ظاهر دقیق
شرح مختصر از زندگی
( دوران صباوت، رعونت شباب تا به سن هیجده سالگی)
ملاّ فیض محمد کاتب هزاره
حذف نام فیض محمد کاتب هزاره از جاده فیض محمد کاتب هزاره خشم و سرو صداهای فرهنگیان و مردم افغانستان را بر انگیخته بود ، این انگیزه ای بود که به اثرات و بیوگرافی این تاریخ نویس شهیر کشور مراجعه نمایم و کتابهای سراج التواریخ را ورق بزنم. اینک، مطالب را که در مورد این شخصیت قابل احترام یاداشت کرده ام خدمت شما خوانندگان گرامی پیشکش مینمایم:
سعید محمد فرزند خدادا در جوار خویشان خود از طایفۀ محمد خواجۀ هزاره در دهکده” زرد سنگ ” قصبه ای از توابع غزنه بسر میبرد. شغل اساسی او دامپروری و کشاورزی بود . در سال 1279 ه.ق در خانه ای سعید محمد، کودکی پای بر عرصۀ گیتی می نهدکه تاریخ، ادب و هنر افغانستان از پرورش چنین فرزند فرزانه در دامان این خطه بر خود میبالد. پدرش وی را فیض محمد نام نهادند. مدارج و کمال را درعلوم مختلف چنان در می نوردد که به “ملاّ” مشتهر میگردد. دوران صباوت (کودکی)، رعونت (نوجوانی)و شباب (جوانی) تا به سن هیجده سالگی در همان زادگاش سپری میشود. درین اوان است که بر اثر تحریک و فتنه ای انگلیس ها جنگ حانمانسوز فرقه ای در قره باغ شعله ورمیشود . در سال 1279 ه.ق مهاجمین متعصب تحریض شده ، به قصد قطع حرث و نسل برادران هم کبیش و هم وطن خود یورش سنگینی را تدارک می بینند. جنگاوران هزاره با چنگ و دندان به دفاع از کا شانه و نوامیس خود برخاسته در پناه قلاع جنگی سنگر میگیرند. فیض محمد جوان هم درین پیکار نا برابر عهده دار وظیفه دیدبانی قلعه هاست . شرار آتش خصم دامنگیر پیر و برنا و زن وکودک و درمانده شده ريا، قتل نفس، هتک حرمت ، غارت اموال، هدم و حرق بیوت، قساوت و سبعیّت حد و مرزی قائل نمیشود.
جنگ که مغلوبه میشود، مدافعین به شرط امان جان تسلیم میشوند ، تسلیم شدگان را به تیغ جلاد سپرده میشود. فاتحین قلعۀ فیضو خو و چندین قریه ای دیگر را تصرف کرده برای همیشه بر پی های بر جای مانده ای ابادی، ستونهای خیمه و خرگاه خود را بر پای می دارند.
باز ماندگان طایفه ای محمد خواجه و دیگر اقوام هزاره پس از این فاجعه ای غمبار موطن خود را رها کرده، با وضع پریشان رو به سوی نا هور (ناور)پا به جاده ای فرار می نهند.
سعید محمد، پدر فیض محمد، که در ناهور ریاست و وکالت طایفه ای محمد خواجه با وی بوده است همراه تنی چند از دیگر بزرگان هزاره به جرم تفحص و کنکاش در باره ای مامورین انگلیسی ، که برای تعین حدود مرزی دولتین افغانستان و هند بریتانوی به جلال آباد گسیل شده بودند به چنگ ماموران عبدالرحمن گرفتار آمده ، روانه زندان غزنی میشود. پدر ملاّ در ازای پرداخت پول از محبس غزنی رها یافته ، دیگر محبوسین که توان پرداخت رشوت را نداشتند به کابل منتقل شده و در زندان شرنگ مرگ در کام شان ریخته میشود.
منبع :
جلد 1،2 سراج التواریخ
صفخات 25،26
تحصیلات ملاّ فیض محمد کاتب هزاره
ملاّ، سبق خوانی مقدمات علوم را در زادگاه خود آغاز میکند(1297-1258 ه. ق) آن گاه روح ظمآن این جویندۀ آب حیوان در طلب ضالۀ خود بار سفر سوی قندهار می بندد و زمانی را در ان شهر رحل اقامت افگنده در محضر فضلای آن سامان به تلمذ می پردازد (1303-1297 ه. ق) پس از آن راحله بر شاهراه هندوستان رانده لختی را در شهر لاهور (پاکستان) بر کنار چشمۀ فیاض و زلال حکمت و فضیلت رفع عطش میکند (1303-1304 ه.ق) و آخرالامر افسار مرکب را به صوب وطن گردانیده راه رجعت پیش میگیرد و در کابل بار سفر گشوده به سراغ جمع فرزانگان و ارباب دانش رفته ریزه خوار خوان گسترده ای آنان میشود (1310-1305 ه.ق) نیز در احوال ملاّ میگوید که شدت اشتیاق کسب و دانش وی را، به راه دور و دراز وادی نجف در عراق رهنمون ساخته است. راه آورد ملاّ از این همه تلاش و جهد و سیر و سفر، آشنایی کافی و وافی باعلوم مختلفۀ اسلامی مانند حکمت، کلام، تاریخ فقه، اصول، ادبیات عرب، منطق، لغت، هیئت، نجوم و حساب و جبر است و حتی در “جفر” که از علوم غریبه میباشد متبحر می گردد. به زبانهای پشتو و عربی آشنایی داشته و در خواندن و نوشتن و تکلم از این دو زبان استفاده میکرده و همچنین زبان انگلیسی و اردو را به اندازۀ رفع نیازمندی می دانسته است.
از میان معدود اساتیدی که ملاّ به درک محضر پر برکت آنان نایل آمده است، مولوی سرورخان اسحاق زایی، یکی از علمای بر جسته ای اهل سنت می باشد که ملاّ تحریر اُقلیدیس، خلاصت الحساب و شرح چغمنی را نزد او فرا گرفته و در سراج التواریخ از وی به نیکی و احترام یاد میکند.
ادامه دارد …..
منبع :
جلد 1،2 سراج التواریخ
ص. 26