطی که پیشه کرده بودو باهمه واقعیت های خیال انگیزی که داشت،توسط رهبرانی ضربه خورد که برای نجات شان مساعی بخرچ میداد.او گزینه دیگری در اختیار نداشت به جزآنکه به آنها باورداشته باشد.ولی او را فروختند.یا بعباره دیگر تا اندازه یی که روند صلح را برهم زدند.117
تعداد قلیلی شخصیت های حکومتی بودند که از روند صلح ملل متحد حمایت میکردند ولی نسبت به یکدیگر بی اعتماد بودند.سرانجام ملل متحد بنابر دخیل بودنش در تلاش فرارنجیب الله وفراهم آوری پناهندگی برای او خود را بخشی از پرابلم ساخت نه بخش حل آن.سازمان ملل متحد نزد کسانی که همکاری شان ضرور بود،اعتبارخودرا از دست داد.119
بعدازآنکه بین سیوان مذاکرات خود را با شورای اجرائیه حزب وطن درآن صبحدم انجام داد با شتابزده گی به ملاقات معاونین رئیس جمهور شتافت.
من با بینن سیوان قبل از اینکه با سایر معاونین دیدن نماید او را بتاریخ 14 اپریل در دفترکارم ملاقات نمودم.این البته نخستین باری بود که بینن سیوان در دوره ماموریت چندین ساله خود بدفترم سری زد،در حالیکه به مثابه مسئول روابط بین المللی،بایست همه تماسهای او با شخصیت های دولتی از طریق دفترم تنظیم میشد!اما سیوان بنابرملحوظات ومعاملات غیر شفاف که پیشه داشت،کوشش کرد که معاونین را در حاشیه قراربدهد وبه معاملات خصوصی که منافع هردوطرف،مطرح بود بپردازد.
بهرحال!غایه اصلی ملاقات،نجات رئیس جمهور از چاه بود که سیوان او را در آن چاه افگنده بود.بعد از تعارفات معمول دیپلوماتیک،از او پرسیدم که میشود به تلاشهای که در راستای حل معضله افغانستان تابحال پیش برده اید خوشبین بود؟نتایج مذاکراتی که با مجاهدین انجام داده اید،از چه قرار است؟
درپاسخ گفت:
“باید نخست از رهبران مجاهدین در پشاور شکایت کنم.سیوان رهبران تنظیم های مجاهدین را محکوم کرد که قادر نیستند نفاق را از میان خود دور و به یک وحدت پایداربرسند…..”
درصحبت او مداخله نمودم و افزودم:ما نمیتوانیم حقایق را نادیده بگیریم.این رهبران چهارده سال است که بین خود می جنگند و در عقب آنها دستهای دیگری قرار گرفته است که از وحدت شان جلوگیری میکند.ممکن است گذشت زمان آنها را به مسئولیت های شان متوجه سازد و باید برای حل منازعه افغانستان اتحادداشته باشند واز موضع مشترک برخورد کنند.
بنابران از آقای سیوان پرسیدم که چرا جناب شان بافرماندهان مجاهدین که درداخل کشوربا جنگ اشتغال دارند تماسهای خودرا برقرار نکردند؟زیرا فرماندهان مجاهدین نیروی اساسی میباشند که فشار جنگ را در داخل کشوربدوش دارند.
درپاسخ بینن سیوان گفت:دراین راستا سعی زیادنمود،ولی سودی نبخشید وکدام نتیجه هم به بار نیاورد.صحبت ما برای مدت کمتر از یک ساعت بطول انجامید و در اصل میخواست که مسئولیت فرار نافرجام را بدوش نگیرد.ولی من اورا متوجه نمودم که فرار رئیس جمهور کشور قمار خیلی خطرناکی بود وبدون تردید که برای مردم افغانستان وامر صلح آسیب بزرگی به بار آورده است.چه کسی مسئولیت آنرا به دوش خواهد داشت بجزشخص شما؟ نجات داکتر نجیب ازحالت موجود،درصلاحیت هیچ شخصی نیست ودر این موردحسب قانون اساسی کشوردراین مورد عمل صورت خواهد گرفت.
سیوان،به شکل سرافگنده از دفترخارج شد با سایر معاونین رئیس جمهور نیز به مذاکره پرداخت.محترم سرابی و هاتف،معاونین ریاست جمهوری به نوبه بینن سیوان نماینده خاص سرمنشی ملل متحد را به اشتباهاتی که انجام داده بود ملامت نمودند وتاکید کردند که هیچ گونه صلح در افغانستان بدون سهم فرماندهان مجاهدین در داخل کشور مانند احمد شاه مسعود،فرمانده عبدالحق،فرمانده حزب اسلامی و سایرین عملی نمی باشد.باید بحیث نماینده خاص سرمنشی توجه خود را به جای دیگر معطوف میکرد که کلید باز نمودن گره معضله کشور بدست آنها قرار داشت نه در شورای پشاور!البته موضع معاونین مذکور درقبال رهائی داکترنجیب یکسان بود که سرنوشت او را فقط قانون اساسی و مردم افغانستان میتواند حل کند وبس!در اینجا لازم است اگر کمی به سالهای قبل مراجعه کنیم ودرباره نقش بینن سیوان بحیث کارمند سابقه دار سازمان ملل متحد در عراق نظربه افگنیم.واقعیت ها کمی روشن خواهد شد.وما پیرامون این چهره سازمان ملل متحد در ابهام بسر نخواهیم برد.
در دهه سالهای نود قرن بیست،زمانی که بینن سیوان حسب فیصله شورای امنیت در عراق بحیث آمرپروژه “مبادله نفت در برابرمواد غذائی”ایفای وظیفه میکرد.در دادگاه نیویارک بحیث رشوتخور توسط دادستان منهاتن محکوم گردید.که ازصدام حسین رئیس جمهور پیشین عراق رشوت گرفته بود،در اعلامیه مشترکی که از طرف دادستان منهاتن و پولیس فدرال به نشر رسیدگفته شده:بیشتراز یک سال می شود که رئیس سیستم احتیاطی فدرال،پاول والکر به نمایندگی از سازمان ملل متحد تحقیقاتی را پیرامون تخلفات کلی انجام داد که در برنامه”مبادله نفت در برابرموادغذائی”ایفای وظیفه میکرد. بین سالهای 1996 و 2003 زیر سلطه حاکمیت صدام حسین در عراق صورت گرفته بود.
به باورهمگان که بینن سیوان یکی از بدنام ترین وفاسدترین کارمند عالی رتبه سازمان ملل متحد بود که در سراسر دوران ماموریت اش در این موسسه به نفع خود و به سود حلقات زورمند فعالیت داشته و در نتیجه اشتباهات فاحش او،ضربات سنگینی به مردم افغانستان به ویژه داکتر نجیب وارد نمود که در تاریخ جبران پذیر نمی باشد.گرچه او از چنگال دادگاه منهاتن نیویارک فرارکرد و درقبرس،زادگاهش خود را پنهان نمود،اما لکه بدنامی وی برای همیشه در تاریخچه سازمان ملل متحدثبت باقی خواهد ماند.
نقش احمد سرور سفیر افغانستان در هند، در آستانه سقوط جمهوری افغانستان
عوامل وعلل سقوط جمهوری افغانستان بی شمار است؛ از جمله افراد تصادفی که براساس مناسبات فامیلی و رفاقت های شخصی به مقامات بالایی دولتی رسیده و مدت طولانی از اعتماد واعتبار زیاد وخاص برخورداربودند، در لحظات حساس و سرنوشت ساز، اولین کسانی بودند که از عقب بر نظام خنجر وارد و با “غنایم” فراوان، فرار را بر قرار ترجیح دادند. یکی از این اشخاص احمدسرور است که آخرین وظیفه اش سفیر کبیر افغانستان در هند بود و مستند به گزارش های کارمندان وزارت امنیت دولتی، در آستانه سقوط دولت وظیفه را بدون استیذان مرکز با مقدار پول زیاد و ده ها بکس رسیده از کابل، ترک نموده است.
برای شناخت احمدسرور باید علاوه کرد که موصوف از اعتماد خاص مقام ریاست جمهوری برخوردار بود؛ چنانچه بر اساس یادداشت های نشر شده سلیمان لایق (که خود مهره مرموز دیگری در آن نظام بود) زیر عنوان ” آغاز بدون انجام”، که جریان مذاکرات هیات افغانی را با اشتراک سلیمان لایق و نجم الدین کاویانی در لیبیا با نماینده حزب اسلامی، غیرت بهیر و کریاب بازگویی نموده، چنین میخوانیم:
« بهیر (غیرت بهیر نماینده خاص گلبدین): شارزدافر شما سرور (احمد سرور در سال 1989 شارزدافر افغانستان در لندن بود) در لندن به رفقای ما مراجعه کرده و خواسته بود که آقای دوکتور نجیب میخواهد با برادر حکمتیار در لیبیا، عراق، سوریه، طریش و یا سویس ملاقات کند. بعداً وقتی من به لندن رفتم سرور در یک رستورانت با من ملاقات کرد و تقاضای داکتر را برای ملاقات با حکمتیار صاحب ابراز نمود. من بوی گفتم این ملاقات ساده نیست باید برای آن مقدمه چید و قبل برین ملاقاتی در قدمه های پایین صورت گیرد…» صفحه 17 کتاب ذکر شده
در صفحه 19 کتاب ذکر شده آمده است: « بهیر: در لندن و جده با سرور همین تفاهم را بعمل آورده بودیم. او اطمینانداده بود که داکتر نجیب قدرت را تسلیم میکند.»
و این هم متن تلگرامهای کارمندان اداره امنیت که از روی صفحات ۱۰۹۵ـ ۱۰۹۸ کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” باز نویسی و بر علاوه کاپی آن تلگرام ها نیز ضمیمه گردیده است:
فرید منیر
***
تیلگرام واردۀ مورخ ۱۸ـ۱ـ۷۱ شماره ۱۹۵ از سفارت دهلی به مقام وزارت امنیت دولتی برای نیومن (سید ضمیر الدین میهن پور)
به اساس اطلاع شنکر دریور سفیر:
شب جمعه بر شنبه ساعت یازدۀ شب موترلاری داخل منزل سفیر گردیده یکتعداد بکس ها انتقال شده از کابل را در آن جابجا و پنج بکس اموال خویشرا نیز در آن جابجا نموده توسط نعمت بادیگارد محترم داکتر صاحب به جای دیگر انتقال دادند. قابل تذکر است که سفیر ویزۀ آلمان به اعتبار سه ماه را اخذ نموده است. با احترام بریالی آرین
موضوع از گزارش مقام محترم وزارت گذشتانده شد هدایت دادند، محل که بکس ها منتقل گردید تثبیت شود. امضاء نیومن (سید ضمیر الدین)
***
تیلگرام وارده ۲۰ ـ ۱ ـ۷۱ شماره ۲۲۰ از دهلی برای رفیق محترم نیومن:
شب ۷ اپریل ۳۲ بکس آهنی دیگر توسط نعمت الله به جای نامعلوم انتقال داده شد. سفیر تمام لباس ها و اشیای زینتی اقامتگاه را بسته بندی نموده و هر لحظه امکان میرود که هند را ترک گوید. در چنین موقع ما چه باید کرد.
مسئله دیگر چک بوک های دالری را نزدش خلاف مقررات اداری نگهداشته کارمندان سفارت که معاش نه گرفته اند نگران اند که چک ها بدون پشتوانۀ بانکی نباشد. آرین
لطفا به هر قیمتی که میشود از سرقت اموال دولتی بدون ماجراجوئی جلوگیری شود. و جداً از نامبرده تقاضا گردد تا چک بوک های پولی سفارت را تسلیم نفر دوم نماید. نیومن (ضمیرالدین میهن پور)
***
تیلگرام وارده ۲۰ ـ ۱ ـ۷۱ شماره ۱۵۰
عاجل و فوری از دهلی برای رفیق محترم نیومن:
یک روز قبل از آمدن دوکتور شیربهادر در دهلی به تعداد ۴۵ صندوق های آهن چادر به اندازه های مختلف از آدرس ریاست جمهوری به ریزرویشن سفارت برای احمد سرور انتقال گردید. تا جاییکه معلومات بدست آمد این بکس ها حاوی ظروف قیمتی و اشیای دیگر بوده است. علاوتاً تا امروز به مبلغ سه و نیم میلیون کلدار پاکستانی از طریق احمد سرور برای رفیق شعیب و ولی الله و عبدالواسع جهت تبادله به کلدار هندی و بعداً به دالر تحویل داده شده که نمونه های آن نزد ما موجود است. قرار معلوم مقدار دیگری کلدار نیز نزد مذکور باقی است که آنرا از طریق اجنت های خارج سفارت در بازار آزاد تبادله خواهد کرد. اطلاع موجود است که مهاجرین و گروچهای مخالف از آمدن بکس ها و تبدیلی شیر بهادر اطلاع حاصل نموده اند و احتمال دارد بالای منزل سفیر غرض دستیابی به اموال حمله نمایند.
ما سه رفیق اسناد اپراتیفی را با اسناد شفری در محل مصئون جابجا نموده ایم. هر زمانیکه خطر جدی متوجه گردد آنرا حرق خواهیم کرد. لطفاً هدایت دهید ما در برابر این اقدام ناجوانمردانه آنها چه بکنیم با احترام.
به گزارش مقام محترم وزارت رسانیده شد. آنچه میتواند هدایت داد. توجه جدی نمائید تا اموال وارده تشخیص شود. ثانیا با مذکور تماس گرفته و گفته شود آبرو و عزت جمهوری افغانستان را پایمال نسازند. ثالثاً توجه گردد تا مخالفین نتوانند به سفارت جمهوری افغانستان دست به تجاوز ببرند. امکانات ما را در میان تنظیم های مخالف آگاه سازید. نه آنطوریکه گویا ما موافق هستیم بلکه سفارت و بخصوص اسناد اپراتیفی ما از تعرض مصئون بماند. تن تن رفقا مسئول اند تا از امنیت شخصی خود و اسناد اپراتیفی نگهداری نمایند. من شخصا با رئیس جمهور محترم نجیب الله صحبت خواهم کرد تا با این افتضاء خاتمه دهند. از جانب محترم وزیر امنیت هدایت حاصل نمودم تا توجه شما را برای نظلرت دقیق به اعمال احمد سرور متوجه سازد. نیومن (ضمیر الدین میهن پور)
کتاب های ذیل نیز در اینمورد نوشته های دارند.
کتاب آغاز بدون انجام نویسنده سلیمان لایق
کتاب دسایس پنهان چهره های عریان نویسنده گلبدین حکمتیار
*********
جلد دوم
صفحه 637-638-639
سرطان 1370ریس جمهور نجیب الله با آنکه در یک تصمیم فردی با بازگشت ” ببرک کارمل ” موافقه نموده است، از باز گشت او ناراضی است و روزی در جلسه هیات اجراییه و در غیاب محمود بریالی، از هیات اجراییه میخواهد که ” در ارتباط موجودیت ببرک کارمل در کابل ابراز نظر نمایند”. و به این نتیجه میرسند که ببرک کارمل را در جلسه هیات اجراییه دعوت نمایند. واما در هیات اجراییه چه گدشت؟
••
ساعت چهار بعد از ظهر، ببرک کارمل در حالیکه لباس عادی و غیر رسمی به تن داشت وارد اتاق شد. همه به شمول نجیب الله با او مصافحه و احوال پرسی نمودند. ببرک کارمل به طور طبعی در صدر جلسه قرار گرفت. وی وضع ناآرام داشت و نمی دانستند که با او چه بگویند. زیرا وی شخصیتی بود که سالهای متمادی رهبر و الهام بخش همه در امور کار حزبی و مبارزه بود. نجیب الله هم خود نمی دانست که از کجا شروع کند. وی بیشتر از هر کسی دیگر در جریان زنده گی حزبی اش تلاش نموده بود تا وفاداری و اعتماد خود را بیشتر از دیگران به ببرک کارمل نشان بدهد. سرانجام با احتیاط و ترس برای ببرک کارمل گفت: ” صحت شما چطور است رفیق کارمل؟ ما همه اعضای اجراییه میخواهیم که از شما مطالبی در باره اوضاع داخلی و خارجی کشور بشنویم. ما به مشوره های سودمند شما نیاز داریم.” ببرک کارمل فورا در جواب گفت: ” طوریکه شما مشاهده میکنید، صحت من خوب بوده و خوب است. من طی سالها یک انسان دور نگهداشته شده از وطن، مردم و همه چیز بوده ام. شما ماشاالله رهبران و دولت مردان بزرگ هستید و همه موضوعات را خوبتر میدانید. به مشوره من ضرورت ندارید. باز هم اگر شما لازم میدانید مشوره خواهم داد.
••
قرار نگاشته محترم عبدالوکیل، زنده یاد ببرک کارمل، با ریس جمهور نجیب الله چها پرسش را در باره ” وحدت حزبی ” و ” تماس با مخالفان ” و قطع کمک های شوروی ” و ” مسایل ملی ” مطرح میکند. ریس جمهور پاسخ نمی دهد و اما با ببرک کارمل ” مناقشه و جدل ” میکند و ببرک کارمل ” بعضا جدی و بعضا با نیشخند ” پاسخ میدهد. ادامه را از قلم محترم وکیل میخوانیم:.
•••
سر انجام ببرک کارمل میگوید: بفرمایید به من چه میگویید؟ و چرا مرا اینجا احضار کرده اید؟ ” همه انتظار داشتند پیشنهادی را که دو روز قبل هیات اجراییه به عهده نجیب الله گذاشته بود، به ببرک کارمل بگوید. ولی برعکس نجیب الله جرات نکرد تا تقاضایش مبنی بر برگشت دوباره کارمل به مسکو و یا جای دیگر را به او ابلاغ کند. زیرا خودش چند روز قبل طی صحبت تیلیفونی ( بی انکه هیات اجراییه را در جریان بگذارد) از ببرک کارمل دعوت کرده بود تا به کابل بیایید و مانند گذشته، رهبری حزب را مشوره بدهد. زمانیکه نجیب الله ترجیع داد سکوت نمایید، اجبارا سایر اعضای اچراییه جرات نمودند و مطلب را با ببرک کارمل در میان گذاشتند. بعد از اظهارات مختصر یکی دو تن اعضای هیات اجراییه، محمد اسلم وطنجار با بسیار احتیاط، به کارمل گفت: ” رفیق کارمل، همه ما به خودت احترام داریم و نمی خواهیم در وضع موجود برای خودت مشکلاتی به وجود آید. اگر دوباره به ماسکو برگردید برای همه بهتر خواهد بود … ” هنوز سخنان وطنجار ختم نشده بود که ببرک کارمل خطاب به وطنجار گفت: ” رفیق وطنجار، خودت میدانی که در مطالب بزرگ و سرنوشت ساز کشور دخیل بودی، بهتر است ساکت باشی و چنین حرفهای را بر زبان نیاوری! ” وطنجار خاموشی اختیار نمود. سلیمان لایق باب سخن با ببرک کارمل را باز نمود و برایش با صراحت گفت: ” رفیق کارمل، با آمدن خودت در کابل، دو مرکز در حزب و دولت به وجود آمده است. بهتر است به این وضع خاتمه داده شود. موجودیت خودت، به وحدت و همبستگی حزب لطمه میزند. تقاضای ما اینست که به ماسکو بر گردید”. در پی این بیانات، مشاجره سخت میان ببرک کارمل و سلیمان لایق درگرفت و در پاسخ لایق گفت:” لایق صاحب چرا نمی گویی که یک مرکز خودت هستی. سالهاست که بعضی مسایل را خلاف برنامه و سیاست حزب در میان اعضای حزب دامن میزنی و اکنون آنرا تشدید بخشیده ایی. من تصمیم دارم در وطنم بمانم و بمیرم. من هیچ جای دگر نمی روم و همینجا هستم. شما هم زندان دارید وهم قدرت و هر چه در اختیار دارید، صرفه نکنید. این تصمیم من است. ”
••••
زمانیکه نوبت به من رسید، مطالب ذیل را با ببرک کارمل بیان داشتم:
1: رفیق کارمل ما از دیدن شما خوشنودیم و به شما احترام زیاد قایل هستیم اما به صراحت بگویم زمانی را که شما برای آمدن تان انتخاب نموده اید، بسیار حساس است. کاش شما در وقتی که قوای شوروی از افغانستان خارج میشد، در پهلوی قرار میگرفتید و از افغانستان بیرون نمی رفتید.
2: راجع به بر گشت شما به کشور، رفیق نجیب با هیچ کدام ما مشوره نکرده و هم در مورد برخوردی که فعلا در اینجا با شما و رفیق بریالی نموده، کار شخصی خودش بوده و با هیچکس مشوره نکرده است. اگر با ما مشوره میکرد، هیچ یک از ما با بازگشت تان در این وقت حساس موافق نمی بودیم.
3: ما همه میدانیم که نجیب الله را شما بالا کشیدید و در زمان رمام داری تان اختیارات بی حد و حصر را به وی داده و اعتماد فوق العاده بالای وی داشتید و بار ها می گغتید که مانند فرزند تان است. حالا که نجیب الله سیاست جدید مصالحه ملی را را پیش گرفته است و نتایجی هم به سطع ملی و بی بین اللمللی برای تامین صلح و قطع جنگ به وجود آمده است. بگذارید این پروسه را پیش ببرد. من میدانم که قلب رفیق نجیب آنقدر بزرگ نیست که شما را تحمل کند. وی از تاثیر معنوی شما در حزب به هراس است و فکر مینماید که موجودیت شما در کابل، مشکلات و موانعی را برای تحقق سیاست های وی به وجود می آورد.
4: رفیق کارمل شما میتوانید دوباره به ماسکو و یا جای دگری بروید. ما به شما وعده میدهیم که هر وقت خواسته باشید، بحیث رهبر سابقه دار و بنیادگزار حزب ما، به وطن رفت و آمد کرده میتوانید و بسیار مقبول خواهد بود که همه بدانند ما به رهبران و بزرگان حزبی و دولتی خود احترام خاص قایل هستیم.
بهر حال، ببرک کارمل در برابر حرفهایم یک حرف هم جواب نداد و انرا با دقت بی انکه به طرف من نظر بی اندازد، می شنید یا اصلا آنرا ناشنیده می گرفت و یا اینکه در ته دل آنرا تایید میکرد. جلسه به همین منوال خاتمه یافت و نجیب الله، ببرک کارمل را تا منزل تحتانی همراهی کرد و نزد ما آمد و گفت: ” میدانید رفیق کارمل در وفت مشایعتش برایم چه گفت؟ او گفت، بالای رفیقایت اطمینان نداشته باش! یکی از آنها با تو نیست”.
••
جلد دوم
صفحه 109-110
جناب عبدالوکیل وزیرخارجه پیشین در کتاب از پادشاهی مطلقه الی … در صص ۱۰۹ – ۱۱۰ جلد دوم از دیدارش با ادوارد شوارد نادزه در مورد کودتای احتمالی تنی صحبت می کند ، می نویسد که پس از بازگشت تمام مطالبی که بین وی و شوارد نادزه رد وبدل شده بود با داکتر نجیب در میان گذاشت . اما وی نه تنها آن حرف ها را جدی نگرفت بل که گفت : « رفیق وکیل این معلومات تان رابا رفیق شیوارد نادزه را با رفقای دیگر به شمول رفییق یعقوبی درمیان نگذارید . »
***
آری این رخ دیگری از شخصیت چند بعدی نجیب بود که حتی بالای بهترین یار ورفیق خویش زنده یاد یعقوبی اعتماد نداشت و همه می دانیم که درشب گریزش نیز وی را بی خبر گذاشته بود.
صفحه ۶۷۴-۶۷۵
یک بی اعتمادی دیگر:
جناب عبدالوکیل می نویسد که در ملاقاتی که زنده یاد خالقیار و من با سرمنشی ملل متحد هاویز پریزدیکولنیاردر نیویارک داشتیم از وی برای نخستین بارخبر کناره گیری نجیب الله را ازمقام ریاست جمهوری شنیدیم ، او با صراحت گفت :
« خیلی خوشوقتم که نجیب الله از آماده گی خود برای کناره گیری از اشتراک در قدرت به بینن سیوان اطلاع داده است …»
***
درصص۶۷۴-۶۷۵ بار دیگر جناب عبدالوکیل وزیر خارجه پیشین از پننهان کاری رییس جمهور نجیب الله گلایه دارد و می نویسد که افشای این موضوع و تعهد پنهانی وشخصی نجیب الله به سیوان ، این درک را به وجود آورد که فعالیت هایی درمیان است که نه وزیر خارجه ، نه وزیر امنیت دولتی ونه سایرمقامات حزبی ودولتی از آن ها خبر دارند.
***
تو خودحدیث مفصل بخوان از این مجمل !
(نبی عظیمی)
//////////////////////////
صفحه 563
از جنگ پنهان
ـــــــــــــــــــــــ
•
ده آپریل 1988 میلادی، توافقنامه ژنیو میان افغانستان و پاکستان نهایی و ظاهرا اجرایی گشت. و اما دو روز پیشر از آن در راولپندی چه گذشت؟
در نتیجه یک انفجار عمدی ” اوجهری کمپ ” در حومه شهر پر جمعیت راولپندی، بیش از هزار و یکصد نفر زخمی و کشته به جا ماند. ” اوجهری کمپ ” بزرگترین ذخیره گاه اسلحه پاکستان، برای مجاهدین بود. پاکستانی ها مسولیت آنرا به پای ” خاد ” نگاشتند. دولت اما انکار کرد.
••
از زبان عبدالوکیل وزیر خارجه در دولت داکتر نجیب الله بخوانیم: ” یک زمانی در جریان صجبت خود مانی از غلام فاروق یعقوبی در مورد انفجار کمپ اوجهری پرسیدم. موصوف گفت: اگر رفیق نجیب و مسولین امنیتی اتحادشوروی در کابل، در بسا موارد با ما موافقه مینمودند، مامیتوانستیم در مقابله و خنثی سازی مداخلات ” isi” کار بیشتر انجام بدهیم. زیرا انجام عملیاتهای مهم استخباراتی بیشتر به تصمیم گیری های کلان سیاسی ارتباط دارد و نه به تصمیم های وزارت امنیت دولتی”.
______________
” از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ” /برگ 563 / نگاشته محترم عبدالوکیل وزیر امو خارجه در دولت داکتر نجیب الله
•••
در فبروری 1988 در نتیجه حمله راکتی بالای میدان هوایی نظامی بگرام، ده ها کشته شدند و چهار بال طیاره نظامی منهدم گردید.دولت افغانستان حمله راکتی بالای دیپو سلاح میدان هوایی بگرام [ 1988]توسط فرمانده نیازی وابسته به حزب اسلامی را، کار استخبارات نطامی پاکستان اعلام کرد. پاکستان اما انکار کرد.
اما از زبان دگروال یوسف : ”
این سی نفر مجاهد در جریان کورس نظری و عملی، استعمال و اانداخت راکت های چند میله ” MBRL ” را که شامل باز و بسته نمودن، حمل و نقل و آماده نمودن برای فیر بود، فرا گرفتند. آنان داستند که این سلاح ثقیله است و توسط سه نفر استعمال میگردد. هر سه قسمت آن، چرخ ها، میله ها و پایه، به مشکل و در فواصل کوتاه انتقال داده شده میتواند. برای عملیات بگرام، قاطر ها ضروری داسته میشد، شناخت قوماندان از منطقه، سبب اطمینان بیشتر شد. وی یک سیل بر را که محل مناسب بود و امکان شتر و اخفای 30 نفر با قاطر در آن وجود داشت، انتخاب کرد. در واقع این دره کوچکی بود که به استقامت شمال دریا منتهی میشد و حد فاصل بین باغات در ناحیه شرقی و زمین همواربود. دو شب را در بر می گرفت، یک شب برای آمدن و شب دیگر برای عقب نشینی. جزییات پلان و تکتیک عملیاتی با افسر آموزگار وقوماندان مورد بحث قرار داده شد، اما صلاحیت تعین وقت مناسب برای اجرای عملیات به قوماندان واگذار شد با در نظر داشت شرایط محل، آنرا تعین نماید. برای حصول آموزش نظامی و تکتیک، برای اطمینان، قبل از ختم کورس، من از کمپ بازدید و با قوماندان ملاقات کردم. او گفت که میدان هوایی بگرام هدف اولی و اساسی او است. عملیات بر طبق پلان و بدون کدام واقعه ناگوار عملی شد.
(واسع عظیمی)
کتاب ” تلک خرس” / برگ 179 / بر گردان محترم قاسم آسمایی
صحبت تیلفونی بینن سیوان با زنده یاد ببرک کارمل
دربرگهای 917 و 918 جلد دوم کتاب در رابطه به خروج نجیب الله از کشورمطالب آتی را می خوانیم:
«تماس وصحبت تیلفونی بینن سیوان با ببرک کارمل بعد از پناه بردن نجیب الله به دفترملل متحد وبا اصرار و تقاضای نجیب الله صورت گرفت.بینن سیوان به ببرک کارمل گفته بود:
“شما قدرت آنرا دارید تا به نجیب الله اجازه پرواز بدهید.”»ببرک کارمل بابرخورد انتقادی به سیوان گفته بود:
«شماهمیشه در طول فعالیتهای دیپلوماتیک تان یکجانبه خواستید تا قضایای مربوط به صلح افغانستان را حل و فصل کنید،که تا اکنون از آن نتایج مطلوب بدست نیامده.زیرا نیروهای موثردر داخل افغانستان را که شما را در پروسه صلح می توانستند کمک کنند،بطورعمدی ازنظر دورنگهداشته وصرفأ”به رفت وآمدهای تشریفاتی و مذاکرات پشت پرده با نجیب الله و چندتن محدود رهبری دولت اکتفا نموده بودید.اکنون چطور متوجه شده اید که برای حل سیاسی و نظامی کشورنیروها و شخصیتهای دیگری هم میتواند شما را کمک کنند؟بهرحال،دادن اجازه ویا ممانعت ازخارج شدن نجیب،نه در صلاحیت و نه در توانایی و قدرت من می باشد وهیچ ارتباطی با من ندارد.اما بازهم بخاطرمذاکره پیرامون وضعیت موجود،دوتن ازاشخاص قابل اعتماد را از جانب حزب و دولت که یکی دیپلومات برجسته حزبی بنام فریدظریف و دیگری عبدالواحد سادات یکی از کادرهای برجسته می باشند،غرض مذاکره نزدشما می فرستم.تصمیم ونظرآنها در تمام موارد مورد تأئید من قراردارد.»
هردوتن مذکور،برای مذاکره به دفتر سیوان رفتند و ابتداء نظر ببرک کارمل را دررابطه به اوضاع موجود و انکشافات بعدی کشور برایش توضیح نموده و به بینن سیوان گفتند تاازحوصله مندی کارگرفته تا موضوعات طی یک هفته روشن گردد.طبق اظهارات یک تن فوق،هدف از یک هفته آن بود که درظرف چند روز آینده،امکان تشکیل حکومت ائتلافی بابخشی از نیروهای مخالفین میرفت.ببرک کارمل به این عقیده بود که از نجیب الله بحیث یک مهره اصلی در مذاکرات استفاده خواهد شد.آنها آمادگی و همکاری ببرک کارمل را برای پیدا نمودن راه حل تمام مسایل ازجمله،خروج مصئون نجیب الله از افغانستان،به بینن سیوان وعده دادند.آنها به بینن سیوان خاطرنشان ساختند که نباید تنهابخاطرنجیب الله،پروسه صلح صدمه ببیند.
طوریکه درصفحات قبلی تذکرداده ام،شام 26حمل 1371،چند ساعت قبل از تلاش برای بیرون رفتن نجیب الله از افغانستان،درپهلوی سایرپیشنهاداتم برای بیرون رفت از اوضاع خطرناک موجود،برای نجیب الله گفته بودم:
«بعداز اینکه سیوان به کابل آمد،اورا با چندتن از اعضای رهبری نزدببرک کارمل ببرید.زیرا وی تأثیر زیادمعنوی در میان اعضای و هواداران نظامی و ملکی حزبی و دولتی دارد وهرتوطئه یی،در داخل حزب و دولت باشد،خنثی خواهد شد.البته طوریکه رفیق کارمل را شما خوب می شناسید با این پیشامد،حتمأشما را کمک می کند و کشیدگی های موجود میان شما و کارمل نیز،برطرف خواهد شد»
آنوقت نجیب الله برای پیشنهادم در این مورد وقعی نگذاشت،اما پس از تلاش ناکام برای ترک کشور،از سیوان خواست تا برای حل مشکلات موجود،ازببرک کارمل مدد بطلبد.))
4/فبروری/
محترم گاری اکرمن،مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
آقای عزیز اکرمن:
مساعدت شما عمیقآمورد قدردانی ما قرار می گیرد.
بااحترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (852 و 853) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به متن چهار برگه نامه یی رسمی نجیب الله عنوانی مقامهای آمریکایی نگاشته شده بود،آمده است:
“درصفحات قبلی راجع به تلاشهای مارک سلیوان آمریکایی که در مرکزبین المللی واشنگتن دی.سی اجرای وظیفه مینمود،مطالبی بیان شده است.موصوف در جریان مباحثات خویش در کابل،درمورد چهارنامه یادداشت پیشنهادی که بائیست از جانب نجیب الله عنوانی نیومن،جیمی کارتر،سولارز و اکرمن ارسال میشدند نیز صحبت نموده بود.سلیوان معتقد بود که ارسال این یاداداشت ها بخاطر بازنمودن کانال های جدید تماس بین حکومت افغانستان و حکومت ایالات متحده آمریکا،فوق العاده مفید میباشد.درآخرین روزهای اقامت خود مارک سلیوان آمریکایی چهار یادداشت را به زبان انگلیسی به شیوه آمریکایی بسیار مختصر؛ولی پرمعنی به تحریر در آورد واز نجیب الله خواهش شده بود که آنرا بعد ازامضاءنمودن برایش تسلیم نماید،تا آنرا به اشخاص مورد نظربسپارد.نجیب الله در آخرین ماه های زمامداریش این نامه ها را امضاءنمود وبه مارک سلیوان تسلیم داده شد.متن های ترجمه شده به دری در اینجا تقدیم میشود.
4فبروری/
محترم ستیفن سولارز،مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا
آقای عزیزسولارز:
لطفأافغانستان را مجددأ در آجندای کارتان قرار دهید.ما بخاطر تغییرات آماده هستیم.
با احترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.
نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
یک برخورد شخصی نجیب الله بعد از اعلامیه کناره گیری اش
دربرگه (845) جلد دوم کتاب در رابطه به«یک برخورد شخصی نجیب الله بعد از اعلامیه کناره گیری اش» چنین آمده است:
“یک روز بعد از اعلامیه،نجیب الله تیلفونی برایم گفت تانزدش بروم.بدون ضیاع وقت بدفترش رفتم و انتظارداشتم تا مطلب مهمی را در رابطه با اعلامیه دیروزیش برایم بگوید؛ولی برعکس،دستور داد تا روشان احمدزی برادرش که کارمند وزارت خارجه بود،شیربهادرسابق وزیرصحت عامه که یکی از دوستان شخصی وبسیارنزدیکش بود،غلام علی مامور وزارت صحت عامه وبرادر غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی را به سفارت های دولت جمهوری افغانستان بحیث دیپلومات تعیین و هرچه عاجلترآنها را بفرستم.به جواب گفتم:
رفیق نجیب تنها”روشان”مستحق است.زیرا سالهاست که مامور وزارت امورخارجه میباشد وکسی در مورد وی اعتراض کرده نمی تواند.ولی در مورد دو فرد خوب میشود اگرفکرکنید،زیرا در این شرایط نهایت حساس،آوازه ها علیه ما وشما پخش خواهد شد.نجیب الله گفت:
رفیق وکیل،در این وقت که همه چیزرا ما میخواهیم به دیگران بسپاریم،خودت بالای این مطلب خورد فکرنکن!گفتم که شیربهادر وزیرکابینه بود حالا به چه پست وبه کجا تعیین اش کنیم؟نجیب الله گفت:وی را حتمأ به سفارت افغانستان در دهلی در هرپست که خالی داریدتعیین اش کنید.دوتن دیگر را هرجاییکه خودت لازم میدانیدبفرست!درظرف چند روز،آن سه تن راهی خارج شدند.”
**************************
تبصره:
وطن یا کفن و سرنوشت غرق شدن دوصدهزار حزبی و متحدین در دریای آمو تبدیل شد به هند یا کفن و نه تنها سرنوشت حزبی ها و متحدین بلکه سرنوشت همه تبدیل شد به غرق شدن در خون و آتش در شهر خود در خانه خود!
چه قیمت گذافی دارد وقتی آرمان و اعتقاد پاک را زیرپا گذاشتن و به اشک سیاه تمساح اعتماد و امید کردن و همه را فقط برای خود به قمار زدن!
درس عبرت تلخ و خونبار برای نسل های بعدی رزمنده گان راه سعادت انسان!
دربرگهای (844 و 845) جلد دوم کتاب در رابطه به «انعکاسات اعلامیه در داخل و خارج ازکشور»چنین آمده است:
“قبل ازصدوراعلامیه نجیب الله درموردکناره گیری اش از قدرت،فضای سیاسی وامنیتی درافغانستان به خاطر بغاوت نیروهای ملیشه در شمال کشور فوق العاده پیچیده وخطرناک گردیده بود.این اعلامیه از یک سو،مجاهدین را مصمم تر از پیش برای سقوط دولت نمود،از سوی دیگر،باعث نگرانی بیشتر در میان اقشار مختلف مردم گروه های سیاسی در کشورگردید.درحالیکه اتخاذ سیاست مصالحه ملی وتغییرات در برنامه و برخورد های حزبی باعث محبوبیت و اعتبار بیشتر نجیب الله در میان مردم شده بود.مردم به خوبی می دانستند که کنار رفتن نجیب الله باعث از بین رفتن ثبات نسبی که درکشور موجود بود میشود.لهذاعکس العمل مردم در قبال این اقدام نجیب الله نگران کننده و خلاف انتظارآنها بود.انعکاسات اعلامیه درقوای مسلح کشورنیز باعث نگرانی و تضعیف روحیه ومورال یک عده یی از آنها گردیده بود؛زیرا آنها احساس می نمودند که در آینده سرقوماندان اعلای قوای مسلح را در کنار شان ندارند.آنها نیز،برخلاف میل تمایل درونی شان،به فکرنجات آینده وفامیلهای خود مانند سرقوماندان اعلای قوای مسلح شدند.امابا آنهم،اکثریت منسوبین قوای مسلح مانند عده زیادی کارمندان دولتی،امیدواربه تطبیق پلان به اصطلاح صلح ملل متحدوابتکارات بینن سیوان بودند.صرف یک اقلیتی محدودی از مخالفین نجیب الله در درون حزب ودولت،ازآین اقدام نجیب الله درته دل راضی بنظرمی خوردند.زیرا آنها به این فکر واهی بودند که با عدم موجودیت نجیب الله،امکان غلبه سیاستها وتوقعات آنها در باره حزب جامه عمل خواهد پوشید.این خصومت هم ناشی از جاه طلبی ها و خودمحوری های طولانی بود که در درون ح.د.خ.ا(حزب وطن)وجود داشت.امااکثریت اعضای حزب معتقد بودند تا زمانیکه نجیب الله در رأس حزب قرار داشته باشد آنها می توانند درحیات سیاسی و آینده کشور نقش خودرا ایفا کنند.
برخوردتنظیمهای مجاهدین مقیم پاکستان و ایران خلاف انتظارنبود،آنها نه تنها از این اقدام نجیب الله استقبال نمودند،بلکه آنرا گامی به سوی تصرف قدرت و سقوط دولت می دانستند.زیرا آنها از توانمندی های دولت به رهبری نجیب الله خوب آگاهی داشتند.همچنان آنها ازاختلافات درون حزبی،بخصوص بعداز کودتای شهنوازتنی آگاه بودند و می دانستند که بعد ازاین،اختلافات در میان آنها تشدید می یابد وباید از آن بسود خود استفاده نمایند.چنانچه در آستانه سقوط دولت جمهوری افغانستان در عمل همین طورهم شد.گلبدین بعد از تأمین ارتباط بابرخی ازمراکزقدرت درکابل،نیروهایش را به ولایت لوگرجابجا کرده و برای تصرف کابل آماده شده بود.سایرقوماندان های مجاهدین،ازجمله احمدشاه مسعود روابطش را با یک عده یی از قوماندانان قوای مسلح و اعضای رهبری حزب ودولت برقرارنموده بود وبه کمک آنها آمادگی می گرفت تا ازگلبدین دشمن سرسختش در تصرف کابل،سبقت جوید،که همین طورشد.
کشورهای جهان بلااستثناء از اعلامیه نجیب الله استقبال می نمودند.پاکستان وآمریکااولین کشورهای بودند که با گرمی از این اعلامیه استقبال کردند وآمادگی ظاهری شان رادر همکاری با پلان پنج فقره یی سرمنشی و فعالیتهای بینن سیوان اعلام نمودند.
سیوان و فلیپ کاروین آمریکایی برای فراهم نمودن زمینه انتقال صلح آمیزقدرت وتشکیل حکومت انتقالی و یا به اصطلاح آنها حکومت بیطرف و تکنوکراتها،کاری را انجام ندادند.بلکه برعکس،پس از صدور اعلامیه نجیب الله،تمام تلاشهای شان را برای بیرون بردن وی به خارج از کشورانجام دادند.زیرا به خوبی می دانستند که در نبود وی درصحنه سیاسی،فروپاشی دولت جمهوری افغانستان آسانتر مساعد میگردد.”
دربرگهای (852 و 853) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به متن چهار برگه نامه یی رسمی نجیب الله عنوانی مقامهای آمریکایی نگاشته شده بود،آمده است:
4/فبروری/1992، کابل،افغانستان
محترم سفیر رابرت نیومن،مرکز مطالعات ستراتیژیک و بین المللی واشنگتن دی.سی
سفیرعزیز نیومن:
ما برای تغییرات آماده هستیم آیا شما می توانید به مامساعدت نمائید؟
بااحترام.
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان.
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.
نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالق
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
جناب عبدالوکیل وزیرخارجه پیشین در کتاب از پادشاهی مطلقه الی … در صص ۱۰۹ – ۱۱۰ جلد دوم از دیدارش با ادوارد شوارد نادزه در مورد کودتای احتمالی تنی صحبت می کند ، می نویسد که پس از بازگشت تمام مطالبی که بین وی و شوارد نادزه رد وبدل شده بود با داکتر نجیب در میان گذاشت . اما وی نه تنها آن حرف ها را جدی نگرفت بل که گفت : « رفیق وکیل این معلومات تان رابا رفیق شیوارد نادزه را با رفقای دیگر به شمول رفییق یعقوبی درمیان نگذارید . »
***
آری این رخ دیگری از شخصیت چند بعدی نجیب بود که حتی بالای بهترین یار ورفیق خویش زنده یاد یعقوبی اعتماد نداشت و همه می دانیم که درشب گریزش نیز وی را بی خبر گذاشته بود.
تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»
نخست توجه شما را به دیدگاه در این مورد جلب میکنم
رفیق علیزاده:
این را همه میدانیم که زنده یاد ببرک کارمل رهبرجناح ح د خ ا .حتا قبل از تحول ثور نیز دربین توده های مردم از محبوبیت برخورداربودند ودوبار انتخاب شان بحیث وکیل ونماینده مردم در پارلمان نیز خود گواه انست .
بعد از شش جدی نیز مورد تائید مردم بودند اما یگانه علت که باعث پشتبانی خاص تعداد مردم از حزب درانزمان نمی شد ،موجودیت قوای اتحاد شوروی درافغانستان با تبلیغات شب و روزیکه از رادیو هاغرب پاکستان ودیگر متحدین شان می شد ، بود. از جانب این سیاست نادرست شوروی وقت و مشاورین بود که باعث عدم تغییرات دموکراتیک ووسیع که ببرک کارمل مد نظر داشت بود که درمورد یک مثال زنده ارایه میگردد .
یکی از جمله اقدامات که ببرک کارمل بعد از شش جدی گرفتند تغییررنگ بیرق سرخ خلقی به بیرق ملی سه رنگ بود ،که از طرف خلقی ها با مقاومت سخت مواجع بود وباربار میگفتند که این رنگ سرخ رنگ خون هزارن خلقی است که جان باخته اند واز طرف هم بیرق بدست نورمحمد تره کی بلند شده یاد گار وی است که نباید پایین شود ..
این خلقی ها افراطی را مشاورین شوروی در هر عرصه پشتبانی مینمودند
چند مثال ساده دیگر .. زمانیکه فقید ببرک کارمل بخاطرآشتی ملی با همه جوانب درگیر قبلی ، اعلام نمودند که زندانیان سیاسی بدون هیچگونه تعلقات سیاسی رها میگردند ورها شدند .. خلقیها واشخاص استفاده جو در حزب با مشاورین یکجا میگفتند دشمنان خلق را رها نمودند .. از این مثالها زیاد است چون مقرری ها بیطرف ها وبعد فرار انها ، نظر ثانی وتجدید نظر درتوزیع زمین وده های دیگر.. پس دیده میشود که مانع تحولات دموکراتیک در حزب همان افراطی ها واستفاده جو های بودند که از طرف مشاورین درمقابل نظام پشتبانی می شدند و اکنون «از آتش داغتر شده اند »نه فقید ببرک کارمل .. بهمین لحاظ بود که دشمنان اصلی مردم ما دروجود پاکستان وبادار آن اولین شرط مذاکره را با نبود فقید ببرک کارمل وانمود وشرط گذاشته بودند ..وضیا الحق خود بیان نموده بود که هرکس دیگر بجای ببرک کارمل رهبر حزب شود من مذاکره را آعاز میکنم وبعد دروغگو ثابت شد ..
***
آنچه هر دو جانب هم دوستان اتحادشوروی وقت و هم دشمنان داخلی و خارجی ما را در مقابل شخصیت زنده یاد رفیق کارمل اساس ساخته بود و به نوع آن مصروف سبوتاژ و کنار زدن ایشان ساخته بود درایت و استقلالیت و نفوذ و اعتبار شان در بین مردم و حزب بود و این مسله برای تعدادی از دوستان دگم اتحادشوروی وقت قابل تحمل نبود و از آغاز با اولین سرمشاور دیده شد.
دشمنان ما زیرک تر به این مسله برخورد داشتند آنها با مطالعه دقیق از روان سنتی جامعه از مطالعه و برسی دقیق شخصیت زنده یاد رفیق کارمل میدانستند که هرگز باوجود ایشان به آنچه ارزو دارند نمی رسند.
آنها به درستی می دیدند که زنده یاد کارمل با قبول مسولیت بزرگ تاریخی برای نجات مردم و حزب اش در مقابل امین و باند اش و سازش های راست وچپ داخل میدان شد درست در آنزمان حزب در حالتی قرار داشت که از نگاه فیصدی فقط منفی را میتوان محاسبه کرد.بعد قیام هفت ثور تعدادی از حزبی ها با برخورد های افراطی امین و تره کی از حزب کنار رفتن و بعد از طرف شدن زنده یاد رفیق کارمل در مقابل افراط و خشونت سیاسی با تره کی و امین جمع کثیری از پرچمی ها زندانی و تیرباران شدند و یا هم مجبور به ترک ، سایر نیرو های همسو بدتر از حالت پرچمی ها را داشتند و آنها حتی در داخل نابورترین هسته های جهادی مدغم شدند. بعد از برخورد امین با تره کی دگر جناح خلق حالت بدتر از پرچمی را در بین خود داشتند.دولت به معنی حقیقی ان وجود نداشت ، قوای مسلح خود به ذخیره نیرومندی دشمن می افزود و در کل دولت وحزب و مردم در بحران عمیق حتی میتوان گفت در فاجعه قرار داشتند فاصله ها عمیق و اصل اعتماد اصلن دیگر وجود نداشت و صدها فاکت دیگر
ولی ما دیدیم که با رهبری زنده یاد ببرک کارمل حزب و دولت به یک نیروی قوی و مطرح تبدیل شد و در تاریخ برای اولین بار دولت وسیع و پاک و منظم اساس گذاری شد فاصله ها با مردم کمتر میشد ساحه حاکمیت دولتی وسیع میشد باوجود جنگ اعلام ناشده ماشین اقتصاد به سرعت کار میکرد
این ها همه نتیجه رهبری سالم زنده یاد ببرک کارمل بود او با مهارت از امکانات دوستان برای ساختن افغانستان و با قاطعیت بر اساس شناخت دقیق دشمن از آنطرف مرز ها مبارزه میکرد.
باید تذکر داد بعد شش جدی باوجودفشار هسته خلقی های تندرور دولت سابق و فشاراتحادشوروی وقت بر اصل حاکمیت مطلق حزب زنده یاد ببرک کارمل با این مسله برخورد جدی نمودند و در همان اغاز با همان دشواری شورای انقلابی و دولت را از تک حزبی با سهیم ساختن سایر افراد غیر حزبی وسیع ساختند و در تماس با شخصیت های موثر غیر حزبی این روند را با گذشت هر روز وسیع تر می ساختند و در ضمن چندین نیروی سیاسی با کوشش ایشان از جمله متحدین حزب شدند.این همه تاریخ مستند است و ثبت شده است. در ضمن یکی از اصول های قاطع که از طرف زنده یاد ببرک کارمل برای حزب دستور بود برخورد درست و سالم با مردم و دادن نقش و سهم محوری مردم در دولت بود و عدم رعایت آن مورد بازپرس جدی و برخورد جدی بود. اینکه گویا دلیل بر تقاضای سهیم ساختن سایر نیرو ها و… مسله ی بوده بی بنیاد است.
در داخل رهبری حزب هم یک تعدادی از خلقی ها و پرچمی های که تابع اصول نبودند و قاطعیت زنده یاد رفیق کارمل مانع محفل بازی ها و سوی استفاده های شان میشد آرام نه نشسته بودند و کوشش داشتند که به نوعی با کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل میدان را برای خود خالی کنند و انها به درستی میدانستند که غیر از زنده یاد رفیق کارمل فرد دیگری نمیتواند مانع انها باشد.چنانکه بعد ها دیدیم با وجود دکتور نجیب الله آنها چه کردند و به کجا انجامید.
آنچه محترم وکیل نگاشته اند زیاد تر کنار رفتن از این مسله مهم و بنیادی است تا بیان درست و دقیق حقایق و این هم تا اندازه دور بودن شان در حوادث و یا هم بنابر دلایل نقش و سهم شان در کنار زدن زنده یاد رفیق کارمل شاید ناشی شود ورنه با فهم وسابقه و با سمت وزیرخارجه و دخیل شدن در عمق مسایل و هم بعد دودهه و افشاشدن و روشن شدن بسیاری از موضوعات میتوانستند دقیق و عمیق این موضوع سرنوشت ساز را که بعد ان نتایج را همه دیدیم مینوشتند. https://www.facebook.com/
***
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمری
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندام
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
4/فبروری/
رئیس جمهورجیمی کارتر،مرکز کارتر،اتلانتا،جورجیا
آقای رئیس جمهور عزیز:
جنگ در کشوربسیار طولانی شده است،آیا شما میتوانید در رابطه با تأمین صلح برای افغانستان به ما مساعدت نمائید؟
بااحترام
داکترنجیب الله رئیس جمهور جمهوری افغانستان
دربرگهای (846 و 852) جلد دوم کتاب آمده است:
((نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.))
“بتاریخ 17 جوزا 1367 رئیس جمهور نجیب الله غرض اشتراک در سومین جلسه خاص سازمان ملل متحد در باره خلع سلاح به نیویارک مسافرت نمود.یکجا با نجیب الله دریکی از طبقه های بالایی هوتل”یو.ان.پلازا” اقامت گزیدیم.نجیب الله در چوکی پهلوی ارسی اتاق نشست و به سوی ساختمان های بلند واسمان خراش های سربه فلک کشیده شهر منهتن خیره شده بود.بعدأ خطاب به من گفت:
«رفیق وکیل،من ورهبران گذشته حزب”منظورش تره کی و کارمل بود”نمی فهمیدیم که با چه قدرتی روبه روهستیم و با چه کسی می جنگیم،توان مقابله با آمریکا را کسی ندارد.بهتربود با آنها از درآشتی پیش می آمدیم»
برای چند مدتی صحبت و مشاجره بی نتیجه میان ما در گرفت.فهمیده نتوانستم که اوچرا آن خصومت قبلی را که دربرابر آمریکا و جهان سرمایه داری داشت،به یکباره گی فراموش می کند.بالاخره نجیب الله در پایان بحث در حالیکه از بالانمای بیرونی شهرنیویارک را تماشا میکرد،به فکر فرو رفته بود،سکوت را شکست و گفت:
«نمی دانم چرا یک کشوری به این عظمت و پیشرفت که ادعای دموکراسی و احترام به حقوق بشر را می نماید با کشور غریب و فقیر ما خصومت و دشمنی می ورزد و از افراطی ترین تنظیمهای جهادی که دست به کشتار مردم افغانستان می زنند و افغانستان را ویران مینمایند پشتیبانی مینماید.چرا آمریکا نمی گذارد که مردم کشورما هم در صلح و آرامش به سرببرند ومانند آنها پیشرفت وترقی نماید.»
ازاین برخورد و صحبت های دوگانه و متضاد نجیب الله زیاد متعجب نشدم؛زیرا هرکسی که برای اولین بار به این شهر می آید،از دیدن آسمان خراشهای سربه فلک کشیده و پیشرفتهای آن به حیرت می افتتد و افکارش دگرگون میشود.نجیب الله هم نمی توانست از این آمر مستثناءباشد.ولی بعدأ دیده میشد که نجیب الله در ته دلش،مایل نبود تا مانند گذشته،در مورد آمریکاسیاست آشتی ناپذیر را دنبال نماید.بنابرآن،وی تلاشها میکرد تا با آمریکا نزدیک شود که در اینجااز شش مورد تلاش هایش صحبت بعمل می آوریم.
نخست:نجیب الله درجریان اقامت خود در نیویارک با عبدالمجید زابلی یکی از شخصیت های سابقه دار سیاسی و اقتصادی افغانستان که در مراحل مختلف خدماتی مهم برای کشور نموده بود،ملاقات کرد.دردعوتی که عبدالمجید زابلی به افتخارش در یک رستوران ترتیب داده بود اشتراک نمود.عبدالمجید زابلی را “ضیانصری” یک تن از افغانهای مقیم آمریکا همراهی مینمود که ارتباط با کارمندان وزارت امنیت دولتی داشت.درآن دعوت و درجریان صحبتها،نجیب الله از زابلی خواست که از امکانات خود برای نزدیکی و تشریح نقاط نظرش را به آمریکایها توضیح نموده و زمینه تماسش با آنها را فراهم نماید.عبدالمجید زابلی،بدون پاسخ در ین مورد،به پلانهای گذشته خودش راجع درافغانستان و با مشکلاتی که روبروشده بود،صحبت می کرد.ولی در اخیرگفت:«من کوشش مینمایم نقاط نظرخودت را به مسئولین آمریکا برسانم.»
اولین سفر نجیب الله به آمریکا،او را به این فکرانداخت که اگرممکن باشد مناسباتش با آمریکایها را نزدیک بسازد.
دوم:دراواخرسال 1987 زمینه مسافرت داکتر”ارماندهامر”سرمایه دار مشهور و با نفوذآمریکایی و دستیار وی به کابل مساعد گردید و نجیب الله در صحبتهایش با وی کوشش می نمود توجه وی را نسبت به سیاست های آشتی جویانه اش در مناسبات جهانی جلب نماید.هدفش آمریکایها بود.داکتر ارماندهامر بیشتر نقش خود را مربوط به کوشش های صلح وآغاز گفتگوهابین کابل و محمد ظاهرپادشاه سابق متمرکز می نمود.وی درجریان صحبتهایش از موضعگیری وسیاستهای نجیب الله تمجید بعمل آورد.داکترهامر در ملاقات که در کابل با اینجانب داشت،گفت:
«اگرنجیب الله موافقه داشته باشد من شما را یکجا با طیاره خود به روم نزد پادشاه سابق افغانستان می برم تا توافق نجیب الله را غرض قبولی ظاهرشاه بحیث یک شخصیت محوری برایش اطمینان بدهم.»زمانیکه این مطلب را برای نجیب الله گزارش دادم وی گفت:
«برای دوکتورهامرگفته شود که اول موافقه ظاهرشاه را در مورد بگیرد و دیگر اینکه اگرامکان دارد همکاری آمریکا را با ما در پروسه صلح در افغانستان جلب نماید و زمینه تماس را با آنها فراهم سازد.»
سوم:تابستان سال 1995 کنفرانس چهارجانبه یی برای سه روز،در دانشگاه زوریخ سوئیس،در رابطه به ارزیابی حوادث افغانستان بعد از 7 ثور 1978،تا جنگ های میان تنظیمی مجاهدین دایرشد.در این کنفرانس ازجانب سوئیس،پروفیسور پیغ الن از دانشگاه ژنیو،دیترکلی اسیستانت دانشگاه ژنیو،پروفیسورالبرت رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک سوئیس و پاول بوخررمسئول آرشیف افغانستان واقع شهرباسل سوئیس اشتراک داشتند.از جانب افغانستان دوکتورجلیل شمس سابق معاون وزیرخارجه دولت اسلامی افغانستان و اینجانب سابق وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان.
ازجانب جمهوری فدراتیف روسیه،جنرال محمود گاریف سابق معاون لوی درستیز شوروی و رئیس برحال اکادمی نظامی روسیه و سابق سرمشاور نظامی رئیس جمهور نجیب الله،لیوند شبرشین سابق معاون ک.گ.ب و رئیس سابق شعبه خارجی آن سازمان،جنرال افگینی نکیتنکو معاون شعبه مطالعات علمی لوی درستیز روسیه،پروفیسور ایوان تایولین معاون اول رئیس انیستیتوت روابط بین المللی مسکو.ازجانب آمریکا،الید کراکوفسکی سابق مشاور نظامی معاون وزیردفاع آمریکا و هم آهنگ کننده کمکها به مجاهدین در زمان حکومت ریگن و بوش وفعلأپروفیسور روابط بین المللی در دانشگاه بوستن،یوسف بودانسکی مشاورقوتهای ضد تروریزم و امور نظامی کانگرس آمریکا وخانم روزان کلاس رئیس مرکز اطلاعات افغانستان در نیویارک.
درجریان کنفرانس وتبادل نظرمیان اشتراک کنندگان،بعضأ تفاوت نظرها باعث مشاجرات جدی میشد.مخصوصأ برخوردهای نظریات شبرشین و نمایندگان آمریکا جدی و شدیدبودند ودیده میشد که هنوز هم تأثیرات دوران جنگ سرد در اندیشه های شان به شدت مسلط است.یک باربودانسکی آمریکایی در حاشیه کارکنفرانس برای شبرشین گفت:«هنوز جنگ سرد خاتمه نیافته وبه اشکال نو در حال تبارز است.»من نیز،در حاشیه کنفرانس،یک بار با محمود گاریف ویک بارهم با شبرشین،بعد از سالها صحبت بعمل آوردم.هنوز نجیب الله در دفتر ملل متحد در کابل بسر می برد.گاریف ضمن اظهار تأسف از حوادث افغانستان بعداز سقوط دولت جمهوری افغانستان واظهارهمدردی و دلسوزی نسبت به نجیب الله گفت:
«فعلأهزار ها تن رفقای خلقی درصفوف طالبان یکجا با آنها مارش کنان به طرف کابل و دیگر شهرهای افغانستان در حال پیش روی اند.»
ازبیانش چنین درک کردم که آنها با طالبان و خلقیها در تماس اند وحوادث بطور مطلوب و دلخواه به سود رفقای دیروز آنها یعنی رفقای ح.د.خ.ا(حزب وطن)ونجیب الله پیش میرود.
گاریف بعدأ گفت:
«آیا نجیب الله برایت نامه یی ارسال داشته است یا نه ؟ من تنها از نامه یی که برای وطنجار ارسال داشته اطلاع دارم»درجواب گفتم:
«تا کنون نامه یی از وی بدست نیاورده ام.»
درصحبتی که با شبرشین داشتم،از وی پرسیدم که چرا رهبری آن زمان شوروی،نجیب الله را تنها گذاشت و زمینه سقوط ما را فراهم نمود.وی گفت:
«زمانیکه تراژیدی قرن یعنی سقوط شوروی در حال وقوع بود و بعدأ صورت گرفت،دیگر از دست ما برای کمک با شما کاری ساخته نبود.اگر اتحادشوروی سقوط نمی نمود شما به موفقیت کامل نزدیک شده بودید.با سقوط شوروی جهان تغییر خورد وجهان امروز دیگر جهان دیروز نیست.»
وی ازمن پرسید که چرا نجیب الله حاضر به استعفا از مقامات دولتی و حزبی شد؟
برایش گفتم:
«شما بهتر از من می دانیدکه این کار توسط سیوان و همکاران آمریکایی وی بالای نجیب الله تحمیل شد.بارها نجیب الله را از پلان سیوان که آمریکا در عقب آن قرار داشت باخبر ساخته بودم؛ولی او به گفته هایم کمترتوجه نمود.»
شبرشین گفت:
«زمانیکه من معاون و رئیس شعبه خارجی ک.گ.ب بودم،نجیب الله به اجازه ما در سالهای اخیرقدرتش با آمریکا نزدیک شدوتا یک زمانی ازجزئیات تماس های موصوف اطلاع داشتم،اما زمانی شد که ما هم رد پای اش را گم کردیم.»تا این زمان برایم معلوم نبود که نجیب الله در صدد نزدیکی با آمریکا تا آن حد فعال بود.
چهارم:درسپتمبرسال 1991 زمانیکه با فضل الحق خالقیار صدراعظم جمهوری افغانستان به غرض اشتراک در چهل و ششمین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد رفتیم،تلیگرامی از دفتر رئیس جمهور برایم رسید و در آن گفته شده بود که به خاطر اشتراک در کار یک جلسه،برای فریدظریف مسئول روابط بین المللی ریاست جمهوری،توسط سفارت افغانی مقیم واشنگتن ازمقامات آمریکاویزه مطالبه شود.سفارت افغانی قبلأ طی مکتوب خاص و محرم شماره 314 مورخ 6/6/1370 به دفتر اینجانب ارسال نموده بود ودرآن یاد آوری شده بودکه:
«اشاراتی موجود است که مقامات آمریکایی منتظر یک پلان جامع ابتکاری و جدی سری صلح از جانب رهبری جمهوری افغانستان خواهد بود.»
سخن موصوف را آنزمان به رئیس جمهور گزارش دادم.وی گفت:در مورد تصمیم میگیرد.فکرنمودم که ممکن دعوت فرید ظریف به ارتباط گزارش که سفارت افغانستان در واشنگتن ارسال نموده،ارتباط داشته باشد.سفارت افغانی در واشنگتن،ازوزارت خارجه آمریکا برای فریدظریف تقاضای ویزه نمود و وزارت خارجه آمریکانیز به دلیل آنکه فریدظریف حامل پیام خاص و مهم ازطرف رئیس جمهورافغانستان به مقامات آمریکایی خواهد بود؛برای اولین بارویزه “غیرمحدود”برای فریدظریف صادرنمود.یعنی میتوانست به همه ایالت های آمریکاسفرنماید.بایدیادآورش
زمانیکه من با یعقوبی وزیرامنیت دولتی،در اواخردسمبر سال 1991 و اوایل سال 1992،غرض ملاقات با نمایندگان تنظیم سیداحمد گیلانی،مولوی محمدی وصبغت الله مجددی در سوئیس بودیم،یعقوبی در جواب پرسشم راجع به سفرفرید ظریف به آمریکا چنین گفت:
«بعداز انجام سفرفریدظریف به آمریکا،یک شب در منزل من،نجیب الله بافرید ظریف صحبت های بسیار خود مانی داشت.من ازمحتویات،چگونگی وعلت سفرظریف چیزی نمیدانم.موضوع بین داکترصاحب و فریدظریف است.»
درک نمودم که یعقوبی هم ازنتایج و هدف سفر فرید ظریف باجزئیات آن اطلاع نداشت و به همین علت برایم چیزی اضافه تر بیان نکرد.
پنجم:درپهلوی همه این تلاشها،نجیب الله درسالهای اخیراقتدارش،تلاش می ورزید تا با محمداشرف غنی احمدزی تماس برقرارنماید.پدرهای شان باهم دوست بودند.نجیب الله پدراشرف غنی را هم از نزدیک میشناخت.نجیب الله تصور می کرد که اشرف غنی بنابراعتبارعلمی و دانش وتوانایهای استثنائی وهم شناخت که از ساختارهای مختلف اداره آمریکا دارد،میتواند روابط خوبی را میان وی و مقام های آمریکایی برقرارنماید.زیرا موصوف سالهای طولانی درآمریکا اقامت داشت و در ادارات مختلف ازجمله بانک جهانی،استاد در دانشگاه جان هابکن،اجرای وظیفه نموده بود.بالاخره بعد از تلاشهای مکرر،اشرف غنی حاضرگردیدتا غرض ملاقات بانجیب الله به کابل بیاید.باراول یکجا با سفیرافغانستان در دهلی،احمدسرور باجه نجیب الله وباردوم،ازسوئیس همراه با سید ضمیرالدین میهن پور،به کابل آمد وملاقاتی با نجیب الله انجام داد.نجیب الله در جریان صحبتهای مفصل سیاسی با اشرف غنی احمدزی،تلاش می ورزید تا وی را متقاعد سازد که اگربتواند ارتباط جمهوری افغانستان را با ایالات متحده آمریکا به هرشکی که میتواند برقرار نموده وپیام هایش را به مقامات آمریکایی برساند.مطابق اظهارات نجیب الله،اشرف غنی احمدزی به وی چنین گفته بود:«من با مقامات آمریکایی کدام ارتباط خاص و شخصی ندارم؛اما مانند بسیاری از افغانها و آمریکایی های علاقمند به مسایل افغانستان،ازموضعگیری مقامات مختلف آمریکا بشمول وزارت خارجه و مسئولین کنگره و سنای آمریکا درقبال رهبری جمهوری افغانستان آگاهی دارم و از موضعگیریهای شان میدانم که آنها حاضرنیستند تا با مقامات رسمی شما ملاقات نمایند.»اما برای نجیب الله بطور ضمنی وعده شده بود که در صورت امکان سعی می کند تا زمینه ملاقات یکی از نزدیکانش را با مرجعی که بتواند پیشنهاد و نظریاتش را بشنود وآنرا به مقامات ذیربط برساند،مساعد خواهد نمود.دیری نگذ شت که زمینه سفر سلیمان لایق بحیث عضو اکادمی علوم افغانستان،نه معاون ح.د.خ.ا(حزب وطن)،به آمریکا فراهم شد.ویک عضوشعبه افغانستان در وزارت خارجه آمریکا،خارج ازدفتررسمی کاریش،با سلیمان لایق ملاقات نمود.بنابر اظهارات سید ضمیرالدین میهن پور،سلیمان لایق در آن ملاقات،پیام وترسیم خوبی ازنجیب الله نه داده بود.باری،یعقوبی در ارتباط سفر سلیمان لایق گفته بود:
«نجیب الله از صحبتهای غرض آلود و غیر مسئولانه سلیمان لایق اطلاع حاصل نموده بود،در روزهای اول برگشت او از آمریکا، از صحبت با وی خود داری کرد،اما بعدأوی را متوجه صحبتهایش نمود.»
نتیجه سفر وملاقات لایق هرچه بوده باشد،مورد توجه نجیب الله قرار گرفته بود،زیرا صرف نظر از نتائیج ملاقات،از آن انکشاف خیلی خشنود بود.
نجیب الله همه این ملاقات ها وتماسها را در غیاب و پنهان از رهبری حزبی و دولتی انجام میداد و هیچکس از محتوای اصلی آن صحبتها چیزی نمی دانست.نجیب الله بعد از این همه تلاشهای خوشبینانه اش برای جلب اعتماد و نزدیکی با مقامات آمریکایی درماه های اخیر زمامداریش خوشبین و معتقد بود که آمریکایها به خاطر ایران به کمک ما نیاز دارد.اوبه این عقیده بود که آمریکایها نمی خواهند که افغانستان با ایران نزدیک باشد.اوبه این باور بود که آمریکا حتی رژیم های آسیای میانه را که بقایای اتحادشوروی اند،به خاطر تجرید ایران می پذیرد.چنانچه سفرجیمزبیکر وزیرخارجه آمریکا به این کشورها،به همین منظورصورت گرفته است.
نجیب الله خوشباورانه تلاش می ورزید تا ازتمام امکانات برای نزدیک شدن با آمریکا استفاده نماید،که به زعم خودش تا حدی در این کارموفق هم بود.اما برعکس،با وصف تمام این تلاشهای خوشبینانهء او،کدورت،خصومت وبدبینی آمریکا،دربرابرنجیب الله و رهبری جمهوری افغانستان تا اخیرازبین نرفت و تا سقوط جمهوری افغانستان،ادامه داشت.در ماه های اخیر قبل ازفروپاشی حزب، یک روز نجیب الله در یک صحبت خودمانی بدون گرفتن نام و آدرس مشخص،برایم گفت:
«من به افرادی که با بعضی مقامات آمریکایی امکان دسترسی داشتند گفتم،به آنها بگویید که برای اصلاحات در حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت اگرشما خودتان نسخه می دادید همین طوریکه من این اصلاحات را انجام دادم،موفق نمی بودید.پس دیگر منتظر چه هستید که انجام نیافته باشد؟درموجودیت من امکان حل تمام موضوعات که ما را از هم دورنگاه می کند موجود است.»به ادامه گفت:
وقتی تاریخ افغانستان را ورق می زنیم،قبل از ح.د.خ.ا هیچ وقت حکومت حزبی در افغانستان وجود نداشت و کشور بدون موجودیت یک حزب اداره و رهبری میشد.ما هم درصورت که مردم را با خود داشته باشیم،چنین کاری را کرده میتوانیم.»
ششم:بازهم برای روشن شدن تلاشهای نجیب الله برای نزدیکی با آمریکا به مقاله تحت عنوان “بریادداشت ها و دست نویس های دوکتورنجیب الله چی رفته است؟”که از طرف نگارنده سایت انترنتی دیدگاه به نشر سپرده شده است مراجعه مینماییم.در این مقاله مصاحبه اختصاصی روزنامه نگار”راسیسکایا گزیتا”با ولادیمیرکریچکوف آخرین رئیس سابق ک.گ.ب به روسی به چاپ رسیده.کریچکوف روابط خیلی ها تنگاتنگ با نجیب الله وقسمأبا سایررهبران ح.د.خ.ا داشت و در تمامی حوادث افغانستان طی 30سال،شخص وارد و ذیدخل بود.
سوالات روزنامه نگار و جوابات کریچکوف در یک قسمت آن مضمون بطورذیل انعکاس یافته است:
«مصاحبه کننده:(پس از اشغال کابل در بهاران سال 1992 توسط مجاهدین و تا بقدرت رسیدن طالبان{دوکتورنجیب الله}تحت توقیف خانگی دریکی ازمقرهای سازمان ملل متحد قرار داشت.آیا شما اطلاع دارید که وی در آن سالها چی مشغولیتی داشته است.؟
کریچکوف:من شنیده ام که وی گویا چیزی نوشته است،مگرنمی دانم در چی خصوص؛ولی محتمل میدانم که او به افشاگری{حقایق}که در حالات دیگر برایش ممکن نبود،دست زده باشد.
اصل مسئله در این است که چرا آمریکایی ها یاداشت های {وی}را،که بدون شک در اختیاردارند،به چاپ نمی رسانند.این بدان معناست که هنوز زمان آن فرا نرسیده است.ممکن است پس از گذشت زمان،خاطرات {نجیب الله}بیرون برآید و همچنان برای ما شوکه دهنده باشد.دور ازامکان هم نیست که وی گزافه روی هایی نموده باشد،ولی پیداست که یاداشت ها در موقعیت خاص یعنی در زمانی نگاشته شده اند که وی برای بقای خویش می رزمید.شاید هیچ چیزی نه نگاشته باشد.
مصاحبه کننده:آیا جواسیس ما{روس ها.م}درینباره چیزی میدانند؟
کریچکوف:برای من مشکل است تا درین باره پرس و جو کنم،زیرا درجریان کار زار نیستم.آنچی برای من روشن است اینکه نجیب الله از سال 1992 تا 1995،یعنی زمانیکه در تعمیر ملل متحد زندگی میکرد،مشغول ترجمه کتاب”بازی بزرگ” ازانگلیسی به زبان پشتو بود.این کتاب چندی پیش به زبان روسی برگردان گردید.دست نویس ترجمه کتاب و ممکن آرشیف نجیب الله،درنزد دستیار سابقش{آقای توخی.م}که به نظر می رسد در هالند زندگی میکند،باشد.اینکه نجیب الله خاطراتش را نوشته باشد،من اطلاع ندارم.بدینگونه پرسش های زیادی میتواند مطرح گردد،که عمدتأمتوجه دو هم سلول زنده اش میگردد.»
از این صحبتهای رئیس سابق ک.گ.ب فهمیده میشود که نجیب الله برای نزدیکی باآمریکاممکن بسیاری مطلب را در زمان اقامت خود در دفترملل متحد با نمایندگان آنها بطورمستقیم یا غیر مستقیم درمیان میگذاشت و سعی مینمود که همکاری و توجه آنها را به خود جلب نماید.فلیپ کاروین مشاورسیاسی آمریکای الاصل بین سیوان هم در کتاب”سرنوشت غم انگیز در افغانستان”راجع به صحبت های خودمانی خود نجیب الله بعد از پناهندگی اش در دفترملل متحد در کابل،مطالبی را بیان نموده است که اعتماد نجیب الله بالای موصوف را نشان میدهد.
نوت:ترجمه کتاب “بازی بزرگ” بنابر گفتار کریچکوف،توسط نجیب الله به زبان پشتو صورت گرفته،نه به زبان دری که محمد اسحق توخی، چندسال بعد ازنجات یافتنش ازپناه گاه ملل متحد،انرا به چاپ رسانید.”
آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی
در کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
تحت عنوان:(آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی)چنین آمده است:
“کودتای گروه افراطی شهنواز تنی بطورکلی ریشه عمیق در اختلافات طولانی میان جناح خلقی و پرچمی ح.د.خ.ا داشت.ولی انتقام جویی عده یی از رهبران افراطی وماجراجوی نظامی وملکی جناح مربوط خلق را نمی توان در فراهم سازی آن حادثه دردناک کم بها داد.ابتداء در این کارزار یک عده رهبران کهنه کار ملکی خلقی،شهنوازتنی وزیردفاع را به بازی گرفتند.آنها ازناپختگی سیاسی،جاه طلبی و روحیه ماجراجویانه وبیمارگونه تنی استفاده نموده و تلاش میکردند تا خواسته های شان را توسط وی،بالای نجیب الله بقبولانند.شهنوازتنی یک افسر حرفه یی،دارای اراده نیرومند،کاردانی و قدرت سازماندهی بلند نظامی بود.این صفات،وی را از عده یی از همقطارانش متمایز می ساخت.وی از جمله افسرانی بود که بطورطبیعی اززمان حکومت جمهوری محمد داوود،تا کودتای 16 حوت 1368،درمقامات مختلف نظامی انجام وظیفه مینمود.وی از قوماندان تولی آغازکرده بود،سرانجام به مقام های لوی درستیز ووزارت دفاع رسیده،بود.
تازمانیکه نیروهای شوروی در افغانستان حضور داشتند،امکان کودتا علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان از جانب شهنوازتنی و دیگر خلقیهای افراطی وجود نداشت،ولی زمانیکه آنها افغانستان را ترک نمودند،رهبران کهنه کار خلقی موقع را برای اجرای کودتای نظامی مساعد یافتند.مخصوصأ وقتیکه شهنواز تنی قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان،بحیث وزیر دفاع تعیین گردید،زمینه برای براه انداختن کودتا از جانب آنها بیشتر مساعدگردید.شهنواز تنی به پشتیبانی بیدریغ جنرال ورانیکوف قوماندان قوای شوروی در افغانستان ورهبری شوروی به شمول گرباچف،وزیردفاع تعیین شد.
قبل ازتعیین شدن شهنواز تنی به مقام وزارت دفاع،باری،سیدمحمدگلابزوی در هنگامی که سفیر درمسکو بودبرایم گفته بود:
«اگرنجیب الله،تنی را وزیردفاع تعیین نماید،خلقیها بعد از برآمدن شورویها در دفاع کامل دولت و حزب قرار میگیرند.درغیر آن خلقیها ممکن علاقمندی به دفاع از حزب و دولت نشان ندهند.»
زمانیکه این مطلب را به نجیب الله گفتم،وی در اینباره گفت:
«هم مسئولین نظامی و ملکی شوروی وهم خودم به عین عقیده هستم.زیرا اگرخلقیها بعدازبرآمدن قوای شوروی از افغانستان،صادقانه با ما متحدأ همکاری نمایند،ما از خود دفاع کرده میتوانیم.لذا خلاف میلم،روی مصلحت و اجبار،شهنوازتنی را در سال 1367 قبل از خروج قوای شوروی از افغانستان بحیث وزیردفاع تعیین نمودم.»
ازجانب دیگر،نجیب الله در جناح پرچم هم شخص دیگری را درمیان منسوبین عالیرتبه وزارت دفاع که مورد اعتمادش می بود،سراغ نداشت،تا وزیردفاع تعیین مینمود،زیرا از وفاداری اکثریت رهبران نظامی جناح پرچمی به ببرک کارمل سلف خود،درهراس بود.
چنانچه قبل ازتعیین شدن شهنواز تنی بسمت وزیردفاع،برای نجیب الله گفتم:
چرا جنرال نور الحق علومی را که یکی از برجسته ترین قومندانان وزارت دفاع است وزیر دفاع تعیین نمی نماید؟
وی گفت:
«خودت نمی دانی که وی از جمله اشخاص فوق العاده مورد اعتماد ببرک کارمل است وهمین حالا برایم پیشنهاد فرستاده و تقاضا وتلاش دارد که تمام اداره زون جنوب و جنوب غرب را در حیطه قدرت خود در آورد.»درآن زمان نورالحق علومی مسئول زون در قندهار بود.
درمقابل گفتم:
خوب است،برای وی این مسئولیت را هم بسپارید،زیرا هم اکنون در این شرایط دشوار،وی توانمندی عالی در اداره زون قندهار،از خود نشان داده است.
نجیب الله گفت:
«خودت جاه طلبی های وی را نمی دانی،اگراین مسئولیت را به او بسپارم،وی بازهم بسنده نمی شود وفردا مدعی ریاست جمهوری میشود.»
درجوامع عقب مانده،بخصوص در کشورهای که دموکراسی نهادینه نشده باشد،دیده شده که رهبران دولتی،اکثرأ روی شناخت،اعتماد و روابط نزدیک شخصی که با افراد تحت امرخود میداشته باشند،آنها را به مقامات مهم حزبی و دولتی تعیین می نمایند تا در رأس اهرم قدرت،با خاطر جمعی حکومت نمایند.
شهنوازتنی ازهمان نخستین روز رسیدنش به مقام وزارت دفاع،به همکاری عده یی ازرهبران نظامی و ملکی جناح خلق،برنامه شخصی اش را در اردو و سازمانهای ملکی پیش میبرد.زیرا،در پلینوم 29 میزان 1367 صالح محمدزیری از بیروی سیاسی و دارالانشاء کمیته مرکزی سبکدوش گردیده بود و به تعقیب آن بتاریخ 18 عقرب 1367 سید محمد گلابزوی خلاف انتظاراکثریت جناح خلقیها بسمت سفیر به مسکو تعیین گردید.بنابرآن،زمانیکه شهنوازتنی وزیردفاع شد،عده یی از خلقیهای عقده مند در حزب و دولت،در صدد انتقام جویی از رهبری پرچمیها مخصوصأ نجیب الله گردیدند.
لذا،خلقیهای افراطی ملکی و نظامی،شهنوازتنی را در محاصره گرفتند و از هرجانب بالای وی فشار وارد نمودند که،افسران جناح خلقی خود را در پست های عمده وزارت دفاع تعیین نماید.
نجیب الله هم در ابتداء خواست ها وپیشنهادات شهنوازتنی را مورد قبولی قرار میداد.در اینطرف جناح پرچمیها هم در اردو و سازمانهای ملکی آرام نه نشسته بودند،ازانکشافات وضع در درون اردو نا آرام گردیده و تلاشهای یکجانبه عده مسئولین خلقی،مخصوصأ شهنوازتنی را بادیده شک مینگریستند.همچنان عده یی خلقیهای افراطی ملکی نیز،که در باره بسیاری مسایل،ازجمله جابجای کادرها در مقامات حزبی و دولتی با رئیس جمهور مخالفت داشتند به تنی تلقین مینمودند که به هراندازه یی که قدرت پرچمیها مخصوصأ بعد از پیروزی در جنگ جلال آباد،استحکام بیابد،نقش رهبری آنها،مخصوصأ نجیب الله در جامعه و جهان بالا رفته و در آینده،پرچمیها به تصفیه وسیع خلقیها ازحزب و دولت دست میزنند واز اشتراک در قدرت،ما را محروم مینمایند.آنها در تلاش افتادند که ابتکار را به دست گرفته و دست بکارشوند و نگذارند که رهبری پرچمیها تسلط کامل در رهبری حزب و دولت پیدا نمایند،درحالیکه نه رئیس جمهورنجیب الله چنین قصدی داشت و نه سایر رهبران پرچمیها.برعکس،پرچمیها پیروزی شان را در همبستگی و وحدت هر دو جناح دانسته و پیروزی های بدست آمده را نیز نتیجه فداکاری مشترک هر دوجناح،در امرمبارزه علیه مجاهدین و دشمنان افغانستان میدانستند.پرچمیها هیچگاه نه بطور رسمی و نه درمحافل خصوصی حزبی و دولتی ادعا نمی کردند که،همه پیروزی های بدست آمده،در نتیجه کارصرفأ پرچمیهاست.چنانچه رهبران نظامی و ملکی پرچمیهایکجا با اکثریت رهبران،کادرها وصفوف خلقیها تا سقوط ج.د.ا درمقامات حزبی و دولتی مشترکأ بطور دسته جمعی کار وفعالیت مینمودند.
شهنوازتنی پس از مدت کوتاه از تقررش به پست وزارت دفاع،یکجا با عده محدود خلقیهای افراطی و هم دستانش،بطور آشکارا،به یک سلسله فعالیتهای جناحی در وزارت دفاع وسازمانهای ملکی حزبی،دست میزد.بنابرآن،نجیب الله مجبورشد تا درسال 1368،عده یی از خلقیها را که مصروف فعالیتهای جناحی و فرکسیونی در اردو بودند،از وظایف شان سبکدوش ویا دروظایف غیرمهم بگمارد.همچنان پیشنهادات شهنوازتنی در تقررعده ازصاحب منصبان را به حالت تعویق قرار داد که باعث نارضایتی شدید وی گردید.شهنوازتنی بعد ازصحبت تلیفونی با جنرال باقی مسئول شعبه عدل و دفاع ریاست جمهوری در این مورد،با خشونت برخورد نموده وسپس علت به تعویق انداخته شدن وعدم منظوری پیشنهاداتش را با نجیب الله مطرح کرد که نجیب الله نیز جواب تندی بوی داد.بعد از این برخورد،مناسبات تنی با نجیب الله بکلی دگرگون گردید وبرخوردها و کشیدگی ها بین شان هرروز جدی تر می گردید.
البته در چنین وضعیتی،دشمنان خارجی افغانستان بخصوص پاکستان،در نزدیکی وهمکاری با گلبدین حکمتیار،آرام نه نشسته،با استفاده از اختلافات دو جناح حزب،فعالیتهای خصمانه اش را تشدید کرده بود.چنانچه حکمتیار پیوسته از اختلافات دو جناح حزب،غرض پیشبرد فعالیتهای اوپراتیفی خود استفاده مینمود.
دراین جریان وزارت امنیت دولتی از مدت ها قبل فعالیت تخریبی یک گروپ مخفی حزب اسلامی حکمتیار به نام “گروپ شفاء”را تحت نظرداشت و درماه قوس 1368،افراد آن گروپ را دستگیرنمود.در این گروپ عده یی از افسران و جنرالهای بلند پایه وزارت دفاع،وزارت داخله و وزارت امنیت،شامل بودند.چندتن از افسران مربوط به جناح خلق نیز شامل دستگیرشده گان بود.یک تن از افراد کلیدی آنها،”ولی شاه”قوماندان دافع هوا بود،که رابطه مستقیم با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار داشت.ولی شاه در رشته دافع هوا و راکت تا سطح ماستری در اتحادشوروی تحصیل نموده بود.صالح محمد زیری که به اتهام دست داشتن و همکاری در کودتای شهنواز تنی زندانی شده بود،بعد از سقوط جمهوری افغانستان به همراهی یکی از رفقایش به اسم”قدیم شاه”از راه لوگر عازم پاکستان گردید.در جریان سفر،قدیم شاه یک قرار گاه حزب اسلامی حکمتیار را که از طرف ولی شاه، اداره می شد به صالح زیری نشان داد.صالح محمد زیری درکتاب”د نیمی پیری خاطری” در صفحه 782 در این ارتباط،چشم دید خود را صادقانه چنین بیان نموده است:
«دلوگر د پل کندهاری سیمی ته نیژدی قدیم شاه راته وویل چی دغه د ولی شاه قرارگاه ده.ولی شاه هغه سری و چی دنجیب په وخت کی نیول شوی و او هغه وخت چی د 1368 دحوت پر15 موژ دتنی په غوشتنه د دفاع وزارت ته ورغلی و او د غوندی په پای کی موپریکره کری وه چی نجیب الله ته د خبرو اترو لپاره استازی ورشو.تنی په تکرار راته ویلی وه،جمهوررئیس ته و وایم چی په هغه شپه د ولی شاه مصاحبه له تلویزیون حخه خپره نه کری.»
درپی گرفتاری ولی شاه و دیگرهمدستانش قبل از کودتا،شهنوازتنی عکس العمل جدی ازخود نشان داد.گرفتاری آنها را تضعیف هواداران شان در اردو دانسته و ادعا نمود که این یک توطئه علیه جناح خلقیها می باشد.ارتباط ولی شاه و دیگر اطرافیان شهنوازتنی از جمله جنرال آصف شور،با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار،در نتیجه تحقیقات افشاء شد.چنانچه گلبدین حکمتیار در کتاب«دسایس پنهان چهره های عریان»درصفحه 51 راجع به تماسهای خود با آصف شور قبل ازکودتا،چنین می نویسد:
«بخاطر وارد کردن ضربه کاری و شدید به رژیم،از داخل و توسط افسران ناراض،تصمیم گرفتیم تا کار در اردو را تسریع بخشیم واز طریق اردو کار موثری بنماییم.با این اقدام یا رژیم سرنگون میگردد ویا لااقل رکود موجود پایان می یافت.جنرال آصف شور در حربی شونزی هم صنفی ام بود،موصوف در زمان اقتدار کمونیست ها مدتی در ننگرهار و مدتی در گردیز قوماندان قطعات دولت بود.هرچند که در آخر وقت استادکورس(1)بود،با نامبرده تماس برقرار کردیم،اوبه صفت یک صاحب منصب ورزیده و با وجاهت،شانس خوب کارکردن در اردو را داشت.جنرال شور آماده شد تا با استفاده از اعتبار خود،افسران را دعوت و تنظیم کند که از ادامه روند اوضاع ناراض و در تکاپوی بیرون آوردن کشور از بحران جاری بودند.»
حکمتیار به ادامه در صفحه 53، چنین می نویسد:
«جنرال آصف شور در نامه های اخیر خود بمن اطلاع داد که در قرارگاه وزارت دفاع وحول و حوش وزیردفاع کارپیشرفت زیاد کرده،قرارگاه و دفتر وزارت،کاملأ در کنترول ماست…»
بعد از این گرفتاری ها،شهنوازتنی بطور غیر قانونی و خود سرانه،با صاحب منصبان غیر مسئول ازجمله،جنرال آصف شور،کبیرکاروانی و جنرال جعفرسرتیر در داخل وزارت دفاع قرارگاهی ایجاد نمود واز اشتراک در جلسات سرقوماندانی اعلای قوای مسلح بعضأ ابا می ورزید.اگربعضأ هم در جلسات اشتراک می نمود،چند موتر تعقیبی مسلح با انواع سلاح ها از جمله راکت اندازها و ماشیندارهای ثقیل،موصوف را همراهی می نمودند و آنها در عقب تعمیر ریاست جمهوری قرارمی گرفتند.
درماه جدی 1368 در یک جلسه هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن،درختم جلسه،یعقوبی وزیر امنیت دولتی از جا برخاسته و به اجازه نجیب الله از روی یک یادداشت بسیارمختصر چنین بیان داشت:
«رفقا،بنابر مقررات خاص که ما داریم،در تمام جلسات حزبی،رفقا نباید مسلحانه داخل جلسه بیایند و این خلاف نورم های قبول شده ما می باشد.لطفأ رفقای حاضر هم این اصول را مراعات کنند.»جلسه ختم شد و هریک از هم جدا می شدیم، در دهلیز سلیمان لایق نزد تنی رفت وبه پشتو برایش گفت:«موژتول پوهیژو چه یوازی ته مسلح راحی.ضرورت سه ده ؟»تنی په حواب کی وویل «والایی چه توپ اوتانک ضرورت به وی زه د حان سره راورم.»
کارمندان وزارت امنیت دولتی که قبلأ درب دخولی تعمیر کمیته مرکزی را از یک مدت به اینطرف با وسایل الکترونیکی مجهز ساخته بودند،متوجه شدند که شهنوازتنی تفنگچه را با خود حمل می کند.بدین سبب همیشه در عقب اتاق جلسات هیأت اجرائیه حزب آماده می بودند.از اینکه اختلافات و کشیدگیها روز تا روز میان رئیس جمهور و وزیر دفاع عمیق تر میگردید،بتاریخ 20قوس 1368،یک هیأت پنج نفری جناح خلقیهای طرفدارتنی،که عبارت بودند ازصالح زیری،نیازمحمدمهمند،نظرمحمد
قــســمـت دوم !
ــــــــــــــــــــــــــ
آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی
در کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
تحت عنوان:(آمادگی و بهانه جویی های شهنواز تنی وزیردفاع و طرفدارانش برای کودتای نظامی)چنین آمده است:
” بتاریخ 20قوس 1368،یک هیأت پنج نفری جناح خلقیهای طرفدارتنی،که عبارت بودند ازصالح زیری،نیازمحمدمهمند،نظرمحمد
1 – وزیر دفاع باید از مقامش سبکدوش نشود وبه عضویت اصلی بیروی سیاسی ارتقا یابد.
2 – اعضای قرارگاه نظامی تنی از جمله محمد آصف شور،کبیرکاروانی،جعفرسرتیر وباندی زی مورد تعقیب قرارنگرفته وبه وظایف که تنی پیشنهاد می کند،مقرر شوند.
3 – گرفتاری افسران اردو متوقف شود.
4 – جنرالان وابسته به جناح خلق که زیرنام “گروپ شفاء”بازداشت شده اند،ازحبس رها شوند.
نجیب الله قسمتی از پیشنهاداتی آنها را پذیرفت و دستور رهایی جنرال حلیم وردک رئیس مخابره و یازده تن دیگر مربوط به جناح خلق را از حبس صادر نمود،اما،ولی شاه قوماندان دافع هوا رها نگردید ونجیب الله وعده سپرد که اعترافات ولی شاه را از طریق وسایل اطلاعات جمعی پخش نمی کند.درمقابل نجیب الله از هیئت خواست تا تنی را وادارند تا قرارگاهی را که بطورغیر قانونی و از اشخاص غیر مسئول در وزارت دفاع بوجود آورده،منحل کند و در جلسه قرارگاه وزارت تذکر بعمل آورد که سوء تفاهمات میان وی و رئیس جمهور،حل گردیده است.همچنان موصوف باید در جلسات سرقوماندانی اعلای قوای مسلح فعالانه شرکت نماید.بعدأ مشاهده شد که آنها تلاش دارند خواسته های دیگر را نیز بالای رئیس جمهور تحمیل نمایند که قرارذیل بود:
1 – جابجایی کادرهای نظامی و ملکی جناح خلقی،باید در تمام سطوح،طبق پیشنهادات رهبری خلقیها و شهنوازتنی صورت پذیرد.
2 – دادن صلاحیت عام وتام به تنی در تقرر افراد در وزارت دفاع و پیشنهادات وی در زمینه بدون کدام تغییر مورد قبول باید قرار گیرد.
3 – کم رنگ ساختن نقش گارد ریاست جمهوری و امتیازات آن ویا حذف گارد ریاست جمهوری از تشکیل وزارت امنیت دولتی و سپردن آن به وزارت دفاع.آنها استدلال مینمودند که تقویت گارد ریاست جمهوری نقش اردو را تضعیف می کند واکثریت آنرا پرچمیها تشکیل میدهد.آنها استدلال می کردند و می گفتند که اردو یگانه سنگر دفاع دولت در برابر مخالفین بوده و سربازانش درسنگرها قربانی میدهند،آما امتیازات را وزارت امنیت دولتی،گارد ریاست جمهوری و سایر ارگانهای طرفدار پرچمیها بدست می آورند.آنها اضافه مینمودند که اردو حالا بیدار است و دیگر حاضرنیست که چنین وضعیت ادامه داشته باشد.
4 – همچنان آنها طرفدار برگزاری کنگره حزب بودند،تا از اینطریق اگر بتوانند صلاحیت حزبی نجیب الله را تضعیف کنند و یا عوض وی شخص دیگری را از جناح خود انتخاب کنند.
سفیرشوروی و نماینده نظامی و استخباراتی آن سفارت که از اختلافات نجیب الله وتنی،آگاهی داشتند،آنها را به سفارت دعوت کردند تا در حضور و با میانجیگیری آنها،اختلافات شان را حل کنند.درنتیجه،نجیب الله به تنی وعده سپرد که وی را به عضویت اصلی بیروی سیاسی ارتقا داده و معاون رئیس جمهور در امور نظامی تعیین میکند،اما،تنی زیاده روی نمود وخودش را زیاد کنترول کرده نتوانست در حضور نمایندگان سفارت شوروی برای نجیب الله گفت:
«اگرممکن باشد با پاکستان یکجا خواهم شد تا در مقابل تو ایستاده گی نماییم.»
نجیب الله از این موضعگیری تنی در حضور شوروی ها خوشنود بود،زیرا می دید که آنها خود شاهدند که تنی،تا چه سرحدی در ضدیت وی قرار دارد.اما طوریکه بعدأ دیده شد،عده یی از مقامات شوروی،این برخورد تنی را نادیده گرفتند واز اقدامات نجیب الله در برابر تنی،پشتیبانی نکردند.
چند روز قبل ازکودتا،بنابرهدایت نجیب الله،اینجانب صالح محمد زیری را که مدتها قبل از عضویت بیروی سیاسی و دارالانشاء کمیته مرکزی حزب،سبکدوش شده بود،برای ملاقات به وزارت خارجه دعوت نمودم.درهمین روز،دعوتی به مناسبت ختم ماموریت سفیرچکوسلواکیا در کابل در وزارت خارجه برایش ترتیب داده شده بود و از صالح زیری هم تقاضا شده بود تا در این دعوت اشتراک نماید.بعد از ختم دعوت،تقریبأ سه ساعت با صالح محمد زیری در باره جریانات و حوادث موجود در حزب و دولت صحبت نمودم.تمام صحبت هایم با موصوف برای بیرون رفت از وضع موجود در داخل حزب بود.برای موصوف یادآورشدم:
«خودت تنی نیستی،بلکه یکی از بنیان گذاران کنگره موسس حزب هستی.باید احساس مسئولیت کنی که این رویا رویی خلقیها و پرچمیها اسباب نابودی ما را مهیا میسازد وخودت باید از آن جلوگیری بعمل آوری!»
اما صالح محمد زیری،بطور غیر مسئولانه،بالای موضعگیری خود پافشاری مینمود و مطالب ذیل را در صحبت با من در میان گذاشت:
«خلقیها انقلاب ثور را به پیروزی رسانیدند و شما پرچمیها به کمک شورویها درافغانستان حاکمیت را بدست گرفتید.بعد از 6 جدی سهم ما در قدرت یک سوم قدرت شما در دولت وحزب گردید.بعدازپلینوم هژدهم و جانشینی نجیب الله به عوض ببرک کارمل،ما خلقیها فکرمیکردیم که ممکن این وضع تغییر بخورد،ولی حالامی بینیم که وضع از آنزمان هم بد تر شده است وسهم خلقیها به مراتب در قدرت کاهش یافته،یعنی یک برششم شده است.حالا هم خلقیها از انقلاب دفاع می کنند و قربانی میدهند.نجیب الله منبع اختلافات را میداند.ما نامه مفصل هم قبلأ به گرباچف ارسال نموده ایم و همه مسایل را برای موصوف تشریح کرده ایم.حالا موضع ما علنی است.ما خلقیها،حالا دیگر نمی توانیم خاموش باشیم.نمی گذاریم هرآنچه که نجیب میخواهد انجام دهد.اردو حالا سیاسی فکر می کند.خلقیهادرمیدان جنگ نمی خواهند بخاطر حفظ قدرت نجیب الله جان های خود را قربان کنند.در گذشته قبل از مخالفت تنی با نجیب الله اگرما پنجاه در صد آمادگی و بیداری داشتیم،حالا صد در صد آمادگی در مقابله با این حرکات نجیب الله داریم.
حالا ما منتظر هستیم که نجیب الله در مقابل خواسته های ما چه جواب میدهد.؟»
خلاصه اینکه ما نتوانستیم،در ملاقات مان،به نتیجه مطلوب برسیم و با دیدگاه های مخالف از هم جدا شدیم.
داشتن اختلاف نظر برای اصلاح اشتباهات در اصل مفید است،اما،زمانیکه این اختلاف نظر درمیان افراد،گروه ها و جناحهای حزبی و سیاسی از حد بحث وگفتگوتجاوز کرده و جایش را به تهمت،دروغ،خصومت و درگیری بدهد،آنگاه خطرات کوشنده یی را برای آنها بوجود می آورد.”
مذاکرات مسئولین وزارت امنیت دولتی جمهوری افغانستان
با سازمان استخبارات نظامی آی.اس.آی پاکستان
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(860 الی 863) جلد دوم تحت عنوان “مذاکرات مسئولین وزارت امنیت دولتی جمهوری افغانستان با سازمان استخبارات نظامی آی.اس.آی پاکستان.”چنین آمده است:
“ازشروع سال 1991 مخصوصأبعد از اعلامیه پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد دررابطه به حل سیاسی افغانستان،بنابر هدایت ورهنمایی مستقیم نجیب الله و غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی،تماسها وملاقاتهایی میان مسئولین وزارت امنیت دولتی افغانستان ومقامات استخبارات پاکستان بطور مخفی صورت گرفت.تاجاییکه اطلاع داشتم،چهارملاقات بین مسئولین دوطرف انجام پذیرفت که به شرح آن در اینجا پرداخته می شود:
1 – ملاقات سید ضمیرالدین”میهن پور”رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی،با معاون آی.اس.آی جنرال عمر دربنکاک.دراین ملاقات عمدتأ روی ضرورت ادامه تماسها میان هردو اداره استخباراتی صحبت صورت گرفت.دراین ملاقات قراربرآن شد که این صحبتها وملاقاتها درآینده نیزمیان هردو سازمان امنیتی ادامه یابند.
2 – ملاقات میان سیدضمیرالدین و جنرال عمر معاون آی.اس.آی درفرانکفورت آلمان.دراین ملاقات،ازجانب هردوطرف طرح شد که یک تن ازکارمندان مسئوول وزارت امنیت دولتی درسفارت افغانستان مقیم اسلام آباد ویکتن کارمند مسئوول آی.اس.آی در سفارت پاکستان مقیم کابل تعیین گردد،تا در مواقع لازم تماس میان هردو اداره را برقرارنمایند.چنانچه وزیر امنیت دولتی غلام فاروق یعقوبی روزی به دفترم آمد وازموضوع مرا مطلع ساخت ودر مورد اینکه چه کسی را در سفارت اسلام آباد تعیین کند نظرمرا پرسید.
باید خاطرنشان ساخت،زمانیکه بحیث وزیرخارجه تعیین شدم،اولین کاری که درارتباط تعیینات کارمندان وزارت امنیت دولتی درسفارت خانه های افغانستان درخارج ازکشورصورت گرفت،امضای یک پروتوکل بین دو وزارت بود.وزارت امنیت دولتی برمبنای آن پروتوکل،کارمندان وزارت امنیت دولتی را به اساس ضرورت وتحت پوشش کارمندان دیپلوماتیک،ازطریق وزارت خارجه به سفارتخانه های افغانستان درخارج تعیین مینمود.ناگفته نباید گذشت که کارهای با اهمیت استخباراتی وزارت امنیت دولتی مستقیمأتحت نظرشخص نجیب الله در مشوره با وزیر امنیت دولتی صورت می گرفت.غلام فاروق یعقوبی به سیدضمیرالدین میهن پورگفته بود که درباره ملاقات های خودبا مقامات آی.اس.آی اینجانب را نیز بطورمختصردرجریان قراربدهد.
3 – ملاقات غلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی و محمد اسحق توخی دستیاررئیس جمهوربارئیس آی.اس.آی اسد درانی درشهرژنیو سوئیس.اسد درانی یکی ازمخالفان سرسخت جمهوری افغانستان وپشتیبان تنظیمهای بنیادگرا مخصوصأگلبدین حکمتیار،برهان الدین ربانی،سیاف وخالص بود.غلام فاروق یعقوبی بعداز بازگشت ازژنیو یک گزارش بسیار مختصرشفاهی به هیأت اجرائیه حزب وطن ارائه داشت وکدام موضوع با اهمیت وقابل توجه را بیان نکرد.وی گفت:« رئیس آی.اس.آی سعی مینمود تا ما را متقاعد سازد که یا ازقدرت صرف نظرنماییم ویا با بنیادگرا ها از در سازش وتسلیم پیش آیم.اسددرانی درجریان صحبت گفت که ما ازتنظیم های جهادی پشتیبانی سیاسی مینمایند.وی سعی می نمود طوری وانمود کند که از تنظیمهای مقیم پشاورنمایندگی نمی کند.درختم مذاکرات،اسددرانی ازمن خواست تا ملاقات دوبه دومیان ما صورت بگیرد ومن آنرا رد نمودم.زیرا من متوجه شدم که موضع ما ازهمدیگرمتفاوت است.»
روزی بعد که با یعقوبی به تنهایی ملاقات داشتم،ازوی پرسیدم که چرا ملاقات دوبه دو را رد نمودی،زیرا،دربسیاری ازملاقات ها مطالب عمده وبا اهمیت که در حضورهیأت های رسمی سیاسی وامنیتی دوطرف مورد بحث قرارگرفت نمی توانند،درملاقات های دوبه دو،میتوانند مطرح شود.
یعقوبی برایم گفت:
« نمی خواستم در غیاب توخی با رئیس آی.اس.آی ملاقات کنم وباعث تشویش رئیس جمهورشوم،درغیرآن،چه ضرورت بود که توخی در مذاکرات اشتراک داشته باشد.ازجهت کاری وسوابق مذاکرات با آی.اس.آی اشتراک رفیق ضمیر در آن مذاکرات ضروری بود.»
4 – ملاقات چهارمین وآخرین بار میان ضمیرالدین میهن پور وجنرال جاوید ناصر رئیس آی.اس.آی،دراسلام آباد.این ملاقات به تاریخ 17 مارچ 1992 یک روزقبل از اعلام آمادگی نجیب الله برای کناره گیری ازقدرت صورت گرفت.
سیدضمیرالدین میهن پور درصحبتی با من،درمورد ملاقاتش با رئیس آی.اس.آی چنین بیان داشته بود:
« قبل ازرفتن به اسلام آباد غرض ملاقات با رئیس آی.اس.آی،نزدرفیق نجیب رفتم وازوی تقاضا کردم که ممکن جانب پاکستان درجمله سایر مطالب راجع به حل معضله خط دیورندهم سوال کند ونظرجانب ما را بخواهد،من درجواب چه بگویم؟نجیب الله برایم چنین گفت:من فکرنمی کنم که این مسئله را آنها درحال حاضرطرح کنند.این مسئله یا ازطریق ملل متحد ویا لویه جرگه حل خواهد شد.»
سیدضمیرالدین راجع به مذاکراتش با رئیس آی.اس آی چنین بیان داشت:
« درمذاکرات رئیس آی.اس.آی اولتر ازهمه بالای استعفای نجیب الله از ریاست جمهوری پافشاری میکرد ومیگفت که “نجیب الله بهتراست یک تاجک تباررا بعوض خود بحیث رئیس جمهورتعیین کند.”رئیس آی.اس.آی درختم مذاکرات 17 مارچ سال 1992،گفت:من حالا به دفترصدراعظم نوازشریف میروم وبعدأ برایت اطلاع میدهم که چه زمانی یکجا هردوی ما نزد او برای ملاقات برویم.»
سیدضمیرالدین”میهن پور”بعد ازختم مذاکرات،به سفارت افغانستان مقیم اسلام آباد رفته وطی تلگرام شفری عنوانی غلام فاروق یعقوبی گفته بود،که درمذاکرات امروزی رئیس آی.اس.آی بالای استعفای نجیب الله تاکید می ورزید.ازیعقوبی پرسیده بود که درملاقات باصدراعظم نوازشریف،درمورد چه بگوید؟روزبعد به تاریخ 18 مارچ 1992 یعقوبی در جواب گفت:
« مقامات پاکستان موضع ما را امشب در مورد استعفای نجیب الله وسایرمطالب ازطریق اطلاعات جمعی خواهند شنید.»
سیدضمیرالدین میهن پور اظهارداشت:
«قراربود که در 18 مارچ ملاقاتم بانواز شریف ورئیس آی.اس.آی صورت بگیرد.ولی نجیب الله یکجا با بینن سیوان در همین روز در برابر وسایل اطلاعات جمعی حاضرشده واعلامیه آمادگی کناره گیری خود را از قدرت وعدم اشتراکش را در پروسه انتقال قدرت وگردهمایی درنظرگرفته شده بین الافغانی اعلام نمود.فردا 19 مارچ رئیس آی.اس.آی به محل اقامتم آمد وبرایم گفت:”ملاقات شما با صدراعظم پاکستان فسخ شد ودیگر ضرورت به این ملاقات نیست.”به تعقیب آن مسئولین آی.اس.آی برایم گفتند که حال به خودت تعلق دارد که به پاکستان می باشی ویا میروی،همه چیزتکمیل شد.»
سید ضمیرالدین میهن پور در سال 2014 یک نامه سرگشاده یی عنوانی حامدکرزی رئیس جمهور افغانستان به نشررسانید وحامد کرزی را از بازی های استخباراتی پاکستان که درمورد افغانستان در اوضاع کنونی در پیش گرفته،بنابرتجارب گذشته برحذر داشت.آن نامه دربعضی ازسایت های انترنیتی نیزبه نشر رسیده است.درآن نامه سیدضمیر الدین راجع به بازدید 17 الی 18 مارچ 1992 خود ازپاکستان وجریان ملاقاتش با رئیس آی.اس.آی نیزمطالبی را بیان داشته است.درقسمتی ازنامه درمورد پلان صلح ملل متحد برای افغانستان وراجع به موضیعگیری واظهارات رئیس آی.اس.آی چنین آمده است:
« درمورد پلان صلح ملل متحد برای افغانستان،پیشنهاد ما برای نجیب الله اینست که پاکستان وافغانستان دو کشور مسلمان اند،اگرما بتوانیم موضوع را بین خود به نتیجه برسانیم ضرورت برای ملل متحد وجود ندارد.این بدین معنی است که اسلام آباد آماده است تا سران مجاهدین را در پای میز مذاکره با کابل قراردهد،البته این عملیه بخصوص زمانی زودتر وعملی ترخواهد بود اگر نجیب الله آمادگی خود را به استعفا ازمقام ریاست جمهوری اعلام بدارد.»
قرارنوشته سید ضمیرالدین،روزبعد از اعلامیه رئیس جمهورنجیب الله،رئیس آی.اس.آی نزدش آمد وبعد تعارفات،درمورد اعلامیه نجیب الله که در این نامه سید ضمیرالدین بیان گردیده چنین گفته بود:
« حتمأ شما از اعلامیه رئیس جمهور افغانستان آگاهی دارید،به نظرما این اقدام نجیب الله،یک اقدام نهایت جسورانه ونمایانگرصداقت و از خود گذری او به امر صلح در افغانستان است.»
به وضاحت درک می شود که بالاخره پاکستان،سیوان،آمریکا و مجاهدین درهم صدایی و تبانی با یکدیگر سرانجام چگونه موفق میشوند که برای سقوط وفروپاشی دولت جمهوری افغانستان تحت عنوان پلان صلح ملل متحد،ازسر راه شان نجیب الله را دور میسازند.
سیدضمیرالدین میهن پور بعدأ به ادامه گفتارهای قبلی خود برایم گفت:
« بعد از اینکه از اسلام آباد به کابل برگشتم،به دفترنجیب الله رفتم،متوجه شدم که بالای میزش پاک بود.از رئیس جمهورجویای احوال شدم وعلت آمادگی موصوف را برای کناره گیری از قدرت پرسیدم؟نجیب الله برایم گفت”حزب با من نمی باشد.یک میکانیزم را پیدامیکنم که حزب اداره را بدست گیرد.”به تعقیب پرسیدم که من ویعقوبی چه کنیم؟نجیب الله گفت”من خارج از کشورمیروم وشما را دل تان.”نزد رفیق یعقوبی رفتم وجویای هدایت گردیدم،یعقوبی برایم گفت”من جای نمی روم وهمینجا می باشم.ترا هم دلت.”به یعقوبی گفتم یک یادداشت برای خانمم به وزارت خارجه بدهید که برایش پاسپورت بدهد که خارج برود ومن خودم درپهلوی شما هستم.یعقوبی خیلی ها ناراحت از وضع بود.در اول پاکستان از یعقوبی دعوت کرده بود که به پاکستان غرض مذاکرات برود،ولی وی دعوت را قبول نکرد وگفت”هرروز یک شکست واگربه پاکستان بروم یک شکست دیگر.من به رفیق نجیب گفتم که اگر خودت میخواهی غرض مذاکرات به پاکستان بروید اختیار با شماست.»
ناگفته نماند که سیدضمیرالدین میهن پور را ازدهه چهل بدینسو از نزدیک میشناختم.وی یکی از کادرهای فعال حزبی بود که در وظایف مختلف حزبی ودولتی،به وطن خدمت کرده است.بعد از تقررم به وزارت خارجه با وی که رئیس اداره اول وزارت امنیت دولتی بود،ارتباط کاری وروابط نزدیک ودوستانه داشتم ودر اکثر ملاقات ها با نمایندگان تنظیمها وافراد بیطرف ازجمله در ملاقات با دوکتور محمد یوسف صدراعظم سابق،نماینده سه تنظیم به اصطلاح میانه رو ودیگران،مرا همراهی مینمود واطلاعات سودمند را،قبل از ملاقاتها در اختیارم قرارمیداد.”
(ساعت 7 شام 26 حمل سال 1371)
دربرگهای(888 الی 893) جلد دوم کتاب،در رابطه به آخرین ملاقاتش بانجیب الله رئیس جمهور ورئیس حزب وطن،(بساعت 7 شام 26 حمل سال 1371)،چنین آمده است:
“زمانیکه به مقرریاست جمهوری رسیدم وازموترپیاده شدم،هیچکسی بشمول محافظین ریاست جمهوری را ندیدم.گویی همه را رخصت نموده بودند.بدون کدام مانع به منزل دوم داخل دفترکارنجیب الله شدم.دراتاق انتظار،حیات الله جفسرسریاوررئیس جمهور ویک تن دیگر که درچهره های شان حالت اضطراب و پریشانی بخوبی دیده میشد،حاضربودند.جفسربادیدنم
«رفیق وکیل می خواهید داکترصاحب را ببینید؟»
گفتم بلی وداخل اتاق کارنجیب الله شدم.رئیس جمهورنجیب الله با محمد اسحاق توخی دستیار واحمدزی برادرش مشغول صحبت بودند واحساس میشد که منتظر چیزی هستند.توخی و احمدزی به مجرد که مرا دیدند،با ورخطایی وبدون احوال پرسی،اتاق را ترک گفتند.ورود غیرمترقبه ام،آنها را بشمول نجیب الله غافلگیر ساخته بود.نجیب الله گفت:
«چطورشد که اینجا آمدی؟حالا باید نزد مسعود می بودی وخبرهای خوشی برای ما می آوردی.»
درحالیکه بی نهایت نارام بودم،جریان حادثه را ازتوقف موترما تاوضعیت میدان هوایی نظامی کابل ودفترقوماندانی هوایی برایش یکایک توضیح دادم.رئیس جمهورمرا به آرامش دعوت کرد وگفت:
«فرق نمی کند.همه چیزامکان دارد رخ بدهد.من یعقوبی و عظیمی را پیدا خواهم کرد وهمه چیزرا نظم خواهم داد،فردا صبح قبل ازآفتاب برآمد، پروازخواهی کرد.»
گفتم:«وطنجاروزیردفاع دراین لحظه حساس در دفترکارش نیست ومانند دیگر وزرای قوای مسلح،به منزل تشریف برده است.»
نجیب الله گفت:
«خودت ازوطنجارچه انتظارداری؟انسان بی ابتکار،ولی برای کودتاکردن آدم مناسب است.برای کارهای دیگر،مشکلی را حل کرده نمی تواند.متأسفانه وزرای قوای مسلح مردمان ضعیف برآمدند.آنها بالای وزارت خانه های خود تأثیر و اتوریته لازم نداشتند وتا کنون فشارعمده کار در آن وزارت ها بالای شانه های من بوده است.»
درجریان صحبت متوجه شدم که درپهلوی میزکار نجیب الله ازپنج دستگاه تیلفون،صرف یک دستگاه موجود بود.
به رئیس جمهورنجیب الله گفتم:«وضعیت فوق العاده بحرانی است،بایدفورأ اعضای هیأت اجرائیه حزب را احضاروموضوع را با ایشان درمیان بگذارید.»
نجیب الله گفت:
«هیأت اجرائیه یک ارگان بی صلاحیت است.همه چیز در دست جنرالها و نظامی هااست.»
درمقابل گفتم:«بسیارخوب،دراین صورت اعضای هیأت اجرائیه را یکجا با عده یی ازجنرال های مسلح احضارکنید تا مشترکأ اوضاع را بررسی و تدابیراتخاذنماییم.»
نجیب الله گفت:
«تابینن سیوان نیامده و وی را ملاقات نکنم و ازنتایج مذاکراتش با رهبران مجاهدین ورهبران پاکستانی آگاهی حاصل نکنم،دیگراقدام ها فایده یی ندارد.»
باتأثرونیشخند گفتم:
«هنوزهم شما بالای بینن سیوان حساب می کنید؟آیا وضعیت موجود در اثرپافشاری های مداوم سیوان واعضای تیمش مانند حسین پوتسالی و فلیپ کاروین بالای شما برای اعلام کناره گیری از قدرت بوجود امده است؟»
نجیب الله درحالیکه بی نهایت عصبانی گردیده بود گفت:
«بلی،من امروز چندین بار از سیوان خواستم که هر چه زودتر به کابل بیایید تا برایش بگویم،حالا که وضع را خراب کرده واز کنترول من بیرون کرده اند،آنرا دوباره درست واصلاح کنند.دیگر همه چیز مربوط سیوان و ملل متحد است.وی بمن وعده داده بود که پاکستانیها،آمریکایها و مجاهدین را در صورت آماده شدن من به کناره گیری،به پروسه صلح وقبول حکومت بیطرف ازجانب آنها می کشاند.حالا بیاید صلح و حکومت تکنوکراتهای خود را بیاورد.»
با اصرار گفتم:«سیوان وهمکارانش بطور عمدی میخواستند این وضع را بوجود بیاورند،مدتها قبل ناباوریم در مورد سیوان وهمکارانش را،برای تان گفته بودم،متأسفانه به آن توجه نکردید وهمیشه مرا به مدارا وخیشتن داری وی توصیه مینمودید.حالا چرا بازهم بخاطر اصلاح وضع از وی کمک میخواهید. مطمئنأوی چیزی برای ما انجام نخواهد داد.بجای او چرا بالای حزب ودولت اتکاءنمی کنید که تا تشکیل حکومت بیطرف انتقالی،حداقل تدابیر برای حفظ نظم موجود در شهرکابل گرفته شود.این کاردر موجودیت شما صددر صد عملی شده میتواند.این درست است که وضعیت بوجودآمده با پیشروی مسعود، گلبدین وبغاوت دوستم و متحدانش،خطرجدیی را بوجود آورده،ولی شما هنوز از اتوریته لازم و قانونی برقوای مسلح برخوردارید،مخصوصأ سه وزیرقوای مسلح در مخالفت با شما قرارندارند.میتوانید تا روی کارآمدن حکومت انتقالی، ازوقوع حوادث ناگوارجلوگیری نمایید.همین حالا معاونین رئیس جمهور، صدراعظم،اعضای هیئت اجرائیه حزب و جنرالهای با صلاحیت ومؤثرقوای مسلح را احضارنمایید ودر مشوره با آنها،راه عملی بیرون رفت از وضع موجود را،جستجوکنید.»
نجیب الله بازهم گفت:
«خودت ازکسانی یادمیکنی که آنها صرف به نام معاونین رئیس جمهور، صدراعظم واعضای هیأت اجرائیه حزب بودند.خودت شاهد هستی که آنها هیچ وقت توانایی نداشتند تا کاری را مستقلانه انجام دهند.به من بگوخودت عضو هیأت اجرائیه بودی،غیرازکارهای مربوط به وزارت خارجه،دیگرکدام تأثیری بالای وضعیت عمومی کارهای حزبی و دولتی داشتی؟»
دراین فرصت ازنجیب الله چیزهایی میشنیدم که درحالات عادی اصلأنشنیده بودم.بازهم باپافشاری گفتم:«داکترصاحب،خواهش میکنم مسئولیت را تنها بعهده نگیرید وهمه ما را شریک بسازید.حالاوقت گذشته وهمه در حالت فروپاشیست. حالا ممکن حزب ما برای مدتی ازچرخه قدرت کناربماند.اما اگرما احساس مسئولیت کنیم ونگذاریم که با خطرات بزرگ مواجه گردد،برای همیشه از صحنه سیاسی حذف نخواهیم شد.فرقی نمی کند اگرشما دروضعیت موجود، رهبر دولت نباشید،ولی رهبری حزب را در دست میداشته باشید.ما همه در کنارتان خواهیم بود وبرای مبارزات آینده آمادگی میگیریم.»
نجیب الله گفت:
«رفیق وکیل از احساسی که نسبت به من داری،ممنونم،ولی خودت روی کدام حزب محاسبه میکنی،حزبی که دردست سیاست بازهاومعامله گران قراردارد؟»
با این موضیعگیری نجیب الله نمی توانستم بی تفاوت باشم.کسیکه در دوران تظاهرات محصلی،رئیس خدمات اطلاعات دولتی”خاد”واکنون ریاست حزب ودولت،همیشه سرشار ازنیرومندی،خوشبینی وفداکاری در برابر آرمان های حزبی و دولتی بود،اینک چرا درلب پرتگاه قرار گرفته و دریأس و نامیدی گیرمانده است؟درچنین حالتی،یگانه کاری که میتوانستم برایش بکنم،مشوره دادن به اوبود تا از این گرداب خودش را نجات دهد.اما پیش ازآنکه به صحبت و مشوره دادن شروع کنم،خودش با عصبانیت گفت:
«من منتظر سیوان استم تا درباره آخرین امکانات برای بیرون رفت از این وضع،به نتیجه برسیم.»
گفتم:«خوب است.همهء ما منتظرسیوان میباشیم.وی را یکجا با اعضای هیأت اجرائیه،معاونین رئیس جمهور،صدراعظم وجنرالها وصاحب منصبان مؤثرملاقات نماییم،تا راهی برای حل مشکلات بیابیم.»
نجیب الله گفت:
«مثلأ اگر باوی یکجا ببینیم چه مطلبی را با وی در میان بگذاریم؟»
گفتم:«مطالبی ذیل را میتوانیم با وی درمیان بگذاریم:
اول:برایش میگوییم که اعضای حکومت بی طرف انتقالی کجاستند وچه زمانی برای انتقال قدرت به کابل میایند وقدرت را تسلیم میشوند؟
دوم:باید سیوان را مجبور بسازیم تا یکجا با یکی ازاعضای رهبری حزبی و دولتی نزد حکمتیارومسعود که در حومه کابل هستند برود.زیرا نیروی عمده تهدید کننده و مانع عملی شدن انتقال قدرت آنها اند.آنها را باید واداربه قبولی پلان صلح ملل متحد ساخته وبه آنها بگوید که پشاور،اسلام آباد وتهران مشکل ما را حل نمی توانند،مشکل درکابل،لوگر و جبل السراج حل خواهد شد.
سوم:بعداز اینکه سیوان به کابل آمد،اورا با چندتن از اعضای رهبری نزد ببرک کارمل ببرید.زیرا وی تأثیر زیاد معنوی در میان اعضا و هواداران نظامی و ملکی حزبی و دولتی دارد وهرتوطئه یی،اگردرداخل حزب و دولت باشد،خنثی خواهد شد.البته طوریکه رفیق کارمل راشما خوب میشناسید با این پیشامد،حتمأ شمارا کمک می کند وکشیدگی های موجودمیان شماوکارمل نیز،برطرف خواهد شد.
چهارم:درمورد دوستم و گروپ مخالین درشمال کشور،بینن سیوان رسمأباید اعلان کندکه حرکات وموضیعگیری آنها کاملأ علیه پلان ملل متحد میباشد. بمجردآمدن به کابل،ازوی تقاضا میکنیم تا نماینده ومعاون دوستم،جنرال مجید روزی را ملاقات نماید واز آنها بطورجدی بخواهدمانع عملی شدن پلان ملل متحد نگردند،درغیرآن،مسئولیت شکست پلان به دوش آنها خواهد بود.سپس چندتن اعضای رهبری را همراه با سیوان نزد جنرال دوستم و متحدانش بفرستیدتا در باره خواسته های آنها صحبت نمایند.»
نجیب الله درآغاز،به پیشنهاداتم با بی میلی گوش میداد،دراخیر باقیافهء مجاب شده،ازجایش برخاست و گفت:
«بسیارخوب،من منتظر سیوان هستم.امشب اگرآمد که حتمأ میاید،مطالبی را که گفتی باوی در میان میگذارم.فردا صبح در اولین فرصت،جلسه یی به اشتراک هیأت اجرائیه،معاونین رئیس جمهور،صدراعظم و مسئولین درجه یک قوای مسلح با حضورسیوان دایر می نماییم وخودت میتوانی نظریاتت را با آنها در میان بگذاری.میدانم که پیشنهادات خودت جنبه عملی دارد وحد اقل برای بیرون رفت از وضع موجود مفید اند.»
رئیس جمهورپرسید که حالا کجا میروی.؟
گفتم:«به وزارت خارجه میروم و منتظر آمدن سیوان می باشم.باشما نیز در تماس خواهیم بود.»
دروقت خداحافظی رئیس جمهورخلاف معمول،تا دم دروازه دفترش،همراهییم کرد ودر آغوش گرفت.درحالیکه اشک درچشمانش ظاهرشده بود،بی اختیار گفت:
«هروقت که خاله جان و کاکایم(منظورش والدینم بود)را دیدی دستهای شان را از طرف من ببوس!»
حواسم آنقدر در آن شب و روز پریشان بود که درست متوجه نشدم که چرا نجیب الله گفت تا دستان والدینم را از طرفش ببوسم.زیرا،هیچگاهی چنین حرفی را در گذشته ازوی نشنیده بودم.بنابرسوابق طولانی رفاقت و دوستی که با نجیب الله داشتم،در آنشب همدردی و دلسوزییم نسبت به او بیشترشده بود.راستش را بگویم که در آنشب،تمام کشیدگی های را که بعضأ باهم داشتیم،فراموش کرده بودم ومیخواستم از هرطریقی و امکانی،وی را کمک نمایم.ما هردو،درلحظات سخت و دشوار،ازدوران مبارزات محصلی تا دوره های زندان و مهاجرت و سالهای بعد از آن تا کنون،خاطرات فراموش ناشدنی ازهمدیگرداشتیم.
چنانچه،فلیپ کاروین آمریکایی مشاور سیاسی بینن سیوان در صفحه 182 کتاب “سرنوشت غم انگیزدرافغانستان”راجع به ملاقاتش با نجیب الله که به تاریخ 18 اپریل 1992 در دفترملل متحد جاییکه نجیب الله در آنجا پناه برده بود،در مورد این احساسم از زبان نجیب الله چنین بیان داشته است:
«او “نجیب الله”به من “فلیپ کاروین”گفت که شب قبل از خروج پلان شده من،وکیل نزدم آمد ودر مورد حوادث که بعد از رفتن قریب الوقوع سرمن خواهد آمد احساس ناراحتی میکرد.نجیب الله گفت من ووکیل بایکدیگردوست بودیم.اززمان کودکی یکدیگر را خوب میشناختیم.»
پس از خداحافظی با نجیب الله،بدفترم رفتم.غیراز رئیس تشریفات وچند عضو دفترم،کسی دیگردر وزارت نبود.رئیس تشریفات گفت که اوبارها به دفتربینن سیوان و ملل متحددرتماس شده،ولی تا هنوز اطلاعی از آمدن سیوان ندارد.به دفتریعقوبی زنگ زدم،جوابی نشنیدم.به مرکز مخابرات گفتم تا تماس تیلیفونیم با یعقوبی را برقرار نمایند،ولی تلاش شان بیهوده بود.با وطنجار که درمنزلش بود،تماس گرفته وازنرفتنم نزد مسعود برایش اطلاع دادم.وی گفت:«کارها تمام است ومن چیزی ندارم که برایت درتیلفون بگویم.»
پس از ساعتی،رئیس تشریفات به دفترم آمد وگفت که شاید سیوان امشب به کابل نیاید واجازه خواست تا به منزلش برود.چندین بار به شماره تیلفون مخصوص نجیب الله به ریاست جمهوری زنگ زدم،اما کسی جواب نمی داد. بالاخره به تیلفون اقامتگاهش در قصرنمره یک زنگ زدم.محمداسحاق توخی گوشی را گرفت وگفت:«باداکترصاحب میخواهیدصحبت کنید؟
«گفتم بلی.توخی تیلفون را به نجیب الله داد.نجیب الله گفت:
«خودت تا هنوز در وزارت هستی؟»
گفتم بلی.نجیب الله گفت:
«رفیق وکیل،من امشب نمی خوابم،خودت خانه برو و استراحت کن.هروقتیکه سیوان آمد،خبرت میکنم.سالها تو مرا از آمدن سیوان با خبرمی ساختی وترتیب ملاقاتهایم را می گرفتی،امشب من این ماموریت را انجام میدهم وفردا مطابق پیشنهاد خودت،وی را ملاقات خواهیم کرد وآخرین حرف ها و تصامیم مانرا با وی درمیان خواهیم گذشت.»
گفتم،خوب است،من به خانه میروم.خدا حافظ تان!درست ساعت 11 شب بود که بطرف خانه ام رفتم.”
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالق
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
سلیمان لایق
میخواست ریس(جمهور)شورای انقلابی ج.د.ا شود
کتـاب
ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان
تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان
دربرگهای(628 – 629) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(لویه جرگه سال 1989،تعدیلات در قانون اساسی وانتخاب نجیب الله بحیث رئیس جمهور)چنین آمده است:
“به تعقیب لویه جرگه 1987،بتاریخ 28 و 29 جون 1989،بمنظور وارد کردن بعضی تعدیلات در قانون اساسی،لویه جرگه عنعنوی دایرگردید.در این جرگه نام(جمهوری دموکراتیک افغانستان)که رسمأ بعد از 7 ثور1357 به این اسم یاد می گردید به (جمهوری افغانستان)تغییر نمود.قانون اساسی جدید کشور که حاوی 13 فصل و 149 ماده بود نیز،به تصویب رسید.البته عده یی با تغییر نام جمهوری دموکراتیک افغانستان مخالف بودند واین تغییر را یک عمل سازشکارانه تعبیر نموده و آنرا خواست واقعی اکثریت اشتراک کننده گان در کار لویه جرگه،نمی دانستند.
درمورد انتخاب نجیب الله بحیث رئیس شورای انقلابی و بعدأ رئیس جمهور کشور در لویه جرگه 1987 و هم در لویه جرگه 1989 خالی از مخالفت در داخل ح.د.خ.ا ورهبری شوروی نبود.چنانچه از ابتدا در داخل حزب،عده یی به این عقیده بودند که نباید تمام قدرت دولتی و حزبی در وجود یک شخص متمرکز گردد،زیرا برای یک فرد قدرت نا محدود میدهد و جلو اتخاذ تصامیم جمعی و دموکراتیک در حزب و دولت را می گیرد.ولی برعکس،نجیب الله گرایش شدیدی برای احراز کرسیهای ریاست شورای انقلابی و ریاست جمهوری،برعلاوه پست منشی عمومی حزب،نشان می داد و کوچکترین مخالفتی را در این مورد،نمی پذیرفت.چنانچه باری از نجیب الله درمورد اختلافش با سلیمان لایق که در ابتدا برای بقدرت رسیدن وی بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی یکی از طرفداران سرسختش بود پرسیدم،در جواب گفت:
«قبل از دایرشدن لویه جرگه سال 1987،یک روز لایق ازمنزل سوم اپارتمان خود به منزل پنجم اپارتمانم نزد من آمد.(هردو در یک بلاک مکرویان در آن زمان زندگی می نمودند)لایق بعد از یک مقدمه چینی گفت:”اگرخودت موافقه داشته باشی در لویه جرگه بحیث رئیس شورای انقلابی پیشنهاد شوم،درپهلوی خودت کاری بزرگی را هم به نفع حزب وهم مصالحه ملی یکجا پیش می بریم.رفقای شوروی هم با من چنین مشوره یی را داده اند.من به لایق گفتم،به کدام جرئت چنین پیشنهاد را مینمایی.؟یک بار به اطراف خود نظر بینداز و ببین که کیها از خودت پشتیبانی می کنند.اگر برای این منظور نزد من آمده ای لطفأ تشریف ببر!»
نجیب الله اضافه نمود:
«حالا می دانی که لایق چرا در پهلوی من قرار گرفته بود؟وی می خواهد از نزدیکی بامن به نفع خود استفاده نماید.حالا من نیات اصلی لایق را در مورد خود درک نموده ام.»
درصحبتهای که با بعضی از کارمندان وزارت خارجه و سفارت شوروی قبل وبعد از انتخاب نجیب الله بحیث رئیس جمهور داشتم،چنین برداشت نمودم که رهبران شوروی درمورد اینکه آیا نجیب الله ریاست دولت را در اختیار داشته باشد یا نه،باهم اختلاف داشتند.عده یی از آنها بشمول گارباچف به این عقیده بودند که:
نجیب الله نباید بحیث رئیس جمهور در رأس قدرت قرار گیرد.آنها معتقد بودند،که بعد ازخروج قوای شان از افغانستان،برای تشکیل یک حکومت ائتلافی با پایه های وسیع،به شمول گروه های مسلح مجاهدین با اشتراک ح.د.خ.ا،قرارگرفتن نجیب الله در رأس دولت،تمام تلاشها و امیدها برای صلح را،به یأس مبدل مینماید.در این صورت هیچ گروه حاضر به دیالوگ ومذاکره با رهبری افغانستان نخواهد شد.بنابرآن،پست ریاست جمهوری در شرایط موجود تا قبل از تشکیل حکومت ائتلافی خالی بماند ویا یک شخصیت دیگر غیر حزبی در این مقام برگزیده شود.”
دربرگهای(863 – 866) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان”دعوت رهبران پاکستان ازنجیب الله غرض ملاقات ومذاکرات به پاکستان”چنین آمده است:
“بتاریخ 2 اپریل 1992 مطابق 13 حمل 1371،جلسه هیأت اجرائیه حزب وطن،به ریاست نجیب الله در مقرریاست جمهوری دایرگردید.تا حالا،نجیب الله سرحال ومطمئن بنظر می رسید.درآغاز تلگرام شفری را که از طریق وزارت امنیت دولتی بدست آورده بود،برای اعضای هیأت اجرائیه قرائت نمود.درتلگرام گفته شده بود که غلام اسحق خان رئیس جمهور،نوازشریف صدراعظم وآصف نواز لوی درستیز پاکستان،ازنجیب الله دعوت بعمل آورده بودند تا به پاکستان مسافرت نموده ودر رابطه به مسایل حل سیاسی افغانستان با آنها صحبت نماید.نجیب الله بطور شفاهی گفت که جانب پاکستان قبلأ از رفیق یعقوبی دعوت بعمل آورده بود که غرض مذاکره به پاکستان برود؛ولی وی حاضر نشد.درتلگرام چنین تحریر گردیده بودکه ما وشما(منظورافغانستان وپاکستان)میتوانیم خارج ازچوکات صلح ملل متحد،مسایل مربوط به افغانستان را حل کنیم.درتلگرام ظاهرأ برای تشویق واطمینان دادن به نجیب الله،ازوی تمجید وتوصیف به عمل آورده بودند تا به پاکستان سفرنماید.حتی قسمأ سهم وی را جز پروسه صلح دانسته بودند.همچنان در تلگرام نام چند میدان هوایی را ذکرکرده بودند که طیاره عامل رئیس جمهورمیتواند در هرلحظه ودر هرکدام آن که خواسته باشد،فرود آید.در تلگرام تذکر داده شده بود که قبل از پرواز،وقت وتاریخ پرواز،ازطریق چینل مربوطه به آنها اطلاع داده شود.
بسیاری از اعضای هیأت اجرائیه حزب که از این انکشاف غیرمترقبه،متعجب و حیرت زده شده بودند و دعوت از رئیس جمهور را یک بازی اوپراتیفی پاکستان میدانستند،سفر نجیب الله به پاکستان را،به اتفاق آراء تایید نمودند.
این دعوت پاکستان از رئیس جمهور،بعدازاعلامیه وی در 18 مارچ 1992،در مورد کناره گیریش از اشتراک در قدرت صورت گرفت.هیچ یک از اعضای هیأت اجرائیه به جزغلام فاروق یعقوبی وزیرامنیت دولتی،ازتماسهای پنهانی وزارت امنیت دولتی با دستگاه استخباراتی پاکستان ازجمله،ملاقاتی که سید ضمیرالدین میهن پور یک روز قبل از اعلام آمادگی نجیب الله برای کناره گیری از قدرت با رئیس آی.اس.آی در اسلام آباد داشت،باخبر نبود.درجریان جلسه،اعضای هیأت اجرائیه حزب وطن نظر دادند که بهتر است وزیر خارجه نیز رئیس جمهور را در مذاکرات همراهی کند.آن جلسه یک روز قبل از عید سعید فطر صورت گرفته بود،محمود بریالی پیشنهادکرد که بهتر است سفر بعد از عید صورت گیرد؛زیرا اشتراک رفیق نجیب در نمازعید حتمی است.درغیر آن،مردم که همین اکنون بنابر اوضاع موجود درهراس اند،ازغیابتش در این روز،مشوش تر می شوند.
نجیب الله در ختم جلسه به من دو وظیفه سپرد،یکی آنکه،به وزارت هوانوردی بگویم تا یک فروند طیاره آریانا را برای پرواز خاص وعاجل آماده بسازد ودیگر اینکه مطالب صحبتهای جانب افغانستان با پاکستان را تهیه وآنرا برایش بسپارم.
درمورد اول گفتم که این کارمربوط من نیست،فورأ گفت که خوب است،توخی را میگویم که مسئله پرواز طیاره را تنظیم کند.درهنگامی که از اتاق جلسه بیرون میشدیم،یعقوبی برایم گفت:
«رفیق وکیل شماحتمأباید رفیق ضمیر را باخود داشته باشد،زیرا وی قبلأ با مقامات امنیتی پاکستان ملاقاتهای را انجام داده است وهمه چیز را میداند وشما را میتواند کمک کند.»
گفتم:«به یقین که از جانب رئیس جمهور کدام ممانعتی وجود ندارد ومن نتنها به آن موافقم،بلکه همراهی وی را،با ما در این سفرضروری وحتمی میدانم.»
به دفتررفتم وصحبتهای مورد نظر را در همکاری با مسئولین آماده کردم وآنرا برای رئیس جمهور نجیب الله سپردم.وی در حالیکه اصلاحات را باقلم خود در آن وارد می نمود،پرسید که آیا بکس سفرم را آماده کرده ام؟گفتم بلی.دوباره به دفتر آمده وبعد از تایپ اصلاحاتی که نجیب الله در متن مطالب وارد نموده بود،هرلحظه منتظر دستورنجیب الله بودم که چه ساعتی،بطرف میدان هوایی برویم؛اما خبری نرسید.
روز بعد،همراه نجیب الله نماز عید سعید فطر را در مسجد ارگ بجا آوردیم وبعدأ همه یکجا در سالونی برای صرف چای آنجا رفتیم.درجریان صحبتهای پراگنده صاحب الحق رئیس اداره شورای مشورتی اسلامی ریاست جمهوری،خطاب به نجیب الله گفت:
«دوکتورصاحب فکرکرده باشی که اشتباه نکنی،افغانستان را تنها نگذاری،مردم به تو ضرورت دارد.»
نجیب الله باخنده و شوخی اورا خاموش ساخت وحرف هایش را ناشنیده گرفته،جواب نداد.ساعتی بعد همه راهی منازل خود شدیم.
من به خانه پدرم بودم؛که نجیب الله نیز برای تبریکی عیدی وهمچنان بخاطر آنکه عید اول بعد از وفات برادرم بود،نزد والدینم آمد.صحبتهای خودمانی میان مادرم ونجیب الله که وی را از سالها به این طرف بحیث پسر خود میدانست و دوست داشت صورت گرفت.درجریان صحبت مادرم برایش گفت:
«بچه ام متوجه جان و زندگیت باش!آوازه های زیاد از هرطرف شنیده میشود.»
نجیب الله گفت:« مادرجان،مطمئن باش من متوجه همه دسایس میباشم،همه چیز چنان ترتیب گردیده است که بعد از من هیچ کس نمی تواند آنرا اداره کند.»
هنگام خدا حافظی،زمانی که میخواست منزل پدرم را ترک کند،از وی درباره سفر به پاکستان پرسیدم وگفتم که من هر لحظه اماده ام.
اوگفت:«فکرمیکنم پاکستانیها از ملاقات با من صرف نظر کرده اند،سفر را برای آینده به تعویق انداخته اند.»
من تا اخیر ندانستم که چرا پاکستانیها در آن لحظات حساس وتاریخی،ازنجیب الله دعوت بعمل آورده وبعد آنرا بتعویق انداخته بودند وهم نجیب الله چرا این دعوت را پذیرفته بود؟
تنها در 6 میزان سال 1384،نصرالله بابر وزیر سابق داخله پاکستان در مصاحبه با آژانس خبری پژواک در برابر سوالی گفت:
«سوال:روابط شما با حکومت های رژیم کمونیست در افغانستان چگونه بود؟
جواب:ما به هر سطح کوشش نمودیم.برای آخرین بار نیز در سال 1992 با داکتر نجیب الله تماس گرفتیم و وی حاضر گردیده بود که جهت مذاکرات به پاکستان بیاید.»
همچنان وزارت خارجه جمهوری افغانستان به تاریخ 13/11/1370 تلگرام شماره 5505 را از سفارت افغانستان مقیم پاکستان دریافت نمود که در آن مطالب ذیل تذکر یافته بود:
« روزنامه نیوز- 2 فبروری 1992.
بتاریخ اول فبروری نطاق وزارت خارجه پاکستان اظهار داشته که رئیس جمهور افغانستان تا کنون تقاضای رسمی بخاطر مذاکرات مستقیم میان پاکستان و افغانستان ننموده وصرف از طریق اعلامیه های مطبوعاتی اظهار داشته که علاقمند است چنین کند.نطاق گفت:اسلام آباد چنین اعلامیه هایی را جدی نمی گیرد.رادیو پیکنگ اخیرأ گزارشی مبنی به ارسال نامه از طرف نجیب الله عنوانی مقامات پاکستانی بخاطر شروع مذاکرات مستقیم جهت پایان بخشیدن جنگ(13) ساله تقاضا کرده،به نشر رسانیده است.نطاق در زمینه گفته این یک حرکت جدی برای مذاکرات نمی باشد.نطاق گفت:وی«نجیب الله» نامه یی را برای آصف نواز لودرستیز توسط جگرن متقاعد اردوی پاکستان که اخیرأ از کابل بازدید نموده،فرستاده است.
نطاق گفت که نجیب الله دراسلام آباد وما در کابل سفارت داریم.اگر وی پیشنهاد جدی داشته باشد میتوان از طریق نمایندگی خویش آنرا ارسال بدارد.حتی اگر پیشنهاد جدی وجود میداشت،ما در شرایط کنونی از آن اجتناب میورزیدیم.زیرا مذاکرات بسیار جدی درسطح بین المللی درجریان است وما انتظار نتایج آنرا داریم.نطاق گفت که معتقد هستم که مذاکرات در مسئله افغانستان باید میان افغانها باشد.»
در25 حمل سال 1371 روزنامه ملی انیس بیانیه 24 حمل سال 1371 نجیب الله را که با هیأت رهبری قوای مسلح ملاقات نموده به چاپ رسانیده که درمورد پاکستان چنین گفته است:
«سیاست پاکستان در قبال کشور ما عملأ تغییر نموده…»
همچنان نجیب الله طی بیانیه خویش به مناسبت پنجمین سالگرد مصالحه ملی در مورد پاکستان چنین اظهار نمودند:«آمادگی همه جانبه داریم تا در پاسخ به موضعگیری واقعبینانه جمهوری اسلامی پاکستان،آنرا با برداشتن گامهای عملی صادقانه،سازنده،وتوأم با حسن نیت صمیمانه پاسخ بگوییم.»”
دربرگهای (907 – 910) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به”ملاقات بینن سیوان با هیأت اجرائیه حزب وطن 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371″چنین آمده است:
“به تعقیب ملاقات دو به دو،یکجا با بینن سیوان وارد اتاق ملاقات با هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن شدیم.درجلسه به جزچهارتن،یعنی از سیداکرام پیگیر که نزد جنرال دوستم رفته بود،غلام فاروق یعقوبی که قبلأ خبرخودکشی وی اعلام شده بود،نوراحمد نورسفیرافغانی در کیوبا و سلطانعلی کشتمند که قبلأ از عضویت حزب استعفاء داده بود،دیگراعضای هیأت اجرائیه همه حاضر بودند.آنهاعبارت بودند از:
سلیمان لایق،انجنیرنظرمحمد،نجم الدین کاویانی،فرید احمد مزدک،محمد رفیع،محمود بریالی،محمداسلم وطنجار،رازمحمدپکتین،عبدالقدوس غوربندی واینجانب.
هیأت اجرائیه به اتفاق آرا،سلیمان لایق را بنابرسابقهء طولانیش در رهبری حزبی برگزیدتابا بینن سیوان وارد مذاکره شود.قبل ازآغاز جلسه،یاداشتی تحریریی از جانب هیأت اجرائیه آماده شده بود تا با درنظرداشت آن با بینن سیوان صحبت و گفتگو صورت گیرد.سلیمان لایق،با درنظرداشت وبرداشت های خودش از وضعیت موجود،به بینن سیوان گفت:
«ما پلان صلح ملل متحد را پذیرفته بودیم.شما آقای سیوان و ملل متحد مطابق اعلامیهء پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از رهبری جانب افغانی تقاضا مینمودید تا قدرت را از طریق ملل متحد به یک اداره بیطرف انتقالی بسپاریم.ما در این مورد موافقت نموده بودیم.درمورد تعداد اعضای آن بحث وجود ندارد.تعداد آن مهم نیست وتازمانیکه حکومت انتقالی بوجود اید وقدرت به آنها انتقال داده شود،ما با شما و ملل متحد همکاری صادقانه خود را دوام می دهیم.»
صحبت ها میان سلیمان لایق و سیوان به شکل دیالوگ چنین ادامه یافت:
بینن سیوان:برای ایجاد شورا باید اداره ملکی موجود منحل شود،زیرا پلان صلح در موجودیت اداره موجود ملکی عملی شده نمی تواند.
سلیمان لایق:تنها اگرانتقال قدرت صرف ازطرف ارگانهای ملکی صورت گیرد،مشکل را حل کرده نمی تواند.باید راجع به ضرورت انتقال همه قدرت به شمول قدرت نظامی فکرشود.درغیرآن،قدرت دوگانه بوجود میاید.درآنصورت باید شورایی ازقوماندانان نظامی بوجود آید تا درپهلوی آن انتقال قدرت بصورت منظم وصلح آمیز صورت پذیرد.
سیوان:من با نظرشما موافق ام.آیا شما چیزی را که در مزار عملی شده در کابل هم میخواهید؟
لایق:پیش از پیش همه چیز را ما تعیین کرده نمی توانیم.استعفای نجیب را به این شکل آن هیچ کدام ما حدس زده نمی توانستیم و اصلأ در بارهء آن فکرکرده نمی توانیم.
سیوان:حزب وطن میخواهد در شورای بیطرف نماینده داشته باشد و یا اینکه بدون نماینده حزب تان،شورای بیطرف را قبول میکنید.
لایق:نمی دانم هدف از پافشاری شما از عدم اشتراک حزب وطن در پروسه صلح چیست؟زیرا این کارپیامد های خوبی را به دنبال ندارد ومشکل ما را زیادتر میسازد.
سیوان:اشتراک شما را در شورای بیطرف،مجاهدین قبول ندارند و همچنان،حزب شما در شرایط کنونی از موثریت لازم برخوردارنیست.
لایق:اگراین کار صورت پذیرد،انارشیزم بوجود میاید وهیچ نیروی دیگر وجود نداردکه جلو هرج و مرج وبینظمی را بگیرد.
سیوان:دفترمن درپاکستان یادداشت را برای من ارسال نموده که رهبران مجاهدین برای تشکیل شورای بیطرف بالای ده نفر موافقت خود را نشان داده اند.آیا شما حاضرهستید که جای خود را برای آنها بدهید؟
لایق:بلی،اگرشورای بیطرف هرچه زودتربیاید و باصلاحیت عام و تام شروع به کارنمایند ما از آنها پشتیبانی مینماییم واین کاربرای ثبات اوضاع خیلی موثراست.(همه اعضای هیأت اجرائیه در این وقت با لایق همصدا شدند)
سیوان:خوب است که شما موافقت خود را در زمینه ابراز کردید.اکنون سوال رفتن نجیب الله مطرح است.طوریکه شما میدانید موجودیت نجیب الله یک مانع بزرگ در پروسه صلح ملل متحدبود.ما در یک پروسه طولانی موفق شدیم که بالای این مانع غلبه حاصل نماییم.ما نجیب الله را بالاخره به تاریخ 18 مارچ قناعت دادیم که عدم اشتراک و کناره گیری خود را درشورای بیطرف و حکومت انتقالی اعلام نماید.لذا اکنون موجودیت فزیکی وی در کابل بازهم برای عملیه صلح مفید نیست ومخالفین شما ادعا مینمایند که اگرچه وی برسرقدرت نیست،ولی در سیاست مداخله خواهد کرد،بدین دلیل،باید از کشور خارج شود تا عملیه صلح ملل متحدموفقانه به پیش رود.
لایق:رئیس جمهورما را اغفال نمود.اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را از کشورفراردهید،حادثه بی نهایت تأسف آوراست.مخصوصأ اینکه پای ملل متحد در این حادثه دخیل بود.عملی را که نجیب الله مرتکب شد تأسف آوراست.زیرا مانند یک دزد کشور را خواست در نیم شب ترک گوید.وی قبلأ در زمینه نه با رهبری حزب و نه با رهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما در میان گذاشته بود.لذا بازهم تازمانیکه در مورد رفتن اش تصمیم اتخاذ شود،لازم میدانیم که وی دوباره به اقامتگاهش انتقال داده شود و ما مصونیت وحفاظت وی را صد در صد تضمین مینماییم وهیچ گروهی وهیچ کس نمی تواند علیه وی دست به خشونت بزند.
سیوان:شما میدانید که حالا نجیب الله ازملل متحد تقاضای پناهندگی نموده و استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری و رهبری و عضویت حزب وطن تقدیم نموده است وما نمی توانیم تقاضای وی را رد نماییم.
(درآن هنگام بینن سیوان متن یادداشت های هر دو استعفانامه نجیب الله را از دولت و حزب به سلیمان لایق سپرد.نویسنده)
سیوان:ما باید این پرابلم را حل کنیم.درغیرآن،عواقب بوجودخواهد آمدکه پیش بینی آنرا کرده نمی توانیم.شورای بیطرف ادعا خواهد کرد،درصورتیکه امنیت و مصونیت نجیب الله را ملل متحد تضمین کرده نمی تواند چطورامنیت آنها را تضمین مینماید.اگر این پرابلم حل نگردد،مانمی توانیم پرابلم های بزرگ را حل نماییم.لذا شما تصمیم بگیرید که حل کدام پرابلم برای شما مهم تر است.
لایق:لازم بود که شما و نجیب الله قبل ازانکشاف وضع موجود با ما صحبت میکردید واین حالت را بوجود نمی آوردید.اکنون مسئول وضع موجود شما هستیدنه ما.(دراین وقت چهره لایق جدی وبرآشفته گردیده بود.نویسنده)
سیوان:خروج مصئون وی به ما وعده داده شده بود.چرا نگذاشتند که کاروان ما از پسته امنیتی عبورکند؟
لایق:درهرحال،به شکل که عمل شد،میان ما در زمینه چنین موافقت وجود نداشت.ما نمی دانستیم که نجیب الله در غیاب رهبری حزب و دولت تصمیمش را طوری دیگری گرفته است.درحالیکه یک سلسله پروسیجرهای معین درتمام حالات وجود دارد که باید مراعات شود،که مراعات نگردید.
سیوان:پس درمورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟
لایق:درصورتیکه نجیب الله نمی خواهد به اقامت گاه خود برگردد میتواند نزد شما در ملل متحدباشد،تا اینکه بطور مصئون از کشوربجای دیگربرود.
سیوان:ازآنجاییکه شما مسئولیت امنیت را به عهده دارید،به من اطمینان داده میتوانید که تظاهرات دربرابر دفترما(اسکاپ)صورت نخواهد گرفت؟شما میدانید که رئیس جمهور ازما طلب کمک نموده و ما به تعهدخود در مقابل وی احترام داریم.چون رئیس جمهوراستعفا داده و یقین داشتم که به شما مشوره کرده است.امیدوارم موقف مرا درک کنید.
(بینن سیوان که از عمل غیرقانونی خود و تیم ملل متحد خوب آگاه بود،ازعکس العمل مردم دربرابر دفترملل متحد هراس داشت.نویسنده.)
لایق:اول به شما اطمینان میدهم که تظاهرات دربرابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گیرد.دوم اینکه نجیب الله در مورد استعفای خود از مقام ریاست حزب و دولت با ما هیچگونه مشوره نکرده.لذا میتواند تا زمانیکه بطور مصئون به خارج برود به دفتر شما باشد.سوم اینکه ما استعفای نجیب الله را به رسمیت نمی شناسیم و نمی توانیم آنرا قبول و یا رد نماییم.این مربوط صلاحیت شورای مرکزی حزب وطن و مجلس شورای ملی و سنا ویا لویه جرگه می باشد.
سیوان:ملل متحد متن استعفا نامه ها را نشر نخواهد کرد،اما وسایل اطلاعات جمعی بین المللی آنرا در اختیار دارند و آنها آنرا به نشر می سپارند.
لایق:ما استعفا نامه های نجیب الله را برسمیت نمی شناسیم و آنرا نشر نمیکنیم.شمااحساس مصئونیت درشهر کرده میتوانید و امنیت اطراف شهر هم خوب است.
سیوان:بیایید مذاکره خود را در همین جاختم کنیم و فردا صبح ساعت 9 بار دیگرباهم می بینیم.
لایق:طبعأ فردا می بینیم.
نوت:برای اطمینان خوانندگان محترم،ازصحت و درستی و امانت داری این صورت ملاقات یادآورمی شوم که فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان که در جلسه حاضر بود،نیز صورت ملاقات سیوان با سلیمان لایق را درکتاب«سرنوشت غم انگیز در افغانستان»به اندک تفاوت در کلمات و جمله بندی،وبا تفسیر و برداشت شخصی و سیاسی خویش تحریر نموده است.”
دربرگهای (449 – 451) جلد اول کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به«سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمد.»چنین آمده است:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمری
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گارباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گارباچف.
اندروپف رئیس ک.گ.ب،قبل ازشروع اولین دور مذاکرات ژنیو،درفبروری 1982،ازکابل بازدید بعمل آورد و با ببرک کارمل در باره ضرورت فراگیرشدن حکومت و اشتراک عناصرغیرحزبی در قدرت گفتگو نمود.زمانیکه موصوف در ماه نوامبر 1982،بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از مرگ برژنف،انتخاب گردید،برنامه وسیعی را در ارتباط به حل سیاسی موضوع افغانستان،روی دست گرفت.اوبخاطر نشان دادن تمایلش برای حل سیاسی اوضاع افغانستان،مایل بود تا به عوض ببرک کارمل،شخص دیگری رهبری کشور را بر عهده گیرد.سلیک هاریسن در مورد ملاقات خود با یعقوب خان وزیرخارجه پاکستان در صفحه 113 کتاب”پشت پرده افغانستان”مینویسد:
«به او گفتم که مقامات اتحادشوروی نسبت به جاگزینی کارمل با سلطان علی کشتمند،که نقش کمتری در حزب داشت،تمایل نشان داده اند.آیا این برای پاکستان قابل قبول است؟او پاسخ داد،کشورش خواهان توافقی است که شامل شرایط خروج باشد وبراساس آن رهبری رژیم کابل به “هرکسی به جز کارمل”سپرده شود.»فلهذا،اتحادشوروی از همان سالهای اول حضور نظامی خود درافغانستان بخاطر بیرون شدن قوای شان و توافق با طرفهای درگیر به فکرسبکدوشی ببرک کارمل و جاگزینی شخص دیگری به عوضش بودند.
جنرال عبدالقادر درکتاب”خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر”که توسط پرویزآرزو به تحریر درآمده راجع به ملاقات خود باوزیردفاع اتحادشوروی استینوف،زمانیکه معاون رئیس شورای انقلابی بعد ازشش جدی بود،درصفحه 374 چنین بیان داشته:«پیش از این هم درگفتگوی دو به دو و خصوصی،استینوف با یاد آوری این که کارمل مریض است گفت که روی من حساب می شود و نظرم را پرسید.من گفتم نه!این اولین باری بود که در مورد”مریضی کارمل”از زبان روس ها می شنیدم.فهمیدم که کارمل اعتماد اتحادشوروی را نسبت به خود از دست داده است.پروسه برکناری اش تقریبأ پنج سال دوام کرد.این را هرکس نمی فهمید.»
دوسال بعد ازبه قدرت رسیدن ببرک کارمل،بعضی کارمندان سفارت اتحادشوروی درکابل با صراحت می گفتند:«به زودی ببرک کارمل سبکدوش میشود وباید در زمینه آمادگی وجود داشته باشد.»بعدأ بنابرموضعگیری سرسختانه آمریکا و پاکستان در برابر پیشنهادات رهبران اتحادشوروی،سبکدوشی ببرک کارمل هم به تعویق می افتاد.زیرا آنها نه تنها سبکدوشی ببرک کارمل را تقاضا مینمودند،بلکه تعویض کامل رژیم را پیش شرط هرنوع سازش برای رسیدن به توافق مطرح میکردند.برژنف و اندروپف حاضربه امتیاز دادن به طرفهای ذیدخل درموضوع افغانستان ازجمله سبکدوشی ببرک کارمل شده بودند؛ولی نمی خواستند که دادن این امتیاز به قیمت از بین رفتن رژیم و خارج شدن کامل ح.د.خ.ا از صحنه قدرت در آنزمان،تمام گردد.
زمانیکه بعد ازختم وظیفه از سفارت ویتنام به کابل آمدم،یک عده یی از رهبران و کادرهای حزبی از زبان نمایندگان ادارات اتحادشوروی مقیم کابل برایم گفتند:«دراواخر سال 1984 قرار بود میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی و دارالانشای کمیته مرکزی جانشین ببرک کارمل شود،اما بنابرعلت نامعلوم این کارصورت نگرفت.»لهذا بنظرمیرسد که رهبری اتحادشوروی مخصوصأ اندروپف چه درزمان ریاست ک.گ.ب وچه درزمانی که بحیث رهبراتحادشوروی بود،ازسال 1982 به بعد،درفکر تغییردادن رهبری در افغانستان بود.ولی نبایدازنظردور داشت،که اندروپف نیز با حریفان قوی و محافظه کارو گارد سابقه دار،چون چرنینکو،اندره گرومیکووزیر خارجه،استینوف وزیردفاع،لوی درستیز و دیگرنظامیان مقتدر مواجه بود ونمی توانست در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی مستقلانه عمل نماید.
چنانچه بعد از مرگ اندروپف درفبروری 1984،چرنینکو یکی ازجمله آیدیولوگ سرسخت حزب کمونیست اتحادشوروی بحیث رهبرآنکشورانتخاب شد.در آنزمان نه تنها موضوع سبکدوشی ببرک کارمل و سازش رهبری اتحادشوروی با پاکستان و آمریکا مطرح نبود؛بلکه با استراتیژی جدید عملیاتهای بزرگی از طرف قوای اتحادشوروی و افغانی علیه مجاهدین براه انداخته شد و مجاهدین را در جبهات جنگ تحت فشار بیسابقه یی قراردادند و تلفات زیادی را برآنها واردنمودند.بعد ازآن،این مفکوره درمیان حامیان مجاهدین از جمله پاکستان بوجود آمد که تا زمانیکه قوای اتحادشوروی در افغانستان باشد،مجاهدین نمیتوانند به پیروزیهای بزرگ نظامی نایل آیند.بنابرآن،پاکستان در پهلوی ادامه جنگ توسط مجاهدین تحت الحمایه خود و مداخلات علیه ج.د.ا،نقش خودرا بالای مذاکرات غیر مستقیم ژنیو که ازطریق نماینده سرمنشی ملل متحدبین ج.د.ا وپاکستان جریان داشت،فعالترساخت،تابتواندام
درماه مارچ 1985 چرنینکووفات نمود و میخائیل گارباچف رهبراتحادشوروی انتخاب گردید.”
دربرگهای (912 و 913) جلد دوم کتاب((ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان))،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،در رابطه به «تنش های بی سروصدا میان اعضای هیأت اجرائیه حزب وطن،پس از پناهنده شدن نجیب الله:»چنین آمده است:
“بعدازپناه بردن نجیب الله به دفتر ملل متحد و ختم دور اول مذاکرات و ملاقات با بینن سیوان،همه اعضای هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن به مقر آن شورا با هم جمع شدند.هیچ یک حال و هوای خوشی نداشت.همگی آشفته،غمگین و مضطرب بودند.بعضی ها به فکرنجات حزب و کشور و جلوگیری از خونریزی مردم بدست مجاهدین بودند وبعضی ها مأیوس ونا امید از آینده نامعلوم.ولی ناچار،همه باهم یکجا بودند.هیچ کس حرف دلش را با دیگری شریک نمی ساخت وبردیگر اعتماد نداشت.درواقع یک نوع آرامش قبل ازطوفان در فضای شان حاکم بود.
محمودبریالی مطمئن و استوار بنظر میخورد وسعی میکرد تا همه را دلداری و اطمینان ازآینده بدهد.دلیلش آن بود که اکثریت رهبران،کادرها وصفوف ملکی و نظامی پرچمیها وفادار و هواخواه ببرک کارمل بودند و ازاین لحاظ به اقتدار و توانمندی شان اطمینان داشتند.
همه،تافرارسیدن شب مصروف بحث های داغ و پرجنجال با یکدیگربودند.درجریان این نشست و صحبتها،محمد اسلم وطنجار وزیردفاع،دست مرا گرفت ویکجا به دهلیز رفتیم.وی سه مطلب ذیل را آنشب با من در میان گذاشت.
اول:«رفیق وکیل،ما نمیدانیم که حالا امنیت مارا کی میگیرد.ما را قوتهای ازبک درمحاصره خود گرفته و ما گروگان آنها هستیم.من خود را درخطر احساس میکنم.نمیدانم چه خواهد شد؟»
دوم:«رفیق وکیل،همه خلقیها بشمول رهبران،کادرها و صفوف شان درکابل و پاکستان،اعضای بیروی سیاسی ورهبران زندانی شان به حزب اسلامی حکمتیار پیوسته اند.»درحالیکه دستش را روی شانه ام قرار داده بود وفشارمیداد،پیهم میگفت:«فهمیدی یانه،کارخلاص است تصمیمت را بگیر!»
سوم:«رفیق وکیل،چند روز بعد باید تانک 815 که در7 ثور سوار به آن به ارگ حمله نمودم واکنون در مقابل ارگ قرار دارد،باید قبل از آمدن مجاهدین و انتقال قدرت،ازجایش پائین آورده شود وحاکمیت ح.د.خ.ا خاتمه یابد.این یک حرکت سمبولیک خواهد بود.زیرا همان روزکه انقلاب به پیروزی رسید باید به همان روز به آن پایان داده شود.»
فردای آنشب،خبرشدم که محمد اسلم وطنجار درهمان شب با محمود بریالی نزد ببرک کارمل رفته وبه او گفته بود که فقط او میتواند بحیث رهبر واقعی،حزب را از فروپاشیده شدن نجات بدهد.همچنان گفته بود که پس از این،فرمانبردار دساتیر وی خواهد بود.
درارتباط تانک 815 باید گفت که در 7 ثور 1357،وطنجار سوار برهمین تانک درپیشاپیش قطارتانک های قوای 15 زرهدار،قرار داشت.بعداز 7ثور1357،بنابرفیصله رهبران آن دوران،تانک مذکور در جایگاه مخصوصی در مقابل ارگ،به نمایش گذاشته شده بود تا بالاخره،بنا به دستور محمد اسلم وطنجار،درشام 4 ثور 1371،قبل از آمدن مجاهدین به کابل،پائین آورده شد وبجایش گلدانهای کوچک گل را گذاشتند.این تصمیم را وطنجار به تنهایی گرفته بود و هیچ یک از رهبران حزب و دولت ازآن آگاهی نداشتند و ندارند.اینکه وطنجار در این مورد با نجیب الله قبل از رفتنش به دفترملل متحد،مشوره نموده بود،برایم معلوم نگردید.اماهمه میدانند،زمانیکه مجاهدین به پایتخت داخل شدند سرنوشت تانک 815 نیزمانند سایرتجهیزات نظامی دولت ج.ا بدست تنظیمهای مجاهدین افتاد و اثری هم از آن باقی نمانده است.زیرا بعد از14 سال ارامش،این تانک هم مانند سایرسلاح ها و تجهیزات قوای مسلح ابتداء درجنگهای تنظیمی پایتخت علیه یکدیگر بیرحمانه استعمال گردید وبعدأ آنها را پارچه پارچه نموده به پاکستان انتقال دادند و فروختند.
به هرحال،مجاهدین در اولین فرصت ورود شان به پایتخت،دست نیافتند تا به عنوان پیروزی نظامی بالای جمهوری دموکراتیک افغانستان و قوای مسلح قهرمانش،تانک 815 را ازجایگاه بلندش پائین بیاورند.درواقع،بنابه گفته وطنجار،پائین آوردن آن تانک ازجایگاه بلندش،توسط خود منسوبین اردوی قهرمان جمهوری دموکراتیک افغانستان یک حرکت سمبولیک بود.”
دربرگهای(894 الی 897) جلد دوم کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(اطلاع یافتم که نجیب الله میخواست کشور را ترک کند،آنگاه از خواب غفلت بیدارشدم)چنین آمده است:
“بمجردرسیدن به منزلم،بنابرخستگی بیش ازحد،به بستررفتم وخوابیم.ساعت 3صبح بود که زنگ دروازه اپارتمان ما به صدا در آمد.همسرم بیدارکرد و با ناراحتی گفت:
«کسی زنگ دروازه را به صدا درآورد.»
فورأعقب در رفته قبل ازاینکه دروازه را بازکنم صدا زدم که چه خبراست.سربازکه موظف امنیت بلاک ما بود گفت:
«ازمنزل پدرتان برای ما اطلاع دادند تاگوشی تیلفون تانرا بگیرد،زیرا فریدمزدک میخواهد با شما صحبت کند.»
اپارتمان والدین وخواهرم ثریا پرلیکا درسمت غربی همین بلاک،قرارداشت.همین که گوشی را گرفتم،فرید مزدک گفت:
«مثل اینکه زنگ تیلفون را نمی شنوی رفیق وکیل،نجیب الله میخواست به همراه بینن سیوان از وطن خارج شود؛اما پسته های نظامی ازرفتن وی ممانعت کردند وفعلأ وی دردفترملل متحد نزد بینن سیوان است.»
ازخواب غفلت بیدارشدم ومات و مبهوت گردیدم.اصلأبرایم غیرقابل باوربود که نجیب الله چنین قصدی داشته است.صحبتهای چندساعت قبل ما در دفترکارش،سخنانش،اعتماد دادنش به من،رفاقت های ما،گذشته مشترک مبارزه و فعالیتهای ما،همه در یک چشم به هم زدن ازپیش چشمانم همانند فیلمی گذشتند.
درآن لحظه،واقعأدلیل این حرکت نجیب الله را ندانستم.ازخود پرسیدم که چرا نجیب الله اینکار را کرد؟زیرا این عمل وی،خلاف کرکتراستوار وشجاعت او بود.وی در برابر مردم،دولت وحزب تعهداتی داشت که باید به سرمیرسانید.درشرایط بدتراز امروز،با سردادن شعارهای “سرمی دهیم،اما سنگر نمی دهیم”و”وطن یا کفن”دیگران را تشجیع میکرد.حالا چرا احساس ضعف کرد.وی میتوانست با عده یی ازمسئوولین حزبی ودولتی مورد اعتمادش،مشوره نموده وآنها را درجریان میگذاشت تا همه،مانند گذشته در برابر حوادث،ایستادگی مینمودیم ولو به قیمت جان های ما تمام میشد.
به هرحال،برمیگردیم به تیلفون فرید مزدک که مرا ازخواب غفلت بیدار نمود.ازفریدمزدک پرسیدم که ما چه کنیم؟
وی گفت:
«ساعت 8صبح،بایدهمه ما به مقرشورای مرکزی حزب جمع شویم.»
پس ازصحبت با مزدک،هرچندتلاش کردم تابایعقوبی وزیر امنیت به تماس شوم،نشد.بالاخره به وطنجاروزیردفاع زنگ زدم که اوگوشی را گرفت وگفت:
«چیزی که باید واقع نمی شد واقع شد.بهرحال،ساعت هشت در مقرشورای مرکزی حزب باهم می بینیم.»
معلوم شد که وی هم قبلأ ازحادثه اطلاع داشت.به محمودبریالی تیلفون کردم.بعداززنگ های مکرربالاخره جمیله ناهید همسرش گوشی تیلفون را گرفت.بعدازمعذرت خواستن ازتیلفون ناوقت شب،گفتم،بریالی جان مثل اینکه خواب است؟
گفت:بلی.
گفتم،اگرزحمت نمی شود بیدارش کنید.بعدازچندلحظه بریالی گوشی را گرفت وگفت:
«رفیق وکیل،دراین ناوقت شب چه میگویی؟»
ازحادثه برایش گفتم.وی گفت:
«رفیق وکیل،خواب ات را خراب نکن.من وتو چیزی کرده نمی توانیم،نظامیان خودشان کارشان را خوب میدانند.»
ازاین جمله بریالی که(نظامیهاخودشان کارخود را خوب میدانند)چیزی نفهمیدم،همانطوریکه ازگفتارنجیب الله در هنگام خدا حافظی چند ساعت قبل که برایم گفته بود(دست های کاکا جان و خاله ام را ازطرف من ببوس)چیزی نفهمیده بودم.
بازهم به اصطلاح زمین قرارم نمی داد،لباسهایم را پوشیدم وپیش از رفتن به مقرشورای مرکزی حزب وطن،به سوی خانه یعقوبی رفتم.یعقوبی یک ماه قبل،خانم وفرزندانش را به مسکوفرستاده بود.محافظین امنیتی که پائین آپارتمانش بودند،گفتند،وزیرصاحب به دفتررفته.
پس ازآن،به خانه فریدمزدک که برسرراهم بود،رفتم تا ازجریان حوادث بیشترباخبرشوم.وی را نیز،سراسیمه وحیران یافتم ونمی دانست که عواقب این کار به کجا خواهدکشید.درهمین فرصت تیلفون هایی برایش می آمد ودر اتاق دیگر مشغول صحبت میشد.بالاخره،آمدوگوشی تیلفون را بمن داد وگفت:«رفیق عظیمی میخواهد با خودت صحبت کند.»
گفتم،عظیمی چه میداند که من اینجا آمده ام.
مزدک گفت:«من برایش گفتم.»
عظیمی بعد از احوال پرسی گفت:
«رفیق وکیل،می خواهم یک بار خودت را ببینم.»
گفتم:«یکی دوساعت بعد همه به مقرشورای مرکزی حزب میرویم.بعد از ملاقات باهیأت اجرائیه خواهیم دید.»
زمانیکه صحبتهای تیلفونی تمام شدند،مزدک گفت:
«بینن سیوان یک اعلامیه یی را غرض نشربه نبی عظیمی داده واز وی تقاضانموده که یک شورای نظامی 9 نفری که عظیمی در رأس آن قرار داشته باشد،قدرت را به دست گیرد.»
این حرف مرا به عمق مطلب رسانید وحالا فهمیدم که همه این حوادث توطئه آمیزازجانب بینن سیوان و حسین پوتسالی وفلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی بینن سیوان برای فریب دادن نجیب الله،درغیاب رهبری حزب ودولت ترتیب شده بود وچیزی را که نمی خواستیم بالای دولت وحزب،تحمیل نموده اند وهدف آنها فروپاشی دولت وحزب میباشد.طوریکه بعدأمعلوم شد،بینن سیوان،حسین پوتسالی وفلیپ کاروین پیش از روزهای 14 و15 اپریل ویادرجریان همین روزها با نجیب الله،توخی ونبی عظیمی،درغیاب اعضای رهبری حزب ودولت،ملاقات هایی برای تشکیل یک شورای نظامی داشته اند تا قدرت را بدست گیرد.
سترجنرال محمد نبی عظیمی معاون وزیردفاع،قوماندان گارنیزیون کابل وعضوکمیته مرکزی ح.د.خ.ا(حزب وطن)راجع به ملاقاتش با حسین پوتسالی در مورد شورای نظامی،درصفحه 549 کتاب”اردو وسیاست در سه دهه اخیرافغانستان” چنین می نویسد:
«حسین گفت اگرقدرت را الی تطبیق پلان ملل متحد نظامیان مثلأشما بدست بگیرید،عقیده شما چیست؟،»
من به اوگفتم:«درصورتیکه رئیس جمهورموجودباشد به این امرچه ضرورتی خواهد بود.اونمی توانست ویا نمی خواست بیشتر از آن افشاءگری کند.»
نبی عظیمی به ادامه راجع به گفتارحسین مینویسد:
«امیدوارم که با موجودیت شما همه چیزبخوبی حل گردد.عصرباردیگرآمد وگفت سیوان از میدان هوایی راسأ نزدخودت میاید.ولی مقدمتأبرایت می گویم که تصمیم گرفته شده است تا یک شورای نظامی که در رأس آن شما باشید،برای سه الی چهار روز بوجود آید وقدرت را بعداز استعفی رئیس جمهور بدست گرفته وتا آمدن پانزده نفرافغانهای مقیم درغرب،شورای نظامی کشوررا اداره کند وبعدأ قدرت را به آنهابسپارد.درباره ترکیب اعضای شورای نظامی ازمن نظرخواست.»
جنرال محمد نبی عظیمی بازهم در صفحه های 550 و551 همین کتاب در مورد ملاقاتش با نجیب الله رئیس جمهورولیست پیشنهادی شورای نظامی چنین می نویسد:
«27 حمل:دوکتورنجیب الله ساعت 8 صبح مرا به نزدخود خواست وگفت دیروزحسین را ملاقات کردی؟گفتم بلی وآنچه بین ما رخ داده بود برای او بازگوکردم.گفت تشکر،امروزبینن سیوان به کابل میایدوبا خودت ملاقات می کند.قرار است الی تطبیق شدن پلان ملل متحد،قدرت دولتی به یک شورای نظامی تسلیم داده شود تا خلای قدرت بوجود نیاید ودر فاصله دو الی سه روز باید شورای نظامی،امنیت کابل را حفظ کنند وبعدأ قدرت را به دولت تحت سرپرستی ملل متحدبسپارد.خودت را بحیث رئیس شورای نظامی درنظرگرفته اند.اعضای شورای نظامی را با خودت مشوره می کنم:
سترجنرال نبی عظیمی،بحیث رئیس شورای نظامی.
سترجنرال محمدآصف دلاور لوی درستیز،بحیث معاون شورای نظامی.
دگرجنرال عبدالفتاح،قوماندان عمومی قوای هوایی بحیث عضو شورای نظامی.
دگرجنرال عبدالعظیم زرمتی،معاون وزیرداخله وقوماندان عمومی دفاع از انقلاب بحیث عضو.
دگرجنرال سعیداعظم،معاون وزیرامنیت دولتی وقوماندان عمومی گاردملی به حیث عضو.
تورن جنرال غلام فاروق،قوماندان عمومی قوای سرحدی به حیث عضو.
تورن جنرال ولی،قوماندان سارندوی شهرکابل به حیث عضو.
وازجمله مخالفین:
دگرجنرال عبدالرشیددوستم،رهبرعمومی جنبش شمال به حیث عضو.
تورن جنرال حسام الدین،معاون فرقه 80 به حیث عضو.
بریدجنرال مومن،قوماندان فرقه 70 به حیث عضو.
برعلاوه ازهرتنظیم مقیم درپاکستان و ایران یک یک نفزنماینده های باصلاحیت نظامی شان عضوشورای نظامی خواهدبود.»
خواننده گان محترم متوجه می گردند که نه نجیب الله نه بینن سیوان،نه حسین پوتسالی ونه فلیپ کاروین آمریکایی مشاورسیاسی سیوان،هیچ کدام شان این مطالب بااهمیت وسرنوشت سازرا،قبل ازحرکت نجیب الله جانب میدان هوایی وحادثه نافرجام شب 27 حمل 1371،بارهبری حزب و دولت درمیان نگذاشته بودند.بنابرآن،درنتیجه توطئه ها،تصامیم واقدامات پشت پرده آنها وزیرپوشش به اصطلاح پلان پنج فقره یی صلح ملل متحد،خلای قدرت،ویرانی پر ازمصیبت درکشورما بوجودآمد.”
قصه عبدالوکیل از زبان خودش…
…عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین نوشته است که در مذاکرات ژنیو، جانب پاکستان تلاش میکرد تا در متن سند، جملهای بیاید که براساس آن افغانستان و پاکستان از مداخله در امور داخلی همدیگر منع شوند و از خط مرزی دو کشور بهعنوان «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» یاد شود. برخلاف روایت باور عموم، دکتر نجیب موضع نرم و منعطف در این مورد داشت.
وکیل روایت کرده است که او در ژنیو قاطعانه با سرحد بینالمللی خواندن خط دیورند مخالفت کرد و به نمایندهی سازمان ملل متحد و از طریق او به دیپلوماتهای پاکستانی وامریکایی گفت که سندی را امضا نمیکند که در آن از خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی یاد شود. به نوشتهی آقای عبدالوکیل، دکتر نجیب با او تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشنهاد شوروی این است که به جای «سرحد بینالمللی شناخته شده، خط سرحدی افغانستان و پاکستان» بیاید و بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان هم آن را پذیرفته است. دکتر نجیب به عبدالوکیل دستور میدهد که پس از اعمال این تغییر در سند، آن را امضا کند. رویداد جالب این است که عبدالوکیل به اندازهی دکتر نجیب در موضع دیورند منعطف نبود. به روایت کتاب خاطرات وزیر خارجه پیشین، عبدالوکیل به نجیب میگوید که بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان صلاحیت ندارد که فیصلههای قبلیاش را کنار بگذارد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» و «خط سرحدی افغانستان و پاکستان» فرق چندانی نداشت و هر دو اعتراف به رسمیت دیورند را دلالت میکرد، از امضای سند توافقات ژنیو امتناع کرد.
وزیرخارجهی پیشین نوشته است که این امر سبب شد مذاکرات به بنبست بخورد و حتا یک بار بحث جایگزینشدن عبدالوکیل با کشتمند نخستوزیر وقت در مذاکرات ژنیو، مطرح شد، اما در همان دقایق آخر، یک پیشنهاد جدید آمد که براساس آن به جای «سرحدات شناختهشدهی بینالمللی» عبارت «سرحدات یک دیگر» جابه جا میشد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که اصلاحیهی اخیر صراحت دو مورد قبلی را نداشت و به روشنی به رسمیتشناختن مرز دیورند را دلایت نمیکرد، از سوی او پذیرفته شد.
عبدالوکیل خان در کتاب خاطراتش تلاش کرده است که تا بهگفتهی برخی از همحزبیهایش نیز پاسخ بدهد. برخی از هواداران پروپاقرص دکتر نجیب، عبدالوکیل را متهم میکنند که با احمدشاه مسعود تماسهای محرمانه داشت و بعد به او کمک کرد تا نیروهایش وارد کابل شوند. عبدالوکیل خان این انتباه را رد کرده است. او نوشته است که تماس او با احمدشاه مسعود براساس دستور دکتر نجیب و بعد فیصلهی هیات اجرایی حزب وطن صورت گرفت و به هیچوجه او به مسعود تمایل شخصی یا قومی نداشت.
عبدالوکیلخان نامهنگاریهای دکتر نجیب به احمدشاه مسعود را افشا کرده است. در کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، متن نامهای از دکتر نجیب به احمدشاه مسعود و جواب مسعود به این نامه، به چاپ رسیده است. وزیر خارجهی پیشین نوشته است که احمدشاه مسعود در ۲۲ ثور سال ۱۳۷۱ خواست به او پول بدهد، اما عبدالوکیل نپذیرفت.
عبدالوکیلخان در کتابش، «آجندای برابریطلبی قومی» جنرال مومن، سیدمنصور نادری و جنرال دوستم را نکوهش کرده است. عبدالوکیل نوشته است که دکترنجیب آن طوری که مخالفان درونحزبیاش ادعا میکردند، یک تبارگرا نبود. عبدالوکیل اختلافنظرهایش با ببرک کارمل را نیز در کتابش شرح داده و نوشته است که مخالف برگشت کارمل به کابل در سال ۱۳۷۰ بود.
عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین، روایت جالبی از مذاکرات محرمانهی حکومت دکتر نجیب با صبغتالله مجددی، پیرگیلانی و تنظیم حکمتیار نیز به دست داده است. وکیل نوشته است که صبغتالله مجددی در دیداری که با او در ژنیو داشت، خواستار تحویلدهی قدرت از سوی نجیب به خودش شده بود. عبدالوکیل نوشته است که در آن زمان، رهبر هر تنظیم میخواست خودش زمامدار افغانستان باشد. عبدالوکیل داستان مذاکرات «خاد» آن زمان با «آی.اس.آی» پاکستان را نیز در کتابش آورده است. این مذاکرات را دکتر ضمیر یکی از مقامهای استخبارات حکومت دکتر نجیب پیش میبرد. وکیل همچنان نوشته است که در سال ۱۳۷۰، باری نواز شریف از دکتر نجیب دعوت کرد تا از اسلامآباد دیدن کند. بهنوشتهی وزیر خارجه اسبق، این دعوت با استقبال نجیب مواجه شد، اما نوازشریف پس از ۲۴ ساعت این دعوت را لغو کرد.
عبدالوکیل به بینن سیوان و هم به معاونان ترکی و امریکاییاش به شدت بدگمان بود. اما به روایت وزیر خارجه پیشین که دکتر نجیب حضور یک امریکایی را در تیم سیوان به معنای حمایت امریکا از طرح صلح سازمان ملل متحد میدانست. به نوشته ی وکیل خوشبینی دکتر نجیب در این مورد بیمورد بود. عبدالوکیل نوشته است که سیوان یک شخص مفسد بود، با استفاده از امکانات سازمان ملل متحد، قاچاق میکرد و از سوی کشورهای مخالف حاکمیت حزب وطن، ماموریت داشت تا این حاکمیت را ساقط کند. وکیل هیچ سندی در این مورد ارایه نکرده و صرف انتباه خود را توضیح داده است.
عبدالوکیل خان خاطراتی از حامد کرزی و اشرف غنی رییسجمهور اسبق و بر حال افغانسان نیز روایت کرده است. حامد کرزی در سال ۱۳۷۱ دستیار آقای مجددی بود و در تمام جلسات، در نقش منشی و مترجم او بود. در مراسم انتقال قدرت از حزب وطن به آقای مجددی هم، آقای کرزی در کنار عبدالوکیل نشسته بود. عبدالوکیل نوشته است که در سال ۱۳۷۰، حداقل دوبار محمداشرف غنی هم از امریکا به کابل آمده با دکتر نجیب دیدار کرد. به نوشتهی وکیل، نجیب میخواست از طریق محمداشرف غنی به مقامهای امریکایی پیام دوستی بفرستد، اما این تلاشها نتیجه نداد و امریکاییها تا آخر به نجیب بیاعتماد بودند. با خواندن کتاب عبدالوکیل، خواننده درک میکند که با خروج قوای شوروی، حکومت حزب دموکراتیک خلق دچار بحران ایدیولوژیک و اختلافهای درونی شده بود و این اختلافها در سال ۱۳۷۰ به اوج رسیده بود.
وکیل نوشته است که نجیب با حمایت از کودتای ناکام ماه آگست، مخالفان گرباچف در مسکو، روابط حکومتش با روسیهی زمان «یلتسن» را خراب کرد و زمینهی فروپاشی نظام فراهم شد. عبدالوکیل اما به روابط ایران و حکومت دکتر نجیب اشاره ای نکرده است. اسناد وزارت خارجه افغانستان نشان میدهد که در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، روابط ایران و حکومت نجیب بسیار گرم بود و ایرانیها نمیخواستند که نجیب سقوط کند، اما عبدالوکیل چیزی در این مورد ننوشته است.
ــــــــــــــــــــــــــ
متن کامل منتشر شده در هشت صبح
قصه عبدالوکیل از زبان خودش
چهارشنبه ۳۱ سنبله ۱۳۹۵ – فردوس
عبدالوکیل وزیر خارجهی حکومت دکتر نجیب به تازگی کتاب خاطراتش را در بیشتر از هزار صفحه و دو جلد نسبتا قطور، منتشر کرده است. نشر کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، حادثهی مبارک و میمون است. خاطرهنویسی در بسیاری از کشورهای جهان، معمول است. یکی از کارهای زمامداران و وزیران بازنشسته، نوشتن کتاب خاطرات است. خاطرهنویسیهای مقامهای تصمیمگیر دولتها، در آینده منبع معتبر تاریخنویسی خواهد بود و رابطهی نسلها را با همدیگر تامین خواهد کرد و حافظهی تاریخی جامعه را زنده نگه خواهد داشت. شکستها و پیروزیهای گذشته، اگر به احساس و آگاهی جامعهای منتقل نشود، آن جامعه ناگزیر است که تاریخ را تکرار کند. وضع ما امروز کموبیش همینطور است.
در کشور ما بهدلیل بیسوادی عام و گسترده و فرهنگ شفاهی، سیاستمداران ما کمتر به قلم و نوشتن توجه دارند. بههمین دلیل است که بخش بزرگی از تاریخ نزدیک و دور این سرزمین ضایع شده است. بیشتر زمامداران سه دههی ما، در مورد دوران زمامداریشان چیزی ننوشتهاند. این امر سبب شده که ما منبعی برای شناخت نحوه زمامداری، افکار و تصمیمگیریهای آنان نداشته باشیم و به منابع بیرونی مراجعه کنیم. بهعنوان مثال ظاهرشاه ۴۰ سال در این سرزمین حکومت کرد و پس از آن حدود بیست و پنچ سال را در ایتالیا زیست. ایشان در سالهای اقامت در ایتالیا که زندگی آرامی هم داشت، دستی به قلم نبرد و خاطرات خودش را ننوشت. با آن که در کنار ایشان اشخاص و افراد مدعی آگاهی کم نبودند، اما هیچکدام آنان به ایشان مشورت ندادند تا خاطرات خودش را بنویسد. حالا نسل من برای این که بدانیم ظاهرشاه مثلا در بارهی مذاکرات رودخانهی آب هلمند با ایران چگونه تصمیم میگرفت، باید به کتاب خاطرات اسدالله علم، مراجعه کند.
از میان زمامداران حزب دموکراتیک خلق هم کسی کتاب خاطراتش را ننوشت. ببرک کارمل پس از برکناری از قدرت در سال ۱۳۶۵ تا روز مرگش در سال ۱۳۷۵، ده سال آزگار فرصت داشت، تا خاطراتش را مینوشت. اما این کار را نکرد. دکتر نجیب هم که از بهار سال ۱۳۷۱ تا روز قتلش به وسیلهی طالبان در سال ۱۳۷۵، چهار سال کامل فرصت داشت که در دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد کتاب خاطرات خودش را بنویسد. اما به نظر میرسد که چیزی ننوشته است. اگر مینوشت، حتما اعضای خانوادهاش یا سازمان ملل متحد آن را منتشر میکردند.
برهانالدین ربانی هم کتاب خاطرات ندارد. نزدیکانش میگویند که یک سری از یادداشتهای پراکنده از ۱۵ سال اخیر از او بهجا مانده است که تا حال تدوین نشده است. اما هیچ یادداشتی از او در بارهی دوران ریاستجمهوریاش در دست نیست. این وضعیت سبب شده است که بخشی از تاریخ معاصر کشور از بین برود.
در چنین وضعیتی، نشر کتاب خاطرات وزیر خارجه حکومت پیشین، سزاوار ستایش است. حالا ما میتوانیم آقای عبدالوکیل را از زبان خودش بشناسیم. دیگر برای شناخت او و تصمیمگیریهایش صرف به کتاب «دیکوکوردویز» یا خاطرات جنرالها و دیپلوماتهای شوروی، متکی نخواهیم بود، او با نوشتن خاطراتش قصهاش را به زبان خودش روایت کرده است.
کتاب خاطرات عبدالوکیل وزیرخارجهی پیشین کشور، زیر عنوان «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دمکراتیک افغانستان» منتشر شده است. در این کتاب، پشتصحنهی بسیاری از رویدادهای زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، از زبان وزیر خارجهی پیشین روایت شده است. کتاب روایت دست اول از مذاکرات سال ۱۹۸۸ ژنیو، به دست میدهد. این مذاکرات زمینهی خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی سابق را از افغانستان فراهم کرد. در این مذاکرات عبدالوکیل از حکومت دکتر نجیب نمایندگی میکرد. پیش از نشر کتاب خاطرات آقای عبدالوکیل، تنها کتابی که روایت دست اول از مذاکرات ژنیو به دست میداد، کتاب خاطرات مشترک «سلیک هریسن» و «دیکوکوردویز» بود. «دیکوکوردویز» نمایندهی منشی عمومی سازمان ملل متحد در مذاکرات ۱۹۸۸ ژنیو بود و به وساطت او شرکتکنندگان، سندی را امضا کردند که زمینهی خروج نیروهای شوروی از افغانستان را فراهم کرد.
روشن است که نمایندهی ویژهی سازمان ملل متحد از پایگاه دیپلوماتیک و بیطرفانهی خودش داستان مذاکرات ژنیو را روایت کرده است و به همین دلیل نمیتواند تصویر کامل از آن مذاکرات ارایه کند. کتاب خاطرات عبدالوکیل وزیر خارجه سابق، اما این خلا را پر میکند. عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین نوشته است که در مذاکرات ژنیو، جانب پاکستان تلاش میکرد تا در متن سند، جملهای بیاید که براساس آن افغانستان و پاکستان از مداخله در امور داخلی همدیگر منع شوند و از خط مرزی دو کشور بهعنوان «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» یاد شود. برخلاف روایت باور عموم، دکتر نجیب موضع نرم و منعطف در این مورد داشت.
وکیل روایت کرده است که او در ژنیو قاطعانه با سرحد بینالمللی خواندن خط دیورند مخالفت کرد و به نمایندهی سازمان ملل متحد و از طریق او به دیپلوماتهای پاکستانی وامریکایی گفت که سندی را امضا نمیکند که در آن از خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی یاد شود. به نوشتهی آقای عبدالوکیل، دکتر نجیب با او تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشنهاد شوروی این است که به جای «سرحد بینالمللی شناخته شده، خط سرحدی افغانستان و پاکستان» بیاید و بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان هم آن را پذیرفته است. دکتر نجیب به عبدالوکیل دستور میدهد که پس از اعمال این تغییر در سند، آن را امضا کند. رویداد جالب این است که عبدالوکیل به اندازهی دکتر نجیب در موضع دیورند منعطف نبود. به روایت کتاب خاطرات وزیر خارجه پیشین، عبدالوکیل به نجیب میگوید که بیروی اجرایی حزب دمکراتیک خلق افغانستان صلاحیت ندارد که فیصلههای قبلیاش را کنار بگذارد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که «سرحد شناختهشدهی بینالمللی» و «خط سرحدی افغانستان و پاکستان» فرق چندانی نداشت و هر دو اعتراف به رسمیت دیورند را دلالت میکرد، از امضای سند توافقات ژنیو امتناع کرد.
وزیرخارجهی پیشین نوشته است که این امر سبب شد مذاکرات به بنبست بخورد و حتا یک بار بحث جایگزینشدن عبدالوکیل با کشتمند نخستوزیر وقت در مذاکرات ژنیو، مطرح شد، اما در همان دقایق آخر، یک پیشنهاد جدید آمد که براساس آن به جای «سرحدات شناختهشدهی بینالمللی» عبارت «سرحدات یک دیگر» جابه جا میشد. به نوشتهی عبدالوکیل، از آنجایی که اصلاحیهی اخیر صراحت دو مورد قبلی را نداشت و به روشنی به رسمیتشناختن مرز دیورند را دلایت نمیکرد، از سوی او پذیرفته شد.
عبدالوکیل خان در کتاب خاطراتش تلاش کرده است که تا بهگفتهی برخی از همحزبیهایش نیز پاسخ بدهد. برخی از هواداران پروپاقرص دکتر نجیب، عبدالوکیل را متهم میکنند که با احمدشاه مسعود تماسهای محرمانه داشت و بعد به او کمک کرد تا نیروهایش وارد کابل شوند. عبدالوکیل خان این انتباه را رد کرده است. او نوشته است که تماس او با احمدشاه مسعود براساس دستور دکتر نجیب و بعد فیصلهی هیات اجرایی حزب وطن صورت گرفت و به هیچوجه او به مسعود تمایل شخصی یا قومی نداشت.
عبدالوکیلخان نامهنگاریهای دکتر نجیب به احمدشاه مسعود را افشا کرده است. در کتاب خاطرات وزیر خارجهی پیشین، متن نامهای از دکتر نجیب به احمدشاه مسعود و جواب مسعود به این نامه، به چاپ رسیده است. وزیر خارجهی پیشین نوشته است که احمدشاه مسعود در ۲۲ ثور سال ۱۳۷۱ خواست به او پول بدهد، اما عبدالوکیل نپذیرفت.
عبدالوکیلخان در کتابش، «آجندای برابریطلبی قومی» جنرال مومن، سیدمنصور نادری و جنرال دوستم را نکوهش کرده است. عبدالوکیل نوشته است که دکترنجیب آن طوری که مخالفان درونحزبیاش ادعا میکردند، یک تبارگرا نبود. عبدالوکیل اختلافنظرهایش با ببرک کارمل را نیز در کتابش شرح داده و نوشته است که مخالف برگشت کارمل به کابل در سال ۱۳۷۰ بود.
عبدالوکیل وزیر خارجهی پیشین، روایت جالبی از مذاکرات محرمانهی حکومت دکتر نجیب با صبغتالله مجددی، پیرگیلانی و تنظیم حکمتیار نیز به دست داده است. وکیل نوشته است که صبغتالله مجددی در دیداری که با او در ژنیو داشت، خواستار تحویلدهی قدرت از سوی نجیب به خودش شده بود. عبدالوکیل نوشته است که در آن زمان، رهبر هر تنظیم میخواست خودش زمامدار افغانستان باشد. عبدالوکیل داستان مذاکرات «خاد» آن زمان با «آی.اس.آی» پاکستان را نیز در کتابش آورده است. این مذاکرات را دکتر ضمیر یکی از مقامهای استخبارات حکومت دکتر نجیب پیش میبرد. وکیل همچنان نوشته است که در سال ۱۳۷۰، باری نواز شریف از دکتر نجیب دعوت کرد تا از اسلامآباد دیدن کند. بهنوشتهی وزیر خارجه اسبق، این دعوت با استقبال نجیب مواجه شد، اما نوازشریف پس از ۲۴ ساعت این دعوت را لغو کرد.
عبدالوکیل به بینن سیوان و هم به معاونان ترکی و امریکاییاش به شدت بدگمان بود. اما به روایت وزیر خارجه پیشین که دکتر نجیب حضور یک امریکایی را در تیم سیوان به معنای حمایت امریکا از طرح صلح سازمان ملل متحد میدانست. به نوشته ی وکیل خوشبینی دکتر نجیب در این مورد بیمورد بود. عبدالوکیل نوشته است که سیوان یک شخص مفسد بود، با استفاده از امکانات سازمان ملل متحد، قاچاق میکرد و از سوی کشورهای مخالف حاکمیت حزب وطن، ماموریت داشت تا این حاکمیت را ساقط کند. وکیل هیچ سندی در این مورد ارایه نکرده و صرف انتباه خود را توضیح داده است.
عبدالوکیل خان خاطراتی از حامد کرزی و اشرف غنی رییسجمهور اسبق و بر حال افغانسان نیز روایت کرده است. حامد کرزی در سال ۱۳۷۱ دستیار آقای مجددی بود و در تمام جلسات، در نقش منشی و مترجم او بود. در مراسم انتقال قدرت از حزب وطن به آقای مجددی هم، آقای کرزی در کنار عبدالوکیل نشسته بود. عبدالوکیل نوشته است که در سال ۱۳۷۰، حداقل دوبار محمداشرف غنی هم از امریکا به کابل آمده با دکتر نجیب دیدار کرد. به نوشتهی وکیل، نجیب میخواست از طریق محمداشرف غنی به مقامهای امریکایی پیام دوستی بفرستد، اما این تلاشها نتیجه نداد و امریکاییها تا آخر به نجیب بیاعتماد بودند. با خواندن کتاب عبدالوکیل، خواننده درک میکند که با خروج قوای شوروی، حکومت حزب دموکراتیک خلق دچار بحران ایدیولوژیک و اختلافهای درونی شده بود و این اختلافها در سال ۱۳۷۰ به اوج رسیده بود.
وکیل نوشته است که نجیب با حمایت از کودتای ناکام ماه آگست، مخالفان گرباچف در مسکو، روابط حکومتش با روسیهی زمان «یلتسن» را خراب کرد و زمینهی فروپاشی نظام فراهم شد. عبدالوکیل اما به روابط ایران و حکومت دکتر نجیب اشاره ای نکرده است. اسناد وزارت خارجه افغانستان نشان میدهد که در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، روابط ایران و حکومت نجیب بسیار گرم بود و ایرانیها نمیخواستند که نجیب سقوط کند، اما عبدالوکیل چیزی در این مورد ننوشته است.
کتاب خاطرات عبدالوکیل، وزیر خارجه سابق، روایت سرگذشت سقوط نهاد دولت در افغانستان است. در این کتاب، خواننده درمییابد که چگونه اختلافهای درونسازمانی و سیاسی، زمینهی انفجار حکومت نجیب را از درون فراهم کرد. بهدلیل شباهتهای وضعیت امروز با آن روز، ضرور است که حتا سیاستمدارهای بر سراقتدار هم کتاب عبدالوکیل را بخوانند و پیامدهای اختلافهای دوامدار سیاسی و بیاعتمادی قومی را درک کنند.
ــــــــــــــــــــــــــ
رفیق عارف عرفان
درآمدی بر کتاب” از پادشاهی مطلقه
الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ”
نویسنده:عبد الوکیل سابق وزیر خارجهٔ جمهوری دموکراتیک افغانستان؛؛
در مسیر نیازها و آرمانهابرای میراث گذاری معنوی رهبران طرازاول حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،دستیابی بر پژوهش های تاریخی ظهور وسیر حیات سیاسی آن حزب ،وقوع قیام مسلحانهٔ هفتم ثور،تاسیس جمهوری دموکراتیک افغانستان،خیزش امواج رخداد های انقلابی درین گذرگاه پرآشوب، گسترهٔ مداخلات خونین بیرون مرزی برای اهداف ژئیوپلتیک وژئیواستراتیژیک برای درهم شکستن پایه های نظام مردمی ومیلان فروپاشی حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان،اخیرآ فرآورده های گسترده در دو جلد وبیش از هزار برگه که محصول زحمات طاقتفرسای ۲۲ سال اخیرنویسنده است به همت آقای عبدالوکیل یکتن از پیشگامان نهضت دموکراتیک برای جامعه عرضه گردید.
مرور صفحات این کتاب که بازگو کننده جایگاه نویسنده در متن زندهٔ حوادث وآذین بخشی” مستندات” رویدات های تاریخیست بر وجاهت آن صحه میگذارد.
این اثر برای تنویر رخداد های طوفانی، وقایع وحوادث پرماجرای دهه های گذشته ازاهمیت خاصی برخوردار است.نویسنده درین اثر نه تنها در مقام ناظر حوادث بل یکی از بارزترین مهره های بوده است که بویژه در سالهای پسین حیات سیاسی نظام در چرخش آن وتعین مقدرات سیاسی آن درحوزه گفتمان بیرون مرزی حول مصالحهٔ ملی ،مذاکرات ژینو وخروج قطعات اتحاد شوروی نقش بسزای داشته است.
تصویر گذرگاه سقوط وفروپاشی حزب ودولت درآیینهٔ تاریخ،عمدتآ بازتاب دهنده فاکتور خارجی به مثابه عرصه اصلی وتعین کننده فروپاشی نظام بشمار رفته که درین نگاره آقای نویسنده تاآخرین نفسهای نظام سیاسی وآخرین شب جان سپاری آن که با «خروج »ناکام داکتر نجیب الله رییس جمهور پیشین مترادف بود،بربالین تابوت نظام سیاسی حضور داشت.
عبدالوکیل از جمله چهره های شناخته شده درنهضت ترقیخواه کشور است وسطح آگاهی او ازجریانات وانکشافات سیاسی عقب پرده در برگه های این مجموعه بخوبی تبلور می یابد.
نویسنده تلاش نموده است،تا باکاربرد عالیترین فرهنگ سیاسی، حفظ حرمت قلم وتبارز شجاعت نویسندگی به گشایش صد ها گره و گره های مصنوعی که در بازار اتهامات واکاذیب دشمنان مردم وبرخی رهبران وکادر های مسخ شده حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای وارونه سازی حقایق طرح شده است،پاسخ ارایه نماید.
مبانی اصلی مندرجات این اثر برعوامل سقوط سلطنت وبوجود آمدن جمهوریت محمد داود، برهم خوردن مناسبات وایجاد تنشها میان محمدداوود با ح.د.خ.ا واتحادشوروی،چگونگی قیام افسران ح.د.خ.ا وسقوط جمهوریت محمد داود ،انشعاب دوباره در بین حزب وتسلط سیاسی جناح خلق بر اهرم قدرت بعد از پیروزی قیامِ ، تشدید اختلافات میان جناح خلق وغضب اقتدار سیاسی بوسیله حفیظ الله امین ، دعوت ارتش شوروی بوسیله رهبران جناح خلق ،رخداد های ششم جدی وسقوط رژیم امین ،تشدید مداخلات خارجی در افغانستان، ظهور گروه های مجاهدین، مداخلات سران کرملین برای برپایی” پلینوم هژده”و خلع قدرت فقید ببرک کارمل وبقدرت رساندن داکتر نجیب الله،طرح سیاست” مصالحه ملی” وخروج قوای نظامی شوروی از افعانستان ودفاع مستقلانه ،تلاشهای ناکام ومغرضانهٔ ملل متحد برای انتقال قدرت به حکومت بیطرف ودر سایهٔ آن مساعی غرب برای استقرار نظام مجاهدین، عوامل فروپاشی ح.د.خ.ا ودولت جمهوری افغانستان وده ها مطالب مهم وبا اهمیت دیگر تدوین گردیده است .
خوانش این اثر در شرایطی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان با وزش طوفانهای سیاسی همه آرشیف خود را از دست داده و رهبران طرازاول حزب، رخ برنقاب خاک کشیده و رهبران در قید حیات مهر سکوت بر لب کوبیده اند،از مزیتهای بزرگ سیاسی برای نسلهای کنونی ،جوانان کشور ونسلهای بعدی برخوردار میباشد.
با برحذر جویی از هرگونه پیشداوری ،حق قضاوت را در راستای نگارشهای این اثر غنی و ناب بر خواننده گرامی محفوظ میدارم.
زحمات پربار نویسنده ستودنیست وظفرمندیهای مزید برایش آرزو مینمایم.
کتاب
از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان
رویداد های سیاسی و تاریخی را ورق میزنیم
نویسنده عبدالوکیل
در دو جلد حاوی ۱۱۱۸ صفحه
ناشر : یوسفزاد
مطبعه : کاروان
تماس برای دریافت کتاب شهرکابل
تلفون 0093783404117
ایمیل :alijafari@yahoo.com
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
تذکری مختصر ودوستانه در اطراف يک سند تاريخی
عبدالوکیل ، سابق وزیر امور خارجۀ جمهوری افغانستان
با وصف اینکه اسناد، مدارک، شواهد و دلایل معتبر و قابل اعتماد در اختیار اند، هدف از این یادداشت مختصر، توضیح همه جانبه و بررسی پروسۀ سقوط دولت جمهوری افغانستان و چگونه گی فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) نیست.
صرفا متذکر میشوم که عده یی معدود از اعضای سابق این حزب، بدون آن که دران هنگام در مراجع تصمیم گیرنده و معتیر حزبی و دولتی قرار داشته باشند، دربارۀ بسا مطالب درون حزبی و دولتی، و از جمله، در مورد چگونه گی فروپاشی دولت جمهوری افغانستان، به پخش مطالب ناروا، ناوارد، مبتنی بر شایعات، حدس و گمان وبیانات شفاهی این و آن مبادرت می ورزند. آنان از سالهای طولانی بدینسو، بر مبنای علاقه مندی یا خصومت شخصی نسبت به جناح های حزبی و رهبران آن، به سم پاشی، جعل و تحریف عمدی یا ناآگاهانه در بارۀ حقایق تاریخی حزبی و دولتی دست زده و می زنند. آنان به نشر کتب، مقالات و تحلیل ها و پخش تصاویر، بدون توجه به جریان و چگونه گی حالات مسلط آن زمان و شرایط خاص آن لحظات مبادرت می ورزند.
مسلم است که این اقدامات سبکسرانه هیچ نفعی برای هیچ سازمان و حلقۀ متشکل از اعضای سابق حزب گذشتۀ ما ندارد و برعکس وسایل اضافی را در اختیار مخالفین برای تضعیف بیشتر ما قرار میدهد. زیرا این مخالفین، تا کنون، همه اعضای سابق حزب را، صرف نظر از اختلافات درونی و جناحی شان، جمعا خلقی و پرچمی می نامند و از هیچگونه اتهام ناروا در مورد رهبران، کادر ها و اعضای آن دریغ نمیکنند.
بنا بر همین احساس مسؤولیت است که اینجانب مصمم شدم سند حاضر را در اختیار شما قرار دهم.
میخواهم صراحت ببخشم که اینجانب تا لحظۀ حاضر، در حالیکه بنا بر وظایف حزبی و دولتی یی که در طول زنده گی به عهده داشته ام، صد ها سند، یادداشت و خاطرات و چشمدید های با اهمیت، تاریخی و استثنایی منحصر به فرد در دسترسم قرار دارد، تا کنون به نشر آنها اقدام نکرده ام و آنها را برملا نساخته ام. زیرا پیوسته اندیشیده ام که برای نشر آنها به زمان، تفکر، حوصله مندی و خونسردی بیشتر ضرورت دارم. من از اشتباهات گذشتۀ خود و دیگران در جریان کار و مبارزه دریافته ام که بایست در طرح مسایل بغرنج درون حزبی و اوضاع سیاسی کشور با احساس مسؤولیت برخورد و عمل کنم. زیرا دقت میکنم که نشود برملا ساختن این حقایق در اوضاع و احوال کنونی کشور، از یکطرف موجب پراکند گی، خصومت، کشیده گی و بی اعتمادی بیشتر میان ما اعضای سابق حزب شود که در مجموع و با وصف پراکنده گی موجود، یگانه بدیل باالقوۀ مترقی و وطندوست در کشور خویش هستیم، و از جانب دیگر، مخالفین و دشمنان مشترک مان از نشر آنها برای مقاصد شوم خود سوء استفاده کنند.
نباید از نظر دور داشت که نشر اسناد و خاطرات در گرماگرم حوادث و اتفاقات که هنوز گرد وغبار این رویداد ها ته نشین نکرده و در فضای قضاوت ها و نتیجه گیری های عجولانه، زیان های بزرگ و گمراه کننده یی به درک درست حقایق تاریخی میرساند. این نوع برخورد، بخصوص در کشور ما که تا هنوز فرهنگ تحمل نظریات مخالف، اعتراف به اشتباهات و خطا ها و قبول حقایق تلخ تاریخی ، بنا بر عوامل مختلف، کمتر معمول بوده است، میتواند زیان بار تر باشد.
نباید فراموش کرد که در بسیاری کشور های پیشرفتۀ جهان، افرادی که مسؤولیت های ملی و کشوری مهم را به عهده داشته اند، معمولا خاطرات و یادداشت های خود را پس از سپری شدن سال های طولانی به نشر رسانیده اند. اکثر دولت ها و قدرت های جهانی اسناد محرم خود را بعد از سپری شدن پنجاه سال یا بیشتر در اختیار افکار عامه قرار میدهند.
البته اینجانب ارائۀ صادقانه، شجاعانه و بی هراس این اسناد و یادداشت های معتبر، مستند و عینی را برای روشن شدن حقایق تاریخی و بمنظور آگاهی مؤرخین، محققان و ازانجمله، اعضای سابق حزب، برای یک قضاوت عینی در بارۀ حوادث و وقایع تاریخی چند دهۀ اخیر، لازمی و حتمی میدانم.
اینک، 18 سال پس از رویداد های 1371 ، بمنظور آوردن روشنایی و آگاهی در بارۀ یکی از عوامل فروپاشی دولت جمهوری افغانستان و ناکامی به اصطلاح پلان پنج فقره یی صلح سرمنشی سازمان ملل متحد، صورت ملاقات تاریخی، مسؤولانه، وطندوستانه و واقعبینانۀ عبدالرحیم هاتف، معاون رئیس جمهور آنوقت را که یک شخصیت با اعتبار، قابل احترام و قابل اعتماد برای همه اعضای سابق ح د خ ا (حزب وطن) بوده و است، با بینن سوان، نمایندۀ خاص سر منشی سازمان ملل متحد، به نشر میرسانم.
این ملاقات به تاریخ 20 ماه اپریل 1992 مطابق با 31 حمل 1371، در مقر ریاست جمهوری، در دفتر کار عبدالرحیم هاتف، چهار روز بعد از پناه بردن رئیس جمهور آنوقت، دوکتور نجیب الله، به دفتر سازمان ملل متحد صورت گرفته است. این صورت ملاقات به قلم دوکتور اقبال، عضو بورد ترجمان های وزارت خارجه که ترجمانی این ملاقات را به عهده داشت، در همان روز به تحریر درآمده است.
قابل تذکر است که تمام مترجمین بورد ترجمان های وزارت امور خارجه مکلفیت وظیفوی داشتند که جریان ملاقات های همه مقامات حزبی و دولتی را با نماینده گان دیپلوماتیک، به شمول بینن سوان یادداشت کنند و به مراجع مسؤول بسپارند.
برای رفع هرگونه سوء تفاهم احتمالی، متن کامل این صورت ملاقات را، بی کوچکترین کم و کاست، به قلم دوکتور اقبال، جنسا و بدون هیچگونه نتیجه گیری و پیشداوری شخصی در معرض قضاوت رفقا، دوستان و هموطنانی میگذارم که به درک دقیق تر رویداد های سرنوشت ساز آن زمان میباشند.
صورت این ملاقات یقینا باید در آرشیف ملل متحد ثبت باشد. از جانب دیگر، خوشبختانه عبدالرحیم هاتف هنوز در قید حیات اند و میتوانند با خوانش این سند، صحبت های خویش را دران زمان با بینن سوان بیاد بیاورند.
ناگفته نباید بگذارم که اینجانب، ده ها صورت ملاقات رئیس جمهور وقت، دوکتور نجیب الله و سایر رهبران حزبی و دولتی را با بینن سوان، قبل از فروپاشی دولت و بعد ازان، به قلم دوکتور اقبال و سایر همکاران و مترجمین وزارت امورخارجه در دسترس دارم. این اسناد، در کنار سایر اسناد و یادداشت های تاریخی، از تأسیس ح د خ ا تا فروپاشی جمهوری افغانستان و پراکنده شدن حزب در فرصت و شرایط مساعد و مناسب به نشر خواهند رسید.
در اخیر میخواهم خاطر نشان سازم که من با نشر این سند، عدۀ معدودی را که در نوشته های خود، خویش را جانبدار حفظ نظام در حال فروپاشی می نمایانند، به یک جدل مطبوعاتی در سایت های انترنیتی دعوت نمیکنم، بلکه توجه آنها را به این حقیقت جلب می نمایم که از قضاوت ها و پیشداوری های جانبدارانه هیچ سودی برای هیچیک ما حاصل نمیشود و باید به این برخورد ها پایان بخشند.
عده یی از صاحبنظران داخلی و خارجی را عقیده بر اینست که فروپاشی حاکمیت جمهوری افغانستان، از مدتها پیش، بنا بر مداخلات خصمانۀ کشور ها و نیرو های زیدخل منطقوی و بین المللی از طریق پشتیبانی بیدریغ آنها از نیرو های تند رو جهادی و بنا بر اشتباهاتی که از جانب حاکمیت حزبی و دولتی در طی سالیان متمادی و به درجات مختلف صورت گرفت، رقم خورده بود.
یادداشت
در صورت ملاقات :
حرف (ه)، مختصر اسم عبالرحیم هاتف است.
حرف (س)، مختصر اسم بینن سوان است.
حروف (un) مخفف ملل متحد است.
حروف (oic) مخفف سازمان کنفرانس اسلامی است.
(متن گفتگوی عبدالرحیم هاتف با بینن سیوان)
هاتف – از کجا باید شروع کرد .اکنون ما در تنگنا قرار گرفته ایم،خلای قانونی و خلای قدرت پس از اقدام اخیرنجیب الله ایجاد شده است.جمهوری افغانستان صادقانه خواهان پیاده شدن صلح در چهار چوب اعلامیۀ سرمنشی و طرح پنج فقره یی وی میباشد.
سیوان- قبل از آمدن 5 ساعت با صدراعظم پاکستان دیدم وی نیز میگوید که« دست و پاچه » می باشد. برخی رهبران مجاهدین در مجلس یک چیز میگویند برون مجلس انکار میکنند. همه کس در پی منافع گروپی ، تنظیمی و قومی است . هیچ کس در بارۀ آینده نمی اندیشد.
یقینآ دوران کنونی گرهگاه تاریخ افغانستان به شمار میرود.
بایست به خاطر اهداف بزرگ ملی از اهداف کوچک و کوتاه مدت صرف نظر کرد.
هاتف – آیا قوای ملل متحد نمیتواند در زمینه جلوگیری از خونریزی و جدال میان نیرو های گوناگون جلوگیری کند ؟
سیوان – نخیر در حال حاضر خطرناک تمام خواهد شد حتی احتمال استفاده نیرو های حافظ صلح هم مشکل به نظر میرسد . در این زمینه سرمنشی متردد میباشد .زیرا در یوگو سلاویا نتیجه خوب نداده است.
و برای افغانستان اکنون بسیار نا وقت شده است .در حال حاضر پس از 5 روز توقف امروز میخواهم فراخوانی به مردم افغانستان و سایر نیرو های ذیدخل در داخل و خارج طی کنفرانس مطبوعاتی بنمایم تا همه نیرو ها دست از جنگ و بر خورد برداشته و کشور را به تباهی مواجه نسازند. نجیب که یک مانع بود از صحنه برآمده است ، حزب وطن دیگر در قدرت نیست . و به احتمال قوی همهشان در مورد تشکیل یک شورای مؤقت بیطرف یا مؤقت مجاهدین موافقت خواهند کرد.
هاتف – میترسیم که بسیار دیر نشده باشد .
سیوان- بلی فکر میکنم دیر شده است یا شورای قوماندانان یا شورای مجاهدین به میان خواهد آمد.
هاتف – پلان صلح ملل متحد چه خواهد شد .
سیوان- ما پلان صلح برای ملل متحد نداریم پلان برای افغانستان بخاطر قطع جنگ و انتقال صلح آمیز قدرت بود کار را خود افغانها پیش میبرند.
هاتف – در حال حاضر فیر حتی یک مرمی مصیبت بزرگی به بار خواهد آورد . آیا این شورا ها ممکن است کدام شخصیت بیطرف مثل شاه سابق در رهبری بپزیرند.
سیوان – چه فایده ! البته این کار خود افغان ها است کی را در کجا و به کدام سطح میپزیرند.
هاتف- آیا پرابلم ربانی و گلبدین میتواند تحت فشار ها رفع گردد ؟
سیوان- متأسفانه این مسأله بسیار شکل فارسی و پشتو را گرفته . به من اطلاع رسید که عبدالحق حتی تا نغلو و سروبی رسیده است . خالص به پلچرخی اینها همه از انکشاف شمال میترسند . لست حکومت 16 نفری مجاهدین تهیه شده دران دو نفر دیگر از وحدت علاوه شده است.
هاتف – نقش روشنفکران اروپا و آمریکا چطور ؟
سیوان – آنها زنده گی خوب دارند خود را در جنجال نمی اندازند.
هاتف – OIC چطور ؟
سیوان – OIC کدام سابقۀ مؤفق و تجربه عملی در چنین حالات نداشته فقط اعلامیه صادر کرده میتواند و بس. ما با OIC تماس داریم پلان صلح ملل متحد را تأیید کرده اند.
سیوان – اکنون زمان برای تنفس است.
هاتف – بهتر است بگوییم مجال برای تنفس
هاتف – تماس وزیر خارجه را ( توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است )
هاتف – آیا ملاقات وزیر خارجه با مسعود را چگونه ارزیابی میکنید ؟
سیوان – خوب است تماس مستقیم و علنی آغاز شده . عملآ دیالوگ است و لی بهتر است توازن درین سمت دیالوگ حفظ شود تا صرف به شمال نه بلکه به مناطق دیگر نیز تماس گرفته شود تا دیگران تحریک نشوند.
وزیر از من دعوت کرد که با او یکجا نزد مسعود بروم . احتمالآ فردا به شمال بروم با مسعود و نادری دیدار کنم .
من دیگران را در جنوب و شرق زیاد دیدهام . شما چه فکر میکنید ؟
هاتف – تماس شما مفید خواهد بود . اگر از آنها دعوت کنید که پس بروند حالا زور بازوی شان را نشان دادند بهتر عقب بروند زیرا دیگران فکر میکنند مسعود به ادارۀ حزب نفوذ کرده است . اگر عقب بروند دیگران تحریک نخواهند شد .
سیوان – من شبی که در میدان هوایی آمدم 50 نفر کشته شد البته همان شب که نجیب میخواست برود . به من اطلاع رسید که همه چیز آماده است . من فکر میکردم که همانطوری که در 18 مارچ در مورد اعلامیه خود به همه شما ها مشوره کرد، درین مورد نیز به تفاهم با همه شما ها خارج میشود . و انتظار داشتم که مقامات حزبی و دولتی به وداع وی نیز آمده باشند.
ولی میدانی چه شد . از ورود من استقبال عجیب و غریبی شد. دورادور طیاره ام را قواء گرفت و تفنگهای ماشیندار ثقیل به طرف طیاره هدف گرفتند من فکر میکردم لحظات آخر زندگی من است. به هر صورت بزودی دلاور ، عظیمی و صاحبمنصبان دیگر پیدا شدند از گیر مو دراز ها خلاص شدم . از آنها تقاضا کردم که طیاره اجازه دهند پس برود و همینطور شد.
یادداشت مترجم : به گمانم قوای دوستم آنجا را گرفته است
اشاره مترجم : این بخش به خواهش خودش « بینین سیوان » off record بود «یعنی دستگاه ضبط خاموش شده بود»
سیوان – اکنون خورسندم که مقامات حکومتی و حزبی موافقت دارند تا نجیب هرچه زود تر خارج برود. من نزد وزیر خارجه با سفرای هند و روسیه و شارزدافیران ایران و پاکستان رفتم و همه تقاضا کردیم که او را اجازه دهند که از افغانستان خارج شود. روز دیگر شارزدافیران فرانسه ، ایتالیا ، ترکیه و چین به همین منظور نزد معاون وزیر خارجه کاویان رفتند . باید او بطور مصؤون از کشور خارج شود و این امر اکنون به جزء پروسۀ صلح مبدل شده است.
هاتف – شخصآ یا با افرادی که همراه اش استند .
سیوان – خودش مهم است . مشوره من این است که دیگر افراد همراهش نظیر توخی و غیره نیز بروند.
هاتف – کجا میخواست برود ؟ هند ؟ یا کدام جای دیگر ؟ زیرا هند گفته که به او پناهندگی نمیدهد ؟ و پاکستان هم گفته که پناهندگی نمیدهد ؟
سیوان – یک بار از کشور برون شود باز احتمال است !
هاتف – از نظر قانونی او باید استعفا بدهد . ما را در خلای قانون قرار داد . قانونآ استعفا نکرد . معاون اول را تعین نکرد . تمام مراحل را از اعلامیه گرفته تا آمدن حکومت موقت من از نظر قانون برایش تنظیم کردم ولی همه ما را اغفال کرد. و این کار خوب نیست . باید او حد اقل در تلویزیون خطاب به مردم استعفا کند .
سیوان – این کار احساسات را تحریک خواهد کرد . وقت کم است قانون را بگذارید به جایش ، تمام سیستم تان در خطر است . چیزی عاجل بکنید .
هاتف – مشکل در میدان هوایی است . باید تدبیری در میدان گرفته شود . اگر نیرو های موجود بزور دور شوند وضع مشکلتر میشود . و پرابلم های جدید آغاز میشود . لهذا اگر به احمدشاه و دوستم بگویید تا فشار آورند زیرا احمد شاه آدم با کلتور است . و میتواند دوستم را تحت فشار آورد تا از میدان دور شوند . نمیدانم چطور آمدند کی آنها را آورد .ومیدان را اشغال کردند. نمیدانم .
سیوان – وقتی که آنها آمدند دیگران گریختند.
سیوان – به هر صورت باید اکنون همکاری صورت گیرد.
هاتف – با UN و سیعآ همکاری کردهایم . من خودم همه کار ها را گام به گام با نجیب الله پیش بردم . متن استعفا نامه اش را در هفت صفحه ترتیب کردم گفتم که کدام کارهای قانونی باید یکی پی دیگر اجرا شود . تا خلاء قانون و خلاء قدرت ایجاد نشود . نمیدانم بیخبر من چرا این تصمیم آخری را گرفت
we are in total vacume of power
ما مطلقآ در خلاء قدرت قرار داریم .
او حتی کفیل برای خود انتخاب و تعین نکرد. در سابق جایی که میرفت مرا کفیل میساخت.
سیوان – او ترسید. حالا شما قانونآ معاون وی هستید.
هاتف – بلی و لی در گذشته معاون اول « توسط مترجم روی این کلمات خط کشیده شده است »
هاتف – معاون اول فقط کشتمند بود . معاون اول باید از طرف رئیس جمهور پیشنهاد شود و پارلمان منظور کند و سپس با فرمان رئیس جمهور تعین می شود.
سیوان – صحت کشتمند چطور است .
هاتف – صدایش را از بی بی سی BBC شنیدم و معلوم میشود که خوب باشد.
نمیدانم چه کنیم خلاء مطلق قدرت ایجاد شده است متأسف هستیم. درین کار های اخیر نجیب الله هیچ کاری را قانونی نکرده است دشواری مطلق قانون و خلای قدرت موجود است وقت هم کم است باید حد اقل استعفا میکرد ولی نکرد.
سیوان – باید آزاد شود (روی «آزاد شود» توسط مترجم خط کشیده شده است) برود
هاتف – آزادی اش ( روی «آزادی اش » توسط مترجم خط کشیده شده است ) رفتنش به دست خالقیار است که رئیس حکومت است.
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(321 – 322) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(مراجعه رهبری اتحاد شوروی به ببرک کارمل و طرفداران نورمحمد تره کی)چنین آمده است:
“طوریکه قبلأ درمورد موضعگیری دو پهلوی مقامات شوروی در برابر رژیم امین توضیح گردید،رهبری آنکشور تصمیم اتخاذ نموده بود تا خود را از شر حفیظ الله امین خلاص نماید.مقامات تصمیم گیرنده اتحاد شوروی در پهلوی سایر اقدامات شان علیه رژیم امین،خلاف انتظار،به رهبر پرچمیها ببرک کارمل و به طرفداران نورمحمد تره کی،محمد اسلم وطنجار،اسد الله سروری و سید محمد گلاب زوی،مراجعه نمودند.سه تن از طرفداران نورمحمد تره کی را قبلأ بخاطر نجات جان شان از تعقیب و گرفتاری از جانب امین،به مسکو مخفیانه برده بودند.
مسئولانه گفته می توانم که ببرک کارمل در زمان مهاجرت،تازمانیکه نورمحمد تره کی به دستور امین به قتل نرسیده بود با مقامات شوروی تماس نداشت.در آنزمان رهبری شوروی هم از تماس گرفتن با ببرک کارمل خود داری می نمود.زیرا آنها می دانست که بنابر عدم پشتیبانی آنها از ببرک کارمل در برابر نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین بعد از هفت ثور 1357،موصوف آزرده خاطر است.ولی اکنون درک می نمودند که بعد از قتل نورمحمد تره کی در داخل ح.د.خ.ا شخص دیگری را سراغ ندارند که از اتوریته و محبوبیت در میان اکثریت اعضای رهبری،کادرها وصفوف هردوجناح ح.د.خ.ا به تناسب ببرک کارمل برخوردارباشد،در آینده جانشین حفیظ الله امین شود.لذا آنها بنابر ضرورت،مصلحت و منافع شان،مجبور بودند تا دوباره به ببرک کارمل مراجعه نمایند.همچنان آنها میدانستند که ببرک کارمل از نگاه آیدولوژیک سرسختانه به حقانیت سوسیالیزم و اتحاد شوروی و حزب کمونیست آن باورمند است.
رهبری اتحاد شوروی بتاریخ 25 ماه اکتبر 1979،الکسی پطروف را بعد از 40 روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین،نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا درصورت موافقت موصوف وی را با خود به مسکو بیاورد.در مورد روابط پطروف با رهبران حزب از جمله نورمحمد تره کی،حفیظ الله امین و ببرک کارمل در صفحات قبلی توضیح داده شده است.قرار اظهارات ببرک کارمل،موصوف دوشبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد.ببرک کارمل در ابتداء حاضر نبود که چکوسلواکیا را بزودی ترک گوید و به مسکو برود.وی در صحبتهای خود با پطروف پافشاری داشت تازمانیکه حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا راترک نماید.موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین،برای وحدت دوباره حزب به وطن بر می گردد.متأسفانه ببرک کارمل بنابر هر عواملی،نتوانست تا اخیر در این موضعگیری خود در برابر دوست مطمِئن خود پطروف ایستادگی نماید.سرانجام،ببرک کارمل یکجا با الکسی پطروف به سوی مسکو،هم سفر شد.به تعقیب رسیدن ببرک کارمل به مسکو،پس از مدتی سائر رهبران پرچمی که در مهاجرت به سر می بردند،بنابرخواست و پیشنهاد ببرک کارمل یکی یکی پی دیگر بشمول اینجانب به مسکو رفتیم.ببرک کارمل،چند روز قبل از پرواز به مسکو،نامه یی عنوانی برژنف نوشت و در آن بعد از تحلیل اوضاع سیاسی و نظامی کشور ومخالفت هایی که علیه امین در درون حزب و میان مردم نسبت به موصوف موجود بود،خواستار اقدامات سریع و مستقلانهء اعضای حزب برای سرنگونی اقتدار امین شده بود.”
————
مقالات مرتبط به این موضوع:
تهیه ترتیب و ترجمه گران ارج صبور « سیاهسنگ »
ببرک کارمل در چکوسلواکیا …
[][][][][][][][][][][][][]
پژوهش ودیدگاه ها
مخالفت ببرک کارمل با اعزام ارتش سرخ درافغانستان؛؛
——————–
کتاب ویروس A
چگونه ما به بیماری ویروس A
(هجوم به افغانستان ) مبتلا میگردیدیم
نویسنده ها
ولاديمير سينگروف
واليری ساموونين
ترجمه:غوث جانباز
نسخه آنلاین:افغان جرمن آنلاین
برای مطالعه و دسترسی به کتاب لطف نموده روی لینک پایینی کلیک نماید.
https://rahparcham1.org
***********
کتاب چگونه ما به بيماري وايروس A ( هجوم به افغانستان) مبتلا ميگرديديم،
برای آنهایکه آرزو دارند تا حقیقت ۶ جدی آنچه آنطرف مرز های شمالی گذشت بدانند خواندن این کتاب تاریخی لازم است.
کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان”
نویسنده عبدالوکیل سابق وزیرخارجه دولت جمهوری افغانستان
دربرگهای(73 – 74) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(تظاهرات 5 قوس (1345)به خاطر تقبیح حمله بالای ببرک کارمل و فرکسیون پارلمانی حزب دموکراتیک خلق افغانستان) چنین آمده است:
“یک ماه بعد از تظاهرات سوم عقرب،در جریان بحث روی بودجه دولتی برای سال آینده درپارلمان،یک عده از وکلای مربوط به حلقات حاکم سلطنت به رهبری سردارعبدالرشید وکیل پلخمری،هنگامیکه ببرک کارمل در مورد اظهار نظرمیکرد،یک حمله قبلأ پلان شده بالای موصوف انجام دادند.وی به شدت زخمی گردید.درجریان این برخورد،نوراحمدنور وکیل پنجوایی قندهار و عضو کمیته مرکزی حزب به دفاع از ببرک کارمل دست به مقاومت شجاعانه و جانانه زد وتا زمانیکه به سختی از ناحیه سر،ضربه محکم با دسته آهنی میکروفون ازطرف یکی ازمخالفین نخورده بود وبیهوش نشده بود،از رهبرفرکسیون حزب در پارلمان و منشی کمیته مرکزی حزب دفاع نمود.در این جریان دوکتور اناهیتا راتب زاد وکیل از شهر کابل که در دفاع از ببرک کارمل و نوراحمد نور برآمده بود،نیز مورد لت و کوب یکعده وکلایی که در دسیسه دست داشتند،قرار گرفت.در این حالت،یکعده از وکلای ملی و دموکراتیک که احساسات شان تحریک گردیده بود،به دفاع شان برخاستند.
باآگاهی این حادثه و انتقال این سه عضو پارلمان به شفاخانه صدری ابن سینا،جلسه کمیته مرکزی به رهبری نورمحمد تره کی منشی عمومی حزب فورأ دایرگردید.برای افشای عاملین این حادثه،تصمیم برآن شد که فردا تظاهرات خیابانی به پشتیبانی مجروحین و مصونیت پارلمانی اعضای پارلمان و محکوم ساختن اعمال خشونت امیزو ننگین وکلای مرتجع پرداخته شود.اولین میتنگ ازطرف اعضای حزب در دانشگاه کابل دایرگردید ومحصلان ازاین اتفاق آگاهی حاصل نمودند و تظاهرات از دانشگاه کابل شروع گردید وعده زیادی از محصلان و متعلمان که در مسیرحرکت تظاهرات قرارداشتند،بانشان دادن همدردی با صفوف آن پیوستند وبسوی مرکز شهربراه افتادند.درحصه پل آرتل،قوای امنیتی و پولیس سواره نظام پیش روی تظاهرکنندگان را مسدود نمودند.چون تعداد تظاهرکنندگان فوق العاده زیاد بود،لهذا سد انها را به آسانی شکستاندند.بعدأ قوای اطفائیه با موترهای آب پاش هم نتوانستند جلو حرکت تظاهرکنندگان را بگیرند.تظاهرکنندگان خودرا به شفاخانه ابن سینا رسانیدند،درآنجا بعدازچنددقیقه انتظارآنها،دوکتوراناهیتا راتب زاد در بالکن شفاخانه ظاهرگردید وپیام امتنان ببرک کارمل را به انها ابلاغ نمود.تظاهرکنندگان در جریان راهپیمایی و میتنگ از خود هیجان و احساسات نهایت زیاد نشان میدادند.بعدأ مظاهره خیابانی بطرف سینما پامیر،جاده میوند،پل خشتی تا مقبره تیمورشاه دوام پیداکرد.در این تظاهرات،هزاران تن از اهالی شهرکابل اشتراک نموده بودند.بیانیه هایی از جانب اعضای حزب و سایر شخصیت های ملی و ازادیخواه در تقبیح این حادثه ایراد گردید.درختم تظاهرات،قطعنامه یی ازجانب اشتراک کنندگان تظاهرات،صادرگردید که در آن حمایت خود را از اعضای پارلمان حزب اعلام و از مقامات دولتی درخواست بعمل آمد تا مجرمین این حادثه را تعقیب و بازجویی نمایند وجلو تکرار همچو حوادث را در داخل و خارج پارلمان بگیرند.
حکومت محمد هاشم میوند وال هم ازاین حادثه سخت نگران گردید وآنرا لطمه یی به دموکراسی خواند.دوکتور عبدالظاهر رئیس پارلمان که مسئولیت بزرگی را بعهده داشت،شخصأ به عیادت مجروحین به شفاخانه ابن سینا آمد وهمدردی خود را ابراز و حادثه را تقبیح نمود.عده ای ازوکلای دموکراتیک و آزادیخواه شورای ملی،همدردی و صدای اعتراض خود را هم بلند نمودند وتصمیم گرفتند که تا زمانیکه مصونیت پارلمانی اعضای پارلمان تضمین نگردد و از عاملین قضیه تحقیق بعمل نیاید،ازحضور در شورا خود داری میکنند.لذا ولسی جرگه برای یک هفته تعطیل گردید.با آغاز کارپارلمان،یکعده اعضای حزب دوطلبانه برای حراست و حفاظت فرکسیون پارلمانی حزب،چندین روز آنها را همراهی می نمودند.در حقیقت این اولین تظاهرات مستقل مسالمت آمیزو سازمان یافته ح.د.خ.ا و هواخواهانش بعد از انتخابات دوره دوازده هم شورا بود.در این تظاهرات،مطابق دستور کمیته مرکزی،ازهرگونه برخوردفیزیکی باقوای امنیتی جلوگیری واز اخلال نظم عامه با وجود احساسات به پا خاسته در میان تظاهرکنندگان جلوگیری بعمل آمد.”
بیانیه تاریخی زنده یاد ببرک کارمل از تربیون پارلمان سلطنتی زمان ظاهر شاه
*******************
https://www.youtube.com/
دربرگ(549) جلد اول کتاب(ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان)،تألیف عبدالوکیل وزیرخارجه پیشن افغانستان،تحت عنوان:(آخرین دور مذاکرات ژنیو از تاریخ 2 مارچ الی 8 اپریل 1988 ) چنین آمده است:
“باید خاطرنشان ساخت،هنگامی که کوزیروف به اتاق محل اقامتم در هوتل انترکانیننتل ژینوآمد،همزمان نجیب الله و گارباچف وشواردنادزه در تاشکند بودند و نجیب الله برایم تلیفون کرد وبعد از احوال پرسی گفت:
«رفیق وکیل اینجا با رفیق گارباچف و شواردنادزه یکجا هستم،امید وارم هرچه زودترموافقتنامه ها را که رفقای شوروی در مورد جمله”سرحدات” درموافقتنامه ها برایت میگویند آنرا قبول و امضاءکنی.»
درجواب گفتم:
«آنها حق این کار را ندارند که در این مورد برای من امرکنند.لطفأ شما متن موافقت شده را برایم اطلاع بدهید.»درحالیکه نهایت عصبانی بود گفت:
«من برایت میگویم،چیزی که آنها میگویند همانطور انجام دهید.»
گفتم:
«خودت هم در این مورد قانونأ صلاحیت ندارید.لطفأ شخص دیگر را برای امضای موافقتنامه ها روان کنید.»
بعدأ نجیب الله گفت:«من از جانب بیروی سیاسی برایت میگویم.»
درجواب گفتم:
«بیروی سیاسی هم حق تصمیم گیری را خلاف تصمیم اصولی قبلی خود در این مورد که من هم در آن وقت حاضربودم،ندارد.»صحبت ما بدون خدا حافظی قطع شد.
طوریکه بعدأ اعضای بیروی سیاسی و نجیب الله برایم گفتند،گارباچف برای نجیب الله بعد از این برخورد گفته بود:
«مشکلات خودت با رفقایت زیاد تر از مشکلات من با رفقایم می باشد.»بعد ازاین گفتگوی تلیفونی برای کوزیروف به صراحت گفتم:
«شما و رهبران شما میان اینجانب و نجیب الله سوء تفاهم بوجود آوردید و از ابتداء در مذاکرات تان در خفاء با نجیب الله و اینجانب مطالب متناقض بیان میدارید.با آمریکایی ها و پاکستانی ها و کوردویز یک طور موافقه میکنید و برای ما چیز دیگری میگویید وسعی مینمایید تا صرف منافع خود را در نظر داشته باشید.»…
–