چیستی هرج و مرج سیاسی و اجتماعی نویسنده: رفیق غفار عریف

اوضاع کنونی در جهان از کران تا کران؜؜، چنان پر از تنش؜ها و همچشمی؜های ناسازگار سیاسی- اقتصادی – راهبردی – نظامی – مرزی … میان؜: کشور؜ها؜؜، دسته؜بندی؜؜؜های فراخ دامن؜جهانی و منطقه؜؜؜؜ای ؜؜، نهاد؜ها – سازمان؜ها و اتحاد؜؜؜های سیاسی- اقتصادی – نظامی است که وضعیت زندگی انسان؜ها را درسراسر گیتی نا امن؜؜، بی ثبات؜؜، بحرانی؜؜، خطرناک و پر از هرج ومرج کرده است.

در نخست باید پیرامون معنای هرج و مرج و نابرابر؜؜؜های آن (ثبات؜؜، امنیت) از نگر واژگانی سخن زده شود:

در فرهنگ؜؜؜های پارسی (دهخدا؜؜، فارسی؜؜، معین؜؜، عمید ،برهان قاطع ) هرج و مرج برابر است با؜: آشوب؜؜، بی؜نظمی؜؜، فتنه و فساد؜؜، در هم و بر هم؜؜، در هم آمیختگی؜؜، به هم ریخته؜؜، اختلال، اغتشاش؜؜، پریشانی….

در برهان قاطع ( ج ۴؜؜، ص ۲۳۲۱؜؜، باهتمام دکتر محمد معین) آمده است؜: «این لغت از توابع است. در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی؜اتفاق برخلاف هم کار کنند و هر کرا آنچه از دست؜؜؜؜ای د کند.»

همین گونه در فرهنگ؜ها معنای واژه؜؜؜های ثبات و امنیت وبرابر؜؜؜های پارسی آن؜ها؜؜، چنین آمده است؜؜؜؜: ثبات؜: آرام؜؜، استحکام؜؜، استقامت؜؜، استقرار؜؜، استواری؜؜، پابرجایی؜؜، پایداری؜؜، دوام؜؜، سکون؜؜، آرامش؜؜، پایستگی؜؜، قرار؜؜، برجای بودن؜؜، بر جای ماندن؜؜، قرار گرفتن ….

امنیت؜: آرامش؜؜، امن؜؜،؜؜؜؜ ای؜منی؜؜، صلح؜؜، آسایش؜؜، بی؜هراسی، بی؜بیمی؜؜، زنهار؜؜، زنهارداری؜؜، بی؜خوفی و امن؜؜،؜؜؜؜ای من شدن ،در امان بودن ….

در سیاست؜؜، هرج و مرج (در جامعه؜؜، در یک حزب سیاسی ،در نهاد؜ها و سازمان؜؜؜های اجتماعی؜؜، در شورا؜ها و ساختارهای توده؜؜؜؜ای  و قومی…) مفهوم دیگری دارد. اگر در کل؜؜، بی؜نظمی؜اجتماعی (هرج و مرج) در یک کشور در نظر گرفته شود؜؜، سخن بر سر بنیادی؜ترین مسایل در یک نظام سیاسی است که بایددرباره؜ی آنها با زبان سیاست حرف زده شود.

اجزای بنیادی یک نظام سیاسی ؜؜؜؜این؜ها اند؜؜؜؜:

  • روش حقوقی و هنجار؜؜؜های بنیاد حاکمیت سیاسی.
  • ساختار؜ها و نهاد؜؜؜های حکومتی.
  • جامعه سیاسی.

زمانی که ؜؜؜؜این اجزا وظایف خود را به درستی انجام داده نتوانند و یا خود در اجرای آنها غفلت و بی؜کفایتی کنند؜؜، زندگی اجتماعی دست؜خوش دشواری؜ها می؜شود و بی؜نظمی اجتماعی و یا وضعیت بی؜ثبات سیاسی به وجود می؜؜؜؜ای د.

در ادبیات سیاسی؜؜، ثبات سیاسی به وضعیتی در جامعه گفته می؜شود که در آن ناآرامی؜؜؜های اجتماعی؜؜، تنش؜؜؜های قومی (تیره و تباری)؜؜، دهشت افگنی؜؜، کشتار؜ها؜؜، اعدام؜؜؜های سیاسی، کودتا؜ها؜؜، آشوب؜؜؜های شهری؜؜، آشفتگی؜؜؜های اجتماعی … دیده نشود و عملکرد؜ها و رویدادهایی که با امنیت و آرامش در ستیزاست؜؜، رخ ندهد و دستگاه حکومتی در جایگاه بازیگر اصلی بتواند برای بهبود روابط جهانی کشور؜؜، نقش کلیدی خود را بازی کند.

برعکس ثبات سیاسی؜؜، بی؜ثباتی سیاسی بیانگر وضعیتی است که در آن قاعده؜ها و روش؜؜؜های حقوقی و هنجار؜؜؜های بنیادین حاکمیت سیاسی دچار لنگش می‌شوند و دستگاه؜؜؜های دولتی با دشواری؜ها و چالش؜ها نفس می؜کشند و خطر سرنگونی پیش می؜آید. در؜؜؜؜ این صورت به سبب رخ دادن پی در پی رویداد؜؜؜های بی؜ثبات کننده امیدواری به بهبود وضعیت وجود نمی؜داشته باشد و نااطمینانی در جامعه (در بین نهاد؜؜؜های سیاسی و توده؜؜؜های مردم) بالا می؜گیرد. بی؜ثباتی سیاسی بنابر اندازه و شدت رفتار های تازشی افراد و گروه؜ها در درون ساختار سیاسی (نظام دولتی) و نهاد؜؜؜های رسمی و نیمه رسمی در برابر همدیگر سنجش و ارزیابی شده می؜تواند.

بی؜ثباتی سیاسی نظام اقتصادی را یخ بسته می‌کند و چرخ؜های اقتصادی را از کار می؜اندازد و امکان سرمایه گذاری در اقتصاد و جلب سرمایه؜؜؜های خارجی را از بین می؜برد؜؜، گستره؜ی بازرگانی خارجی و روند فرآورد کالا؜ها چنان کاهش می؜یابد که مردم نمی؜دانند برای رفع نیازمندی؜؜؜های مادی زندگی خود چه کار باید بکنند.

زمانی که از ثبات سیاسی و بی؜ثباتی سیاسی سخن زده می؜شود؜؜، بیگمان در کنار آنها پرسش امنیت سیاسی نیز پیش؜ می؜؜؜؜آید.

در ادبیات سیاسی، امنیت سیاسی به معنای آن است که در زندگی سیاسی مردم یک کشور بیگانگان مداخله نکنند و در مورد سرنوشت و آینده؜ی آنان تصمیم نگیرند.

برای داشتن امنیت سیاسی و حفظ آن؜؜، حکومت؜ها وظیفه دارند که شرط خدمت به جای آورند تا زمینه برای حضور گسترده، فعال و معنادار شهروندان در فعالیت؜؜؜های سیاسی فراهم؜؜؜؜ آید و با جمع شدن مردم به گرد برنامه؜ها از هرج و مرج سیاسی جلوگیری و دست بیگانگان از دخالت در امور داخلی کشور کوتاه شود.

یاددهانی باید کرد که واژه؜ی امنیت در کل؜؜، یکی از شاخص؜؜؜های داغ و بسیار مهم در جامعه شناسی است. در جامعه شناسی در خصوص امنیت دو موضوع مورد بررسی قرارمی گیرد؜:

  • نظم؜؜،
  • تغییر

در مسأله؜ی امنیت؜؜، هدف چگونگی برقراری و حفظ نظم و آرامش در جامعه است که به آن نظم اجتماعی گفته می؜شود.

نظم اجتماعی آن وضعیت با ثبات را در یک جامعه بازتاب می؜دهد که در آن ساختار اجتماعی از سوی شهروندان پذیرفته شده و همگان در حفظ آن می؜کوشند.

مسأله؜ی نظم یا مسأله؜ی هابزی به ؜؜؜؜این پرسش پاسخ می؜دهدکه چرا و چگونه نظم اجتماعی وجود می؜داشته باشد؟

مسأله؜ی نظم را توماس هابز (۱۵۸۸ – ۱۶۷۹) انگلیسی فیلسوف سیاسی و آغازگر به کار گیری خردگرایی و استدلال منطقی در اندیشه؜؜؜های سیاسی و انسان شناسی؜؜، در دانش سیاسی و در فلسفه سیاسی وارد آورده است.

و اما در دانش جامعه شناسی مسأله؜ی تغییر (مسأله یمارکسی ) ریشه؜ی مارکسیستی دارد. به ؜؜؜؜این مفهوم که بنیادگذار این دیدگاه کارل مارکس است و چند و چون؜؜؜؜؜ این موضوع اساسی در دگرگونی؜؜؜های اجتماعی در بخش ماتریالیسم تاریخی سبک و سنگین شده است. از دید دانش سیاسی پیشرو؜؜، وقتی در جامعه طبقات اجتماعی وجود داشته باشد؜؜، همگام با کنش آنها بر بنیاد منافع (؜بهره؜ده و بهره؜کش) مبارزه؜ی طبقاتی به پیش می؜رود و ناسازگاری طبقاتی اوج می؜گیرد و اصل دگرگونی اجتماعی (اصلاح و تغییر شیوه؜؜؜های سازماندهی جامعه) را جز جدایی ناپذیر جامعه می؜کند که سرانجام در فرایند مبارزه؜ی طبقاتی ،پیشرفت اجتماعی فراهم می؜؜؜؜ای د.

برقراری امنیت و پایندانی شدن آن از سوی حکومت به کمک و همکاری مردم؜؜، با تحقق عدالت و اجرای قانون؜هایی که بر پایه حق – انصاف – عدالت و برابری استوار است؜؜، پیوند ناگسستنی دارد.

امنیت از نگر کاربرد آن در جامعه؜؜، گونه؜ها دارد:

  1. فردی؜؜،
  2. عمومی؜؜،
  3. خانوادگی؜؜،
  4. اجتماعی.

– امنیت فردی به معنای داشتن حق زندگی و آزادی ( محل زندگی؜؜، باور؜ها؜؜، پیشه)؜؜، حق تأمین نیازمندی؜؜؜های نخستین ،حق داشتن مالکیت؜؜، حفظ کرامت انسانی است.

– امنیت عمومی به معنای در امن بودن جان؜؜، مال؜؜، آبرو، عزت و ناموس شهروندان بر بنای قانون به سبب شهروند بودنشان است. هرگونه تبهکاری در برابر ارزش هر یک از ؜؜؜؜این شاخص؜ها به مفهوم زیان رسانیدن به امنیت عمومی پنداشته می؜شود.

– امنیت خانوادگی به معنای تهدید نشدن آرامش روانی و در خطر نبودن جان و زندگی اعضای خانواده؜ها است.

– امنیت عمومی؜؜، جا گروه اجتماعی مورد بحث قرار می؜گیرد و دو شاخص دارد؜:

۱ – جمعیت (شمار اعضای گروه اجتماعی )؜؜،

2 – هویت ویا کیستی ( اجزای شناخت گروه اجتماعی ).

هرگاه هر یک از؜؜؜؜؜ این دو شاخص اساسی با تهدید رو به رو شود به مفهوم آن است که امنیت اجتماعی به خطر افتیده است.

نسل؜کشی؜؜، کوچ دادن؜؜؜های اجباری؜؜، کاهش دادن و پراگنده کردن اعضای گروه اجتماعی با رویکرد سیاسی ستم گرانه؜؜، روش؜های اند که ساختار و بافت جمعیتی (شمارشی ) گروه اجتماعی را هدف می؜گیرد.

عملکرد هایی که به ویژگی؜؜؜های اساسی اجتماعی؜؜، فرهنگی ( زبان؜؜، ادب؜؜، هنر؜؜، باور؜ها و ؜؜؜؜آیین؜ها)، فلسفی، زیستی، باستانی و تاریخی گروه اجتماعی زیان برساند و پایه؜؜؜های آن رابا تهدید به سوی ویرانی و بربادی ببرد؜؜؛ به مفهوم آن است که کیستی (هویت انسانی و اجتماعی) گروه اجتماعی هدف گرفته شده است.

برای بر چیده شدن بساط تبهکاری؜ها بر ضد کیستی دسته؜های اجتماعی (جمعیت و هویت)؜؜، دانش سیاسی و جامعه؜شناسی سیاسی امنیت ملی را با انبازی سیاسی مردم در ساختار؜؜؜های قدرت سیاسی پیوند می؜زنند و رابطه و همبستگی میان آنها را زندگی بخش می؜شمارند.

تأثیرگذار ترین و مهم‌ترین ابزار برقراری سازواری و افزایش توانمندی حاکمیت سیاسی و بالا رفتن اندازه؜ی امنیت ملی در یک کشور؜؜، انبازی پر رنگ؜؜، معنا دار و با کیفیت مردم در بخش؜های گوناگون زندگی سیاسی است؛ زیرا انبازی مردم در ساختارهای حاکمیت سیاسی نشان دهنده؜ی قانونی بودن آن و پذرفتار تامین ثبات سیاسی است و می؜تواند به مثابه مناسب؜ترین و با اطمینان؜ترین پشتوانه برای حل و فصل دشواری؜ها و بحران؜؜؜های سیاسی- اقتصادی – اجتماعی – امنیتی در جامعه باشد.

انبازی سیاسی نشانه؜ی آشکار اراده مردم برای تعیین؜سرنوشت جمعی است؛ از؜؜؜؜؜ این رو رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی یک کشور بستگی به همین مؤلفه دارد. انبازی سیاسی مردم با ویژگی؜؜؜های آزادی (در اندیشه و عمل)؜؜، آگاهانه بودن و ایجاد و افزایش فرصت؜ها و واگذاری آن به همگان؛ درک سیاسی و اندازه؜ی مسؤولیت پذیرای شهروندان را بالا می؜برد و احساس دیده؜بانی از نظم سیاسی و پیمان بستی آنان را به حاکمیت سیاسی نیرومند می؜کند.

پیش زمینه؜ی مشارکت سیاسی مردم در ساختارهای حاکمیت سیاسی در یک کشور؜؜، فرهنگ سیاسی است که بایدپیش از پیش در نزد شهروندان و متصدیان نهاد؜؜؜های حکومتی به وجود آمده باشد. دانش جامعه شناسی نوین در موضوع انبازی سیاسی مردم در ساختار؜؜؜های رسمی دولت؛  در نظر گرفتن وابستگی؜؜؜های نژادی؜؜، قومی؜؜، دینی و مذهبی؜؜، زبانی؜؜، منطقه؜؜؜؜ای ، بویژه جنسی و قشری را بی؜بنیاد می؜داند.

واژه فرهنگ یک مفهوم گسترده دارد که ارزش؜؜؜های اجتماعی و هنجار؜؜؜های موجود در جامعه؜؜، همچنان دانش؜؜، باور؜ها؜؜، زبان وا دب؜؜، هنر؜ها و توانایی؜؜؜های افراد و گروه؜؜؜های اجتماعی را دربر می؜گیرد. لیکن فرهنگ سیاسی (بخشی از فرهنگ عمومی جامعه است) آن باور؜ها؜؜، ارزش؜ها؜؜، نماد؜ها؜؜، رویکرد؜ها؜؜، معیار؜ها و رفتارهایی را در خود گنجانیده است که بر فعالیت سیاسی انسان؜ها تأثیر می؜گذارند.

*  *  *

از آغاز سده؜ی بیست و یکم امریکا سیاست راهبردی بلندمدت جدیدی را زیر نام “هرج و مرج سازنده “ در پیش گرفت و آنرا جایگزین جنگ؜؜؜های ناکام خود در منطقه کرد.

امریکا با سیاست هرج و مرج سازنده در جایگاه نظریه نومحافظه کارانه در برخورد با جهان؜؜، بویژه با کشور؜؜؜های عربی و اسلامی؜؜؛ به دنبال داشتن حق حاکمیت بر سرنوشت مردم در مناطق مختلف جهان بر آمد که بی؜نظمی؜ها در افغانستان؜؜، عراق، لیبیا؜؜، سوریه ؜؜، یمن؜؜، گرجستان؜؜، اوکراین … نمونه؜؜؜های آن است.

امریکا به مانند سیاست؜؜؜های پیشین خود؜؜؜؜؜ این بار نیز توانست که افزون بر متحدان در جهان غرب و در اتحادیه اروپا؜؜، برخیک شور؜؜؜های دیگر را بر محور سیاست راهبردی “هرج و مرج سازنده “ گردآورد که پاکستان (متحد همیشگی امریکا و انگلستان در منطقه)؜؜، ترکیه؜؜، قطر؜؜، امارات متحده عربی؜؜، کویت، عربستان سعودی؜؜، مصر … از شمار آنها ست. اگر به رویدادهای خونبار در افغانستان؜؜، سوریه؜؜، یمن و عراق نگاه کرده شود ،مداخله؜ی؜؜؜؜؜ این کشور؜ها ؜در؜؜؜؜ این جا؜ها مردم را بی؜خانمان و بنیادحاکمیت سیاسی را ویران و هستی مادی و ارزش؜؜؜های فرهنگی وتاریخی آنها را بر باد دادند.

آشوبگری هایی که زیر نام؜؜؜های “ بهار عربی“ و  “انقلاب نارنجی “ رخ داد؜؜، آبش؜خوار آنها سیاست هرج و مرج سازنده بود. امریکا و متحدانش دریافتند که سرزمین؜؜؜های عربی باداشتن دشواری؜؜؜های سیاسی – اقتصادی – اجتماعی؜؜، گنجایش پذیرش درگیری؜؜؜های نظامی را نیز دارند؜؜؛ از؜؜؜؜؜ این رو با استفاده؜ی ابزاری از سیاست هرج و مرج سازنده به دنبال شکست دادن و نابود کردن رهبران و سرنگونی حکومت؜ها و تسلیمی مردم آنها برآمدند.

یکی از ستون؜؜؜های اصلی سیاست هرج و مرج سازنده به وجود آوردن اختلاف؜؜؜های نژادی؜؜، قومی؜؜، فرقه؜؜؜؜ای ؜، مذهبی و دینی؜؜، زبانی و درگیری؜؜؜های قبیله؜؜؜؜ای  است؜؜؛ آنچه در افغانستان آزمایش شد و نتیجه؜ی دلخواه به دست آمد.

؜؜؜؜ایالات متحده امریکا یکجا با ستون؜ها و کارگزاران و کارگردانان ستم سرمایه داری و بیدادگری واپس گرایی (اتحادیه اروپا؜؜، پیمان ناتو؜؜، سازمان ملل متحد؜؜، سازمان کنفرانس کشور؜های اسلامی – بویژه پاکستان و شیخ؜؜؜های کرانه؜ی خلیج فارس) با راه اندازی سیاست هرج و مرج سازنده در افغانستان پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱؜؜، سرانجام با دستینه کردن توافقنامه؜ی ننگین و تبهکارانه دوحه با جنگلی؜ها؜؜؛ قانون جنگل و بیدادگری دینی (دیسپوتیسم دینی و مذهبی ) را بر شالوده؜ی ناسازگاری با انسان و انسان بودن؜؜، خرد؜زدایی و دانش؜ستیزی؜؜، دشمنی بانو گرایی و روشنگری، برتری جویی قومی و زبانی … در کشور برپا کردند و شهروندان را در زیر چکمه؜؜؜های خونچکان جنگلی؜های؜بی فرهنگ انداختند و خود تماشاگر بیرحمی؜ها و بیدادگری؜های خونین یک گروه دهشت افگن دست پرورده؜ی خود شدند.

کنون در سرزمین خورشید در نزد انگل؜؜؜های دهشت افگن اصل؜؜؜های آزادی؜؜، دموکراسی؜؜، حقوق بشر و حقوق شهروندی، ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی؜؜، امنیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی؜؜، نظم  اجتماعی و تغییر اجتماعی؜؜، دانش، ادب؜؜، هنر؜؜، فرهنگ؜؜، انبازی سیاسی مردم در ساختار؜ها و نهاد؜های حاکمیت سیاسی؜؜؛ بی؜مفهوم؜ترین و بی؜ارزش؜ترین مسایل شمرده می؜شوند. ولی انگل؜؜؜های خونخوار ‌لابی گران نکتایی پوش آنها در سراسر جهان نمی؜دانند که بنابر دستور آمرانه؜ی تاریخ، در فرایند پیکار سیاسی توده؜؜؜های مردم در راه آزادی؜؜، صلح ،دموکراسی؜؜، عدالت و پیشرفت اجتماعی و رهایی از بحران بی؜ثباتی  سیاسی و اجتماعی ) و ناامنی و بیرون شدن از وضعیت دشوار اقتصادی سرانجام پیروزی به دست می؜؜؜؜آید وخس و خاشاک را در روند؜؜؜؜؜ این پیکار حق طلبانه و عدالت خواهانه ( هراندازه که به درازا بکشد ) توانایی مقاومت نیست .

            پیروزی از آن مردم است؜؜، نه از دهشت افگنان!