بعد ختم چند پاچایی بود که تنورهای طباخ خانه ارگ مزه ای سردی راتجربه کردوتنوع غذارا فراموش ؟
امروز درتمام کوچه وپسکوچه های فیسبوک قصه ، قصه ای ترکاری خوراک خاص ارگیان ونرخ آن وبرابری قیمت آن با طلای ناب ودادن بودیجه مصارف ترکاری از جانب وزارت مالیه برای ارگیان پر بود حکایتی را درذهنم زنده کرد که تقدیم اهل نظر میکنم .
القصه :
ماهای آخرسال ۱۳۵۸ هجری شمسی است امین باآن دستگاه خونخوارش به تاریخ پیوسته وزنده یادرفیق کارمل روز اول است که به حیث منشی کمیته مرکزی وریس دولت در دفتر کارشان درقصرگلخانه ارگ تشریف آورده اند ورفیق عزیز حساس به حیث قلعه بیگی ارگ ومن به حیث قوماندان کندک محافظ بیروی سیاسی درراس زنده یاد رفیق ببرک کارمل در پهلوی شان اجرای وظیفه می نمایم ، درحالیکه رفیق حساس ومن از گذشته اززمان داود خان با خصوصیات عمومی ارگ ازآن جمله آشپز خانه وعمله و با غذا های متنوع آن خوب آشنا بودیم و ازشما چه پنهان انتظاراتی در رابطه خوراکهای متنوع هم داشتیم ، خلاصه چاشت شد باشی نورمحمد بعد حاضرشدن میز غذارفیق کارمل را برای صرف غذا دعوت کرد که به جز چندنفرمحدود دور آن میز جمع بودند و میز آن جنب وجوش گذشته هارا نداشت ووقتی رفیق کارمل وارد اتاق طعام شدند و آن تنوع غذا رامشاهده نمودند فریاد زدند این قدر خوراک رنگارنگ برای چه و برای کی که باشی نورمحمد باالبداهه جواب داد صاحب چبزی که حواله است من روی میز چیده ام ورفیق کارمل رو به جانب رفیق حساس نمود و فرمودند همین لحظه مسولین وحواله گر ها را احضار کنید که امر شان تعمیل شد ومدیر لوژستیک آمد و گذارش داد که صاحب از زمان ترکی صاحب روزانه برای یک تعداد معین نان چاشت فی نفر ۱۲۰ افغانی حواله است که تا حال مرعی الااجرا است وهمان بود که رفیق کارمل دستور دادند به اندازه پولیکه برای صاحب منصبان که کار اوپراتیفی دارن برای ماهم پول مد نظر بگیرید وحواله کنید که مبلغ ۱۷ افغانی وچند پول بود که ما هم مدتی یه همین غذای هفده افغانیگی خوش بودیم وجالبتر تا اینکه روزی رفیق کارمل پس ازختم یکی از جلسات دفتر سیاسی بارفیق نور وچند رفیق دیگر به هوس غذا خوردن به کانتین کمیته مرکزی رفت و من ورفیق حساس قلعه بیگی ارگ درعقب شان بودیم، پس از داخل شدن به کانتین رفیق کارمل یک بارگی برگشت وازرفیق حساس پرسید که پول داری؟ رفیق حساس پاسخ مثبت داد وبعد رفیق کارمل گفت پول غذا را خودت بپرداز ووقتی برگشتیم ازرفیق فرزام بگیر . رفیق محمد انور فرزام رییس دفتر رفیق کارمل بودند ومعاش ماهوار رفیق کارمل را تسلیم میگرفتند خلاصه رفیق حساس پول غذا را که زیر عدد ۲۰ افغانی بود پرداخت ماهم خوش بودیم که از خیرات سر انقلاب غذای مکلف میخوریم رییس صاحب جمهور کنونی تنها چندین ملیون افغانی مصرف گشنیز وتراتیزک شان است .
خاطره :
چون به زیبائی که ظهیر جمشید نوشته می نماید ازتوان من بالاست پس از خودش که دوره مکلفیت رادر چوکات گارد جز محافظین قصر گلخانه بودند ویک خاطره جالب از صرف غذای روی میز رفیق کارمل دارند بنویسند .
رشاد گرامی،شهسواری است بر پشت ِ راستی و استواری .
یادوراه هایش ،یادواره ها نی ٫
دلنشسته هاست . ذهن ِ آدم تا دور ها میرود . حکایت های رامی شنود که در دل ِ واقعیت خوابیده اند . راستی ارگ بود و بلند ترین کاخ ِ تجمل . بابه آشپز هر چاشت با ارابه ی که دیگ های داغ را یدک می کشید از برابر قراول ما می گذشت . فاصله ی بود میان آشپزخانه و گلخانه ی ارگ . روزی “سبزی چلوی” برایم مهربانی کرده بود . بابه آشپز می گفت ” … مه که می بینم ، ای نان شاهانه نیس ، ولا غریبانه اس ؛ نان پاچا های دگه ایطو نبود .”
من آن سُترَگی هارا از یاد نمی برم . غم ِ میهن بود و درد ِمردم که شکوه ِ ارگ را خوار کرده بود و لذت ِ تناول را زایل . آن سداقت ها در این کاخ دیگر تکرار نخواهد شد .
***
چند دیدگاه
******
M Alem Poianda
من نیز یکی از سپائیان اندوره طلائی گارد ریاست جمهوری ویا ارگ بودم .در اوائل غذای ما مانند قطعه کوماندو حواله میشد وبسیار خوشمزه طبخ هم میشد ولی نظر به روز افزون شدن رفقا از کمیته های حزبی شهر وولایات مقدار غذا که ماصرف میکردیم وکیفیت ان بالا بود .خوب سیر نمیشدیم .وچون به بیرون از گارد نمیرفتیم دچار مشکل شده وشکایت از عدم کفایت غذا بالا شد .وبعد از مدتی غذای کماندو تعیر کرد وبرنج نسبتا ارزان وتخم مرغ ازدو دانه بیکدانه وکیک صبحانه از مینوی غذا کاسته شد .
نوشته رفیق رشاد گرامی را تایید میکنم بعد از هدایت رفیق کارمل عزیز ماکول ریس جمهور وسایر همکاران طبق تابلوی سربازان مرعی الاجرا گردید.
جفا است که آن رهبر مبارز ومردمی را با یک ریس جمهور مزدور فروخته شده قومگرا بمقایسه بگریم.
روح وروان آن ابر مرد تاریخ رهبر مردم ستمدیده افغانستان رفیق کارمل بزرگ شاد یادش گرامی باد.
Shahwali Asifi
درود و سپاس بشما چقدر زیبا. و سلیس حقایق زندکی رهبر حزب و رئیس دولت وقت را برای آگاهی اذعان مردم نوشتید .. واقعآ رفیق سترگ و مبارز بودند .. روح و روان شان شاد باد
نیکبخت آن توانگری که به دل غم مسکین ناتوانی داشت
چاشت را باگرسنه گان می خورد
تاکه درسفره نیم نانی داشت
پروین اعتصامی
Obaidullah Mustamandi
این واقعیت همین لحظه در صفحه خاطراتم زنده شد ، با رفیق کارمل در زیر یک سقف غذا خوردیم ، انجا برای تشریفات وتجمل مکانی نبود ، ما همه صادقانه برای افغانستان خدمت میکردیم ، یاد رفیق کارمل همیشه گرامیست ودوست داران رفیق کارمل عزیز
رشاد گرامی،شهسواری است بر پشت ِ راستی و استواری .
یادوراه هایش ،یادواره ها نی ٫
دلنشسته هاست . ذهن ِ آدم تا دور ها میرود . حکایت های رامی شنود که در دل ِ واقعیت خوابیده اند . راستی ارگ بود و بلند ترین کاخ ِ تجمل . بابه آشپز هر چاشت با ارابه ی که دیگ های داغ را یدک می کشید از برابر قراول ما می گذشت . فاصله ی بود میان آشپزخانه و گلخانه ی ارگ . روزی “سبزی چلوی” برایم مهربانی کرده بود . بابه آشپز می گفت ” … مه که می بینم ، ای نان شاهانه نیس ، ولا غریبانه اس ؛ نان پاچا های دگه ایطو نبود .”
من آن سُترَگی هارا از یاد نمی برم . غم ِ میهن بود و درد ِمردم که شکوه ِ ارگ را خوار کرده بود و لذت ِ تناول را زایل . آن سداقت ها در این کاخ دیگر تکرار نخواهد شد .
روح آن رهبر فقیر مشرب شاد،سراسر زندگی آن عزیز پر از وقف وفداکاری بود رهروان حقیقی مکتب او هیچگاه شرمنده نخواهد بود.افتخار به آن مدرسه انسان دوستانه.
Khalilullah Raufi
درود برمرد سخن و یاد گارهای شیرینش ! این خاطرۀ تان جناب رشاد جان گران ارج ، چقدرسوز ناک، دلنشین وآموزنده است . خاطره یی که نسل های ما همیشه آنرا الگوی صداقت وراستی قرار داده وبرشکم گنده های امروزی ارگ نشینان که بخش اعظم پول بیت المال را آنهم تنها درملی سرخک وتراتیزک به مصرف میرسانند لعنت ونفرین بفرستند . شاد وراحت باد روح ببرک کارمل این فرزند صدیق مردم افغانستان .
i
اینکه شما می نویسید وانروگار را بیاد ما و مردم می آورید وزیبا می نویسید بخش از تاریخ زنده ای کشور است
به( گندنه وتراتیزک) کاری ندارم اما تقوا ، پرهیزگاری ، قناعت صبر و شرافت رهبر مارا بیاد آوردن درسی بزرگی است که شما رفیق اغاصاحب سید رشاد گرامی به مردم وبه ما میدهید که فراموش نکنیم ما چنان رهبر با تقوا داشتیم.
چه زيبا قلم برداشتید وخاطرات شیرین وفراموش ناشدن راه بيان نمودید واقعن چنين رهبر معظم وباتقوا ومردم دوست را هرگز دیگر نمی یابیم روحشان شاد وراه شان پر رهروباد
· پاسخ · 2 ساعت
رشید ناصری
خاطرات ماندگار تان چه جالب ودر خور توجه است رشاد صاحب بزرگوار برکت به عمرنازنین تان.
بزرگوارم رفیق رشاد !
هر خاطره را که مینویسی وانرا نشر میکنید باورکن که نتنها خاطره است یک درس است به هریک ما ، دردل ما چنگ میزند ، مارا به گذشته زیبا میبرد چی خاطره ات سیاسی باشد چی غیرسیاسی چی از کنر باشد وچی از کاکه های کابل ، چی از رهبران یاداور میشوید چی از صمد دار دار وچی از زنده یاد احمدظاهر .
دوستی ورفاقت با همچو رشاد ها مزه خاص دارد
شخصیت عالی با کرکتر خاص ، صاحب قلم با نوشته ها شیرین .
الهی سید عزیز مارا صد سال دیگر زنده داشته باشید .
رفیق فرزانه «رشاد»عزیز درودبشما ، خاطره جالب وپیام دهنده ایرا شریک ساختید. زنده نام رفیق ببرک «کارمل»فقید، آن شخصیت بی بدیل تاریخ معاصرمیهن، دارای خصوصیات عالی انسانی منحصربه فردبودندکه اصلن قابل مقایسه با این تحمیل شده گان مزدور،بی کفایت، سراپافاسد ومافیایی نیستند .مرگ ، ننگ ونفرین براین دزدان حرفوی به سردمداری «شاه دزدارگ»!؟…بهروزباشید.
ان رفیق بزرگوار و نایاب عالیترین صفات یک انقلابی راستین را داشت !
رشادگرامی !
اوغایتا ،غایتای خدمتگزار ی ووطندوستی بود ، از رفیق کارمل تا خورد ضابط به خدمت وطن ومردم کمر بسته وبه همدیگر تعهد سپرده بودند که تا دم مرگ به مردم وفادار بمانند روان کارمل عزیز ما وهمه سپاهیان راه تحقق ارمان زحمتکشان شادباشد و شما همیشه در صحت کامل
رشاد عزیز و راستگو با اندیشه و حافظه بلندش همیش واقعیت های ارزشمند و درخور توجه را پیش کش میدارند.
همین گزارش از برخورد حاکمیت، و رهبر مردم دوست آن در استفاده از بیت المال نمونه دیگری از صداقت، صرفه جویی و با خبر بودن از وضع زنده گی مردم میباشد.
عمر رفیق رشاد عزیز ما دراز، و قلم شان پرکارتر باد.
آن ابر مرد تاریخ کشور ما ،
شروع و ختمش ،
چنان بود که در نوشته زیبای شما تذکر رفته است.
هیچگاه نمیشود او را با این خار و خاشه ها و تفاله های موجود مقایسه کرد.
روانش شاد و خاطراتش جاویدان باد.
درود به شما واین چشم دید آموزنده شما جناب رشاد عزیز
رفیق ارجمند رشاد شما هم این خاطره جالب را بازیبای وظرافت خاصی ان تحریر نموده اید.
از چه دردی از این نوکیسه ها وگشنه های تاریخ نوشت وگله کرد.فساد درعرصه های محتلف زبانه میکشد.
شخصیت بزرگ زنده ببرک کارمل روز تا روز باگذشت زمان روشنتر میگردد. روانش شاد یادش گرامی باد
من نیز یکی از سپائیان اندوره طلائی گارد ریاست جمهوری ویا ارگ بودم .در اوائل غذای ما مانند قطعه کوماندو حواله میشد وبسیار خوشمزه طبخ هم میشد ولی نظر به روز افزون شدن رفقا از کمیته های حزبی شهر وولایات مقدار غذا که ماصرف میکردیم وکیفیت ان بالا بود .خوب سیر نمیشدیم .وچون به بیرون از گارد نمیرفتیم دچار مشکل شده وشکایت از عدم کفایت غذا بالا شد .وبعد از مدتی غذای کماندو تعیر کرد وبرنج نسبتا ارزان وتخم مرغ ازدو دانه بیکدانه وکیک صبحانه از مینوی غذا کاسته شد .
Fawad Akramy
شادروان رفیق ببرک کارمل بزرگ ، برای اجراای خدمت به وطن و مردم خود بود ، به همین خاطر نی خانه ، نی سرمایه و نی پول داشت و دارد ، و چندین سال را در کانتینر بدون گارد و گروپ مسلح زنده گی گرد که نمایانگر صداقت ، وطن دوستی ، و مردم داری شان بود ، ولی اینها بخاطر چور وچپاول امدن و اگر جرئت دارند ، تا پارک زرنگار پیاده بروند .
Rahmatullah Hassan
عجب دنیای .
قیصه دلچسب مملوع از صداقت پاکی خاطره جلب بود .
بدبختانه متفکر دوم جهان در جنجال ترکاری ملیون دالری خم با ابرو نمی آورد .
وزیر مالیه ارغندی وال یک شهامت کرد در تمام بست وزرات مالیه خصوصان مرکز مافیاه گمرک افراد پاک و صادیق را بعداز اخذ امتحان دقیق مقرار کرد .
مافیاه گمرک این مرد را از مقامش عزل کردن ، دوزدی در چشم سفیدی .
سعادت مند
رفيق رشاد عزيز و بزرگوار رفيق كارمل آن رهبر توده هاي زحمتكشان كجا و اين غني و كرزي دلقكهاي وابسته به ارتجاع و امپرياليزم يعني دشمن مردم كجا . بلي شما دقيق نگاشته ايد من هم شاهد بعضي از اين نوع مطالب و صحنه ها ميباشم . روان رهبر مردمي شاد و خاطرات شان جاويدان باد .
Najibullah Said
بزرگوار عزيز و محترم، عذر من خدمت قلم مبارك فقط اين است كه هيچگاه آن بزرگ ما را نه تنها با اينگونه مفسدان بلكه با هيچ كس مقايسه نكنند
قلم شما سبز باد
احترام
Mohammad Aref Hashimi
بخشی از واقعیت های زندگی بزرگمرد کارمل صاحب و همه رفقا و همسنگران ما ، واقعا روزگار فراموش نشدنی صداقت و پایداری بود.
Hashem Burhan
واقعا قصعه جالب وچی انسان های صادق روح کارمل صاحب شاد وبرای هر دو جنرال های وطن دوست وصادق صحت وسلامتی آرزو میکنم
Seyyed Reza Sanglakhi
شكم گرسنه سير ميشود اما چشم گرسنه هيچ وقت سير نميشه با درود به شما و خاطره تان از ارك
Saboor Siasang
بسیار عالی: برگی از تاریخ شرح شده است.
توریالی خاوری
جناب رشاد صاحب،این یک خاطره نیست،یک کتاب پند و اندرز است از دو سیستم ،از دو زمامدار !!
از صداقت یکی واز غارت وتاراج دیگری که تنها ۳۱ ملیون دالر مصارف ترکاری آن میگردد!!
حبیب الله فتاح
انهائیکه در دستر خوان پدر نان نخورده باشند تمام دنیا را بخورند سیر نمیشوند مثل ارگ نشینان امروز ،خدا داند در سپیدار چه حال است