ببرک کارمل خطاب به جوانان
چه را باید آموخت ؟ برای چه باید آموخت ؟ و چگونه آموخت ؟
این سوالهای است که نسل جوان کشور ما آنرا عمیقاً فرا گیرد درک کند و از آن آگاهی داشته باشد. بناً بر اوضاع و احوال خاص طوریکه در اساسنامه ح.د.خ.ا تذکر یافته تیوری علمی را فرا گیریم، ولیکن سوال درینجاست که تیوری علمی انقلابی را چگونه فرا گیریم ؟
آیا از روی کتاب و یک سلسله دگم ها را طوطی وار به حافظه خود بسپاریم و بعد نعره بازی کنیم و شعار بدهیم و خود را یک انقلابی پیشاهنگ طبقه کارگر بنامیم؟
اگر چنین کنیم مرتکب اشتباه بزرگی خواهیم شد.اینجاست که صرف از روی کتاب فرا گرفتن تیوری انقلابی بدون طی پروسه دیگری در تعلیم و تربیت ما میتواند همچون ما ؤئیزم، ترو تسکیزم و انارشیزم تبدیل به فجایع گردد.
ساده ساختن تیوری علمی انقلابی و در حافظه سپردن چند اصل آن و آن را بصورت میکانیکی و احساساتی و ناپخته در پیشگاهی مردم انداختن اشتباهی را ببار میاورد که فاجعه انگیز است ، وچنین شیوه و روشی را با تاسف در جیات (15) سال ح.د.خ.ا تنها با پوست و گوشت خود بلکه با پوست و گوشت رنجهای مردم خود احساس کردیم ،
پس وظیفه باز هم عمده و جدی نسل جوان ما در شرائیط حاکمیت زحمتکشان ج.د.ا زیست میکنند اینست که باید تیوری علمی انقلابی را عمیقاً فرا گیرد و آنرا هضم و حلاجی نماید.
هنوز هم در مراحل صنوف اول تیوری علمی انقلابی هستیم بازهم باید به پیش برویم ، تیوری علمی انقلابی را بینیاد گذاران تیوری علمی از جامعه، از زندگی ، واز پیکار و عمل فرا گرفته و قانونمندی تکامل جامعه را کشف کرده و آن را در عمل پیاده کرده اند ،
باید نسل جوان تیوری علمی انقلابی را فرا گیرند و دانش خود را غنی سازند.و آنرا بشکل زنده و پر تحرک در عمل پیاده کنند، ما هنوز هم در صنوف پایین هستیم بازهم باید به صفوف بالاتر ارتقا کنیم تا واقعاً وظایف خودرا وظایفی که تاریخ به حکم زمان به عهده ح.د.خ.ا و طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و به عهده جوانان برومند کشور سپرده است ، بصورت انقلابی داده باشیم .
مرحله دیگر وظیفه ما اینست که ما تیوری علمی انقلابی را بصورت خلاق در شرائیط مشخص جامعه پیاده کنی ، هرگاه ما چامعه خود را نشناسیم ولو که تیوری را عمیقاً فرا گرفته باشیم باز هم مرتکیب اشتباهات فجایع و حتی جنایت بزرگ خواهم شد . تیوری علمی انقلابی بصورت خلاق حکم میکند حزب طبقه کارگر و سازمانهای مربوط به آن یعنی سازمان جوانان بصورت اخص و تمام سازمانهای اجتماعی باید تمام خصوصیات و کرکتر جامعه خود را بصورت عمیق و همه جانبه درک و تشخیص دهد.
انسان تنها وقتی تا آخرین لحضات زنده گی خود را خوشبخت احساس میکند که ایام جوانی وی برای جامعه،خوشبختی انسان و آزادی انسان پُرمحتوای،فعال و مفید سپری شده باشد.
ببرک کارمل خطاب به جوانان افغانستان میزان ۱۳۵۹
*************************
اکنون به بلندای اندیشه ات پی برده ام
تویگانه فرزندی ازتبارآزادی بودی
برای آن هایی که درخود گم بودن
خودشناسی تدریس کردی
توتافرازآسمان خردباوری قدم زدی
توتصویرهای آیندگان رابه تصویرکشیدی
صداقت را
شجاعت را
ومهرورزی به وطن وخلق را
چون دانش آموزمکتب ازتوبایدآموخت
بگذار
بلندگوهای امپریالزم سرودبی معنای ظلمت را
جف بزنند
ومن دراعماق اندیشه ام
حرف های گنج گونه ات را
جامی گذارم
تاباتکیه برآن مسیرمشخص برای روزگارتاریک هموطنانم ترسیم کنم
وازپرتونورافشان عقلانیت توخانه های متروک رانوربکارم
رهبردانشمندم
کارمل عزیز!
بشیراحمد بشار
********************************
دوست عزیزم بشیر احمد بشار را هزاران درود باد،
سروده های گهربار شما راکه از چشمه زار حقیقت در رثای فقید ببرک کارمل رهبر ملی میهن تابیده شده بود در روشنائ خورشید مطالعه نموده وبر جسارت سرایشگر وتوانایی های قلمی این نخل جوان وثمربار آفرین گفتم.
هرگاه مدارج زوایای پر ابهت این سروده ها در بسترمعنی رهگیری شود تا بلندای قله افتخارات حوزه شعری این بلاد سر میکشد.این استعداد را آبشار روان وبی پایان یافتم امید است تا امواج جنبنده آنرا تا ایام سحر در بحر عظیم تماشا نمایم
کامگار باشید
عارف عرفان
*************
به كارمل عزيز افتخار،
به تو اي فرزند صادق و راستكار افتخار،
به عقل و دانش و خرد والايت افتخار،
به راه و آرمان و انديشه هاي راستينت افتخار،
به از خودگذري و فداكاري ات افتخار،
به پيگيري و صداقتت در گفتار افتخار،
به وطن دوستي و مردم دوستي ات افتخار،
به تواضح و شكسته نفسي ات افتخار،
به مكتب و مبارزات خسته ناپذيرت در راه مردم افتخار،
به جديتت در راه وحدت حزب افتخار،
به دشمني ات با ارتجاع استثمارو استعمار افتخار،
به آشتي ناپذيري ات با ظلم و استبداد افتخار،
به مبارزه ات در راه صلح -دموكراسي- ترقي وعدالت افتخار،
به پرچم صلح و دوستي و رفاقتت با زحمتكشان افتخار
م.کارگر
******************************
اهداء به زنده یاد ببرک کارمل عزیز!
…………………………………..
راه ی تو هموار نیست؛
خس و خاشاک فراوان دارد…
مکتبِ وحدتِ تو:
شیشه هایش تِرک برداشته…
ولی آرام بخواب رهبرِ من!
کوچه ها بُن بست نیست؛
ابر ها در سفر اند.
مکتبِ را که گذاشتی به ما:
نامِ پاکیزه ی تو،
با خطِ آبیی عشق؛
روی هر اشعه ی خورشید،
روی هر پرچمِ فردا،
روی هر برگه ی تاریخ،
روی هر قلب که از عشق تکانی دارد،
روی هر واژه ی دوستی،
روی هر سوژه ی آزادگی و آسایش،
روی هر قبرِ ستم…
می نویسند و سلامی می کنند!
…
ابر ها می کوچند؛
این زمستانِ تاریخ،
بهار می گردد…
پی در پی فرو میریزد:
هر چه دیوار ز جهل است و جنون…
نه ز تکبیرِ شیطان خبری میماند،
نه ز تکفیرِ جهاد،
وسوسه یی…
آفتاب میآید:
به پرستاری گل های چمن…
میزند بوسه ز شوق؛
روی پنج حرفِ بزرگ،
بی گمان می گوید:
ک
ا
ر
م
ل
همنفسِ با نفسِ نورِ من است!
نور سنگر
///////////////////////////
زنده ياد رفيق كارمل رهبر توده ها بود،
درگردان مترقي ما رهبر آگاه وبا خِرَد بود،
رهبر ملي و خدمتگذار واقعي مردم بود،
صادق و راستكار وشجاع بود
انسان فرهيخته و ولاگهر و دانابود
سياستمدار مردمي كاردان وبافهم بود،
درهمه دوران ها در راهش استوار وپا بر جا بود.
بي تزلزل و ثابتقدم در راه وآرمانش بود
پرچمدار واقعي ويار زحمتكشان بود
در فكر ترقي وشگوفايي وطن بود،
عدالتخواه ودرفكر وحدت ترقيخواهان بود
جبهه متحد ملي پدر را بنيادگزار بود
اساسگزارارگان هاي محلي قدرت واداره بود،
درفكر توسعه پايگاه اجتماعي انقلاب بود،
انترناسيوناليست وفادار به آرمانش بود
برضد ارتجاع و استثمار و استعمار بود
دشمن هر نوع ظلم و استبداد بود
ضد جنگ وتجاوز وغارتگري ها بود،
آشتي ناپذير باهر نوع ستم ملي وطبقاتي بود
طرفدار دوستي وهمبستگيخلقهابود
آرزويش خدمت به انسان و زحمتكشان بود
مهربان و دلسوز، حليم وباتواضح وباتقوي بود.
نامش جاويد و خاطراتش گرامي باد!
م.کارگر
.