درباره کتاب اعجوبه :
رمان اعجوبه یا زیر چرخ : هرمان هسه این کتاب را در سال ۱۹۰۶ میلادی نوشته و منتشر کرده است.
وی در این رمان داستان پسربچهای باهوش را تعریف میکند
که ذوق و استعدادش توسط مربیان، معلمان و مادر و پدرش، نادیده گرفته میشود.
این اثر حاوی انتقاداتی نسبت به شیوههای تربیتی و تعلیمی در مدارس و خانوادهها است
و برخی از منتقدان به علت شباهتهای شخصیت داستان با زندگی هسه
در کودکی، این کتاب را نوعی «زندگینامه خودنوشت» دانستهاند.
درباره نویسنده :
هِرمان هِسِه (به آلمانی: Hermann Hesse)
(زادهٔ ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ – درگذشتهٔ ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی)
ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوییسی و برندهٔ جایزهٔ نوبلِ سال ۱۹۴۶ در ادبیات.
وی در ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد.
پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت.
مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر «هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود.
کتابخانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود.
از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، به جهانبینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت.
او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربهپذیر بود،
در مقابل نابرابریهای جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزدهسالگی از مدرسه کلیسائی
ماولبرون(جایی که صحنه و فضای قرون وسطایی داستان او نارتسیس و گولدموند را فراهم آورد)
که بورس تحصیلی در رشته الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد.
بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که والدینش او را در بادبول تحت نظر جن گیر مدرنی قرار دادند
که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود در نتیجه او را به آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی در اشتتن فرستادند
سپس در کانشتات یک دورهٔ یکسالهٔ را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعتسازی مخصوص
برجهای کلیسا، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهر توبینگن در رشته کتابفروشی به مدت سه سال،
(۱۸۹۵ – ۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت.
سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراقت نقاشی و باغبانی بود.
خلاصه ی کتاب
هسه به عنوان نماینده جریانات صلحطلب – پاسیفیسم،
از طرفدارانی مانند تئودور هویس برخوردار بود و در جمع دوستانش قرار داشتند.
در این ارتباط افرادی هم از آلمان حملات خصمانه خود را علیه او آغاز کردند.
هسه پس از آشنایی با یوزف ب. لانگ، از شاگردان کارل گوستاو یونگ، از طریق این مشاور با آثار زیگموند فروید و یونگ آشنا شد.
هسه ازطریق این آثار دریافت که هریک از فرارهای دیوانهوار و فزایندهاش در فاصلهٔ سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۴ در واقع فرار از خویشتن بودهاند
بازتاب دردها و رنجهای درونیاش بودهاند
در دنیای بیرون، و نوشتههایش نیز قرینه سازی ای از خویشتن خودش بودهاند،
چنانچه که در ۱۹۲۱ در مقدمه یک نویسنده خاطرنشان کرد:
“تمام این داستانها مربوط به خود من بودند، بازتابی بودند از راهی که در پیش گرفتهبودم
از رؤیاها و آرزوهای پنهانم و از رنج تلخم.”