چهره های با صدرنگ و هزار نیرنگ
قسمت چهارم
بخش اول
ملاغنی مهره از بازی بزرگ و چهرۀ سیاهی در تاریخ کشور.
عبدالغنی بازوی دست راست ملای لنگ در اغتشاش خوست
با استناد بر کتب معتبر تاریخی، اغتشاش خوست بر اثر پلان انگلیس ها و از طریق خاندان مجددی و با دستان مریدان آنها و ملاهای تربیت یافته در مدرسه دیوبند سازماندهی گردیده بود. در مورد نقش پیر و نفوذ آن بر مریدها، محترم اعظم سیستانی مورخ و محقق کشور مینویسد: « درعرف و عنعنه ” پیری ـ مریدی ” وقتی کسی دست پیرگرفت و در حلقۀ مریدی درآمد، دیگر هر امر و دستوری که از جانب پیرصادر شود، مرید باید بدون چون وچرادر تعمیل آن اقدام کند. و هرگاه دراجرای امر پیرتردیدی مرید بخود راه دهد، بدان معنی است که شیطان در وجودش رخنه کرده و نیتش را نسبت به پیرش آلوده نموده است که درین صورت باید دست از خیر و برکت پیر بشوید و دنبال پیر دیگری برود.» خاندان مجددی بر اساس همین نفوذ بر مریدان خویش و تبلیغ اینکه امان الله کافر و جهاد بر علیه او مشروع است، اغتشاش خوست را برپا نمودند و همانطوری که قبلاً نوشته شد، رهبری ظاهری اغتشاش را شخصی بنام ملا عبدالله مشهور به ملای لنگ به عهده داشت و عبدالغنی مشر قبايل سليمانخيل و ملاعبدالرشيد سهاکی از دستیاران مهم او بودند.
میرعلی مشهور به عبدالغنی نیز از جمله همان جواسیس است که به ندرت میتوان رد پل او را به سهولت در ماجراهای بعد از استقلال تا وقت مرگش به سهولت پیدا نمود؛ او از جمله ملاهای تربیه مدرسۀ دیوبند بود که به گفتۀ با “گرگ دمبه مي خورد و با گوسفند نوحه مي کرد”؛ اما با آنهم طوری که میگویند هیچ چیز تا اخیر پت وپنهان باقی نمیماند، با گذشت زمان ماسک او از چهره افتاد و بار نخست (اولیویه روآ Olivier Roy ) پژوهشگر و کارشناس برجسته فرانسوی مسائل افغانستان که مدتی درازی را در میان قبایل و مردم افغانستان سپری کرده و به گونه ملموس با راز و رمز زندگی دهقانان افغان آشنا شده و از مراکز متعدد اطلاعاتی اروپا و کتابخانه ها استفاده نموده است، از نقش او در اغتشاش خوست و سقوط دولت امانی پرده برداشت. محقق نامبرده در “کتاب افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی” مینویسد: «مبارزه که سه پسر اولین “حضرت شوربازار” (قیوم جان آقا) برپا داشتند دارای دو ویژگی ضد امپریالیستی و ضد تجدد گرایی بود. در قیام سال 1924 خوست که در آن یکی از “مرید” ها به نام عبدالغنی، سلیمان خیلها را در کنار “ملای لنگ” به طغیان واداشت، پای این خاندان به میان کشیده شد. در سال 1928 پس از بازگشت حضرت، برادرش فضل عمر مشهور به شیرآقا که ابتدا از بچه سقو حمایت کرد بود قبالیل غلزایی را به نفع نادرخان به قیام وادار کرد.» (ص 72 ) (1)
همچنان استا اولسن (Asta Olsen) اسلام شناس معروف دنمارکی در کتاب “اسلام و سیاست در افغانستان” (ترجمه خلیل الله زمر) نیز در مورد عبدالغنی چنین مینویسد : «اغتشاش خوست در مارچ ۱۹۲۴ بر ضد اصلاحات اجتماعی دولت امانی برهبری ملا عبدالله مشهور به ملای لنگ و سایر ملاهای آن سمت به تحریک و رهنمایی روحانیون پرنفوذ مرکز به راه افتاد. در اغتشاش خوست یکی از مریدان حضرت صاحب شوربازار بنام عبدالغنی، قبایل سلیمانخیل را در کنار ملاعبدالله و ملا عبدالرشید سهاکی قرار داد. این دو ملا در دستی قرآن و در دست دیگر قانون جزا را گرفته در میان قبایل که متأسفانه از سواد و دانش بیبهره بودند فریاد میزدند: کدامیک را قبول دارید! قرآن یا قانون را؟ و طبعاً مردم میگفتند: قرآن را و سپس مردم را بشورش دعوت میکردند» (ص ۱۳۱ – ۱۳۳) (2)
اغتشاش ملای لنگ تقریبا ده ماه ادامه یافت و خسارات زیادی (در حدود پنج ميليون پوند) بر دولت وارد نمود و دولت مجبور گردید تا تعداد اردوی ملی را به نيم تقليل دهد و این سبب ضعف سیستم دفاعی دولت شد و خواست انگلیس ها برآورده گردید. در این جنگ عبدالغنی از آن آموخته های “جنگ های چریکی” که غلام مجدد (سلیمان لایق) از آن به افتخار یاد نموده است؛ استفاده نموده و گروه های اغتشاشگر را رهبری میکرد. سرانجام شورش توسط قوای دولتی برهبری جنرال محمد ولی خان و حمایت و اشتراک مردم سرکوب گردید و ملای لنگ وملاعبدالرشید با 51 نفر از همدست شان دستگیر و بر اساس حکم محکمه نظامی بتاریخ 4 جوزا 1304 در تپۀ مرنجان کابل اعدام شدند.
برای قدردانی و یادبود از قهرمانانی که در نتیجۀ این بغاوت جان باخته بودند؛ آبدۀ یادگاری به نام «منار علم و جهل» دهمزنگ کابل اعمار گردید که تا کنون در جناح شرقی باغ وحش کابل پابرجاست.
در جريان تحقیق ومحاکمه تثبیت شد که نورالمشايخ (فضل عمر مجددی) پیشوا ومرشد عبدالغنی، نیز در اغتشاش دخيل بوده و آن بغاوت از جانب او سازماندهی گردیده است، شاه امان الله قصد کرد تا او را بزندان بسپارد، اما به احترام برادرش شمس المشايخ (فضل محمد مجددی) از حبس او صرف نظر کرد، اما شرط گذاشت که از کشور خارج شود. نورالمشايخ نيز به بهانه حج ازکشور خارج شد و پس از ادای حج در ديره اسماعيل خان اقامت گزيد و از آنجا بر ضد اعليحضرت امان الله خان به فعالیت های خود ادامه داد.
غبار در در این باره مینویسد: «در همین سال بود که شاه امانالله بالای نورالمشایخ مجددی (حضرت فضل عمر مجددی) {مشهور به حضرت شوربازار} مشتبه شد و خواست او را محبوس نماید، ولی شمسالمشایخ مجددی (حضرت فضل محمد مجددی) که مرد مجاهد و ضد استعمار و هم طرفدار آزادی سرحدات از نفوذ انگلیس بود، نگذاشت چنین شود، پس شاه … از حبس نورالمشایخ منصرف شد مشروط بر اینکه از افغانستان خارج گردد. نورالمشایخ با عایله خود سرحد افغانستان را عبور کرد و در دیره اسماعیلخان و کویته اقامت اختیار نمود، ولی حکومت افغانی یادداشتی به انگلیسها فرستاده و دور شدن نورالمشایخ را از سرحدات نزدیک افغانستان تقاضا کرد، پس نورالمشایخ به علاقه بمبئی اعزام گردید.» (3)
جالب این است که عبدالغنی باوجود که مهره اساسی در این اغتشاش بود و عملاً جنگ را برعلیه قوای دولتی پیش برده بود؛ بطور مرموزی وبا دست های نامرئی از دستگیری، محکمه و اعدام نجات یافت. اینجا طور مختصر یادآوری میگردد که عبدالغنی همزمان با داشتن رابطه مریدی و ارادت به نور المشایخ، از جانب انگلیس ها وظیفه داشت تا اورا سایه وار تعقیب و از تمام روابط، مناسبات و افکار و کردارش گذارش دهد و همین موقف ووظیفه او سبب کشیدن پایش از تحقیق، محکمه و اعدام در اغتشاش خوست شد. اینگونه نجات یافتن های “معجزه آمیز” در طول زندگی ملا عبدالغنی بارها اتفاق افتاده است و او در طول زندگی ننگین خویش سرهای زیادی را به دار بالا نموده و خودش سُت و لُغُت هم غازی، هم شهید و هم سر سلامت طولانی عمر نموده است. در بخش های بعدی در مورد بیشتر خواهد آمد.
درمورد زندگی عبدالغنی بعد از خارج شدن نورالمشایخ از کشور، معلوماتی در دست نیست و ضرورت به تفحص بیشتر دارد. گمان زیاد بر این است که او در رکاب پیرش در هند قرار داشت و از همانجا مصروف فعالیت بر ضد دولت امانی بود.
نویسنده:فرید فریاد
ادامه دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. کتاب “افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی” را می توان از این سایت دریافت نمود:
https://rahparcham1.orgکتاب-افغانستان،-اسلام-ونوگرایی-سیاسی/