هدایت حبیب
رفیق های عزیز!
دیدگاهم را به صورت مختصر تکرار برای ماکیاولست های ح د خ ا، هزار چهره
هایی نادم و پشیمان از گذشته ها نوشتم. بی عدالتی و ظلم، فقر و بی نوایی،
بی سوادی و جهل و مرگ و میر زودرس را رضای خداوند (ج) میدانستند. روشنفکران
انساندوست و وطنپرست در سیاه چالها، زندان ها و تبعید گاه ها بسر می
بردند. فضای رعب و هراس در سراسر جامعه چهره کشيده بود. زبان درازی سرِ سبز
را برباد می داد. آگاه هان می سوختند و
می ساختند. در این برهۀ از تاريخ کشور، کارمل نوجوان پا به عرصۀ روشنگری و
مردمداری، یعنی سیاست گذاشت. درد شکنجه ها و رنج زندان ها را تحمل کرد؛ به
حرمان ها تن داد؛ وليک پیشنهادهای مقام وچوکی را نه پذیرفت وتطمیع نگردید؛
از مخالفت با وضع نا هنجار مسلط در جامعه دست بردار نشد؛ بطور قاطعانه و
جدی خواستار تغیير نظام فئودالی و روبنایی سياسی آن، تامین پیشرفت کشور و
بهبود زندگی زحمتکشان گردید. روانش شاد و یادش گرامی باد!
اين جا است که فقدان رهبرانی چون زنده ياد ببرک کارمل و يار هميشگی اش
محمود بريالی به مثابۀ رادمردان بزرگ تاريخ، نسبت به هر وقت دیگر بیشتر
متبارز و محسوس می گردد.
ما درحالی که یادهانی از خاطره های تابناک
هردو رزمنده و انقلابی بزرگ را جاودان شدن شان، گرامی ميداريم از بارگاه
ایزد تاریخ، آفرینش مانند های آنها را برای دفاع و نجات جامعۀ ما تمنا می
نمایم. روحشان شاد و یاد شان گرامی باد!