رفیق ادریس « اریب»
کارنامه های انقلابی وانسانی
رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل
بخش دوازدهم و سیزدهم
به سلسله ( کارنامه های انقلابی وانسانی رهبر محبوب و خردمند ببرک کارمل)
شخصیت ببرک کارمل از نظر دیگران:
در متن فراز ونشیب تحولات سیاسی در کشور شخصیت انقلابی وانسانی زنده یاد ببرک کارمل شکل گرفت .
از اغازین روز های که درک کردند. که فقر ، بی عدالتی ، ظلم و انواع ستم در کشور بیداد میکند . بخاطر نجات مردم کشوریگانه راه، بسیج نیرو های ملی ومترقی بحیث پیش اهنگ طبقه کارگر یک امر ضروری واساسی تلقی شده وخود به نمایندگی از قشرروشنفکر جامعه با قامت استوار ، صدای رسا ، فریاد عدالت خواهی وداد خواهانه را بلند کردند.
زمانیکه در دوران دانشگاه بودند در ایجاد اتحادیه محصلین با جمع از روشنفکران اگاه و متعهد سهم فعال گرفتند.
در انتخابات پارلمانی در دوران شاه بحیث نمایند مردم و روشنفکران کشور سهم پر تحرک از خود نشان داده
بمنظور تشکل و بسیچ نیروهای مبارز وانقلابی و تجمع شان در یک سازمان مترقی ( سازمان دیموکراتیک خلق) بحیث یک فرد فعال و متبارز دران سهم گرفتند. در تربیه و پرورش سایر اعضای سازمان نقش برازنده داشتند.
برای اولین باز صدای داد خواهی وعدالت خواهی مردم مظلوم و تحت ستم را در پارلمان کشوربا استفاده از تربیون سلطنتی بلند نموده و در شرایط اختناق و پیگرد ، با جرئت انقلابی و بدون ترس به صراحت اعلان نمودند که به صدارعظم موظف رای ندهند.
ببرک کارمل از لحاظ شخصی ، شخصیت با اعتبار، مبارز نستو، تسلیم نا پذیر دربرابر ارتجاع و عناصر مخالف توده ها بود، دارای عاطفه انسانی ، احترام عمیق به عرف عنعنات پسندیده جامعه افغانی داشت ، روابط نیک و مبتکرانه را با روحانیون ، بزرگان اقوام، شخصیت های ملی کشورتامین نموده بود. واز محبوبیت و احترامی خاصی در بین مردم برخورداربود. داکتر آر،دی گویال ژور نالیست ،نویسنده و فعال سیاسی در مورد زنده یاد ببر ک کارمل چنان اظهار عقیده مینمایند:
درحقیقت این ببرک کارمل بود که وسایل تحقق جنبش انقلابی را در افغانستان مساعد ساخت و بار دیگر این ببرک کارمل بود که جنبش انقلابی را از ویر انگری های خائینانه حفیظ الله امین نجات داد .
وی علاوه مینمایند . که ببرک کارمل پیوند جدی و ناگستنی دارد . با جنبش دیموکراتیک . بیداری مردم در کشور ش ، و یگانه شخصیتی بود .در عصر خویش در میان سیاست مداران افغانستان ، در مرحله خفقان اور مبارزه واقتضای قربانی های سیاسی در مراحل پر مخاطره ، ایستاده گی نموده و الی انجام مبارزه عقب نشینی ننموده است . وطنپرستی ، اهداف صادقانه ، مردم دوستی ووفاداری او در راه این ارمان ها هرگز در لای ابرشک و تردید فرو نرفته است. البته در کشور ش افغانستان فتنه ودسیسه ” دربار” در دستور روز قرارداشته وسیاست مداران کشور در هر گامی به ان دچار گردیده اند.
تواضع وفروتنی ببرک کارمل ، سیمای وی را به حیث مدل سیاسی در خشش داده است. بسیاری چهره های سیاسی در افغانستان از وی بحیث عالیتر ین اموزگار سیاسی یادمینمایند. وی بحیث یک سخنران ، توده ها را نه در سخنان عوامفریبانه بل در یک تحلیل منطقی اوضاع و حیات جامعه به جنبش می اورد. بحیث یک نویسنده ، قلمش به طور چالش ناپذیر زندگی اجتماعی و راه پیشرفت انرا به تصویر میکشد. بحیث یک سازمانده ، قادر است تا تفاوت های سیاسی را مرتفع ساخته انرا هماهنگ نموده و اختلافات سیاسی را بطور صادقانه وجای که سوال مهم و پرنسیپیال مطرح است بدون کامپرومایز مرتفع گرداند . بالاتر از همه وی بحیث یک انسانی معروف است . که وجودش از کینه و رزی و بدخواهی مبرا بوده و مشتاق انست تا همه تدابیر ضروری را انجام داده تا جامعه را تنویر بخشیده و به سوی رفاه همگانی سمت و سوبخشد.
در کلام وی نه گزافه گویی ونه لاف زنی مشهود است . نه این تلاش وجود دارد تا هم سخن خویش را تحت تاثیر در اورده ویا اورا تهدید نماید، بل با چشمان مشتاقانه خویش در جستجوی ان است تا احساسات وافکار همسخنان خویش را بخواند تا ایشان بپندارند که وی انها را داخل جریان گفتمان نموده است .
حتی زمانی که شما در ین بحث با وی توافق هم ننمائید ، با ان هم نسبت به صداقت وخلوص نیت وی نسبت به خود، شک نمی کنید.
اغای گویال اضافه مینماید. در اوایل سال 1983طی ملاقات های که با شهریان کابل داشتم. از صحبت ها دید وادید با انها دانستم که وی را بحیث رهبر سیاسی ، دوست نزدیک خویش تلقی نموده . اظهار میدارند . وی کسی است که در طول سه دهه کار وپیکار ش هیچگاهی در سخنرانی های خویش دروغ نگفته است و صحت پیشبینی های وی به طور اجتناب ناپذیر تثبیت شده است .
در زمانیکه وی بحیث منشی عمومی و رئیس جمهور افغانستان ایفای وظیفه مینمود. مخالف نصب “پورتریت”ها و فوتو های خویش در دفاتر دولتی وعمارات بود ؛ مگر بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، بخاطر الهایم بخشیدن اعتماد مردم وتقویت ان این فیصله را تحمیل نمودند.
که فوتوی هایش در بعضی جاه هاو دفاتر رسمی نصب گردد.
ویکی از مظاهر عالی شخصیت دلسوزانه ببرک کارمل را میتوان در ایجاد ” پرورشگاه وطن” یافت . موسسه که از یک تعداد اطفال یتیم و بی سرپرست که والیدین و فامیل های خویش در اثر خشونت جنگ ازدست داده بودند. و یا اینکه بی سرپرست بودند . در این موسسه جمع شده و تحت مواظبت و سرپرستی محبوبه کارمل قرار گرفتند.
دیدگا ه نظریات بعضی از نزدیکانش در مورد زنده یاد ببر ک کارمل چیزی است که شخصیت عالی و مدبرانه وی را بیان مینماید . چنانچه دکتور اناهیتا راتب زاد که خودرا مدیون رهنمایی و مشوره های نیک ببر ک کارمل در عرصه رشد و انکشاف ذهنی خویش میداند . حکایت از ان مینماید : شوهر ش که برادر رضایی پدر زنده یادببر ک کارمل بود . به همین مناسبت روابط نزدیک فامیل داشتند. وی همیشه از نقش زنان در جامعه ، مبارزه طبقاتی، و مطالعه کتاب حرف میزد. نخستین گرایش من به مبارزه سیاسی از اثر تشویق، توصیه ، کمک و رهنمایی های مدبرانه ببرک کارمل بود . که من به مبارزه سیاسی رو اوردم.
به همین ترتیب یکی دیگر از جمله هنرمندان کشور بنام غوث الدین رسام چهره دست اظهار نظر مینمایند:
ببرک کارمل بخاطر نظریات مستقلانه و رفتار احترام برانگیز ومزاج های مهربانه خویش معروف بود .
با توجه به خاستگاه مردمی اش ، وی درد و مشکلات و پرابلم های مردم را درک مینمود.
وی پیوسته به “استدیوی” نقاشی ام سر میزد و ساعت ها دربرابر تابلو های نقاشی هایم که زندگی واقعی مردم را باز تاب میداد ایستاده شده . به انها نگاه مینمود. من میدانم که ایشان چقدر به ان رسم ها واکنش نشان میداد وی از من تقاضا مینمود. تا هرچه بیشتر وبیشتر زندگی واقعی مردم افغانستان را به تصویر بکشم»
.
ببرک کارمل مبارز نستوه و انقلابی از عنفوان جوانی الی زمان پیری و کهولت سن بحیث یک انقلابی جسور بیباک ، بی ترس ، هدفمند در برابر خونخوار ترین رژیم های بر سراقتدار در تحت شرایط بسیاردشوار و پیگرد های دستگاه های استخباراتی وقت ، صدای داد خواهی وعدالت طلبانه مردمان مظلوم و تو ده های زحمتکش کشور را بلند نموده بود. در برابر نیروهای ارتجاعی و حامیان منطقوی انها مانند دژاستوار و تسخیر ناپذیر ایستادگی نمود .
در جریان پنجاه سال پیکار و مبارزه برحق خویش هیچگاهی تسلیم نشد و از انتخاب راه خود پیشمانی نکشیده ، ودر اندوختن ثروت برای شخص خود وفامیل خویش هیچگاه مبادرت نورزید، از ما ل منال دنیا هیچ چیزی به جز چند جلد کتاب مترقی و اندیشه های انقلابی وانسانی ازو ی بجا نمانده است .زنده یاد ببرک کارمل با ارزیابی دقیق از مبارزاتش در طول سالیان متمادی که با نشیب وفراز گذشت نقش جوانان را نایده نگرفته به تاکید اظهار میداشت « مجموع مبارزات مردم ما در نیم قرن اخیر که جوانان سهم فعال دران داشتند. نشان دهنده این حقیقت است که جنبش دموکراتیک ملی ضد امپریالیستی و فئیودالی ما در جهت تحول کیفی خود رشد میابد . اکنون جنبش افغانستان علیرغم مقاومت وحشیانه ارتجاع در کشور با وصف شکست ها ومایوسی ها، بی اعتمادی ها، ونفاق ها در میان جوانان بسوی پیروزی گام برمیدارد.
یکی از پروفیسور های دیپارتمند شرق شناس پوهنتون دولتی نوواسییبرسک بنام ولادیمیر پلاسیون درمور شخصیت ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینما ید :
با در نظر داشت گستریش جنگ داخلی در کشور ومداخله بی مثال در امور داخلی افغانستان مسولیت عظیم به بخاطر سرنوشت کشور ومردم بردوش او قرار گرفت.
از نقطه نظر موضعیگری امروزی به مشکل میتوان گفت که حوادث دراین کشور در کدام جهت انکشاف میکرد.
اگر ببر ک کارمل امکانات کافی برای طرح وتحقق پلان های عملی خویش میداشت . به واقعیت اوضاع در مسیر عصری سازی ، دیموکراسی به اساس دید گاه های مترقی وی انکشاف میکرد. فقط غرب بودکه چنین انکشافات را مانع شده ورژیم این کشور را بنام کمونیست خطاب میکردند. تا ذهنیت توده های عقب مانده ومردم جهان را علیه دولت دیموکراتیک افغانستان تحریک نمایند.
در حالیکه رهبران افغانستان نوین خود را کمونیست اعلام نه نموده بودند . فقط صحبت بر سر اعمار جامعه عاری از استثمار انسان توسط انسان مطرح بحث بود.
طوریکه سلینگن ،ئ، ف شرق شناس وکارشناس مشهور مسایل افغانستان نوشته بود« ببرک کارمل بخاطر به سوسیالیزم رو اورد بود که دران التراناتیف نظام اجتماعی بی رحمانه فاقد معنویت وضد انسانی سرمایداری را مشاهده میکرد»
به همین سلسله یکی دیگر از همرزمانش بنام میرصاحب کاروال که سالیان متمادی با شخص وی مشترکن انجام وظیفه نموده بودند. در مراسم جنازه اش در مسکو چنین ابراز نظرمینماید« رفیق کارمل یکی از برجسته ترین اعضای حزب بود رفیق کارمل پیش از نیم قرن عمر خود را وقف مبارزه سیاسی وخدمت به مردم افغانستان کرد. رفیق کارمل نه تنها در عرصه داخلی بلکه خارج از مرز های افغانستان بحیث یک شخصیت برجسته سیاسی شهرت داشت .
رفقا ! بار اول که وی را دیدم درک کردم ، یک انسان ساده از لحاظ زندگی شخصی متواضع و از لحاظ سیاسی یک شخص جدی و وارد در جریانات کشور، منطقه و جهان بود. صحبت وی بالایم تاثیر عمیق گذاشت. و با ر دوم وی را زمان ملاقات کردم که بحیث منشی عمومی حزب و رئیس جمهور افغانستان بود.در ارایه بیانیه ها،
وی را شخصیت یافتم که عمیقن از لحاظ املا، انشاه و استفاده کلمات در مطابقت با شرایط زندگی حزبی و مردم عمیق توجه می
کرد . و در ک کردم به اساس مسولیت که دارد چنین است .
تغییر سیاست در اتحاد شوروی وقت وتاثیر مستقم ان بالای افغانستان باعث شد که تا در رهبری سیاسی و دولتی تغییر بوجود بیاید. ومن به رفیق کارمل مراجعه کردم کنار رفتنش را با وی در میان گذاشتم . وی به من گفت: رفیق کاروال به انها بگوید اگر استعفا دهم و یا مستعفی شوم. در هردو صورت منحیث یک عضو ساده حزب دیموکراتیک افغانستان در کنج کنار افغانستان میمانم. ازکشور نخواهم رفت ودرزیر یک خیمه در بدترین شرایط در کنار مردمم خواهم بود» زمانیکه وضع صحیی وی مساعد نبود واز لحاظ اقتصادی در مضیقه قرار داشت . در یک گوشه کشور( شهرک حیرتان) زندگی کرد . بامتانت ،شجاعت در کنار مردم خود به زندگی در کانتیر ادامه داد.
حتی زمانیکه وضع صحیی وی وخیم شد . با انهم افکار وی متمرکز بدان بود . که در کشور ما جنگ خانماسوز چگونه ختم میشود. زمانیکه در نهایت مریضی و مجبوریت قرار گرفت به روسیه امد و در شفاخانه بستر بود . من ( میرصاحب کاروال) به دیدارش رفتم بی نهایت ضعیف شده بود. برایم گفت : چگونه در کشور جنگ ختم میشود. چگونه هموطنان مهاجرما به وطن خود بیایند. ودر فکر این بود که اینده ها از اشتباهات ما چگونه بیاموزند که ما با یک نیروی عظیم نتوانستم صلح را تامین کنیم.
علاوه نمودند . یگانه را ه رسیدن به صلح این است .که ما همه باید به این اندیشه بود . که افغانستان خانه مشترک همه ماست .اگر ما انطرف بودیم و یا اینطرف بودیم . وظیفه وجدانی وایمانی هر افغان است که بحیث یک نیروی صلح دوست و وطنپرست با هم یکجا شوند.»
ا گر بخواهیم ازنقش برازنده ببرک کارمل پیرامون احیای فرهنگ ملی و رشد کلتور و عنعنات اقوام مختلف کشور، جدا از کارکردهای سیاسی و آیدئولوژیکی او نگاه گذراداشته باشیم، باید به سخنان شادروان اکادمیسن پروفیسوراستاد دکتورعبدالاحمد جاوید تاجیک تبار گوش فرا دهیم که گفته بود: ” ببرک کارمل در میان همه سیاستگران کشور، بیشترازد یگران هشیار و بهتراز دیگران زمانه خودش را فهمیده بود، او پس از [اعلیحضرت حبیب الله کلکانی] که دچار روش افراط دراسلام خواهی شده بود و قـادر نشد قبیله را به تابعیت و ماتحتی خود مجاب کند؛ با وجود سرسختیهای قومگرایی جناح خلق درحزب دموکراتیک افغانستان دامن قبیله سالاری و استبداد داودخانی- هاشمخانی را برچید. این اشتباه او نبود که به حضور نیروهای ارتش شوروی وقت در افغانستان انجامید، او به عنوان محقق فعالیت در این عمل برگزیده شده بود. از نظر من این خطای سایر گروههای ملی وسازمانهای سیاسی و اجتماعی بود که به دلیل بد بینی ودشمنی شدید با حفیظ الله امین وگروه همکاران وی از تلاش سیاسی در راه تفاهم و حمایت از ببرک کارمل دریغ کردند.” بنابراعتقاد پروفیسور جاوید، ببرک کارمل با هنرمندی تمام هم پشتونهارا بنام یکی از اقوام اساسی در افغانستان نرنجاند وهم بنیاد قبیله سالاری را بصورت اساسی برکند. او مبارزه طبقاتی را حتی ازحنجره پارلمان فریاد زد وحل مساله ملی را از تربیون نظام کودتا به گوشهای ناشنوای فعالین تکتباری و تکتازان قبیله رسانید. هردو اقدام به معنی هوشمندی وداشتن فرهنگ شهری در شالوده اهداف سیاسی اوبود. .
ونیزپروفیسورجاویددرسخنرانی ویژه یی کـــــه با جمعی ازدوستان درکنار مزار فردوسی بزرگ در شهر مشهد ایران داشت، یک ویژه گی دیگری نیز به کارنامه های سیاسی و اهمیت کارهای پرعمق ببرک کارمل پیوند داده گفت: ” من با وجود ناسازگاری و بی ارتباطی خود با ببرک کارمل وهمچنان غیرحزبی بودنم، ایشان را بسیارسازمانده حساس وسیاستگرجدی برای تصرف قدرت و فلسفه قوی شدن درزمانه ما یافتم. او علاوه کرد کسیکه سیاست میکند وبه عوامل قدرت ویا ابزار قدرت نمی اندیشد، درحقیقت بدنبال هیچ روان است
همچنان اظهار میدارند:.
«درتاریخ معاصر کشور ما، دوران زعامت ببرک کارمل یگانه دورانی بود که دران مساله زبانها وملیت ها بگونه ء بهتری حل گردیده و تعصب وتنگ نظری ها در زمینه ازمیان برداشته شده بود.»
به همین ترتیب محترم مولوی زاده یکی از پژوهشگران سیاسی در مورد زنده یاد ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینماید:
«من وقتی به زندهگی کارمل توجه میکنم این مراحل از فراز و نشیب را در زندگی او خوب میبینم، و یادم از فریادهای خشمگین از عزم آهنین و گامهای استوار او میآید که با چه انرژی و قدرت و چه ایمانی قوی و محکم و عزم راسخ، فریاد مرگ بر امپریالیزم را سرمی داد و گلو پاره میکرد و در آن شعارش که فشرده از ایمانش بود بس، راسخ و استوار گام برداشت و ، او برای آزادی و عدالت و برچیدن ظلم و استبداد، قیام کرد تا آخر هم ایستاد و سر انجام هم در کانتینری که نشانی از راستی وصداقتش بود زندگی اختیار نمود. مخالفینش اورادر مجالس خود بهعنوان یک انسان کافر نامسلمان کمونیست روسی، بیایمان میکوبیدند و خودرا علم بردار آزادی استقلال عزت و شرف و اسلام ناب محمدی قلمداد میکردند، ولی در این رابطه یک مطلب را فراموش کردند و یا هم نخواستند به آن اعتراف کنند که ببرک کارمل، تنها راستگوترین و بیریاترین رئیس جمهور در تاریخ افغانستان بوده است او هیچگاه دروغ نگفت و ریا نکرد او در ایمانش صادق و راست بود، او نگفت که من حکومت اسلامی میآورم که بعد خلافش را کرده باشد او هیچگاه از خدا و قرآن و پیامبر بهعنوان وسیله برای فریب مردم استفاده نکرد، او از اول گفت برای نجات این کشور از فلاکت سیاسی و اقتصادی سوسیالیزم را انتخاب کرده است و در راه انتخاب کرده خودش، از هیچ جد و جهدی دریغ نورزید، حتی دعوت او از عساکر و قشون سرخ شوروی، باایمان او در تضاد نبود، زیرا در آن زمان تنها کشور شوراها بود که از مبارزات جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان حمایت میکرد، درفش سرخ برافراشته در مسکو مایه افتخار و مباهات هر سوسیالیست و آزادیخواهی در جهان بود، و او بنا بر شرایط خاص سیاسی و دینی و فرهنگی حاکم بر جامعه، بهاجبار به سوسیالیسم پناه برد، و اگر هم قبول کنیم که سوسیالیزم راه غلط و نادرستی بود، باز هم، اینکه او چرا به این مهلکه افتاد مسئولیتش به عهده ما بود، ما یعنی ما مسلمانان ما مدعیان راه راست و راه حقیقت، ما یعنی اولیاء دین کسانیکه خود را وارث رسول معرفی میکردند (العلماء ورثته الانبیا) سوال از اینجا چنین مطرح میشود که آیا این دین و مذهبی که ما بنامش سینه چاک میکنیم و خود را پیروش میدانیم، آنقدر شفاف و باصفا و جذاب بود که مورد پذیرش روشنفکران و دردمندانی مانند کارمل واقع میشد، و آیا تأثیرات مثبت این دین در زندگی ما مؤمنین در حدی درخشنده و عالی بود که موجب دلگرمی و جذب دیگران میگردید، با توجه به وضعیت فلاکت بار دین در آن روزگار، اگر شما جای او بودید چه میکردید، حتمن میفرمایید، که اسلام، همان اسلام سنتی با ولایت جناب ملأ و مولوی، اسلام ضد علم و دانش، ضد ترقی و پیشرفت، ضد آزادی ضد کرامت انسانی! همان اسلامی که یک انسان نااهل فاسد بیاحساس خوشگذران را بنام شاه، سایه خدا معرفی کرد و اورا به مدت ۴۰ سال بر مردم بیچاره ما تحمیل نمود، در عالم غربت و محرومیت جان باخت همیشه استوار و بدون هراس با اعتقاد راسخ به مردم خود زندگی نمود . هیچ توقع مادی برای خود و فامیل خویش از خزینه دولت نداشت .
این محبوبیت و احترام را با کار وپیکار انقلابی درستی ، صداقت در امر مبارزه ، استواری ، جدیت درزندگی خویش کسب نموده بود.
قسمت سیزدهم
به سلسله ( کارنامه های انقلابی و انسانی رهبر محبوب وخردمند ببرک کارمل)
عزل ببرک کارمل از اریکه قدرت:
حزب دیموکراتیک خلق افغانستان درپروسه مبارزات انقلابی خویش شاهد .فرازونشیب ها ی فروانی بوده است .در سالهای نخستین تشکل خود در انتخاب رهبری، حزب دچار یک سلسله کشمش های درون حزبی گردید. که بالاخر با گذشت مدبرانه ببرک کارمل ، نورمحمد ترکی بحیث رهبر حزب تعین گردید . بعد از اندکی حزب نسبت گرایش های سلیقوی ،سمتی ،ده وشهر، وعدم تفکر واحد در سطح رهبری ، حزب دوچار بحران شد. که بالاخره این بحران درون حزبی منجربه انشعاب گردید . درقدم اول بدو جناح عمده و بعدن چند ین بخش دیگراز بدنه حزب بوجود امدو این جدایی بین دو جناح ( خلق و پرچم) ده سال دوام کرد. بعد از ده سال دوباره وحدت دوجناح صورت گرفت. اختلافات در امر رهبر ی حزب و طرز مبارزه اعضای حزب میان رهبر ی بوقوع پیوست. اندک بعد ازترور میراکبر خیبر و زندانی شدن رهبری حزب قیام هفت ثور بالای حزب تحمیل شد..در جریان قیام و گرفتن قدرت باز هم رهبری حزب درعرصه تعیین افراد و اشخاص در سطوح بالا ی دولتی و تصامیم مهم حیاتی برای کشور دوچاربحران دیگر گردید. زمانیکه ببرک کارمل بصراحت پیشنها د کرد .که داودباید زنده مانده و طی یک محاکمه علنی و دیموکراتیک نتایج ان به اطلاع مردم برسد ولی باز هم در تقابل با امین قرار گرفت تا سرحد که وی را به خیانت متهم ساختن و خواستار محاکمه صحرایی وی گردیدند.
بعد از کشته شدن تره کی و بقدرت رسیدن حفیظ الله امین باز هم کارمل و رفقایش بخاطر جلوگیر ی از خون ریزی و تطبیق ارمانهای انقلاب ملی و دیموکراتیک بدون سرو صدا قبول کردند که کشور را ترک گویند.امین ارام نه نشسته دست به جنایت تا سرحد خیانت بمردم وکشور زد.
بازهم همین ببرک کارمل بود . مبارزه مخفی را علیه قدرت طاغوتی امین سازماندهی نمود. وخلقی های نارض را در اغوش خود گرفت . با قبول قربانی یک تعداد کثیر ی از پرچمی های وطنپرست ، خلقی های ناراض وقوت های شوروی، امین سر نگون شد وحاکمیت دیموکراتیک در کشوربرقرارگردید تا بتواند زخم های مردم رنجیده خود را التیهام بخشد.
قیام ظفرمند ششم جدی به پیروزی رسید. که البته با پیروزی قیام تغییرات که بوجود امد در سطور بالا از ان به تفصیل تذکر بعمل امده است.در بحبوحه تطبیق اهداف ملی ودیموکراتیک . اعضای حزب در نبرد با نیروهای هریمنی مسلح ایکه از کشور های خارج جهت تخریب دستاورد ها انقلابی فرستاده میشدند.مصروف بودند. پیروزی های سترگ را دراین عرصه بدست اورده بودند.
که جو سیاسی درفضای کشور های جهان تغییر میکند.
سقوط نظام شوروی در دسامبر 1991 وتقیسم این کشور به 15 جمهوری مستقل تنها به معنی فروپاشی پهناور ترین کشور جهان ویکی از دو ابر قدرت موجود نبود.
فروپاشی اتحادشوری سرنوشت عینی تجزیه تاریخی پروژه یی اجتماعی ودست اورد های سترگ از انقلاب اکتبر روسیه 1917 بود . که همه به نابودی سوق داده شد. اتحادشوروی در جریان همین سال ها با اغاز جنگ سرد علیه امریکا و کشور های وابسته بدان توانست در رهبری جنبش های ازادی بخش جهان سوم رشد وانکشاف این جنبش ها بسود زحمتکشان جهان خدمات عظیمی ایفای نماید.
با تمام ایستادگی در برابر امریکا و جلو گیری از گستریش و نفوذ امپریالیزم در کشور های جهان سوم ، حوادث ازقبیل واقعه چرنوبیل در1985که اغازی از مصبیت های وارد امده بشمار میرودو به تعقیب ان کودتای در داخل نظام و نارضایتی شدید مردم از جنگ افغانستان، پرداخت هزینه کمرشکن واز جانبی تشدید کمک های تسلیحاتی ، پولی بی حد وحصر امریکا به مخالفین اتحاد شوروی در افغانستان بمنظور تحقق اهداف استراتژیک خویش مبنی برانتقام جنگ ویتنام وهمه این عوامل و سایر فکتورهای منفی باعث شد. که بعد از در گذشت سه رهبر پیر میخائیل گورباچف با ارایه سیاست جدید مبنی بر پرستر ویکا (اصلاحات اقتصادی )و گلاسنوست (فضای باز سیاسی ) عرض وجود نموده . با احراز قدرت به ازاد سازی اقتصادی وسیاسی شتاب بخشیده و به ترویج روابط صمیمانه بازرگانی با غرب پرداخت. و همزمان با ان تنش ها میان غرب و شرق کاهش یافته . در اثر ادامه این سیاست کشور پنهاور اتحادشوروی در قدم نخست به 15 جمهوری مستقل تجزیه شده و گستریش تظاهرات خونین در بلغارستان ، مجارستان، لهستان باعث سرنگونی کمونیست ها گردیده.
در نهایت قفقاز، استونی ، اوکرائین، لیتوانی، لیتونی، بلاروس استقلال خود را اعلان نمودند.
واتحادشوروی با ایدئو لوژی مارکسیزم وداع کرد و به یک رژیم دیموکرات لیبرال تحت اندیشه های پروستکاو گلاسنوست گور باچف قرار گرفت.
در نهایت امر اتحاد شوروی تجزیه ، جهان دو قطبی به جهان یک قطبی تبدیل شده و بخاطر پا داش این همه جفاها به اندیشه های رهبران گذشته اتحادشوروی میخائیل گورباچف به گرفتن جایزه نوبل نایل امده و این تغییرات در ذهن وافکار رهبر ی کشور ما هم نفوذ نموده که در نتیجه تغییرات در رهبری حزبی ودولتی صورت گرفته ولی جنگ پایان نیافته بالاخره باعث سقوط دولت و انتقال قدرت به گروه های مسلح مخالف انجامید
همان بود . تعدا د در فکر تعین افراد مورد نظر شان در سمت رهبری حزبی دولتی میگر دند.
به همین ارتباط پلینوم هجد هم کمیته مرکزی حزب در 4 می 1986 تدویر و استعفای ببرک کارمل از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی حزب پذیرفته شده و بجایش نجیب الله تعین میگردد. متعاقبن گرباچف انتخاب نجیب الله را تبریک گفته چنین نوشت : « سهم شما در تحکیم دوستی شوروی – افغان رشد و توسعه همکاری همه جانبه و ثمر بخش میان اتحادشوروی سوسیالیستی وجمهوری دیموکراتیک افغانستان بخوبی اشکار است . به شمارفیق نجیب وتمام اعضای حزب دیموکراتیک افغانستان موفقیت های جدید را در امرتحقق اهداف و وظایف انقلاب ثور ارزو مینمایم»
محترم سلطان علی کشتمند یکی از شاهدان عینی رویداد های سیاسی و تاریخی در کشور و دردرون حزب در موردعزل زنده یاد ببرک کارمل چنین اظهار نظر مینمایند«در سال 1986 هنگامیکه قرار بود .نجیب الله در حزب جا گزین ببرک کارمل گردد، شایعات زیادی در درون حزب و رهبری ان در این باره پخش میگردید. دیدار ها وصحبت ها بعمل میامد ، جانبداری ها و مخالفتها صورت میگرفت . در این میان از سوی برخی از مراجع شورویها نیز فعالیتهایی بسودنجیب الله بگونه غیرمشهود انجام میشد . در ابتدا مطرح شده بود که برای نخستین بار در کادررهبری اتحاد شوروی ، رهبر جوان تر قدرت را بدست گرفته است . وباید به پیروی ا ز ان ، در افغانستان نیز چنین تعییراتی رونماگردد.
بعد ها گفته میشدکه رهبر اینده افغانستان باید پشتون تبار باشد. زیرا ممکن است که قبایل انسوی خط دیورند در مبارزه برضد مداخلات پاکستان برخیزند و گروهای مخالف مسلح پشتون نیز باب مذاکره با دولت باز نمایند. البته این پیشبینی ها و نظریات دیگر از این قبیل ، پندارها واهی ای بیش نبودند.
واقعیت امر اینست که بن بست در مبارزه برضد گروه های مسلح ، رکود در فعالیتهای نظامی وعدم علاقمندی نظامیان شوروی تشدید اختلافات درون حزبی ، بحیث دلایل اند. که رهبری حزب اعم از خلقیها و پرچمیها را متقاعد به تغییر در رهبری حزب ساخت . در این میان نجیب الله در اینجا و انجا نظریات خویش را در رابطه به ضرورت اوردن تغییرات اساسی در سیاستهای حزبی تبلیغ مینمود؛ در حالیکه ببرک کارمل برای مدتها ی طولانی بعنوان تداوی از کشور دور ساخته شده بود.
به همین اساس زمینه تدویر پلینوم هجده مساعد ساخته شده.
سرانجام چند روز محدود از بازگشت ببرک کارمل از اتحادشوروی میگذشت. برغم اینکه کارمل استعفانامه خویش را از مقام منشی عمومی حزب تحت نام بیماری ارایه داده و یا اینکه مجبور به استعفا شده بود.
جلسه پلینوم هجده تدویرگردید. و دربیرون از کار جلسه مظاهرات به طرفداری از ببرک کارمل از طرف اعضای وفادار بوی براه انداخته شده بود.
پس از اختتام پلینوم به گونه لاینقطع مبارزه درون حزبی ادامه داشت و هرروز اشکال نوین بخود کسب مینمود.
از یکسو هوا خواهان ببرک کارمل از مخالفتهای خویش دست نمیکشیدند و ازسوی دیگر نجیب الله درضدیت در برابر انها میافزود چنانچه محمود بریالی با شماری از طرفداران ببرک کارمل به زندان انداخته شدند.
نجیب الله به خاطر ایجاد تضییقات ، مخالفین دیرین ببرک کارمل اعم از خلقیها و پرچمیها انها را فرا خوانده وامیتاز میداد.
محترم کشتمند علاوه مینمایند: با احراز مقام رهبر ی از سوی نجیب الله مخالفتها نه تنها فروکش نکرد، بلکه شیوه های نوینی بخود گرفت.
گروهبندی که در میان خلقیها بوجودامد.اعضای رهبری خلقیها مانند اسلم وطنجار ، راز محمد پکتین ، شیر جان مزدور یار، انجینر نظر محمد ویک تعداد دیگر تا پایان ،وفاداری خود را به نور محمد تره کی حفظ کردند. در حالیکه گلابزوی ، شهنواز تنی ، نیاز محمدمهمند، میرصاحب کاروال و دیگران در مخالفت شدید با وی قرار گرفتند. گروه دیگری از قبیل شا ه ولی ، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، عبدالقدوس غوربندی، عبدالرشید جلیلی و یک تعدا د دیگر طرفداران حفیظ الله امین که از زندان رهایی یافته بودند موقف بیطرفی اتخاذ کردند.و گروهی چهارمی از قبیل صلح محمد زیری،دستگیر پنجشیری ، عبدالکریم میثاق ودیگران با حفظ انکه در دستگاه دولت وظیفه داشتن سرسازگاری با دوکتور نجیب نداشتند.
وضع رهبری پرچمیها نیز بهتر از انها نبود.
تعداد از رهبران پرچمی منجمله محمود بریالی ، اناهیتاراتب زاد، نور الحق علومی ، عبدالمجید سربلند و تعدا د دیگر الی اخیر به ببرک کارمل وفار داری خود را حفظ کردند.
عبدالوکیل در اول در مخالفت با هواداران ببرک کارمل قرار گرفت بعدن مخالفت را کنار گذاشت .
شماری دیگر ی مانند نجم الدین کاویانی ، عبدالظهوررزمجو، فرید مزدک با انجام کار های فعال پیرامون داکتر نجیب گرد امدند ، ولی به زودی از سوی وی متهم به کارشکنی و گرایشات قومی از وظایف کنار زده شدند.و سلطان علی کشتمند هم از وضعیت موجود در ان زمان ا براز نارضایتی مینماید.
همچنان خبرگذاری سپوتنک چنین گذارش ارایه مینماید: « دولت شوروی درصدد تغییر سیاست خود در افغانستان برامد. از این رو درنخستین گام در راه این تغییر سیاست، ببرک کارمل در چهارم می 1986 از ریاست جمهوری برکنار گردید. و قدرت به نجیب الله سپرده شد. وی هفت ما پس از برکناری در روز 25 دسامبر 1986 توسط نیروهای امنیتی افغانستان باز داشت شد. ازان به بعد تا سقوط رژیم نجیب الله در اپریل 1992 هیچ گذارشی از سرنوشت وی منتشر نشد.
و مدتی را تحت حمایت جنرال دوستم در حیرتان بسربرد. دوباره به مسکو برگشت و در 1996 درانجا به علت مریضی جگر وفات نمود» البته خبر فوق را حامد علمی خبرنگاربی ،بی،سی نیز تائید نموده چنین مینگارد« ببرک کارمل به وی چنین گفت: نه تنها تو بلکه تمام خبر نگاران و ژور نالیستان در برابر من جفا بزرگ را مرتکب شده اید. طوریکه من اضافه از چهار سال در شوروی وچکسلو اکیا زندانی (البته تحت نظارت) بودم . ولی هیچ خبر نگار در باره من گذارشی به نشر نرسانید. وهیچ کس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد. و در بخش ازاین گذارش ببرک کارمل مخالفت خودرا با حضور نظامیان شوروی در افغانستان ابرازمیدارد»
درمورد اقامت ببرک کارمل در حیرتان محترم نبی عظیمی از قول محمود طهماس چنین مینوسید« یک خاطره تلخ از غرور این شخص مومن خان افسر تازه به قدرت رسیده . شرایط طوری شد که کارمل صاحب در شهرک حیرتان سکونت اختیار کند. در حالیکه مهمانخانه ویک باب اپارتمان اضطراری هم وجود داشت . وتعدادی از فامیل ها هم به پذیرایی و جاه دادن رفیق کارمل حاضر بودند. جنرال مومن دستور داد که کانتینری که از روس ها به جاه مانده اماده گردد. برای زندگی کردن رفیق کارمل و درحالیکه جنرال دوستم هدایت داده بود. که از کارمل صاحب مواظبت درست صورت گیرد.
ولی این مرد مغروربیمورد از همان کله شخی استفاده کرده. جای مناسب که شایسته یک رهبر و یک انسان قابل احترام به مردمش است. لازم ندید. و لی رفیق کارمل خم به ابرو نکرد با هزاران سپاس و لبخند زندگی کردن در کانتینر را پذیرفت . مومن حتی یکبار جهت احترام خوش امدید نزد کارمل صاحب نیامد. درحالی که وهاب سناتور از حالت دشوار زندگی کارمل صاحب اگاه شد . که حتی جراب هایش کهنه و سوراخ اند. بایک بوجی پول نقد به حیرتان نزد جنابشان سرزد. دعوت به خانه خود کردند و رفیق کارمل سپاسگذاری نمود و پول نقدش را هم نپذیرفت» فقید ببرک کارمل چه زمانیکه در کشور بود نمیخواست وطن را ترک بگوید و همچنان زمانیکه مجبور به ترک وطن شدهر لحظه ارزوی دوباره امدن به وطن را داشت .
جا ی بسا تاسف است به حال کسانیکه در زمان قدرت وی رتب بلند دولتی را گرفته و صاحب شان وشوکت از خیرات سرببرک کارمل گردیدند . وی را در چنین حالت رها کردند. به گمان من داکتر نجیب نیز از این جریان زندگی رهبر قبلی خویش که در دامن وی پرورش یافته واز وی اموخته بود . بی خبر نبود. زیرا گذارشات که در مورد رفیق کارمل از طریق ارگان های کشفی همه وقته به داکتر نجیب الله و سایر مقامات بلند پایه دولتی ارسال میشد. و انها میدانستن که رهبر قبلی شان رئیس جمهور یک کشور، شخص مریض و ناتوان در چنین حالت قرار دارد . من به این عقیده هستم که چنین برخورد در مورد شخصیت وی نه انسانی است . و نه افغانی و نه از لحاظ اصول و پرنسیب کاری معقول است. اگر وی در مخالفت هم با شما قرار میداشت باید . در چنین حالت وی را رها نمیکردید. صرف میتوان به حال همه کسانیکه در ان وقت در کرسی های بلند و از امکانات خوب برخوردار بودند تاسف کرد. گرچه داکتر نجیب در اوایل طی مصاحبه اظهار داشت که ببرک کارمل با معاش تقاعد سی هزارافغانی زندگی نموده و یک باب اپارتمان و یا خانه رهایشی در اختیارش قرار داده میشود. که قرار گذارشات فوق چنین نشد حتی در وضعیت بسیار خراب زندگی مینمود.
ودر مورد عزل ببرک کارمل
محترم عبدالوکیل چنین نگاشته است :
سبکدوشی ببرک کارمل و تعیین شدن نجیب الله به حیث رهبر حزبی و دولتی،عواقب و پیامدهای این تغییر،چرا اندیشه تغییر رهبری در افغانستان درنزد رهبران اتحادشوروی به وجود آمداست:
“رهبری اتحادشوروی بعد از شش ماه ازحضورقوای شان،انتظارداشتند تا با روی کارآمدن ببرک کارمل و موجودیت قوای نظامی آنها،وضع امنیتی بهبود یابد و وحدت دوجناح حزب تأمین گردد.تا در این صورت،آنها بتوانند به سرعت،خروج نیروهای خود را از افغانستان شروع نمایند.ولی برعکس،بنابر وخامت اوضاع و شدت شورشها در داخل کشور وافزایش مداخلات خارجی،آنها ناگزیر شدند تا خروج قوای نظامی شانرا به تعویق اندازند.
لهذا مقامات نظامی،امنیتی و دپلوماتیک اتحادشوروی مقیم کابل به عوض اینکه علت تشدید خرابی اوضاع امنیتی بوجودآمده را،نتیجه حضورسنگین و طولانی شدن قوای نظامی خود به افغانستان ومداخلات کشورهای،پاکستان،ایران،آمریکا ومتحدین آنها بدانند برعکس بتدریج شروع کردند به راپوردهی و استدلال به رهبران کریملین که گویا رهبری افغانستان،مخصوصأ ببرک کارمل توانمندی کافی برای مهارکردن و اصلاح وضع را ندارد.
زمانیکه رهبری اتحادشوروی از مسئولین درجه اول نظامی،دپلوماتیک و حزبی خود درکابل سوال می نمودند وآنها را تحت فشار قرار می دادند که چرا وضع درافغانستان بهبود نمی یابد،بارملامتی وبرف بام خود را،بدوش رهبران افغانستان،بویژه ببرک کارمل می انداختندوبرای بهبودی وضع،ضرورت تعویض ببرک کارمل را در میان حلقات حزبی و دولتی خودطرح می کردند.ازجانب دیگر،اتحادشوروی درآنزمان مشغول رای زنی و مذاکرات با پاکستان بود تا یک راه حل سیاسی برای افغانستان بیابند و قوای خود را از افغانستان خارج نمایند.پاکستان برای رسیدن به یک توافق با اتحادشوروی،دروهله اول پیش شرط گذاشت که بایدببرک کارمل ازرهبری افغانستان کنارزده شود.بنابرآن دیده میشود که رهبری اتحادشوروی تغییردر رهبری افغانستان را در دومرحله مد نظر داشتند:مرحله اول قبل از به قدرت رسیدن گرباچف و مرحله دوم بعد از به قدرت رسیدن گرباچف.
در اخرین روز های حیات خویش زنده یاد ببر ک کارمل یاد اوری کرد: بزرگترین درسی که در زندگی گرفتم این بود. که هیچ کشوری نمیتواند به اتکای نیرو ی خارجی به ازادی واستقلال وپیشرفت دست یابد. باید به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی باید روی پای خو د بایستد.
بعد از انکه زنده یاد ببرک کارمل از سمت های مختلف حزبی ودولتی عزل گردید.و در شهرک حیرتان اقامت گزید .به ندرت رفقای حزبی از وی خبر گیری مینمودند. یکی از خبرنگارانیکه در سالهای اخیر با وی ملاقات نمود چنین مینوسید:
ببرک کارمل در سالهایی که در حیرتان در مرز با ازبکستان اقامت گزید و با جهان خارج از این شهرک ارتباط زیادی نداشت. کسانی که او را در این سالها دیده بودند می گویند او بسیار “خسته و درهم شکسته” بود.
او سالها در آن جاماند و پیش از سفر آخر به ماسکو، دولت شوروی حتی به او ویزه نداده بود که به دیدار خانواده اش به ماسکو برود. کارمل پس از سقوط شوروی، زمانی که افغانستان در بحران داخلی فرو رفته بود، ویزه دریافت کرد و بار دیگر به ماسکو رفت.
او سرانجام در ۱۳ قوس ۱۳۷۵ در شهر ماسکو درگذشت و جسد او رابه کشور انتقال و طی مراسم خاصی در شهرک بندری حیرتان، در شمال افغانستان به خاک سپردند.
البته مراسم خاکسپاری ببر ک کارمل از طرف رفقای حزبی اهالی منطقه و افسران نظامی با شکوهی خاصی بر گذارشد.
در جریان خاک سپاری زنده یاد ببر ک کارمل بیوگرافی مختصرشان تو سط رفیق پرشور یکی از پیش کسوتان ح، د، خ،اقرائت گردید و به تعقیب ان محمود بریالی به نمایندگی از حزب و فامیل محترم ببرک کارمل رشته سخن را بدست گرفته چنین ابراز نظر فرمودند:
هموطنان عزیز ، برادران ، رفقا ودوستان!
ببرک کارمل شخصیت شناخته شده و برجسته کشور ما برحمت یزدی پیوست .
ببرک کارمل فرزند مر دم زحمتکش و خدا پرست افغانستان ، از مال ومنال دنیا هیچ چیزی به میراث نگذاشته است . اما یک دنیا میراث معنوی از خود بجا گذاشته است .او مبارزه درراه ازادی، نجات مردم برای صلح وعدالت تمام زندگی خود را وقف کرد.
که مردم مظلوم و بلا کشیده افغانستان از مصیبت های عظیم و بیکران نجات پیدا کند. همه چیزی خود را قربان مردم کرد.
ارزویش یک وطن ازاد، یک وطن سربلند مترقی و پیشرفته که مردم ان فارغ از رنج ، ستم وبدبختی باشند. تمام ارزوهای وی پایان جنگ، پایان خصومت ها، پایان کینه ها وهمیشه ارزو داشت ملت باهم برابر افغانستان ،برادر وار درصلح ، رفا، ترقی وازادی زندگی نمایند. نجات افغانستان ، نجات مردم افغانستان نجات کودکان واطفال افغانستان یگانه ارزوی وی بود.
این ارزوی ها ی عظیم همو طنان مسلمان من هنوز زنده است .
ببرک کارمل بخش عظیم از وظایف که خداوند ومردم در برابر او قرار داده بود. انجام داد . این بزرگترین خاطره ما از وی میباشد. ما همه میمیرم ولیکن از انسان چه باقی می ماند فقط یک خاطره یک میراث معنوی . من فکر میکنم چیزی های را که ببرک کارمل به میراث گذاشت . او همیشه زنده است .
خاطره وی ، یادی وی در قلوب ودر احساس در عواطف رفقا ، مردم کشور و بخصوص اهالی محترم شهر حیرتان که از نزدیک با وی اشنا بودند.زنده است .
برادران عزیز !
ازاول صبح الی اکنون به پا استاده اید !
من به نمایندگی از خانواده و به نمایندگی از تمام رفقا، دوستان و تمام مردم که نمایندگی از توده های عظیم کشور میکنند سپاس مینمایم .
از شورای عالی وطن ، از جنبش ملی واسلامی شمال بخصوص از ستر جنرال عبدالرشید دوستم بخاطر امنیت و تدارک مراسم شاندار که ترتیب داده اند سپاس میکنم.
از روحانیون شریف ومردم عزیز که بروح وی الطاف دعا و از بارگاه خداوند طلب مغفرت نمودند تشکر میکنم.
روح وی شاد و خاطره وی جاویدان باد.
دید گاه فقید ببرک کارمل در مورد قیام هفت ثور:
زمان اقامت شان در کشور اتحاد شوروی در حومه مسکو طی مصاحبه با یک ژور نالیست روسی نظر خویش را در مورد قیام هفت ثور و پیامد های ان توضیح نمودند که بخش های عمد انرا خدمت تان تقدیم مینمایم.
مصاحبه کنند شخصی بنام ولادیمیر ستنگیر یف چنین اظهار مینماید« سرنوشت مرا روی تصادف به ملاقات کارمل در اگست سال 1989 در(سریبریانی بور) در اطراف مسکو واقع است .کشانید. او( مطلب از فقید ببرک کارمل است ) با دریشی سیا ه رنگ وجاکت نازک به تن داشت.چهره شایسته ومغرور گذشته خود را حفظ کرده بود.وملاقات تصادفی مرا پذیرفت. خود را بوی معرفی کردم. به خوشی مرا در اغوش گرفت . ولی اشکال مهم در این ملاقات محافظین وی بود . که انها نمی گذاشتند کسی باوی به تنهایی ملاقات کند. یکروز دیگر جهت تعین وقت ملاقات باکاوه پسرش داخل تماس شدم . و وعده ملاقات با کارمل را اخذ کردم.
در نشست که با وی داشتم اولین سوال را چنین طرح نمودم .
شما از موقعیت امروز انقلاب اپریل 1978 را چگونه ارزیابی میکنید؟
فقید ببرک کارمل: انقلاب اپریل 1978یک جنایت عظیم در برابر مردم افغانستان بود.
ژور نالیست : ولی شما خود یکی از اشتراک کنند گان فعال وحتی یکی از پیشوایان این انقلاب بودید.پس شما خود تان نیز یک جنایت کار هستید؟
فقید ببرک کارمل : نخیر! من مخالف ان بودم .انقلاب خلاف اراده من واراده حزب به وقوع پیوست.
حال من بعضی چیز ها را برای شما حکایت می کنم .پلان انقلاب وجود نداشت، کمیته مرکزی برنامه سقوط داود را به تصویب نرسانده بود.تمام اعضای کمیته مرکزی باز داشت شده بودند. از جمله امین هجده ساعت بعد تر زندانی شد وبه ما پیوست.
جالب این است . که در این مدت کجا بوده است.
امین خون میخواست . وبسیاری از خلقی ها باوی بودند. و نه تنها انها بلکه یک نیروی نهایت بزرگ دیگر هم بود که حزب را بسوی کودتا رهنمون شد. دقیقن همان نیروی که زمانی افغان ها را بسوی سقوط شاه سوق داد.
بلی چنین بود!
ولی در زمان داودبحیث نخست وزیربود. مناسبات ما بسا بهتر بود. ان ده سال را در تاریخ مناسبات مشترک دوکشور بحیث «دهه طلایی» نامیدند. بعد تر در دهه اخیر <سلطنت > در کابل پنج نخست وزیر یکی بعد دیگر تعویض شدند. هریک از ابر قدرت ها افغانستان را بسوی خود می کشیدند. امریکایی ها در اواخر 1960 بالای میوندوال که رئیس کابینه بود . حساب میکردند. او (درزمان جمهوری داود) به ظن داشتن ارتباط با سی آی ای دستگیر وبعد ن به گونه ای مرموزی در زندان کشته شد.
بنابر ین هیچ جای تعجبی نیست که «نیروی سوم» میخواست برمسند کابل شخصی مناسب خویش را ببیند.
ژور نالیست : تحلیل وارزیابی های کارمل در مورد واقعیت های تاریخی زمان داود در عرصه سیاست خارجی و موقعیت وی را چنین بیان می کرد.
داود نتوانست تناسب رادر میان قدرت ها حفظ کند. طوریکه سیاست شتاب زده داود در دپلوماسی منطقه نشان داد. وی در حرکت در میسر ایجاد توازن منطقه ای میان شرق وغرب دچار لغزش شده .همان بودکه افغانستان به سوی شوروی گرایش یافت .
و کشوررا نیز درباتلاق طولانی ترین جنگ قرن بیست و بیست ویک فرو برد.
یک نگاه به عقب نشان میدهد که سیاست های بدون انعطاف داود علیه پاکستان وانهم در وضیعتی که کشور از حیث اقتصادی و دسترسی به راه های استراتیژیک نداشته و در محاصره اقتصادی قرار داشت .تعادل سیاسی را برهم زد.
درواقعیت امر داود در اغاز مشی شوروی گرا داشت .ولی بعد ها به دیگر کشور ها نیز علاقمندی نشان داد .ضمن سفر های رسمی به عربستان سعودی، کویت، ایران، همچنان اماده سفر به امریکا شد. تصور میشود.او به این تصمیم رسید که شاید کمک های غرب موثر تر از شوروی باشد. غرب میلیارد ها دالر وعده نمود. در حالیکه کمک های شوروی سالانه به 500میلیون دالر میرسید.
در مورد قیام باید گفت:
همه ما را در حوالی ساعت 2 ویا سه بعداز چاشت توسط دو زرهپوش به تعمیری که دران رادیووتلویزیون قرار داشت بردند. نبرد با شدت در کابل جریان داشت . ووضعیت بسود ماچرخ میخورد. داود همرا ه با خانواده واعضای کابینه اش درقصر ارگ در محاصره قرار داشتند .روشن بود.که او محکوم به شکست است . زیرا درمیان گارد و محافظین وی نیز طرفداران ما موجود بودند. افسران قیام کننده درشرایط دشوار با شجاعت عمل می نمودند.
دران ساعات اختلافات میان «خلق»«پرچم» به بوته فراموشی سپرده شده بود. همه شانه به شانه باهم عمل میکردند.
ژور نالیست : رهبر ی حزب همچنان متحدانه عمل میکردند؟
نخیر من نمیتوانم بگویم که چنین بود. پرچمی علیه قیام مسلحانه بود. بدان تاکید میکردند که هنوز وضعیت انقلابی فرا نرسیده است . ما به خلقی ها القا میکردیم . حالا که خون ریزی صورت گرفته نباید به جنگ وبرادر کشی دست زنند باید به داود و نزدیکانش امان داده شود.من پیشنهاد دادم تااز طریق تلفون و یابلند گویا به قصر تماس گرفته شود و محاصره شدگان را به تسلیمی فراه خوانند. ولی تره کی وامین و طرفدارانش پافشاری داشتند. تاهمه انها را نابود سازند. وچنین هم کردند.هم داود هم خانم، فرزندان، نواسه ها وعده ای از اعضای کابینه را به قتل رسانیدند.
در ان موقع اختلافات دورن حزبی ما هر ساعت بالا تر می رفت.جلسه کمیته مرکزی در باره مسله قدرت جریان داشت . امین لست 50 نفری شورای نظامی – انقلابی را پیشنها د کرد. که دران صرف سه نفر از پرچمی ها شامل بود.
در رابطه به حکومت اصلن حرفی در میان نبود. انها میخواستند. تا در کشور رژیم نظامی – تروریستی را به پا سازند . من با قاطعیت علیه انها برخاستم و در نهایت نقطه نظر ما اکثریت کسب نمود. تره کی در مقام فرد اول حکومت ، شورای انقلابی وحزب قرار گرفت . ومن در هرسه مقام معاون وی تعین شدم. من در ک کردم که در صورت تصاحب قدرت بازور ،توده ها از ما حمایت نخواهند کرد. و ما قدرت را نگهداشته نمی توانیم «پرچم» از برخورد احترام کارانه با اسلام وعنعنات مردم حمایت میکرد.ماقبل از همه علیه ارتجاع راست مبارزه میکردیم.
رفیق فقید ببرک کارمل در اخیر مصاحبه خویش چنین اظهار نظر فرمودند:
من اکنون چهار سال است . در این جا می باشم . چرا درتمام این مدت حتی یکی از تاریخ دانان،سیاستمداران شما به دیدار من نیامدند. چرا یک نفر در باره سرنوشت من ، اندیشه های من علاقمندی نشان نداده؟
کجاست ان ادم های که در کابل در حضور من به دوستی مان سوگند میخوردند و اشک میریختن .من میخواهم بحیث یک شهروند ،ساده و شخص عادی به کشورم برگشته و به سیاست مصالحه خدمت کنم. باور کنید.که همه اندیشه هایم درانجا در مهینم است .
من شنیدم که در قرن گذشته معدنچیان ذغال سنگ انگلیسی در دل زمین در اعماق کارمیکردند. وروز ها به بالا نمی امدند. زمانی که انان را بالا می اوردند. روشنی حال انها را برهم میزد.بنابران تقاضا میکردند. که انها را دوباره به عمق زمین برگردانند. واضحن چنین است.
با من
من به جز در باره میهنم به هیچ چیز دیگر نمی اندیشم . مرا خطر نمی هرساند . من باید در کنار مردمم باشم . من چگونه میتوانم در چنین لحظات دشوار دراین جاه و دور از میهنم و مردمم باشم.
خاطره :
قابل تذکر میدانم که اثر هذا عاری از نواقص ، کمبودی ها نخواهدبود . ازتمام رفقای ارجمند تقاضا مینمایم که نظریات سالم سازنده خود درزمینه ارایه نمایند.
با درود و سپاس !
با اغتنام فرصت در قدم نخست از سایت های وزین و با اعتبار( راه پرچم، ببرک کارمل، پرچمداران در مسیرتاریخ ،تارنمای مشعل نشریه چاپی، انجمن چپ دیموکراتیک افغانستان کابل ،پیام پرچم)که درمیان وطنپرستان ، انقلابیون ، روشنفکران کشور از اعتبار بی نهایت خوبی برخوردار بوده و جایگاهی خاصی شانرا دارا میباشند.
این نبشته را در سایت وزین شان به نشر رسانیده اند . و بطور اخص از سایت های وزین راه پرچم و ببرک کارمل بخاطر زحمت که در تهیه و دیزاین هر نبشته بخود متقبل شده اند.
تا بیکرانه ها سپا سگذارم .
و همچنان قابل یاد اوری میدانم که ارشیف های سایت های متذکره نیز درتهیه این اثر در اختیارم قرار داده شد. که از ان بهره گرفتم.
و اثار و نبشته های رفقای بسیار معزز که در این سایت های به نشر سپرده شده بود . از اثار وکتب تاریخی دانشمندان و فرهیخته گان در این مورد قلم زده اند با کمال امانت داری مورد استفاده قرار داده ام.
و کمنت های یک تعداد بیشماری از رفقاو عزیزان که چه بشیوه تشویق کننده، رهنمایی کننده، تکمیل کننده باارزشمندی مرا یاری رسانیدن اند.
در خورستایش میدانم.و از انعده کسانیکه با این نبشته ها عدم موافقت خود را ابراز کرده اند . برایم قابل توجه بوده .
رفقای عزیز !
شخصن هیچگاهی در مورد کیش شخصیت و تعریف و توصیف کسی قلم نزده ام . ولی در مورد زنده یاد ببرک کارمل انچه واقعیت داشته و در اثار مختلف الی اکنون به نشر رسیده جمع اوری نموده به انانکه به خاطر وطن ، مردم در راه عدالت و داد خواهانه مبارزه مینمایند .
و بخصوص جوانان که به خاطر مردم وطن و بهبود زندگی توده های مظلوم بیچاره راه مبارزه را انتخاب نموده تقدیم میدارم .که تا تجار ب اندیشه های رهبران نهضت ، انقلابیون کشورکه سالیان متمادی بخاطر مردم خود مبارزه کرده اند و فراز نشیب زندگی را با تلخی ها و مشکلا ت مبارزه دیده اند بحیث مشعل رهنمای مبارزه خویش استفاده نمایند.
واز دوستان و رفقای که تعدا د شان خوشبختانه بیشمار است . لایک نموده نیزابرازامتنان مینمایم.
در اخیر یکبار دیگر قابل یاد اور ی میدانم. ما از کار نامه های خوبی انقلابیون و مبارزین خویش اموخته از اشتباهات و خطا های شان انتباه میگریم.
با عرض حرمت
ادریس اریب
منابع موخذ:
اثر محترم کشتمند (یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی) جلد اول ، دوم وسوم .
اثر محترم غلام محمد غبار( افغانستان در میسر تاریخ جلد دوهم)
اثر محترم محمد صدیق فرهنگ ( افغانستان در پنج قرن اخیر)
اثر محترم حسن شرق ( تاسیس و تخریب اولین جمهوریت )
اثر محترم ستر جنرال نبی عظیمی ( اردو و سیاست )
از یادداشت های ویکی پیدایا در مورد ببر ک کارمل.
( افغانستان در عقب پرده دود) اثر آر، دی گویال نویسنده چهره دست هندی به ترجمانی محترم عارف عرفان.
(صفحات 4-6-8- و20 سایر بخش های ان )
بیانیه زنده یاد ببر ک کارمل در اکادمی علوم افغانستان.
بیانیه زنده یاد ببرک کارمل در پارلمان افغانستان در زمان صدارت عبدالاحمد ظاهر.
بیانیه زنده یاد ببرک کارمل در روز شهادت میر اکبر خیبر.
مقاله از محترم اندیشمند.
مقاله از محترم رزاق مامون.
مقاله از محترم نصیر مهرین.
ازمقالات تر جمه شده توسط محترم گلشنیار.
اثر محترم عبدالوکیل بنام (ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک)
تزهای ده گانه و بیانیه های محترم ببرک کارمل از سایت وزین اصالت گرفته شده
تلک خرس نوشته دگروال یوسف ترجمه محترم قاسم اسمایی
مصاحبه محتر م صبور سیاسنگ با سلمان لایق
اثر محترم دستگیر پنجشیری بنام ( ظهور و زوال حزب دیموکراتیک خلق افغانستان)
بعضی یادداشت ها و خاطره های شخصی خودم.
پخش یک خبر از بی ، بی ، سی
مقاله تحلیلی از محترم عارف عرفان
مصاحبه شادروان ببرک کارمل از سایت وزین پندار نو