پس از هفتاد سال ، هنوز هم اژدها * نفس می کشد …
“تولد دوباره “
در گورستانِ از “صلیب های شکسته” دیروز
اژدهای زنده می شود
این بار
هفت سر نه ،
هزار سر ،
زنده می شود تا با آتشِ زهری نفسش
اوقیانوسها درنوردد …
و رو به سوی آستان خورشید
صاعقه وار ،
بر بام نشینانِ “بام دنیا” فرود آید ،
برشانه های ضحاکان زمان بروید و ،
از آستین های پینه خورده ی مکرِ شیادان سربر آرد
سرزمین های مهرباوران را با پنجه های غضب و کین با آتش شیار و آبیاری کند ،
عبور کند بی خردانه مرز خرد وانسانیت را
به امیدِ لقمه ی خامِ پیروزی ،
از “مغزهای جوانانِ ما ”
افسوس ….
ا.پگاهی