نگاهی به کتاب: «زندگی و افکار جنرال شاهپور احمدزی» نویسنده: رفیق میر عصمت الله سادات

چندی قبل مطلبی تحت عنوان «چرا حفیظ الله امین جنرال شاهپور خان احمدزی را بقتل رساند؟» ازین قلم  در مطبوعات  بیرون مرزی افغانی و منجمله در صفحات وزین آریایی، راه پرچم، حقیقت و برگه فیسبوکی «در گستره زندگی» اقبال چاپ یافت و مؤسسه نشراتی «افغانستان پرس» آنرا، بطور شفاهی در کانال یوتیوب شان به نشر رسانید که تاحال هزاران هموطن علاقمند به وقایع تاریخی کشور ما، آن را شنیده اند.*

لازم می‌دانم  تا از همه عزیزانی که با عطف توجه نقد و نظر شانرا مطرح و مشوق من گردیده اند ، قدردانی نمایم.

مطلب نشر شده، ضمن اینکه انعکاسی از حقایق تلخ تاریخ معاصر کشور ما است ، به دو سوال اساسی:

– چگونه  شاهپور خان  فقید  به مقام لوی درستیز قوای مسلح افغانستان منسوب گردید؟

– آیا جنرال شهید عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود؟

پاسخ روشن ارائه نموده و به همین جهت مورد علاقه خوانندگان و شنوندگان عزیز و همچنان فامیل گرامی جنرال فقید، قرا گرفت. چنانچه  محترم استاد  سعدالله احمد زی، پسر ارشد جنرال شهید و گول کیپر سابق تیم ملی فوتبال افغانستان، در حالی که که هیچگونه شناخت قبلی با هم نداشتیم، تیلفونی با من تماس گرفت و از نشر نوشته که حاوی مطالب دلچسپ و مهم برای خود و فامیل شان می‌باشد، ابراز امتنان و قدردانی نمود و در تماس مجدد  جناب ایشان یکبار دیگر از جانب فامیل و بویژه  مادر گرامی شان ، با کمال بزرگواری ، ابراز امتنان نمودند. من تا آن دم، نمی‌دانستم همسر شهيد شاهپور خان در قید حیات هستند و از اینکه سبب خرسندی آن  «مور جان» شده ام احساس،آرامش نمودم . جناب استاد  احمدزی در ضمن صبحت، گفت که خانواده شان در سال (2011م) کتابی را در رابطه به نشر رسانیده اند و  وعده نمود  تا یک جلد آنرا برایم ارسال نماید.

چندی بعد کتاب همراه با نامه محبت‌آمیز شان واصل دست انتظارم گردید که از ایشان خیلی‌ها متشکرم. بعد از مطالعه کتاب، مسؤلیت خود دانستم تا کتاب را که از اهميت تاریخی  زیاد برخوردار می‌باشد، به هموطنان گرامی به معرفی بگیرم.

«زندگی و افکار جنرال شاهپور احمدزی» عنوان کتابی است که به همت بانو شهلا ارسلا  «احمدزی» دخترارشد جنرال شاهپور خان فقید  آماده گردیده و در ماه مارچ(2011م) در امریکا به چاپ رسیده و دارایی 98 صفحه، یک پیشگفتار و هشت بخش می‌باشد.

به باور من کتاب در واقع ناله  و فریاد یک بانو و فامیل مظلوم افغان برای دادخواهی است. خانواده عزا دار که نمی‌داند:

پدر شان برای چه زندانی شده، و  چرا بدون ارتکاب هیچ جرمی و گناهی، روانه پلیگون پلچرخی و سلاخی شد؟

برعلاوه، کتاب در برگیرنده عکس‌های تاریخی از دوران‌های مختلف زندگی جنرال شاهپور خان می‌باشد.

همه بخش‌های کتاب، روشنی خوبی روی ابعاد مختلف زندگی ایشان، از کودکی تا زندان پلچرخی، می‌اندازد.

طوری که از مندرجات کتاب بر می‌آید، شاهپور خان فقید دارای‌ شش پسر و 3 دختر می‌باشد که همه با مادر بزرگوار شان در ایالات متحده امریکا اقامت دارند.

در کتاب از نظریات و دیدگاه های شخصیت های مختلف مانند سرمحقق مرحوم  عبدالله بختانی عضو اکادمی علوم افغانستان، دگرجنرال مرحوم محمدنذیر کبیر سراج، مرحوم پوهاند داکتر محمدحسن کاکر و محترم سلطانعلی کشتمند، سابق عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و صدراعظم افغانستان، در رابطه به شخصیت جنرال شاهپور خان فقید و عوامل زندانی شدن شان، نقل قول‌های درج گردیده‌ است.

مطلب مهم دیگر درین کتاب که توجه مرا جلب نمود ، همانا شخصیت چند بعدی جنرال شهید می‌باشد. در کنار یک نظامی کاملاً مسلکی، ایشان یک نویسنده و یک شخص دارای نظریات سیاسی ملی، دادخوهانه و مترقی بود. کار نوشتن را از نشريه  «اتحاد مشرقی» آغاز نمود و در مجله اردو و سایر نشرات، روی مسائل متنوع ادامه داده است.

مطلب  جالب برای درین کتاب برای من این است که:

شهید شاهپور خان، محمدظاهر شاه سابق و شهیدداود خان ريس جمهور اسبق را در سفرها به ولایات شرقی، جنوب و جنوب غربی منحیث مترجم زبان پشتو به دری و برعکس، همراهی می‌کرده است.

این مطلب در حالی که از یک جانب نشان‌دهندۀ نبود تعصب لسانی در آن زمان می‌باشد، اما طرف دیگر ضعف و عدم علاقمندی زمامداران وقت را برای فرا گرفتن و افهام و تفیهم به زبان های ملی و رسمی وطن ما (پشتو و فارسی دری ) به نمایش می‌گذارد.

در تمام دوره تقریباً سیزده ماه که شاهپور خان فقید  زندانی بود ، مسؤلین مستبد رژیم طراز فاشیستی، حتی یکبار هم به اعضای خانواده شان اجازه ملاقات ندادند.

غم‌انگیز ترین بخش کتاب، ملاقات محترم سعدالله پسر ارشد جنرال شهید با عزیز اکبری مشهور به  «عزیز اگسا، معاون آن اداره «بدنام» و خواهرزادۀ جلاد معروف اسدالله سروری می‌باشد که بتاریخ هشتم اکتوبر (1979م) صورت گرفته و در صفحات 79 الی 83 کتاب انعکاس یافته است:

عزیز اگسا با چه قساوتی خبر قتل جنرال شاهپور خان را به فرزندش می‌دهد و حتی از اعلان و گرفتن فاتحه رسمی، بعد از دریافت هدایت از دفتر امین، جلوگیری می‌کند. او با پررویی تمام می‌گوید که گویا جنرال صاحب با «تشریفات نظامی» به خاک سپرده شده است؛  اما محل آنرا فاش نمی‌کند.

در مورد سوال محترم  سعدالله که چرا  بر سه نفر دیگر یعنی محترم سلطان علی کشتمند،  جنرال قادر فقید و محترم محمد رفیع که در عین جرم گرفتار شده بودند، حکم اعدام عملی نگردید؛ عزیز اکبری با تفتین خاص اپراتیفی و ریاکاری سیاسی می‌گوید،که آنها عضویت حزب را داشتند، حکم اعدام شان به حبس ابد تغیر یافته است. این در حالی است که آنها چند روز قبل، منشی عمومی حزب را بطور فجیع با گذاشتن بالشت بر دهنش به قتل رسانیده بودند. بر علاوه، قسمی که بعدها آشکار گردید، حدود دو هزار عضو مربوط جناح پرچم حزب و تعداد از خلقی‌های مخالف امین را نیز تا آن دم روانه پلیگون کرده بودند.

در فرجام باید نوشت که کتاب در کنار این که دارای نکات مثبت و حقایق فراوان می‌باشد، اما مثل هر اثر دیگر، کمبودهای راهم در بر دارد که امیدوارم در صورت تجدید چاپ، به آنها پرداخته شود.

در نشر مجدد کتاب خانواده گرامی و بانوی فرهیخته شهلا جان ارسلا احمدزی ، آثار و کتاب های منتشره بعد از چاپ اول کتاب را مرور خواهند فرمود، تا اسناد و مدارک مستند بیشتر درج کتاب گردد.

عکس‌های با اهمیت تاریخی  که در کتاب به معرفی گرفته نشده اند، از جمله  در صفحه (48)  عکس جنرال شاهپور خان  فقید را با آتشه نظامی ترکیه در زمان شهید داود خان نشان می‌دهد، اما سه شخص  دیگر را به معرفی نگرفته اند. آنها از چپ به راست مرحوم جنرال غلام صديق خان طره باز ريس خدمات تخنیکی وزارت دفاع، مرحوم غلام فاروق طره باز ريس تشریفات وزارت خارجه و شهید جنرال قدیر خان خليق رئيس کشف وزارت دفاع می‌باشند. قابل ذکر است که جنرال خليق هم توسط باند امین نخست زندانی و بعداً در پلیگون پل چرخی به قتل رسانیده شد.

در اخیر و مرتبط به بحث ما و یاد شهدا و قربانیان جنایات حفیظ اله امین، باید خاطر نشان نمایم که بعضی از رسانه‌های بیرون مرزی، تلاش‌های را در جهت قباحت زدایی از امین و جنایات او به راه انداخته اند؛ این تلاش‌های مذبوحانه، نه تنها که باد کردن کاه بی‌دانه می‌باشد، بلکه بی‌احترامی به روح و روان هزاران قربانی و زندانی آن دوره ترور و اختناق نیز می‌باشد.

با عرض حرمت

میر عصمت‌الله سادات

اپریل 2023 جرمنی

* لینک‌:

https://www.youtube.com/watch?v=7iOMEdItlss&ab_channel=AfghanistanPress

 

تاریخ تقریباً یک و نیم سده اخیر افغانستان، اکثراً، گواه خشونت‌های غیرانسانی امیران مستبد و سفاک در مقابل اتباع ملکی و بی‌دفاع کشور بوده است.

مردم افغانستان، خاطرات تلخ، شکنجه‌های ضد بشری، مانند تیل داغ‌ها، کاه‌دودها، سیاه‌چال‌ها، از میان دوپاره کردن‌ها، کوچ دادن‌های اجباری، به دهان توپ بستن‌ها، برچپک ها و انواع شکنجه‌های دیگر را سینه به سینه انتقال داده‌اند.

به همین ترتیب، مردم نام‌های زندان‌های مخوف چون دهمزنگ، سرای موتی، پلچرخی، چاه آهو، بگرام، و غیره را هیچ‌گاهی فراموش نخواهند کرد.

متأسفانه، بعضی از حاکمان ستمگر، جهت نابودی و خاموش ساختن مخالفین سیاسی‌شان، از هیچ وسیله، دریغ نورزیده‌اند.

در این ميان، زندان پلچرخی که درزمان شهيد داود خان طرح و اعمار گردید، توسط رژیم طراز فاشیستی امین به محل اسارت و سرکوب مخالفین سیاسی و هزاران انسان بی‌گناه، مبدل گردید.

بعد از قیام نظامی هفت ثور که به ابتکار حفیظ الله امین انجام یافت، موصوف، هزاران نفر را که گمان می‌برد، مخالف خودش و نور محمد تره کی باشد، زندانی نمود و تعداد کثیری را هم بدون کدام حکم محکمه، روانه پولیگون پلچرخی نمود.

سرانجام، امین، شخص نور احمد تره کی را هم به‌طور فجیع به قتل رساند و درصدد شد تا همه زندانیان را نابود و مسؤولیت را به دوش تره کی، اندازد.

یکی از این قربانیان، جنرال شاهپور خان احمدزی، لوی درستیز قوای مسلح افغانستان بود. موصوف یکی از جنرالان مسلکی، ارکان ارب، چهره برجسته و نیک نام اردوی افغانستان بود. منحیث استاد حربی پوهنتون، هزاران افسر نظامی را تعلیم و تربیه نمود. ایشان با نوشتن مقالات در مجله اردوی آن زمان، شهرت بیشتر کسب نمود. پسران شاهپور خان شهيد، هریک سعد الله و رحمت الله از اسطوره‌های سپورت و فوتبال وقت بودند. دانستن این که چطور شاهپور خان لوی درستیز گردید و چرا مورد خصومت امین قرار گرفت مهم است.

این‌جانب، با مراجعه به یادداشت‌هایم که از صحبت‌های فقید ببرک کارمل، در دوران اقامت اجباری‌شان در مسکو (1887 – 1991)، نموده‌ام، می‌خواهم، روی این موضوع که تا حال کمتر به آن پرداخته شده است، روشنی اندازم تا باشد، از یک جانب حقایق تاریخی، برای نسل جوان و محققان بی‌طرف کشور واضح گردد و از طرف دیگر، یادی از آن شخصیت نظامی و ملی کشور گردد.

به گفته مرحوم کارمل، گرچه قیام هفت ثور بدون سهم گیری جناح پرچم انجام یافت، با آن هم نور محمد تره کی، در چار یا پنج هفته نخست، تلاش می‌کرد تا نظرات مرا هم رعایت نماید که البته با حسادت و نارضایتی، امین همراه بود.

در یکی از روزها، به تره کی، گفتم که افسران که در تحول هفت ثور سهم‌ داشتند، همه نظامیان پایین رتبه می‌باشند.

در ترکیب اردو، نظامیان و جنرالان بیشمار غیر حزبی وجود دارد، لذا، لازم است تا یک جنرال نیک نام و با اتوریته منحيث لوی درستیز تعین گردد تا همه قوای مسلح را تمثیل نماید. تره کی برایم گفت که حرفت درست است و پرسید که آيا کاندیدایی هم دارم؟ برایش گفتم که بلی، این‌جانب شاهپور احمدزی را شایسته این مقام میدانم. اضافه نمودم که من با ایشان نزدیک شناخت دارم، اما عضو تشکیلات حزبی نمی‌باشد.

تره کی موافقت کرد و در عین همان روز، شاهپور خان به ارگ دعوت گردید. برای قادر خان وزير دفاع نیز هدایت داده شد تا جلسه قرارگاه وزارت را دعوت و شاهپور خان را رسماً، منحيث لوی درستیز معرفی نماید. شخص قادر خان هم با این تصمیم موافق بود.

شاهپور خان هم به ارگ رسید و تصمیم گرفته شده را، برایش ابلاغ نمودم. موصوف از جا بلند شد، با تعظیم نظامی و غرور افغانی گفت‌، (آماده خدمت به قوای مسلح و وطنم، افغانستان می‌باشم)

اما واضح بود که امین از این تصمیم ناراض بود و از همان روز، درصدد انتقام برآمد. چنانچه، بعداً، پس از زندانی شدن شاهپور خان، یکی از اقارب اش، به اسم یعقوب را به آن سمت گماشت.

باید خاطر نشان کرد که ببرک کارمل و رهبری جناح پرچم به این نظر بودند که باید سایر نیروها و شخصیت‌های سیاسی و ملی خارج از حزب در دولت سهیم شوند.

چند هفته بعد از تقرر شاپور خان، تفاوت‌های نظر میان جناح پرچم و خلق، روی مسائل متعدد بالا گرفت. (در نوشته‌های قبلی توضیح داده شده است) رهبری پرچم منحیث سفرا به خارج رفتند و سلسله زندانی ساختن کدرهای پرچم، آغاز گردید.

به تاریخ 17 اگست 1978، رادیو کابل، طی اعلامیه، خبر زندانی شدن، قادر خان، سلطان علی کشتمند، محمد رفیع، جنرال شاهپور احمدزی و میر علی اکبر ريس شفاخانه جمهوریت را به جرم توطئه ضد دولتی بخش نمود. فهمیده نشد که یک داکتر طب، چه نقشی در یک کودتای نظامی داشته می‌تواند؟ بر علاوه، در هیچ یک از کشوری‌های رو به انکشاف دیده نشده که‌ هرگاه، وزیر دفاع و لوی درستیز مشترکاً، دست به کودتا بزنند و موفق نگردیده باشند.

پس به‌وضوح دیده می‌شود که همه اقدامات، جز توطئه و از میان برداشتن رقبای سیاسی، چیزی دیگری نبود.

بدین‌ ترتیب، شاهپور خان، قبل از اینکه، توسط دژخیمان امین به کشتارگاه پلیگون پلچرخی برده شود، مدتی را در زندان گذاشتند.

در زندان، همه روزه فضای ترس و اختناق حکمفرما بود. هر روز جمعی را روانه قتلگاه‌ها می‌کردند.

طوری که، یک تعداد، از نظامیان زندانی آن زمان، برای نگارنده این متن گفته‌اند که باری در زندان شایعه گردید که عنقریب شاهپور خان را به قتل خواهند رساند. نظامیان که در آن بلاک محبوس بودند، جوقه جوقه به دیدن شاهپور خان، می‌رفتند. در مقابل آن جنرال شجاع را می‌دیدند که خیلی خون سرد، آرام و با متانت، همچون صخره در جایش نشسته است. موصوف، درحالی‌که وضع را کاملاً درک می‌کرد، به هم مسلکان نظامی‌اش می‌گفت که مشوش نباشید، من، همان زمانی که لباس نظامی را به تن کردم، همه پیامدهای آن را نیز پذیرفته‌ام. این جنرال وطن دوست، هیچ‌گاهی سر، به زورگویان و توطئه گران امینی، خم نکرد. سرانجام، باند امین، با قساوت تمام وی را، از میان برداشت. روح آن جنرال پرافتخار شاد و بهشت برین جایگاه اش باد.

در فرجام، باید اضافه نمود که باند امین جنایات فراوانی را مرتکب شده‌اند. آن‌ها، دو ريس جمهور، دو صدراعظم (نور احمد اعتمادی و محمد موسی شفیق) و صدها تن وزیران، والی‌ها، جنرالان و شخصیت‌های رژیم‌های سابق، روحانیون، روشنفکران، سیاسیون و نخبگان وابسته‌ به حلقات و گروپ‌های سیاسی دیگر، تقریباً دو هزار نفر از جناح پرچم و چند صد نفر از خلقی‌ها و هزاران انسان بی‌گناه دیگر را نخست زندانی و بعد نابود کردند و با بی‌شرمی تام، در سپتامبر 1979، لست دوازده هزار نفری از قربانیان را، به دیوار وزارت داخله نصب نمودند.

همه این جنایات و چپ روی‌های افراطی، نه تنها منجر به بی‌ثباتی در کشور گردید، بلکه، در بعد داخلی، راه را برای مداخلات خارجی و رویارویی منطقه‌یی، جهانی و اوج گیری جنگ سرد، هموار کرد.

البته این به این معنی نیست که نقش گروه‌های به اصطلاح جهادی، ISI و سیاست‌های نادرست آمریکا در قبال افغانستان را فراموش کرد. این‌جانب قبلاً نکات نظرم را در موارد فوق، نوشته‌ام.

در وضع کنونی مهین ما، سیاست‌های راست گرایانه طالبان در وجود افراطیت دینی، کشور را به طرف پرتگاه می‌کشاند. انکار از حقوق اساسی اتباع افغانستان، اعم از مرد و زن و پایمال شدن خشن حقوق زنان و دختران، مخصوصاً حق تحصیل و تعلیم، عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت که مسؤولیت آن صرفاً بدوش همین‌های که ادعای حاکمیت «الهی» را دارند، خواهد بود.

با نظر داشت اینکه، برداشت‌ها و تحلیل‌ها، از رخداد ششم جدی متفاوت است، اما بدون شک، در نبود این تحول، حیات ده‌ها هزار زندانی دیگر که تا آن دم در اسارت رژیم بودند، هم طور دیگر می‌بود.

با عرض حرمت

میر عصمت الله سادات، دسامبر 2022

 

فوتوکاپی هایی از تحقیقات (زنده یاد جنرال شاهپور احمدزی) که روشن است زیر شکنجه و فشار و اجبار این جوابیه ها را مطابق نیاز خود بالای شان نوشته اند.
(وقتی به متن ها نظر اندازید تفاوت حروف تا جمله بندی در تمام جوابیه ها را می بینید.)
برگرفته شده از سالنامه ای جمهوری دموکراتیک افغانستان ( ثور ۱۳۵۸ )
مربوط آرشیف شخصی محترم م.احمد