کتاب سيطره 1400 ساله اعراب بر افغانستان در دو جلد نویسنده سليمان راوش Soleiman Rauwasch

نوشتن درمورد هویت تاریخی و آئینی و فرهنگی کشور کار بزرگ و ارزشمند است و بدین خاطر از پژوهشگر ژرف نگر سلیمان راوش گران ارج سپاس بیکران داریم.
اسناد جمله آوری شده دراین دوجلد کتاب این اثررا یک اثرتحقیقی تاریخی می سازد که برخلاف تاریخ نگارانی که درمورد افغانستان نوشته اند اززاویه ای دیگری به تاریخ افغانستان پرداخته و از دیـد دیگری که دراین هزاروچهارصد سال درافغانستان ممـنوع بوده، نگاشته شده است.
چاپ مجدد این کتاب ها برای سومین بار و درفاصله زمانی نه چندان زیاد ازهم ، نشان دهنده علاقمندی وافرهموطنان ما درداخل و خارج به تاریخ گذشته کشورشان بوده وجای امیدواری است تا مردم ما با آموزه های از تاریخ شان فردا درست ، روشن و سالم را برای خود ،مردم و کشور خود بسازند.

 

کی کیست
نویسنده: پروفیسور رسول رهین
پروفیسور داکتر رسول رهین از نادر استادان دانشگاه کابل است که بیشترین آثار در زمینۀ زبان و ادبیات آفریده و شاگردان نیکوی تربیت نموده است.
استاد رهین با استفاده از سکالر شیپهای یونسکو – کابل در سال 1970 تخصص خودرا در تکنیک تدریس و متدولوژی آرشیف شناسی (Documentation Technique) ازاشیاسنتر، توکیو، جاپان، بدست آورد. سپس در سال 1970 تخصص دیگری از انستیتوت اسناد شناسی شاهی دنمارک، کوپن هاگن در رشته ” چطور اسناد شناسی و کتابداری را تدریس کرد. استاد رهین بر علاوه هفت جلد کتاب به زبان انگلیسی بیست و شش جلد کتاب در عرصه های مختلف زبان و ادبیات دری تالیف و نوشته است که از میان و در این اواخر کتاب سه جلدی به نام ( کی کیست) را در بارۀ نهصد و نود و چار نویسنده شاعر به شیوۀ تذکره نگاری مدرن در یکهزار و نود وچار برگه به نگارش گرفته که شامل همین 994 نویسنده ، شاعر و محقق با نقد و بررسی و نمونۀ آثار شان می باشد.
پروفیسور رهین در جلد سوم از برگۀ 199 تا به 203 در بارۀ من ( سلیمان راوش) از جمله نوشته است:
سلیما ن راوش، در بیست و نهم بهمن ماه (دلو) 1330 خورشیدی در خوابگاه شهر کابل چشم به جهان گشوده است. دورۀ ابتدایی را در نوبهار بلخ و ثانوی را در لیسه حبیبیه ختم نموده است. او دیپلوم ماستری خودرادر سال 1986 در رشته ژورنالیزم از دانشگاه دولتی اوزبیکستان ( شهر تاشکند) بدست آورده است.
کار های دیوانی او:
خبرنگار آژانس باختر در کابل، شبرغان، هلمند ( پس از فراغت از لیسه حبیبیه)
مفسر امور بین المللی روز نامۀ ( هیواد)
رئیس امورفرهنگی وزارت کارواموراجتماعی
رئیس دفتر مطبوعاتی صدارت
استاد در دانشگاه دولتی تاجیکستان
مفسر مسایل شرق در روزنامه جهموریت تاجیکستان
آثـــــــار:
1 – سیطرۀ 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان در دو جلد
2- سه واکنش تگاوران تیز پوی خرد در خراسان
3 – نام و ننگ یا تولد دوبارۀ خراسان کهن در هزارۀ نو، در چهارجلد .
به گفته اکثر دانشمندان و تاریخ نگاران،کتابهاوآثار او از ویژه گیهای خاصی برخوردار میباشد. چنانچه داکتر اکرم عثمان نویسنده شناخته شده کشور ضمن تقریظی در باره کتاب “سیطرۀ 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان” جناب راوش می نویسد: ” به پنداشت من از ويژه گی های گوهرين تأليف جناب سليمان راوش در کتاب سيطره 1400 ساله اعراب بر افغانستان ويژه گی عمودی بودن آن است. نويسنده کتاب بعد از سالها مطالعه و تدقيق و گردآوری مطالب بکر و سودمند، نوشتن و نگارش اثرش را آغاز کرده و به دريافت های تازه یی رسيده است. او در برخی از بنياد های تاريخ منطقه ما بخصوص پس از سلطه تازی ها براين حوزه غيرعربی به استنتاج هايی رسيده که به ندرت از سوی ديگر پژوهنده ها تذکر داده شده است. فی المثل هجوم تازی ها بر حوزه يادشده را در چارچوب ديگر ايلغار های استبداد آميز و سلطه گرا به بررسی گرفته و سعی کرده است که جوانب گوناگون آن دست اندازی را برملا کند.
يکی از مختصات بارز تاريخ خاورزمين هجوم ادواری اقوام بيابانگرد بر اقوام روستانشين می باشد و همين خصيصه، به دفعات اسباب رکود تحولات اجتماعی را فراهم کرده و اغلب منجر به پسرفت شده است. بی آنکه بکوشيم از اين واقعيت تاريخی بهره ايديولوژيک ببريم و آنرا در شعاع باور های متداول، بيش يا کم بها بدهيم بايد صميمانه و صادقانه بر جناب سليمان راوش (مزدا) آفرين بخوانيم که با نيش قلم نقاد و سلاح تفکر آزاد، حجاب محافظه کاری را پاره کرده و بر خونخواری ِ خونخوارانِ تاريخ، رخت نيکو نپوشـــانده است. اگر از
ديگر مزايای اين کتاب نفيس ياد نمائيم، بايد اذعان کنيم که همين مقدار واقعگرايی و دليری، گواه وجدان دادگر و شفافيت آبگينهء روان جناب سليمان راوش می باشد. در اين کتاب سخنان آبرودار، فراوان می توان يافت ولی آنچه بيش از هر بايستی چشمگير مينمايد اين است که «مزدا» در تمام نوشته هايش پاکزبان و پاکرأی بوده و بخاطر مصلحت های روزگار، نه بدآموزی و نه خوشامدگويی کرده است. بدون مجامله، چنين آثاری، روزی و روزگاری تهداب تفکر سنتی در کشور ما را تغيير خواهد داد و مؤلف سختکوش اجر کار و مزد خدمتش را از گرمای نگاه خواننده حقشناس دريافت خواهد کرد.”
آنگاه جناب پروفیسور رهین نظر منقد ایرانی آقای مسعود میر شاهی را نیز برگزیده واز جمله نقل می کنند که داکتر مسعود میرشاهی یکی از نویسندگان ایرانی در بارۀ جلد دوم کتاب “نام و ننگ، تولد دوباره خراسان کهن در هزاره نو” جناب سلیمان راوش می نویسد: “…این جستار با وجود در غربت بودن و دور از کتاب و کتابخانه های تخصصی، مجموعه یی سودمند برای شناسائی فرهنگ و آئین نیاکانمان میباشد…
پس از آن جناب پروفیسور رهین خود در بارۀ کتاب “سه واکنش تگاوران تیز پوی خرد” می نویسند: “جناب سلیمان راوش از نخبه نویسندگانی است که توجه عمیق و دقیق خودرا به جهش های ناجوانمردانه جنگ آوران و زمین گیران بیگانه معطوف داشته رگه های انسان ستیزی و کجرویهای انسانی آنان را مروارید گونه تار می نماید. کتاب “سه واکنش تکآوران تیزپوی خرد در خراسان” نیز به ادامه همین کارهای جناب راوش است که از اقلیم پهـناور آئین زردشتی در آریانا و خراسان آغازکرده، ستیز خودرا درمقابل فرهنگ زدایان بی فرهنگ و دستنگر سایر حوزه های تمدنی جهان تبارز میدهد. در پهلوی همه جناب راوش درین سه واکنش تکآوران تیزپوی خرد در خراسان از ورود عنعنه های نامعقول یهودیت در خلال آئین اسلام در سرزمین خراسانیان سخن گفته انزجار دانشمندان خراسانی از جمله ابوریحان البیرونی، ابن سینای بلخی را در مقابل این بدعتها مثال می زند. او در ردیف تکآوران دیگربغیر از مزدکیان، از سنایی غزنوی و مولانا جلال الدین محمد بلخی و دیگر عرفایی که حرف های آئین ستیزی خودرا جبراً در قالب کلمات عرفانی ریخته اند بحث مفصل دارد. جناب راوش نمونه خوب این تکآوری هارا درپندارهای منصور حلاج تبارز داده و ستیزاورا با فرهنگ زدایان اسلامی می ستاید. ایجاب می نماید همه پژوهشگران تاریخ نیاکان آریائیان این کتاب بس مهم وبا ارزش را بخوانند وبر نظریات و یافته های مغتنم جناب راوش مکث نمایند…”
کتاب سه جلدی ( کی کیست) پروفیسور رهین را میتوان شناسنامۀ 994 نویسنده شاعر و منتقدکشور در برون مرز و درون مرز به شمار آورد که جوانب مختلف دست آورد شان به برسی گرقته شده است و یکی ازگنجینه های علمی و پژوهشی به شمار می آید
“راوش”

 

انسان یکی از عناصر مهم زمان به شمار می رود که در واقعیت سایر عناصر زمان را نظم می بخشد.
فراموش نباید کرد که همین انسان در پهلوی سازماندهی نظم زمان و عناصر درونی آن، ویرانگر نظم زمان نیز می باشد، یعنی مانع پیشرفت، رشد و تکامل دیگر پدیده ها و سایر انسانها در میسر حرکت زمان می گردند.
ازاین حقیقت نباید غافل بود که، بیشترین موضوع تاریخ را کارکرد انسانها تشکیل می دهد. انسانهایی که همگام با زمان در حرکت اند و انسانهایی که مانع حرکت اند.

آنگاهی که هنوز جوامع تکامل نیافته بودند، واقعات تاریخ بسیار دیر تر و بعضأ چند قرن بعد نوشته می شدند که در آن کارکرد و اعمال نسلهای قبل به بررسی گرفته می شدند . اما امروز چنین نیست. نسل امروزو نسل فردا، دگر به بیدادگریها ، غفلت ها ، نامردمی گریها، خودخواهی ها، جاه طلبی ها، خود پسندیها وخود بزرگ نمایی های به نفع خود و بسیاری دیگر از ناهنجاری های فردی و اجتماعی را نمی تواند تحمل نماید، زیرا آنها میدانند و به تجربه دریافته اند که تحمل ناهنجاریها از سوی نسل های قبل از ایشان نه تنها برای خودشان مشکل آفرین بوده ، که مسلماً برای زادگان شان نیز اندوه بار خواهد بودو آنها روزی در محکمهء زادگان خویش محکوم خواهند شد. بدین لحاظ است که تاریخ ها زود زود نوشته می شوند و قضاوتها در بارۀ رویداد ها و اعمال انسانها در زمان اتفاق آن، سال به سال، ماه به ماه و حتی همروزه به عمل میآید.
بسیاری ها ازاین واقعیت، یعنی از قضاوت تاریخ بی خبر و غافل مانده اند، و یا هم شاید به خاطر منافع آنی خویش بی تفاوتی در برابر قضاوت تاریخ را پذیرفته اند وبا اتکا با این ضرب المثل حیات به سر می برند که ” من زنده جهان زنده – من مرده جهان مرده”. خطرناکتر آن کسانی اند که دید مادی نسبت به آفرینش دارند، واقعاً اگراینها انحراف می کنند خیلی خطرناک است. اینها برای لذت بردن از لذایذ زندگی دست به هر کاری میزنند تا شهوات پست انسانی خویش را فرو نشانند. بعضی ها اند که در راه ارضای شهوت مقام یا شهرت خویش سر به دروازهء هر امکانی ولو به قیمت آبرو و عزت شان می سایند. اما عدهء دیگری که خواهان ارضای همه شهوات پست انسانی خویش اند نه تنها که سر می سایند، بلکه از سایدن تن و جان نیز به هیچ دروازه ی دریغ نمی ورزند. هر دروازه ای را دق الباب می کنند، بی تفاوت است که کی درب را به رویشان می گشاید. مهم اینست که پاسخ خواهش نفسش از آنسوی درب مثبت داده شود.
“راوش”

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

**********

 

سیطره1400سالهاعببفغغانستان-teil-1

 

سیطرۀ-هزارو-چهارصد-سالۀ-اعراب-بر-افغانستان-جلد-دوم-teil-2