قیام هفت ثور سبب شد که مناقشهء جدی به منظور موضع گیری امریکا بین مقامات کاخ سفید صورت گیرد . آقای سایروس وانس وزیر امور خارجه و مشاور رئيس جمهور در امور امنیت ملی، زبیگنیو بریژنسکی دیدگاه های مختلف در زمینه ارایه می کردند. بقول وانس، آقای بریژنسکی می پنداشت که قیام اپریل قدم اول اتحاد شوروی در تطبیق ماسترپلانش در جهت بدست آوردن تفوق و برتری در جنوب غرب آسیاست و در قدم دیگر افغانستان را در مدارش قرار خواهد داد.
برداشت آنها از انکشاف قضایا این بود که در نهایت کشور های تیل خیز خلیج فارس را از طریق تدابیر نظامی و سیاسی تحت فرمان خویش قرار خواهند داد.
آقای وانس برخلاف وی نظر ارایه می کرد و استدلال می کرد که ما باید ترکیب کمونیزم و نشنلزم را در زعامت جدید مدنظر بگیریم و از پرتاب نمودن رژیم جدید در دامن اتحاد شوروی اجتناب نمائيم.
همین بود که امریکا رژیم جدید را برسیمت شناخت و الی ماه فبروری سال 1979 با کابل روابط عادی دیپلوماتیک خود را حفظ کرد. همچنان به کمک های اقتصادی خویش تداوم بخشیده ولی در آن افزایش بعمل نیاوردند.
حکومت جدید کابل روابط خود را با امریکا حفظ نمود. از امریکایی ها خواستار سه صد میلیون دالر قرضه و کمک های بلاعوض را که در مدت پنج سال تادیه می شد، بعمل آوردند.
آقای دیوید نیوسم معین وزارت خارجه امریکا در امور سیاسی، اولین دیپلومات بود که وارد کشور شده با تره کی، حفیظ الله امین و سایر رهبران دولت جدید ملاقات نمود.
وی گزارش که از د یدارش با رهبران دولت جدید ارایه کرد، گفت: «رهبران جدید به نظریات خویش سخت معتقد بودند. لیکن آنها هنوز ناسیونالیست افغان اند. تشخیص من این بود که ما با رژیمی سروکار داریم که هنوز خودرا نشناخته است؛ اختلافات در بین آنها موجود است. از نظر روس ها رژیم مذکور هنوز در دورهء امتحانی قرار دارد. من احساس می کنم که دوام روابط ما با رژیم یادشده قابل توجیه است؛ اما در عین حال مراقب هم باید باشیم .»
برعکس بریژنسکی احساس می کرد که ما بصورت قطع نباید در آنجا باشیم، ما باید بخاطر ناکام ساختن اقدامات جاه طلبانه اتحادشوروی در آن قسمت جهان بصورت مخفیانه کاری را انجام دهیم.
مناقشه جدی بین مقامات مسؤل امریکا جریان داشت. با حفظ چنین دیدگاه ها، آقای ادولف دابس در ماه جولای بحیث سفیر امریکا به افغانستان فرستاده شد. دابس بحیث یک متخصص امور شوروی که به زبان روسی مسلط بود؛ همچنان قبلاً در مسکو انجام وظیفه نموده بود. علاوه ازان زمانی که بحیث معاون رئيس امور شرق نزدیک و آسیای جنوبی در وزارت خارجه کار می کرد؛ در باره وضعیت منطقه معلومات کافی داشت. وی در مورد پیچیدگی اعمال متقابل حزب کمونست اتحادشوروی، سایر احزاب و قوای محرکه داخلی سیاست افغانستان خیلی حساس بود.
آقای دابس در یک ملاقات چهارساعته در کابل نکات خیلی دقیق و باریک پالیسی امریکا را درباره افغانستان که خیلی زیرکانه طرح شده بود؛ ارایه نمود. موصوف عقیده به این داشت که: «واشنگتن باید نه تنها از احتیاط کار بگیرد، بلکه از پرتاب نمودن رژیم جدید در دامن اتحاد شوروی اجتناب ورزند.»
دابس در مورد امین گفت: «این رهبر افغانها دربارهء خودش چنین فکر میکند که وی گویا یک (کمونست ناسیونالست است) و نمیخواهد بیش از حد مجبوریت به اتحاد شوروی متکی باشد»
امریکایی ها تمایل امین را در روز های اول قیام درک کرده بودند. دبس طی ملاقاتی که با امین داشت گفت:
«لهجه امین آشوبگرانه و آمیخته به نوعی لافزنی بود. درک من اینست که امین آماده است که با امریکا زودتر از ان روابط خودرا توسعه بخشد که احتیاط مقتضی آن است. ایالات متحده امریکا باید خیلی محتاطانه کمک ها و سایر ارتباطات خویش را طوری توسعه دهد که شوروی را نه انگیزاند که فشار شانرا ازدیاد بخشند و یا اینکه در افغانستان مداخله نظامی نمایند.
برژینسکی موفق شد تا دست بعضی ازمقامات امریکایی را از سرراهش دورسازد و کنترول عملیات مخفی ( سی.آی،ای) وی را قادر ساخت که در پالیسی امریکا در بارهء افغانستان اولین اقدام ضد شوروی را شامل نماید. در همین وقت بود که شوروی ها با افغان ها در سال 1978 “قرار داد دوستی” را امضا کردند. این قرارداد مقرر میداشت: «در صورت به وجود آمدن، خطر نظامی به افغانستان، هردو جانب باهم مشوره می نمایند. با موافقهء هم، تدابیر لازم را اتخاذ می کنند»
در چنین اوضاع و احوال علاوه از کمک های نظامی که بطور مخفی صورت میگرفت (سی.آی.ای) و (آی.اس.آی) در طرح و تطبیق پرو گرام های تربیهء نظامی برای مجاهدین از نزدیک باهم همکاری میکردند و کمک های عربستان سعودی، کویت، چین و مصر را که تازه شروع شده بودند؛ هماهنگ می ساختند.
در سال 1987 ویلسن عضو کنگره امریکا وارد پاکستان شده، شخصاً از سرحدات دیدن کرد. وی معتقد بود که: «افغانستان باید به ویتنام شوروی مبدل گردد. زیرا دولت شوروی ویتکانگ ها را سلاح میداد و کمک مینمود تا برعلیه امریکایی ها بجنگند و آنان را بشکند و حال باید امریکایی ها، مجاهدین را کمک نمایند تا عساکر شوروی را به قتل برسانند این طرز تفکر در بین کارکنان (سی.آی.آی) نیز مسلط بود.» امریکایی ها از اینکه آنان بحیث یک ابرقدرت در جنگ ویتنام شکست خورده بودند؛ سخت رنج می بردند. یکی از دلایل که به گروه های افراطی کمک میکردند، همین بود.
واشنگتن پست در سال 1979 طی گزارشی در مورد تربیهء نظامی دوهزار تن از گروه های افراطی در یک قشله عسکری خبر داد.
جالب است زمانی که برژیسنکی در مقابل امین مخالفت مسلحانه را تقویه می کرد؛ دبس به مذاکرات خویش با امین خوشبین بود.
آقای پروس فلاتین که بحیث قونسل سیاسی دابس کار میکرد؛ اظهار میداشت که امین با دابس چهارده مراتبه ملاقات نمود. اینکه مذاکرات در چه مواردی بوده است؛ الی اکنون افشا نگردیده است. امین با از سرگرفتن و توسعه پروگرام تربیهء نظامی افسران افغان که بعداز قیام ثور از طرف وزارت دفاع امریکا قطع شده بود؛ موافقه کرد. وزارت دفاع امریکا به کانگرس پیشنهاد نمود که در سال مالی (1980-1979) مبلغ 3100000 دالر به تربیه افسران افغانستان مصرف گردد. فقط یک ماه بعد قصر سفید در ضمن عکس العمل خویش درباره نقش حکومت افغانستان در قتل دبسو انکار کابل از آن، کاهش بیدریغ کمکهای اقتصادی امریکا را به افغانستان بعمل آورد و قطع پروگرام تربیه نظامی افسران افغان را که در مرحلۀ پلان آماده گی قرار داشت، اعلام نمود. به گفته ریموند گراتوف «پرده را از آن اکتشافات نسبتاً حیرت انگیزی برداشت که تا آن زمان بصورت مخفی جریان داشت»
آقای دابس در چهاردهم فبروری بعد از اختطافش ذریعه یک گروه جدایی طلب ضد پشتون ها بنام ستم ملی، در تیر اندازی بین ربایند گان و پولیس به قتل رسید. ربایندگان تقاضا می کردند که: «در بدل رهایی رهبرشان بحرالدین و هزار زندانی آنها، دابس رها می گردد»
حکومت وقت تقاضای آنها را رد کرد. با حفظ آنکه سفارت امریکا از دولت تقاضا کرد با ربایندگان از در مذاکره پیش بیایند؛ در حملهء پولیس دابس به شمول ربایندگان کشته شدند.
امین مخالفین خود را که در پیوند با گروه ستم ملی بودند، در این امردخیل میدانست. امریکایی ها از حضور مشاورین اتحاد شوروی در حادثه سخن میزدند.
در نتیجه طرفداران امین می پنداشتند در صورت تن دادن امین به مذاکره با گروه ستم ملی، یک خودکشی سیاسی است؛ اما از نظر امریکایی ها تیر اندازی پولیس یک امر غیر قابل عفو پنداشته میشد و بدون تائيد مقامات بلند پایه صورت گرفته نمیتوانست.
مقامات مسکو نیز در مورد امین شک و تردید داشتند و تصور میکردند که امین شخص موقع طلب است و در صورت ایجاد خطر جدی از طرف گروه های مسلح علیه رژیمش، شاید به واشنگتن و یا اسلام آباد رو آورد.
با عرض حرمت ادریس اریب
مأخذ:
- حقایق پشت پرده تهاجم اتحادشوروی بر افغانستان اثر دیاگو کو رودویز و سلیگ هریسن
- تلک خرس یا حقایق پشت پرده جهاد در افغانستان اثر محمد یوسف و مارک ادکین مترجم قاسم آسمایی
خصومت تاریخی بریتانیا با کشور افغانستان تا حدودی قابل توجیه بوده میتواند ، چونکه انان به خونخواهی قتل مکناتن ، الکساندر برنس،کیوناری و کشتار چندین هزار تن از اردوی شان در سال ۱۸۴۱، محتملا” الی الابد ازین کشور انتقام خواهند گرفت …
– و اما دشمنی ایالات متحده امریکا با این کشور نه تنها که قابل درک نیست ، بلکه
کوچکترین توجیهی که بتواند انان را تبرئه
نماید نیز وجود ندارد…
– درست است که یکزمانی یکتن از سفرای شان اسمی مستر دابس در هوتل کابل بطور ناموجه به قتل رسید اما همه میدانند که
حادثه مذکور بهدایت فرد کودتاَگری صورت
گرفت که مردم افغانستان هرگز در جریان
سانحه قرار نداشتند و شایعاتی هم وجود داشت که وی خود از گماشتگان ایشان بوده است…
– بناء” مردم افغانستان هرگز فراموش نخواهند کرد که در طی چهل سال گذشته هر خون ناحقی که درین کشور بزمین ریخته شده به نحوی از انحاء دست ، دست اندر
کاران و سیاستگذاران ایالات متحده و یا ایادی منطقوی شان دران دخیل بوده است .
– از ویرانے کابل و شهادت هزاران مردم بی دفاع گرفته تا تمویل و تجهیز دشمنان قسم خورده ی این سر زمین و تراژیدی های اخیر که در پیامد مقاوله ی کذایی شان با مخالفین و راه اندازی درامه سریال گونه صلح که نتایج منفے انرا میتوان در خشونت
های یکی دو ماه گذشته و از بخون غلتیدن بانوان باردار گرفته تا شهادت نوجوانان در صفوف اردو و پولیس تا متعلمین کورس
کانکور و جینوساید محصلین در دانشگاه
کابل همه ناشی از توطئه ها و دسایس شبکه های استخباراتی نظامیگر و نابکار منطقه در تبانے با ابر قدرت جهانخوار ، دشمنی آشکار با
مردم افغانستان تلقی شده میتواند…
– علی رغم ادعای دیموکراسی ، حمایت از مبادی حقوق بشر و ازادیهای فردی و اجتماعی ایالات متحده ( با مشروط گردانیدن ازادی زندانیان متهم به جرایم قتلهای زنجیره یی مردم بینوای افغانستان ، ودوسیه های قاچاق مواد مخدر ) در یکی از مواد توافقنامه صلح با طالبان و تحمیل قلدرانه ان بالای جانب افغانے سیمای واقعی خود را در حمایت از مجرمین حق العبدی به جهانیان برملا گردانید...
– در وضع کنونی که اجلاس دوحه پس از وقت کشی ۴۰ روزه و تشدید جنگها به منظور امتیاز و باجگیری در میز مذاکره ، تا هنوز در حالت بن بست قرار داشته و سعی برانست تا با ایجاد یک فضای کاذب خلاء قدرت میزان بےنظمے و تشنج را در سطحی بالاببرند تا مردم متقاعد شوند که از دو الترناتیف بد و بدترین به پذیرفتن بدیل بد تن در دهند…
– مردم آگاه کشور اکنون با درک و ارزیابے پالیسی کهنه نفاق افگنانه دشمنان قسم خورده شان امید است تا از فضای پسا انتخابات ایالات متحده به نفع کشور ، بهره برداری مثبت نموده و توطئه های خصمانه ی دشمنان وطن را در نطفه خنثی سازند …
***
مرتبط:
کتاب : انتقام جویان جگدلک
نویسنده: نفتولا خالفین
مترجم: زنده یاد رفیق برید جنرال گل آقا
سفیر آمریکا در کابل چگونه ربوده و کشته شد؟
- علی حسینی
- بیبیسی
چهل سال پیش (۱۹۷۹) آدولف دابس، سفیر ایالات متحده آمریکا در افغانستان را افراد ناشناسی ربودند و سپس او در درگیری کشته شد. ترور آقای دابس بر مناسبات دو کشور سایه انداخت و گفته شد که بعد از این رویداد کمکهای آمریکا به مجاهدین افغان که تازه فعالیتهایشان برجسته شده بود، بیشتر شد. چهل سال بعد از این قتل، هنوز مشخص نشده است که دقیقا کدام گروه به این کار دست زده و هدف چه بوده است.
ساعت ۹ صبح، شهرنو، ‘کوچه مرغها ‘
فقیر محمد فقیر در آنزمان رئیس دفتر “شورای انقلابی” بود و در ارگ کار میکرد. نه ماه پیش از آن حزب دموکراتیک خلق با کودتا، دولت داوودخان را سرنگون کرده و قدرت را به دست گرفته بود.
آقای فقیر میگوید چهار نفر در منطقه شهر نو کابل، کوچه مرغها، خودرو سفیر آمریکا را متوقف کردند، به راننده سفیر دستور دادند که به سمت هتل کابل حرکت کند. در آنزمان این هتل در مرکز شهر کابل بود جایی که در حال حاضر هتل سریناست.
به گفته فقیر محمد فقیر، این چهار نفر عضو حزبی بودند که به “ستم ملی” مشهور بود. این حزب در اصل به نام “سازمان فدائیان و زحمتکشان افغانستان” (سفزا) یاد میشد. سفزا که رهبری آن برعهده بحرالدین باعث بدخشی بود، شاخه جدا شده از “سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان” به رهبری طاهر بدخشی بود.
آقای فقیر میگوید ربایندگانِ سفیر آمریکا، او را به طبقه دوم هتل کابل بردند و اعلام کردند در صورتی سفیر را آزاد خواهند کرد که رهبر سازمانشان، بحرالدین باعث بدخشی از زندان رها گردد. بحرالدین باعث، به علت “توطئه ضدخلقی” در زندان پل چرخی زندانی بود.
ربایندگان که گفته شده همهشان یا دستکم یکی از آنها لباس پلیس بر تن داشته، سفیر را به اتاق ۱۱۷ انتقال دادند و از راننده سفیر خواستند که به سفارت برود و به دیپلماتهای آمریکایی اطلاع دهند.
نیروهای امنیتی بلافاصله هتل را محاصره کردند.
لطفا حمله نکنید
بروس فلاتین، در آنزمان مشاور سیاسی سفارت آمریکا در کابل بود. او ۱۴ سال بعد از قتل آدولف دابس در مصاحبهای با انجمن مطالعات و آموزشهای دیپلماتیک جزئیات این رویداد را بیان کرد.
زمانی که او با شماری دیگر از کارمندان سفارت به هتل رفتند، نیروهای امنیتی و پلیس در لابی هتل جمع شده بودند. به گفته آقای فلاتین به آنها گفته شد که “تروریستها” سفیر را دستگیر کردهاند. او افزود: “من با مسئولان سفارت شوروی و مقامهای پلیس که در آنجا بودند صحبت کردم. به من گفتند که ربایندگان در قبال رهایی سفیر دابس، خواهان رهایی شماری از مخالفان حکومت، مشخصا فردی به اسم یونس خالص هستند.”
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
بروس فلاتین از مقامهای پلیس بارها درخواست میکند که به عمل شتابزدهای که جان سفیر را تهدید کند، دست نزنند. آنها اطمینان دادند که چنین اقدامی صورت نخواهد گرفت.
مدتی بعد یک مقام شوروی از فلاتین میپرسد که سفیر آمریکا علاوه بر انگلیسی چه زبان دیگری بلد است؟
فلاتین پاسخ میدهد: “روسی”.
این مقام شوروی دوباره میپرسد علاوه بر روسی، سفیر زبان دیگری را یاد دارد یا نه؟ زمانی که فلاتین میگوید آدولف دابس، آلمانی هم میتواند صحبت کند، مقام شوروی از خود فلاتین هم میپرسد که آلمانی بلد است یا خیر؟
جواب فلاتین مثبت بود.
پس از این پرسش و پاسخ، یک افسر پلیس افغان از فلاتین میخواهد که همراه او به طبقه دوم هتل برود. تصمیم بر آن بوده که فلاتین با زبانی که ربایندگان متوجه نشوند، با سفیر صحبت کند.
افسر پلیس او را به پشت دروازه اتاقی که سفیر و ربایندگان در آن حضور داشت، برد و از فلاتین خواست که از سوراخ کلید با سفیر صحبت کند. فلاتین تصور میکرد زمانی که خم شده و از سوراخ کلید صحبت کند، رگبار گلوله به سمتش شلیک خواهد شد. به همین خاطر از افسر پلیس پرسید: “مطمئنی افرادی که در اتاق هستند با این شیوه گفتوگو موافقند”؟ جواب مثبت بود.
فلاتین زانو میزند و از سوراخ کلید در، حال سفیر را میپرسد. سفیر پاسخ میدهد که حالش خوب است. با اشاره افسر پلیس، فلاتین به زبان آلمانی از سفیر میخواهد که نوع اسلحه ربایندگان را بگوید. سفیر در پاسخ از کلمهای استفاده میکند که به کلمه تفنگچه (سلاح کمری) انگلیسی نزدیک بود، این موضوع سبب میشود که ربایندگان متوجه شوند. به همین خاطر دستور میدهند که گفتوگو متوقف شود.
پس از این افسر پلیس از فلاتین میخواهد که به سفیر بگوید ده دقیقه بعد یا به دستشویی برود یا خود را روی زمین بیندازد.
فلاتین بدون آنکه این موضوع را به سفیر بگوید از افسر پلیس میخواهد که صبر کند تا او با آنها در جای دیگری حرف بزند.
در نهایت افسر پلیس آنطور که بروس فلاتین تعریف کرده، به صحبتهای او که شتابزده تصمیم نگیرند و به سمت اتاق سفیر حمله نکنند، توجهی نکرده و میگوید که به او دستور داده شده است.
یک و نیم ساعت بعد از ربودن سفیر، فلاتین متوجه میشود که نیروهای پلیس برای حمله آماده میشوند.
عتیقالله امرخیل در آنزمان استاد آموزشگاه عالی افسران بود. او به بیبیسی گفت مذاکرات با ربایندگان نتیجهای نداشت. تصمیم گرفته شد که از گاز استفاده شود. با پرتاب گاز به داخل اتاق، ربایندگان و سفیر بیهوش میشدند و سپس آنها را به شفاخانه/بیمارستان منتقل میکردند. آمادگی برای اجرای این نقشه صورت گرفته بود اما به گفته آقای امرخیل معلوم نیست چرا از گاز استفاده نشد.
نیروهای امنیتی در ساعت ۱۲:۵۰ ظهر تیراندازی به سمت اتاقی را که سفیر آمریکا در آن بود آغاز کردند.
به گزارش واشنگتنپست این تیراندازی ۴۰ ثانیه ادامه داشت.
فقیر محمد فقیر، رئیس دفتر “شورای انقلابی” که آنزمان شاهد رویداد بود به بیبیسی فارسی گفت که سید داوود ترون رهبری عملیات را برعهده داشت. آقای ترون از دفتر کارش دستور حمله را صادر کرد.
پس از حمله، زمانیکه فلاتین وارد اتاق میشود، میبیند که جسد سفیر روی یک صندلی افتاده است. یک گلوله بالای چشم راست، یکی نزدیکی قلب و یک گلوله هم به مچ دست چپ برخورد کرده بود. سفیر و گروگانگیران کشته شده بودند.
سفیر را که کشت؟
هنوز مشخص نیست که سفیر با شلیک کدام طرف کشته شده است.
آیا با آغاز حمله نیروهای امنیتی افغان، گروگانگیران سفیر را کشتند یا در شلیک پلیس جان خود را از دست داد.
مقامهای آمریکایی، بویژه دیپلماتهایی که در محل حضور داشتند، تاکید کردند که حمله با اشاره مشاوران شوروی حاضر در محل صورت گرفته است.
دولت شوروی و دولت افغانستان این اتهام را رد کردهاند. حفیظالله امین که وزیر خارجه بود، چهار روز بعد در یک نشست خبری اتهامهای آمریکا را “کاملا بیاساس” خواند.
عتیقالله امرخیل و فقیر محمد فقیر که در آنزمان از مقامهای دولت بودند هر دو با قاطعیت دستداشتن شوروی در ترور سفیر آمریکا را رد میکنند.
همه افرادی که در حمله دست داشتند کشته شدند، در چهل سال گذشته هیچ حزب و سازمانی اعلام نکرده که ربودن و قتل آدولف دابس کار که بوده است.
۱۴ فبروری ۱۹۷۹ برای بسیاری از آمریکاییهایی که از رخدادهای افغانستان و ایران خبر نداشتند، روز ولنتاین و عشاق بود اما برای دولت آمریکا روز ناگواری بود؛ از یکطرف سفیرش در افغانستان کشته شده بود و از طرف دیگر، سفارتش در ایران به تسخیر چریکهای فدایی خلق درآمده بود.
کتاب پشت پردۀ افغانستان
نوشته: دیه گوکوردوویز و سلیک اس. هاریسون
ترجمه: اسدالله شفایی
درباره این کتاب:
یکی از نویسندگان کتاب، دیه گوکوردوویز است که به حیث نماینده سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان، در موضوع و قضایای پشت پردۀ آن دخیل بود و شخص دومی سلیگ اس. هاریسون محقق و کارشناس مسایل آسیا است که سالیان طولانی مسایل منطقه و افغانستان را تعقیب نموده است.
نتیجه گیری در مورد اینکه محتویات کتاب، بیطرفانه و ملهم از واقعیت است و یاهم ملحوظات وظیفوی و اطلاعاتی و برداشت های ذهنی و شخصی در آن دخیل است؛ مربوط به خواننده خواهد بود، زیرا خوشبختانه بسیاری از ما شاهد عینی وضع کشور و تحولات آن در فاصله زمانی هستیم (1979 ـ 1988) که این کتاب در مورد آن نوشته شده است. تنها گفته میتوانم که اینگونه کتابها با همه ادعای بیطرفی نویسنده، نمیتواند کاملاً متکی بر حقیقت عینی باشد؛ زیرا عوامل گوناگون بر روان و قلم نویسنده تاثیر گذار خواهد بود.
کتاب با نثر روان از جانب اسدالله شفایی برگــردان گـردیده که خواننده را با عــلاقه زیــاد به عمق حوادث میبرد و خواندن کتــاب را دلپذیر میسـازد.
قاسم آسمایی
برای مطالعه،دسترسی و دانلود لطف نموده روی تصویر کتاب (دربالا) کلیک نماید.
- ببرک کارمل « تحکیم حزب و پیوند آن با خلق »
- به خاطر رنجهای بیکران خلقهای ستمدیده افغانستان نویسنده: ببرک کارمل
جزوه بیانیه رفیق ببرک کارمل در محفل برافراشتن بیرق
گزارش های رفیق ببرک کارمل به پلینوم های حزب دموکراتیک خلق افغانستان
ببرک کارمل دولت حزب و مردم
ببرک کارمل «به سوی جامعۀ نوین»
یا سوسیالیسم یا توحش؛ تاریخنگاری به مدد نشریات چپ افغانستان
ببرک کارمل مرام دموکراتیک خلق
صحبت رفیق ببرک کارمل حین ابرازنظر در باره خط مشی حکومت موظف
ازاسناد و مدارک کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان
تزس های ده گانه ببرک کارمل - کتاب سفید
تلک خرس یا حقایق پشت پردۀ جهاد در افغانستان
زرگونه جنایات افشای مستند جنایات طالبان
سرباز خاموش ( مردی در پشت جهاد افغانستان )
دیدگاه ها ـ تحلیل ها و رویداد ها( جلد دوم )
سالنامهٔ ها
افغانستان؛ جنگ، جامعه و سیاست
بازی شیطانی (جلد اول و دوم )
اردو و سیاست
در بازار سوداگری حرفهای فرسوده و سترون
«مرگ سالوادور آلنده»
اسناد کنگره مؤسس جبهۀ ملی پدر وطن
اعترافات جنایتکار اقتصادی
مجموعه مقالات زنده یاد رفیق داکتر اناهیتا راتبزاد از جریده پرچم
پشت پرده افغانستان
بنیاد آموزش انقلابی
متن مصاحبه اختصاصی رفیق غفار عریف با رفیق دکتورس اناهیتا راتبزاد
اسناد مربوط به اگسا برگهای سیاه
جوانان و جامعه
اسناد اشد محرم مقامات حزبی و دولتی اتحاد شوروی
خیانت به سوسیالزم پس پرده فروپاشی اتحاد شوروی
اسناد لانۀ جاسوسی (کتاب 29 ـ 30 افغانستان)
عبور از آتش
کارکردهای نجیب الله ونقش کشور های خارجی
چگونه ما به بیماری ویروس ا هجوم به افغانستان مبتلا میگردیدیم
از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان
تلاش مذبوحانه برای مسخ تاریخ نقدی بر نقد
نقد” و ” تغیير” از حقیقت تا ابزار
ظهور و زوال
خاطرات و افتخارات
درباره انقلاب ۷ ثور ۱۳۵۷ افغانستان
اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان
گِل برای درمسال
فرار و دیدگاه ها
غروب خورشيد و يا کوله بارکژبينی و بد انديشی
راز ها ی ناگفته توطه سقوط نظام دموکراتیک
به اّن به چه عنوانى بايد قضاوت كرد؟
گذر در کوچه های خون و آتش جلد اول
رهــا در بــاد
کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن
نقش فعال ببرک کارمل در تشکیل ” جمعیت دموکراتیک خلق
افغانستان درعقب پرده دود
شعبده بازاني
من و آن مرد مؤقر
مثلث بي عيب
یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی در سه جلد
سرگذشت سرخ
گذر در کوچه های خون و آتش جلد دوم
مجموعه نوشته،پژوهش و نقد درمورد ببرک کارمل
مجموعه ی از نوشته،پژوهش،اسناد و دیدگاه ها درباره تحول ششم جدی ۱۳۵۸
واژه های سیاسی و اجتماعی
غمنامۀ کرهاله« له هورا تر تکبیره»
” قرارداد ” دوحه صلح يا سراب
مناظره ها و محاضره ها در پیرامون اردو و سیاست
طرح تازهء دیجیتال کتاب «اردو و سیاست در سه دههء اخیر افغانستان»
باز نگاهی به قیام هفت ثور
“جهاد فی سبیل الله!” و بهره برداری ابلیسانه!!
فصل های از کتاب اردو و سیاست
مثلث بي عيب یا کنزالمهملات والاکاذيب
ببرک کارمل و خطوط کلی کار کلکتیف حزبی
( جلد سوم ) دیدگاه ها ـ تحلیل ها و رویداد ها
آخرين ملاقات ببرك كارمل با گرباچوف
شناختی از مارکسیزم
پاکستان مرکز و حامی تروریسم
تأثیر عوامل اقتصادی بر مناسبات سیاسی
تروریزم او جگړه TERRORISM and WAR
نبرد برای عدالت و بحران امنیت در افغانستان
كشفالحال نادر به قلم اعلیحضرت امان الله خان
داستان دو قانون اساسی
روزشمار جنگهای داخلی و دیگر وقایع افغانستان در دوران حکومت وحدت ملی سپتمبر 2014 ـ 21 مارچ 2020م
برنامه عمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان
«از خاطراتم»خالد صدیق چرخی
اقتصاد نوین ترور
جنبش آزادی خواهی هند
صحبت ببرک کارمل با قوماندانان پیوسته به دولت
ببرک کارمل از نظر دانشمندان عالی وتحلیلگران سیاسی
من و آن مرد مؤقر
داستان جهاد یا”پروژه طالب سازی” افغانستان
جنگ های نیابتی جنگ و کشمکش در دنیای مدرن
جلد اول برگی چند از نهفته های تاریخ در افغانستان
د اساسی قانون علویت
خاطرات بزرگ علوی
53 نفر
نخستین کنگره نویسندگان ایران
جلد دوم برگی چند از نهفته های تاریخ
برگ های از تاریخ معاصر ما
سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعۀ ارگ
حال و احوال سرزمین ما
سالنامه افغانستان شماره ۵۰ سال ۱۳۶۳
فــرار
از دفترچهء خاطرات یک زندانی
روزهای دشوار
فرکسیون خلق
یادنامه ی زندگی احسان طبری
اساسنامه حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن
اعلاميه شوراى انقلابى جمهورى دموكراتيک افغانستان در بارۀ خصلت ملى و دموكراتیک
مجموعه دستور العمل ها در باره تعلیم و تربیه .جمهوری دموکراتیک افغانستان
احمد راتب مشروطهخواه گمنام
طامات تا به چند و خرافات تا به کی
سخنرانی زنده یاد رفیق جنرال عزیز عازم
«تهاجم» نوشته: ولادیمیر سنیگیروف
سالنامه احصایوی جمهوری دموکراتیک افغانستان
کتاب: مناظرهها و محاضرهها پیرامون کتاب «اردو و سیاست»
برگهایی از تاریخ سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان و ( چگونه س.د.ج.ا به خلقی ځوانان سازمان(ا.خ.ځ.س)
- جریده تابناک ( پرچم)
- روزنامه حقیقت انقلاب ثور
جریدۀ وطن
نشریه ملی نسیم سحر
جریده خلق
داولسی جرگی جریده
جریده انگار
جریده ندا خلق
افغانستان امروز - سالنامهٔ های جمهوری دموکراتیک افغانستان
- کلکسیون مجلهی خراسان
- جریدۀ امان افغان (ش ۱۲۹۸-۱۳۰۷)
- مجموعه سال اول ماهنامه مشعل
- مجموعه سال دوم ماهنامه مشعل (2004)