هوای سرد زمستان زوزه میکشید. اتاق های نمناک و کانکریتی پلچرخی فضای زندان را هرچه بیشتر وحشتناک تر ساخته بود.در اتاق های انفرادی که برای یکنفر مدنظر گرفته شده تعدادشش تا هشت نفر زندانی در ان جابجا گردیده بودند برای هرسه نفر دو کمپل زمستانی میرسید. روز یکبار اجازه رفتن به تشناب عمومی بود. انهم در یک قطار طویل از حاجتمندان بیشتر از یک ساعت می ایستادی تا اینکه نوبت رفتن بدانجا میسر میگردید. یکی از اتاق های بلاک را به تشناب غسل اختصاص داده بودند . در مقابل خرید یک افتابه پلاستیکی اب نیمه گرم در هوای سرد زمستان غسل مینمودی. از همه مهمتر برخورد خشمانه و غیر انسانی زندانبان بود . با فحش ودشنام در مقابل زندانیان برخورد مینمودند در حالیکه اکثر این زندانیان افراد روشنفکر ، متخصصین و افراد با نام نشان کشور بودند.
هیچ کس امیدی به فردای روشن وزنده ماندن نداشت . شب ها فرمان مرگ زنداینان صادر میشد . در نیمه های شب سرو صدای قوماندان زندان با جمع از افراد محافظش خواب از چشم همه زنداینان نا امید به زندگی می پراند و همه منتظر بودند. که این بار قره فال به نام که اصابت میکند.
همه سرنوشت خود را میدانستن که چه خواهد شد.
همه زندانیان در یک دهلیز طولانی مستطیل شکل قبل از ورود فرمان مرگ شان جمع شده . به اهسته گی میان هم سخن میرانند. و خاموشانه به طرف همدیگر میدیدند.
وانتظا ر فرمان روای مرگ را داشتند. زمانیکه قوماندان زندان بعد لحظات طولانی انتظار وارد میشد. دریک جای بلند قرار میگرفت و عساکر در اطرافش حلقه زده منتظرفرمانش می بودند.
قوماندان با سربلند و غرورامیز به لهجه نیمه فارسی با طرز خاصی صحبت میکرد.
و بعضی از وقت ها چیزی به گفتن نداشت مستقیم اغاز میکرد به خواندن لست که با خود داشت.
نام ها اکثرن تکرار و صاحب نام وجود نداشت و به تکرار انرا قرائت نموده بی نتیجه بو دزیرا فرد مذکور قبلن درلست قبلی به کشتار گاه فرستاده شده بود و در لست جدید به تکرار نامش ذکر میگردید.
این روند بطور متداوم در زندان جریان داشت. که بنام خلاصی از زندان ( رهایی) دسته دسته از زندانیان به پلیگون زندانی برده شده سربه نیست میشدند.
زمانیکه شب فراه میرسید زندانیان امید زنده ماندن به فردا را نداشتن.طبق معمول سرتا پا به لست گوشش میدادند زمانیکه نامد در لست نبود نفس برات کشیده در ذهنیت این نکته تداعی میگردید . یک روز دیگر زنده هستم.
شب 5جدی 1357 بود. سا عات هشت بجه شب تلویزیون زندان از کار افتاد و قوماندان با جمعی از افرادش بدون داشتن لست باخود وارد هلیز زندان انجایکه محل تجموع زندانیان بود شد . با فحش و ناسزا عامل اساسی قطع نشرات تلویزیون زندانیان را وانمود کرد.و به تکرار تهدید میکرد که شما تلویزیون را از کار انداخته اید.
لحظات بسیار به کندی سپری میگردید زندانیان نمیدانستن که چه بلای را بسرشان خواهد اورد.
پاسی از شب گذشته بود .در بیرون زندان اواز گردش تانگ ها انداخت سلاح های ثقیل شنیده میشد.
در همین لحظه منزل چهارم بلاک چهار زندان مورد اثابت مرمی قرار گرفت
مرمی متذکره دیوار راسوراخ کرده ولی به کسی خوشبختنانه اسیب نرسانید.
وضعیت کاملن در داخل زندان تغییر کرد. سرا سیمگی موظفین زندان برای همه ما سوال برانگیز بود . که چه در بیرون رخ داده است.
قبل از این اوازه پخش گردیده بود که امین پلان دارد تا زنداینان را از بین ببرد. انهم باتیم خاصش که طور پلان را ترتیب گردید بود که گویا باند ها مخالف دولت بالای زندان حمله نموده زندان را در تصرف خود میاورند و زندانیان را قتل عام مینمایند. این بود یک سلسله اوازه ها در داخل زندان که ذهنیت ما را ازار میداد.
در چنین لحظه سکوت سراسری زندان را فراه گرفته صرف اواز گردش تانگ ها از بیرون زندان شنیده میشد وبس
لحظه به لحظه اواز گردش تانک ها نزدیک تر شده شب به همین منوال گذشت.
فردا ان روز صبح وقت یک نفر زندانی بنام حبیب چکری که در تعمیر شفاخانه زندان جهت تداوی برده شد بود وارد دهلیز عمومی گردیده فریاد میزد که کارمل صاحب صحبت میکند ایا شما شنیده اید.
هیچ کس امیدی به فردای روشن وزنده ماندن نداشت . شب ها فرمان مرگ زنداینان صادر میشد . در نیمه های شب سرو صدای قوماندان زندان با جمع از افراد محافظش خواب از چشم همه زنداینان نا امید به زندگی می پراند و همه منتظر بودند. که این بار قره فال به نام که اصابت میکند.
همه سرنوشت خود را میدانستن که چه خواهد شد.
همه زندانیان در یک دهلیز طولانی مستطیل شکل قبل از ورود فرمان مرگ شان جمع شده . به اهسته گی میان هم سخن میرانند. و خاموشانه به طرف همدیگر میدیدند.
وانتظا ر فرمان روای مرگ را داشتند. زمانیکه قوماندان زندان بعد لحظات طولانی انتظار وارد میشد. دریک جای بلند قرار میگرفت و عساکر در اطرافش حلقه زده منتظرفرمانش می بودند.
قوماندان با سربلند و غرورامیز به لهجه نیمه فارسی با طرز خاصی صحبت میکرد.
و بعضی از وقت ها چیزی به گفتن نداشت مستقیم اغاز میکرد به خواندن لست که با خود داشت.
نام ها اکثرن تکرار و صاحب نام وجود نداشت و به تکرار انرا قرائت نموده بی نتیجه بو دزیرا فرد مذکور قبلن درلست قبلی به کشتار گاه فرستاده شده بود و در لست جدید به تکرار نامش ذکر میگردید.
این روند بطور متداوم در زندان جریان داشت. که بنام خلاصی از زندان ( رهایی) دسته دسته از زندانیان به پلیگون زندانی برده شده سربه نیست میشدند.
زمانیکه شب فراه میرسید زندانیان امید زنده ماندن به فردا را نداشتن.طبق معمول سرتا پا به لست گوشش میدادند زمانیکه نامد در لست نبود نفس برات کشیده در ذهنیت این نکته تداعی میگردید . یک روز دیگر زنده هستم.
شب 5جدی 1357 بود. سا عات هشت بجه شب تلویزیون زندان از کار افتاد و قوماندان با جمعی از افرادش بدون داشتن لست باخود وارد هلیز زندان انجایکه محل تجموع زندانیان بود شد . با فحش و ناسزا عامل اساسی قطع نشرات تلویزیون زندانیان را وانمود کرد.و به تکرار تهدید میکرد که شما تلویزیون را از کار انداخته اید.
لحظات بسیار به کندی سپری میگردید زندانیان نمیدانستن که چه بلای را بسرشان خواهد اورد.
پاسی از شب گذشته بود .در بیرون زندان اواز گردش تانگ ها انداخت سلاح های ثقیل شنیده میشد.
در همین لحظه منزل چهارم بلاک چهار زندان مورد اثابت مرمی قرار گرفت
مرمی متذکره دیوار راسوراخ کرده ولی به کسی خوشبختنانه اسیب نرسانید.
وضعیت کاملن در داخل زندان تغییر کرد. سرا سیمگی موظفین زندان برای همه ما سوال برانگیز بود . که چه در بیرون رخ داده است.
قبل از این اوازه پخش گردیده بود که امین پلان دارد تا زنداینان را از بین ببرد. انهم باتیم خاصش که طور پلان را ترتیب گردید بود که گویا باند ها مخالف دولت بالای زندان حمله نموده زندان را در تصرف خود میاورند و زندانیان را قتل عام مینمایند. این بود یک سلسله اوازه ها در داخل زندان که ذهنیت ما را ازار میداد.
در چنین لحظه سکوت سراسری زندان را فراه گرفته صرف اواز گردش تانگ ها از بیرون زندان شنیده میشد وبس
لحظه به لحظه اواز گردش تانک ها نزدیک تر شده شب به همین منوال گذشت.
فردا ان روز صبح وقت یک نفر زندانی بنام حبیب چکری که در تعمیر شفاخانه زندان جهت تداوی برده شد بود وارد دهلیز عمومی گردیده فریاد میزد که کارمل صاحب صحبت میکند ایا شما شنیده اید.
ومژده پیروز ی و سقوط باند امین را میداد.متعاقبن افراد نظامی وارد زندان شدن انها نیز مژده پیروزی را دادند.
در بیرون زندان نیرو های نظامی دست به گرفتاری تعداد از افراد امین را زده بودند. وانها را بعد ازگرفتاری وارد زندان مینمودند.
از انجائیکه محتر م کشتمند در بلاک دیگری زندانی بود. وضعیت را چنین توضیح میدهد« اتش اسلحه واواز های مهیب انفجارات خمپاره ها پیرامون زندان هران گسترده تر، سنگین ترو نزدیکتر میشد. تمام شب این وضع ادامه داشت . برای ما ، در حقیقت مسله دشوار بود. ما در اغاز فکر میکردیم که شاید در درون وبرون زندان، زندانبانان انسان ها را بار دیگر شکار میکنند.
اندیشه هائی را در باره کدام قیام نظامی ، کودتا یا حمله باثقین( مجاهدین) نفوذ داده شده از خاک پاکستان برزندان بوجود میاورد.
معهذا ، ساعاتی که از شب گذشت ، اندیشه های فوق رنگ باخت زیرا ضرورتی وجود نداشت که در برابر انهمه مقاومت سرسخت کودتاچیان ان همه اتش سنگین را برزندان متمرکز سازند
سحر گاهان اتش سلاح ها به خاموشی گرائید ومتدرجن سکوت سنگینی همه جا را فرا گرفت. دقایق ولحظات دلهره اور به سختی وکندی میگذشت. افتاب تازه طلوع کرده بود وفضا روشن شده بود.
سر انجام ما سه تن ( عبد القادرو رفیع) یکروز قبل از سایر زندانیان سیاسی وعقیدتی وسایر بیگناهان از زندان برون شدیم و روز های بعد دروازه های باستیل پلچرخی بر روی همه زندانیان باز گردید وهزاران تن زندانی ارزومند که از ظلم رژیم “پل پت” گونه جان بسلامت برده بودند رهایی یافتند»
در بلاک چهارم بخاطر امنیت و حفظ نظم در زندان تعداد از رفقا موظف شدند که تامسولیت امنیت داخل زندان را بدوش بگیرند . در بیرون گرفتاری افراد باند امین جریان داشت .
و گروپ از پرچمی ها موظف شد که تا از انها مراقبت کنند و نگذارند که در جریان نظارت کسی به انها نزدیک شده قبل از محاکمه کدام عملی انتقام جویانه علیه شان انجام دهند سایر بخش های زندان نیز تحت تسلط پرچمی های زندانی در اورده شد.
رفقای ما در زندان از یکطرف به همه اطمینان فردای روشن رامیدادند و ازطرف دیگر حتی افراد امین را نمی خواستن قبل از فیصله محاکم عدلی در دقایق نخست زندانی های دیگر از انها انتقام بگیرند. در یک جای مشخص انها را تحت نظارت جدی در داخل زندان قرار داده بودند.
در میان افراد دستگیر شده باند امین صادق علمیار قوماندان بالاحصار نیز حضور داشت. با اواز بلند صدا میزد که روس ها مارا فریب دادند و سرنوشت ما چنین شد.
در روشنایی روز اواز اشنا ونومید بخش زنده یاد ببرک کارمل شنیده شد . از سقوط امین و مرحله نوین بشارت میداد که بخشی انرا خدمت شما عزیزان تقدیم مینمایم:
«اینجانب ببرک کارمل از طرف کمیته مرکزی حزب واحد دمورکراتیک خلق افغانستان ،شورای جمهوری دموکراتیک افغانستان و دولت و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان به مناسبت سقوط مرگبار و واژگون شدن رژیم فاشیستی حفیظ الله امین ، این جاسوس سفاک امپریالیزم امریکا و دیکتاتور جبار وعوام فریب به شما وطنداران عذاب دیده ، مسلمانان مستضعف افغانستان اعم از اهل تسنن وتشیع علما و روحانیون پاک نهاد و با تقوای کشور سربازان وافسران اردوی قهرمان وطن، تاجران ملی وسرمایه داران ملی، زمین داران وطن دوست ، پیشه وران زحمتکش ، اقوام و قبایل سلحه شور افغانستان ، چوپانان و کوچیان اواره وطن ، ماموران دولتی ، روشنفکران و جوانان پیشتاز ، مردان و زنان کارگر ، مردان و زنان دهفان ، پدران ، مادران ، برادران وخواهران که تا اکنون درزیر یوغ جلاد ادمکش وشیاد تاریخ حفیظ الله امین وامینی ها قرار داشتید، درود می فرستم و شاد باش می گویم و به جهانیان اعلام میدار م که اخرین حلقه زنجیر استبداد و اداره استعماری و فاشیستی امین وامینی ها در قلب اسیا درهم شکست و پرچم ملی افغانستان ازاد ومستقل ، بیرق خلق های برادر ما اعم از پیشتونها، تاجیک ها، هزاره ها،اوزبیک ها ، ترکمن ها ، بلوچها ، نورستانی ها، بدخشانی ها وسایر هموطنان ساکن افغانستان با مارش ظفر نمون پرشکوه و پر جلال دوباره برافراشته شد، رژیم یک تاز و غاصب امین ، این خائن به خلق و وطن در زیر فشار جنایات خود درهم شکسته شدو طومار ماجرای طاغوتی ووحشیانه اش در هم پیچید ، حاکمیت جنایتکاران امینی ها به پایان رسید
شورای انقلا بی جمهوری دموکراتیک افغانستان به اساس آرمانهای والای کبیر فوق با اتکاء به ارادۀ مردم زنجیر شکن و آزاد افغانستان، با اتکاء به قیام
پیروزمندانۀ حزب و متحدین ملی خود و به کمک سربازان و افسران وطن پرست افغانستان، قدرت حاکمه یعنی دولت را دوباره بدست گرفت. شورای انقلا بی جمهوری دموکراتیک افغانستان باعزم راسخ و اعتقاد راستین اعلام میدارد که آزادی و مصئونیت واقعی مردم را، آزادی زندانیان سیاسی را، دموکراسی واقعی را، کار برای بیکاران را با بهبود شرایط کار برای کارگران را، زمین برای دهقانان را تأمین خواهد کرد؛ شرایط مساعد و مطلوب بازگشت هموطننانی را که در اثر ظلم و ستم دستگاه خون ریز امین به خارج مهاجرت کرده اند، تدارک خواهد دید و مسئلۀ جنگجویان ضد دولتی را از طریق سیاسی حل خواهد کرد؛ حقوق تمام طبقات و اقشار دموکراتیک جامعه اعم از حقوق سربازان، کارگران، دهقانان، روحانیون، پیشه وران، مالکان کوچک و متوسط، تاجران ملی، استادان، دانشمندان، نویسندگان، دوکتوران، انجنیران، هنرمندان، مأموران و سائر هموطننان را احیاء و از آنها دفاع خواهد کرد؛ در راه ایجاد زندگی و کار صلح آمیز و در رساندن احتیاجات اولیه به شهر ها و دهات اهتمام خواهد کرد؛ حقوق تمام ملیت ها و اقوام ساکن افغانستان را، احترام به دین مقدس اسلام و جامعۀ روحانیت را، عنعنات وشعایر ملی را با اصل کانون خانواده و ملکیت شخصی را به طور واقعی تضمین و تأمین خواهد کرد؛ جنایتکاران امینی را به دادگاه خشم خلق و محکمۀ شرعی و عادلانه ملت خواهد کشانید و خسارات مادی و معنوی و خون هزاران هموطن ستمکش افغانستان را جبران خواهد کرد.
شورای انقلابی از شما سربازان، ضابطان و افسران قهرمان وطن دعوت مینماید درهر جا که هستید، تا حل مسئلۀ مهاجران و آواره گان ستم دیدۀ وطن و رفع بحران نا آرامی های داخلی در سنگرها، در بارکهای نظامی خود در مقابل هرگونه سوء قصد دشمنان داخلی و خارجی از انقلا ب کبیر ثور، از شورای انقلا بی جمهوری دموکراتیک افغانستان، از شرف و ناموس ملت و وطن تان جانبازانه دفاع نمائید. هوشیار، با انضباط و متحد باشید؛ اجازه ندهید که دشمنان آزادی، استقلا ل و تمامیت ارضی وطن در میان تان رخنه و نفوذ کند. دولت ملی و انقلا بی شما تمام تدابیر را اتخاذ خواهد کرد تا تمام احتیاجات اردوی آزادی بخش ملی افغانستان را برطرف سازد، وضع خانواده های سربازان را نیز بهبود بخشد، حقوق اعضای حزبی و دولتی اعم از ملکی و نظامی و غیرحزبی را از بالا تا پائین که ضد منافع خلق و ضد انقلا ب سترگ ثور قرار نگرفته باشند و یا قرار نگیرند، تحت حمایت قرار خواهند داد.»
روز های بعد ده هزار زندانی که امید به زنده ماندن را نداشتن از زیر ساتور امین جان بسلامت برده بودند به اساس فرمان دولت بدون درنظر داشت سابقه سیاسی شان ازاد گردیدن..
باعرض حرمت
ادریس اریب
2020-08-31
منابع ماخذ:
بیانیه ببرک کارمل به مناسبت ( سقوط مرگبار رژیم فاشیستی حفیظ الله امین میرغضب و باند جنایتکارش)
کتاب( یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی ، خاطرات شخصی با برهه هایی از تاریخ سیاسی معاصرافغانستان) اثر محترم سلطان علی کشتمند
خاطرات شخصی ام در شرایط دشوار زندان