« من بودم، هستم و خواهم بود »

 

 

داکتر محسن زاده

« من بودم، هستم و خواهم بود »

پانزده ام ماه جنوری امسال برابرست با نود و ششمین سال ترور دو رهبر بهنام جنبش راه صلح ، پیشرفت وعدالت اجتماعی ؛ روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت.

با پایان یافتن جنگ اول جهانی و راه اندازی انقلاب نوامبر۱۹۱۸ این دو رهبر جنبش مردمی المان در شب ۱۴ جنوری سال ۱۹۱۹ ترسایی به دستور مستقيم « نوسكه » وزير سوسيال دموکرات گارد ملی المان ترور شدند. شب هنگام روزا لوكزامبورگ و كارل لیبكنشت را به بهانه انتقال به زندان بطور جداگانه در موتری نشانده و در منطقه « تیرگرتن » برلین با ضرب قنداق کشتند. از ترس پیکر بیجان ایندو را در « لاندوركانال » انداختند تا کسی آنرا پیدا نکند. وقتی چند هفته پسانتر پیکر بی جان آندو را یافتند آنرا به خاک سپردند و بر « نوسكه » ابر ، شایدمن و یاران رویزونیست شان نفرین فرستادند.

هواداران جنبش صلح و ترقیخواهی المان و جهان همه ساله دریکشنبه نیمه ماه جنوری با نثار دسته های گل میخک درگورستان فریدریش فلده دربرلین ازاین دو شخصیت های برازنده که نامشان با ستیزه و پیکار دربرابر جنگ ، نظامیگری ، تجاوز و بهره کشی گره خورده است یاد وقدر مینمایند.

امسال این مراسم یاد وبود با شرکت ده ها هزار نفر از المان و سایر کشورهای اروپایی بروز یازده ام جنوری درشهر برلین برگزار شد. دراین مراسم شکوهمند نماینده گان احزاب وسازمانهای سیاسی ، اتحادیه های صنفی و کارگری ، سازمانها جوانان و دانشجویان ، زنان و هنرمندان و فرستاده های لایه های مختلف مردم با شکوه خاصی شرکت ؛ و گل میخک منیحث نماد جنبش مردمی المان فرش گور این دو گردید. امسال در جمع سایر شرکت کننده گان این مراسم ؛ هیات حزب مردم افغانستان که بنا بردعوت بوندس تاگ المان مصروف بازدید و گفت و گوهای سیاسی در المان است ؛ نیزهمپای این جریان عظیم در مراسم ارج گزاری شرکت و اکلیل گلی که از سوی شورای اروپایی و شورای المان حزب تهیه شده بود را به این دو اهدا نمود.۱

روزا لوکزامبورک و کارل لیبکنشت با تکیه بردانش بلند و پابندی به منافع و شرافت انسانی از آمدن شرایط ناگوار و خطر درگیری جنگ وحشتناکی دراروپا خبر می دادند. روزا لوکزامبورگ درسال ۱۹۰۰ ترسایی و قبل ازبحران بزرگ اقتصادی سالهای ۱۹۱۱ ـ ۱۹۱۳ برافزایش میلیتارزیزم اشاره و از خطر جنگ یاد نمود. او سوال « برخورد جنبش هایی مردمی در برابر اماده گی های جنگی و ملیتاریزم » را طرح؛ ماهیت و اثرات این اقدامات خطرناک را برملا سازند. درجریان « بحران مراکش» وجنگ ایتالیا ـ ترکیه آنها ابتکار راه اندازی مظاهرات بزرگی در ضدیت با ملیتاریزم را بدست گرفته و مردم را به رویارویی و مقابله با اقدامات دولت المان و نیروهای جنگ طلب اروپا دعوت نموده؛ این تلاش ها را در سال ۱۹۱۲ در جریان جنگ بالکان نیز ادامه دادند.

روزا لوکزامبورک در برابر افزایش بیکاری ، بهره کشی و نظامیگری و سایر نشانه های یک جنگ بی رحمانه در اروپا هوشدار داده و از رهبری حزب سوسیال دموکرات المان که او هموند آن بود ؛ خواست تا از یاری به قیصر المان و جانبداری از جنگ دست بردارند. او رهبران ریاکاری ، تسلیم طلب و حیله گری راستگرا و سازکار حزب سوسیال دموکراسی المان را « سوسیال شووینیست » خوانده و یکجا با رهبران اصولی حزب بر نجات مردم و حزب تاکید و از مبارزه در راه منافع شان دست بردارنشدند.

روزا لوکزامبورک منحیث زن مبارز و دادخواه، نویسنده توانا ، تیوریسن برجسته جنبش مردمی ، سخنگوی بی مانند ،سازمانده و هنرمند با احساس سرسختانه در خط دفاع از منافع مردم و امر صلح و پیشرفت قرارگرفته بصورت خسته گی ناپذیر مردم را به مبارزه متشکل و اگاهانه در برابر نظام ستم و بهره کشی و دفاع از ارزش های انسانی فرامیخواند. بررسی های داهیانه او که در نشرات مترقی روزگارش در برلین ، وارسا ، زوریخ و سایر مراکز روشنفکری و کارگری اروپا به نشر میرسید ، نشاندهنده تسلط عمیق بر دانش پیشرفته روزگارش درپیوند با جنبش های مردمی آن روزها بود. در همین دوران سخنرانی های دوره ای وی در شهرهای المان با استقبال بی مانندی روبرو شد. چونان که درسخنرانی های دوره ای او ( مارچ ـ می سال ۱۹۱۴ترسایی ) در ده ها شهر بزرگ المان چون مونشن ، اشتوتگارت ، برلین ، کارلسروحه ، نورنبریرگ … ده ها هزار نفر شرکت نمودند.او در این سخن رانی ها مردم را به مقابله با جنگ و ستیز با ملیتاریزم دعوت نموده از مردمان اروپا می طلبید تا بجای جنگ و برادرکشی ، همدیگر را در مبارزه ضد استعماری و دادخواهی یاری رسانند. او از توده های مردم خواست تا با راه اندازی قیام در برابر استبداد سرنوشت خود را بدست گرفته و با رهایی از شرنظام های بهره کش به بیکاری و نابرابری اقتصادی و اجتماعی پایان بخشند. روزالوکزامبورگ ضمن نفرت از جنگ و نظامیگری از سربازان می طلبید تا از برادر کشی دست کشیده و زحمتکشان سایر کشورها را در رهایی و آزادی یاری رسانند.او با افشای جنایات بی مانند در برابر سربازان المانی دولت آنکشور را بخاطر تجاوز و حق تلفی سربازان ماخذه نمود.

با شروع جنگ جهانی اول جهانی در اگست سال ۱۹۱۴ که باعث کشته شده بیش از ده میلیون انسان و از بین بردن هزاران شهر و ده و هستی های بیشمار در اروپا گردید از مبارزه و مقاومت دست نکشید. بدلیل دو سخنرانی كه برضد میلیتاریسم و جنگ در پروس ایراد نمود او را باردیگر به زندان انداخته و محاكمه كردند. در دادگاه برخلاف انتظار دستگاه؛ او بود که نظام استبدادی المان را مورد باخواست و ماخذه قرار داد. شجاعت و قدرت استدلال وی در دادگاه به محبوبیت وی فزونی بخشید.

بروز چهارم اگست سال ۱۹۱۴ ترسایی وقتی فراكسیون حزب سوسیال دمكرات‌ در پارلمان تصمیم گرفت به اعتبارات جنگی مورد درخواست دولت رای مثبت داد، تنها کارل لیبکنشت بوده که با « نه » در برابر این تصمیم در پارلمان به پاخواست و این اقدام رهبران حزب را تسلیم وفرومایه گی خواند.

لوكزامبورگ باردیگر در سال ۱۹۱۶ زندانی شد و تا پایان جنگ در زندان ماند. هنوز در زندان بود كه انقلاب ماه نوامبر ۱۹۱۸ در المان رخ داد . پس از پایان جنگ درهشتم نوامبر لوكزامبورگ از زندان رها شده و به سمت برلین مرکز انقلاب شتافته به ادامه فعالیت هایش پرداخت. روز بعد او وهمرزم دلیرش کارل ليبکنشت دستگیر و بصورت وحشیانه ترور شدند. شورا های کارگران منحل و انقلاب نوامبر المان به خاک وخون کشانیده شد.

با آنکه نودوشش سال از مرگ این دو پیکارجوی راه صلح و عدالت میگذرد ؛ هنوز اندیشه ها و دیدگاه های شان در باره ماهیت جنگ های امپریالیستی و نظامیگری اهمیت خود را از دست نداده است . هنوز ناقوس جنگ درصدا بوده و کوره های جنگ هزاران انسان را به کام مرگ فرومیبرند.بیکاری ، فقر ، بی داد و بهره کشی چون آنروزها دست از دامن بشریت برنداشته و برای همین هم صدای بهجویی روزالوگزامبورگ و « نه » لیبکنشت در گوش زمانه طنین انداز است.