

کتاب «نشترهستی، خاطرات یک جراح» را که در هر کلمه و جملۀ آن عشق به مسلک و خدمت به مردم و وطن تجلی یافته است؛ هم زمان باید درسنامهء برای مشتاقان آموزش رشتۀ طب نامید. زیرا نویسنده با نوشتن خاطره ها و یادواره های خویش، دانش آموز طب را به حوصله، شکیبایی، تلاش و پیگیری فرامیخواند و این صفات را رمز کسب تجربه، مهارت و پیروزی میداند. وی تلقین مینماید که اجرای کوچکترین وظیفه های به ظاهر پیش پاافتاده، برای طبیب شدن حاذق چقدر ارزش دارد. وی می نویسد: «مراحل نخستین اشغال وظیفه برایم دشوار می نمود و تاحدی خستگی می آفرید. مشغولیت های نظیر ثبت مشاهدات، معاینه و آماده کردن مریض برای عملیات، مراقبت مریضان قبل و بعد از عملیات، شرکت در ویزیت سرویس، ویزیت عمومی، ویزیت ریکوری با پروفیسور، ویزیت مریضان با مسئولین سمت ها، پانسمان ها، جاگذاری سندها (لوله های) مثانه و معده، خون گیری، تطبیق انفوزیون و برخی دیگر به نحو تکراری و دوامدار به آنچه در خیالم می پروراندم سازگاری نمی کرد. می خواستم جراح شوم نه ملازم سرویس جراحی. اما بعد از مدتی حرف های پروفیسور مبنی بر ضرورت چیرگی بر روند کار در ذهنم تداعی یافت و خود را به شکیبایی فرا خواندم. می گویند: «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی»
راوی خاطرات، با صداقت تمام نخستین تجربه های خویش را برای پرورش اخلاقی هم مسلکان چنین بیان نموده است: «…حینی که جامه و دستکش های عملیات را درمی آوردم، بازهم همان احساس کاذب بر من غلبه یافت و خود را یک سروگردن بلندتر از همقطارانم پنداشتم. اما دقایقی بعد، موقعیت اصلی ام را دوباره دریافتم، به زمین واقعیت برگشتم و پی بردم که «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.» هنوز بایست ریاضت می کشیدم، ممارست می کردم، به گذاشتن گام های کوچک ادامه می دادم تا گام بزرگ می گذاشتم.»
این چنین نمونه های آموزنده، در بخش های گوناگون کتاب باربار و آنهم به شیوه های تازه تر و مغزنشین با ضمیمه ساختن ضرب المثلهای وطنی بیان شده است.
دوکتور بسم الله شیوامل از جمله معدود طبیبان حاذق وطن است که هیچگاهی معاینه خانۀ شخصی نداشته، بل همه وقت خودرا وقف کار و خدمت در شفاخانه و تلاش برای پرورش هم مسلکان جوان نموده است و این تلاش ها و وظایف انسانی و میهنی خویش را حتی در دیار غربت نیز فراموش ننموده و با پیدا کردن کمترین امکانات و قبولی خطرات بی شمار و با مصارف شخصی به وطن سفر و در موسسات آموزشی طبی وطن به ارائه لکچرها و مشوره های سودمند پرداخته و کتاب های متعددی آموزشی مسلکی را تحریر و ترجمه و در اختیار دانش پژوهان رشتۀ طب قرارداده و از همه مهمتر از پخش این کتاب ها “یک شانزده پولی” حق الزحمه نگرفته است.
دوکتور شیوامل با کمال جرأت، کمی ها، کاستی ها و بود و نبود سیستم حاکم دولتی را نیز برملا ساخته و معضلات “دوران جنگ و جنایت جهاد” را بازگو نموده و با یادآوری خاطرات، دشواری ها و کمبودی های شفاخانه ها و مراکز صحی ولایات و دشواری های اجرای وظایف پرسونل طبی و فداکاری های آنان در جریان جنگی که عقبگاه آن دولت های شریر پرور پاکستان و ایران بود؛ برجسته ساخته و نقش فرشته های نجات را در وجود همۀ کارمندان صحی بیان نموده است.
دوکتور شیوامل عضو انجمن جراحان آلمان، عضو انجمن انکولوگ های آلمان و عضو انجمن جراحان و انکولوگ های اروپا نیز می باشد.
برای موصوف به پاس خدمات علمی و تحقیقی اش برای اولین بار در تاریخ طبابت افغانستان، مدال عالی لیوناردو شوایبر سال ۲۰۲۴ جراحی آلمان اعطا گردید این مدال به عنوان معتبرترین افتخار در جامعهٔ جراحان آلمان شناخته میشود.
رفیق عزیز شیوامل، ضمن ابراز تبریکی نسبت چاپ و نشر دیجیتال این کتاب، برایت حوصله و توانایی بیشتر در راه برگزیدۀ خدمت به مردم رنجدیده و مصیبتزدۀ وطن خواهانم.
امیدواریم بتوانیم سایر کتاب های مسلکی شما را نیز بشکل دیجیتال در اختیار دانش آموزان رشتۀ طب قرار دهیم.
قاسم آسمایی




داوری در مورد آثار زندهیاد دکتور ببرک ارغند نویسندهای بیبدیل ادبیات معاصر وطن ما، کار دشوار و در حیطهء صلاحیت کسانی است که بصورت اختصاصی ادبیات خوانده و توانایی نقد را در همین رشته دارا اند. زیرا ارغند در کنار دهها اثر ارزنده، کوتاهترین داستان «نقطه سر خط» شامل کمتر از ۵۰۰ واژه و اثر قدرتمند «لبخند شیطان» را در بیشتر از هزار صفحه (دو جلد) نیز آفریده است که در جملهء آثار جاودان زبان و ادبیات کشور ما محسوب میشوند.
ارغند، آثار راستین ادبی را با پرداختهای عالی از زندگی مردم مصیبت زدۀ سرزمین ما در تمام ابعادش و در متن مناسبات اجتماعی مسلط به تصویر کشیده است و اثر «پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود»، یکی از آثار موفق «ریالیزم نقاد» در میان آفریدههای ادبی او حساب میشود.
به برداشت من آفرینش کتاب «پهلوان مراد و …» که بخشی از «مناسبات اجتماعی را در گوشه ای از شمال کشور» به تصویر کشیده، در زندگی ادبی ما یک «حادثه» بود که از دیدگاه زیبایی شناسی و هم تشریح زندگی مردم، نقطهء اوج هنر نویسندهگی زنده یاد دکتور ببرک ارغند بشمار میرود. زیرا در این داستان، تصویرپردازی بغایت زیبا و ظریف از فرهنگ بازی بزکشی صورت گرفته و صحنههای هیجانانگیز، همراه با صفیر قمچینها، شیهههای اسپها و زورآزمایی و تلاش طاقتفرسای چاپاندازان ماهر را در یک نبرد نفس گیر با دقت موشگافانه مجسم میسازد.
وقتی زندهیاد ارغند این کتاب را برایم فرستاد، سفری در پیش داشتم که ساعتها در هوا باید سفر میکردم. خواندن کتاب را در مسیر رفت و برگشت بپایان رساندم. در همه این مدت خود را در میدان بزکشی مییافتم و همزمان به یاد عاشقانهترین لحظات داستانهای «لرمانتف» میافتادم، «دن آرام» شولوخوف را مقابل چشمانم میدیدم و مانند رودبار همیشه جاری، مانند غروب پائیزی، مانند یک صبح عطرآگین و مانند یک دریاچه آرام که ماهیها رقصان کنان در آن شناور اند مرا با خود میبرد و غرق رویاهای ناتمام میساخت.
در پایان کلام، ارغند مرد بزرگی بود، دوست عزیز، رفیق راه، مبارز صادق و همرزم نترس و در یک کلام انسان کامل بود. من مدیون او هستم، زیرا باری کنار هم نشسته بودیم که لب گشود و مرا متوجه مسئولیتهای که از دید او بسیار بزرگ بود ساخت؛ و امروز در آن مسیر رهنمایی شدهء او، قدم میزنم.
آرام بخواب رفیق؛ یاد و خاطرههایت همیشه با من است.
دوکتور بسمالله شیوامل



نشتر-هستی-ـ-خاطرات-یک-جراح-ـ-داکتر-بسم-الله-شیوامل